آلبوم نامه ها خسرو شکیبایی
لینک های دانلود اصلاح شد
***دوستان توجه داشته باشید که حجم بالای این دکلمه ها به خاطر طولانی بودن اون هاست***
متن دکلمه سراغ شعر میروم
نه من سراغ شعر میروم ، نه شعر از من ساده سراغی گرفته اســـت . تــنها در تو به
شادمانی می نگرم.. هرگز تا بدین پایه بیدار نبوده ام . از شب که گذشتیم ، حرفی بزن
..ســلام نــوش لیــموی گس. نه من سراغ شعر میروم ، نه شعر از من ساده سراغی
گرفته است . تنها در تو به حیرت می نگرم ری را ، هرگز تا بدین پایه عاشق نبوده ام.
پس اگر این سکوت تکوین خواناترین ترانه من است ، تنها مرا زمزمه کن ای ســاده
ای صبور . حالا از همه اینها گذشته بگو راستی در آن دور دست گمشده ، آیا هــــنوز
کودکی با دو چشم خیس و درشت مرا می نگرد ؟ !
می توانم کنار تو باشم و باز بی آواز از راز این همه هم همه بگذرم . من از پی زبان
پوسیدگان نخواهم رفت . تنها منم که در خواب این همه زمستان لنگر نشین هی بــهار
بهار ، برای باغ بابونه آرزو می کنم . حالا همین شوق بی قیمت و قائده ، همین حدود
رویا و رفتن از پی نور ما را بس .. تا بر اقلیم شقایق و خیال پروانه پادشاهی کنیم .
اشتباه از ما بود . اشتباه از ما بود که خواب سر چشمه را در خیال پیاله می دیدیــــم.
دستهامان خالی .. دلهامان پر .. گفتگوهامان مثلآ یعنی ما . کاش می دانستیم هیـــچ
پروانه ای پریروز پیلگی خویش را به یاد نمی آورد.حالا مهم نیست که تشنه به رویای
آب می میریم. از خانه که می آیی ؛ یک دستمال سفید ، پاکتی سیگار ، گزین شعر فروغ
و تحملی طولانی بیاور . احتمال گریستن ما بسیار است.
در ارتباط مخفی خود با خواب گریه ها حرف های عجیبی شنیده ام . هی ساده، ساده ..
از پس آستین گریه گمان می کنند ؛ آسمان فردا صاف و هوای رفتن ما آفتابیست .....
حالا تو هم بلند شو .. بگو "ها" و برو .. اصلآ چه کارشان داری؟ اینان که مونـــــس
همین دو سه روز گل اند و گلبرگ اند . این درخت هم که از آن خودشان است .. یک
هفته ای می آیند .. همین حدود ما و.. هی هوای خوش و.. بعد هم می روند به جایــی
دور... آن دور ها .
چه قدر قشنگ اند ... می شنوی ری را ؟ به خدا پروانه ها پیش از آن که پیر شونــد
می میرند . حالا بیا برویم از رگبار واژه ها ویران شویم . عیبی ندارد یکی بودن دیوار
باغ و صدای همسایه . باران که باز بیاید .. می ماند آسمان و خواب و خاطره ای..
یا حرفی میان گفت و لطف آدمی با سکوت .
من راه خانه ام را گم کرده ام ری را .. میان راه فقط صدای تو نشانی ستاره بود کـــه
راه را بی دلیل راه جسته بودیم . بی راه و بی شمال . بی راه و بی جنــــوب . بی راه و
بی رویا .
من راه خانه ام را گم کرده ام .. اسامی آسان کسانم را ..نامم را .. دریا و رنگ روسری
تو را ری را . دیگر چیزی به ذهنم نمی رسد ..حتی همان چند چراغ دور که در خـــــواب
مسافران مرده بودند .
من راه خانه ام را گم کرده ام آقایان . چرا می پرسید از پروانه و خیزران چه خــــبر ؟!
چه ربطی میان پروانه و خیزران دیده اید ؟ شما کیستید ؟ از کجا آمده اید ؟ چرا بی چراغ
سخن می گویید ؟ این همه علامت سوال برای چیست ؟ مگر من آشنای شمایم که به آن
سوی کوچه دعوتم می کنید ؟ ..من که کاری نکرده ام .. !! فقط از میان تمام نام هـــــــا
نمی دانم از چه..ری را ، را فراموش نکرده ام . آیا قناعت به سهم ستاره از نشانــــی
راه .. چیزی از جرم رفتن به سوی رویا را کم نخواهد کرد ؟ !
من راه خانه ام را گم کرده ام بانو .. شما بانو که آشنای همه آواز های روزگار من اید.
آیا آرزو های مرا در خواب نی لبکی شکسته ندیده اید ؟ می گویند در کوی شما .. هــــــر
کودکی که در آن دمیده .. از سنگ ناله و از ستاره هق هق گریه شنیده است .
.. چه حوصله ای ری را .. بگو رهایم کنند .. بگو راه خانه ام را به یاد خواهم آورد ...
می خواهم به جایی دور خیره شوم .... مــی خواهم سیگاری بگیرانم .. می خواهم یک
لحظه به" این لحظه" بیاندیشم . آیا میان آن همه اتفاق .. من از سر اتفاق زنده ام هنوز؟
بی قرارم .. بی قرارم .. می خواهم بروم .. می خواهم بمانم .. ، دارم در ترانه ای مبهم
زاده می شوم . به نسیما بگو کتابهای کودکان را کنار گلدان و سؤالات هفت سالگـــــی
چیده ام . گونه هایم گر گرفته است . تشنه نیستم . می خواهم تنها بمانم . در اتــــاق را
آهسته ببند . شب پیش خواب باران و پائیزی نیامده را دیده ام .....انگار که تعبیر تمــام
رفتن ها بازگشت به زادرود شقایق است .
حالا بوی مینار مادرم می آید .. بوی حنا .. هفت سالگی .. سوال .. سفر .. ستــــــــــاره
می خواهم به بوی ریواس و رازیانه بیاندیشم ، به بوی نان .. به لحن الکنه فیتیلــــه و
فانوس ..به رنگ پونه و پسین کوه .. می خواهم به بوی باران .. به بوی خاک .. بــــه
اشکال کنار جاده بیاندیشم .. به سنگچین دود اندود اجاق ترنج .. ترانه ..لچک.. کودری
چلواری سپید .. بخار نفس های استکان .. طعم غلیظ قند .. رنگ عقیق چای .. نی ..
نافله .. نای .. و دق الباب باد بر چارچوب رسواترین رویاها .
آه ..نگفتمت وقتی که خاموشم تو در مزن ..؟ می خواهم به رواج رویا و عدالت آدمـی
بیاندیشم .. می خواهم ساده باشم .. می خواهم در کوچه های کهنسال آواز و بغض بلوغ
به گیسوی بید و بوی بابونه بیاندیشم . به صلاه ظهر و سایه های خسیس .. به خواب یخ
پرده توری .. طعم آب و حرمت علف .
چرا زبان خاموش مرا کسی در لهجه های این همه جنوب در نمیابد ؟ نه .. دیگر از آن
پرنده خیس .. از آن پرنده خسته خبری نیست..روی دیوار آن سوی پنجره کسی با شتاب
چیزی می نویسد و می رود . امروز هم کسی اگر صدایم کرد بگو خانه نیست .. بگو رفته
است شمال .. می خواهم به جنوب بیاندیشم .. می خواهم به آن پرنده خیس .. به آن پرنده
خسته .. به خودم بیاندیشم .گاهی اوقات مجبورم حقیقتی را پس گریه های بی وقـــفه ام
پنهان کنم . همین خوب است .. همین خوب است .
می ترسم . مضطربم .. و با آنکه می ترسم و مضطربم .. باز با تو تا آخر دنیا هستـــــم.
می آیم کنار گفت و گویی ساده تمام رویاهایت را بیدار می کنم و آهسته زیر لب می گویم
برایت آب آورده ام .. تشنه نیستی ؟ فردا به احتمال قوی باران خواهد آمد .. تو پیش بینی
کرده بودی که باد نمی آید .. با این همه دیروز پی صدایی ساده که گفته بود بیا .. رفتم ..
تمام راز سفر فقط خواب یک ستاره بود . خسته ام ری را .... می آیی هم سفرم شوی ؟
گفتگوی میان راه بهتر از تماشای باران است. توی راه از پوزش پروانه ســــــــــــخن
می گوییم .. توی راه خواب هامان را برای بابونه های دره ای دور تعریف می کنیم ...
باران هم که بیاید .. هی خیس از خنده های دور از آدمی می خندیم .. بعد هم به راهی
می رویم .. که سهم ترانه و تبسم است .. مشکلی پیش نمی آید .. کاری به کار ما ندارند
ری را ..نه کرم شب تاب و نه کژدم زرد.. وقتی دستمان به آسمان برسد .. وقتی که بر
آن بلندی بنفش بنشینیم .. دیگر دست کسی هم به ما نخواهد رسید .. می نشینیم برای
خودمان قصه می گوییم تا کبوتران کوهی از دامنه رویاها به لانه برگردند.
غروب است .. با آنکه می ترسم .. با آنکه سخت مضطربم .. باز با تو تا آخر دنیا خواهم
آمد.
خدا حافظ .. خدا حافظ پرده نشین محفوظ گریه ها .. خدا حافظ عزیز بوسه های معصوم
هفت سالگی .. خدا حافظ گلم .. خوبم .. خواهرم .. خلاصه هر چه همین هوای همیشه
عصمت . خدا حافظ ای خواهر بی دلیل رفتن ها .. خدا حافظ ..
حالا دیدار ما به نمی دانم آن کجای فراموشی .. دیدار ما اصلآ به همان حوالی هر چه
بادا باد.. دیدار ما و دیدار دیگرانی که ما را ندیده اند .. پس با هر کسی از کسان من از
این ترانه محرمانه سخن مگوی ..نمی خواهم آزردگان ساده بی شام و بی چراغ .. از
اندوه اوقات ما .. با خبر شوند .. قرار ما از همان ابتدای علاقه پیدا بود .. قرار ما به
سینه سپردن دریا و ترانه تشنگی نبود !! پس بی جهت بهانه میاور که راه دور و خانه
ما یکی مانده به آخر دنیاست ..... نه..دیگر فراقی نیست .. حالا بگذار باد بیاید .. بگذار
از قرائت محرمانه " نامه ها " و رویاهامان شاعر شویم . دیدار ما و دیدار دیگرانی
که مارا ندیده اند .. دیدار ما به همان ساعت معلوم دلنشین .. تا دیگر آدمی از یک وداع
ساده نگرید .. تا چراغ و شب و اشاره بدانند که دیگر ملالی نیست .. حالا میدانم سلام مرا
به اهل هوای همیشه عصمت خواهی رساند .. یادت نرود ، گلم .. به جای من از صمیم
همین زندگی .. سرا روی چشم به راه ماندگان مرا ببوس . دیگر سفارشی نیست ......
تنها جان تو و جان پرندگان پر بسته ای که دیماه به ایوان خانه می آیند . خدا حافظ .
مطالب مشابه :
دانلود دکلمه های خسرو شکیبایی
خسرو شکیبایی علاوه بر هنرنمایی در نقش آفرینی سینما و تئاتر و تلویزیون، برخی از سرودههای
دانلود دکلمه «زیبا» با صدای خسرو شکیبایی
دانلود دکلمه «زیبا» با صدای خسرو شکیبایی شب های بیداری تا خسرو شکیبایی، دانلود دکلمه
دانلود دکلمه های خسرو شکیبایی دانلود رایگان
Free Download Music دانلود رایگان موزیک - دانلود دکلمه های خسرو شکیبایی دانلود رایگان - دانلود
دانلود مادر من با صدای خسرو شکیبایی
مادر من مادر من. تو یاری و یاور من لینک دانلود با صدای مرحوم خسرو شکیبایی (عمو خسرو )
دکلمه ی حال همه ی ما خوبست + دانلود --------> خسرو شکیبایی
دکلمه ی حال همه ی ما خوبست + دانلود -----> خسرو دکلمه های بسیار زیبای خسرو شکیبایی به
و پیامی در راه + دانلود دکلمه -------> خسرو شکیبایی
و پیامی در راه + دانلود دکلمه -----> خسرو شکیبایی دکلمه های بسیار زیبای خسرو دانلود دکلمه.
آلبوم نامه ها خسرو شکیبایی
لینک های دانلود اصلاح نامه ها خسرو شکیبایی, دکلمه های خسرو شکیبایی, دانلود دکلمه خسرو
برچسب :
دانلود دکلمه های خسرو شکیبایی