مناسبتهای ماه ربيع الاول
ربيع الاول
ماه ربيع الاول سرور و حزن را با هم در خود جاى داده است . روزهاى 1،3،4،5،8،9،10،12،14،16،17،19،22،23،25 اين ماه ايام پرخاطره اى از شادى و اندوه اهل بيت (عليهم السلام ) است ، كه ذيلا به تفصيل آنها مى پردازيم .
خبرهاى خوشى همچون ولادت پيامبر (صلى الله عليه و آله )، ليله المبيت و هجرت پيامبر (صلى الله عليه و آله )، ورود حضرت به مدينه ، آغاز امامت امير المؤ منين (عليه السلام ) پس از شهادت پيامبر (صلى الله عليه و آله )، ولادت امام صادق (عليه السلام )، آغاز امامت امير المؤ منين (عليه السلام ) پس از شهادت امام عسكرى (عليه السلام )، روزهاى بيادماندنى اين ماه است . ازدواج پيامبر (صلى الله عليه و آله ) با حضرت خديجه (عليها السلام )، و ورود حضرت معصومه (عليها السلام ) به قم روزهاى ديگرى است كه خاطره هاى خوشى را بر جاى گذاشته است . مرگ عمر بن خطاب و يزيد بن معاويه و عمر بن سعد برگهاى ديگرى از دفتر شادى اهل بيت (عليهم السلام ) در اين ماه است .
آغاز وجوب نماز، عمود دين اسلام روز ديگر است كه هيچگاه فراموش نخواهد شد.
از سوى ديگر واقعه وحشتناكى در اين ماه رخ داده كه سر آغاز همه مصائب اهل بيت (عليهم السلام ) است ، و آن هجوم به خانه وحى پس از دفن بدن مطهر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) است . اولين روز خلافت غاصبانه معاويه ، ورود اهل بت امام حسين (عليه السلام ) به شام ، تخريب كعبه توسط يزيد، نيز از آثار شوم سقيفه است كه در اين ماه رخ داد است . شهادت امام عسكرى (عليه السلام )، وفات حضرت سكينه (عليهما السلام ) نيز از حوادث اين ماه است .
از جنگهاى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) جنگ بنى النضير و جنگ دومه الجندل در اين ماه بوده است . همچنين صلح امام حسن (عليه السلام ) در اين ماه اتفاق افتاده است .
مرگ موسى خليفه عباسى ، معتصم عباسى ، داود بن على حاكم ظالم مدينه ، مالك بن انس و احمد بن حنبل نيز در اين ماه به وقوع پيوسته است .
1 ربيع الاول
1. دفن بدن مطهر پيامبر (صلى الله عليه و آله )
در نيمه شب اول ربيع بدن مطهر خاتم الانبياء و المرسلين (صلى الله عليه و آله ) را امير المؤ منين على بن ابى طالب (عليه السلام ) دفن فرمودند(155)
مصيبت و فاجعه رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از يك طرف و بى احترامى به آن حضرت و توجه نداشتن مردم به غسل و كفن و دفن حضرت از طرف ديگر، داغهايى بود كه بر دل مبارك امير المؤ منين (عليه السلام )(156) سنگينى مى كرد. چنانكه با ياد تلخ آن روزها فرموده اند: ((آيا بدن شريف پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را رها مى كردم و او را دفن ننموده براى خلافت و سلطنت بعد از او نزاع مى كردم (157)))؟
شيخ مفيد مى فرمايد: ((اكثر مردم در دفن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) حاضر نشدند، و نماز بر آن حضرت نخواندند، چه اينكه بين انصار و مهاجرين مشاجره در امر خلافت بود(158). اعمش مى گويد: پيامبرشان از دنيا رفت و مردم هم و غمى نداشتند جز آنكه عده اى بگويند: ((امير از ماست )) و طايفه ديگرى بگويند: ((امير از ماست ))(159).
هنگام رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) مغيره خطاب به ابوبكر و عمر گفت : اگر بعدا با مردم كارى داريد آنها را دريابيد. لذا ابوبكر و عمر هنگام دفن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) حاضر نبودند، بلكه ميان ديگران بودند كه در سقيفه براى خود امير انتخاب مى كردند، و قبل از آنكه كنار بدن حضرت حاضر شوند، بدن مطهر دفن شد(160).
عبد الله بن حسن مى گويد: به خدا قسم ابوبكر و عمر بر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نماز نخواندند، و سه روز بدن مبارك آن حضرت دفن نشد، ولى با اين همه اهل سقيفه مشغول كار خود بودند(161).
حضرت باقر (عليه السلام ) مى فرمايند: مردم روز دوشنبه و شب سه شنبه را بر بدن آن حضرت نماز مى خواندند، و عموم مردم حتى خواص و نزديكان حضرت بر بدن مبارك نماز خواندند، اما هيچيك از اهل سقيفه بر غسل و كفن و دفن حضرت حاضر نشدند. امير المؤ منين (عليه السلام ) بريده اسلمى را براى خبر دادن نزد آنان فرستاد، ولى اعتنايى نكردند و بعد از دفن آن حضرت بيعت آنان هم تمام شد(162).
عايشه در اين باره اقرارى دارد كه جالب توجه است . او گفته است : ((بخدا قسم ما از دفن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) با خبر نشديم تا اينكه صداى بيل و كلنگ را در شب چهارشنبه از حجره آن حضرت شنيديم ))، يعنى بعد از دفن متوجه شديم (163).
بايد از اينان كه بر سر غصب خلافت همه چيز را فراموش كرده بودند پرسيد:
آيا سقيفه در حضور پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و به سفارش حضرت بود يا غدير؟
آيا براى تشكيل شوراى سقيفه دستورى از طرف خداوند آمده بود يا درباره غدير؟
آيا در سقيفه از اكثر بلاد مسلمين حضور داشتند يا در غدير؟
آيا در سقيفه همه مردم حاضر بودند يا در غدير كه حتى زنها هم بيت كردند؟
2. ليلة المبيت
شب اول اين ماه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از شر كفار از مكه به مدينه هجرت كردند. در آن شب آقا و مولايمان امير المؤ منين (عليه السلام ) جان نثارى فرموده به جاى رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) در بستر ايشان خوابيدند(164)، چه اينكه كفار قريش قصد كشتن حضرتش را داشتند. به اين مناسبت آيه و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله ...: ((از مردم كسى هست كه جان خويش را در راه رضايت خداوند مى فروشد و خدا بر بندگان مهربان است )) در شاءن على بن ابى طالب (عليه السلام ) نازل شد(165).
در شبى كه امير المؤ منين (عليه السلام ) به جاى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) خوابيد به جبرئيل و ميكائيل خطاب رسيد كه من بين شما دو نفر برادرى قرار دادم . كداميك از شما ايثار مى كند كه عمر طولانى از آن ديگرى باشد؟ هر دو عمر طولانى را اختيار كردند.
خطاب آمد: ((به زمين نگاه كنيد و ببينيد كه چگونه على (عليه السلام ) حيات خود را به برادرش پيامبر (صلى الله عليه و آله ) ايثار نموده و به جاى او خوابيده و جان خود را فداى جان او نموده است . به زمين برويد و او را از دشمنان حفظ كنيد)). آنان آمدند و جبرئيل بالاى سر امير المؤ منين (عليه السلام ) و ميكائيل سمت پاهاى آن حضرت نشست و ندارد: بخ بخ من مثلك يابن ابى طالب ، خداوند در جمع ملائكه به تو مباهات فرمود)). اينجا بود كه آيه شريفه و من الناس من يشرى نفسه ابتغاء مرضات الله ... نازل شد(166).
3. هجرت پيامبر (صلى الله عليه و آله )
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) 13 سال پس از بعثت به مدينه طيبه هجرت فرمود(167).
4. هجوم به خانه وحى
در اين روز اولين هجوم به خانه امير المؤ منين (عليه السلام ) صورت گرفت . هنگامى كه امير المؤ منين (عليه السلام )، متوجه غسل و كفن و دفن پيامبر شد و غاصبين خلافت در سقيفه بودند، در شب چهارشنبه كه اول ربيع بود بدن مبارك آن حضرت را دفن فرمود و طبق وصيت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) متوجه جمع آورى قرآن شد. آن حضرت فرموده بودن : (( على جان تا سه روز از خانه خارج مشو و قرآن را جمع آورى كن ...(168))).
در اين ايام سه بار به منزل آن حضرت هجوم آورده اند: بار اول در روز اول ربيع بود كه براى بيعت آمدند و آن حضرت فرمود كه قسم ياد كرده ام كه تا جمع قرآن تمام نشود از خانه بيرون نيايم و آنان بازگشتند. پس از آن امير المؤ منين (عليه السلام ) شبها صديقه طاهره و حسنين (عليهم السلام ) را بر در منازل اصحاب مى بردند و طلب يارى مى نمودند(169)
بار دوم هفت روز بعد از دفن پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بود كه زبير و عده اى ديگر در منزل امير المؤ منين (عليه السلام ) جمع شده بودند. آن روز زبير شمشير كشيد تا عمر را بكشد(170).
بار سوم به منزل حضرت هجوم آوردند، و پس از آتش زدن در منزل و ضرب و جرح صديقه طاهره (عليها السلام ) و كشتن حضرت محسن (عليه السلام )، امير المؤ منين (عليه السلام ) را با دست بسته بيرون بردند(171).
5. مسموميت امام عسكرى (عليهم السلام )
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در اثر زهر مسموم شد و بيمارى حضرت آغازم گرديد(172).
بنابر قولى شهادت امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در سال 260 ه در چنين روزى بوده است (173).
و به قولى ديگر در چهارم ربيع الاول و به قولى ديگر در هشتم ربيع الاول بوده است (174).
3 ربيع الاول
1. تخريب كعبه وسط يزيد
در سال 64 ه به دستور يزيد خانه كعبه را منجنيق خراب كردند(175). اين فاجعه يازده روز قبل از هلاكت يزيد به وقوع پيوست .
5 ربيع الاول
1. وفات حضرت سكينه (عليها السلام )
حضرت سكينه (عليها السلام ) دختر امام حسين (عليه السلام ) 56 سال پس از واقعه كربلا، در شب پنجم ربيع الاول سال 117 ه در مدينه وفات كرد(176).
مادر ايشان حضرت رباب (عليها السلام ) است كه با هم در واقعه كربلا حضور داشتند، و همواره با اسرا به كوفه و شام رفتند.
در صبح روز رحلتش محمد بن عبد الله (نفس زكيه ) چهارصد دينار عطر و عود خريد و پيرامون تابوت آن حضرت در مجمره ها سوزانيد. خالد بن عبد الملك حاكم مدينه كه در نظر داشت با به تعويق افتادن تشييع جنازه بر اثر گرمى هوا به بدن مطهر جسارت شود، گفت : ((صبر كنيد من براى نماز خواندن بر جنازه مى آيم )). ولى نيامد. لذا جنازه مبارك آن حضرت تا شب دفن نشد. پس از آن حضرت سجاد (عليه السلام ) - و به قولى يحيى بن حسن (عليه السلام ) و به قولى محمد بن عبد لله نفس زكيه - بر جنازه آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام به خاك سپردند(177).
8 ربيع الاول
1. شهادت اما عسكرى (عليه السلام )
امام حسن عسكرى (عليه السلام ) در سال 260 ه در سن 28 سالگى به دست معتمد عباسى به شهادت رسيد(178). معتمد به عباسيين سفارش مى كرد كه بر آن حضرت تنگ بگيرند(179). صدوق (رحمه الله ) مى فرمايد: معتمد چندين مرتبه امام عسكرى (عليه السلام ) را حبس كرد.
22 ساله بودند كه امام هادى (عليه السلام ) به شهادت رسيدند، و مدت امامت آن حضرت شش سال بود. در شبى كه فرداى آن روز به شهادت رسيدند نامه هاى زيادى به مردم مدينه نوشته بودند(180).
هنگام نماز صبح ، بعد از آنكه امام عصر (عليه السلام ) آن حضرت را وضو دادند و جوشانده اى به حضرتش دادند، به شهادت رسيدند(181).
وقتى مردم سامرا با خبر شدند، همه بازارها بسته شد و مردم كنار منزل آن حضرت جمع شدند. وزراء و اتباع خليفه و بنى هاشم و علويات داخل منزل بودند. در سامرا صداى شيون و گريه از هر سو به گوش مى رسيد و قيامتى بر پا شده بود.
امام زمان (عليه السلام ) آن حضرت را غسل داده بعد از كفن آن حضرت بدن مطهر را جهت نماز آوردند. جعفر برادر حضرت جلو آمد كه بر بدن مبارك نماز بخواند. همين كه خواست تكبير بگويد امام زمان (عليه السلام ) در حالى كه طفلى گندمگون ، پيچيده موى ، گشاده دندان مانند پاره ماه بود از حجره بيرون آمد و رداى جعفر را كشيد و او را از آن مكان دور كرد و بر پدر بزرگوارش نماز خواند، و آن حضرت را نزد قبر پدر بزرگوارش حضرت هادى (عليه السلام ) دفن نمودند(182).
جعفر اين واقعه را براى معتمد نقل كرد. همه جار را در جستجوى حضرت گشتند، ولى اثرى از آن حضرت نديدند.
در سال شهادت امام عسكرى (عليه السلام ) - سال 260 ه محدث جليل جناب فضل بن شاذان نيشابورى از دنيا رحلت فرمود: او صاحب 180 تاءليف است و امام عسكرى (عليه السلام ) سه بار بر او رحمت فرستاده اند(183 ).
9 ربيع الاول
1. آغاز امامت حضرت ولى عصر (عليه السلام )
آغاز امامت حضرت صاحب الامر (عليه السلام ) و غيبت صغراى آن حضرت پس از شهادت امام عسكرى (عليه السلام ) است ، كه تنها فرزند آن حضرت بودند(184).
اين روز عيد شيعه و اولين روز امامت خلافت آخرين خليفه و حجت بر حق و منجى عالم بشريت حضرت بقيه الله الاعظم (عليه السلام ) در سال 260 ه است (185).
2. قتل عمر بن خطاب
در آخر شب نهم ربيع الاول سال 23 ه عمر بن الخطاب از دنيا رفته است (186)، و قول اهل سنت روز چهارشنبه 26 ذى الحجه است .
اين روز روز شادى اهل بيت (عليهم السلام ) و انبياء و ملائكه و ساكنان اعلى عليين و دوستان امير المؤ منين (عليه السلام ) و اولاد طاهرين ايشان است چرا كه در اين روز نفرين حضرت صديقه كبرى فاطمه زهرا (عليها السلام ) به اجابت رسيد(187). روزى عظيم الشاءن است و روز سرور شيعه و عيد بزرگ آنهاست . حضرت رسول (صلى الله عليه و آله ) اين روز را عيد قرار داده و امر كرده است كه مردم نيز عيد قرار دهند و اعمال آن را به جا آورند(188).
كسى كه در اين روز انفاق كند، خداوند او را مى آمرزد. در اين روز اطعام برادران دينى و خوشبو كردن آنان و توسعه بر اهل و عيال و پوشيدن لباس جديد و شكر گزارى به درگاه خداوند متعال و عبادت نمودن مستحب است (189).
فضيلتها و اسمهايى براى اين روز ذكر شده كه از جمله آنهاست : عيد الله الاكبر، غدير ثانى ، عيد فطر دوم ، روز فرح شيعه ، عيد اهل بيت (عليهم السلام )، روز قتل منافق ، روز قبولى اعمال ، روز پيروزى مظلوم ، روز دوستى مؤ منين ، روز پرهيز از كبائر، روز نابودى ضلالت و گمراهى ، روز شكر گزارى .
ماجراى قتل عمر
عمر بن خطاب به دست ابولؤ لؤ كه نامش فيروز و غلام مغيره بن شعبه بود، چند ضربه خنجر خورده كه منجر به مرگ او شد(190) م
بنابر مشهور(191) هنگامى كه ابولؤ لؤ ضربه ها را بر عمر زد و خواست فرار كند، عده اى مانع شدند، و 12 نفر را مجروح كرد كه شش نفر از آنها مردند(192).
ماجرا از اين قرار بود كه قبل از تكبير نماز ابولؤ لؤ جلو آمد، و ضربه بر كتف و ضربه اى ديگر بر خاصره عمر زد. عمر افتاد، و عده اى جمع شدند و او را به خانه اش بردند. نزديك بود خورشيد طلوع كند كه نماز را عبد الرحمن بن عوف با مردم خواند.
عمر در بستر مرگ
هنگامى كه عمر را به خانه بردند مقدارى نبيذ آوردند و او خورد ولى از قسمتهاى ضربت خورده خارج شد و معلوم نشد از كجا خارج شده زير با خون هم رنگ بود. لذا عده اى گفتند: خليفه شير بخورد زيرا سفيد است و معلوم مى شود. شير را خورد و از محل ضربه ها خارج شد. حاضرين براى دل گرمى گفتند: ((مانعى ندارد، ضررى نمى زند))! اما ضربه هاى جناب ابولؤ لؤ كارگر شد و به خليفه سابق ملحق شد. در روز سوم در جنب ابوبكر دفن شد(193).
عمر مدت ده سال و شش ماه و چهار شب خلافت كرد. او اولين كسى بود كه نام خود را امير المؤ منين گذاشت ، و ابوموسى اشعرى اولين نفرى بود كه او را در منبر به اين نام خطاب كرد(194).
بدعت عمر براى آينده خلافت
عمر به ابن عباس گفت : اين خلافت را به چه كسى واگذار كنم ؟ او على بن ابى طالب (عليه السلام ) را پيشنهاد كرد و گفت : شجاعت و فضيلت و قرابت و سبقت در اسلامش معلوم است . عمر گفت : در طبع او مزاح است ! ابن عباس گفت : درباره عثمان چه مى گويى ؟ عمر گفت : اگر او خليفه شود بنى اميه را بر گرده مردم مسلط مى نمايد.
ابن عباس گفت : در باره طلحه چه مى گويى ؟ عمر گفت : مردى متكبر است پيامبر را با كلامى كه روز نزول آيه حجاب گفت آزرده است . او هنگام نزول آيه حجاب گفته بود: ((وقتى از دنيا برود ما زنانش را به عقد خود در مى آوريم )).
ابن عباس گفت : درباره زبير بن عوام چه مى گويى ؟ گفت : او مرد شجاعى است ، ولى بسيار بخيل است . مردى بدخو و مفسد است ، كه گاهى انسان و گاهى كافر است . در مورد سعد و قاص گفت : مردى متكبر و متعصب است و به كار خلافت نمى آيد. ابن عباس گفت : در مورد عبد الرحمن نظرت چيست ؟ عمر گفت : او مرد ضعيف القلبى است (195).
عمر هنگام مرگ امر خلافت را به شورى واگذار كرد و ابوطلحه انصارى را طلبيد و به او گفت : بعد از مرگ من با پنجاه نفر از انصار با شمشيرهاى كشيده شش نفر را در خانه عايشه حاضر كنيد: على بن ابى طالب (عليه السلام )، عثمان ، طلحه ، زبير، سعد بن ابى و قاص ، عبد الرحمن بن عوف . آنگاه سه روز آنها را مهلت دهيد، و بعد از آن اگر چهار يا پنج نفر بر نظرى متفق شدند و دو يا يك نفر مخالفان آنان بودند، مخالفين را به قتل برسانيد، و اگر سه نفر نظرى داشتد و سه نفر نظر ديگرى داشتند، آن طرف كه عبد الرحمن بن عوف در اوست مقدم بداريد و سه نفر ديگر را گردن بزنيد، و اگر بعد از سه روز بر امرى اتفاق نكردند، هر شش نفر را گردن بزنيد.
شورى بعد از مرگ عمر
بعد از مرگ عمر شورى در خانه عايشه تشكيل شد، و زبير بن عوام پسر عفيه حق خود را به پسردايى خود امير المؤ منين (عليه السلام ) بخشيد! طلحه بن عبيدالله هم حق خود را به عثمان بخشيد!! سعد بن ابى و قاص هم حق خود را به عبد الرحمن بن عوف بخشيد.
عبد الرحمن به مسجد آمد و در جمع اصحاب به امير المؤ منين (عليه السلام ) عرض كرد: من بيعت مى كنم با شما به اين شرط كه عمل كنى به كتاب خدا و سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و روش ابوبكر و عمر! امير المؤ منين (عليه السلام ) فرمودند: بلكه طبق كتاب خدا و سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) و اجتهاد راءى خود عمل مى كنم .
عبد الرحمن اين كلمات را سه بار به عثمان گفت ، و عثمان قبول كرد. بار سوم عبد الرحمن با عثمان بيعت كرد و ديگران هم بيعت كردند، غير از بنى هاشم و جمعى از بزرگان صحابه مثل عمار بن ياسر و مقداد بن اسود كه بيعت نكردند.
اينكه جا دارد چند سؤ ال مطرح شود:
عمر در دوران جوانى به چه كارى مشغول بوده و در سفرهاى تجارتى چه شغلى داشته است ؟
در جنگ حديبيه و جاهاى ديگر چه كسى به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) اعتراض كرد؟
چه كسى نسبت هذيان به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) داد؟
چه كسى در خانه امير المؤ منين (عليه السلام ) را آتش زد و گفت : ((قصد دارم خانه را با اهلش بسوزانم ، اگر چه فاطمه در آن باشد))؟
چه كسى محسن بن على (عليه السلام ) را كشت ؟
چه كسى به قنفذ دستور داد تا به دختر پيامبر (صلى الله عليه و آله ) تازيانه بزند؟
چه كسى ابوبكر را به غصب فدك ترغيب كرد و شهادت امير المؤ منين (عليه السلام ) و ام ايمن و حسنين (عليهم السلام ) را رد كرد؟
چه كسى قباله فدك را از حضرت صديقه (عليها السلام ) گرفت و جسارت به صورت مبارك آن حضرت كرد؟
اولين كسى كه دست روى دست گذاشتن را در نماز احداث كرد كه بود؟
اولين كسى كه خلافت را شورى حواله نمود چه كسى بود؟
اولين كسى كه با همراهى ابوبكر سهم ذوى القربى را نداد چه كسى بود؟
اولين كسى كه روز عيد غدير با على بن ابى طالب (عليه السلام ) بيعت كرد و گفت : بخ بخ يابن ابى طالب ، اصبحت مولاى و مولى كل مؤ من و مؤ منه چه كسى بود؟
اولين كسى كه از كوزه نصارى وضو گرفت و آنها را پاك مى دانست چه كسى بود؟
اولين كسى كه شهادت مملوك را از درجه اعتبار ساقط كرد چه كسى بود؟
اولين كسى كه متعه حج و متعه نساء را حرام كرد چه كسى بود؟
اولين كسى كه دستور داد نافله هاى ماه رمضان به جماعت خواند شود چه كسى بود؟
اولين كسى كه گفت عجمها از يكديگر ارث نمى برند چه كسى بود؟
چرا هنگامى كه شخصى از كوزه خليفه خورد مست شد؟!
چه كسى بود كه وقتى پس از مرگش يك هستم مال او را به چهار زن او قسمت كردند به هر زنى 83000 دينار رسيد؟
چه كسى گفت : همه مردم از من باسوادترند حتى پيرزنها؟!
از چى كسى هر گاه سؤ ال مى كردند و در جواب فرو مى ماند، مى گفت : اشتغال به دلالى و خريد و فروش ، مرا مانع از يادگرفتن مسائل شد؟
اينكه در كتب تاريخ با عبارتهاى مختلف ذكر شده كه عمر بن خطاب حسب وصيت ابوبكر به خلافت مسلمين نصب شده جاى چند سؤ ال دارد:
1. آيا وصيت ابوبكر نافذ است و وصيت اشرف مخلوقات خاتم الانبياء (صلى الله عليه و آله ) در غدير و غير غدير نافذ نيست ؟
2. آيا پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در هنگام رحلت نفرمود كاغذ و قلم بياوريد تا بگويم و نوشته شود مطلبى كه بعد از من اختلاف نكنيد؟ چرا نسبت هذيان به آن حضرت دادند و كاغذ و قلم نياوردند و حال آنكه خداوند در قرآن مى فرمايد: ((هر چه آن حضرت مى فرمايند وحى است نه از نزد خود(196). چطور براى ابوبكر كاغذ و قلم آوردند و كسى اعتراض نكرد. جالب اينكه او بيهوش مى شد و به هوش مى آمد و بعد از بسم الله عثمان از طرف خودش نوشت خليفه بعد از ابوبكر عمر است و ابوبكر مخالفتى نكرد؟
3. قتل عمر بن سعد
عمر بن سعد فرمانده ظالم لشكر يزيد در اين روز به دست مختار ثقفى (رحمه الله ) به درك واصل شد(197).
10 ربيع الاول
1. ازدواج پيامبر (صلى الله عليه و آله ) با حضرت خديجه (عليها السلام )
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) 15 سال قبل از هجرت با حضرت خديجه كبرى (عليها السلام ) ازدواج نمودند(198). از احاديث شيعه و اخبار عامه معلوم مى شود كه حضرت خديجه بنت خويلد بن اسد، در علم و اطلاع به كتب آن زمان معروف بوده است . او از زنان قريش ، علاوه بر كثرت اموال و املاك و تجاراتى كه داشت ، به عقل و كياست نيز مزيت داشت و در آن زمان او را طاهره ، مباركه ، سيده نسوان و ملكه بطحاء مى گفتند. او از كسانى بو كه انتظار قدوم پيامبر (صلى الله عليه و آله ) را مى كشيد و هميشه از علما علائم نبوت آن حضرت را جويا مى شد.
هنگامى كه خدمت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) شرفياب شد، اول از مهر نبوت سؤ ال كرد و آن را زيارت كرد و اشعار فصيح او در مدح رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) و كمال محبتش به آل عبد المطلب مشهور است كه كاشف از علم و ادب و محبت اوست . در همان روزى كه آن حضرت مبعوث به رسالت شد جناب خديجه (عليها السلام ) ايمان آورد.
حضرت خديجه (عليها السلام ) از مال خويش و ميراثى كه به او رسيده بود به صورت مضاربه تارت مى نمود. چندى نگذشت كه از بزرگان تجار شد به گونه اى كه هشتاد هزار شتر زير بار تجارت او بودند و هر روز امول او زيادتر مى شد. بر بام خانه او قبه اى از حرير سبز با طنابهاى ابريشم با تمثالى چند بود كه اين علامت جلالت آن مخدره بود.
افراد زيادى مانند عقبه بن ابى معيط و ابن ابى شهاب كه هر كى چهار صد كنيز و غلام و خدمتكار داشتند، و ابوجهل و ابوسفيان و ديگر بزرگان عرب آن روز خواستگارى آن حضرت آمدند؛ ولى آن حضرت قبول نفرمودند. سرانجام خود حضرت خديجه (عليها السلام )، پيشنهاد ازدواج به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) دادند و اين ازدواج با آداب و مراسم خاصى انجام شد.
خداوند دو پسر به نامهاى قاسم و عبد الله كه به آنها طيب و طاهر هم مى گفتند، و چهار دختر به نامهاى ام كلثوم و زينب و رقيه و فاطمه (عليها السلام ) و جده حضرات معصومين (عليهم السلام ) است .
حضرت خديجه (عليها السلام ) بيست و چهار سال و يك ماه با پيامبر (صلى الله عليه و آله ) زندگى كرد، و تا آن حضرت زنده بود پيامبر (صلى الله عليه و آله ) همسر ديگرى اختيار نفرمود. همچنين حضرت خديجه (عليها السلام ) جميع اموال خود را به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) واگذار كرد. عايشه مى گويد: كمتر اتفاق مى افتاد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از خانه بيرون رود و خديجه را به خبر ياد نكند، چندانكه يك روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم : يا رسول الله ، تاكى خديجه را ياد مى كنى ؟ او پيرزنى بيش نبوده ! خداوند بهتر از او را (منظور خودش بوده ) به تو مرحمت كرد! پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از سخن من در غضب شد و فرمود: نه به خدا قسم ! بهتر از خديجه (عليها السلام ) نصيب من نشده . به من ايمان آورد هنگامى كه مردم كافر بودند، و تصديق نبوت من نمود در وقتى كه مردم مرا تكذيب مى كردند، و اموال خود را در اختيار من گذارد در وقتى كه مردم مرا از خود دور مى كردند. خداوند متعال از خديجه به من فرزندانى روزى كرد و رحم تو را عقيم قرار داد(199).
2. مرگ داود بن على حاكم ظالم مدينه
داود بن على عموى سفاح در مدينه در دهم ربيع الاول به دعاى امام صادق (عليه السلام ) هلاك شد، چه اينكه داود بن على فرمان داد معلى بن خنيس را كه از اصحاب امام صادق (عليه السلام ) بود شهيد كردند(200).
3. مرگ مالك بن انس
در اين روز در سال 179 ه مالك بن انس اصبحى ، رئيس فرقه مالكى از مذاهب اربعه اهل سنت از دنيا رفت و در بقيع دفن شد. از خصوصيات او اينكه مدت سه سال بعد از مرگ پدرش در شكم مادر بود و بعد از سه سال به دنيا آمد!!؟ (201)
4. اولين روز خلافت غاصبانه معاويه
در اين روز معاويه بن ابى سفيان در سال 41 ه خود را به خلافت نشاند، و از مردم بيعت گرفت و او اولين خليفه بنى اميه بعد از عثمان بود(202 ).
12 ربيع الاول
1. آغاز وجوب نماز
در سال اول هجرت در اين روز نماز در حضر و سفر واجب شد(203).
2. ورود پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به مدينه
در غروب اين روز پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بعد از هجرت از مكه وارد مدينه طيبه شدند، و در قبا نزول اجلال فرمود و منظر ماند تا امير المؤ منين (عليه السلام ) به ايشان ملحق شد، و سپس وارد مدينه شدند(204). اين در حالى بود كه در 4 ربيع الاول پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در مسير هجرت از غار ثور بيرون آمده به طرف مدينه حركت فرمود(205).
3. مرگ معتصم عباسى
در پنجشنبه دوازدهم ربيع الاول سال 227 ه دو ساعت از شب گذشته ، معتصم عباسى در سامرا به هلاكت رسيد. سبب مرگش آن شد كه حجامت كرد و سپس تب كرد و به همان تب به جهنم شتافت .
از بزرگترين جرائم او به شهادت رساند امام جواد (عليه السلام ) است .
مدت خلافت او 8 سال و 8 ماه و 8 روز بود، و هشتم از خلفاى بنى عباس بود. او 8 پسر و 8 دختر داشت و 8 قصر بناكرد. معتصم مردى ظالم بود و از علم و ادب و نوشتن بهره اى نداشت . او به سادات خصوصا بزرگان آنها اذيت هاى بسيار روا داشت ، و در دوران حكومتش علاقه زيادى به ساخت بنا داشت (206).
4. مرگ احمد بن حنبل
در اين روز در سال 241 ه احمد بن حنبل رئيس فرقه حنبلى ها در بغداد از دنيا رفت ، و در همان شهر دفن شد(207). جد او ذوالثديه رئيس خوارج نهروان است (208)، كه به دست امير المؤ منين (عليه السلام ) به درك فرستاده شد(209). بنابر قولى مرگ او در ربيع الثانى است (210 ).
14 ربيع الاول
1. مرگ يزيد بن معاويه
در سال 64 ه در شب چهاردهم ربيع الاول يزيد بن معاويه بن ابى سفيان در سن 39 سالگى يا 37 سالگى به دركات جحيم شتافت (211). اقوال ديگر در مرگ يزيد دوازدهم و پانزدهم اين ماه است (212).
مادر يزيد ميسون دختر بجدل كلبى است . او كسى است كه غلام پدر خود را به خود متمكن ساخت و به يزيد ملعون بارور شد. از همينجاست كه طبق فرمايش ائمه (عليهم السلام ) قاتل امام حسين (عليه السلام ) ولد الزناست ، كه اين كلام شامل شمر، عمر سعد، ابن زياد و غير آنها نيز مى شود.
او شارب الخمر، قمار باز، ميمون باز، ناكح با محارم ، صاحب اشعار كفرآميز
و تارك الصلوه بود. او بود كه واقعه جانسوز كربلا را به وجود آورد و امام حسين (عليه السلام ) و اهل بيت و اصحاب آن حضرت را به شهادت رساند و امام زين العابدين (عليه السلام ) و عمه سادات زينب كبرى (عليها السلام ) و ديگر علويات و فاطميات را با آن وضع در كوچه و بازار به اسارت برد.
او بود كه خانه خدا را خراب كرد و پرده كعبه را سوزانيد. همچنين او بود كه در واقعه حره در مدينه كشف ستر زنان مهاجر و انصار كرد، و سه روز مال و جان و ناموس مردم را بر سربازان خود حلال كرد(213). بعد از اين ماجرا فرزندانى به هم رسيدند كه پدر معينى نداشتند. بعد از آن قتل و غارتى در مدينه شد و حرمت حرم شريف نبوى هتك گرديد، و مردم را داخل حرم مطهر كشتند.
در علت مرگ او چند قول است : يكى اينكه به بلاى ناگهانى هلاك شده است . شيخ صدوق (رحمه الله ) مى فرمايد: يزيد شب با حال مستى خوابيد و صبح او را مرده يافتند در حاليكه بدن او تغيير كرده ، مثل آنكه قير ماليده شده باشد . بدن نحسش را در باب الصغير دمشق دفن كردند.
احمد بن حنبل و جماعتى از اهل سنت لعن يزيد را تجويز كرده اند و عده اى از آنان معتقد به كفر يزيد هستند، و ابن جوزى كتابى بر رد يزيد نوشته است (214).
در اين روز زيارت امام حسين (عليه السلام ) مناسب است (215).
2. مرگ موسى خليفه عباسى
در اين روز و به قولى در 15 و 18 ربيع الاول موسى العادى ، فرزند مهدى عباسى به دركات جحيم شتافت (216). در همان شب هارون خليفه شد و ماءمون نيز به دنيا آمد(217). خلافت موسى الهادى يك سال و سه ماه طول كشيد و 25 يا 26 سال عمر كرد. او به قساوت و قلب و قلت رحم و خشونت طبع و شرارت نفس مشهور بود(218).
سيد بن طاوس (رحمه الله ) در مهج الدعوات روايت مى كند كه موسى الهدى لشكر فرستاد حسين بن على بن حسن مثنى بن امام حسن مجتبى (عليه السلام ) صاحب فخ را با اصحابش شهيد كرد، و سر او را با اسيران به نزد او آوردند، چون نظرش بر آن سر افتاد اشعارى خواند.
پس اسيران را يكى پس از ديگرى مى آوردند، و او بعد از سرزنش و توبيخ امر به قتل آنها مى كرد. در يك روز جماعتى از اولاد امير المؤ منين (عليه السلام ) را به قتل رسانيد و طالبيين را دشنام مى داد تا رسيد به نام مبارك موسى بن جعفر (عليه السلام )، نسبت به آن حضرت بد گفت و فرياد كشيد كه حسين صاحب فخ خروج نكرد مگر به امر موسى بن جعفر (عليه السلام )، چون او صاحب وصيت در اين خانواده است . بخدا قسم او را به قتل مى رسانم . خدا بكشد مرا اگر او را زنده بگذارم و خدا بكشد مرا اگر او را عفو كنم و اگر نبود كه سفاح و پدر مهدى فضايل بسيار در حق جعفر بن محمد از كثرت علم و دين و فضلش برايم نقل كرده اند، هر آينه قبر او را مى شكافتم و بدن او را به آتش مى سوزانيدم .
على بن يقطين نامه اى از بغداد براى حضرت كاظم (عليه السلام ) فرستاد و صورت حال را شرح داد. چون نامه به حضرت رسيد، اهل بيت و شيعيان خود را خبر كرد و فرمود: راءى شما در اين باب چيست ؟
عرض كردند: صلاح اين است كه شما خود را از اين جبار ظالم پنهان دارى . حضرت فرمود: اول نامه اى كه از عراق بيايد متضمن خبر مرگ موسى الهادى است و چنان شد كه آن حضرت خبر دادند(219).
16 ربيع الاول
1. ورود اهل بيت امام حسين (عليه السلام ) به شام
بنابر نقلى پس از گذشت 66 روز از روز عاشورا، اهل بيت امام حسين (عليه السلام ) وارد شام شدند(220).
17 ربيع الاول
1. ولادت پيامبر (صلى الله عليه و آله )
به اتفاق علماى شيعه ، در اين روز هنگام فجر روز جمعه در مكه معظمه ولادت با سعادت حضرت سيد الانبياء محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله ) واقع شده است . ولادت آن حضرت با سلطنت انوشيروان عادل مقارن بود و در آن سال اصحاب فيل هلاك شدند(221).
نام آن حضرت محمد (صلى الله عليه و آله ) و كنيه ايشان ابوالقاسم است . نام پدر آن حضرت عبد الله و نام مادر آن حضرت آمنه بنت وهب است (222).
هنگام ولادت ، نور از پيشانى آن حضرت لامع بود و بوى مشك از ايشان ساطع مى گشت . نورى در آن شب از طرف حجاز ساطع شد و در تمام عالم منتشر گرديد. تخت پادشاهان سرنگون شد، و همه آنان در آن روز لال بودند و نمى توانستند سخن بگويند.
ملائكه مقرب و ارواح اصفياء پيامبران در هنگام ولادت آن حضرت حضور يافتند، و رضوان خازن بهشت با حوريان نازل شدند، و ابريقها و تشت ها از طلا و نقره و زمرد بهشت حاضر كردند و براى حضرت آمنه شربتها از بهشت آوردند كه او آشاميد. آن حضرت را بعد از ولادت به آبهاى بهشت غسل دادند و به عطرهاى فردوس معطر كردند(223).
معجزات ولادت حضرت
در روز ولادت آن حضرت هر بتى كه در هر جاى عالم بود به رو در افتاد و چهارده كنگره از ايوان كسرى فرو ريخت . درياچه ساوه كه آن را مى پرستيدند خشك و بدل به نمكزار شد. در وادى ساوه كه سالها بود كسى آب در نديده بود آب جارى شد. آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در شب ولادت آن حضرت خاموش شد. علم كاهنان و سحر ساحران باطل گرديد، و طاق كسرى از ميان به دو نيم شد كه تا امروز نمايان است (224).
هنگام ولادت آن حضرت اين ندا از آسمان شنيده شد: ((جاء الحق و زهق الباطل ، ان الباطل كان زهوقا(225))).
خصوصيات حضرت
هرگز مگس بر بدن مبارك آن حضرت نمى نشست . هرگاه چشم مباركش خواب بود دلش بيدار بود، و مى ديد و مى شنيد چنانكه در بيدارى مى ديد و مى شنيد. حضرت از قفاى خود چنان مى ديد كه از پيش روى مى ديد.
بر هر حيوانى كه سوار مى شد هرگز پير و لاغر نمى شد(226). آن حضرت حمارى به نام يعفور داشتند. هر زمان كه فرمان مى داد فلان مرد را حاضر كن ، به در خانه اش مى رفت و سر بر در مى كوفت و به اشاره او را حاضر مى ساخت (227).
از خصوصيات ولادت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آن بود كه ختنه كرده و ناف بريده و پاك از آلايش خون و غيره متولد شد. همچنين در وقت ولادت از پا به زير آمد نه از سر. هنگام ولادت رو به كعبه به سجده افتاد، و چون سر از سجده برداشت دست به سوى آسمان بلند كرد و به وحدانيت خدا و رسالت خود اقرار نمود، و سپس نورى از او ساطع گرديد كه مشرق و مغرب عالم را روشن نمود(228)
معجزات حضرت
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) معجزات بسيارى داشت كه از جمله آنها نمونه هاى زير است (229):
1. مستجاب شدن دعاى آن حضرت در زنده شدن مردگان و بينا شدن كوران و شفا يافتن بيماران .
2. سخن گفتن آن حضرت با حيوانات .
3. آگاهى بى همه لغتها و قدرت بر سخن گفتن به همه آنها.
4. مهر نبوت بر پشت مباركش جاگرفته بود و نور آن بر نور آفتاب زيادتى مى كرد.
5. آب از ميان انگشتان مباركش جارى شد، به قدرى كه جمع بسيارى سيراب شدند.
6. سنگريزه در دست مباركش تسبيح مى گفت و مردم مى شنيدند.
7. وجود مقدسش در آفتاب سايه اى نداشت .
8. هر گاه آب دهان مبارك به چاهى مى افكند در آن چاه بركت به هم مى رسيد و پر از آب مى شد. آب دهان مبارك را به هر صاحب دردى مى ماليد شفا مى يافت .
9. دست مبارك آن حضرت به هر طعامى كه مى رسيد با بركت مى شد و از طعام كم جماعت كثير را سير مى كرد.
10. هرگاه بر زمين نرم راه مى رفت جاى پايش نمى ماند، و هنگامى كه بر سنگ سخت راه مى رفت اثر پاى مباركش مى ماند.
روز ولادت حضرت روز شريف و بابركتى است كه از قديم الايام صالحين از آل محمد (صلى الله عليه و آله ) حرمت آن را نگه داشته اند، و حق اين روز را ادا كرده و روزه گرفته اند. كسى كه 17 ربيع الاول را روز بگيرد خداوند متعال ثواب يك سال روزه را به او مى دهد. در اين روز صدقه دادن و زيارت مشاهد مشرفه و انجام خيرات و مسرور كردن اهل ايمان مستحب است (230).
2. ولادت امام صادق (عليه السلام )
در 17 ربيع الاول سال 83 ه ولادت با سعادت امام جعفر صادق (عليه السلام ) در مدينه منوره اتفاق افتاده است (231).
نام مبارك آن حضرت جعفر و كنيه شريفش ابوعبدالله و لقب نورانى حضرت صادق است . پدر بزرگوارش امام محمد باقر (عليه السلام )، و مادر گرامى آن حضرت جناب ام فروه است ، كه امام صادق (عليه السلام ) درباره ايشان مى فرمايند: ((مادرم از بانوان پرهيزكار و با ايمان و نيكوكار بود(232))).
امم صادق (عليه السلام ) هفت پسر و سه دختر داشتند كه عبارتند از امام موسى كاظم (عليه السلام )، اسماعيل ، عبد الله ، محمد ديباج ، اسحاق ، على عريضى ، عباس ، ام فروه ، اسماء، فاطمه (233).
در شمايل آن حضرت گفته اند: آن حضرت ميانه قد و افروخته رو و سفيد بدن و كشيده بينى و موهاى ايشان سياه و مجعد و بر گونه شان خال سياهى بود(234).
22 ربيع الاول
1. جنگ بنى النضير
در سال سوم هجرت غزوه بنى النضير واقع شد و يهوديان از مدينه بيرون رانده شدند(235).
23 ربيع الاول
1. ورود حضرت معصومه (عليها السلام ) به قم
در اين روز در سال 201 ه كريمه اهل بيت حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام ) به قم تشريف فرما شدند كه 17 روز قبل از رحلت آن حضرت است (236).
آن حضرت با قدوم مبارك خود اين شهر را متبرك گردانيدند، و به درخواست جناب موسى بن خزرج پسر سعد اشعرى كه از بزرگان قم بود، منزل او را منور نموده در آنجا نزول اجلال فرمودند. در همان مكان تشريف داشتند و زنهاى قم مخصوصا علويات به خدمت آن حضرت مى رسيدند و از وجود آن حضرت استفاده مى كردند تا بعد از 17 روز از دنيا رحلت فرمودند. عبادتگاه حضرت معروف به ((ستيه )) در ميدان مير قم معروف است (237).
25 ربيع الاول
1. جنگ دومه الجندل
در اين روز در سال پنجم هجرى در زمان پيامبر (صلى الله عليه و آله ) غزوه دومه الجندل اتفاق افتاد(238). در اراضى ((دومه الجندل )) گروهى از اشرار همدست شده و به كاروانها حمله مى كردند. پيامبر صلى الله عليه و آله ) سباع بن عرفطه غفارى را روز 25 ربيع الاول در مدينه به جاى خود قرار داد، و با هزار رزمجو بيرون آمدند تا به آن نواحى رسيدند. راهزنان چون متوجه آمدن آن حضرت شدند، فرار كردند. مسلمانان اموال آنان را برداشتند و در بيستم ربيع الثانى وارد مدينه شدند(239).
عبد الرحمن بن ابى ليلى مى گويد: من با ابوموسى اشعرى از دومه الجندل عبور مى كرديم . ابوموسى به من گفت : زمانى كه با پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به دومه الجندل رسيديم آن حضرت به من فرمود: ((در اين مكان دو تن از بنى اسرائيل حكم به جور كردند، و به زودى در ميان امت من دو تن در اين مكان به جور حكم مى نمايند)).
راوى مى گويد: ابوموسى و عمرو عاص براى حكميت در صفين به دمه الجندل رفتند و ميان على بن ابى طالب (عليه السلام ) و معاويه ملعون حكم كردند. بعد از ماجراى حكمين ابوموسى را ملاقات كردم و به او گفتم : ((مگر تو نبودى كه از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) چنين حديثى را نقل كردى ))؟! گفت : و الله المستعان (240)!!
2. صلح امام حسن (عليه السلام )
قرار داد امام حسن مجتبى (عليه السلام ) با معاويه ملعون در 25 ربيع الاول بوده (241)، و بعضى در 26 اين ماه نقل كرده اند(242)، كه شامل موارد زير بود(243):
1. به على (عليه السلام ) دشنام ندهند.
2. خون شيعيان محترم و محفوظ بماند، و حقوقشان پايمال نگردد.
3. معاويه يك ميليون درهم بين يتيمان جنگ جمل و صفين تقسيم كند.
4. امام (عليه السلام ) معاويه را امير المؤ منين نخواند.
5. معاويه بايد بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) عمل كند.
6. معاويه پس از مرگ ، خلافت را به ديگرى واگذار نكند.
معاويه اين شرايط و شرايط ديگر مربوط به حفظ اسلام به ويژه شيعيان را پذيرفت و جنگ پايان يافت ، امام آن ملعون به هيچيك از شروط اين قرار داد عمل ننمود، بلكه خلاف تمام آنها عمل كرد.
مطالب مشابه :
مناسبت های اسفند ماه 91
مناسبت های اسفند ماه 91 مهر 1391 شهریور 1391 مرداد 1391 تیر 1391 خرداد 1391 اردیبهشت 1391. آرشیو
برنامه سالانه فعالیت های پرورشی دبستان بقیه اله دو
مهر ماه : 1 ـ آشنا 5 ـ برگزاری مراسم ایام الله ها و مناسبتهای ملی و کتاب نقش مهر و پیام مهر
جشنها و مناسبتهای ایرانیان:
جشنها و مناسبتهای روز یکم تا ششم فروردین ماه . ایرانیان بوده است.این جشن به نام مهر
مناسبتهای ماه شوال المكرم
مناسبتهای ماه شوال ج شوال ، ص 92. مصباح كفعمى : ج 2 ص 600. مهر ۱۳۹۳ شهریور
تقویم اجرایی مجتمع سال تحصیلی 1391
مهر ماه و اهداء جوایز به برترین آنها 2-برگزاری هفته بهداشت جهانی و انجام مناسبتهای
مناسبتهای ماه ربيع الاول
مناسبتهای ماه ربيع شرفياب شد، اول از مهر نبوت سؤ ال كرد و آن را ج ربيع الاول ، ص 92. 220
برنامه سالیانه
برنامه سالانه مجتمع آموزشی و پرورشی مهر سال تحصیلی 92 و مناسبتهای ماه تحصيلي 92
برچسب :
مناسبتهای مهر ماه 92