*دین زدگی و دین گریزی

24.gif«به نام موجد هستی»24.gif

 

 

 

دین زدگی و دین گریزی

(تحلیل و بررسی)

 

 

 

نویسنده:

احمدرضا کشاورز

 

 

 

پاییز 2569


 

 

به نام آنکه نیستی را هستی بخشید،

هستی را تکامل و توازن،

و همه هست و نیست و بود و نبود در پس اراده‌ی اوست.

 

 


 

فهرست مطالب

مقدمه. 2

فصل اول. 4

مقدمه. 4

دین و مترادفات آن.. 5

عرفی شدن جامعه. 9

رابطه متقابل دین و فرهنگ در عصر حاضر. 10

تهاجم فرهنگی مناسب ترین راه برای تهاجم عقیدتی.. 11

جهانی شدن و دین، عرفی سازی‌یا قدسی سازی.. 13

مفروض‌ها‌ی نوشتار. 16

فصل دوم. 20

دین زدگی.. 20

دین گریزی.. 21

دین ستیزی.. 22

بررسی دین زدگی و دین گریزی در جامعه: 23

فصل سوم. 25

بررسی عوامل موثر بر دین زدگی و دین گریزی در جامعه: 25

فصل چهارم. 32

جمع بندی، نتیجه گیری، ارائه راهکار. 32

راهکارها و پیشنهادات پژوهش: 33

منابع و ماخذ. 35

 

 


 

 

مقدمه

همانطور که می‌دانیم در پس تغییرات اجتماعی و فرهنگی جامعه که ناشی از عوامل بیرونی و درونی جامعه است گاهی اوقات پدیده‌ها یی بروز ظهور می‌کند که توجه محققین حوزه‌ها‌ی جامعه شناسی و علوم اجتماعی را به خود جلب می‌کند.

از جمله پدیده‌های مطرح جامعه‌ی امروز ما پیدایش مفاهیمی‌چون دین زدگی، دین گریزی و دین ستیزی است که همانطور که از عناوین آنها پیداست به حوزه‌ی مسائل جامعه شناسی دینی مطرح می‌شود و پژوهشگران این حوزه به بررسی و واکاوی منشاء و علل این پدیده‌ها در جامعه می‌پردازد.

بدون شک بروز این پدیده‌ها عوامل مختلف فرهنگی، اجتماعی، دینی، روان شناختی و حتی سیاسی را در بر می‌گیرد و ما در این مقاله سعی می‌کنیم ضمن معرفی سازه‌های فرهنگی جامعه و بحث و بررسی در مورد ارتباط فرهنگ و دین و جایگاه دین در جامعه به تعریف مفاهیم لازم در این حوزه پرداخته و در این نوشتار به تحلیل و بررسی عوامل موثر و موجد این رویدادها بپردازیم که هدف اصلی این پژوهش است. در این پژوهش برخی پدیده‌هایی که فرهنگ جامعه و عناصر دینی را مورد تاثیر قرار می‌دهد می‌پردازیم. در فصل دوم این پژوهش به تعریف مفاهیم و پدیده‌های مورد نظر‌یعنی دین زدگی، دین گریزی و دین ستیزی می‌پردازیم و رابطه‌ی اینها را با‌ یکدیگر و تقدم و تاخر آنها را مورد بررسی قرار می‌دهیم. در فصل سوم تحلیل و بررسی همه‌ی عوامل موثر و دخیل در ایجاد این نتایج و اثرات این پدیده‌ها در جامعه مورد نظر ما است.

در بخش آخر نیز به‌یک جمع بندی کلی و ارائه‌ی راهکار نسبت به دفع و مقابله با این پدیده‌ها خواهیم پرداخت.

امید است آنچه ارائه می‌شود مورد توجه مخاطبین گرامی‌واقع شود.

احمدرضا کشاورز

پاییز 2569


 

فصل اول

مقدمه

تحولات ناشی از رنسانس و انقلاب صنعتی در غرب باورهای جدیدی را ارائه نموده و در نگرش جدید، دین و اعتقادات مذهبی و ارزش‌های اخلاقی و معنویات، اموری غیرقابل تجربه تلقی شد و انسان بی‌نیاز از دین معرفی شده و حتی دین به عنوان مانعی در برابر توسعه مطرح و صرفاً به بعد مادی آن توجه گردید، اما با گذشت زمان این مسئله نمود پیدا کرد که جامعه مدرن، جامعه‌ای تک ساختی است، چرا که‌یک جنبه اساسی از زندگی انسان را که همانا جنبه معنوی آن است نادیده می‌گیرد. مدرنیسم توانست سطح پیشرفت فنی و رفاه مادی زندگی انسان را ارتقا بخشد، ولی سطح اطمینان و آرامش خاطر روحی و روانی انسان را نیز کاهش داده و نابسامانی و از خود بیگانگی و بحران معرفتی و بحران معنویت و شی سروری را بر او تحمیل نمود. البته طرح عوارض و پی‌آمدهای منفی مدرنیسم به معنای انکار دست‌آوردهای آن، بر تمامی‌کشورهای جهان سایه افکنده و ما نیز باید برای برخورد صحیح با آن، آگاهی و شناخت کافی داشته و مزایا و فوایدش را از مضراتش بازشناسیم. از دیدگاه مکتب انتقادی، جامعه غربی راهی را پیموده است که هرچند در طی آن همه عناصر در حوزه خود عقلانی شده‌اند، اما کلیت آن غیر عقلانی است و عقلانیت جزیی و صوری به قیمت از دست رفتن عقلانیت کلی و ارزشی کسب شده است و غرب برای عقلانیت بهای سنگینی پرداخته است که حتی به اعتقاد «ماکس و بر» عبارت است: از زوال آزادی و از دست رفتن معنا و مفهوم زندگی و مدرنیسم و عقلانیت ابزاری همچون قفسی آهنین انسان را اسیر نموده است و بنابر این غرب از این دیدگاه به عقلانیتی غیر عقلایی رسیده است و رفاه مادی به قیمت دوری انسان از معنویت به دست آمده است.

دین و مترادفات آن

هر لفظ به لحاظ معنایی که بر آن بار می‌گردد و فحوایی که از آن فهمیده می‌شود، در دسته مشخصی از واژه‌ها‌ی قریب المعنا جای می‌گیرد و با مجموعه اصطلاحات معینی ارتباط پیدا می‌کند. با اینکه الفاظ با مرادف‌هایشان هم نشینند و در کاربردهای عامیانه نیز سهواً به جای هم استعمال می‌شوند، لیکن غالباً حاوی تباین‌های قابل اعتنایی می‌باشند که نمی‌توان آنها را در عبارت‌ها‌ی دقیق علمی‌با همان تسامح به کار برد و به سهولت به هم تبدیل کرد.

دین از جمله چنین الفاظی است که در عین دارا بودن معنای مشخص و ضیق، برحسب اعتبارهای مختلف، معانی متفاوتی بر آن بار شده و بعضاً با مفاهیمی‌متباین، به خطا مترادف گردیده است. ما سعی داریم قبل از ورود به تعاریف دین، به منظور جلوگیری از مغالطات معنایی و احتراز از ارتکاب خطاهای مصطلح، خطوط منفصله آن را با اصطلاحات قرین و مترادف روشن نماییم. در مسیر این پالایش معنایی، در نهایت به مفهوم روشن و خالص تری از دین خواهیم رسید که پایه مبنایی ما در مباحث آتی خواهد بود.

دین و مکتب

مکتب و مرام در فارسی، نزدیکترین معادل برای Ideology است. بدین اعتبار نسبت میان دین و مکتب، عموم –خصوص مِن وَجه است. آنچه منشاء و والد اخلاق می‌شناسند در این است که آنان برای دین حیطه و اهدافی فراتر از اخلاق عملی قائلند؛در حالیکه متفکرانی چون هگل و خصوصاً ریچل، غایت قصوای دین را تنها فراهم آوردن‌یک پشتوانه متین و قابل اتکا برای اخلاق می‌شناسند و نه بیش از آن.

دیدگاه دوم در این باب به امانوئل کانت تعلق دارد. کانت که در گام نخست، با نفی امکان هرگونه شناخت از مفاهیم و مقولات دینی، نسبت میان دین و معرفت را به کلی نفی نموده بود؛ در گام دوم بی آنکه نسبت میان دین و اخلاق را منتفی سازد، آن را واژگونه ساخت. او که با در انداختن تردید در براهین معرفت شناختی اثبات وجود خدا و لزوم ایمان، بشر دیندار را در بلاتکلیفی و خلجان ذهنی رها ساخته بود؛ در جستجوی‌یافتن اسباب غیر معرفتی پیدایی دین، به ریشه و منشاء اخلاقی دین رسید و برخلاف تمامی‌برداشت‌های رایج، چنین ادعا کرد که: این اخلاق است که دین را می‌سازد و نه بالعکس. او گوهر دین را اخلاق می‌دانست و سوای در پیش گرفتن طریقه‌ها‌ی اخلاقی در زندگی، تمامی‌کارهای دیگری را که انسان برای خشنودی خدا انجام می‌دهد، توهم صرف و پرستش ساختگی و دروغین خداوند دانست. (کورنر/فولادوند 1367)

دین و تقدس

بنابر تعبیر دورکیم، جوهر دین تمایزی است که انسان‌ها میان امر قدسی و امر عرفی قائل می‌شوند. بدین اعتبار آن بخش از اندیشه، رفتار، اشیاء و اماکنی که از نوعی تقدس برخوردارند، به حوزه دین متعلقند و صبغه‌ای دینی دارند و آنچه که از این خیمه تقدس بیرون بماند، به حیات عرفی بشر تعلق دارد و از حیطه و شمول دین خارج است. اندیشمندانی که این رویکرد را پذیرفته اند، خواسته‌یا ناخواسته دچار‌یک نوع جهان بینی دو آلیستی گشته اند. دورکم می‌گوید: حیات دینی و حیات دنیوی نمی‌توانند در آن واحد با‌یکدیگر جمع شده و همزیستی داشته باشند. برای‌یک جامعه لازم است روزها‌یا دوره‌ها‌ی مشخصی فارغ از اشتغالات دنیوی برای پرداختن به امور دینی داشته باشد. به عقیده او هیچ دین و هیچ جامعه‌ای وجود ندارد که در آن، این تجزی زمانی صورت نگرفته باشد. دوآلیسم الیاده با تمایزگذاری میان واقعیت و مطلقیت که بشر آن را به امور مقدس نسبت می‌دهد، شکل گرفته است. او نیز همچون دروکم به تجزی و گسستگی فضایی از منظر‌یک فرد دینی تاکید می‌نماید و می‌گوید: از نظر‌یک فرد دینی بعضی از اجزای فضا، کیفاً از اجزای دیگر متمایزند. (rRoberts 1990:4-6) البته در مقابل این تلقی ثنوی از زمان و مکان، برداشت‌ها‌ی دیگری نیز وجود دارد که بدون هیچگونه تمایزگذاری میان اجزای جهان، کل هستی را مقدس می‌شمارند. (Ibid)

پیوند زدن میان امر قدسی و دین حتی از سوی مدعیان اصلی آن –دورکم، برگر و الیاده- نیز هیچگاه به معنی هم ترازی آن دو قلمداد نشده است. امر قدسی هنگامی‌در قالب دین متجلی می‌گردد که:

1)     در اعتقاد و رفتار ظاهر گردد.

2)     اعتقاد و رفتار قدسی، به نحوی قالب گرفته و در‌یک چارچوب مدون نظام‌یابد.

3)     موجبات گرد آمدن و سازمان‌یابی مردمان، پیرامون این اعتقاد و رفتار سازمان‌یافته فراهم آید.

زیمل فرایند انتقال از امر قدسی به دین را متعین شدن نامیده است (Hammond 1984: 4) و‌ها نری هوبرت دین را به عنوان دستگاه اداره امور مقدس تعریف کرده است. (ویلم/گواهی 1377:31)

عرفی شدن جامعه

این سطح از عرفی شدن به مجموعه تحولاتی در درون جامعه اشارت دارد که در‌یک فرایند تدریجی باعث افول موقعیت دین در جامعه می‌گردد. کاهش تدریجی اقتدار و نفوذ دین در جامعه اگر به خروج کامل آن از حیات اجتماعی نیانجامد، موجب به حاشیه خزیدن آن خواهد گردید. پس عرفی شدن جامعه ناظر به سه اصل است:

1)     مجموعه تحولاتی است معطوف به تغییر مناسبات میان دین و اجتماع.

2)     محمل وقوع این تحولات، خود جامعه است.

3)     طی این تحولات به تدریج از اهمیت و موقعیت اجتماعی دین در جامعه کاسته می‌شود.

تاکید بر این اصل که محمل وقوع تحولات منجر به عرفی شدن جامعه، خود جامعه است، از این روست که این نوع از عرفی شدن از انواع دیگر آن،‌یعنی عرفی شدن دین و عرفی شدن فرد متمایز گردد. چرا ک بعضی از تحولات عرفی کننده در دین و در فرد نیز می‌تواند چنین پی آمدهایی به دنبال داشته باشد؛‌یعنی مناسبات میان دین و جامعه را به سمت افول موقعیت و کاهش اهمیت دین در جامعه دگرگون سازد.

عرفی شدن جامعه

این سطح از عرفی شدن به مجموعه تحولاتی در درون جامعه اشارت دارد که در‌یک فرایند تدریجی باعث افول موقعیت دین در جامعه می‌گردد.

کاهش تدریجی اقتدار و نفوذ دین در جامعه اگر به خروج کامل آن از حیات اجتماعی نیانجامد، موجب به حاشیه خزیدن آن خواهد گردید. پس عرفی شدن جامعه ناظر به سه اصل است:

1)     مجموعه تحولاتی است معطوف به تغییر مناسبات میان دین و اجتماع.

2)     محمل وقوع این تحولات، خود جامعه است.

3)     طی این تحولات به تدریج از اهمیت و موقعیت اجتماعی دین در جامعه کاسته می‌شود.

تاکید بر این اصل که محمل وقوع تحولات منجر به عرفی شدن جامعه، خود جامعه است، از این روست که این نوع از عرفی شدن از انواع دیگر آن،‌یعنی عرفی شدن دین وعرفی شدن فرد متمایز گردد. چرا که بعضی از تحولات عرفی کننده در دین و در فرد نیز می‌تواند چنین پی آمدهایی به دنبال داشته باشد؛‌یعنی مناسبات میان دین و جامعه را به سمت افول موقعیت و کاهش اهمیت دین در جامعه دگرگون سازد.

رابطه متقابل دین و فرهنگ در عصر حاضر

تبادل فرهنگی ملت‌ها در طول تاریخ در بستری طبیعی ادامه داشته و منشا رشد و تعالی بشر بوده است. تبادل فرهنگی برای تازه ماندن معارف و حیات فرهنگی بشر امری بسیار ضروری و لازم است و در روند تکاملی، جامعه انسانی را در ارتقای ارزش‌ها و پیمودن مسیر سعادت واقعی به پیش می‌برد. این مراوده فرهنگی دو طرفه است و هنگام قوت و توانایی‌یک ملت صورت می‌گیرد. در این روند، ملت‌ها با هدف ترویج مفاهیم برجسته دیگر فرهنگ‌ها را وام می‌گیرند. گسترش دین اسلام در برخی از مناطق جهان، از جمله شرق آسیا، از طریق رفت و آمد مسلمانان ایرانی به این مناطق از نمونه‌ها‌ی قابل استنادی است که پی آمدهای مثبت تبادل فرهنگی را برای جامعه بشری به خوبی اثبات می‌کند. در تبادل فرهنگی هدف اصلی بارور کردن و کامل کردن فرهنگ ملی است و از این دیدگاه تردیدی نیست که در برخورد با فرهنگ غرب نیز تبادل صحیح فرهنگی منشا آثار مثبتی خواهد بود.

اما تهاجم فرهنگی برخلاف تبادل فرهنگی، ترقی و رشد فرهنگ بشری را تعقیب نمی‌کند. در این هجوم که در بستری غیرطبیعی انجام می‌شود کارگزاران و سازمان دهندگان و مجریان تهاجم فرهنگی معیارهایی را به فرهنگ دیگر ملت‌ها تحمیل می‌کنند که در نهایت، رکود، سستی، از خود بیگانگی و در نهایت ضعف اعتقادات دینی را به همراه می‌آورد و از حساسیت در تبادل ارزش‌ها‌ی بومی‌و ملی و در مراحل بعد ارزش‌ها‌ی عقیدتی و دینی، می‌کاهد.

تهاجم فرهنگی مناسب ترین راه برای تهاجم عقیدتی

تهاجم فرهنگی نوعی هجوم سازمان‌یافته وهمه جانبه است که سناریوی آن را نظریه پردازان فرهنگ مهاجم تدوین کرده اند و در اجرا نیز هدایت مستقیم‌یا غیر مستقیم بیگانه را همراه دارد.

تهاجم فرهنگی برخلاف شیوه‌ها‌ی دیگر هجوم، متکی بر روش‌ها‌ی آرام، پنهان و بی سروصداست و درک کامل آن هوشیاری ویژه‌ای می‌طلبد.

تهاجم فرهنگی دارای ابعاد پیچیده‌ای است که در‌یک بررسی مستند و عینی وجوه مختلف و پنهان و آشکار آن را مشخص می‌سازد. چشم پوشیدن بر واقعیاتی که از دل اینگونه بررسی‌ها به دست می‌آید و عدم حساسیت نسبت به آنها بی شک نادیده گرفتن راه کارهایی است که به دشمن فرصت می‌دهد تا به عمق مبانی فرهنگی وارزشی جامعه نفوذ نماید و با سازماندهی اهرم‌ها‌ی داخلی و خارجی خود استحاله فرهنگی عقیدتی ملت‌ها‌ی دیگر را دنبال کند. این اغماض و تسامح پوشیده در هزار توی توجیه لیبرالیسم پنهان، بی شک خطایی استراتژیک محسوب می‌شود که خودآگاه‌یا ناخودآگاه مرتکب می‌شوند.

تهاجم فرهنگی واقعیتی است که وجوه پنهان آن بسیار فراتر از ابعاد آشکار آن است و به همین دلیل درک آن نیازمند دقت نظر و حساسیت کامل نسبت به ارزش‌ها‌ی عقیدتی و دینی است که تسلیم ناخودآگاه ملت‌ها و تمکین به خواست قدرت‌ها ، از جمله دلایل اصلی این پدیده بوده است. تهاجم فرهنگی مخاطبان خاص و عامی‌دارد که به دقت انتخاب شده اند و در قبال هریک از آنها روشهای خاصی به کار گرفته می‌شود.

در طیف اول این مخاطبان اقشار تحصیل کرده و دانشگاهی، کادرهای آینده نظام عقیدتی و دینی مردم محسوب می‌شوند.

در گروه دوم مخاطبان هجوم فرهنگی، با توده‌ها‌ی مردم هستند که به عنوان حامیان اصلی جامعه دینی قرار دارند. نتیجه سخن این که چون رابطه متقابل بین دین و فرهنگ بسیار حساس، مستحکم و ریشه دار است بنابراین کسانی که می‌خواهند دین را نشانه روند، ابتدا از مسیر فرهنگ به صورت حرکتی آرام و خزنده وارد می‌شوند و آنگاه که پایه‌ها‌ی فرهنگی را تسخیر نمودند خواهند توانست به هدف از بین بردن دین و اعتقادهای مذهبی نیز برسند و آن را دچار آسیب جدی و رکود نمایند.

این اهمیت رابطه بین دین و فرهنگ نیز باعث گردیده تا در زمان کنونی که ملت ایران که پرچمدار دین اسلام در جهان است، از طریق تهاجم فرهنگی غرب دچار ضعف عقیدتی نمایند.

به همین جهت است که حضرت امام خمینی رحمه الله علیه در گذشته و مقام معظم رهبری –دامت برکاته- و ریاست محترم جمهوری اسلامی‌و دیگر مسئولان نظام در حال حاضر به هجوم فرهنگی غرب اینگونه حساس شده اند و مردم را نسبت به این هجوم هشدار می‌دهند.

جهانی شدن و دین، عرفی سازی‌یا قدسی سازی

«جهانی شدن» آمد و با آمدن خود، «فرد» را جایگزین «دولت» (در فرایند هویت سازی) کرد؛ مرجع‌ها‌ی اجتماعی را متعدد و متنوع نمود؛ هویت سازی سنتی را دشوار ساخت؛ تداوم «زمان» را از آن ستاند؛ «وحدت» سوژه را مخدوش کرد؛ احساسی از موقتی و متغیر بودن را بر ذهن انسان چیره گردانید؛ تردید و عدم قطعیت را به همه حوزه‌ها‌ی زندگی فرهنگی و حتی حوزه شناخت علمی‌رسوخ داد؛ ترس و ناامنی فراگیری پدید آورد؛ قلمرو روابط زندگی اجتماعی را گسترش داد. دنیای اجتماعی افراد را بسیار بزرگتر از گذشته ساخت و احساس کنترل ناپذیر شدن چنین دنیایی را در آنها به وجود آورد. تبدیل تغییرپذیری و سرعت به مهمترین عوامل ویژگی بخش زندگی اجتماعی مدرن، امکان و احتمال آنومی‌را افزایش داد. مرزداران و مرزپسندان را با دنیای بدون «مرز» مواجه نمود، اصحاب هویت‌ها‌ی شفاف و مواضع سدید و مستحکم را با هویت‌ها‌ی کدر و موزاییکی و مواضع اختلاطی و پیوندی روبرو کرد.

«جهانی شدن» آمد و با آمدن خود، امنیت و آرامش ناشی از وحدت و تداوم را با ناامنی، قدیسان حقیقت پیشه را با تکثر حقایق، محصور شدگان در فضا و مکان را با فشردگی زمان و مکان، ایدئولوژی گرایان ارتدوکس مشرب را با بازی‌ها‌ی زبانی و گفتمانی متنوع، ناب گرایان اسلامی‌را با «اسلام‌ها » و «صراط‌ها»، اهل حریم‌ها‌ی با حرمت جاودانه و قدسی را با فروپاشی حریم‌ها ، انسداد طلبان و بستارگرایان معرفتی –ارزشی را با فتح باب‌ها و تسخیر حصارها، مریدان و رهروان فراگفتمان‌های جهان شمول را با خرده گفتمان محلی، اصالت گرایان، مطلق/ ثبات باوران فرهنگی را با بحران اصالت‌ها و ثبات‌ها و مطلق‌ها، خداگرایان و انسان‌گرایان قهار و متعصب را با مرگ خدا و انسان، انگاره پردازان «دیوار» را با فروپاشی هر نوع دیوار، سرسپردگان نظم و نظام و قدرت و سیاست‌ها بزی را با عصر هم‌کناری، عصر نزدیک و دور، عصر نزدیک هم‌بودن، عصر پراکندگی و تفرق و عصر قدرت انتظامی‌و مشرف بر حیات، غوطه وران در «گذشته» را با تبدیل زمان کرونولوژیک به حال بی‌پایان، مریدان مرجع واحد و مطلق را با تکثر مرجع‌ها‌ی اجتماعی و به تبع، با «تحول پارادوکسیکال عام گرایی و خاص گرایی»، انسان‌ها‌ی دنیای محدود و ثابت و شفاف را با «دنیای دارای دگرگونی گیج کننده»، «جهان سیال، نفوذپذیر و غیر مشخص»، «دنیای عدم قطعیت و ابهام»، «عصر احتمال و تصادف»، «حال غیرقابل تحمل»، «دنیایی فاقد حد و مرز»، «دنیایی بزرگ و غیرقابل کنترل»، «دنیای تضادها، ابهامات و پیچیدگی‌ها »، تولیدکنندگان روایت بی بدیل از خویشتن را با تولید روایت‌ها‌ی بدیل از خویشتن و تقدس «ارتداد» و «بدعت» مواجه کرد.

به دیگر سخن، امروزه، جهانی شدن به درون فضاهای بسته و نفوذناپذیری که در آن فرهنگ‌ها و ادیان فارغ از دخالت و مزاحمت‌ها‌ی بیگانه، عناصر هویت بخش منسجم و تقریباً ثابتی ارائه می‌کردند، نفوذ کرده و این هویت‌ها‌ی ثابت را مورد تعرضی شالوده شکن قرار داده است.

در این شرایط، دیگر دین نمی‌تواند با بهره‌گیری از مصونیت مبتنی بر انحصار حریم، جایگاهی مطلق پیدا کند. بی گمان هر اندازه امکان «تقاطع حضور و غیاب» و «کنش از دور» افزایش‌یافته و سلطه مکان و محل بر زندگی اجتماعی کاهش می‌یابد. (McGrew, 1996:66) از کارایی و استحکام انواع حصارهای معرفتی، ارزشی و دینی کاسته می‌شود. در دنیایی که با جریان‌ها‌ی گوناگون جهانی ویژگی‌یافته و حجم ارتباطات باواسطه و نمادین به صورتی شگفت‌آور افزایش می‌یابد، هر حد و مرزی فرو می‌ریزد و فضاهای بسته از بین می‌روند. از اینرو، جنبه‌ها و عرصه مختلف زندگی اجتماعی به روی جریان‌ها‌ی جهانی باز می‌شوند امکان چندانی برای انزواگزینی و بستار آفرینی باقی نمی‌ماند. نفوذ پذیری و فروریزی فزاینده مرزها، فضای امن و خلوت ادیان را از بین می‌برد و در فضای بسیار فراخ زندگی اجتماعی، عقاید و مکتب‌ها‌ی مختلف به آسانی گسترش و جریان می‌یابند. همه حوزه‌ها‌ی استحفاظی در هم می‌ریزند و هر فرهنگی به ناچار در فضایی قرار می‌گیرد که عرصه حضور و ابزار وجود فرهنگ‌ها‌ی دیگر هم هست. بدین ترتیب، فرایند جهانی شدن به واسطه سرزمین زدایی، پیوندهای فرهنگ و دین با مکان را تضعیف می‌کند و نظام‌ها‌ی معنایی را از لنگرگاه محلی خود آزاد می‌سازد.

در چنین شرایطی، تکلیف دین باوران چیست؟ چگونه می‌توانند به راه برون رفتی از چنبره این تعرضات هویتی ومعرفتی بیندیشند؟ آیا در این دنیای بت شکن و حصار برانداز، می‌توان به «فرصت»‌ها یی برای تامین و تحفظ و اعتلای ادیان دل خوش داشت؟ آیا می‌توان به طرحی برای ایجاد نوعی ترابط و تعامل منطقی و مسالمت آمیز میان جهانی شدن و دین اندیشید؟

در این مقاله، تلاش می‌شود تا از رهگذر تامل و تعمق بر خوانش‌ها‌ی گوناگون از پدیده جهانی شدن و دین، تصویری از روابط (تاثیر و تاثرات) ممکن میان آنان ارائه گردد.

مفروض‌ها‌ی نوشتار

مفروض‌ها‌ی ما در این بحث عبارت خواهد بود از:

مفروض اول: «دین» و «جهانی شدن» هر دو «دال‌ها‌ی تهی» و‌یا دال‌ها یی لبریز از معانی (غنای مفهومی) هستند و از این استعداد برخوردارند که در بسترهای گفتمانی مختلف تکرار شده (اصل تکرارپذیری) و مدلول‌ها‌ی متفاوتی را به خود اختصاص دهند. از آنجا که نمی‌توان به مدلول استعلایی، جهان شمول و ثابت برای این دال‌ها‌ی شناور و تهی جریانی که چه بخواهیم و چه نخواهیم، امروز‌یا فردا –اگرچه دیروز- آرام آرام از راه می‌رسد و گاه به کندی و گاه به تندی بسیاری از زوایای پیدا و پنهان زندگی، اندیشه، روش‌ها و منش‌ها‌ی ما را در بر خواهد گرفت، چنانکه گرفته است، موضوع مهمی‌در ضمن این فرایند است.

همین که فناوری جدید جهان بزرگ ما را به دهکده‌ای بزرگ و فردا کوچک، تبدیل می‌کند، خود به خود با فشردگی زمان –فضا، قدر امر انسانی ما را نیز مورد قبض و بسطی متناسب با آن قرار می‌دهد، هم امر انسان مسلمان را و هم امر انسان ایرانی را، و برای ما: امر انسان مسلمان ایرانی را.

1-   تهدیدها

با توجه به آنچه آمد، فهرست وار می‌توان به برخی از این تهدیدها اشاره کرد:

1.   فرایند جهانی شدن در شرایطی روی می‌دهد که پیشرفت‌ها‌ی مادی در کنترل‌یک تمدن غیرمذهبی است؛ از این رو و به طور طبیعی دارای حامل‌ها‌ی قدرتمند غیر مذهبی است.

2.      فرهنگ واحد غربی به ویژه آمریکایی بر آن حاکمیت مسلطی دارد.

3.      هویت فکری و فرهنگی ملت‌ها‌ی کوچک در خطر است.

4.      شاخص‌ها‌ی خود ویژه بومی‌و متکثر و متنوع در برابر فرهنگ تک ساحتی غربی در حال نابودی است.

5.   فرهنگ غربی می‌کوشد ابزار عقلانیت گرایی و انتقاد را در جوامع پیرامونی تحت کنترل خود درآورد، عقلانیت دینی نیز از این بحران برکنار نیست، به گونه‌ای که غرب علاقمند است این عقلانیت به منابع دینی خویش تکیه نکند و گسست میان وضعیت موجود و ریشه‌ها‌ی تاریخی خود را اعلام کند.

6.   برخورد عامیانه و ایدئولوژیک و آمرانه برخی دولت‌ها و گروه‌ها‌ی ذی نفوذ با جهانی شدن، موجب حاشیه‌ای و پیرامونی شدن نهادهای مولد فرهنگ و اندیشه می‌گردد.

2-   فرصت‌ها

1.   جهانی سازی شاید فرصت مناسبی برای جامعه اندیشمندان دینی باشد که به صورت جدی تری به احیا و بازسازی فکر دینی بیندیشند.

2.   فرهنگ‌ها یی می‌توانند به حیات خویش ادامه دهند که با فرهنگ‌ها‌ی دیگر مبادله داشته باشند. فرهنگی که این قابلیت را از دست بدهد به سادگی میرا خواهد شد.‌یک فرهنگ زنده و پویا، تحولش با جست و جوی همه آن چیزهایی است که می‌تواند در فرهنگ‌ها‌ی دیگر پیدا کند و از آن خودش بکند.‌یک فرهنگ اگر فقط نگاهش به گذشته باشد، منجمد و خشک می‌شود.

3.   برخی بر این باورند که فرایند جهانی شدن نه تنها برای ما خطری محسوب نمی‌شود، بلکه با مراجعه به محورهای اصلی و روشنی که بتوان با آن، این فرایند را ارزیابی کرد، می‌توان به استفاده مثبت از آن دست‌یافت. این محورهای اصلی و اساسی می‌تواند انسان و حقوق بشر، آزادی و دموکراسی، و تربیت باشد.

پرسش‌ها‌ی زیر در باب این محورها می‌تواند مورد توجه قرار گیرد: آیا این فرایند خطراتی را متوجه انسان می‌سازد؟ آیا این نمودهای بیرونی، روند تربیت را تعطیل خواهد کرد؟

این سه محور، عناوین مبهمی‌اند که همواره می‌توان آنها را به صورت حربه‌ای سیاسی در جهت فشار بر افکار عمومی‌به کار گرفت و‌یا حتی از آنها به عنوان کالایی برای بازاریابی و توجیه انواع دخالت‌ها‌ی مسلحانه و غیر مسلحانه بهره‌برداری کرد.


 

فصل دوم

در فصل گذشته به بیان مفهوم دین و جایگاه دین در جامعه و مسائل و پدیده‌ها‌ی فرهنگی مرتبط با دین اشاراتی داشتیم. در این فصل به تعریف مفاهیم و ارتباط این پدیده‌ها با‌یکدیگر و تبیین دین زدگی، دین گریزی می‌پردازیم.

دین زدگی

اگر بخواهیم دین زدگی را تعریف کنیم با توجه به معانی و تعابیر مختلفی که از دین داریم شاید به گونه‌ای مختلف نیز ملزم باشیم آن را بیان کنیم. اما آنچه در این پژوهش و پژوهش‌ها‌ی علوم اجتماعی و دینی موردنظر است بیشتر دین زدگی به تعبیر ساده‌یعنی زده شدن از دین و این خود‌یعنی عدم گرایش و عدم وجود انگیزه‌ی لازم برای پذیرش دین و عناصر دینی و دستورات مربوط به دین. دین زدگی پدیده‌ای است که در آن‌یک سری عوامل و شاید پدیده‌ها‌ی دیگر اجتماعی و فرهنگی از درون جامعه و از بیرون جامعه این بینش و تفکر را در جامعه و بخصوص در نسل جوان قرار می‌دهد که نسبت به دین به شکلی بدبینانه می‌نگرند و در نزد این افراد دین کارکرد خود را به شکل واقعی از دست داده و دیگر حضور آن را برای خود و زندگی و جامعه‌ی خود ضروری نمی‌بینند و معمولا آن بخش از شخصیت آن را که باید متوجه دین باشد متوجه مسائل جدید به وجود آمده در جامعه می‌شود که در نهایت و در اثر عواملی که در فصل بعد بدان اشاره خواهیم کرد بی علاقگی نسبت به دین پیدا می‌کنند و وجهه‌ی دین نزد ایشان مورد تمسخر و تحقیر و پدیده‌ای بی فایده و پوچ جلوه می‌کند.

دین گریزی

دین گریزی پدیده‌ای است که شاید برخی مفهوم آن را مترادف با دین زدگی و گروهی هم آن را مجزا از دین زدگی تعریف می‌کنند اما باید خاطر نشان کرد که دین گریزی همراه با دین زدگی است و این به نوبه‌ی خود می‌تواند نتیجه‌ی دین زدگی در جامعه باشد. دین گریزی از پدیده‌ها‌ی اجتماعی است که در آن نه تنها گرایش علاقه‌ای نسبت به دین وجود ندارد بلکه همیشه گریز خوانده می‌شوند. ابزار و اهداف دینی موجود در جامعه را مورد قبول ندارند و معمولا نسبت به قرارگیری در معرض دین و رفتار بر اساس آموزه‌ها‌ی دینی واکنش نشان می‌دهند.

دین گریزی خودآگاه و ناخودآگاه:

دین گریزی در جوامع به دو شکل خودآگاه و ناخودآگاه اتفاق می‌افتد.

دین گریزی خودآگاه: معمولا در اثر‌یک عامل بیرونی اتفاق می‌افتد که سبب تغییر در اندیشه‌ها و تفکر نسبت به این می‌شود و لذا این افراد اهداف و ابزار دینی را مورد پذیرش ندارند و قبول نمی‌کنند.

دین گریزی ناخودآگاه:

اینگونه دین گریزی شیوه‌ای است که افراد شاید واقعا دیندار باشند و مناسک دینی را به جای آورند اما گاهی هواهای نفسانی، تحمل گرایی، مادیات و کلیه‌ی امور دنیوی و فریبنده ایشان را در حالتی قرار می‌دهد که اهداف روزمره ایشان با اهداف دینی تطابقی ندارد و برای مشروع جلوه دادن‌یا کمتر درگیر شدن با مسائل و دستورات دینی به گریز از آن روی می‌آورند و‌یا مغایرت و ممانعت دستورات دینی با اهداف ایشان باعث سرخوردگی انزجار آنها از دین می‌شود که در جامعه‌ی ما نیز این شکل بسیار دیده می‌شود.

دین ستیزی

ستیزه جویی در برابر دین نیز از پدیده‌ها‌ی جوامع امروزی است حال این ستیزه‌جویی ممکن است با‌یک دین خاص باشد و ممکن است در برابر همه‌ی ادیان بشری قرار گیرد، اما در این پژوهش ما کمتر به بحث ستیز با دین می‌پردازیم و تنها در این قسمت رابطه‌ی آن را با دین زدگی و دین گریزی بیان می‌کنیم.

دین ستیزی به معنای به دشمنی برخاستن با دین و انجام اعمالی در جهت تخریب و از بین بردن عناصر دینی و به انزوا کشاندن دین در‌یک جامعه و درنهایت به غیر کاربردی کردن اثر دین در جامعه خشم می‌شود.

رابطه‌ای که در این جا می‌توانیم بین دین زدگی و دین گریزی با دین ستیزی قائل شویم این است که دین زدگی می‌تواند منجر به دین گریزی و این در حضور شرایط خاص و محرک‌های دیگر می‌تواند به ستیزه جویی در برابر دین تبدیل شود.

بررسی دین زدگی و دین گریزی در جامعه:

این پدیده معمولا در جامعه و در میان نسل جوان و بخصوص افرادی که کمتر در محیط‌های مذهبی تربیت‌یافته و تحت تاثیر عوامل مختلف قرار گرفته اند وجود دارد که در فصل سوم به طور کامل به بررسی و تحلیل عوامل مربوطه خواهیم پرداخت. با توجه به اینکه این پدیده‌ها نسل جوان، را هدف خود قرار داده اند آثار نابجای فرهنگی را نیز در جامعه ایجاد می‌کند که شاید در نسل‌ها‌ی بعدی نیز رسوخ کند. دین زدگی و دین گریزی خود به نوعی می‌تواند در برابر بخشی از فرهنگ نیز قرار گیرد و حتی سنت گریزی را نیز در بر داشته باشد، چرا که دین و سنت نیز در آن بخشی که در فرهنگ جامعه قرار دارد اشتراک فراوانی با هم دارند لذا بدین وسیله می‌توان دین گریزی را همراه با سنت گریزی نیز پنداشت.

طبق آرای برخی محققین دین زدگی و دین گریزی در میان قشر تحصیلکرده و روشن فکر نیز نمود دارد ولی در اینجا باید این را مورد توجه قرار داد که این نوع از عدم گرایش به دین و‌یا کمرنگ بودن تعصبات دینی در میان قشر فرهیخته و علمی‌جامعه را باید از آنچه مورد بحث قرار دادیم تفکیک نمود. چرا که این توجه کمتر به دین و عدم تعصب ورزیدن به امور دینی در‌یک جامعه توسط اقشار علمی‌و تحصیلکرده بیشتر به سبب تفکر منطقی و علمی‌و خردورزی است که در این افراد شکل گرفته و روشنفکران باید خارج از طبقهع دین، قوم و بستر اجتماعی خود تحلیل و تصمیم گیری نمایند و علت کم توجهی به امور دینی و دستورات دین توسط این گروه منبعث از همین واقعیت است. حال آنکه چه بسا در میان این افراد اهداف دینی و الهی بسیار بیشتر مورد پذیرش و عمل باشد و اهداف الهی در میان این قشر نمود بسیار بیشتری در زندگی نسبت به حتی علمای دین و دینداران متعصب داشته باشد و در میان این قشر زندگی سالمتر، شعور اجتماعی و شهروندی، اعتقاد باطنی به وجود خدا و ... حضور پررنگ تری دارد گرچه که شاید خیلی مناسک گرا نباشند.

آثار نامطلوب دین زدگی و دین گریزی:

این پدیده‌ها به نوبه‌ی خود در جامعه می‌تواند ضمن اینکه در اثر عواملی از جمله آنومی اجتماعی داشته باشد خود باز مولد ناهنجاری در جامعه را نیز موجب خواهد شد‌یعنی دین زدگی هم می‌تواند مخلوق بسیاری عوامل باشد که معضلات اجتماعی و ناهنجاری‌ها ‌یکی از این عوامل است که در فصل بعد بیشتر بدان‌ها خواهیم پرداخت و از سویی خود باز تشدید کننده ی ایجاد‌یک فضای آنومیک در جامعه می‌شود و این به سبب قرار گرفتن در مقابل دین و فرهنگ جامعه است که از آثار دین زدگی ودین گریزی و در نهایت دین ستیزی است که چون هدف ما بیشتر عوامل ایجاد این پدیده‌ها ست به جزئیات مذکورات بالا نمی‌پردازیم.


 

فصل سوم

بررسی عوامل موثر بر دین زدگی و دین گریزی در جامعه:

در این فصل به بررسی همه‌ی عوامل مفروض و دخیل در ظهور پدیده‌ها‌ی مذکور در جامعه می‌پردازیم و هریک از این علل و میزان تاثر جامعه را از آنها مورد ارزیابی و تحلیل قرار می‌دهیم.

1-تهاجم فرهنگی:

یکی از عوامل بسیار موثر در شکل گیری این پدیده‌ها بحث تهاجم فرهنگی است که سالها از سوی غرب و کشورهای سرمایه داری بخصوص کشورهای اروپا و آمریکای لاتین صورت گرفته است و تا حد زیادی با موفقیت نیز روبرو شده است. چنانکه اکنون در میان درصد بالایی از نسل جوان کشور گرایش به عناصر فرهنگی غرب دیده می‌شود و نمود و تاثیر آن را در شیوه‌ها‌ی پوشش، رفتار و به طور کل تفکر نسل جوان مورد نظر ما می‌توان‌یافت. همچنانکه تغییر در بسیاری از ارزش‌ها نیز صورت گرفته است و آنچه که ما در فصل قبل بدان اشاراتی کردیم زاییده‌ی همین عامل است که به تقابل این ارزش‌ها با سنت و دین شده است.

استفاده از رسانه‌ها‌ی ارتباط جمعی بخصوص ماهواره و اینترنت ابزار اصلی مورد استفاده توسط عاملین این هجمه‌ی فرهنگی بوده است که بسط بیشتر بحث تهاجم فرهنگی و سایر ابزار مورد استفاده در حوصله این مقاله نیست ولی باید اذعان داشت که عامل قوی در ایجاد این پدیده‌ها بوده است.

2-عملکرد عالمان دینی:

یکی از عوامل بسیار مهم در ایجاد دین زدگی و دین گریزی در جامعه عملکرد ناشایست علمای دین و افرادی که باید در جامعه الگویی برای سایرین باشند بوده است. در طول تاریخ و در همه‌ی ادیان همیشه فساد و انحطاط اخلاقی علما و روحانیون دینی به وفور دیده شده است. در جامعه‌ی ما نیز هنگامی‌که سوءاستفاده‌ها‌ی مادی و اخلاقی از ابزار دین توسط علما و روحانیونی صورت می‌گیرد که باید رفتار و اخلاق و منش ایشان الگوی عموم جامعه باشد به طور مسلم سبب انزجار از دین را نزد افراد جامعه پدید می‌آورد.

این افول اخلاقی و استفاده ابزاری توسط علما و روحانیون دین و آنانکه سردمداران دین در جامعه معرفی می‌شوند سبب تنزل شخصیت و هویت دین در جامعه شده و از سویی بهانه‌ای می‌شود و تسهیلاتی را برای سایر عوامل پدید می‌آورد که دین زدگی، دین گریزی و دین ستیزی را در جامعه پرورش دهد و به عمل آورد.

3-پدیده‌ی جهانی شدن:

پدیده‌ی جهانی شدن (Globalization) که همراه با فشردگی زمان و مکان در جامعه‌ی امروزی بسیار مورد توجه است، می‌تواند خود از عوامل استعاله‌ی فرهنگی محسوب شود. جهانی شدن که همراه با پیشرفت‌های تکنولوژیکی در زمینه‌ی فن آوری ارتباطات و اطلاعات صورت گرفته است از سویی فرصتی برای قومیت‌ها و فرهنگ‌ها‌ی مختلف برای معرفی خود به همه‌ی جهان است و از طرف دیگر تهدید بسیار مهمی‌برای فرهنگ‌ها‌ی ضعیف تر است که در این فرایند دچار تزلزل و انحلال شوند، لذا این فرایند با همه‌ی ویژگی‌ها‌ی قابل توجهی که دارد می‌تواند عاملی برای تخریب فرهنگ جامعه و از سویی عناصر دین و مذهبی جوامع بخصوص در کشورهای جهان سوم باشد.

با این توجه در صورت ایجاد بستر فرهنگی لازم و شرایط و عوامل دیگر این فرایند می‌تواند در خلق و تشدید پدیده‌ها یی چون دین زدگی و دین گریزی نیز موثر واقع شود.

4-معضلات اجتماعی:

معضلات اجتماعی از قبیل بیکاری، طلاق، فقر، فساد مالی، فحشا، بزهکاری و اعتیاد و ... همه عوامل و پدیده‌ها یی هستند که می‌توانند سبب ایجاد جامعه‌ای متشنجرا فراهم آورند و در چنین جامعه‌ای دین نیز کارکرد واضح خود را از دست می‌دهد و اثر کمتری خواهد داشت. چنانکه ما در مسائل و پژوهش‌ها‌ی دینی نیز روابطی مانند فقر و کفر را می‌شناسیم. وجود ناهنجاری‌های اجتماعی نیز از عوامل موثر در دین گریزی و دین زدگی می‌تواند باشد. این معضلات می‌تواند در شیوه‌ی تامین نیازهای معیشتی افراد در جامعه و زیاده خواهی آنان موثر باشد که خود همراه با فاصله گرفتن از دستورات دینی و بی اهمیتی نسبت به آن را سبب می‌شود. همچنین قانون گریزی، بی عدالتی، عدم ضمانت اجرای قوانین نیز از عواملی است که می‌تواند باعث آنومی‌اجتماعی و درنهایت کمرنگ شدن شکل کاربردی دین در جامعه و دین زدگی و دین گریزی می‌گردد.

5-تکرار مکررات در دین:

یکی دیگر از عوامل موثر و دخیل در دین زدگی پافشاری بیش از حد سردمداران و روحانیون مذهبی در تکرار مسائل و دستورات دینی به طوری که نوعی خستگی ذهنی و روحی در افراد ایجاد می‌کند. این تکرارها که معمولا در اجتماعات مختلف و بیشتر توسط رسانه‌ها‌ی ارتباط جمعی تحت نظارت دین در جامعه اعمال می‌شود کارکرد منفی را سبب می‌شود که انزجار از دین در افراد را پدید می‌آورد. این کارکرد پنهان و منفی که به طور حتم مقصود مبلغین دینی نیست عامل مهمی‌در ایجاد حس خستگی و تنفر و دوری گزیدن از دین می‌گردد.

6-عدم استفاده بجا و مناسب از ابزارها، عناصر و مناسک دینی:

یکی دیگر از عوامل دین زدگی عدم به کارگیری از عناصر و نمادهای دینی در موقعیت‌ها‌ی مناسب است. موقعیت‌ها یی که بتواند همراه با شکل گیری‌یک ذهنیت مثبت و خاطره‌ی نیکو از حضور تقدسات دینی است. به طور مثال شاید بیشترین مواردی که‌یک فرد در جامعه‌ی ایران تلاوت قران را بشنود در مراسم تدفین دوستان و آشنایان و اقوام خود باشد و این کاربرد سبب‌یک کاربرد منفی و باز هم پنهان را فراهم می‌آورد که در نهایت منجر به داشتن ذهن منفی و خاطره‌ای ناخوش از تلاوت قران است. در نمونه‌ای دیگر درمیان مسلمانان و بخصوص شیعیان مراسم عزاداری برای اهل بیت بسیار با توجه و عنایت بیشتر و مفصل تر و در زمان طولانی‌تر و با روایات متعدد صورت می‌پذیرد در حالی که در مورد اعیاد و ولادات ائمه به اندازه‌ی لازم سبب شادمانی افراد جامعه فراهم نمی‌شود و این موجب این می شود که تعداد زیادی از روزهای سال به عزاداری و غم سپری شود که این خود باز کارکرد پنهان دیگری از عملکرد در علمای دینی و رسانه‌ها در جامعه است.

7-آمیختگی دین و سیاست:

آمیختگی دین و سیاست در جامعه‌ی ما بیشتر از اینکه به سود دین تمام شود باعث تخریب وجهه‌ی آن در جامعه می‌شود. چنانکه حاکمان قدرت در جامعه‌ی ما که همواره و معمولا سدرمداران دین نیز محسوب می‌شوند هرگونه سیاست و خط مشی خود را با نیات و اهداف مختلف در زیر لوای دین قرار می‌دهند و حتی مشروعیت وجود خود را از دین دریافت می‌کنند. بدین گونه به قدرت خود مشروعیت بخشیده و آن را در جامعه تبدیل به اقتدار می‌کنند. لذا هرگونه عمل اشتباه بدون برنامه و با اهداف سیاسی و حزبی که منجر به اعمال فشار بر گروه‌ها‌ی مختلف اجتماعی شود خود می‌تواند عامل محرکی در دین زدگی باشد.

از سوی دیگر بسیار دیده شده است از گرایشات دینی و مذهبی و به طور کل احساسات دینی مردم نردبانی برای بالا رفتن در سلسله مراتب قدرت استفاده می‌کنند. شایان ذکر است که در مواردی چند افرادی که قدرت خود را به سبب دین مشروعیت بخشیده اند در درون زندگی خود و در پنهان به جنایات و انواع فسادهای اخلاقی و مالی اشتغال دارند و زیر پرچم دین و در پناه آن از هرگونه مجازات نیز تبرئه شده اند، لذا این نیز سبب از بین رفتن وجهه‌ی واقعی دین در جامعه و بهانه‌ای و مسهلی برای تاثیرگذاری سایر عوامل و تسریع دین زدگی و دین گریزی در جامعه می‌شود.

8-پیشرفت‌ها‌ی علمی:

در فصل دوم هم به طور اجمالی این را مطرح کردیم که برخی معتقدند که در میان قشر تحصیلکرده دین زدگی و دین گریزی بیشتر وجود دارد و در پاسخ به آن اذعان داشتیم که اتفاقا آنچه خصوصیت ماهوی دین و هدف اصلی دین است شاید در زندگی افراد فرهیخته‌ی علمی‌بیشتر دیده شود از طرفی پیشرفت‌ها‌ی علمی‌به سبب توجیه روز افزون پدیده‌ها یی که برای ذهن بشر قابل حل نبوده شاید به زعم برخی توجه به سمت خدا و دین را کمتر از گذشته نموده است، زیرا در عصر کنونی فرد و عقلانیت حاکمیت بیشتری دارد و در دین عصر شاید حضور دین در عرصه‌ی زندگی کمرنگ شده باشد ولی روی دیگر این پیشرفت‌ها این است که گاهی هم شناخت نسبت به پدیده‌های عالم و عظمت جهان مادی بتواند گرایش انسان را به گونه‌ای بیش از پیش به وجود ناظم و آفریدگار بزرگ و دانای جهان معطوف کند در نتیجه علم از سویی می‌تواند تاثیرگذار بر دین زدگی باشد و از سویی خود دین مایه‌ای برای توجه به خالق جهان باشد.


فصل چهارم

جمع بندی، نتیجه گیری، ارائه راهکار

از همه‌ی آنچه در سه فصل قبل ارائه شد در‌یک نتیجه گیری کلی می‌توان اذعان نمود که پدیده‌ها‌ی دین زدگی، دین گریزی و حتی دین ستیزی از‌یک سری مجموعه عوامل ناشی می‌شود که بخشی از این عوامل درونی و از بطن جامعه بروز می‌کند وبرخی ا


مطالب مشابه :


آسيب شناسي قوانين ومقررات شغلي زنان

و ریشه آسیب های قوانین وارائه مدل راهبردی آسیب و محدود راهکارها و




زنان سرپرست خانوار

هدف از این مقاله : آسیب های اجتماعی زنان سرپرست خانوار 7- ارائه راهکارها و پیشنهادات




آسيب شناسي اجتماعي - رضائيان- ثناءالدين پناه

موضوع تحقیق: آسیب های




خلاصه گزارش عملکرد گروه آموزشی فلسفه ومنطق بیضاء درسال تحصیلی91-90

4-بررسی وتهیه راهکارها وپیشنهادات مشکلات وارائه راهکارهای 60-آسیب های




لیست مقالات رسیده به دبیرخانه نخستین کنفرانس ملی هواشناسی و مدیریت آب کشاورزی

نظام پیشنهادات یخبندان های آسیب رسان به چالشها وارائه راهکارها ي مديريت




*دین زدگی و دین گریزی

از جمله پدیده‌های مطرح جامعه راهکارها و پیشنهادات جلب جوانان وارائه‌ی




بررسی طرح های بهسازی و نوسازی بافت قدیم شهرها(نمونه موردی: بافت قدیم کرمانشاه)

دراین مقاله ضمن بررسی طرح های بهسازی و از مهمترین راهکارها و سیاستهای پیشنهادات




برچسب :