خویش فربه می نماییم از پی قربان عید
هو
عصر جاهلیت در خصوص قربانی (Sacrificing) دو نوع عادت مرسوم بوده است . یکی آن که برای تقریب به بتهای خود انسان قربانی می کردند مثلاً فرزندان یا خویشان نزدیک یا خودشان را قربانی می کردند و دیگر آنکه حیوانی را قربانی می کردند و خونش را به روی بتها و در مجاورت کعبه بعضاً به دیوار کعبه می مالیدند و گوشت آن را آویزان می کردند ولی قرآن از این قبیل عادات و رسوم نهی می کند و می فرماید خون و گوشت قربانی به خدا نمی رسد ، این جزء مناسک حج است . و لکن روح آن باعث قرب به خداوند می گردد و تقوای آن به خداوند می رسد و تقوا نیز یک امر درونی و قلبی است . نقل است که پیامبر اکرم (ص) اشاره به سینه مبارک خود نموده و فرمود :" التقوی هیهنا ."
در آئین یهود قربانی کردن از جایگاه ویژه ای برخوردار است آیه شریفه قرآن که می فرماید : "الذین قالو ان الله عهد الینا ان لا نومن برسول حتی یاتینا بقربان تاکله النار " (اینان کسانی هستند که می گفتند خداوند به ما سفارش کرده است که به هیچ پیامبری ایمان نیاوریم مگر اینکه برای ما قربانی عرضه بدارد . )، (آل عمرا ن - 183) نشانگر اهمیت قربانی نزد یهودیان می باشد .
در عصر جاهلیت ، قربانی کردن انسان متداول بود چنان که مع الاسف اکنون در برخی از آئینها مرسوم می باشد و بعد ها قربانی کردن حیوان جایگزین آن شد و در مناسک حج نیز حاجی جای عزیزان ، گاو ، شتر یا گوسفند ذبح می کند نماد اینکه اسماعیل خود را می شناسد و به قربانگاه می برد و هر آنچه در واقع بند و مانع آزادی او شده است از هم می گسلد و آزاد می شود . مقام ، آبرو ، موقعیت ، شغل، پول، خانه ، خانواده ، علم ، هنر ، نام ، نشان ، جان ، جمال ، جوانی و هر آنچه غیر اوست استدراج می باشد .
حسن فانی می دهند و عشق فانی می خرند زین دو جوی خشک بگذر جویبار خویش باش
دیوان شمس
از منظری دیگر نیز قربانی جهت قدر شناسی و سپاسگزاری در قبال نعمت های الهی انجام می گیرد . در سوره مبارکه کوثر خداوند به رسول اکرم (ص) می فرماید : در عوض نعمت بزرگ کوثر که به تو عطا کرده ایم نماز بخوان و قربانی کن " فصل لربک وانحر " (کوثر ،2) حاجی نیز به شکرانه توفیق زیارت دیار دوست قربانی می کند . لذا برخی از فقها گفته اند " هذه الذبیحه شکراً لله هدایته و توفیقه " در مفهوم قربانی ، قرب هست . مثلاً در احادیث آمده است " الصلوه قربان کل تقی " یعنی هم این عبادت را به منزله قربانی تقدیم می کنند و هم با این عمل خودشان مقرب می شوند و قرب در امور معنوی به مفهوم نزدیکی تخلقی و مکانتی و مقامی است نه مکانی .
امام سجاد (ع) به شبلی می فرماید : "فعندما ذبحت هدیک نویت انک ذبحت حنجره الطمع بما تمسکت به من حقیقه الورع و انک اتبعت سنه ابراهیم علیه السلام بذبح ولده و ثمره فواده و ریحان قلبه و حاجه (کذا) سنه لمن بعده و قربه الی الله تعالی لمن خلفه " آیا موقع ذبح قربانی نیت کردی که حنجره طمع را بریدی به آنچه ازحقیقت ورع و ترس از گناه تمسک کردی و تو از سنت و روش حضرت ابراهیم (ع) پیروی کردی که در ذبح و قربانی کردن فرزند و میوه قلب و آرام بخش دلش سنت بندگی با اخلاص و تقرب به درگاه خداوند را برای آیندگان بعد از خودش پایه گذاری کرد ؟ و امام صادق (ع) نیز در مصباح الشریعه در باب قربانی کردن می فرماید : "واذبح حنجره الهوی والطمع عندالذبیحه وارم الشهوات والخساسه والدنائه والافعال الذمیمه عند رمی الجمرات"باذبح قربانی حنجره هوا را ببر ورگهای طمع را قطع کن وهنگام رمی وسنگ انداختن بر جمرات ،افعال زشت،اخلاق ناپسند،دنائت،پستی وپیروی از شهوات نفسانی را از خود دور کن.(مصباح الشریعه،باب 21).
قربانی پنجمین واجب از مناسک حج وعمل نیکی است که به قصد قرب حق انجام می گیرد"القربان مایقضه به القرب من رحمه الله من اعمال البر" قرب خداوند نیز پیشتراشاره شد که مکانی نیست مکانتی است .
قرب نه بالا ونه پستی جستن است قرب حق از قید هستی رستن است
مثنوی معنوی،دفتر سوم،بیت 4513
در احادیث نماز وزکاه نیز جزو قربانی شمرده شده اند ."الصلوه قربان کل تقی"
معنی تکبیر این است ای امام کای خدا پیش تو ما قربان شدیم
وقت ذبح ، الله اکبر می کنی همچنین در ذبح نفس کشتنی
تن چو اسماعیل وجان همچون خلیل کرد جان تکبیر بر جسم نبیل
مثنوی معنوی ،دفتر سوم ،ابیات2143-2145
همچنین " ان الزکوه جعلت مع الصلوه قربانا لاهل السلام"
ولی در اینجا مراد از قربانی ذبح گوسفند ،گاوویاشتر می باشد هر آنچه میسر باشد."فما استیسرمن الهدی"(بقره،196).
قربانی کردن از منظری ناظر به ذبح نفس حیوانی واز دیدگاهی معطوف به داشتن دغدغه معیشت همنوعان است. امام باقر(ع)می فرماید:خداوند اطعام طعام وریختن خون حیوان را(برای تهیه غذا) دوست دارد.
عید قربان،روز ذبح حیوانیت است که مانع سلوک الی الله می باشد وبا از راه برداشتن ،عقل وانسانیت شکوفا می گردد.انسان بر خلاف سایر حیوانات ، به اصطلاح منطقی ،نوع متوسط است نه نوع اخیر،
به این معنی که سایر حیوانات با خلق وپیدایش خود در نوع واحد وثابتی ،تعیّن وتشخص دارند ولی انسان اینگونه نیست ،بلکه خود نوع الانواع است وبه مرور زمان ،حرکت در مسیر درجات ،درکات گونه های مختلف را با عقاید ،اعمال وگفتارش در شالوده وجودی خودشکل می دهد وظاهر می سازد.
ای دریده پوستین یوسفان گرگ برخیزی از این خواب گران
گشته گرگان یک به یک خوهای تو می دراننـــد از غضب اعضای تو
بیشـــه ای آمـــد وجود آدمـــی برحذر شوزین وجود ار زان دمی
مثنوی معنوی ،دفتر چهارم ،ابیات3662-3661
در وجود ما هزاران گرگ وخوک صـــالح وناصـــالح وخوب وخشوک
حکم آن خو راست کان غالبترست چون که زر بیش از مس آمد آن زرست
مثنوی معنوی،دفتر دوم،ابیات 1419-1417
ممکن است قبول مطلب فوق در نگاه اول چندان ساده نباشد ولی جزو مسلمات است ودر قرآن وحدیث شواهد صریح ومتعددی برای تایید این سخن می توان یافت ، حضرت امیر (ع)درنهج البلاغه می فرماید:"الصوره صوره الانسان والقلب قلب الحیوان" ودر دعای اول صحیفه سجادیه آمده است:"...لخرجو من حدود الانسانیه الی حد البهیمیه فکانو کما وصف فی محکم کتابه:ان هم الا کالانعام بل هم اضل سبیلا" در حکمت متعالیه نیز این مطلب از مفاهیم پذیرفته شده وبیّن الثبوت می باشد که صدر المتالهین به آن پرداخته وبا طرح وتبیین حرکت جوهری وجسمانیه الحدوث ،روحانیه البقا بودن نفس آن را مدلل ساخته است.
ناظر براین سخن ،مکاشفه و اعمال ولایت امام معصوم (ع)در مکه بر شخصی که به حضرت گفت:"مااکثر الحجیج"حضرت دست مبارک خود را بر چشم او می نهد وناگهان آن شخص صحرای وسیعی می بیند که بسیاری از موجودات آن حیوانند وحضرت(ع) می فرماید "ما اقل الحجیج واکثرالضجیج" شاهد بر این مطلب از زندگی اولیا وارباب معرفت فراوان است که مجال ذکر آنها در این مقال نیست.
انسان برخلاف سایر حیوانات ،«بودن» نیست«شدن»است و«صیرورت»
ساعتی گرگی درآیددربشر ساعتی یوسف رخی همچون قمر
مثنوی معنوی،دفتر دوم ،بیت 1421
ودر این «شدن»هم می تواند از هر حیوانی پست تر شود ومصداق«بل هم اضل»که « اگربار خارست خود کشته ای»وهم می تواند از فرشتگان برتر وبالاتر گرددکه «اگر پرنیان است خود رشته ای»
انسان در این صیرورت خود در جهات وابعاد مختلف حتی می تواند بهشت وجهنم مجسم شود . می تواند"روح وریحان وجنت نعیم"شود چنانکه در سوره مبارکه واقعه آمده است:خود،بهشت ونه فقط بهشتی شود ویا می تواند نه فقط جهنمی که خود ،جهنم متحرک شود چنان که در تفاسیر مراد از جهنم منقول در آیه «وجیء یومئذ بجهنم»در سوره مبارکه فجر ،خودشخص جهنمی می باشد که جزو نفوس ناریه شده است ودر عین حال معاقب در عذابی که خود آن را فراهم کرده است "وما ظلمهم الله ولکن کانوا انفسهم یظلمون"(نحل،33 وآیات متعدد دیگر)
زآنک می بافی همه ساله بپوش زانک می کاری همه ساله بپوش
فعل توست این غصه های دم به دم این بود معنی قد جف القلم
مثنوی معنوی ،دفتر پنجم ،ابیات 3182-3181
ای دریده پوستین یوســفان گر بدرد گرگت آن از خویش دان
مثنوی معنوی،دفتر پنجم،بیت 3180
در روز قیامت نیز که ظرف ظهور اعمال است نه حدوث آنها ،انسان متناسب بااین سیرت تکوین یافته محشور خواهد شدکه:
سیرتی کان بر نهادت غالب است هم برآن تصویر حشرت واجب است
مثنوی معنوی،دفتر دوم،1420
در تفسیر آیه"یوم ینفخ فی الصور فتاتون افواجا"(نباء،18)آمده است که انسانها متناسب با این قیافه خُلقی خود ساخته در این گروهها جای می گیرندو حاضر می شوند ودر تفسیر آیه شریفه "واذا الوحوش حشرت"نیز آمده است که مراد از وحوش انسانهایی هستند که به صورت وحوش ودرندگان برانگیخته خواهند شد ،نکته مهم آن که در این تبّدل،انسان محشور شده خود می داند و به یادش هست که ابتدائاً انسان وآدم بوده وآن قیافه بشری به این صورت در آمده است ونوع اولیه خود را از یاد نمی برد واین برای او بسی ناگوار واز هر عذابی شاید تلخ تر باشد.
ملا صدرا در تفسیر آیه شریفه "وامتازوا الیوم ایها المجرمون"(یس،59)می نویسد:در آخرت انسان در چهار صنف ونوع محشور خواهد شد.البته تعداد قابل چون وچراست ولی اصل مطلب قابل قبول است . اعمال ما شخصیت مارا می سازند وحشر ما برآن اساس خواهد بود .آن هم که به عنوان ثواب وعقاب داده خواهد شد در واقع تجسم همان عمل است وروح انسان به مجرد ترک این قالب جسمانی قیامتش بر پا می شود والبته این منافاتی با قیامت وحشر اکبر ندارد تکلم دست وشهادت دادن پا در واقع عین عمل می باشد که حقیقت مارا شکل می دهد.
فردا که زوال شش جهت خواهد بود قدر تو به قدر معرفت خواهد بود
در حسن صفت کوش که در روز جزا حشر تو به صورت صفت خواهد بود
شیخ ابو سعید ابوالخیر
در قیامت،حشر بر مبنای ملکات نفسانی خواهد بود.حتی در این دنیا نیز وقتی ملکات غالب شود شخص اسیر آنها می شود .مثلاًشخص دروغگو در حال خواب واغماء هم دروغ می گوید.حج گزار در سرزمین منی حیوانیت خود را ذبح می کند ودیو آز وطمع راسر میبرد و"من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون"(حشر،9)
گو بران جان مستم خشم خویش عید قربان است وعاشق گاومیش
گاو اگر خسبد اگر چیزی خورد بهر عید و ذبح او می پرورد
یا کرامی اذبحوا هذاالبقر ان اردتم حشر ارواح النظر
از جمادی مردم ونامی شدم وزنما مُردم به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی وآدم شدم پس چه ترسم کی زمردن کم شدم
حمله دیگر بمیرم از بشر تا برآرم از ملائـــک پروسر
وز ملک هم بایدم جستن زجو کل شـــیء هالک الا وجــهـه
بار دیگر از ملک قربان شوم آنچه اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گویدم که انا الـــیه راجعون
مثنوی معنوی ،دفتر سوم
قربانی نماد نفس کشی است واین حیوان منفصل کنایه از حیوان متصل درونی می باشد که در طبیعت انسان نهان است.
گفت دانایی که گرگی خیره سر هست پنهان در نهاد هر بشر
فریدون مشیری
انسان به تعبیر حکما حیوان ناطق است واین حیوان ناطق یک وقت فرشته وملک می شود یا به تعبیر برخی از اجله عرفا "انسان الحیوان" می شود ویک وقت نیز همین حیوان ناطق،"شیطان"می شود وبرای این صیرورت نصاب لازم همگان را میسر است.
از حد خاک تا بشر چند هزار منزل است شهر به شهر بردمت بر سر ره نمانمت
دیوان شمس
وزائر بیت الله با قربانی کردن به پیشگاه حضرت احدیت در واقع می گوید که: خدایا اگر تاکنون بازبانم می گفتم . اکنون عملاًنیز ثابت می کنم وقلبم نیز به چنین کاری راضی ا ست. خدایا ! اگر تاکنون نفس حیوانی رادر اندیشه وانگیزه خود دخالت می دادم اکنون دیگر آن را ذبح کرده ودر تمامی شئون عقل نظری وعقل عملی ،گرایشهایم را به سمت وسوی تو،جهت می دهم.
"وجهت وجهی للذی فطر السموات والارض حنیفاًمسلما وما انا من المشرکین".فقط تورا می بینم وفقط تورا می جویم وفقط از تو می خواهم وفقط تورا می خواهم"هر دو عالم را به دشمن که مارا دوست بس"
به جان دلبرم کز هردو عالم تمنایی دگر جز دلبرم نیست
"قل ان صلوتی ونسئکی ومحیای ومماتی لله رب العالمین"(انعام ،162)
تا احب الله آید نام من تاکه ابعض لله آید کام من
تا که اعطا لله آید جود من تا که امسک لله آید بود من
بخل من لله عطا لله وبس جمله لله ام نیم من آن کس
وآنچه لله می کنم تقلید نیست نیست تخییل وگمان جز دید نیست
مثنوی معنوی ،دفتر اول،ابیات3813-3810
با نام ویاد خداوند" یذکروا اسم الله فی ایام معلومات علی ما رزقهم من بهیمه الانعام" ،(حج،28)دیو آز وطمع وخشم وشهوت را سر می برم وغیر او را اصالتاًوبالذت هیچ می شمارم وهیچ می بینم.
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
دیوان حافظ،غزل 23
"وجهت وجهی" می گویم یعنی اکنون ای معبودبی همتای من روی نگاه کردن به جمال جمیل بی مثالت را دارم.
اگر حج گزار امکان قربانی کردن را به هر دلیل نداشته باشد باید ده روز ،روزه بگیرد.سه روز در ایام حج وهفت روز بعد از رسیدن به موطن خویش "فمن لم یجد فصیام ثلاثه ایام فی الحج وسبعه اذا رجعتم تلک عشره کامله"(بقره،196)
یعنی اگر توان ذبح حیوانیت را نداری پس لااقل با روزه گرفتن قوای حیوانی را در خود تضعیف کن که هیچ کاری مانند روزه گرفتن درکنترل این قوای حیوانی نظیر شهوت وغضب موثر نمی باشد .همانطور که در حج نیز (رفث)،(فسوق)و(جدل)نباید باشد.
رزق حق حکمت بود در مرتبت کان گلوگیرت نباشد عاقبت
این دهان بستی دهانی باز شد تاخورنده لقمه های راز شد
گر ز شیر دیو تن را وابری در فطام او بسی نعمت خوری
مثنوی معنوی،دفتر سوم،ابیات 3748-3746
قربانی باید واجد چند شرط باشد:
اول اینکه باید بالغ باشد.ذبح قربانی نابالغ مانند کشتن نفس در خردسالی می باشد که هنوز غرایز نفسانی بروز وظهور پیدا نکرده وانسان را تحریک نمی کند وچنین کاری عبث وبی مورد می باشد .شرط دوم آن که قربانی سالم باشد.لنگ ولوک،شاخ شکسته،دندان افتاده ،عقیم ودم بریده ،پیر وسالخورده نباشد.کشتن نفس نیز آنگاه از ارزش والا وسزامند برخوردار است که انسان در جوانی نفس خود را مهار سازد وگرنه در پیری وبیماری امیال نفسانی خود تا حد زیادی فروکش می کنند شرط سوم آن که قربانی فربه باشد نه لاغر،کشتن نفس نیز وقتی موثر وارزشمند است که نفس در کمال اشتها ونشاط دارای قوای شباب وجوانی باشد مرحوم علامه طباطبائی می فرماید:مرتاضان هندی در مبارزه با نفس راه انحرافی وبی ارزشی را انتخاب کرده اند که غرایز رادر خود ریشه کن می کنند ودر چنین حالی کف نفس ارزش ندارد .مبارزه با نفس اماره بالسوء آنگاه ارزشمند وتعالی بخش است که انسان در عین حال که دارای برخی کشش ها وغرایزسست ومشتهیات نفسانی اورا به سوی خود می کشند در عین حال که مقتضی موجود ومانع مفقود می باشد انسان با اراده واختیار خویشتندار باشد وخواهشهای نفسانی را اجابت نکند.
حال پس از قربانی کردن مستحب است که یک قسمت از قربانی را خودش بخورد یعنی از نعمتهای مباح کلا روگردان نباشد . ریاضتهای طاقت سوز ونامشروع را بر خودتحمیل نکند در مواجهه با لذایذ نه تسلیم غرایز شود ونه آنها را تعطیل کند بلکه به صورت معقول ومشروع تعدیل نماید"قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده والطیبات من الرزق"(اعراف،32)
یک قسمت را نیز چنان که عادت کریمان است به دوست وآشنا بدهد .برای خود صدقه جاریه تهیه کند امام باقر (ع)می فرماید:"ان الله عزوجل یحب اطعام الطعام واراقه الدماء"امام صادق (ع) می فرماید:رسول اکرم (ص) در حجه الوداع ،خود گوسفند به مکه برده بودند که قربانی کردند. قسمت سوم را هم به مدلول "فی اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم"(معارج،25)به فقرا ومساکین عطا کند . این مطلب می تواند اشاره به این مهم باشد که ای بنده ای که به حج رفتی ونفس اماره خود را کشتی .اکنون مانند وارثی که از میت ارث می برد ثلث مال در اختیار خودت ،ثلثش برای کسانی که سئوال می کنند "واما السائل فلا تنهر"(ضحی،10)ویک سوم آن برای کسانی که به خاطر حجب وحیا سئوال نمی کنند حال یاد دارند ویاد دارند و"تعرفهم الجاهل اغنیاءمن التعفف"(بقره،273).
یک مقدار به خودت بپرداز که "علیکم انفسکم"(مائده ،105) مقداری به نیازهای مردم وهمنوعان اختصاص بده که "من اصبح ولم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم" ومقداری هم با خداوند ومعبودت باش که:
اذکروالله شاه ما دستور داد اندر آتش دید ما را نور داد
گفت اگر چه پاکم از ذکر شما نیست لایق مرمرا تصویرها
لیک هرگز مست تصویر وخیال در نیابد ذات مارا بی مثال
مثنوی معنوی،دفتر دوم،1717-1715
از قربانی آنچه به خداوند می رسد تقوا یعنی روح وجان عمل حج گزار است که به محضر حق نایل می گردد.اعمال انسان به لحاظ ارزش معنوی دارای مراتب چندی است که نازلترین آن صحت عمل می باشد یعنی عبادتی که انسان با انجام آن بری الذمه میشود.تکلیف از او ساقط می گردد.مثلاً نمازی که یک شخص مکلف می خواند با اقامه نماز او دیگر تکلیفی مورد آن نماز ندارد.ولی واضح است که نماز نماز گزاران به لحاظ ارزش محتوایی یکسان نیست .ممکن است بدون تمرکز باشد یا با تمرکز.
از این نماز غرض آن بود که من با تو حدیث درد فراق تو باز بگذارم
وگرنه این چه نمازی بود که من بی تو نشسته روی به محراب ودل به بازارم
دیوان شمس
وفرق است بین چنین نماز،ونمازی که ستون دین و معراج مومن است و مناجات با خداوند .
مرتبه بالاتر،قبول عمل است که برخی از اعمال مقبول واقع می شوند وبعضی نه.قرآن در مورد هابیل وقابیل می فرماید:"فتقبل من احدهما ولم یتقبل من الاخر"در آیه دیگری می فرماید:"من جاءبالحسنه فله عشر امثالها"هر کس حسنه ای را به حضور حق بیاوردپا داشتن ده برابر می باشد و می توان نتیجه گرفت که هر کاری به محضر حق نمی رسد.
شرط "من جاءبالحسن" آوردنست آن حسن را سوی حضرت بردنست
مثنوی معنوی ،دفترزدوم ،بیت 945
بامورد قبول گرفتن،عمل به سوی خداوند صعود می کند"الیه یصعدالکلم الطیب والعمل الصالح یرفعه" (فاطر ،10)
تاالیه یصعد اطیاب الکلم صاعدامنا الـــی حیث علــم
ترتقی انفاســنا بالمنتـــقی متـــحفا منـــا الی دارالبــقا
ثم تاتینا مکافات المقــــال ضعف ذاک رحمه من ذی الجلال
مثنوی معنوی،دفتر اول،اببات887-885
ونهایتاًبه محضر الهی نایل می شود ودیگر هیچ حجابی میان این تقوای نائل وخداوند نیست و چون خداوند نورست حجاب وحایل بین خداوند نفس مخلوق است تا زمانی که متوجه خود است وچنان که التفاتی به خویشتن نداشته باشد، خرمن خودی و خود پرستی اش به نائزه نور الهی سوخته باشد ، جزخدا را نبیند ونخواهد حجاب نیز از میان برخواهد خاست که
میان عاشق ومعشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
دیوان حافظ،غزل244
واز آنجا که نفس مجرد در اتحاد با ملکات تبدیل به همان ملکات می شود تقوا نیز در کاملترین حالات با نفس شخص متقی متحد می شود وهمانطور که تقوا به خداوند میرسد شخص متقی نیز به خداوند خواهد رسید.
چون از او گشتی همه چیز از تو گشت چون از او گشتی همه چیز از تو گشت
نکته بسیار مهم ولطیف در مورد قربانی این که بر خلاف ذبح وکشتن قربانی ظاهری ،نفس انسان با قربانی کردن معدوم نمی شود بلکه نفس،جان وروح آدمی به حیات بالاتری زنده میگردد. «مُردم از حیوانی وآدم شدم»
بهر روز مرگ این دم مرده باش تا شوی با عشق سرمد خواجه باش
مثنوی معنوی ،دفتر دوم،بیت3760وقتی کسی از آن خداوند کسی از آن خداوند گشت همه چیز از آن او می گردد و اگر از خداوند و دیگران شود همه از او رو گردان می شوند .
ظاهراقربانی شدن است ولی باطناً ودر واقع صد جان گرفتن است واین فرق فارق بین عالم صورت وعالم معنی می باشد.
آن زمان این جان حیوانی نماند جان باقی بایدت برجا نشاند
مثنوی معنوی ،دفتر دوم ،بیت944
بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابداً لان روحی قد طاب ان یکون فداک
گاو نفس خویش را زوتر بکش تا شود روح خفی زنده وبهش
مثنوی معنوی ،دفتر دوم،بیت1447
مولانا را تفطن وعنایتی نیکو به این نکته ظریف بوده ومی گوید:
خویش فربه می نماییم از پی قربان عید کان قصاب عاشقان بس خوب وزیبا می کشد
آن گمان ترسا برد مومن ندارد آن گمان کو مسیح خویشتن را بر چلیپا می کشد
نیست عزرائیل رادست ورهی بر عاشقان عاشقان عشق را هم عشق وسودا می کشد
آنچنان شیرین وخوش در پای اوجان می دهیم کان ملک ما را به شیر و شهد و حلوا می کشد
دیوان شمس
وشاید معنی دقیق وعمیق حدیث شریف "موتو قبل ان تموتو" همین نکته باشدو:
بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر عمر ابدخواهی که ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما
واین مرگ،خود مقدمه حیات متعالی تری می شود که (یخرج الحی من المیت)
ظاهرش مرگ وبه باطن زندگی ظاهرش ابتر نهان پایندگــی
دررحم زادن جنین را رفتنست در جهان او را زنوبشکفتنست
دانه مردن مرا شیرین شدست بل هم احیا پی من آمدست
اقتلونی یا ثقاتی لائــما ان فی قتلی حیــــاتی دائما
ان فی موتی حیاتی یا فتـــی کم افارق موطنی حتی متی
فرقتی لولم تکن فی ذاالسکون لم اقل انا الیـــــه راجعون
مثنوی معنوی،دفتر اول
تاثیر مرگ ارادی کمتر از مرگ طبیعی نیست بلکه اثرش احیاناًقویتر از آن نیز می باشد ممکن است کسی با مرگ طبیعی بمیرد ولی به اسرار عالم راه پیدا نکند وحقایق را نبیند .کفار ومنافقین پس از مرگ هم از بسیاری از حقایق محرومند آنها تحت اشراف برخی از اسماءجلالیه می گویند :"ربنا ابصرنا وسمعنا"پروردگاراچشم بینا وگوش شنوا یافتیم (سجده ،12) وگرنه از مشاهده جمال ولقای حق محرومند"انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون"(مظففین،15)نه نیروی شنوایی باطنی وقلبی دارند که کلام حق رابشنوند ونه شایستگی آن را که نظر تشریفی خداوند متوجه اینها باشد لذا خداوند درباره این گروه می فرماید:"لایکلمهم الله ولاینظر الیهم یوم القیامته"(آل عمران،77)اینان کسانی بودند که در خویشتن خود فرو رفته اند ،وخود اصیل خود را گرم کرده اند وبه خویشتن مجازی وسافل خود پرداخته اند .قرآن در مورد اینها می فرماید:"اهمتهم انفسهم"(آل عمران،154)اینها فقط به فکر خود حیوانی می باشند ودر حجاب خودی محصور واز خداوند مهجور می باشند و برای این شایستگی ندارند که خداوند نگاهی به آنها اندازد.
از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نیست سخت کار او بود کز وی خدا برگشته بود
با اینکه خداوند "بکل شی بصیر"(ملک،19)می باشد ولی به آنها نگاه ملاطفت آمیز نمی کند چرا که آنها نخواستند خداوند را که "نور السموات والارض"است، در دنیا ببینند وسخنانش را بشنوند واز دستوراتش پیروی کنند.
آن که قربانی می کند در واقع رضای دوست را بر خوش آیند خویش آثر وارجح می داند ومقدم می دارد و آنچه به آن دلبسته است فدای دوست می کند و در واقع وقتی می تواند به کمال نایل شود ورضای دوست را به دست آورد که از برخی تمنیات چشم پوشی کند واین چشم پوشی با ذبح گاو نفس محقق می شود که:
گاو کشتن هست از شرط طریق تا شود از زخم دمش جان مفیق
مثنوی معنوی،دفتر دوم،بیت1446
و همانگونه که اشاره شد :
یا کرامی اذبحوهذاالبقر ان اردتم حشر ارواح النظر
مثنوی معنوی،دفتر سوم امام خمینی (ره ) در تعلیل قربانی کردن اسماعیل توسط حضرت ابراهیم (ع) می فرماید :
حضرت ابراهیم حقیقت فنای تام و اضمحلال کلی در حضرت احدیت را ملاحظه کرد و قربانی فرزند یا گوسفند همان مرتبه رقیقه (نازله ) این حقیقت است . (تعلیقه علی شرح فصوص الحکم ، ص 126 و 127) بنا بر این قربانی یعنی گذشتن از چیزیکه آدمی به آن دل بسته است که مرحله اعلی و اشرف آن قربانی فرزند و مرحله نازلترش ذبح گوسفند است .
ذبح گوسفند یا شتر یا گاو گذشتن از مال دنیاست که برای آدمی عزیز و دل کندن از آن مشکل است و طبق فرموده قرآن : " لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون " ( به نیکی نمی رسید مگر از آنچه دارید انفاق کنید ). (آل عمران ، 92)
بت پرستان را کنی لعن ای پسر خود شده از بت پرستی خیره سر
بت پرست و زر پرست اینجا یکی ست من یقین دارم اگر در تو شکی است
مثنوی معنوی
ابن عربی سّر دیگری برای قربانی نقل می کند که : حاجی با نحر یا قربانی کردن باید قصد آزاد سازی روحی داشته باشد . به این نیت که این روح در هیکل طبیعی و تاریک محصور شده و بوسیله قربانی از بند طبیعت رها و به عالم اعلی و ارواح صعود می کند . (فتوحات مکیه ، باب 72 ، ص 449) .
حاجی با حلق و تقصیر از احرام خارج می شود و آنچه بر او حرام بود جز آمیزش و عطر و احتیاطاً شکار ، بقیه حلال می شود و مرد بین حلق و تقصیر مخیر است و سر تراشیدن (حلق) بهتر است .تراشیدن موی سر می تواند نمادی از پاک شدن از آلودگی ها ی اخلاقی ، زدودن زنگارهایی که با اعمال خود بر ذهن و ضمیر ، جان و دل خود نشانده ایم و بیرون آمدن از ظلمتکده معاصی باشد همچنین کوتاه کردن موی سر ، کنایه است از کوتاه کردن دامن و دامنه آرزوهای دور و دراز که از ترسناکترین مهلکات " اتباع الهوی و طول الامل" می باشد . و به تعبیر شمس تبریزی " آزادی در بی آرزویی " می باشد . امام علی (ع) در موراد زیادی انسان را از آرزو اندیشی و غرق شدن در آمال و آرزو های دور و دراز بر حذر میدارد از آن جمله می فرماید: " فبادرو العمل و کذبوا الامل " و نیز " لا تکن ممن یرجیّ التوبه بطول الامل "
این جهان دامست و دانه اش آرزو در گریز از دامها روی آر زو
آرزو بگذار تا رحم آیدش آزمودی که چنین می بایدش
مثنوی معنوی ، دفتر ششم
همچنین حلق و تقصیر می تواند نمادی از دفع و رفع فضولات زندگی باشد . حضرت امیر (ع) می فرماید : " تخففوا تلحقوا" شرط وصال و به مقام قرب رسیدن ، به بندگان صالح و شایسته خداوند ملحق شدن ، تخفف و سبکباری می باشد . گرانجانی نتیجه ای جز "خلود الی الارض "نخواهد داشت و جان آدمی وقتی می تواند بال به بالا گشاید که از قید تعلقات و تعینات آزاد باشد . زائر با حلق و تقصیر ذهن را از هر چه غیر خدا پاک می سازد . هر تار مو رشته ای است از تعلقات دنیوی .
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
دیوان حافظ
بالاتر از این ، بنده سالک به جایی می رسد که ز هر چه رنگ تعین پذیرد آزاد می شود چرا که تعلق پس از تعین است و "هر چه دیده بیند دل کند یاد" انسان در سیر استکمالی خود جز خداوند را نمی بیند تا به او دل ببندد و این نیز متناسب با سالکان ذو مراتب است در مراتب عالیه ، بهشت و دوزخ و عبادت و بندگی خود را نیز نمی بیند .
همچنین حج گزار در حلق و تقصیر ، با توجه به نقشی که مو در زیبایی ظاهری هر شخصی دارد از این جمال جزئی و زوال پذیر در پیشگاه جمیل مطلق دل می کند و خود شیفتگی را نیز در وجودش ریشه کن می سازد که در حدیث نبوی آمده است :
" ثلاث مهلکات: شح مطاع و هوی متبع و اعجاب المرء بنفسه " ، (سه چیز از عوامل هلاکت هستند . طمع ورزی و حرصی که اطاعت شود و هوای نفسی که تبعیت شود و شیفتگی انسان نسبت به خود. )
" وجودک ذنب لا یقاس به ذنب " ز خویش دم زدنت بدترین گناهان است و حج گزار این مانع خطر خیز را نیز از سر راهش بر می دارد .
شیطان را سنگسار کرده ، ریشه شیطنت ها و تحریکات شیطانی را که غالباً به صورت " عداوت و بغضا " ظاهر می شود در خود خشکانده ، نفس سرکش و عنود را ذبح کرده و از عهده کارهایی بس مهم بر آمده است .
بت شکستن سهل باشد نیک سهل سهل دیدن نفس را جهل است جهل
هر نفس مکری و در هر مکرزآن غرقه صد فرعون با فرعونیان
مثنوی معنوی
با حلق و تقصیر ، امیال و آرزو های نفسانی را در خود ریشه کن کرده و اکنون یک انسان خدایی و ربانی شده است ؛ از غیر بریده و به حلق واصل شده است
الحمد لله رب العالمین
مطالب مشابه :
قربانی کردن انسان /قوم مایا
تعبیر خواب -طالع قربانی کردن انسان برای اهداف مذهبی و یا پزشکی یکی از موضوعاتی است که
تعبیرخواب قاضی زاده..شماره تلفن برای تعبیرخواب قم..شرایط تعبیرخواب..معبرخواب
دیدن سادات در خواب.دیدن نیکی کردن قرآن برا اموات .قربانی گوسفند حتما حتما در
علم تعبیر خواب
علم تعبیر خواب گاهی حوادث مهمی از آینده که در سرنوشت انسان اثر و قربانی کردن
خویش فربه می نماییم از پی قربان عید
در عصر جاهلیت ، قربانی کردن انسان متداول از این خواب انسان به تعبیر حکما
تعبیر خواب هایی که با حروف ا یا آ شروع میشود
تعبیر خواب هایی که با حروف ا یا در زمین بایر آتش روشن کردن:خواب بیننده یک پیمان دوستی طبق
برچسب :
تعبیر خواب قربانی کردن انسان