تمدن اینکاها
تمدن اینکاها-از زمانی که آدمی خود را شناخت ، عقاید و تفکراتش که در مجموع آن را مذهب و آیین می نامیم بر زندگی او تاثیر گذاشته است . از لباس پوشیدن ، غذا خوردن ، کار کردن ، آداب معاشرت گرفته تا سرپناهی که در آن زندگی می کرده است . انسان بدوی عقاید و نحوه ی تفکرات خود را بر روی دیواره های غار می کشیده است و خدایان خود را از عوامل محیطی که بر آن جهل دلشته انتخاب می کرده است به مانند آتش و یا باد و چیزهای دیگر .
به تدریج وقتی تفکرات انسان رشد می کند و بر طبیعت پیرامون خود به طور نسبی سیطره می یابد بدون شک بر عقاید او تاثیر میگذارد و عقاید دیگری را جانشین تفکرات قبلی خود می کند و به دنبال جایی و مکانی میگردد تا بتواند این عقاید را به ظهور و بروز برساند در نتیجه دست به ساختن معابد و مقابر میزند و آن را محلی برای پرستیدن می کند . این عقاید و قوانینی که بشر برای خود می نویسد تبدیل به فرهنگ و از درون این فرهنگ تمدن سر بر می آورد و تمدن به وسیله ی ابزارهایش ، علم و هنر ( که ناشی از همان عقاید می باشد)به ظهور می رسد .
تمدن و فرهنگ
تمدن میتواند توصیف کننده فرهنگ یک جامعه پیچیده و بزرگ یا فقط توصیف کننده یک جامعه باشد. هر جامعه، تمدن، یا فاقد مجموعه بخصوصی از عقاید و آداب و رسوم است و یا مجموعه خاصی از این ویژگیها و هنرها را دارد که آن را منحصر بفرد میسازد. تمدنها بیشتر بر فرهنگ تأکید دارند که در برگیرنده ادبیات، هنرهای تخصصی و حرفهای، معماری، مذهب سازمان یافته، و رسوم و سنتهای پیچیدهای است و همه اینها در خدمت توسعه یک جامعه خاص هستند
. طبیعت تمدن چنان است که همواره میخواهد گسترش بیابد و افراد بیشتری تابع آن شوند. به هر صورت بعضی از قبیلهها یا مردم حتی امروزه در سال (۲۰۰۸) غیر متمدن ماندهاند. این فرهنگها ابتدایی نامیده میشوند. آنها دولتی براساس سلسله مراتبهای سازمانی، مذهب سازمان یافته، سیستم نگارش یا پول ندارند. ممکن است سلسله مراتب کمی وجود داشته باشد، برای مثال احترام به افراد مسنتر و بزرگترها، که یک مورد دو جانبه و بدون زور و اجبار با نوعی از توافق دو جانبه باشد.
ممکن است دولتی درآنها وجود نداشته باشد، یا حداقل نوع متمدنی از دولت نباشد که ما بیشتر با آن آشنا هستیم. جهان متمدن با معرفی و شناساندن کشاورزی، نگارش و تالیف، و مذهب به جوامع قبیلهای ابتدایی گسترش مییابد. بعضی قبیلهها با میل و رضایت رفتارهای متمدن و مدنی را اختیار و قبول میکنند. اما بعضی تمدنها با زور و اجبار گسترش مییابند: اگر قبیلهای نخواهد که از کشاورزی استفاده کند یا مذهب معینی را قبول کند اغلب با زور و اجبار از سوی مردمان متمدن و پیشرفته مجبور میشود که قبول کند، و معمولاً این اجبار مردمان متمدن به خاطر تکنولوژی پیشرفته آنها موفق میشود.
مردمان متمدن و پیشرفته اغلب از مذهب به عنوان یک معیار برای متمدن بود خود استفاده میکنند، و ادعا میکنند که مردمان غیر متمدن عقب افتاده و بربر میباشند.برای جهان غیر متمدن خیلی مشکل است که با زور و قهر و خشونت افراد متمدن مقابله کند چون این کار به معنی مقابله با استانداردهای جهان متمدن و به مفهوم زور و خشونت مدرن(جنگ) میباشد.
آنها برای هرگونه مقابله و جنگ با جهان متمدن باید آمادگی و توسعه لازم را بیابند. بنابراین، فرهنگ پیچیدهای که با تمدن همراه است، گرایش به گسترش و نفوذ در فرهنگهای دیگر دارد و در بعضی مواقع آنها را در خود هضم و محو میکند ( نمونه این واقعیت تمدن چینی و نفوذ آن در کره، ژاپن، ویتنام و غیره است) بعضی تمدنها واقعا فرهنگهای بزرگ و عظیم جهانی دارند که شامل ملتها و مناطق بسیاری میشوند. بسیاری از تاریخ نویسان درمورد این فرهنگهای گسترده جهانی مطالعه و تحقیق کردهاند و تمدنها را به مانند واحدهای مجزا تصور کردهاند.
آوسوالد اسپنگر که یکی از فلاسفه اوایل سده ۲۰ است از کلمه آلمانی Kultur، مترادف Culture برای بیان مفهومی که ما تمدن مینامیم استفاده میکند. او گفته است که پیوستگی تمدن براساس یک سمبل فرهنگی مجرد است. تمدنها از آغاز تشکیل و در مدت حکومت و استیلا و افول و فروپاشی خود چرخههای مختلفی را تجربه میکنند.، اغلب توسط یک تمدن جدید و با یک فرهنگ نوین قوی، که براساس یک سمبل جدید فرهنگی شکل میگیرد جایگزین میشوند.
امپراتوری اینکاها امپراتوری اینکا (۱۴۳۸ - ۱۵۳۳)، یک امپراتوری از مردم بومی (سرخپوست) در آمریکای جنوبی بود. این امپراتوری در بیشترین پهناوری خود، کشورهای امروزی پرو، اکوادور، بولیوی، و بخشهایی از آرژانتین، شیلی و کلمبیا را دربرمیگرفت. شهر کوزکو پایتخت اداری، سیاسی و نظامی آن به شمار میآمد. در سده شانزدهم میلادی با ورود اسپانیاییها به پرو، این امپراتوری درهمشکست و قلمرو آن مستملکه اسپانیا گشت. واژه اینکا به معنای "خدا در زمین"، بر گرفته از زبان بومیان کشور پرو در آمریکای جنوبی است. ریشهها، پیدایش و تکامل تمدن اینکا، هنوز در هالهای از ابهام باقی مانده است.
در باره تاریخ این قوم، منبع و نوشتهای وجود ندارد، چون اینکاها فاقد خط بودهاند. اما به نظر میرسد قبایل اینکا که در پیرامون دریاچه تیتیکاکا میزیستهاند، در سده دوازدهم میلادی به رهبری مانکوکاپاک، فرمانروای افسانهای اینکا، سرزمینهای مجاور را فتح کرده و با بنای شهر کوزکو، تمدن اینکا را بنیان نهادهاند. درباره پیدایش و تکامل تمدن اینکا، افسانهها و اسطورههای زیادی نقل شده است. یکی از گویندگان این اسطورهها، گارسیلازودولاوگا، از تاریخنگاران فتح سرزمین اینکا به دست اسپانیاییها است. افسانهای که وی بازگو کرده، از این قرار است:
مانکوکاپاک و مامااوکلو یک زوج افسانهای و از ایزدها بودهاند که با لشگری از جادوگران و جنیان کرانههای دریاچه تیتیکاکا را ترک کردند تا به سرزمین برگزیده کوچ کنند. هنگامی که به تپه هواناکائوری (جایی که شهر کوزکو ساخته شد) رسیدند، لشگر جادویی مانکو در داخل زمین فرو رفتند و این برای مانکو و همسرش، نشانه پایان انتظار برای جستجوی سرزمین موعود بود و به این ترتیب، این زوج افسانهای شهر خود را روی این تپه بنا کردند. تمدن اینکا در آغاز تنها یک دولت-شهر کوچک شامل شهر کوزکو و سرزمینهای پیرامون آن بود، اما در سده پانزدهم میلادی، پاچاکوتی، نهمین امپراتور اینکا و ملقب به ساپا اینکا (رهبر بزرگ)، با گشودن بخش بزرگی از کوههای آند، قلمرو اینکا را از حدود کوزکو بسیار فراتر برد و دولت-شهر کوزکو را به یک امپراتوری بزرگ تبدیل کرد.
این امپراتوری که تاهوانتینسویو نامیده میشد، یک سازمان فدرالی با یک دولت مرکزی (کوزکو) و چهار استان با دولتهای محلی به نامهای: چینچایسویو، آنتیسویو، کونتیسویو و کولاسویو بود. همچنین گمان میرود که پاچاکوتی سازنده شهر اسرارآمیز ماچوپیچو بوده باشد. پس از پاچاکوتی، دیگر فرمانروایان اینکا به ترتیب عبارت بودند از: توپاک اینکا یوپانکوی پسر پاچاکوتی توپاک اینکا دهمین امپراتور اینکا در زمان فرمانروایی پدرش فرمانده ارتش تاهوانتینسویو بود.
وی در سال ۱۴۶۳ میلادی، بخشی از سرزمینهای شمالی قلمرو پدرش (شامل بخشهایی از اکوادور و کلمبیای کنونی) را گشود و پس از مرگ پدرش در ۱۴۷۱ و رسیدن به امپراتوری نیز به فتوحاتش ادامه داد. مهمترین گشایشهای وی، فتح کشور چیمور (جدیترین دشمن اینکا در کرانههای پروی کنونی) بود. هوایناکاپاک پسر توپاک اینکا در زمان هوایناکاپاک، یازدهمین فرمانروا، امپراتوری اینکا به بیشترین وسعت خود رسید. او بخشهایی از شیلی و آرژانتین کنونی را به قلمرو امپراتوری پیوست کرد. نیز برخی از شورشهای داخلی را سرکوب نمود.
همچنین قلمروش را میان دو فرزندش، هواسکار و آتاهوالپا تقسیم کرد. سازمان اجتماعی و اقتصادی اینکاها زندگی اجتماعی پیشرفتهای داشتهاند. دولت اینکا آنان را از حداقل امکانات بهرهمند میساخت، و محل سکونت قبایل مختلف را تعیین مینمود. هر خانوادهای از دولت زمین دریافت میکرد و همه افراد موظف بودند روی زمینی که دولت در اختیارشان قرار داده کار کنند و مالیات خود را نیز بپردازند. افراد سالم جامعه میبایست معلولین را در کشت و زرع یاری میکردند. ازدواج برای مردان در سن ۲۴ سالگی و برای زنان در سن ۱۸ سالگی الزامی بوده است.
امپراتوری اینکا، دارای شبکهای پیشرفته از راهها بوده و در بیرون شهرها، انبارهایی برای نگهداری از خواربار و مواد غذایی وجود داشته است. نوع نظام اقتصادی امپراتوری اینکا سبب شده است که از این امپراتوری به عنوان یک تمدن کمونیستی یاد شده و گاه با امپراتوریهای ایران و روم باستان مقایسه شود. امپراتوری اینکا در قرون پانزدهم و شانزدهم توسعه پیدا کرد. این امپراتوری بوسیله فرمانروای اینکا که خود را خدایگان می پنداشت، اداره می شد. پایتخت آن، شهر کوزکو ، در ارتفاعات آند بود.
شبکه ای از راههای عالی ،تمام بخشهای امپراتوری را به هم وصل می کرد و امکان اداره بیش از ده میلیون جمعیت و غلبه بر تقریبا همه قبایل همسایه را برای اینکاها، فراهم می کرد. وقتی اسپانیایی ها در سال 1532 م از راه رسیدند، امپراتوری اینکاها در اوج خود بود. فاتحان اسپانیایی به طمع طلا و نقره اینکاها، این تمدن را در عرض چند ماه نابود کردند.این امپراتوری در زمان اوج خود، سرزمینهایی ما بین اکوادور و شیلیکنونی را در بر می گرفت.
سیستم راه های سلطنتی در محل تقاطع جاده هاي اصلي ، استراحتگاهايي براي مسافران وجود داشت. در اين استراحتگاهها ، چاپارها هم به حال آماده باش بودند تا هر خبري که مي رسد، به سرعت به چاپارخانه بعدي برسانند. به اين ترتيب، اخبار و دستورهاي اينکاي بزرگ در کمترين زمان ممکن به سراسر امپراطوري اينکا مي رسيد.
پيک هاي اينکا از ميان مردان چابک، راز دار، کم حرف و تيزتک انتخاب مي شدند. اينکاها از شمردن، حساب کردن و نگهداشتن حسابهاي گوناگون غرق شادي مي شدند. تا جايي که مي توان گفت که آنها جنون شمارش و محاسبه داشتند! وسيله اي که اينکاها با آن آمار مي گرفتند، گره زدن ريسمانهاي رنگارنگ بود که هر رنگ براي نشان دادن موضوعي به کار مي رفت، براي مثال، ريسمان سبز رنگ براي شمارش گندم بود و هر گره ميزان معيني از گندم را نشان مي داد.
در ارتش اينکا ، هر اسلحه اي براي خود ريسماني با رنگ مشخص داشت. با توجه به گره ريسمانهاي رنگي، هر فرمانده مي توانست آمار بگيرد که چه تعداد تير وکمان، تبر، نيزه و فلاخن در اختيار دارد. ارتش منظم اينکاها با 30 هزار سرباز تنومند مجهز به تبرهايي از جنس برنز، تيروکمان، نيزه و فلاخن بود .مردم اينکا، خورشيد را پرستش مي کردند و انجام مراسم قرباني براي خدايان در نزد آنها معمول بود. براي قرباني، از کودکان استفاده مي کردند، ولي بعدها قرباني کردن لاما جاي آن را گرفت. بخشهای مختلف از طریق 25000 کیلومتر 15500 مایل ، جاده و پل به یکدیگر وصل می شد. مردم پای پیاده سفر می کردند.
اسب با وسیله نقلیه چرخ دار وجود نداشت. منزلگاهها به اندازه یک روز پیاده روی با همدیگر فاصله داشتند. اینکاها از قاصدهایی به نام «چاسکویی» استفاده می کردند. آنها آنقدر سریع بودند که حتی هنگامی که حاکم در پایتخت، شهر کوزکو،در فاصله 400 کیلومتری 250 مایلی از دریا زندگی میکرد، ماهی تازه برای او می آوردند . امپراتوری اینکا بیش از ده میلیون جمعیت داشت. این امپراتوری در زمان اوج خود، مناطقی از کشور پرو، جنوب بولیوی، اکوادور، شمال شیلی و جنوب آرژانتین را شامل می شد.
رهبران اینکاها بدون خط و کتابت یا وسایل نقلیه چرخدار بر این منطقه وسیع حکومت می کردند. کشاورزی کشاورزی پایه و اساس زندگی اینکاها را تشکیل می داد. سال کشاورزی در ماه اوت، هنگامی که فرمانروای اینکا اولین شیار را در زمین بوسیله دیلمی نوک تیز از جنس طلا ایجاد می کرد، آغاز می شد. تمام زمینهای قابل استفاده به زیر کشت می رفت.
آبراه های طولانی، زمینهای کویری ساحل را آبیاری می کردند، در حالیکه در دامنه شیب دار کوهها، شیارهایی به شکل پلکان ایجاد می شد تا آب پر ارزش را نگه دارد. کشاورزان اینکا برای تغذیه سپاهیان، کاهنان و همچنین خودشان به کشت غلات می پرداختند. آنها گوشت مورد نیاز خود را از راه پرورش خوکچه هندی تامین می کردند. چوب کمیاب بود و سوخت منازل آنها از فضولات لاما ، شتر بی کوهان آمریکای جنوبی تامین می شد
مالیات میتا ( کار اجباری)
هر کشاورز اینکایی مجبور بود زمین خود را ترک کند و به مدت پنج سال برای دولت کار کند. این کار اجباری به نام میتا معروف بود. او مجبور بود به عنوان معدنچی، کارگر راهسازی که او از خانه اش دور بود، همسر او روی مزرعه خانوادگی کار می کرد. ایالات مختلف امپراتوری اینکا، انواع کارگران مختلف دولتی را تامین می کردند. هر کس به شکلی کمک می کرد. بیکاری و فرد بیکار وجود نداشت.
کورکواکاها هر ناحیه بوسیله یک کوراکا، مسئول دولتی، اداره می شد. او مراقب بود تا همه خانواده ها مالیات غله و میتا (کار مجانی) را پرداخت نمایند. او راههایمحلی و پلها را مورد بازرسی قرار می داد. او حتی ازدواجها را ترتیب می داد. کوراکاها خانه های زنان خانه دار اینکا را بازرسی می کردند و مراقب بودند تا آنها خانه هایشان را تمیز و مرتب نگه دارند.
شیوه لباس پوشیدن زنان اینکا، پشم لاما (شتر بی کوهان آمریکای جنوبی و آلپاکا نوعی شتر بی کوهان آمریکایی) را می ریسیدند و از آن لباس می بافتند. آنها لنگ، پیراهنهای گشاد و بلندی که تا روی زانو می رسید، و رداهای گرم می دوختند. در دره های ساحلی، جایی که پنبه کاشته می شد، مردم لباسهای نازکتری میپوشیدند. پوشاک مردان اينکا به طور معمول چيزي بود شبيه کيسه که در دو طرف آن شکافي براي داخل کردن دستها و در قسمت بالاي آن سوراخي براي عبور سر وجود داشت. بلندي اين لباس تا سر زانوها مي رسيد. چنين پيراهني را "کوزما" مي گفتند. هر کس دو دست لباس داشت: يکي لباس براي کار و يک لباس براي جشنها و مهمانيها. همه ساکنان کشور اينکا لباس يک شکل مي پوشيدند، اما آرايش موها در هر منطقه فرق مي کرد و از روي تفاوت آرايش مو مي توانستند بفهمند که کسي از منطقه اي ديگر وارد شده و غريب است.
چون تعويض مکان زندگي ممنوع بود، هر تازه واردي بايد بلافاصله اطلاع مي داد که به چه دليل و منظوري وارد منطقه شده است. با اين کار، تعادل جمعيت در مناطق مختلف برقرار مي شد. کویپو اینکاها زبان نوشتاری یا شمارش و عدد نداشتند. به جای آن از کویپو استفاده می کردند. کویپو ، یک رشته (طناب) بود که رشته های رنگی مختلفی با ضخامتهای متفاوتی از آن آویزان بود. این رشته های آویزان برای نشان دادن مقادیر مختلف چیزها به آن وصل می شدند. بایگانی های ضبط شده روی کویپو، در یک دفتر مخصوص در شهر کوزکو (پایتخت) نگهداری می شدند.
دولت معمولا اطلاعات ارزشمندی درباره وضعیت جمعیت هر منطقه، میزان برداشت محصول و مقدار دقیق پشم، اسلحه و فلزهایقیمتی موجود در انبارها در اختیار داشتند . سیستم کویپو نشان داد که هیچ کس در پرو دچار گرسنگی نشده بود. هنگامی که محصولات کشاورزی در منطقه ای دچار نقصان می شد، تولیدات اضافی مناطق دیگر در بین مردم آن منطقه تقسیم می گردید. اقوام هم زمان با اینکاهاقوم چیمو(1 حدودا تا قبل از سال 1000 میلادی، یک قبیله کشاورز به نام چیمو، امپراتوری نیرومندی در شمال پرو ایجاد کرد. آنها نیز مانند قبیله موچ،ساکنان قبلی، برای آبیاری دره های کشاورزی خود از یک سلسله کانالها و سدهای آبی استفاده می کردند.
پایتخت آنها چان چان که در حدود6 کیلومتر مربع (3/2 مایل مربع) وسعت داشت، بزرگترین شهر آمریکای جنوبی در آن زمان بود. در قبیله چیمو آهنگران خوب، بافندگان عالی و سفالگران متخصصی وجود داشتند.آنها مردگانشان را توی پارچه هایرنگی که به شکل نوار درست می کردند، می پیچیدند. امپراتوری آنها در اواسط دهه 1400م بیشترین گسترش را پیدا کرد. در حدود 1466 امپراتوری آنها توسط اینکاهای قدرتمند تسخیرشد .پارچه های نقاشی شده (طرحدار) جیمو یک روسری با تصویری که در اطراف آن تصاویر گربه و سایر حیوانات می باشد .
1000 میلادی:
تا این تاریخ قوم چیمو دره های ساحلی را فتح کرده است. آنها به توسعه سیستم آبیاری خود ادامه می دهند.
1100 میلادی:
حاکمان قوم چیمو، شهر چان چان را در دره موچ تاسیس کرده و آن را شهر اصلی خود قرار دادند.
1250 : در اطراف شهر آنها در کوزکو، اینکاها، مردمی که از کوههای بلند آمده بودند، حمله به نواحی مجاور را آغاز می کنند و امپراتوری خود را توسعه می دهند. 1270: حاکم چیمو، نانسن پیکو، فتح دره های بیشتری را آغاز می کند. امپراتوری چیمو نهایتا منطقه ای به وسعت 1000 کیلومتر (600 مایل) را در پائین سواحل پرو، فرا می گیرد. ساختمانهای بزرگ شهر چان چان در این زمان کامل می گردد.
1438 :میلادی
پاکاکوتی نهمین ارباب اینکاها، به قدرت می رسد. او فتوحات اینکاها را ادامه می دهد.
1450میلادی:
:آخرین حاکم مستقل چیمو، نیمکامان، امپراتوری را در جنوب تالیما، در پرو، گسترش می دهد. در این زمان چیمو ها در رقابت کامل با امپراتوری اینکاهای توسعه طلب، به سر می بردند.
1466 میلادی:
ارتش اینکاها به قلب سرزمین چیموها حمله می کند. امپراتوری چیموها به صورت یک استان امپراتوری اینکاهادرآمد.
نظام آبیاری
حاکمان چیموها از طریق کنترل منابع حیاتی آب، دره های ساحلی شمال پرو را متحد کردند. آنها سیستم کانالهای آبی را که بوسیله موچها( قبیله ای که پنج قرن پیش در همان محل کشاورزی می کردند) آغاز شده بود، توسعه دادند. یک کانال چیمو می توانست تا پنج دره کشاورزی را به هم ارتباط دهد. هر کدام از قصرهای (نواحی) دهگانه شهر چان چان (پایتخت) منابع سنگی ذخیره آب مخصوص به خود داشت. حاکمان نیرومند مردم چیمو برای ساخت و نگهداری این سیستم آبیاری، مجبور بودند تحت فرمان حاکمانقدرتمند و در جوامع منظم زندگی کنند.
هر دره یک سی (حاکم نماینده پادشاه) داشت. در راس هرم شاه چیمو، که او را خدای زنده می خواندند، وجود داشت. مجازاتها بسیار سنگین بود. دژه ها در معرض دید عوام اعدام می شدند.تخلف و جنایت خیلی کم اتفاق می افتاد. ازدواج ابعاد دیگر زندگی چیمو ها خشونت کمتری داشت. شوهرها و زنها همدیگر را دوست می داشتند و کارها را در بین خود به طور مساوی تقسیم می کردند. همسایگان متدین تر آنها، اینکاها، از زندگی رمانتیک و عاشقانه چیموها تعجب می کردند.
صنایع و هنر
هنر و آثار دستی چیموها در زمینه بافندگی، سفالگری و آهنگری بسیار متخصص بودند. اما آثار آنها بیشتر جنبه علمی داشت تا هنری. ظروف سفالی رکابی شکل و جالب توجه آنها از کیفیت بسیار عالی برخوردارند، اما طرحهای روی آنها مانند ظروف ساخته شده بوسیله قوم ماچی، رنگارنگ و زنده نمی باشند. زیور آلات قیمتی مانند ماسکهای مومیانی برای مردم ثروتمند ، از طلا و نقره ساخته می شدند. ابزار کار مثل چکش و چاقو از جنس مس و برنز ساخته می شدند .
در جامعه اينکا، صنايعي همچون ريسمان سازي، اسلحه سازي، زرگري، تور بافي، قلمزني و کنده کاري به حد اعلاي کمال رسيد بود. اينکاها هنر زردوزي را به خوبي مي دانستند و به کمک اين هنر، لباسهاي فاخر و رنگارنگ براي کاهنان معبدها، سرداران، درباريان و طبقه ممتاز جامعه مي بافتند. اينکاها از دو عيب بزرگ به شدت پرهيز مي کردند: دزدي و دروغگويي. اگر ثابت مي شد که کسي دزدي کرده يا شهادت دروغ داده است، محکوم به مرگ مي شد و حکم مرگ درباره او بي در نگ به اجرا در مي آمد تا دزد و دروغگو ديگر فرصت تکرار چنين گناهي را نداشته باشند.
عالمان آمار
اينکاها، آمارگران بزرگي بودند. هر نيرنگ يا اشتباه در امار ، مجازات سختي در پي داشت .
تمدن اینکاها
در تمدن اينکاها، سختگيري درباره مجرمين و افرادي که از دستورها و قوانين سرپيچي مي کردند به قدري شديد بود که از ترس مجازات، هر کس راه راست مي رفت و سعي مي کرد به درستي زندگي کند. اينکاهاي بزرگ معتقد بودند که: نظم ناشي از ترس، بهتر از بي نظمي است. از جمله کارهاي بزرگ و مشهور اينکاها، به وجود آوردن شبکه اي از راههاي ارتباطي بود. اين راهها، از جاده هاي روم باستان نيز بهتر و کاملتر بود. اينکاها در کنار جاده هاي اصلي، انبارهايي براي ذخيره خواروبار مي ساختند تا در روزهاي کمبود و تنگدستي بتوانند از موجودي انبارها استفاده کنند. میراث چیموها اینکاهای نیرومند، امپراتوری قوم ماچی را در حدود سال 1466 فتح کردند.
به دلیل آنکه محل زندگی و وطن اینکاها روی کوههای آند، در اطراف پایتخت آنها کوزکو، قرار داشت. اینکاها، آداب و روسوم متفاوتی با چیموهاداشتند. برای مثال، آنها پنبه نمی کاشتند و و شبکه منظم آبیاری در زمینهای کشاورزی هود نداشتند. تمدن چیموها قدیمی تر بود و اینکاها آن را تقلید کرده و توسعه دادند. شبکه های معروف راه اینکاها احتمالا بر اساس جاده های قدیمی چیمو، ساخته شده است .
حقایق ثبت شده جزیره ایستر هزار سال پیش، مردم پلینزی از جزیره «ایستر» شروع به حکاکی سنگهای عظیم و ساخت مجسمه های سنگی بزرگی کردند. آنها همچنین یک سیستم خط تصویری مخصوص خود بوجود آوردند. دست نوشته های آنها نیز مانند ابعاد دیگر جامعه دور افتاده و مرموزشان هنوز قابل فهم نیستند. هرگز روی جزیره بیش از 7000 نفر زندگی نکرده اند. حدودا بعد از سال 1600 م فرهنگ آنها به طور ناگهانی و با شدت رو به زوال نهاد.
جزیره ایستر در فاصله 3700 کیلومتر (2300 مایلی) غرب چایل، در جنوب آمریکا قرار دارد.مجسمه های غول پیکر جزیره ایستر، قرنهاست که مردم را مجذوب کرده اند. این مجسمه ها اشکالی از قبیل خدایان، یا نگهبانان مردگان را نمایش می دهند. مجسمه های تراش داده شده، باید بوسیله طناب، قرقره و اهرم در محل خود بر پا شده باشند. بزرگترین مجسمه 74 تن وزن و 12 متر (40 پا) ارتفاع دارد. جزیره ایستر به دست روسای قدرتمند قبیله اداره می شد. در طول دوره ای که جزیره رو به زوال نهاده بود، یک سیستم عجیب برای انتخاب رئیس قبیله، بوجود آمد. قوی ترین جنگجویان تا جزایر همسایه، جایی که پرنده دریایی مهاجر، چلچله سیاه ، تخم گذاری می کند، شنا می کردند. آنها به دنبال اولین تخم فصل، جزیره را جستجو می کردند.
اولین جنگجویی که یکتخم پیدا می کرد به مدت یکسال رئیس قبیله می شد. ظهور و سقوط جزیره ایستر هم مانند همه جزایرپلینزی اولین بار توسط مهاجرین دریانورد اشغال شد. آنها از جزایر غربی می آمدند، قایقهای آنها از محصولات غذایی اصلی مثل سیب زمینی، همچنین خوک و سگ پر شده بود. دوران طلایی مهاجرین حدودا تا سال 1000 م به خوبی قادر بودند در خود نظمی ایجاد کنند که بتوانند در زمینه ساخت مجسمه های فراوان و صومعه هایبیشمار برای احترام به خدایان، موفقیت داشته باشند. آنها یک سیستم تصویر نگاری نیز ابداع کردند. آنها بر روی قطعه های چوبی اشکالی مثل پرندگان، گیاهان، اشیاء زینتی (تشریفاتی) و اشکال هندسی حکاکی می کردند. کاهنان احتمالا برای نوشتن جزئیات تاریخ قبایل و سنتهای آنها، از همین دست نوشته های روی چوب استفاده می کردند. بحران زمین زمانی در حدود1600 «دوران طلایی» پایان یافت. هنوز دلایل این امر کاملا روشن نیست.
قطع درختان جنگلی به منظور ایجاد زمینهای کشاورزی باعث کاهش باران گردید و احتمالا میزان محصولات کشاورزی را تقلیل داد. میزان درختان نیز برای ساخت قایقهای چوبی کاهش پیدا کرد. در اثر کم شدن قایق ها ، تجارت ماهی با جزایر دیگر روز به روز سختر شد.
قوانین جنگی به خاطر تشدید بحران فوق، باندهای جنگجو که به سلاح نیزه مسلح بودند، تجاوز و ایجاد وحشت در جامعه را آغاز کردند. جمعیت به سرعت رو به کاهش گذاشت. اروپائی ها از راه می رسند اولین گروه از اروپائی ها در سال 1722م به جزیره می رسند. آنها با خود برده داری و بیماری به ارمغان آوردند. تا قبل از سال 1862 م شیوع بیماریآبله و حملات بردگان پرویی، به گستر از 100 نفر تقلیل یافت. اگر تعداد بیشتری زنده می ماندند، ممکن بود اطلاعات بیشتری درباره فرهنگی که باعث خلق آثار یادبود و بناهای اسرار آمیز شده بود. و سیستم نگار جزیره، به دست می آوردیم.
مذهب
مذهب اینکا ها مذهب اینکاها به صورت چند خدایی بوده وآنها به چند خدایی اعتقادداشتند.خدای اصلی آنهاviracochaبوده که معتقد بودند خدای اینکاست(اینکا به معنی خدابرروی زمین).خدای دیگرintiنام داشت که خدای خورشیدبوده واینکا را فرزند خورشیدمی نامیدند.آنها همچنین نقره رااشکهای ماه وطلارااز عرق کردن خورشید می دانستند.آنها همچنین می پنداشتند رابطه بین خداواینکا رابطه ای دوستانه است.اینکاها دربالاترین نقاط رشته کوههای آند به ساختن قلعه ای دست زدند که مکانی مقدس برای خدایان بود.
درآن مکان کشیش های مردوزنی وجودداشتندکه به خدایان احترام زیادی می گذاشتند که اکثراازخانواده های سلطنتی بودندآنها همچنین برای خدایان خودقربانی می کردند.که این قربانی ها اکثرا دختران وپسران کودک ونوجوان بوده اند.علم ودانش اینکاهادرموردصورفلکی وروابط بین سیاره هاوستاره ها بسیاربالابوده وآنهاهمچنین توسط تقویمی که خود اختراع کرده بودند زمان تغییر فصل ها را می دانستند از اینرو مذهبی که آنها داشتند و خدایانی که آنها می پرستیدند به گونه ای باصورفلکی وهمچنین خورشید و ماه گره خورده است.
ویراکوچا: آفریدگار، ازلی و ابدی، خدای ناملموسی که جهان و همة موجودات فراسوی طبیعی، حیوانات، گیاهان، مردان، زنان را آفرید: یک قهرمان فرهنگی که به انسان تمدن و هنر آموخت: تجلی انسانی او در اسطورهها معمولاً، به صورت مرد سفیدپوش ریشدار و ملبس به ردایی بلند است: تندیس زرین او در کوسکو، به اندازة پسری ده ساله و به هیأت مردی ایستاده است که بازوی راست خود را بلند کرده و دست خود را بسته و انگشتان و شست خود را به گونهای برافراشته که گویی دستوری صادر میکند. اینتی: خورشید، نیای الهی سلسلة اینکا: غالباً مذکر در نظر گرفته میشود، با قرض زرین بزرگ شعاعدار و صورتی انسانی:کانون مراسم رسمی اینکایی، با وجود آن که این امر به خدایان دیگر نیز نسبت داده شده است. ایلیاپا: خدای شرایط جوی، مذکر و منتسب بهرعد و شناخته شده با ستارگان: به صورت مردی قلاب سنگ به دست تصویر میشود که با زدن قلاب سنگ به پارچ آبی که خواهرش نگه میدارد، موجب بارش باران میشود: صدای قلاب سنگ وی، صدای رعد بود و آذرخش تیر و کمان وی به شمار می رفت. کیلیا: ماه، خدایی مؤنث، همسر خورشید، در آغاز نورانیتر از خورشید بود و در اسطوره آمده است که خورشید، بر صورت وی، خاکستر پاشید و خود نورانیتر شد: وی به ویژه، در تقویم بسیار با اهمیت به شمار میرفت. اوآکاها (ضریحها) واژة مربوط به دستهای از موجودات یا نیروهای فوق طبیعی، منتسب به اشیای مادی و دارای کاربرد محلی: کوهها، درختها، دریاچهها، چشمهها و سنگها با اشکال غیرمعمولی ممکن است به عنوان اوآکاها در نظر گرفته شوند و نیز امکان دارد که منتسب به اساطیر و افسانهها باشند: ۵۰۰ اوآکا فقط در مجاورت کوسکو وجود داشته است.
ماچو پیچو ماچو پیچو به معنی قله قدیمی، از آثار دوره اینکاها میباشد که در ارتفاع ۲٬۴۳۰ متری از سطح دریا در دامنه کوه در بالای دره اروباما در کشور پرو و در ۷۰ کیلومتری شمال کوسکو قرار گرفتهاست. اغلب اوقات از آن بعنوان شهر "گمشده اینکاها" یاد میشود. ماچو پیچو احتمالأ شناخته شدهترین سمبول امپراطوری اینکاها میباشد.
این شهر در حدود سال ۱۴۵۰ میلادی ساختهشده و صدها سال پیش در زمان فتح اینکاها توسط اسپانیاییها متروک شدهاست. برای قرنها فراموش شدهبود و به جزء عدهای از مردم محلی کسی از آن نامی به خاطر نداشتند. این اثر در سال ۱۹۱۱ میلادی توسط هیرام بینگهام، تاریخشناس آمریکایی به جهانیان معرفیشد. پس از آن، ماچو پیچو به یکی از مناطق جذب توریست تبدیلشد و در سال ۱۹۸۱میلادی در فهرست آثار کشور پرو و در سال ۱۹۸۳ میلادی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید. ماچو پیچو با دیوارهای سنگی جلا دادهشده مطابق با معماری کلاسیک اینکاها ساخته شده است. اولین بنای این مجموعه اینتیهوآتانا ، معبد خورشید که اطاقی با ۳ پنجره و در منطقهای از ماچو پیچو که باستان شناسان آن را منطقه مقدس مینامند میباشد.
در سال ۲۰۰۳ میلادی تعداد توریستهای این شهر باستانی ۴۰۰٬۰۰۰ نفر بودهاست. در سپتامبر ۲۰۰۷میلادی، پرو و دانشگاه ییل به توافقی مبنی بر استرداد صنایع دستی برداشتهشده از ماچو پیچو در اوایل قرن بیستم میلادی توسط هیرام بینگهام دست یافتند. ماچو پیچو در حدود سال ۱۴۵۰ میلادی در ارتفاعات امپراطوری اینکاها ساخته شدهاست. این شهر در حدود ۱۰۰ سال بعد در پی پیروزی امپراطوری اسپانیا متروک شد. این دژ در ۵۰ مایلی کوسکو، پایتخت اینکاها قرار دارد و به همین دلیل هرگز مانند سایر شهرهای اینکاها پیدا و ویران نشدهاست. در طول قرنها، جنگلهای اطراف این مجموعه رشد کرده و آن را پوشانده است و به همین دلیل از نظرها پنهان ماندهاست و تنها عده معدودی از وجود آن اطلاع داشتهاند. در بیست و چهارم ژوئیه سال ۱۹۱۱ میلادی، ماچو پیچو بوسیله هیرام بینگهام، تاریخشناس آمریکایی توسط یک سخنرانی در دانشگاه ییل به دنیای غرب معرفی شد.
او بوسیله راهنمایی محلیانی که گهگاه به سایت مراجعه میکردند به آنجا هدایت شد. بینگهام مطالعات باستانشناسی را انجام داد و تحقیقاتش را درباره آن محل کامل کرد. بینگهام آنرا "شهر گمشده اینکاها" که نام اولین کتابش نیز بود نامید. او هرگز اعتباری برای کسانی که او را به آن محل راهنمایی کردنند قائل نشد و آنرا یک شایعه محلی نامید. بینگهام در حال جستجو برای یافتن شهر ویکتوس، آخرین پناهگاه و موضع ایستادگی اینکاها در دوران تسلط اسپانیا بر پرو بود.
در سال ۱۹۱۱ میلادی، بعد از سالها کاووش و سفر در حوالی منطقه، او توسط کواِنچوآنز که در ماچو پیچو و در زیرساختهای اصلی شهر زندگی میکرد به دژ هدایت شد. او چندین سفر دیگر انجام داد و حفاریهایی را نیز در سایت در حوالی سال ۱۹۱۵ میلادی هدایت کرد. او کتابها و مقالاتی درباره کشف ماچو پیچو نوشت. سیمون ویسبارد، کاووشگر قدیمی کوسکو، مدعی میباشد که انریک پالما، گابینو سانچز و آگوستین لیزاراگا که اسمامیشان بر روی یکی از صخرهها در آنجا در تاریخ ۱۴ام جولای سال ۱۹۰۱ میلادی حک شدهاست قبل از بینگهام آنجا را کشف کردهبودند.
همچنین، در سال ۱۹۰۴ میلادی یک مهندس به نام فرانکلین ظاهراً اشارهای به خرابهها از فاصله دور داشتهاست. بنا بر ادعای خانواده پِین، او به توماس پِین، مبلغ مذهبی که در آن مکان زندگی میکرده است، درباره این محل گفته است. در سال ۱۹۰۶ میلادی، پین و مبلغی دیگر به نام استوارت ای مک نارین (۱۸۶۷تا ۱۹۶۵ میلادی) ظاهراً به محل خرابهها صعود کردهاند.
در سال ۱۹۱۳ میلادی، این مکان بعد از اینکه نشنال جغرافی بحثهای ماه آپریل را بطور کامل به آن اختصاص داد شهرت بسیاری پیدا کرد. در سال ۱۹۸۱ میلادی منطقهای به وسعت ۳۲۵.۹۲ کیلومتر مربع که ماچو پیچو را احاطه کردهبود جزء میراث تاریخی پرو به ثبت رسید. این منطقه تنها به این خرابهها محدود نمیشد بلکه شامل مناظر طبیعی منطقهای نیز میشود. ماچو پیچو بعنوان میراث جهانی یونسکو در سال۱۹۸۳ میلادی به ثبت رسید و این منطقه یک شاهکار خالص معماری و نشانهای منحصر به فرد از تمدن اینکاها نامیده شد.
معماری
معماری درتمدن اینکاها ساکنان شهرها، متناسب با موقعيت خود، در محله هاي مختلف سکونت مي کردند. خانه ها چهار گوش آجري يا گلي بودند و سقف کوتاهي داشت. اينکاهاي فرزانه، مصرف الکل و گياهان مخدر، مخصوصا "کوکا" را ممنوع کرده بودند. کوکا گياهي بود که در جنگلهاي کوهستاني مي روييد و جويدن برگ آن سرخوشي مي آورد. اینکاها از نظر هنرجزء تمدن های مترقی به حساب می آیند آنها در معماری دانش بسیاری داشتند و در قلعه ماچوپیچو اوج این دانش را می توان دید. دیوارهای سنگی با ارتفاع بیش از نه متر و همچنین برش این سنگها و سنگ چینی آنها نشان دهنده آن است. معماری اینکایی یک نوع معماری مذهبی است که معبد نقش اساسی را در آن دارد. ساخت این بنا در مرتفع ترین قسمت رشته کوههای آندرخ داده است تا اینکاها به خدایان خود نزدیک تر بوده و مراسم مذهبی را در آنجا به جای آورده و همچنین از گزند مهاجمان محلی و مهاجمان سرزمین های دورتر در امان باشد.
معماری اینکا یک نوع معماری محیطی می باشد یعنی طراحی این قلعه به گونه ای می باشد که سنگها کمترین جابجایی را داشته و در همان مکان اولیه تراش خورده و مورد استفاده قرار گرفته است. معماری اینکاها یک نوع معماری سلسله مراتبی می باشدکه دردامنه قلعه مناطق کشاورزی که به صورت پله ای می باشد قرار دارد و در مناطق بالاتر مسکونی و در بالاترین نقطه قلعه معابد می باشد که روحانیون و رهبران اینکا در آن قرار داشتند به طور کلی این قلعه معبدی برای انجام دادن مراسم آیینی و مذهبی اینکاها می باشد. خصوصیات دیگری از قلعه ماچوپیچو قلعه ماچوپیچو، یکی از مهمترین آثار به جامانده از تمدن باستانی اینکا در کشور پرو که بر فراز کوهی با ارتفاع 2350 متر از سطح دریا ساخته شدهاست، از سال 1983 در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شدهاست.
قلعه ماچوپیچو
قلعه ماچوپیچو در سال 1440 میلادی ساخته شدهاست و این قلعه و محوطه اطرافش تا سال 1532، یعنی سال فتح پرو توسط کریستف کلمب و نیروهای اسپانیایی، مسکونی بودهاست. بر اساس شواهد باستانشناسی، ماچوپیچو شهری معمولی نبوده و از آن به عنوان خلوتگاهی برای گذران اوقات فراغت بزرگان اینکا استفاده میشدهاست. این محوطه باستانی از یک قصر بزرگ، چندین معبد که در اطراف حیاط قصر برای خدایان اینکا ساخته شده و حدود 150 خانه برای خدمتگذاران تشکیل شدهاست.تخمین زده میشود که حداکثر 750 نفر قادر به سکونت همزمان در این شهر که در حدود 5 کیلومتر مربع وسعت دارد، بودهاند و به احتمال زیاد در فصلهای بارانی که سفرهای بزرگان اینکا به ماچوپیچو قطع میشدهاست، جمعیت شهر بسیار کمتر از این تعداد میشدهاست.اینکاها این محوطه را به خاطر موقعیت جغرافیایی و زمینشناختی استثناییاش برای ساخت ماچوپیچو انتخاب کردهاند. بر اساس اعتقاد اینکاها، شبح سلسله جبالی که در پشت ماچوپیچو به چشم میخورد،نمایانگر چهره اینکا است که سر به آسمان برداشته است.
اینکاها اعتقاد داشتند که سنگها و صخرههای استوار زمین نباید از سرجایشان خارج یا قطعهقطعه شوند و به همین خاطر کل بناهای ماچوپیچو را با قطعه سنگهایی ساختند که به صورت منفرد در کوهستان پیدا میکردند. در ساخت بسیاری از عمارتهای ماچوپیچو از هیچ نوع ملاطی استفاده نشدهاست و معماران اینکا با محاسبات دقیق و برش ظریف سنگها، موفق به ساخت دیوارهای عظیمی شدهاند که درز میان سنگهایش کمتر از یک میلیمتر است. دیگر ویژگی منحصر به فرد معماری ماچوپیچو، یکپارچگی و ترکیب عناصر معماری با ویژگیهای محیطی است، چنان که معماران اینکا از بسیاری از دیوارهها و تختهسنگهای موجود در محوطه برای ساخت قسمتهای مختلف ماچوپیچو استفاده کردهاند. مجموعه ماچوپیچو را میتوان به سه بخش کشاورزی، مسکونی و مذهبی تقسیم کرد. ورودی اصلی این قلعه در قسمت جنوب غربی آن و در انتهای جادهای موسوم به « مسیر اینکا » قرار داشته است.
اما ورودی فعلی که در جنوب شرقی این محوطه قرار دارد، به محوطههای کشاورزی ماچوپیچو منتهی میشود. در بخشهای کشاورزی ماچوپیچو که از مزارع پلکانی و کانالهای آبیاری تشکیل شدهاست، اینکاها محصولاتی چون سیبزمینی و ذرت میکاشتهاند که با توجه به دورافتادگی این قلعه از دیگر نقاط امپراتوری اینکا، نقش مهمی در تأمین آذوقه ساکنانش داشتهاست.
بخش مسکونی ماچوپیچو که با دیواری از بخش کشاورزی آن جدا شدهاست، از خانههایی با بامهای شیبدار پوشالی و درهای ذوزنقهای شکل تشکیل شدهاست. بعضی از این خانهها دو طبقه هستند که احتمالاً دسترسی به طبقه دوم آنها به کمک نردبانهای طنابی میسر میشدهاست، چرا که در ارتفاعی که ماچوپیچو ساخته شدهاست درخت چندانی برای ساخت نردبان وجودندارد. بخش مسکونی ماچوپیچو با میدان بزرگی از بخش مذهبی آن جدا میشود. این بخش باشکوهترین جلوههای هنر و معماری اینکاها را در خود جای داده که از مهمترین آنها میتوان به «معبد بزرگ مرکزی»، «معبد سه پنجره»، «معبد خورشید» و آرامگاههای سلطنتی تشکیل شدهاست. در این بخش همچنین قطعه سنگی موسوم به «سنگ اینتیهواتانا» وجود دارد(عکس زیر) که اطلاعات باارزشی درباره دانش نجوم و ستارهشناسی اینکاها در اختیار کارشناسان گذاشته است. این سنگ به طور دقیق نقاط اعتدال پاییزی و بهاری(زمانی که روز و شب طول یکسانی پیدا میکنند) و دیگر پدیدههای نجومی را نشان میدادهاست. شیوه کارکرد این سنگ که بر فراز ستونی قرار دارد به این ترتیب است که در ظهر روز 21 مارس (اعتدال بهاری) و 21 سپتامبر (اعتدال پاییزی) خورشید درست بر فراز ستون و روی سنگ اینتیهواتانا قرار میگرفته است، به طوری که سنگ و ستون هیچ سایهای تشکیل نمیدادهاند.
کشف ماچوپیچو
کشف ماچوپیچو از آن جا که تنها گروه کوچکی از بزرگان اینکا از وجود ماچوپیچو اطلاع داشتند و در اسناد و مدارک به جا مانده از اینکاها هم نامی از این شهر به میان نیامده است، فاتحان اسپانیایی هیچگاه به وجود این قلعه که به صورت منفرد بر فراز کوههای آند ساخته شدهاست و 70 کیلومتر با نزدیکترین شهر، یعنی شهر کوسکو فاصله دارد، پی نبردند. به همین خاطر تا سال 1911 هیچ کس از وجود ماچوپیچو اطلاع نداشت. در این سال هیرام بینگهام، کاشف آمریکایی و استاد تاریخ دانشگاه ییل که مشغول مطالعه جادههای قدیمی به جا مانده از اینکاها در منطقه بود، به طور اتفاقی و با راهنمایی یکی از سرخپوستان بومی، ماچوپیچو را کشف کرد. بینگهام پس از کشف ماچوپیچو چند بار دیگر به آن سفر کرد و تا سال 1915 در این محوطه به حفاری و مطالعات باستانشناسی پرداخت. بینگهام چندین کتاب و مقاله در مورد ماچوپیچو نوشت که کتاب مشهورش با عنوان « شهر گمشده اینکاها » تا مدتها در فهرست کتابهای پرفروش قرار داشت. اما شهرت ماچوپیچو هنگامی عالمگیر شد که مجله نشنال جئوگرافیک کل شماره آوریل 1913 خود را به معرفی این محوطه باستانی اختصاص،داد. ماچوپیچو در دوران معاصر در سال 1981، دولت پرو بیش از 32 هزار هکتار از زمینهای اطراف ماچوپیچو را به عنوان منطقه حفاظت شده تاریخی اعلام کرد.
این محوطه علاوه بر ارزشهای تاریخی و فرهنگی، گونههای گیاهی و جانوری متنوعی، از جمله چندین گونه کمیاب از خانواده ارکیده را در خود جای دادهاست. در حال حاضر، به رغم راه صعبالعبور و دورافتادگی نسبی ماچوپیچو، سالانه در حدود 700 هزار توریست از این محوطه باستانی دیدن میکنند. اما فشار ناشی از بازدید این تعداد جهانگرد از ماچوپیچو، باعث شده است تا آسیبهای جبران ناپذیری به این محوطه وارد شود. روزانه هزاران گردشگر از پلههای این شهر بالا و پایین میروند، در نقاط مختلف آن مینشینند و تفریح میکنند و ناخواسته آسیب بسیاری به این شهر باستانی میزنند، به شکلی که سرعت متخصصان مرمت همیشه کمتر از سرعت تخریب بناها است.
یونسکو به دولت پرو هشدار داده بود که در صورت عدم اتخاذ تدابیری جهت حفاظت از ماچوپیچو در برابر گردشگران، این قلعه را در فهرست میراث جهانی در خطر قرار میدهد. اما دولت پرو با عکسالعمل مناسب و تدوین یک طرح جامع 10 ساله برای حفاظت از ماچوپیچو از این اقدام تنبیهی یونسکو جلوگیری کرد. هدف از این طرح حفظ ماچوپیچو و مجموعهای از مسیرهای دشوار اینکاست که بسیاری از گردشگران برای رفتن به شهر از آن استفاده میکنند. در این برنامه افزایش بهای بلیت ورودی برای گردشگران خارجی، محدودیت تعداد 2500 گردشگر در روز و حفاظت از آثار باستانی، حیات وحش و پوشش گیاهی منطقه پیشبینی شدهاست.
نتیجه گیری :
اینکاها، پهناورترین و قدرتمندترین امپراطوری پیش از کریستف کلمب در قاره آمریکا را ایجاد نمود. تاهوآنتیسویو – که از کلمه زبان کوئچوا گرفته شده به مفهوم «چهار ناحیه متحد»- در آغاز قرن شانزدهم به بزرگترین وسعت خود رسید. این قلمرو ناحیهای را پوشش میدهد که شامل از جنوب به اکوادور، بخشی از کلمبیا، از نیمه شمالی تا شیلی، و از بخش شمال شرقی به آرژانتین؛ و از جنوب تا غرب، از بولیوی تا جنگلهای آمازون میشد.این قلمرو از قبیلهای سرچشمه میگرفت که در بخش کوزکو قرار داشتند که پایتخت (آنها) شد.
پاچاکوتی اولین حاکم مرزهای بسیار وسیع سرزمین کوزکو بود. اولاد وی بعدها با فتح جابرانه و صلح آمیز خود بر این قلمرو حکومت نمودند. کوزکو، شهری سلطنتی نظیر پوما ایجاد گردید که به عنوان ساختار ریاست و اصلی سلطنت شکل گرفت، یعنی آنچه که هم اکنون به عنوان ساکسایهوآمان شناخته میشود. مرکز اداری، سیاسی و نظامی این امپراطوری در کوزکو قرار داشت. این امپراطوری به چهار بخش تقسیم میشد: چینچاسویو، آنتیسویو، کنتیسویو، کولاسویو.
کوئچوآ زبان رسمی بود که در میان شهروندان آن تکلم میشد. این زبان در همسایگی قبیله اصلی امپراطوری تکلم میشد. جمعیتهایی که تسخیر میشدند – قبایل، قلمروها، سرزمینها، و شهرها- مجاز بودند به مذاهب و سبکهای زندگی خود عمل کنند، اما مجبور بودند رسوم فرهنگی اینکاها را نسبت به آدادب خود مقدم و برتر بشمارند.
اینتی، خدایگان خورشید، باید به عنوان یکی از مهمترین خدایان امپراطوری پرستش میشد. جانشین وی بر روی زمین «اینکا»، امپراطور بود. تاهوآنتینسویو در قلمروهایی با یک جامعه طبقه بندی شده، تشکیل شد که در آن اینکاها فرمانروایی میکردند. تمدن اینکا توسط اقتصادی پشتیبانی میشد که براساس مالکیت اشتراکی زمین بود. در واقع، امپراطوری اینکا، همچون یک طرح متمدن گستاخانه و جاه طلب مبتنی بر اندیشه خیال پردازانه تصور میشود که در آن هماهنگی روابط بین بشر، طبیعت، و اسطورهشناسی اینکا امری ضروری بود.بسیاری از رسوم عجیب و جالب در آن مشاهده میشدند، مثلاً جشن مجلل (مسرفانه) اینتی رایمی که از خدای خورشید سپاسگذاری مینمود، و زنان جوانی که شامل زنان باکره خورشید بودند، و این باکرههای مخصوص قربانی برای انتی وقف (نذر) میشدند. این امپراطوری کاملاً پهناور، نیز یک سیستم حمل و نقل جالب توجه جادهای برای تمام نقاط قلمرو اش به نام سیستم جاده اینکا داشت، چاسکوئیس، حاملان پیغام بودند که اطلاعات را از هرجا در این قلمرو به (مرکز) کوزکو میرساندند.
ماچو پیکچو (در زبان کوئچوا: قله پیر؛ برخی اوقات «شهر گمشده اینکاس» نامیده میشود)، ویرانهای بازمانده از اینکای قبل از کلمب است که بر روی حاشیه یک کوه بلند بر فراز دره اروبامبا، حدود ۷۰ کیلومتری (۴۴مایلی) شمال غرب کوزکو واقع شدهاست. اندازه ارتفاع نواحی آن بسته به این که دادههای مربوط به ویرانه اشاره نماید یا حدود و ثغور کوهستان تفاوت میکند؛ اطلاعات جهانگردی راجع به ماچو پیکچو، میزان ارتفاع آن را ۲۳۵۰ متر گزارش میکند. با وجود آن که قرنها از سوی جهان خارج به بوته فراموشی سپرده شده، اما مردم این نواحی آن را از یاد نبردهاند، و در سال ۱۹۱۱ توسط باستان شناس دانشگاه ییل، هیرام بینگهام، به اذهان جهانیان بازگردانده شد که وی آن را کشف نموده و کتاب پرفروشی راجع به آن نوشت.
پرو به دنبال تلاشهای قانونی بودهاست تا هزاران شیئ مصنوع (باستانی) را که بینگهام از این منطقه خارج کرده، به کشور بازگرداند. از چشم انداز منطقگرایی اروپائی، امپراطوری اینکا همچون مدینه فاضله به نظر میآید.
مطالب مشابه :
تمدن اینکاها
انجمن علمی جامعه شناسی پیام نور مبارکه - تمدن اینکاها -
بینش جامعه شناختی
انجمن علمی جامعه شناسی پیام نور مبارکه - بینش جامعه شناختی -
انواع آسیب های اجتماعی
انجمن علمی جامعه شناسی پیام نور مبارکه - انواع آسیب های اجتماعی -
انتخاب صحیح آزمون آماری
انجمن علمی جامعه شناسی پیام نور مبارکه - انتخاب صحیح آزمون آماری -
پست مدرنیسم
انجمن علمی جامعه شناسی پیام نور مبارکه - پست مدرنیسم -
سفرنامهی شاردن (قسمت اصفهان)
انجمن علمی جامعه شناسی پیام نور مبارکه - سفرنامهی شاردن (قسمت اصفهان) -
آدورنو در نازی آباد
انجمن علمی جامعه شناسی پیام نور مبارکه - آدورنو در نازی آباد -
برچسب :
پیام نور مبارکه