بررسي مفهوم طلاق و پيامدهاي آن در جامعه و خانواده

دانیال حاتم پور

مقدمه

خانواده‌ از ابتداي‌ تاريخ‌ تاكنون‌ در بين‌ تمامي‌ جوامع‌ بشري‌ به‌ عنوان‌ اصلي‌ترين‌ نهاد اجتماعي‌، زيربناي‌ جوامع‌ و منشا فرهنگ‌ها، تمدن‌ها و تاريخ‌ بشر بوده‌ است‌. همواره‌ پرداختن‌ به‌ اين‌ بناي‌ مقدس‌ و بنيادين‌ جامعه‌ و حمايت‌ و هدايت‌ آن‌ موجب درك‌ جايگاه‌ واقعي‌ و متعالي آن‌ و اصلاح‌ جامعه  و غفلت‌ از آن‌ موجب‌ دورشدن‌ بشر از حيات‌ حقيقي‌ خود و سقوط‌ به‌ ورطه‌ هلاكت‌ و ضلالت‌ بوده‌ است‌.

خانواده‌ موثرترين‌ عامل‌ انتقال‌ فرهنگ‌ و ركن‌ بنيادي‌ جامعه‌ است‌ كه‌ در شرايط‌ مختلف‌ در تاثير و تاثر متقابل‌ با كل جامعه‌ و عوامل‌ اجتماعي‌ است‌. انسانها در خانواده‌ به‌ هويت‌ و رشد شخصيتي‌ دست‌ مي‌يابند و موجب بالندگي و رشد جامعه مي‌شوند. لذا خانواده‌ عامل‌ كمال‌ بخشي‌، سكونت‌، آرامش‌ و بالندگي‌ انسان است‌ و‌ در تحولات‌ اساسي‌ جوامع‌ نقش‌ عمده‌يي‌ ايفا مي‌كند

سست‌شدن‌ بنيان‌ خانواده‌، طلاق‌، فرار از منزل‌، سوءظن‌، نداشتن‌ تفاهم‌ ميان‌ زوجين‌، همسرآزاري‌ و همسركشي‌ و وجود فرزندان‌ بزهكار و ... را به همراه دارد. محققان‌ طي‌ مطالعات‌ خود دريافته‌اند همسراني‌ كه‌ با رضايت‌ و شادماني‌ ازدواج‌ كرده‌اند، نسبت‌ به‌ همسراني‌ كه‌ زندگي‌ را با بي‌ميلي‌ آغاز كرده‌اند، به‌ ميزان‌ كمتري‌ از سخنان‌ مخالف‌، تند و پرخاشگرانه‌ استفاده‌ مي‌كنند و بيشتر به‌ گردآوري‌ اطلاعات‌ درباره‌ موضوع‌ مورد اختلاف‌ جهت‌ رفع‌ مشكل‌ مي‌پردازند. فقدان‌ امنيت‌ در محيط‌ خانه‌، تهديدهاي‌ آزاردهنده‌ و تعارض‌هاي‌ كلامي‌ مي‌تواند خانه‌ را در نظر فرزندان‌ همچون‌ كابوس‌ وحشتناكي‌ درآورد كه‌ براي‌ رهايي‌ از آن‌ بايد به‌ دنبال‌ فرصت‌ مناسب‌ باشند. در اين‌ موقعيت‌، سلامت‌ رواني‌ در ساخت‌ خانواده‌ تضمين‌ نشده‌ و خانواده‌ از كاركردهاي‌ اصلي‌ خويش‌ خارج‌ مي‌شود. پدر و مادري‌ كه‌ در تعامل‌ با يكديگر دچار تعارض‌ اخلاقي‌ و رفتاري‌ مي‌شوند در تربيت‌ فرزنداني‌ سالم‌ ناكام‌ مي‌مانند. مادري‌ كه‌ از زندگي‌ خود ناراضي‌ است‌ در ايفاي‌ نقش‌ مادري‌ و تربيتي‌ خود ناتوان‌ مي‌ماند و نمي‌تواند فرزنداني‌ تربيت‌ نمايد كه‌ هنجارهاي‌ ديني‌ و اجتماعي‌ را پذيرفته‌ باشند. مادري‌ كه‌ از آرامش‌ روحي‌ لازم‌ برخوردار نباشد نمي‌تواند در محيط‌ خانواده‌ نقش‌ تربيتي‌ خود را نسبت‌ به‌ فرزندان‌ بخوبي‌ ايفا كند. كجروشدن‌ فرزندان‌ دور از انتظار نخواهد بود.بنابراين پرداختن به امر طلاق و تشريح و تنوير زواياي پنهان آن براي خانواده ها مي تواند به رشد معنويت در جامعه كمك نمايد

 

طلاق چيست؟

در فرهنگ عميد واژه طلاق از نظر لغوي اينچنين معني شده است :  جدا شدن زن از مرد، رها شدناز قيد نكاح و رهايي از زناشويي  و در اصطلاح طلاق كه معادل انگليسي آن (Divorce) استعبارتست از : انحلاليك رابطه زناشويي رسمي و قانوني در زماني‌كه هر دو طرف هنوز درقيد حياتند و پس از وقوع آن بطور بالقوه قادرند بار ديگر ازدواج كنند .

 

وضعيت طلاق در نظامهاي مختلف اجتماعي

 

 از حيث تاريخي طلاق را به قدمت ازدواجدانسته‌اند، در قديمي‌ترين متن حقوقي بدست آمده مربوط به قانونحمورابي متعلق به تمدن بابل، اين حق براي مرد و در شرايطي برايزن مجاز بود هم‌چنين در يونان باستان مرد حق داشت هر وقت بخواهدو به هر دليلي و بدون هيچ تشريفاتي زن خود را طلاق دهد در تمدنروم باستان پيش از مسيحيت ابتدا طلاق زن ممكن نبود مگر با اثباتزناي وي يا سوء قصد او به جان شوهر ولي از سال 411 ق. م. كهقوانين خاصي به مورد اجرا گذاشته شد، طلاق به طور مطلق براي مردآزاد شد و از اين تاريخ به بعد آمار طلاق در روم حتي در ميانقيصرها به شدت افزايش يافت ولي پيش از ظهور مسيح( دوباره شروطيبراي انجام طلاق در نظر گرفته شد. در مصر باستان نيز هيچ قيديبراي طلاق قائل نبودند و مرد هر زمان كه مي‌خواست ، مي‌توانستهمسرش را طلاق دهد. در ميان پيروان بودا نيز مرد مي‌توانست هرزمان كه بخواهد همسرش را طلاق دهد در ميان برهمن‌ها طلاق ممنوعبود در ميان اعراب جاهلي نيز طلاق كاملا شايع بود محدوديتي برايطلاق وجود نداشت . در آيين يهود به مجرد اين‌كه مرد همسرش رانپسندد، حق دارد او را طلاق دهد، ولي به مردم توصيه مي‌شود كهتنها به دليل موجهي مانند كاستي‌هاي جسماني يا اخلاقي، همسر خويشرا طلاق دهند. در مسيحيت كاتوليك (كه متاثر از قوانين روم باستانمي‌باشد)تا اوايل دهه هفتاد (1970) براي هيچ كدام از زن و مرد حق طلاق وجود ندارد و تنهازماني‌كه زن مرتكب زنا شده باشد مرد مي‌تواند او را طلاقدهد.( سالم محمد ، عائده ، المتغيراتالاجتماعيه والثقافيه لظاهره الطلاق، دارالحريه لطباعه ، بغداد، 1983، ص 33.- 19)

 

 

جايگاه طلاق در اسلام

اسلام، ازدواج را به عنوان يك پيوند مقدس و دارايكاركردهاي متعدد فردي و اجتماعي ضروري، مورد تا‡كيد فراوان قرارداده است و طلاق را في نفسه امري منفور و ناپسند (داراي كراهتبسيار شديد) معرفي مي‌كند و تمام تلاش و كوشش خود را در جهتپرهيز خانواده‌ها از طلاق به كار مي‌بندد، ولي در عين حال درمواردي كه مصالح مهم‌تر ايجاب كند ممنوعيتي براي طلاق قائل نشدهاست. بر همين مبنا در كتب مذهبي ما نيز دسته‌اي از روايات پديدهطلاق را بسيار مبغوض و منفور معرفي كرده‌‌اند، درحالي‌كه دستهديگر طلاق را در شرايط خاصي مجاز و احيانا لازم دانسته‌اند؛ بطوركلي مي‌توان گفت كه اسلام طلاق را به خودي خود مبغوض مي‌شمارد ودر جهت منصرف كردن افراد از آن تمام تلاش خود را بكار مي‌گيرد. با وجود اين در مواردي كه كاركردهاي مطلوب خانواده با اختلالاتجدي روبه رو شود و ادامه زندگي مشترك مفاسدي بيش از پيامدهايمنفي طلاق، به بار آورد اسلام حكم به جواز يا رجحان و احيانالزوم طلاق كرده است(.2 بستان (نجفي)، حسين، اسلام و جامعه‌شناسيخانواده، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، قم، 1383، ص 229(

در خصوص اهميت بناي خانواده در اسلام بايد گفتكه: توصيه‌هاي فراوان اسلام در مورد بردباري و گذشت همسران نسبتبه يكديگر و تحمل نارسايي‌هاي اقتصادي و ديگر مشكلات زناشويي ازآن حكايت دارد كه اسلام در صورت وجود مشكلات قابل تحمل نيز طلاقرا مبغوض مي‌شمارد و تا حد امكان مي‌كوشد از فروپاشي بناي مقدسخانواده جلوگيري كند. ولي مهم آن است كه اسلام براي تحقق اين هدفعمدتا بر راهبردهاي اخلاقي و تربيتي تاكيد كرده و كمتر بهممنوعيت‌هاي قانوني توسل جسته است. دليل اين امر تا حدودي روشناست : ايجاد محدوديت‌هاي شديد قانوني براي طلاق كمك چنداني بهتحكيم روابط زناشويي نمي‌كند؛ زيرا در فرضي كه ازدواج دچاراختلال گرديده ، با منع قانوني طلاق معمولا جايگزين‌هاي نامطلوبيهم‌چون متاركه يا جدايي غير رسمي، طلاق عاطفي ناشي از سردي بيشاز حد روابط و خشونت خانگي در انتظار زوجين خواهد بود. افزون برآن، منع قانوني طلاق مي‌تواند انگيزه افراد براي ازدواج را نيزكاهش دهد.

 

 

آمارطلاق در ايران

در كشور ايران نيز طي سال‌هاي اخير شاهد افزايشميزان طلاق بوده‌ايم و اين افزايش به ويژه در شهرهاي بزرگ ،بسيار محسوس بوده است. در سال 1371 تعداد طلاق در كل كشور 33983مورد بود است درحالي‌كه در سال 1379 اين رقم به 53797 مورد رسيدهاست. ميزان طلاق در كل كشور نيز بين سال‌هاي 1375تا 1379 از 0/63در هزار به 0/85 در هزار افزايش يافته است.

هم‌چنين نسبت تعداد ازدواج‌ها به تعداد طلاق‌هادر كل كشور در سال 1379، 12 برابر بوده است ، به اين معنا كه دربرابر هر 120 ازدواج 10 طلاق به ثبت رسيده است (بستان، همان، ص .238)

طلاق چگونه اتفاق مي افتد؟

اوج طلاق‌ها را در سه سال اول زندگي و بيشترين آنها را در 5 سال اول مي‌دانند و بيان مي‌كنند: زماني كه زندگي شكل ظاهري و نمادين خود را كه در قالب مراسم عروسي و نشست و برخاست‌هاي اوليه است، طي كرده و شكل جدي خود را آغاز مي‌كند، اختلاف نظر، سليقه وافق‌ها به مرور زمان خود را نشان داده و مي‌توانند زودتر از سال و حتي در ماههاي اول زندگي منجر به طلاق شوند.

گاهي اوقات زوجين به علت جدي بودن پيوند و هزينه‌هاي عاطفي و مادي شكل‌دهنده به زندگي زناشويي سعي به حفظ اين پيوند مي‌كنند. لذا اين تلاش از سوي زوجين و در كنار آن ترس از رفتن آبرو و انتظاري كه جامعه از آنها دارد، مانع از وقوع طلاق مي‌شود.

كارشناسان بر اين باورند كه فرايند طلاق هفت مرحله «اختلافات جزئي»، «تكرار و جدي شدن آنها»، «جدايي يا بي‌ميلي يكي از زوجين»، «قهرهاي طولاني و تكرار آن»، «خستگي زوجين از اين قهرها»، «طلاق عاطفي»، و در نهايت «طلاق قانوني» را طي مي‌كند كه زنگ خطر در مرحله طلاق عاطفي بسيار مشهود است؛ چرا كه زوجين فقط زير يك سقف زندگي مي‌كنند و ارتباطات بين آنها يا كاملا قطع شده و يا بدون ميل و رضايت است كه به آن «طلاق خاموش» و يا «طلاق رواني» نيز گفته مي‌شود (صالح‌پور ، 1386)

وقتي پايه زندگي بر اصول درستي استوار و انتظارات فرد از طرف مقابل مشابه نباشد و تفاهمي وجود نداشته باشد، مرزي از تحمل و عدم تحمل ايجاد مي‌شود كه پيوند زناشويي را به گسست مي‌كشاند.

طلاق شعله ي محبت را خاموش مي كند، عشق ها را به كينه و دشمني بدل مي سازد، ضعف هاي يكديگر را در برابر چشم هم بزرگ مي نمايد.

حتي سبب مي شود كه آنان فقط نقاط منفي يكديگر را ببيننند، هر كدام سعي دارد ديگري را متهم سازد و زمينه را براي سقوط او فراهم نمايد، زني مهربان يك باره لجباز مي شود و مردي با چنان عظمت و وقار يك باره عيب جو مي شود و اين همه براي پاره كردن رشته ي الفت هاست.

پيامد هاي طلاق

يكي از بزرگترين خطراتي كه زندگي خانوادگي همه ي انسان ها را تهديد مي كند، طلاق است، آثارجدايي و طلاق بيشتر متوجه كودكان خانواده است كه دل به عنايت و مهر والدين گرم داشته و خانه را  تنها مركز اميد و پناهگاه خويش مي شناسند، اگر پدران و مادران مسئول بدانند طلاق و جدايي چه محروميتي را براي فرزندان پديد مي آورد و دل نازك طفل را چگونه مي شكند و او را از چه لذاتي محروم مي سازد، شايد هرگز تن به اين كار در ندهند، جدايي پدر و مادر از يكديگر كودك را به اختلال عاطفي دچار مي سازد، حالت افسردگي براي او پديد مي آورد و در مواردي قدرت اراده و انديشه را از او باز مي ستاند و در كل او را چنان پريشان مي سازد كه اثرات شوم آن مادام العمر عارض كودك است. جدايي از والدين به خاطر طلاق در وضع تحصيلي كودك هم اثر مي گذارد، توان فعاليت و حتي ورزش را از او مي گيرد. (فرجادي،1374)

عليرغم اينكه طلاق به حكم ضرورت براي اجتناب از مخاطراتي پذيرفته شده است، مع هذا چون از عوامل گسيختگي و پاشيدگي كانون خانواده است، به ناچار عواقب اجتماعي آن را بايد انتظار داشت،  زيرا طلاق در نظر جرم شناسان در وقوع بزه بي تاثير نيست و از عوامل جرم زا محسوب مي شود، ميزان طلاق را در يك جامعه مي توان به مثابه ي معيار عدم ثبات و تزلزل اجتماعي تلقي كرد

اثر طلاق در زنان بخصوص آنهايي كه پناهگاهي ندارند و فاقد استقلال اقتصادي هستند، سخت خطرناك است، زنان مطلقه خيلي دير به خانه ي بخت دوم پاي مي گذارند و اي بسا كه اين اميد هرگز جامه ي عمل نپوشد و احتمالا راه را براي انحراف و سقوط آنان بگشايد. اثر طلاق در فرزندان متعلق به كانون از هم پاشيده بسيار شديد است و عقده هايي غير قابل تحمل و توام با نفرت در آنان به وجود مي آورد كه شديدتر از وضع يتيمي است مسايلي كه درباره ي زن پدر وجود دارد در مورد كودكاني كه داراي مادر مطلقه هستند ولي بر اثر لجبازي و يك دندگي پدر مجبورند زن پدر را تحمل كنند نيز صادق است و اين دسته هم زندگي توام با نكبت و ترس و شقاوت و سيه روزي را مي گذرانند.

هرساله ميليونها كودك در سراسر جهان بر اثر طلاقاز مصاحبت يكي از والدين خود محروم مي‌شود ، تقريبايك سوم اين‌ها زير پنج سالگي هستند. اولين نتيجه اين امر، ايناست كه بسياري از اين كودكان، حداقل مدت زماني را در خانواده‌هايتك لنگه‌اي زندگي مي‌كنند.

به طور كلي اين امر مورد توافق است كه بوالهوسيوالدين و عشق‌هاي مكرر آن‌ها براي كودكانشان بسيار گران تماممي‌شود. زيرا، كودكان خردسال‌تر به خوبي كودكان بزرگتر، انطباقنمي‌پذيرند. اين امر به خصوص وقتي جدي است كه، افزايش تعدادكودكان زير پنج سالگي را كه گرفتار طلاق مي‌شوند، مشاهده شود. يكمعضل عمده، اين است كه كودكان توسط پدر و مادرهايشان، به عنوانحربه‌اي عليه يكديگر استفاده مي‌شوند. اين معضل. و نيز نزاع درمورد حق حضانت، ممكن است ناراحتي‌هاي عاطفي شديدتر از جداييواقعي را موجب گردد.

ازدواج مجدد، خانواده‌هاي ناتني‌اي(( family-stepرا ايجاد مي‌كند كه بايد از عهده مادران و پدران تازه رسيدهبرآيد. در اين وضعيت‌ها، اصطكاك متداول است. و مشكل را بيشتر وبيشتر مي‌كند. .

تزلزل و سستي بنياد خانواده و كاهش عاطفه و محبت در ميان افراد از جمله پيامدهاي جامعه متمدن و صنعتي امروز است، اما از آنجايي كه خانواده سنگ بناي اجتماع محسوب مي‌شود، به دنبال آن پديده «طلاق» به عنوان مسأله‌اي اجتماعي، مستلزم تبديل شدن از يك «گرفتاري خصوصي» به مسأله «عام ساخت اجتماعي» است و زماني به عنوان يك آسيب اجتماعي مطرح مي‌شود كه از حد معيني خارج شده و فراواني آن غيرمتعارف شود.

علي اي حال گاهی اوقات طلاق باعث نجات انسان از گردابی است كه عزت و انسانيت فرد را مخدوش كرده و بسيار مطلوب و مقبول است؛ زيرا استمرار زندگی در اين شرايط باعث به وجودآمدن نسلی است كه بسياری از ناهنجاری‌ها را می‌بينند و نسبت به آن‌ها بی‌تفاوت می‌شوند.

وقتی كه ادامه رابطه زناشويی باعث مخدوش شدن ايمان و اعتقادات مذهبی شود و به ضرر كودكان و جامعه باشد و اختلافات با عفو و گذر زمان قابل حل نباشد طلاق بهترين راهكار است.

 

 

علل افزايش طلاق

- رشد ازدواج‌هاي عاشقانه و احساسي

از لحاظ سنتي، عشق مهم‌ترين عنصر ازدواجنمي‌باشد. بيشتر اين مهم است كه اتحادي استوار بين دو شخص در خورو مناسب با هم وجود داشته باشد، و دو خانواده را به هم بپيوندد.  با توجه به ناپايداري و گذرا بودن احساساتعاشقانه، افراد به همان سرعتي كه درگير روابط عاشقانه مي‌شوند،ممكن است ازاين رابطه خارج شوند. زوج‌هاي جوان با افول عشق اوليهنه تنها دليلي بر ادامه رابطه نمي‌بينند، بلكه دليل موجهي برايخروج از رابطه در اختيار دارند.

- تغيير در قوانين مربوط به طلاق

كاملا روشن است كه گرفتن طلاق امروزه بسيارآسانتر از هر زمان گذشته ديگر مي‌باشد ، اگر دو نفر احساس كردند كه ديگر نمي‌توانندبا هم زندگي كنند، مي‌توانند از هم جدا شوند - اين وضعيت، به شدتدر مقابل با وضعيت پيشين است كه يكي از زوجين مجبور بود كه ثابتكند كه همسر او، رفتار ناشايستي مانند بي‌وفايي، يا بكار گيريخشونت عليه او، انجام داده است.

- افت اعتقادات مذهبي در خانواده ها

 ازدواج از ديدگاه سنتي به عنوان نهاديمقدس، و پيوندهاي زناشويي آنچنان قدسي لحاظ مي‌شد كه مردم پيمانازدواج را به عنوان يك امر شرعي و ديني انجام مي‌دادند  اما در سالهاي اخير رشد فرهنگ مادي گرائي و حرص و ولع خانواده ها براي افزايش ثروت و دارائي مادي چنان آنها را به خود مشغول كرده است كه از پرداختن به امور معنوي و عاطفي اعضاي خانواده بازمانده اند.

-  استقلال اقتصادي زنان

در دوره‌هاي گذشته يكي از مهم‌ترين دلايلي كهزنان را در رابطه زناشويي نگاه مي‌داشت ، كسب امنيت مالي بود؛اما افزايش بي‌سابقه ورود زنان به بازار كار در دهه‌هاي اخير، بهاستقلال اقتصادي آنان منجر گرديده است و اين امر چشم انداز طلاقرا براي زناني كه از وضعيت زناشويي خود چندان رضايتي ندارند روشنو نويد بخش ساخته است  و  وقتيکه زن در بيرون از خانهبه فعاليتي اقنصادي و پول‌‌آور اشتغال دارد و چندان متكي به مردنيست بلكه چه بيش از زناشويي و چه در جريان زناشويي و چه پس ازطلاق، مي‌تواند شخصا معاش خود را نامين كند و به همين جهت ازمتاركه و طلاق بيمي به دل راه نمي‌دهد و در منازعات خانوادگي تاآنجا كه بخواهد به پيش مي‌تازداز سوي ديگر، استقلالاقتصادي زنان گاه انگيزه مردان را نيز براي طلاق تقويت مي‌كند؛زيرا مردي كه زن شاغل خود را طلاق مي‌دهد، به آساني از پرداختهزينه‌هاي مربوط به مراقبت از كودك خود فرار مي‌كند.

- تصادم زمينه‌هاي فرهنگي و اجتماعي

با ورود سيل جوانان به دانشگاه‌ها و گردآمدنافراد مختلف از فرهنگ‌هاي متعدد و مكان‌هاي بسيار دور در يكمكان، احتمال اينكه زوج‌هايي كه از زمينه‌هاي قومي و اجتماعيبسيار متفاوت مي‌باشند، با هم برخورد كنند و ازدواج نمايند،بسيار زياد است. بدون شك، براي اين چنين زوج‌هايي كه ازفرهنگ‌هاي متفاوتي مي‌باشند، زمينه براي ناسازگاري بين آنها بهسبب توقعات و نگرش‌هاي مختلف‌شان افزايش خواهد يافت. در عرض اينمشكلتنوع فرهنگياين واقعيت قرار دارد كه اجتماعاتاوليه (روابط چهره به چهره اعضاي فاميل) در بيشتر شهر‌ها، با رشدحومه‌هاي شهري كه هر كسي در فكر تجارت خودش است، سست گرديده استو در نتيجه فشارهاي سنتي‌اي كه بر زوج‌هاي داراي ازدواج متزلزل،توسط اجتماع محلي و ريش سفيدان فاميل تحميل مي‌شد، ديگر وجودندارد.( رمضان نرگسی ، 1386)

راههاي‌ موثر در كاهش‌ طلاق‌:

1- برگزاري‌ آموزش‌ حقوقي‌ در زمينه‌ ازدواج‌، مشاوره‌ خانواده‌ براي‌ دختران‌ و پسراني‌ كه‌ در آستانه‌ ازدواج‌ قرار دارند.

2 - ارتقاي‌ آگاهي‌هاي‌ خانواده‌ در خصوص‌ حقوق‌ زنان‌.

3 - آموزش‌ و دانش‌افزايي‌ والدين‌ نسبت‌ به‌ روحيات‌ جوانان‌:

 رفتار والدين‌ در زمينه‌ ازدواج‌ با فرهنگ‌ خانواده‌، جايگاه‌ ويژه اي‌ دارد، خانواده‌هايي‌ كه‌ از رشد فرهنگي‌ بالايي‌ برخوردارند در زمان‌ ازدواج‌ فرزندان‌ نقش‌ مشاور و راهنما را برعهده‌ مي‌گيرند و با ارشاد فرزندان‌ خود تصميم‌گيري‌ نهايي‌ را برعهده‌ خود آنها قرار مي‌دهند و در برخي‌ خانواده‌ها، والدين‌ به‌ جاي‌ فرزند تصميم‌ مي‌گيرند، اين‌ امر گذشته‌ از آنكه‌ اخلاقا نادرست‌ است‌ از منظر حقوقي‌ و قانوني‌ نيز به‌ درستي‌ ازدواج‌ لطمه‌ مي‌رساند. دنياي‌ سرگرم‌كننده‌ امروز، سعي‌ دارد كه‌ افراد را متقاعد كند كه‌ راه‌ نيل‌ به‌ استعدادهاي‌ انسان‌ و كسب‌ آزادي‌ مبتني‌ بر انكار قواعد مذهبي‌ و اخلاقي‌ است‌. آنچه‌ امروز به‌ عنوان‌ مفهوم‌ عقل‌ و دانايي‌ رايج‌ شده‌ است‌، آزادي‌ انتخاب‌ بدون‌ توجه‌ به‌ محدوديت‌هاي‌ اخلاقي‌ است‌. اما آيا چنين‌ مجوزي‌ حقيقتا آزادي‌ را به‌ ارمغان‌ مي‌آورد؟ اين‌ مساله‌ در مورد فرزندان‌ چگونه‌ خواهد بود؟ آيا تمامي‌انواع‌ روش‌هاي‌ زندگي‌ براي‌ كودكان‌ داراي‌ ارزش‌ يكساني‌ است‌؟اگر خانواده‌ در انجام‌ وظايف‌ موفق‌ نباشد،جامعه‌ به‌ مخاطره‌ مي‌افتد. وظيفه‌ مهم‌ و ضروري‌ امروز بازسازي‌ و احياي‌ ازدواج‌ و خانواده‌ است‌، تا زماني‌ كه‌ اين‌ كار انجام‌ نشود تمام‌ تلاش‌ها براي‌ جلوگيري‌ از تجزيه‌ جامعه‌ محكوم‌ به‌ فنا خواهد بود، اكنون‌ ما بخاطر فرزندانمان‌،به‌ بازسازي‌ خانواده‌ كه‌ در اين‌ مسائل‌ محاصره‌ شده‌ است‌ نياز داريم‌ و بايد همه‌ ما تلاش‌ كنيم‌

4-تقويت فرهنگ ديني مردم خانواده ها :  موفقترين ازدواج ها وقتی شکل ميگيرندکه زوج ها به چيزی بزرگتر از خود ايمان داشته باشند.و اين چيز بزرگتر همان ايمان به خداست.

لطفا" جهت دریافت منابع با پست الکترونیک نویسنده تماس حاصل فرمائید


مطالب مشابه :


تحقیق درباره طلاق تحقیق اینترنتی آماده پرینت (یاهو)

طلاق چيست ؟ طلاق بمعناي مفارقت و جدايي و بريدن ميباشد اما براي درك بهتر مفهوم طلاق شرعي لازم است به نكاتي چند توجه داشته باشيم . اول اينكه در مفهوم واقعي ازدواج در




تحقيق در مورد طلاق , مقاله در مورد طلاق

ازدواج و طلاق (سردفتر ) - تحقيق در مورد طلاق , مقاله در مورد طلاق - گرد آوري و پاسخ به سئوالات قانونی و شرعی در موضوع ازدواج وطلاق - ازدواج و طلاق (سردفتر )




مقاله(تاثيرات طلاق در خانواده)

معضلات اجتماعي مانند افزايش نرخ طلاق و گسترش اضطراب در ميان جوانان، اين روزها مورد بحث رسانه هاي همگاني و موضوع بسياري از همايش ها و سمينارها در سراسر کشور قرار




مقاله ( طلاق و پيامدهاي آن)

همچنين طلاق مي تواند براي يكي از زوجين كه آمادگي طلاق نداشته است اثرات منفي به دنبال داشته باشد.در اين مقاله به تحقيق در مورد طلاق و آثار منفي آن بر روي فرد و




مقاله بررسی مسئله طلاق علل وعوامل اصلی آن

در ایران نیز طبق آخرین آمار مربوط به سازمان ثبت احوال کشور، کل موارد ثبت شده ی طلاق در مناطق شهری و روستایی ایران در سال 1371 معادل 33983 مورد بوده است که این




یک تحقیق کاملا علمی دربارۀ علت اصلی طلاق در کشور (2)

نکته جالب آن است که ما 23 مورد را در اظهار نظرها یافتیم که همه ظاهراً عامل اصلی یا عمدۀ طلاق در کشور است.خودتان ملاحظه بفرمایید: 1- ارسال پیامک مستهجن. زهرا شرف الدین




آسیب شناسی طلاق خاموش /علل طلاق روانی (مقاله روزخانواده )

شايد براي بسياري از مخاطبان جرايد مشاهده آمارهاي روبه گسترش طلاق دادگاهي در هر ... اين چالشها و تنشها در بسياري از زندگي‌هاي مورد نظر در اين تحقيق، بيشتر زماني سر




مقاله ای درباره ی پیامدهای طلاق عاطفی

پیامدهای طلاق عاطفی. چکیده. پژوهش حاضر با هدف بررسی طلاق عاطفی است که به روش نظریه مبنایی انجام شده است. اطلاعات از طریق مصاحبه عمیق با بیست نفر از مراجعه




مقاله درمورد طلاق

شخصی - مقاله درمورد طلاق - با من بمان - شخصی. ... اعتماد (دوطرف اطمینان دارند که تحت هر شرایطی از هم مراقبت کرده و مورد نفی, تمسخر و خشونت طرف مقابل قرار نمی گیرند.)




بررسي مفهوم طلاق و پيامدهاي آن در جامعه و خانواده

كه قوانين خاصي به مورد اجرا گذاشته شد، طلاق به طور مطلق براي مرد آزاد شد و از اين تاريخ به بعد آمار طلاق در روم حتي در ميان قيصرها به شدت افزايش يافت ولي پيش از




برچسب :