بعد از عروسی
خب بالاخره مراسمات مربوط به عروسی خواهر شوهر تموم شد و این دو روز هم خستگی در میکردم.از 5 شنبه شب بگم که حنابندون بود.عصر یکی از لباس مجلسی های قبلیمو پوشیدم و موهامم خودم یه سروسامونی بش دادم و ارایش کردم و رفتیم خونه مادرشوهر.از اونجا با مادرشوهر و جاری و بقیه رفتیم سمت خونه خانواده داماد.معمولا حنابندون رو خونه مادر عروس میگیرن ولی چون اونجا جاش کوچیک بود خونه مادر داماد گرفتند.خریدی که عروس برای داماد کرده بود رو مثل کت و شلوار و لباس خونه و کفش و .... رو جاری تزیینات کرده بود و اونا رو هم با خودمون بردیم.عروس یعنی خواهر شوهر بنده از ساعت 2 رفته بود ارایشگاه.وفتی ما رسیدیم عروس و دوماد اومده بودند .خانواده دوماد هم همه جمع بودند.یه سفره انداخته بودند که وسایلی که دوماد برا عروس خریده بود رو با تزیینات توش گذاشته بودند ما هم وسایل داماد رو گذاشتیم کنارشون تو سفره.عروس و دوماد هم رو صندلی بالای سفره نشسته بودند.لباس عروس بادمجونی رنگ بود و خوشگل بود.بشم میومد.ارایش و موهاشم خیلی خوب شده بود.کلا خیلی ناز شده بود.
تا ساعت 11-12 اونجا بودیم.همشم بزن و برقص.عروس کلی رقصید.داماد زیاد رقص بلد نبود ولی خب با عروس یه حرکاتی کرد.وسط مراسم هم حنا ها رو که پیچیده بودند تو ی توری های کوچیک و تزیین کرده بودند رو به همه نشون دادند و مادرشوهر عروس یه تراول 50 تومنی گذاشت کف دست عروس و یه برگ هم گذاشت روش و بعد هم یه تکیه از حناهای تزیین شده رو گذاشت روی برگ و دست عروس رو برد بالا تا همه ببینند.بعد هم حناهای تزیین شده رو به همه تارف کردند که هر کی میخواست برداره.همین کار رو خانواده عروس باید برا داماد میکرد ولی ما اهل اینجور مراسمات نبودیم و نکردیم.بعد سرویس طلای عروس رو داماد به عروس داد.عروس هم یه زنجیر طلا گردن داماد کرد.قبل از اینکه سرویس طلا رو گردن عروس کنند اومدند سروبسو جلو مهمونا یکی یکی نشون دادند تا ببینند.من و جاری خندمون گرفته بود از این کار.یعنی چی آخه این کار؟مگه مردم سرویس ندیدن؟این کارها دیگه قدیمی شده.دیگه آخرهای مراسم مردها هم اومدند .زنها هم مجبور شدند حجاب کنند.بعد مادربزرگ داماد اومد به مادرشوهر و جاریم گفت شما هم برید کف دست دوماد حنا بزارید.کف هر دو تا دستشم بزارید.چقده زرنگ واقعا.میخواست ما کف هر دو دست داماد پول بزاریم.مادرشوهرم بش گفت ما از این کارها بلد نیستیم.دیگه جاری به یکی از برادرشوهرام گفت و اونم پاشد و رف کف دست دوماد پول گذاشت و برگ و بعدم حنا.بعد از اینکه مردها هم یکم رفصیدند ما دیگه پا شدیم اومدیم.
من کلا از این جور مراسمات خوشم نمیاد.همش به رخ کشیدن مال و امواله.همش تجملات .همش سوزوندن دل اونایی که مجردند یا اونایی که توانایی مالی ندارند از این کارها بکنند.تو مهمونی حنا بندون دختر مجرد هم زیاد بود.از نگاشون پیدا بود که با حسرت نگاه میکنند.بالاخره ادمهایی هستند که با دیدن این چیزها حسادت میکنند و به نظر من عروسی که میخواد زندگی جدیدشو شروع کنه چرا با سوزوندن دل یه عده میخواد اینکارو بکنه؟ حالا این مراسمات هم برگزار نمیشد اتفاقی نمیفتاد.
فرداش که جمعه میشد کار خاصی نکردم . چون ناهار هم از دیروزش مونده بود راحت بودم.فقط سرم خیلی درد میکرد.فک کنم یکم سرما خورده بودم.شنبه صبح وسایل ارایش و لباس مجلسی که میخواستم برا عروسی بپوشمو برداشتم و رفتم سمت خونه مامانم.اخه ارایشگاهی که وقت گرفته بودم نزدیک خونه مامانم اینا بود.همسری ولی نیومد چون کار داشت.قرار شد عصر موقع رفتن به تالار بیاد دنبالم.ساعت 2 با مامانم رفتم ارایشگاه.تا 3ونیم کارم طول کشید.یه مدل خودم برده بودم درست کنه مثل اون نشد ولی بدم نشد راضی بودم.ساعت 4 هم تا 5 خواهرم ارایشمو کرد.تو این مدت هر چی به همسر جان زنگ میزدم نه گوشیشو جوای میداد نه گوشی خونه.خیلی نگران شدم.دیگه حدود ساعت 5 خودش زنگ زد و گفت که با ماشین با یه وانتی تصادف کرده.البته مقصر وانتیه بوده و کلی معطل شده تا افسر بیاد و این حرفا.فقط گلگیر ماشین خراب شده که قرار شده طرف پول تعمیرشو بده.اخه پراید اصلا بدنه نداره.به سنگ کوچیکم بش بخوره فرو میره.والا.
دیگه کارامو کردمو و همسری اومد دنبالمو رفتیم تالار.جاری و مادرشوهر زودتر اومده بود.جاری هم رنگ لباسش تو مایه های لباس من بود.عروس و داماد خیلی دیر اومدند تالار.حدود 9 ونیم بود.عروس و داماد اول به مهمونا خوش امد گویی کردند بعد هم یکم رقصیدند و بعد که داماد رفت همه رفتند وسط با عروس شروع کردند به رقصیدن.من چون رقص بلد نبودم زیاد نرقصیدم.ولی عروس اینقد رقصید که کلی عرق کرده بود.بعد دوباره داماد اومد و عکس سر مجلسشون رو رونمایی کردند .این عکس سر مجلس هم یکی از غر و فرهای جدیده که بیخوده.من برا عروسی خودم گفتم از این کارها خوشم نمیاد.عکس به این بزرگی رو بعد هم که نمیشه کاریش کرد.اگه بخوای تو اتاق خواب بزنی یه وقت تو مهمونی یه نامحرم میاد تو اتاق خواب عکسو میبینه.البته برا اونا که محرم و نامحرم براشون مهمه.ما یکی از عکسای آتلیمون رو ،روی یه قاب کوچیک چاپ کردیم و گذاشتیم رو میز کنار تختمون.مهمونم که بیاد برش میدارم. بعد هم دوباره عروس و داماد رقص دو نفره کردند و بعد هم نوبت شام بود.شامو خیلی دیر دادند حدود 11.شامش برنج با یه سیخ جوجه و یه سیخ کباب کوبیده بود با سالاد و نوشابه.من چون کلا نوشابه نمیخورم دوست داشتم حداقل دوغ هم میذاشتن.کیفیت شام خوب بود فقط یکم مقدارش کم بود.بعد شام هم برادرا و پدر عروس اومدند پبش عروس و دوماد و مراسم خدافظی بود.یکمم خانوادگی با عروس و دوماد عکس گرفتیم.بعد هم که عروس کشون بود.دیگه تا برسم خونه حدود ساعت 2 یود.خیلی خسته بودم.همسری گیر و تورای روی سرمو باز کرد و تا بخوابیم 3 شد.
فرداش مراسم پاتختی بود. دبگه اصلا حال نداشتم بیام مراسم پا تختی.ولی دیگه چاره ای نبود.خداروشکر این مراسمش مختلط بود و دبگه نمیخواستم لباس مجلسی بپوشمو ارایش کنم و از این حرفا.
صبحش رفتم حموم . ناهار رو خوردیم.حدود ساعت 4 بود که اماده شدیم رفتیم خونه مادرشوهر و با جاری و مادرشوهر اینا رفتیم خونه داماد.در واقع خونه پدر و مادر داماد.فامیل عروس هم جمع بودند.عروس هم ارایش کرده بود و چادر سفید سر کرده بود و کنار داماد نشسته بود.کادوها رو همه گذاشتند روی میز جلوی عروس و دوماد.بعد از پذیرایی و ...دونفر از خانواده داماد اومد شروع کردند پاکت ها رو باز کردند و کادوها رو میخوندند.خانواده دوماد هم دست میزندند و شعر میخوندند.اول مال خانواده عروس رو خوندند بعد داماد رو.اکثرا هم پول داده بودند.من و همسری هم 100 تومن پول دادیم.
من از این کار که کادوها رو میخونند یه شدت بدم میاد.به نظرم کار خیلی زشتیه .شاید یکی نخواد کسی بفهمه چقدر پول داده.یا یکی وضع مالیش خوب نبوده نمیتونسه زیاد بده با اینکار خجالت زده میشه.من برا خودم اصلا مجلس پاتختی برگزار نکردم و همه کادوهاشونو اخر شب عروسی موقع رفتن اومدند دادن.بعد از خوندن کادوها هم پا شدیم اومدیم.شب همسری باید میرفت تهران.فرداشم کارهامو کردم اومدم خونه مامانم.الانم خونه مامانم هستم انشالله فردا برمیگردم خونه خودم.
تو جریان عروسی خواهرشوهر خیلی چیزها بود که نگفتم.از مراسمات و کارهایی که برا عروس و داماد کردند.عمدا نگفتم چون نمیخوام ترویج تجملات بشه.تازه عروسی خواهرشوهر من خیلی هم تجملاتی نبود بعضی از مراسمات رو میبینیم واقعا تجملات و اسراف .بیشترشم ریشه در رفتار خود ما خانم ها داره وگرنه آقایون زیاد اهل این کارها نیستند.به نظرم ازدواج امروزی یعنی به رخ کشیدن مال و اموال به بقیه یعنی تجمل گرایی یعنی سوزوندن دل یه عده جوون مجرد و اونایی که ندارندو و نمیتونند بکنن.اینا خوشبختی نیست.این ازدواج سنت پیامبر نیست.
مطالب مشابه :
اینو میگن سرویس طلای عروس !
آقایان اینو میگن سرویس طلای عروس. بنظر شما گردن این عروس خوشبخت سالمه!!؟ فیگورو داشته باش !!! اخه هر چی اون عکاس ابله گفت تو باید گوش کنی ؟؟؟ + نوشته شده در
برآورد هزینه های مراسم عروسی
... برآورد هزینه های مراسم عروسی - ژورنال مدل لباس عروس فرانسوی 2015 ژورنال لباس ... در این یادداشت تخمینی از هزینه های یک مراسم عروسی از سرویس طلا و حلقه ازدواج
سرویس طلا
در اینجا برای شما مدل های زیبا از طرح های مختلف سرویس طلا و جواهر را آماده کرده ام که این سرویس های طلا و جواهر هم برای دختران مناسب است هم عروس خانم ها. شیک ترین مدل
مستحکم ترین بنا ، به همین سادگی - قسمت پنجم (یَا مُنْشِئَ السَّحَابِ الثِّقَالِ)
ماشین عروس ما پیکان سفیدرنگ مدل 80 بود . البته بسیاری ... ان شاالله در قسمت بعد ، مواردی چون : آتلیه ، مراسم جشن عروسی، سرویس طلا، پاتختی و ... بررسی خواهد شد.
عروسی داریم فردا
کنن و کلا هواشو داشته باشم و طلای سنگینی بردارم میدونید که روز خرید عروسی ... یکیش بد نبود به دل منم نشست راحله بیچاره همش میگفت لیلا میخوام یه سرویس.
بعد از عروسی
قبل از اینکه سرویس طلا رو گردن عروس کنند اومدند سروبسو جلو مهمونا یکی یکی نشون دادند تا ... یه مدل خودم برده بودم درست کنه مثل اون نشد ولی بدم نشد راضی بودم.
مدل سرویس طلا و جواهر
مدل سرویس طلا و جواهر. در این مجموعه نمونه های زیبا از سرویس عروس را برای شما گرد آوری نموده ایم امیدواریم از دیدن آن لذت ببرید. mo6973 سرویس طلا و جواهر. سرویس طلا و
سرویس طلا عروس
سرویس طلا عروس. عکس سرویس طلا زرد , مدل سرويس طلاي سفيد سرويس طلا و جواهر , مدل سرويس طلا و جواهرات مدل طلا و جواهر , مدل طلا و جواهرات جديد. سرويس طلا و جواهر , مدل
برچسب :
مدل سرویس طلای عروس