خداشناسی در غزلیات مولوی-بخش اول

وبلاگ  اشعار عرفانی شعرای بزرگ

  http://hafezasrar.blogfa.com/

                                              

  داری کتابها و لینکهای مختلفی در زمینۀ) خداشناسی - گلچین غزلیات ادبی-سخنان دانشمندان و بزرگان- احادیث- مقالات و کتب علمی- کتابهای پزشکی –نجوم و موسیقی و فایلهای صوتی قرآن و دعا و سخنرانی و غیره میباشد) که همگی به صورت رایگان قابل دانلود میباشند.مقدم همۀ عزیزان را گرامی میداریم و از همۀ عزیزان دعوت میشود از موضوعات مختلف سایت که در دسته بندی آمده است بازدید به عمل آورند.

در این مجموعه سعی ما بر این بوده است که علاوه بر قرار دادن کتابهای بسیار مفید در سایت ،لینک کتابهای علمی و دانشگاهی را نیز از سایتهای معتبر در سایت قرار دهیم تا مرجع خوبی برای دانشجویان فراهم شده باشد.

جهت دسترسی به موضوعات کلیه مطالب وبلاگ بر روی آرشیو کلی مطالب وبلاگ

و یا بر روی آدرس

 http://hafezasrar.blogfa.com/post-1382.aspx کلیک نمائید

جهت دسترسی به  مقالات بسیار ارزشمند در مورد خداشناسی بر روی

 1000 برهان -1000 مقاله درباره خداشناسی    و یا  لینک

ذیل کلیک نمائید

http://www.hafezasrar.blogfa.com/cat-80.aspx

 

غزل شمارهٔ۴

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما

ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما

جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما

آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما

غزل شمارهٔ۳۴

 

ای عاشقان ای عاشقان آمد گه وصل و لقا

از آسمان آمد ندا کای ماه رویان الصلا

ای سرخوشان ای سرخوشان آمد طرب دامن کشان

بگرفته ما زنجیر او بگرفته او دامان ما

آمد شراب آتشین ای دیو غم کنجی نشین

ای جان مرگ اندیش رو ای ساقی باقی درآ

ای هفت گردون مست تو ما مهره‌ای در دست تو

ای هست ما از هست تو در صد هزاران مرحبا

غزل شمارهٔ۶۴

تو دیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا

تو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریا

تو دیدی هیچ نقشی را که از نقاش بگریزد

تو دیدی هیچ وامق را که عذرا خواهد از عذرا

غزل شمارهٔ۹۵

زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا

چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا

چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید

چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا

غزل شمارهٔ۱۳۲

 

در میان پرده خون عشق را گلزارها

عاشقان را با جمال عشق بی‌چون کارها

عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست

عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها

عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد

عشق دیده زان سوی بازار او بازارها

ای بسا منصور پنهان ز اعتماد جان عشق

ترک منبرها بگفته برشده بر دارها

عاشقان دردکش را در درونه ذوق‌ها

عاقلان تیره دل را در درون انکارها

عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست

عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها

هین خمش کن خار هستی را ز پای دل بکن

تا ببینی در درون خویشتن گلزارها

غزل شمارهٔ۱۸۷

 

از سینه پاک کردم افکار فلسفی را

در دیده جای کردم اشکال یوسفی را

نادر جمال باید کاندر زبان نیاید

تا سجده راست آید مر آدم صفی را

طوری چگونه طوری نوری چگونه نوری

هر لحظه نور بخشد صد شمع منطفی را

خورشید چون برآید هر ذره رو نماید

نوری دگر بباید ذرات مختفی را

اصل وجودها او دریای جودها او

چون صید می‌کند او اشیاء منتفی را

این جا کسیست پنهان خود را مگیر تنها

بس تیز گوش دارد مگشا به بد زبان را

 

غزل شمارهٔ۳۲۳

آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت

وان نفسی که بیخودی یار چه کار آیدت

آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشه‌ای

وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت

آن نفسی که باخودی بسته ابر غصه‌ای

وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت

آن نفسی که باخودی یار کناره می‌کند

وان نفسی که بیخودی باده یار آیدت

آن نفسی که باخودی همچو خزان فسرده‌ای

وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت

جمله بی‌قراریت از طلب قرار تست

طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

جمله ناگوارشت از طلب گوارش است

ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت

جمله بی‌مرادیت از طلب مراد تست

ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت

عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی

تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت

غزل شمارهٔ۳۹۵

 

عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست

هر چه گفت و گوی خلق آن ره ره عشاق نیست

شاخ عشق اندر ازل دان بیخ عشق اندر ابد

این شجر را تکیه بر عرش و ثری و ساق نیست

عقل را معزول کردیم و هوا را حد زدیم

کاین جلالت لایق این عقل و این اخلاق نیست

تا تو مشتاقی بدان کاین اشتیاق تو بتی است

چون شدی معشوق از آن پس هستیی مشتاق نیست

مرد بحری دایما بر تخته خوف و رجا است

چونک تخته و مرد فانی شد جز استغراق نیست

 

غزل شمارهٔ۳۹۸

 

از سقاهم ربهم بین جمله ابرار مست

وز جمال لایزالی هفت و پنج و چار مست

این قیامت بین که گویی آشکارا شد ز غیب

خم و کوزه حوض کوثر از می جبار مست

تن چو سایه بر زمین و جان پاک عاشقان

در بهشت عشق تجری تحتها الانهار مست

چون فزون گردد تجلی از جمال حق ببین

ذره ذره هر دو عالم گشته موسی وار مست

از تقاضاهای مستان وز جواب لن تران

در شفاعت مو به موی احمد مختار مست

او سر است و ما چو دستار اندر او پیچیده‌ایم

از شراب آن سری گردد سر و دستار مست

یوسف مصری فروکن سر به مصر اندرنگر

شهر پرآشوب بین و جمله بازار مست

گر بگویم ای برادر خیره مانی زین عجب

عرش و کرسی آسمان‌ها این همه کردار مست

 

غزل شمارهٔ۴۶۳

 

هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست

 

ما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راست

 

ما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم

 

باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست

 

خود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریم

 

زین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاست

 

گوهر پاک از کجا عالم خاک از کجا

 

بر چه فرود آمدیت بار کنید این چه جاست

 

بخت جوان یار ما دادن جان کار ما

 

قافله سالار ما فخر جهان مصطفاست

 

از مه او مه شکافت دیدن او برنتافت

 

ماه چنان بخت یافت او که کمینه گداست

 

بوی خوش این نسیم از شکن زلف اوست

 

شعشعه این خیال زان رخ چون والضحاست

 

در دل ما درنگر هر دم شق قمر

 

کز نظر آن نظر چشم تو آن سو چراست

 

خلق چو مرغابیان زاده ز دریای جان

 

کی کند این جا مقام مرغ کز آن بحر خاست

 

بلک به دریا دریم جمله در او حاضریم

 

ور نه ز دریای دل موج پیاپی چراست

 

آمد موج الست کشتی قالب ببست

 

باز چو کشتی شکست نوبت وصل و لقاست

غزل شمارهٔ۴۹۹

 

عشق جز دولت و عنایت نیست

 

جز گشاد دل و هدایت نیست

 

عشق را بوحنیفه درس نکرد

 

شافعی را در او روایت نیست

 

لایجوز و یجوز تا اجل‌ست

 

علم عشاق را نهایت نیست

 

عاشقان غرقه‌اند در شکراب

 

از شکر مصر را شکایت نیست

 

جان مخمور چون نگوید شکر

 

باده‌ای را که حد و غایت نیست

 

هر که را پرغم و ترش دیدی

 

نیست عاشق و زان ولایت نیست

 

گر نه هر غنچه پرده باغی‌ست

 

غیرت و رشک را سرایت نیست

 

مبتدی باشد اندر این ره عشق

 

آنک او واقف از بدایت نیست

غزل شمارهٔ۵۲۷

گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند

وین عالم بی‌اصل را چون ذره‌ها برهم زند

عالم همه دریا شود دریا ز هیبت لا شود

آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم زند

دودی برآید از فلک نی خلق ماند نی ملک

زان دود ناگه آتشی بر گنبد اعظم زند

بشکافد آن دم آسمان نی کون ماند نی مکان

شوری درافتد در جهان، وین سور بر ماتم زند

گه آب را آتش برد گه آب آتش را خورد

گه موج دریای عدم بر اشهب و ادهم زند

خورشید افتد در کمی از نور جان آدمی

کم پرس از نامحرمان آن جا که محرم کم زند

غزل شمارهٔ۵۳۲

مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند

نی آن چنان سیلیست این کش کس تواند کرد بند

ذوق سر سرمست را هرگز نداند عاقلی

حال دل بی‌هوش را هرگز نداند هوشمند

بیزار گردند از شهی شاهان اگر بویی برند

زان باده‌ها که عاشقان در مجلس دل می‌خورند

خسرو وداع ملک خود از بهر شیرین می‌کند

فرهاد هم از بهر او بر کوه می‌کوبد کلند

مجنون ز حلقه عاقلان از عشق لیلی می‌رمد

بر سبلت هر سرکشی کردست وامق ریش خند

افسرده آن عمری که آن بگذشت بی آن جان خوش

ای گنده آن مغزی که آن غافل بود زین لورکند

این آسمان گر نیستی سرگشته و عاشق چو ما

زین گردش او سیر آمدی گفتی بسستم چند چند

عالم چو سرنایی و او در هر شکافش می‌دمد

هر ناله‌ای دارد یقین زان دو لب چون قند قند

می‌بین که چون در می‌دمد در هر گلی در هر دلی

حاجت دهد عشقی دهد کافغان برآرد از گزند

دل را ز حق گر برکنی بر کی نهی آخر بگو

بی جان کسی که دل از او یک لحظه برتانست کند

من بس کنم تو چست شو شب بر سر این بام رو

خوش غلغلی در شهر زن ای جان به آواز بلند


مطالب مشابه :


گلچین زیباترین غزلیات مولوی -قسمت51 (غزلهای1789-1798 )

اشعار عرفانی شعرای بزرگ - گلچین زیباترین غزلیات مولوی -قسمت51 (غزلهای1789-1798 ) - منتخبی از




غزلیات مولوی (قسمت 69 )

اشعار عرفانی شعرای بزرگ - غزلیات مولوی (قسمت 69 ) - منتخبی از زیباترین اشعار عرفانی مولوی




گلچین غزلیات مولوی (قسمت 75 )

اشعار عرفانی شعرای بزرگ - گلچین غزلیات مولوی (قسمت 75 ) - منتخبی از زیباترین اشعار عرفانی




گزیدۀ زیباترین غزلیات مولوی (قسمت 81 )

اشعار عرفانی شعرای بزرگ - گزیدۀ زیباترین غزلیات مولوی (قسمت 81 ) - منتخبی از زیباترین اشعار




برترین غزلیات فارسی -گلچین غزل مولوی (قسمت 79)

اشعار عرفانی شعرای بزرگ - برترین غزلیات فارسی -گلچین غزل مولوی (قسمت 79) - منتخبی از زیباترین




خداشناسی در غزلیات مولوی-بخش اول

اشعار عرفانی شعرای بزرگ - خداشناسی در غزلیات مولوی-بخش اول - منتخبی از زیباترین اشعار عرفانی




رباعیاتی از مولوی

اشعار عرفانی شعرای بزرگ - رباعیاتی از مولوی - منتخبی از زیباترین اشعار عرفانی مولوی، حافظ




گلچین غزلیات مولوی (قسمت 71)

اشعار عرفانی شعرای بزرگ - گلچین غزلیات مولوی (قسمت 71) - منتخبی از زیباترین اشعار عرفانی مولوی




گلچین غزلهای مولوی (قسمت 74 )

اشعار عرفانی شعرای بزرگ - گلچین غزلهای مولوی (قسمت 74 ) - منتخبی از زیباترین اشعار عرفانی




برچسب :