عراق و امريـكا در جنگ تحميـلي؛ پيوستگي هدف و همسويي عملكرد
عراق و امريـكا در جنگ تحميـلي؛ پيوستگي هدف و همسويي عملكرد
صادق سليمي بني
با تهاجم همه جانبة ارتش بعث عراق به خاك جمهوري اسلامي ايران در 31 شهريور ماه سال 1359 (22 ماه سپتامبر سال 1980), نظام نوپاي ايران ناخواسته، درگير طولاني ترين و نابرابرترين نبرد قرن بيستم شد. با بررسي نظر كارشناسان و تحليلگران سياسي بي طرف و نيز اظهارات و اعترافات مقامات ايالات متحده و عراق دربارة علل, عوامل و انگيزة تهاجم آغازگر جنگ، نوعي پيوستگي بين اهداف طراحان و ترغيب كنندگان آغاز جنگ و براندازي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي مشاهده مي شود. در واقع، عراقيها به دنبال سرنگوني نظام جمهوري اسلامي ايران بودند. طه ياسين رمضان، معاون اول نخست وزير وقت عراق، در مصاحبه اي اختصاصي با روزنامة الثوره، ارگان رسمي حزب بعث، در اواخر دي ماه سال 1360 (ماه ژانوية سال 1982) گفت: »ما به اين نكته تأكيد مي كنيم كه جنگ به پايان نخواهد رسيد، مگر اينكه رژيم حاكم بر ايران به طور كلي منهدم شود؛ زيرا، اختلافات اساسي بر سر چند كيلومتر مربع زمين يا نصف شط العرب نيست؛ بنابراين، جنگ ما با ايران برخلاف آنچه بعضي از خائنان به ملت عرب ادعا مي كنند، جنگي مرزي نيست كه بتوان آن را به تعويق انداخت، بلكه در حقيقت، جنگ سرنوشت است« .(1)
آنچه در اينجا به بحث ما مربوط مي شود، يافتن پاسخ اين پرسش است كه آيا رژيم عراق كه سياستهاي خود را در تعارض با جمهوري اسلامي مي ديد و راه حل آن را نيز غير از حملة گسترده و تجاوز آشكار نيافت، به تنهايي، به چنين تجاوزي اقدام كرد؟ به تعبير ديگر، آيا عراق به تنهايي تصميم به تهاجم به ايران گرفت يا افزون بر اين كشور كه زمينه هاي تهاجم را مناسب يافت، ديگران نيز اهدافي در راستاي اقدام صدام داشتند كه هم خواني و پيوستگي بين اهداف عراق و آنها، به ويژه امريكا پديد آمد؟ براي بررسي پيوستگي اين اهداف، نخست، به آغاز جنگ و اهداف عراق و امريكا مي پردازيم و سپس، آن را در مراحل گوناگون جنگ بررسي مي كنيم.
آغاز جنگ
در آن زمان، نظام نوپاي جمهوري اسلامي كه نخستين ماههاي پس از پيروزي انقلاب را مي گذرانيد، در محاصرة اقتصادي قرار داشت و ارتش نيز تحت فضاي انقلابي سازمان منظم قبلي خود را از دست داده بود و سازمان جديد آن هم شكل نگرفته بود؛ بنابراين، از نظر اقتصادي و نظامي در شرايطي نبود كه قصد تهاجم و توسعه طلبي به سوي كشور ديگري را داشته باشد؛ موضوعي كه هاشمي رفسنجاني، در مراسم افتتاحية كنفرانس بين المللي تجاوز و دفاع آن را اين چنين تشريح مي كرد:
» ... ما هنوز مشغول تصفية ارتش بوديم، ضمن آنكه تعدادي از افراد آن نيز فرار كرده و بسياري از آنها محبوس بودند و به جاي كارشناسان امريكايي كسي جايگزين نشده بود. از سوي ديگر، تعداد بسياري از قراردادهاي تسليحاتي كه مكمل قدرت ارتش بود، در همان روزهاي قبل از انقلاب، از سوي بختيار لغو شده و بسياري از امكانات ما بدون پشتيباني مانده بود و هنوز نيروي نظامي ديگري شكل نگرفته بود... ما ترورها و انفجارهاي روزانه و كودتا داشتيم، حتي كودتاي نوژه چند هفته پيش از آغاز جنگ اتفاق افتاد و در كل، از نظر آشنايان به تاريخ و سياست، تصور اين امر كه ايران تا حدي بر خود مسلط باشد كه به اين زودي، عراق را تحريك كند، محال است. در واقع، انقلاب ما، آمادگي پياده كردن برنامه اي را در يك كشور همسايه نداشت؛ موضوعي كه همه بدان اذعان دارند. در آن زمان، حتي ارتش ما نيز آماده نبود؛ بنابراين، ادعاي عراق كه ما قصد تحريك اين كشور را داشتيم، پذيرفتني نيست. البته، ما مواضع انقلاب را اعلام كرده بوديم و اين در هيچ منطق، مكتب و در هيچ جايي نمي تواند جرم تلقي شود« .(2)
پس از پيروزي انقلاب، هدف رژيم عراق مبني بر اينكه اوضاع بي ثبات جامعة انقلابي ايران براي حمله مناسب است، با تمايل قلبي امريكاييان تلاقي پيدا كرد. برايناساس، نقطة مشترك اهداف و استراتژي عراق و امريكا براي سرنگوني نظام جمهوري اسلامي يا محدود و محصور كردن آن در داخل مرزهاي ايران متمركز بود. در واقع، عراق به دليل ترس از صدور انقلاب اسلامي و بهمنظور توسعه طلبي ارضي و امريكا نيز به دنبال نتيجهنگرفتن از تشديد فشارهاي داخلي به جمهوري اسلامي، به ويژه پس از شكست واقعة طبس و كودتاي نوژه، با اعلام موافقت با عراق و ترغيب اين كشور به تجاوز، در صدد برآمدند با توسل به جنگ به اهداف خود برسند.
روابط عراق و امريكا
براي پي بردن به كيفيت دست يابي بدين تفاهم، روابط عراق و امريكا را از زمان پيروزي انقلاب اسلامي تا تهاجم عراق عليه ايران، بررسي مي كنيم. به رغم قطع روابط ديپلماتيك ميان ايالات متحده و عراق در سال 1346 (1967)، دفتر حفاظت منافع امريكا در بغداد با چهارده ديپلمات همچنان داير بود كه البته، پس از پيروزي انقلاب اسلامي فعال تر شد؛(3) چرا كه يك روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي، صدام آمادگي كشورش را براي عادي سازي روابط با امريكا، به طور جدي مطرح كرد. وي به نشانة حسن نيت و جديت خود، فعاليت نيروهاي ارتش عراق را در حزب كمونيست ممنوع و مجازات اعدام را براي آن پيش بيني كرد.(4) گامهاي بعدي براي عادي سازي روابط امريكا و عراق را واشنگتن برداشت. اين كشور كه از پيوندهاي استوار عراق ـ شوروي و پيوندهاي احتمالي ايران ـ شوروي به شدت نگران بود و قدرت و نفوذش در خليج فارس رو به كاهش بود، چاره را در پذيرش عراق به منزلة جايگزين ايران ديد و كوشيد روابط با عراق را از سر بگيرد. طي چند ملاقات مقامات امريكايي و عراقي در بغداد، امريكا به خواستة عراق پاسخ مثبت داد پس از آن، سطح روابط دو كشور با اقدام مشترك آنها در كودتاي نوژه تكامل بيشتري يافت. شكست كودتا سبب شد تا عراقيها در اجراي عمليات تلافي جويانة مورد نظر برژينسكي شتاب كنند. در اين هنگام، صدام مجدداً، آمادگي خود را براي اجراي اين عمليات تلافي جويانه، يعني تحميل جنگ، اعلام كرد. پيش از اين نيز، يك روز پس از آنكه امريكا در 19 فروردين ماه سال 1359 (8 ماه آوريل سال 1980)، روابط ديپلماتيك خود را با ايران قطع كرد، عراق چنين آمادگي را اعلام كرده بود.(5) عراقيها با درك اهميت ايران براي امريكا، معتقد بودند كه تنها يك اشارة تهران، امريكا را از برقراري و ارتقاي روابط با عراق منصرف خواهد كرد. با وجود اين، به دليل اهميتي كه عراق در شرايط جديد داشت، امريكا ناچار بود، مناسبات با اين كشور را مستقل از ايران بپذيرد. به عبارت ديگر، عراقيها معتقد بودند كه روابطشان با امريكا به روابط امريكا با اسرائيل شبيه است كه از مناسبات امريكا و اعراب جداست و زماني كه هستة اعتماد كاشته شود، آنگاه، واشنگتن مي تواند مساعدت و كمك بيشتر به عراق را به تداوم ياوري بغداد با امريكا، در منازعات بين اعراب و اسرائيل، منوط كند.(6) به هرحال، كم رنگ شدن خصومت بين ايران و امريكا براي سران حزب بعث عراق كه با پيگيري و رديابي تحولات ايران، زمينه هاي لازم را براي تهاجم همه جانبه فراهم كرده بودند، ناخوشايند بود؛ موضوعي كه در اعلام آمادگي مجدد عراق براي جنگ با ايران جلوه گر شد. از سوي امريكا نيز، برژينسكي به منزلة مغز متفكر و استراتژيست تأثيرگذار بر سياست خارجي، ضمن ملاقات خود در مرز اردن با صدام در تيرماه سال 1359 (ماه ژوئن سال 1980)، برنامة مذاكرة محرمانة مقامات عالي رتبة امريكا و عراق را براي مقابله با ايران، عملي كرد. در اين ديدار، برژينسكي صدام را نيروي متعادل كنندة امام خميني تلقي كرد. به گزارش نشرية نيويورك تايمز، هدف از اين ديدار، بحث و مذاكره دربارة راههاي هماهنگ كردن فعاليتهاي امريكا و عراق در مخالفت با سياستهاي ايران بود.(7) در ماه فورية سال 1980، مطبوعات امريكا، اين سفر برژينسكي و سفرهاي مشابه آن را كه براي آماده سازي و اطلاع يافتن از وضعيت عراق براي آغاز جنگ صورت گرفت، فاش كردند. در اين راستا، مجلة ايت ديز چاپ امريكا نوشت:
» برژينسكي بعد از سفر محرمانة خود به عراق در اوايل ماه مي سال جاري (1980)، در مصاحبه اي تلويزيوني گفت: ما تضاد درخور توجهي بين ايالات متحده و عراق نمي بينيم و معتقديم عراق كه تصميم به استقلال دارد [استقلال از بلوك شرق] در آرزوي امنيت خليج عربي (!) است [رهايي از موج انقلاب اسلامي] و تصور نمي كنيم كه روابط امريكا و عراق تضعيف شود« . (8)
كارشناسان و تحليلگران مسائل ايران و امريكا، از ملاقات ماه ژوئن برژينسكي با صدام و قرارهاي وي پيش از كودتاي نوژه مبني بر چگونگي اجراي مرحله به مرحلة طرحهاي نظامي عليه ايران، به منزلة چراغ سبزهاي امريكا به عراق براي آغاز جنگ ياد مي كنند. در پي اين چراغ سبزها، واشنگتن در موقعيتهاي گوناگون به بغداد پيام داد كه ترديدي در واگذاري نقش جديد به آن كشور ندارد.(9)
تأكيد امريكا بر واگذاري نقش جديد به عراق، سبب شد تا عراقيها كه از چند ماه پيش از كودتاي نوژه، خود را براي تجاوز آماده و هم زمان با كودتا نيز در بيست نقطة مرزي درگيري ايجاد كرده بودند،(10) بلافاصله، بعد از كودتا، براساس اطلاعات كودتاچيان فراري از وضعيت نظامي ايران، به نقل و انتقالات نيرويي و گسترش درگيريهاي مرزي دست زدند و سرانجام، صدام در مسافرت به عربستان فرمان پنهان حمله به ايران(11) را از امريكاييان دريافت كرد و در 31 شهريور ماه سال 1359 (23 ماه سپتامبر سال 1980)، تهاجم سراسري خود را عليه ايران آغاز كرد.
افزون بر اينها، امريكا از طريق عوامل و جاسوسان خود از اوضاع ايران آگاه مي شد و مي كوشيد تا اين اطلاعات را كه شامل وضعيت سياسي، اجتماعي و توان نظامي ايران بودند در اختيار رژيم عراق قرار دهد. همچنين، فروش آواكسهاي امريكايي به عربستان سعودي در بحبوحة آغازجنگ عراق عليه ايران و تحويل آنها پيش از موعد مقرر و استفادة عربستان از چهار آواكس با هدايت خلبانان و تكنسينهاي امريكايي، از موارد مؤثري بود كه امريكا آن را در برنامه هاي خود براي كمك به عراق قرارداد.
در واقع، شمارش معكوس براي آغاز جنگ، به دنبال ناكامي امريكا در اقدامات قبلي اش عليه جمهوري اسلامي ايران و به طور مشخص، از زمان شكست طرح كودتاي نوژه و با توجه به چراغ سبزهاي اين كشور به عراق آغاز شد. مجلة فيگارو اين مطلب را به نقل از طارق عزيز چنين گزارش داد:
»جريان جنگ ايران و عراق در واقع، از ماه ژوئن گذشته [تيرماه سال 1359] زماني آغاز شد كه برژينسكي به اردن سفر كرد و در مرز دو كشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات نمود و قول داد كه كاملاً، از صدام حسين حمايت كند. همچنين، اين موضوع را به مقامات بغداد تفهيم كرد كه امريكا با آرزوي عراق در مورد شط العرب [اروند رود] و احتمالاً، برقراري يك جمهوري عربستان در اين منطقه [خوزستان] مخالفت نخواهد كرد. سرانجام، تمامي اقدامات به كشاندن عراق به جنگ عليه ايران منجر شد و پيش بينيها بر اين اساس استوار بود كه در صورت پيروزي بغداد، رژيم جمهوري اسلامي از ميان مي رود و يك دولت طرفدار غرب به جاي آن به قدرت مي رسد و در صورت شكست عراق، امريكا مي تواند خود را حامي و مدافع ايران معرفي كند« .(12)
پيوستگي اهداف امريكا و عراق در مقابله با انقلاب اسلامي در شكست دادن يا محدود كردن آن در درون مرزهاي ايران، زمينه را براي هماهنگي بيشتر دو كشور به ظاهر متعارض از نظر ايدئولوژيك فراهم آورد و به همسويي در عمل و آغاز جنگ از سوي عراق منجر شد. اين پيوستگي به رغم نگرانيهايي كه عراقيها از احتمال توافق بين ايران و امريكا داشتند، در مراحل بعدي جنگ، تداوم يافت و در پايان، به همسويي عملي نظامي دو كشور در جنگ عليه جمهوري اسلامي ايران و اقدامات نظامي مستقيم امريكا منجر شد. در اينجا، براي روشن شدن فرآيند اهداف و اقدامات عراق و امريكا در جنگ، مراحل مختلف آن با توجه به تحولات صحنه نظامي جنگ بررسي مي شود.
مراحل سه گانة جنگ
مقاطع جنگ تحميلي عراق عليه ايران را از منظر و زواياي مختلف، مي توان به مراحل گوناگوني تقسيم كرد. در اينجا، براي پي بردن به موضعگيري كلي سران كاخ سفيد در قبال پديدة جنگ و تهاجم به منزلة يكي از راهكارهاي براندازي نظام جمهوري اسلامي، مواضع آنها را طي جنگ هشت ساله به طور مختصر، در سه مرحلة زير بررسي مي كنيم:
الف) مرحلة سد پيشروي عراق
در اين مرحله، كه از مهرماه سال 1359 (ماه سپتامبر سال 1980) آغاز شد، نيروهاي ايراني با حملات چريكي خود كوشيدند جلوي پيشروي نيروهاي مهاجم عراقي را بگيرند. مقاومتهاي مردمي و انقلابي در شهرهايي، مانند خرمشهر و سوسنگرد، ارتش مجهز عراق را زمين گير كرد. در همان آغاز، حملة نيروي هوايي جمهوري اسلامي در تاريخ 1 مهرماه سال 1359 با 140 فروند هواپيما به سراسر خاك عراق و همچنين، شكار تانكهاي عراقي از سوي هوانيروز، مهاجمان عراقي را در دست يابي كامل به خوزستان و تصرف دزفول، اهواز و آبادان ناكام گذاشت(13) و نشان داد كه استراتژي نظامي صدام در مورد تصرف سريع خوزستان بر مباني صحيحي استوار نيست.
موضع امريـكا در آغـاز تهاجم بـه خـاك جمهوري اسلامي، بر ترغيب، دلجويي و حمايت از عراق مبتني بود. در اين مرحله، امريكاييان بر اساس اظهارات كارتر، رئيس جمهور وقت امريكا، اميدوار بودند كه جنگ، ايران را برسرعقل آورد. دولت امريكا، در تاريخ 2 مهرماه سال 1359، امكان آزادي گروگانهاي امريكايي را با آغاز جنگ مورد تأكيد قرار داد(14) و يك روز پس از آن، كارتر دخالت نيروهاي امريكا در تهاجم عراق را تكذيب كرد.(15) با وجود اين، وي در 5 مهرماه گفت: »احتمالاً، احتياجات ايران به لوازم يدكي نظامي در مذاكرة آزادي گروگانهاي امريكايي گنجانده خواهد شد« .(16) در ادامه، ادموند موسكي، وزير امورخارجة امريكا، در مورد موضع دولت امريكا و شوروي در قبال جنگ ايران و عراق چنين اظهار نظر كرد:
»امريكا و شوروي، كه در جنگ ايران و عراق بي طرف هستند، معتقدند احتمال شدت درگيري وجود دارد... هر دو در نظر داريم، راهي براي پايان جنگ بيابيم« .(17) اين درحالي بود كه نمايندة ايالات متحده در سازمان ملل در تاريخ 7 مهرماه اعلام كرد: »اگر عراق از امريكا كمك بخواهد، واشنگتن هرگونه امكانات نظامي را در اختيار بغداد قرار خواهد داد«. (18) در همين زمان، امريكا تعداد نيروهايش را در خليج فارس به شدت افزايش داد و افزون بر 5 ناو قبلي، 59 ناو ديگر را به منطقه وارد كرد.(19) وزير امورخارجة اين كشور نيز در موضع متعارضي با موضع بي طرفي، در ملاقات با سعدون حمادي در 9 مهرماه گفت: »امريكا مصمم است در صورت لزوم، به كمك كشورهاي دوست در منطقه بشتابد« .(20) افزون بر اين، سخن گوي وزارت امورخارجة امريكا در 17 همين ماه اعلام كرد: »دولت امريكا آماده است اطلاعات به دست آمده از طريق آواكسها را در اختيار كشورهاي دوست حوزة خليج فارس قرار دهد« .(21) در همين روز، دولت ايالات متحده در اظهارنظر صريحي از تصويب طرح خود مبني بر تحويل صد تانك مدرن به اردن خبر داد.(22) اين در حالي بود كه ملك حسين، پادشاه اردن، نه تنها از دولتهاي عرب خواست به كمك عراق بشتابند، بلكه اعلام كرد: » ارتش اردن تمامي امكانات خود را در اختيار ارتش عراق قرار خواهد داد« .(23)
هرچه زمان بيشتري سپري مي شد، امريكا موضع خود را نيز در قبال جنگ، شفاف تر مي كرد. كارتر در تاريخ 16 مهرماه اعلام كرد: »چنانچه جنگ ايران و عراق توسعه يابد و ميانجيگريهاي كنوني تأثيري نداشته باشد، كشورهاي متحد امريكا در خليج فارس بايد جانب عراق را گرفته، از كمك مادي و معنوي به آن دريغ نورزند« .(24)
ب) مرحلة آغاز و استمرار تهاجمهاي گستردة ايران عليه عراق
اين مرحله از مهرماه سال1360 (سپتامبر سال 1981) با انجام عملياتهاي بزرگي، مانند شكستن حصر آبادان در عمليات ثامن الائمه، آزادسازي رقابيه و حومة شوش در عمليات فتح المبين و بازپس گيري خرمشهر در عمليات بيت المقدس آغاز شد و تا سال پاياني جنگ ادامه داشت. بازپس گيري شهر بندري خرمشهر نقطة عطف اين مرحله بود كه پيامدهاي آن، حوادث، تحولات و مواضع بعدي را شكل داد.
در پي توقف عملياتهاي تهاجمي قواي عراقي و ناكامي آنها در تحقق اهداف نظامي و سياسي شان در جنگ و نيز به دنبال تهاجمهاي گستردة نيروهاي ايران كه به فتح خرمشهر منجر شد، ماهيت جنگ از نظر سياسي و نظامي تغيير يافت، بدين معني كه اگر در مرحلة نخست، حربة جنگ، براي ايجاد بي ثباتي داخلي و اهرم فشار و كنترل ايران مورد استفاده قرارگرفت، در مرحلة دوم، به عامل بي ثباتي عراق و منطقه تبديل شد. بر اساس تحول مزبور، از اين پس، از سوي امريكا و غرب، جنگ و ادامة آن، نه تنها عاملي براي براندازي نظام جمهوري اسلامي تلقي نشد، بلكه به منزلة اهرم صدور انقلاب، تزلزل سياسي و نظامي عراق و عامل تهديد منافع منطقه اي امريكا مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت.
در اين مرحله، امريكاييان با هدايت و رهنمود خود، نيروهاي عراقي را به اتخاذ استراتژي دفاع مطلق سوق دادند و براي دلجويي از سران حزب بعث و ايجاد پشت گرمي در آنها، به محض موفقيت گستردة ايران در جريان آزادسازي خرمشهر در 3 خرداد ماه سال 1361 (اوايل سال 1982) عراق را از فهرست كشورهاي تروريسم بين المللي حذف كردند و مقامات بلندپاية واشنگتن به بغداد وارد شدند. چندي پس از آن، رؤساي ديپلماسي امريكا با ارائة دو ميليارد دلار اعتبار خريد به دولت عراق، به طور رسمي، خود را در كنار عراق قرار دادند و در آذرماه سال1363 (26 نوامبر سال 1984) روابط ديپلماتيك خود را با اين كشور به طور علني از سر گرفتند.(25) بعد از پيروزي قواي ايران در تصرف فاو در سال 1364 و ارتقاي سطح و توانمندي يگانهاي نظامي اين كشور، امريكاييان ضمن مخالفت شديد با موفقيت و پيروزي ايران، نگران قدرت يابي هر يك از دو طرف جنگ شدند. در واقع، از آنجا كه در اين دوره، شوروي و فرانسه پيشرفته ترين سلاحهاي خود را در اختيار عراق قرار مي دادند، امريكاييان نگران بودند كه مبادا، روزي اين سلاحها عليه متحد استراتژيك آنها در منطقه، يعني اسرائيل به كار گرفته شود؛ بنابراين، نفع ملي آنها در درازمدت تضعيف هر دو كشور ايران و عراق بود. روزنامة هرالد تريبون نظر هنري كسينجر را در اين ارتباط چنين درج كرد: »در اين جنگ، نفع نهايي امريكا آن است كه هر دو طرف بازنده شوند« .(26) با وجود اين، امريكاييان پيروزي ايران را خطرناك تر از پيروزي عراق ارزيابي مي كردند. آنها پيروزي ايران در جنگ را به منزلة خطري جدي براي منافع خود تلقي مي كردند. روزنامة سوئدي تمپوس به نقل از كسينجر در اين زمينه نوشت: »واشنگتن در مورد ايران، كه هرگز اهداف خود را محرمانه نمي گذارد، به اين نتيجه رسيده است كه اين كشور تهديد بزرگ تري است؛ چراكه در نظر دارد بر عراق پيروز شود و دولتي اسلامي در اين منطقه مستقر كند« .(27) در اين مرحله، واقعة ايرانگيت عمده ترين واكنشي بود كه در رفتار امريكا در برابر جنگ تحميلي جلوه گر شد. ايالات متحده ضمن اعمال فشار براي كنترل و مهار ايران به منظور ممانعت از راديكال شدن آن، سياست نزديكي به اين كشور را از طريق برخي از كشورهاي بلوك غرب، مانند آلمان و ژاپن، واسطه گران سلاح، دنبال كرد كه نمونة برجستة آن فروش سلاح به ايران در ماجراي مك فارلين بود؛ سياستي كه پس از فتح فاو در سال 1364، در دستور كار كاخ سفيد قرار گرفت. آنها كوشيدند تا با رفع برخي از نيازهاي ايران به آن نزديك شوند، اما با افشاي ماجراي سفر مك فارلين به ايران در سال 1365 (نوامبر سال 1986) اين نقشه با شكست جدي روبه رو شد. به دنبال فاش شدن رسوايي ايران گيت، واشنگتن اقدامات خصمانة خود را عليه تهران افزايش داد كه در ادامه به آنها اشاره مي شود.
ج) مرحلة رويارويي امريكا با جمهوري اسلامي و پايان جنگ
اين مرحله با افشاي ماجراي رسوايي مك فارلين آغاز و در سال 1366 به فاز نظامي وارد شد و تا زمان پذيرش قطع نامة 598 شوراي امنيت سازمان ملل متحد از سوي عراق ادامه داشت. در اين مرحله، افزون بر عراق، امريكا نيز به طور رسمي، به صحنة درگيري با جمهوري اسلامي وارد شد. امريكا به بهانة اسكورت نفت كشهاي كويتي، ناوگان نظامي خود را در منطقه تقويت كرد و عملاً، به مرحلة درگيري نظامي مستقيم با ايران وارد شد. در پايان نيمة دوم سال 1366 (اواسط سال 1987)، افزون بر حمله به كشتي ايران اجر و انهدام آن، سكوهاي نفتي رشادت و سلمان ايران را به آتش كشيد. در 29 فروردين ماه سال 1367، زماني كه عراق هجوم گستردة خود را با انجام حملات شيميايي شديد عليه مواضع ايران در شبه جزيرة فاو آغاز كرد، نيروهاي امريكا سكوهاي نفتي رشادت و سلمان را در نزديكي جزيرة سيري مجدداً، محاصره و آنها را گلوله باران كردند. چند ساعت پس از آن، به دنبال درگيري چند قايق توپدار ايران با كشتي امريكايي ويلي تايد در سواحل امارات متحده، رزم ناوها و هواپيماهاي امريكايي ضمن وارد آوردن خسارتهايي به يك حلقه چاه مشترك ايران و امارات، دو ناوچة جوشن و سبلان ايران را منهدم كردند.
امريكا در ادامة رفتار خصمانه با ايران در 12 تيرماه سال 1367 (3 ماه جولاي سال 1988) به هواپيماي مسافربري جمهوري اسلامي در خليج فارس حمله كرد و نشان داد كه در صورت نپذيرفتن پايان جنگ از سوي ايران مي تواند بدون توجه به اصول و قواعد بين المللي و اخلاقي به اقدامات ضدبشري گسترده تري دست بزند.
جمهوري اسلامي با پي بردن به عمق توطئه ها و شدت عملكرد خصمانة امريكا و آنچه را كه مصلحت نظام بود، در تاريخ 27 تيرماه سال 1367 (18 ماه جولاي سال 1988)، به صورت رسمي، قطع نامة 598 شوراي امنيت سازمان ملل را پذيرفت و بدين ترتيب، اميدهاي امريكا را براي نابودي انقلاب اسلامي به يأس تبديل كرد.
به رغم پذيرش قطع نامه از سوي تهران، بغداد براي بهره برداري از فضاي پيش آمده، ضمن به كارگيري سيزده لشكر، طي دو مرحلة مجزا با حمله به مناطق شمال خرمشهر و جنوب اهواز، تلاش گسترده اي را براي تصرف مجدد خرمشهر انجام داد كه با حضور چشم گير مردم ايران در جبهه ها و نبرد شديد از سوي يگانهاي سپاه پاسداران ، از دسترسي به هدف ناكام ماند.
افزون بر اين، سازمان مجاهدين خلق (منافقين) نيز كه حملة خود را با پشتيباني ارتش عراق در جبهة مياني آغاز كرده و با تصرف شهرهاي كرند غرب، اسلام آباد و منطقة حسن آباد در استان كرمانشاه در حال پيشروي بود، با مقاومت قواي ايران و اجراي عمليات مرصاد با شكست روبه رو شد.
در پي واكنش پرقدرت مردم سلحشور ايران، عراق نيز در 18 مردادماه سال 1367 (9 ماه اوت سال 1988) آتش بس را پذيرفت و بدين ترتيب، دفتر هشت سال دفاع مقدس جمهوري اسلامي بسته شد.
در مجموع، طي هشت سال جنگ ايران و عراق پيوستگي اهداف عراق و امريكا در مورد محدود و نابود كردن انقلاب اسلامي، به آغاز جنگ و تداوم همسويي آنها در عمل منجر شد. هرچند در مواقعي اين هم گرايي عميق تر و گسترده تر و در مواقعي، با شك و ترديد روبه روشد، اما با نزديك شدن به پايان جنگ به سوي همسويي و هماهنگي بيشتر پيش رفت كه اوج آن را مي توان در گشودن جبهة جديدي در خليج فارس از سوي امريكا مشاهده كرد.
منابع و ماخذ
(1) دفتر حقوقي وزارت امورخارجه جمهوري اسلامي ايران؛ تحليلي بر جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي؛ تهران: مؤلف، 1361، ص 104.
(2) دبيرخانة كنفرانس بين المللي تجاوز و دفاع؛ بازشناسي جنبه هاي تجاوز و دفاع؛ جلد اول، تهران: سپهر، 1368، ص 46.
(3) معاونت تحقيق و پژوهش دانشكده فرماندهي و ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي؛ مجموعه مقالات جنگ تحميلي؛ تهران: انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1373؛ صص 8 و 145.
(4) روزنامة كيهان، 1357/12/23.
(5) معاونت تحقيق و پژوهش دانشكده فرماندهي و ستاد؛ پيشين؛ ص101.
(6) لاوري ميلروي، بغداد ـ واشنگتن در يك خط؛ اطلاعات سياسي و اقتصادي؛ سال سوم، شماره 24، آبان و آذر ماه 1367، صص 4 ـ 8.
(7) كنت تيمرمن؛ سوداگري مرگ؛ ترجمة احمد تدين، چاپ دوم، تهران: مؤسسه فرهنگي رسا، 1376، ص 262.
(8) دفتر سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي؛ گذري بر دو سال جنگ؛ تهران: مؤلف، بي تا، ص 208 به نقل از: ايت ديز 11 اكتبر 1980.
(9) معاونت تحقيق و پژوهش دانشكده فرماندهي و ستاد؛ پيشين؛ ص 102.
(10) مهدي انصاري، محمد دروديان و هادي نخعي؛ خرمشهر در جنگ طولاني؛ تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، 1375، ص 96.
(11) خلاصه اي از مذاكرات برنامه تلويزيوني Front line در 16 فوريه 1993 ميلادي، روابط پنهاني ايالات متحده و عربستان سعودي: اسلحه ـ نفت ـ عراق ـ ايران ؛ ترجمه دكتر بهمن همايون؛ مجله اطلاعات سياسي اقتصادي؛ شماره 71 - 72 ، مرداد و شهريور ماه سال 1372، صص 64ـ71.
(12) روزنامه انقلاب اسلامي؛ 1359/9/17.
(13) روزنامه كيهان؛ 1360/3/30.
(14) مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي؛ روزشمار جنگ ايران و عراق، كتاب چهارم: هجوم سراسري، چاپ دوم، تهران: مؤلف، 1375، ص 84.
(15) همان؛ ص 124.
(16) روزنامه اطلاعات؛ 1359/7/5.
(17) همان.
(18) همان؛ 1359/7/7.
(19) مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي؛ پيشين؛ ص 167.
(20) همان؛ ص 126.
(21) همان؛ ص 359.
(22) همان.
(23) همان؛ ص 85.
(24) روزنامة اطلاعات؛ 1359/7/8
(25) جيمز بيل؛ عقاب و شير: تراژدي روابط ايران و امريكا؛ ترجمة مهوش غلامي؛ تهران: كوبه، 1371، صص 488-489.
(26) گزارش ويژة خبرگزاري جمهوري اسلامي؛ 1364/11/28، به نقل از: روزنامة هرالد تريبون.
(27) گزارش ويژة خبرگزاري جمهوري اسلامي؛ 1365/2/25، بهنقل از روزنامة سوئدي تمپوس.
فصلنامه نگين - شماره 6
مطالب مشابه :
به کلاس دوم خوش آمدید . كتاب فارسي سال 1363
نقد و بررسي كتاب پايه دوم و ششم - به کلاس دوم خوش آمدید . كتاب فارسي سال 1363 - بررسي نقاط قوت و
پرهیز از اسراف / محمّدرضا فخیمی
آخرين روزهاي سال1363 را پشت سر ميگذاشتيم. تقویم و ساعت
تاريخچه آموزش و پرورش بجنورد
در سال 1339,جاجرم در سال 1361,مانه وسملقان در سال1363 و راز و جرگلان در سال 1365 از تقویم اجرایی
شرکت خوشگوار
مشهد عصاره کوکاکولا را بطور مستقیم وارد کشور می کرد اما در سال1363 و ممنوعیت تقویم تاریخ
عاملین زنده به گور کردن سه پاسدار چه کسانی هستند+ فیلم
* سال1363 در مراحل بعدی بازجوئی، مهران اصدقی پس از گذشت یکسال و نیم از بازداشت خود با مشاهده
زنگی نامه دکتر تقی پورنامداریان
او و همكارانش تاليف؛فرهنگ تاريخي زبان فارسي ؛را از سال1363 آ غاز نمودند . تقویم روزانه
عراق و امريـكا در جنگ تحميـلي؛ پيوستگي هدف و همسويي عملكرد
دولت عراق، به طور رسمي، خود را در كنار عراق قرار دادند و در آذرماه سال1363 تقویم دفاع
اشنایی با محققین و دانشمندان فیزیک ایرانــــــــــــــــــی
شریف از سال1357 تا 1362 و استادیار فیزیك در دانشگاه مازندران و از سال1363 تا و تقویم ابعاد
برچسب :
تقویم سال1363