میزگرد علمی «نقش فرهنگی و پیشینهی تاریخی غزنی باستان» در تلویزیون نگاه
میزگرد علمی «نقش فرهنگی و پیشینهی تاریخی غزنی باستان» در تلویزیون نگاه
(با حضور کارشناسان محترم داکتر عبدالمجید ناصری، شوکتعلی محمدی شاری و عبدالعلی کاظمی، با ابتکار تلویزیون نگاه)
مجری تلویزیون مجری نگاه:
به میزگرد علمی از تلویزیون نگاه خوش آمدید. سازمان علمی و فرهنگی کنفرانس اسلامی- آی سیسکو- در ششمین نشست خود در سال 2007م. «غزنی» را به عنوان پایتخت فرهنگی تمدن اسلامی برای سال 2013م. انتخاب کرد. شهر غزنی از جایگاه و پیشینه برجسته و درخشانی در حوزه تمدن اسلامی برخوردار است. در این برنامه بر نقش فرهنگی و پیشینهی غزنی باستان تا امروز خواهیم پرداخت. مهمانان امروز ما آقایان داکتر عبدالمجیدناصری، استاد دانشگاه، آقای شوکتعلی محمدی کارشناس تاریخ و ادبیات و آقای عبدالعلی کاظمی فعال فرهنگی هستند. در این برنامه خوش آمدید!
از شما شروع میکنیم آقای ناصری! هویت تاریخی غزنه چیست و مهمترین نکات برجستهی آن را در چه میبینید؟
ناصری: بسم اللهالرحمنالرحیم. تشکر از شما و بینندگان عزیز و این برنامه وزین و ارزنده! در مورد غزنه یا غزنین، که برای سال 2013 پایتخت فرهنگی جهان اسلام انتخاب کردهاند، به دلیل ارزشمندی هویت تاریخی این شهر و این منطقه است. غزنی امروز به دلیل انحطاط سیاسی، امنیتی، سیاسی، علمی و فرهنگی این آمادگی و ظرفیت را ندارد. در مورد اهمیت هویت تاریخی این منطقه نکاتی عرض میکنم: اول آن که، موقعیت مهم جغرافیایی داشته. این جایگاه باعث شده بود که غزنی دروازه هند و فتوحات اسلامی به آن سمت قرار گرفت.
دوم آن که این شهر و منطقه و زابلستان هویت کهن تاریخی آن است. زابلستان بخشهایی از شرق، جنوب و مرکز افغانستان را شامل میشد که قصبه و پایتخت آن غزنی بوده. این منطقه پیش از اسلام نیز در چهاراه تمدن و تلاقی تمدنهای بودایی، زردشتی، اسلام، مسیحیت و یهودیت بوده است. عصاره فرهنگها در این منطقه حضور داشته است. یکی از جلوهها، جلوه تمدنی غزنی پس از اسلام است، که کمکم نام غزنین جانشین نام زابلستان و سیستان شد. به ویژه پس وجود سلسله غزنویان در قرن چهارم، نردبان ترقی پیموده شد که غزنی عروسالبلاد نامیده شده و محل تجمع مجاهدان و جایگاه صدور فرهنگ اسلامی به هند شد.
از لحاظ علمی، محل جذب نخبگان و مغزها شد. ابوریحان بیرونی، فردوسی، کسایی مروزی، ابوالمعالی فقیه بلخی و دهها دانشمند، شاعر، محدث، متکلم، مورخ و... اینجا سرازیر شدند. غزنی محل تولید اندیشه شد.
مجری نگاه: آقای محمدی! شما پیشینه سیاسی غزنی را چگونه ارزیابی میکنید؟
محمدی: بسم اللهالرحمن الرحیم. غزنی، در حوزهی تاریخی آریانای باستان جای میگیرد و طبیعی است که در حوزهی سیاسی آریانا ارزیابی قابل بررسی و ارزیابی است. بر اساس متون تاریخی، حاکمیت سیاسی غزنی و زابلستان- که قطب اقتدار نظامی آریانا بوده- به مرکزیت سیاسی آریانا پیوست دارد. در دورهی حاکمیت پیشدادیان و کیانیان که دوران شکوه تاریخی آریانا به شمار میآید، آریانا دو ایالت بزرگ به نام زابلستان و کابلستان داشته که غزنی مرکز زابلستان بوده است. زابلستان از پامیر تا پوشنگ و سیستان را شامل میشده است. در آغاز، مرکز زابلستان هژیرستان و دایه کنونی بوده، در هژیرستان قلعه هژیربن گودرز وزیر کیکاووس فعلا هم موجود است. هژیرستان هم جزو قلمرو غزنی است. بعدها شهر غزنی مرکز قرار گرفت.
حاکمیت سیستان و زابلستان با مرکزیت غزنی، در دورهی کیانیان به عهده رستم کیانی بوده است. در میران اصلی شهر غزنی، پیکره آهنی رستم با شاخهای گاو برسرش، قرار داشته است. یکی از نشانههای مرکزیت نطامی زابلستان آن است که لشکر توس نوذر، از مسیر کاسهرود و دشت ناوور، به سمت کلات هزاره یعنی شهر فرود و سپید کوه و گرمسیر به جنگ تورانیان میرفت، که در کلات، فرود فرزند سیاوش را به قتل رساند. سلسلههای پیشدادی و کیانی مدتهای بسیار طولانی بر آریانا و زابلستان حاکمیت داشتهاند. پس از دوران حمله اسکندر و هرج و مرج، برخی از حاکمیتهای غیر بومی مانند سلوکیها، تخارها و رتبیل شاهان و... حضور یافته، که گزارشها از دست به دست شدن آن خبر میدهد. در ادامه، حضور غوریان و سوریان برجسته. پس از سلام حکومتهای صفاریان، سامانیان و غزنویان شکل گرفته که در دورهی غزنویان پایتخت انتخاب شد و آغاز رونق و آبادانی غزنی و محوریت سیاسی ان است.
مجری نگاه: آقای محمدی! سیاستی که در غزنه جریان داشت، در مجوع چه تاثیراتی در تحولات سیاسی و اجتماعی در خود افغاستان وقت، که خراسان بود و همچنان کشورهای منطقه داشت؟
محمدی: غزنی که مرکز زابلستان است، همواره یکی از مراکز تصمیمگیری در حاکمیت آریانا و خراسان بوده است. در دوره باستان و حاکمیت پیشدادی و کیانی، زابلستان قطب اقتدار نظامی بوده. سرلشکری ایران باستان همواره به خادانهای متنفذ و بزرگ سیستان و زابلی تعلق داشته. خاندانهای مهمی مانند سام، نوذر، پیروز و... و شخصیتهای برجستهای مانند زال، سام، نریمان، رستم، نوذر، گیو، گودرز، کیخسرو، جمشید و... نقش تعیین داشتهاند. حوزه تاریخی سیوستان و زابلستان مرکز اسطورهها و پهلوانیهای دوره کهن است.
یک نمونه از تاثیرگزاری زابلستان در پی ظهور دین زردشت است که رستم آن را نپذیرفت و با گشتاسپ اختلاف کرد و به زابلستان برگشت. کیگشتاسپ تدبیر سیاسی فراوانی به خرج داد تا رستم را برگرداند و موفق نشد. گشتاسپ از جدایی رستم به شدت هراس داشت و فرزند خود اسفندیار را برای مهار رستم و زابلستان فرستاد که ارتش مرکزی گشتاسپ در برابر رستم شکست خورد و اسفندیار کشته شد.
در دوران کهن که اقتدار سیاسی برپایه قدرت نظامی میجرخیده، نقش مرکز نظامی زابلستان روشن است. اصلا خاندان پیشدادی و کیانی اصالت سیستان داشتهاند. آریاننای باستان محور تحولات فرهنگی و سیاسی منطقه بوده است. در دوران اسلامی نیز، غزنی در دوره غزنویان مرکز خلافت شرقی قرار گرفت و پایتخت سیاسی خراسان شد. غزنی در این دوره مرکز خراسان بوده و در تحولات منطقهای نقش برجسته داشته است. در ادامه در حاکمیت غوریان نیز این نقش پر رنگ و برجسته است.
مجری نگاه: در کل، آقای محمدی! اوج شکوفایی غزنی را به لحاظ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مربوط به دوره و پادشاهای که شما یاد کردید هست؟
محمدی: به دلیل آن که مرکز و پایتخت بودن یک جغرافیا و شهری، تاثیری در توسعه همه جانبه دارد، به طور طبیعی، در دوران اسلامی و غزنویان- که غزنی پایتخت سیاسی شد- محور برنامهریزی توسعه قرار گرفت و اوج شکوفایی غزنی را پایهریزی کرد. اینکه آی سیسکو، غزنه را پایتخت تمدنی جهان انتخاب میکند، دقیقاً معطوف به دورهی اسلامی، به ویژه غزنویان است. پیش از اسلام نیز غزنی دارای مدنیت با شکوه بوده و در تحولات سیاسی، اجتماعی و نظامی آن دوران تاثیرگزار بوده است. ظرفیت فرهنگی، علمی و مدنیت آن دوران زمینهساز ظهور شکوه غزنی در دوره اسلامی است.
مجری نگاه: آقای ناصری! اسلام کی و چگونه وارد غزنی شد و چه تفاوتی میان غزنی پیش از اسلام و پس از آن میبینید؟
ناصری: سوال شما به گونهای است که در ادامه و تکمیل فرمایش استاد محمدی میخواهم بگویم که اسلام در زمان خلیفه دوم و اوایل دههی سوم هجری وارد سیستان شد. سیستان جای زابلستان را گرفت. به تدریج در زبان علمی ، ادبی و اداری در قرن چهارم غزنی جای زابلستان را گرفت. پیش از اسلام زابلستان سرزمین شخصیتهای افسانهای و نیمه افسانهای است و دوره کیانیان، رستم و زال را پوشش میدهد. از نیمروز تا کابل، شرق و مرکز افغاستان را زابلستان میگفتند. این سرزمین شامل، رخج، اجرستان، مالستان، ناهور، قرباغ و غرب غزنی را شامل میشد. در شرق شامل مناطق کنر، گردیز و شمال آن کابل را شامل میشود.
اسلام در دههی سوم وارد شده، مسلمانان و اعراب برگشته و دست و به دست شده، اقوال هم گوناگون نقل شده است. تاریخ مشخص نمیشود تعیین کرد. فتوحات متعددی نام برده شد. پایان فتوحات اسلامی در دوره صفاریان و شکست رتبیل شاهان ترک زبان است که اسلام به طور عام حاکم میشود.
جناب آقای محمدی به حکومتهای پیش از اسلام اشاره کردند. پس از اسلام حکومتهایی به وجود آمد مانند صفاریان در نیمروز و پس از آن غزنویان یا ال ناصر یا آلپتکین که در 350 هجری بر این منطقه مستولی شد. پیش از ان بخشهای غربی سیستان تابع نیمروز و یا بخارا بوده است. غزنویان از فرماندهان سامانی است که در غزنی حکومت خود را پایهگذاری میکنند. شکوه جدیدی به وجود میآید غزنی مرکز بزرگترین امپراطوری میشود شامل دکن و جنوب هندوستان در جنوب، فرغانه و خوارزم در شمال، کاشغر چین در شرق و همدان در غرب میشود.
مجری نگاه: آقای محمدی! از شما میپرسیم، با توجه به این که کشور افغانستان و شهر غزنه جنگزده و دچار مشکلات زیادی هست، چه عواملی باعث شد که کشورهای اسلامی میخواهد هویت اسلامی غزنی را برجسته کنند؟
محمدی: مهمترین فلسفه و دلیلی که میشود برای انتخاب غزنی به عنوان پایتخت تمدنیِ جهان اسلام، نقش غزنی در توسعهی علمی، سیاسی و فرهنگی جهان اسلام و گسترش اسلام است. بیشترین توجه محققان و نویسندگان به گسترش اسلام و فتوحات اسلامی به سوی هند معطوف بوده و کتابهای فراوانی نوشته شده است. بیشتر به توسعهی علمی و فرهنگی توجه میکنم. مهمترین کتابهای علمی در این دوره و در این حوزه نوشته شده. دروان غزنویان دورهی ثبات است که در شرق اسلامی پدید آمد. نخستین حاکمیت محلی و بومی طاهریان است، سپس صفاریان و سامانیان. اگر این سه حاکمیت و سه سلسله حکومتی را دورهی زمینهساز شمار کنیم، دورهی غزنویان دوره ثبات سیاسی در شرق اسلامی است. همچنین به دلیل آن که غزنویان برای ساخت پایگاه سیاسی و اجتماعی برای خود بسازند، به فرهنگ و به ویژه شعر توجه خاص داشتند، که به نفع فرهنگ اسلامی و پارسی تمام شد. مهمترین کتابهای اسلامی به زبان عربی و فارسی در این حوزه سرزمینی تدوین شده است. به ویژه مهمترین کتابهای تاریخی و تاریخنگاری ادبی در غزنه تولید شده و دیوانهای شاعران بزرگی چون سنایی، عنصری و شاهنامهی فردوسی در بستر فرهنگی غزنه آفریده شده است.
این که میگوییم غزنه، توجهمان به همه مردمان فرهنگ آفرین و حاکمیت غزنی است. این نکته را تاکید میکنم که غزنه را نمیشود از بلخ، بدخشان، هرات، بامیان و سایر جاها جدا انگاشت. غزنی پایخت و نماد است. همهی ظرفیتها و قابلیتهای فرهنگی این سرزمین و کشور مد نظر است. یکی از جلوهها تمدنی و فرهنگی غزنی، رونق و اوج سبک خراسانی در ادبیات و شعر فارسی است. اگر یبک تاثیرگزار خراسانی را سبک غزنوی هم بگوییم گزاف نیست. به اعتراف متخصصان زبان فارسی، کتابها و اشعاری که در این دوره و به این سبک پدید آمده شاهکار است و تکرار ناپذیر!
مجری نگاه: آقای محمدی! شما به دورهی ثبات غزنی اشاره داشتید، که به دلیل ثبات غزنی زمینهی تولید علم و هنر فرراهم شد، چه عواملی باعث افول این دودره شد و از چه زمانی این افول آغاز شد؟
محمدی: اگر غزنی را به عنوان پایتخت شرق اسلامی در نظر بگیریم، در دوره حاکمیت غزنویان که غزنی پایتخت شد، اوج شکوفایی غزنی پایهگذاری شد. این دوره حدود 250 سال طول کشید. تنها در این دوره غزنی پایتخت است. در دوره غوریان مرکزیت به فیروزکوه منتقل شد. پس از غزنویان، که پایتخت از غزنی منتقل شد، کمکم زوال شکوه غزنی آغاز شد. به ویژه وقتی حاکمیتهای غیر بومی مانند خوارزمشاهیان، سلجوقیان، مغولها، تیموریان و... وارد این سرزمین شد، به دلیل آن که اینان صحراگرد بودند و با مدنیت و تمدن این سرزمین آشنا نبودند، نتوانستند مدنیتسازی کنند. نتوانستند تمدن آن دوره را محافطت کنند.
وقتی ثبات سیاسی یک کشور به هم میخورد، طبیعی است که تمدن و فرهنگ آسیبپذیر میشود. پس از تزلزل و رخوت سیاسی غزنویان و انتقال پایتخت از غزنین، باعث میشود که رخنهای در فرهنگ و تمدن غزنه وارد شود. این حاکمیتهای غیر بومی، بیش از ان که به مردم و جامعه متمی باشد، به مرکز خلافت یعنی بغداد متکی بودند. تلاش میکردند، خود را به مرکز خلافت نزدیک کنند و امکانات توسعهای را به سمت بغداد گسیل میکردند. پس از غزنویان آبادانیهایی در کشور و غزنی در دورهی تیموریان پدید آمده که قابل توجه و بررسی است.
مجری نگاه: آقای ناصری! شما غزنی را در دو سده اخیر از نظر فرهنگی و هنری چگونه ارزیابی میکنید؟
ناصری: پیش از پاسخ سوال شما، در تکمیل فرمایش جناب آقای محمدی عرض کنم که پس از غزنویان شاهد هستیم که سلسلهای در غزنی به حکومت رسید، سلسلهی غوریان بود. مهمترین آنها شهابالدین غوری ملقب به معزالدین غوری است که نزدیک سه دهه حکومت میکند و غزنین را همچنان با شکوه و عظمت نگهمیدارد[1]. از این سرزمین مانند سلطان محمود غزنوی فتوحات هند را دنبال میکند و در هند نقش آفرینی میکند. برای اولین بار دهلی را فتح میکند و دهلی را پایتخت اسلامی قرار میدهد. مسلمانان را در آنجا حاکم میسازد. از همین مرکز غزنی شهاب الدین غوری، سلسله قطب شاهان یا غلام شاهان یا شاهان معزی را حاکم میسازد. این سلسله ادامه مییابد تا زمان بابوریان و تا تهاجم استعمار انگلیس به عنوان پایتخت اسلامی میماند. خوارزمشاهیان نیز سلسله بومی هستند و رئیس و موسس این سلسله، انوشتگین غرجه[2]، از سرزمین غرجه و غرجستان میباشد و به خوارزم رفته و حکومت کرده است. ولی بعد از ان چنگیز خان و جانشینان آنها غیر بومی هستند.
در پاسخ سوال شما عرض کنم که در غزنه دو سده اخیر یک انحطاط غیر قابل باور را شاهد هستیم. از لحاظ فرهنگی ظهور مشاهیر فرهنگ و ادب را کم داریم. تاسیس مراکز فرهنگی مثل حوزهها و مدارس علمیه، دارالفنون، دانشگاهها، مساجد، مطبوعات، روزنامه و مجلات در غزنی وجود ندارد. غزنین به عنوان شهر دور افتاده قرار گرفته و از چشم دولت افتاده است. به قولی، روزگاری غزنی از غزنی اداره میشد اما امروز جهان نمیتواند غزنی را ادره کند و امنیت به وجود آورد.
برخی از عوامل انحطاط غزنی جغرافیایی است. در دوره بابوریان قندهار برجسته شد. به دلیل عوامل سیاسی، جا به جاییهای فرهنگی و مردمی که انجام شد و کابل در کنار غزنی برجسته و پایتخت شد و نیز جنگهای دوران استعمار باعث انحطاط شد.
دروازه و باب فیروزه غزنین یا قبر سلطان محمود را به اشتباه به جای دروازه بتخانه سومنات هند، کندند و به هند بردند. جنگهای داخلی سدوزاییها اتفاق افتاد و خرابیهایی که به بار آورد در غزنی نیز تاثیر گذاشت.
مجری نگاه: آقای کاظمی! جایگاه امروز غزنه را چگونه ارزیابی میکنید و چرا غزنه به عنوان پایتخت تمدن اسلامی انتخاب شده است؟
کاظمی: بسم الله الرحمان الرحیم. غزنین هر چه دارد از گذشته دارد. همین آثار تاریخی نیز به صورت خرابه درآمده است. آثار تاریخی مانند بالا حصار، مقبرهی سنایی، سلطان محمود، برجها و... به صورت خرابه است. در دوره محمود و مسعود، هم اسلام به هند رفت و هم زبان فارسی. بعدها افراد مهمی مانند حزین لاهیجی و بیدل دهلوی در آنجا تربیت شد. امروز غزنی دارای مدارس، دانشگاه، مساجد است اما امنیت وجود ندارد و رونقی ندارد.
مجری نگاه: غزنه در سال 2013 به عنوان پایتخت تمدن اسلامی مسمی شده، آیا این شهر آمادگی این عنوان را دارد؟
کاظمی: آمادگی، یک آمادگی ظاهری است، که شخص والی به عنوان رئیس کمیسیون بازسازی و آمادگی غزنی برای 2013 است، ایشان در مصاحبهها گفته سرکها کاملا آباد شده، آثار تاریخی تا حدی آباد شده. بنده به بالا حصاررفتم، تعیر نشده و تعمیرها کاملا غیر فنی است. دیوارهای تعمیری با دیوارهای قدیمی همخوانی ندارد. مرکز ثقافت اسلامی ساخته نشده که به دلیل سردی هوا بعید است تا سال آینده ساخته شود.
مجری نگاه: آقای کاظمی! چه پلانهایی برای بازسازی بوده و تا چه حد اجرا شده؟
کاظمی: این یک سوال تخصصی است باید از متولیان امور مانند والی و وزارت خانهها پرسان شود. من اطلاع دقیقی ندارم.
مجری نگاه: شما به عنوان یک شهروند غزنی، چه مشکلاتی را بر سر راه بازسازی و آمادگی غزنی میبینید؟
کاظمی: مهمترین مشکل غزی ناامنی است. هر ماه یک رئیس در غزنی ترور میشود، مانند رئیس شورای ولایتی که در 500 متری مقبره سنایی ترور شد.ترورستان به راحتی وارد غزنی میشوند و ترور میکنند. امروز تصوری که دنیا از غزنی دارند، مدارس بسته، ترور، انتحار و انفجار است.
مجری نگاه: چه تدابیری باید سنجیده شود تا غزنی برای سال 2013 آماده شود؟
کاظمی: مردم غزنی نباید چشم خود را به دولت و کشورهای خارجی بگذارند. نهادهای فرهنگی غزنی در قدم اول مردم را با گذشته تمدنی غزنی آشنا کنند، تا این همه ناامیدی که هست تبدیل به امیدواری شود. مردم هم در حد توان در زیبایی و نظافت شهرشان تلاش کنند. ولایت غزنی و وزارتخانههای مسول باید نهایت تلاش خود را به کار گیرند.
مجری نگاه: آقای محمدی! نیم دقیقه فرصت داریم، چه فکر میکنید، آیا تا سال 2013 غزنی آماده خواهد شد؟
محمدی: مهمترین نیاز آمادگی غزنی برای سال 2013 یک برنامه و استراتژی است، که من فکر میکنم تدوین نشده. به ویژه به جنبهی نرم افزاری برنامه باید توجه شود، که امنیت تامین شود و به فرهنگ و مولفههای هویت ساز توجه شود. از لا به لای تاریخ، هویت ملی کشف و استخراج شود. بر اساس هویت تاریخی و فرهنگی و گذشتهی فاخر، هویت ملّی فاخر برای همهی مردم افغانستان کشو و دلبستگی ایجاد شود، که اگر چنین توجهی صورت نگیر، اگر سالنی برای پذیرایی سران کشورهای اسلامی ساخته شود و آثار تاریخی اباد شود، فکر کنم اتفاق خاصی رخ نخواهد داد.
مجری نگاه: تشکر از شما، آقای محمدی و شما مهمانان عزیز و شما بینندگان عزیز که تا حال با ما بودید!
[1]بر اساس متون تاریخی مرکز غوریان، فیروز کوه غور است اما بر غزنین، هند و کل خراسان تسلط داشتهاند. «درين عهد سلطنت غور و خراسان و غزنين و هندوستان به سلطان غياث الدين محمد سام، و معز الدين محمد سام تعلق داشت. (طبقات ناصرى، ج1، ص 127).
[2] برخی از نویسندگان مانند غبار، سید عسکر موسوی و... دچار اشتباه شده و انوشتگین غرجه را،که بنده ترک یکی از رجال غرجستان بوده، به عنوان بومی پنداشته و به همین دلیل موسوی هزاره ها را ترکتبار دانسته است. موسوی به تاثیر عنصر ترک در تشکیل هزاره و تاثیر آن بر زبان هزارهها، به خاستگاه «انوشتگین غرجه» به منبع دست دومیِ غبار استناد میکند: «و در عهد ملک شاه سلجوقی (1072- 1092 هجری.)، مردی ترک زبان از اهل غرجستان با نام «انوشتگین غرجه» جزء درباریان ملکشاه، عنوان شحنه گرفت و محمد پسر این شخص در عهد سلطان سنجر سلجوقی پادشاه افغانستان شمالی (1117- 1157) والی خوارزم مقرر شد.» (موسوی، هزارههای افغانستان، 1379: ص58) بندهی ترکِ یکی از اهالی غرجستان، سند ترک بودنِ مردم این سرزمین یعنی هزارهها دانسته شده است! جناب موسوی به خود زحمت نداده که منابع دست اول تاریخی را مرور کند.
عزالدين ابو الحسن على بن ابى الكرم معروف به ابن اثير (م 630)، در کتاب الكامل في التاريخ، انوشتگین را بندهای میداند که از غرجستان خریده شده است. بندهی ترک مردِ غرجستانی را هیچ نویسندهی فرهیختهای با مردم غرجستان برابر نمیداند. ابن اثیر در کتاب ارزشمند الکامل فیالتاریخ، مینویسد: «الأمير محمّد بن أنوشتكين، و كان أبوه أنوشتكين مملوك أمير من السلجوقيّة، اسمه بلكباك، قد اشتراه من رجل من غرشستان فقيل له أنوشتكين غرشجه؛ پدر امیر محمد فرزند انوشتگین، بندهی امیر سلجوقیان به نام بلکباک بود، که انوشتگین را از مردی از غرشستان خریده بود و به او انوشتگین غرجه گفته میشد.» (ابن الأثير، الكامل في التاريخ، 1385/1965، ج10: 268). سلجوقیان، خوارزمشاهیان، غزنویان، مغولها و... سلسلههای غیر بومی هستند.
مطالب مشابه :
کنفرانس علمی سیاست های جمعیتی
وبلاگ دکتر خلیل علی محمدزاده - کنفرانس علمی سیاست های جمعیتی - علمی ، فرهنگی ، آموزشی
چهاردهمین کنفرانس آموزش فیزیک ایران و چهارمین کنفرانس فیزیک و آزمایشگاه
چهاردهمین کنفرانس آموزش فیزیک مشخصات و سوابق علمی مجری طرح ، اهداف و اهمیت
بخش رزومه کاری مجتبی ضرّابی از سال 1373 تا سال 1388
8- گوینده و تولید کننده بخش تولیدی علمی ورزشی 21-مجری کنفرانس دانشگاه علوم پزشکی گیلان
ساختار برگزاری یک همایش .
کلبه حسین وکیلی زارچ:مجری،گوینده ،شاعر - ساختار برگزاری یک همایش . - ما بدان مقصد عالی
خلاصه رزومه علمی ، پژوهشی و اجرایی
مهندس سیدعبدالنبی رضوی - خلاصه رزومه علمی ، پژوهشی و اجرایی - عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد
اولین کنفرانس ملی هواشناسی و مدیریت آب در کشاورزی
آبیاری - اولین کنفرانس ملی هواشناسی و مدیریت آب در کشاورزی - مهندسی آبیاری و زهکشی
پدر علم مدیریت آموزشی ایران
دکتر طوسی برای اولین بار در ایران ، به طرح رویکرد علمی در مدیریت بود به مجری کنفرانس می
میزگرد علمی «نقش فرهنگی و پیشینهی تاریخی غزنی باستان» در تلویزیون نگاه
مجری تلویزیون مجری سازمان علمی و فرهنگی کنفرانس اسلامی- آی سیسکو- در ششمین نشست خود در
موضوعات مربوط به برنامه های هفته بیست و هشتم - از 18دي تا 23دي
-مجری مسئول طرحهای پژوهشی سیستم و سینماتیک معرفی چهره های شاخص علمی کشور اتاق کنفرانس :
برچسب :
مجری کنفرانس علمی