متن کامل کتاب ازدواج ما؟! (بخش دوم)
بررسی انگیزه ها و هدفهای ازدواج:
افرادی که تصمیم می گیرند با یکدیگر زندگی کنند و با همدیگر ازدواج نمایند، آگاهانه یا نا خود آگاه، آرمان ها و هدفهایی برای این ازدواج در نظر دارند.
ازدواج برای تامین نیازهای اقتصادی:
در بسیاری از ازدواجها، یکی از مهمترین انگیزه ها و علتهای ازدواج، تامین نیازهای اقتصادی می باشد.
در جامعه هایی که امکان به دست آوردن کار مناسب با درآمد مناسب، برای یکی از طرفین ازدواج فراهم نباشد،ازدواج به عنوان راهی برای تامین مخارج و هزینه های زندگی در نظر گرفته می شود.
در بیشتر جوامع، این زنان و بانوان هستند که کار مناسب با درآمد مکفی به دست نمی آوردند و از این رو در ازدواجشان تامین نیازهای اقتصادی را در نظر می گیرند. در این نوع ازدواجها با دو مساله مواجه می شویم:
اول اینکه چون یکی از طرفین ازدواج - معمولا زن - برای تامین مخارج اقتصادی خود، ازدواج نموده است، همسرش سعی می کند برای پایدار ماندن ازدواج، زنش در آینده نیز استقلال اقتصادی پیدا ننماید و همیشه محتاج به شوهر خود باقی بماند.
دوم اینکه بسیاری از مردانی که نمی توانند مخارج و هزینه های زندگی همسر خود را پرداخت نمایند به عبارت دیگر کسانی که نمی توانند غیر از هزینه زندگی خود، مخارج زندگی شخص دیگری را پرداخت نمایند، به ناچار امکان ازدواج برایشان میسر نمی شود.
در زمانهای گذشته و تا سده بیستم، هر ازدواجی با بوجود آمدن فرزندان متعدد همراه بود و به ناچار کار اصلی زنان را بچه داری و خانه داری تشکیل می داد. در آن شرایط تامین کردن نیازهای اقتصادی زن توسط شوهر، امری کاملا طبیعی و بدیهی بود.
ازدواج برای تشکیل کانون خانوادگی:
یکی از موهبت هایی که ازدواج به ارمغان می آورد ایجاد کانون خانوادگی برای هر دو طرف ازدواج است که این کانون محبت آمیز خانواده، هم آرامش روحی و روانی را برای زن و شوهر به همراه دارد و هم باعث استقلال شخصیت افراد از خانواده پدری خود می گردد.
در بیشتر موارد کانون محبت آمیز خانواده پس از مدتی کم و بیش به سردی می گراید. علت اصلی این پدیده خسته شدن زوجین از یکدیگر می باشد. البته در مواردی که زوجین کاملا هماهنگ و متناسب و مکمل همدیگر باشند شاید این خسته شدن پدید نیاید و یا شدید نباشد.
در بسیاری از جامعه ها طرفین ازدواج با بوجود آوردن فرزند و یا فرزندان سعی می کنند که این مشکل را رفع نمایند ولی در عمل موفقیتی به دست نمی آورند یعنی با وجود اینکه شاید کانون خانواده باقی بماند ولی گرمی محبت و عشق در آن ایجاد نمی شود.
خسته شدن زوجین از همدیگر و سردی روابط بین آنها علتها و سببهای مختلفی می تواند داشته باشد که به بعضی از آنها اشاره می شود.در نوع ازدواج دائمی که در ایران رایج می باشد طرفین ازدواج فقط ازدواج جنسی انجام نمی دهند بلکه با انجام ازدواج جنسی،ازدواج اقتصادی و ازدواج خانوادگی و ازدواج عقیدتی نیز بوجود می آید یعنی وقتی دو نفر با هم ازدواج می نمایند، در امور اقتصادی یکدیگر هم داخل می شوند و معمولا اقتصاد زن وابسته و متکی به شوهر می گردد، همچنین خانواده های طرفین ازدواج هم، با یکدیگر آمیخته و مرتبط می شوند و نیز زوجین به امور فکری و عقیدتی همسر خود، توجه و نظارت می کنند.
این موارد باعث می شود که زن و شوهر بطور مداوم در کنار هم باشند و در بیشتر امور یکدیگر دخالت و نظارت داشته باشند.
نکته دیگر اینکه زن و شوهر در تمام زمینه ها، هم اندازه و متناسب با یکدیگر نیستند به بیان روشن تر، خیلی کم اتفاق می افتد که زوجین در امور اقتصادی و خانوادگی و فکری و عقیدتی، هماهنگ و متناسب با هم باشند و با هم تفاهم داشته باشند. با وجود این، می بینیم که زن و شوهر در حالیکه هم سایز و هماهنگ نیستند بطور مداوم و همیشه در یک محیط هستند و در تمام امور یکدیگر هم، دخالت و نظارت دارند و این از عوامل مهم دلزدگی و دلسردی در روابط زناشویی می باشد.شاید بهترین راه برای جلوگیری از آن، کمتر با هم بودن و کمتر دخالت کردن در امور یکدیگر باشد یعنی ازدواج فقط در حد همان ازدواج جنسی انجام شود و ازدواج اقتصادی و ازدواج خانوادگی و ازدواج عقیدتی و فکری صورت نگیرد. به عبارت دیگر ازدواج به شکل بسیار ساده بین دو نفر انجام شود. راه دیگر که می تواند تکمیل کننده راه نخست باشد این است که، ازدواج زماندار باشد.
ازدواج برای فرزنددار شدن:
هر انسانی بطور فطری دوست دارد که همیشه باقی بماند و چون امکان حیات ابدی برای هیچکس مقدور و میسر نیست،ناگزیر سعی می کند آثاری از خود به یادگار باقی گذارد. شاید علاقه به داشتن فرزند از همین غریزه انسان ناشی بشود. به هر حال تمایل به داشتن فرزند را می توان نوعی غریزه به شمار آورد.همه انسانها دوست دارند که آمال و آرزوهای خودشان به نوعی در فرزندانشان تحقق یابد.
معمولا افرادی که در سنین بالا ازدواج می نمایند یکی از هدفهای ازدواجشان، فرزنددار شدن است و چون زمان باروری در خانمها محدود است این انگیزه در میان زنانی که در سنین بالا ازدواج می نمایند بیشتر به چشم می خورد.
البته همانطور که قبلا ذکر شد در بعضی موارد طرفین ازدواج داشتن فرزند را، به خاطر دوام و پایدار ماندن ازدواج می خواهند. گاهی نیز اتفاق می افتد که زوجین در اثر ناآگاهی و یا نداشتن امکانات جلوگیری از حاملگی، دارای فرزند می شوند.
ازدواج برای هوسبازی:
بعضی از افراد به دنبال هوسهای خود کشیده می شوند و کنترل و حفاظتی بر تمایلات و خواسته های نفسانی ندارند. این گونه افراد اگر ببینند برای رسیدن به هوسهای جنسی خود راهی بجز ازدواج ندارند، اجبارا ازدواج می نمایند ولی چون هوسباز هستند با انجام ازدواج نیز هیچگونه تقید و پایبندی به همسر برای خود در نظر نمی گیرند.
البته این موضوع بیشتر در کشورهایی است که روابط جنسی فقط با ازدواج کردن امکان پذیر می باشد ولی در کشورهای غربی این مساله به شکل عیاشی ها و بی بند و باری های جنسی خود نمایی می کند.
شاید این نکته در ذهن مطرح شود که هوسبازی جنسی چه اشکالی دارد؟ و آیا لازم است با آن مقابله کنیم؟
کسانی که برای انسان ابعاد معنوی و روحانی قائل هستند با هوی و هوس مخالفند؛ از این نظر که اگر کسی که به دام هوی و هوس بیفتد چنان در آن گرفتار می شود که فقط به همان هوسها فکر می کند و هیچگاه به تکامل ابعاد انسانی و معنوی خود و جامعه نمی اندیشد.اما صرف نظر از این دلیل، متابعت کردن و پیروی کردن از هواهای نفسانی و هوسهای جنسی، انسان را در ابعاد مادی و جسمانی نیز از حالت تعادل خارج می کند.
همه می دانیم که نیاز جنسی وجود دارد ولی هوسهای جنسی با نیاز جنسی تفاوت دارد. ارضاء و اقناع نیاز جنسی نیز با ارضای هوسهای جنسی، بسیار تفاوت دارد. اگر کسی به دنبال هوس های جنسی خود برود و بخواهد آنها را برآورده سازد در نهایت به آرامش روحی نمی رسد چرا که هوسها هیچگاه پایان نمی پذیرند مگر آنکه بخواهیم در مقابل آنها بایستیم و با آنها مقابله کنیم.
شخصی که هوسباز می باشد مانند کسی است که در خوردن غذا به پرخوری عادت می کند. عادت به پرخوری باعث لذت بیشتر نمی شود- اگر چه به نظر انسانهای گرسنه، عادت به پرخوری لذت بخش است- ولی در واقع پرخوری برای شخص مبتلا به آن فقط عوارض روحی و جسمی بسیاری را به همراه می آورد.برای مقابله کردن با هواهای نفسانی و هوسهای جنسی چند مولفه باید در کنار هم قرار گیرند:
مولفه اول اینکه تحریک های جنسی که از درون انسان سرچشمه می گیرند، کنترل شوند که لازمه آن ارضای به موقع نیاز جنسی است. پس باید سیستم ازدواج به گونه ای باشد که امکان تامین نیاز جنسی به آسانی فراهم باشد.دیگر اینکه خود شخص بخواهد جلوی هواهای نفسانی و هوسهای جنسی خود را بگیرد. به عبارت دیگر، خود انسان اراده کند که تقوی و پرهیزگاری پیشه نماید و بر رفتار خود تسلط داشته باشد که کنترل کردن نگاه از آن جمله است.
مولفه دوم اینکه تحریک های جنسی که از بیرون انسان سرچشمه می گیرند، کنترل شوند.
تحریکات بیرونی به شکل های مختلف می باشند: خود آرایی دیگران و جلوه گری نمودن و برهنگی از آن جمله هستند که برای کنترل این موارد موضوع حجاب و پوشش در نظر گرفته شده است.
انواع دیگری از تحریکات که از بیرون بر انسان تحمیل می شود عبارت هستند از دانسینگ ها و مراکز فحشاء که وجود این مکان ها به خودی خود، تحریک کننده هوسهای جنسی می باشند. همچنین فیلم های جنسی نیز به نوعی تحریک کننده می باشند.
البته باید توجه داشته باشیم که اگر مولفه اول که همان محرک های درونی انسان است، بسیار قوی باشد به عبارت دیگر نیازهای جنسی واقعی انسان ارضاء نشده باشد، با کوچکترین تحریک بیرونی تمایلات درونی تشدید می شوند و هوسهای جنسی بروز می نمایند.
در وضعیت فعلی ایران به علت اینکه سیستم ازدواج موجود و نوع آن، پاسخگوی نیازهای جنسی درونی افراد نیست، سعی می شود با هر عملی که به نوعی محرک بیرونی به حساب آید، مقابله شود با وجود اینکه شاید خود آن عمل به خودی خود هیچگونه تحریک کنندگی نداشته باشد. مخالفت کردن بعضی از افراد با کار کردن خانمهای با حجاب، در خارج از خانه و یا مخالفت نمودن با دوچرخه سواری و موتورسواری خانمها از همین جا، نشات می گیرد.
ازدواج برای ارضای نیاز جنسی:
یکی از اصلی ترین و مهمترین انگیزه هــــــــا و هدفهایی که برای شروع ازدواج می توان در نظر گرفت، تامین نیاز جنسی طرفین در ازدواج می باشد.
هدفها و خواسته های دیگری که برای ازدواج نمودن عنوان می شود، انگیزه ها و هدفـهای فرعی و تبعی می باشـند که گاهی در شـرایـط و موقـعـیـتهای خاص و ویژه،به جای هدف اصلی قرار می گیرند.گاهی اوقات بعضی از خواسته ها و هدفها که برای ازدواج وجود دارد، قابل دست یافتن و جمع شدن با یکدیگر هستند یعنی می توان با ازدواج نمودن به چند خواسته و آرزو دست یافت.ولی مواردی هم هست که رسیدن به بعضی از خواسته ها در ازدواج، باعث فراموش شدن انگیزه و هدف اصلی ازدواج می گردد.
در این نوع ازدواج دائمی که رایج است معمولا پس از مدتی انگیزه اصلی ازدواج، تا حدودی به فراموشی سپرده می شود و هدفهای دیگری جایگزین آن می شود.بهترین سیستم برای ازدواج، ازدواجی می باشد که در آن تامین نیاز جنسی به آسانی میسر شود – که این، اساسی ترین و اصلی ترین هدف ازدواج است – و همچنین با انجام ازدواج کانون محبت آمیز خانواده برای طرفین بوجود آید.مدت زمان این ازدواج می تواند تا هنگام تمایل طرفین نسبت به هم ادامه داشته باشد.
همچنین داشتن فرزند نیز هنگامی تحقق یابد که زن و شوهر متفقا به این نتیجه رسیدند که می توانند برای همیشه در کنار هم و با هم زندگی نمایند.
بررسی چند نوع ازدواج:
برای انتخاب کردن بهترین سیستم برای ازدواج لازم است زوایای مختلف هر نوع ازدواج به دقت بررسی گردد و نقاط ضعف و قوت هر یک در نظر گرفته شود.
البته این در صورتی است که ما بخواهیم با موضوعات و مسائل به شیوه منطقی و عقلانی بر خورد نماییم ولی اگر بخواهیم با تعصب های جاهلانه با موضوعات برخورد کنیم در این صورت لزومی ندارد با روشهای دیگری برای زندگی کردن آشنا شویم زیرا با تعصب های جاهلانه هیچگاه نمی توان واقعیتها را دید.
همچنین باید توجه داشته باشیم که با استفاده صحیح از عقل و منطق است که می توانیم بیان خداوند و پیامبر را بفهمیم و دستورها و نظرات حقیقی شارع را درک نماییم.
ازدواج دائمی:
در ازدواج دائمی، قصد و اراده زوجین در ازدواج بر این است که تا پایان عمر با هم زندگی کنند. در اینجا چند مطلب وجود دارد که توضیحاتی پیرامون آنها بیان می کنیم.
چون این ازدواج دائمی و همیشگی می باشد ظاهرا باید برای هر شخص در زندگی فقط یکبار اتفاق بیفتد ولی در عمل در خیلی از موارد چنین نمی شود.
به هر حال زن و شوهر قصد و اراده اولیه شان بر این است که همیشه در کنار هم زندگی کنند و به همین سبب برای انتخاب کردن بهترین همسر بسیار سخت گیری می نمایند و همچنین برای مراسم ازدواج، مخارج و هزینه های بسیار گزاف صرف می کنند. این موضوع سبب می شود کسانی که از امکانات و شرایط مطلوبی برخوردار نیستند امکان ازدواج برایشان وجود نداشته باشد.
نکته دیگر اینکه چون باور و اراده طرفین ازدواج بر دائمی بودن آن است معمولا در این نوع از ازدواج خیلی زود موضوع داشتن فرزند پیش می آید.
با به وجود آمدن فرزند و یا فرزندان، بالاجبار کار و مشغله اصلی زنان و مادران خانه داری می شود و به دنبال آن مخارج و هزینه های همسر باید از طرف شوهر پرداخت گردد.این موضوع از آغاز ازدواج مشخص است در نتیجه در این ازدواج از آغاز، نفقه همسر و فرزندان بر عهده شوهر قرار داده شده است. به عبارت دیگر شوهر باید هزینه های مسکن و خوراک و پوشاک و دیگر مخارج زندگی خودش و همسرش و فرزندانش را بپردازد.
البته در گذشته و قبل از پیشرفت تکنولوژی هر نوع ازدواجی و آمیزشی اجبارا با بوجود آمدن فرزند همراه بود و چون مادر لازم بود از فرزندان متعدد خود مراقبت نماید خود به خود شغل اصلی مادران را خانه داری و رسیدگی به امور فرزندان تشکیل می داد: پس می بایست شوهر مخارج او و فرزندان بوجود آمده را تقبل می نمود. ولی در شرایط کنونی چون نوعی ازدواج دائمی می باشد برای دوام و پایداری آن دارای فرزند می شوند. به بیان روشن تر در گذشته بوجود آمدن جبری و نا خود آگاه فرزندان، ازدواج دائمی را ایجاب می کرد ولی امروزه برای بقاء ازدواج دائمی، وجود فرزند لازم می گردد.
مطلب دیگر که در ازدواج دائمی پیش می آید دلسرد شدن زن و شوهر از هم، با گذشت ایام و به مرور زمان می باشد. این امر می تواند عوامل مختلفی داشته باشد که به چند مورد آن اشاره می شود:
در ازدواج دائمی زن و شوهر علاوه بر ازدواج جنسی در زمینه های دیگر نیز به نوعی با هم ازدواج می نمایند که عبارت هستند از:
ازدواج اقتصادی، ازدواج خانوادگی و ازدواج عقیدتی، یعنی در این نوع ازدواج زن و شوهر در امور اقتصادی یکدیگر دخالت می کنند و معمولا اقتصاد زن وابسته و متکی به اقتصاد همسرش می گردد. همچنین خانواده های آنها نیز با یکدیگر آمیخته و مرتبط می شوند. علاوه بر اینها زن و شوهر به امور فکری و عقیدتی همدیگر هم نظارت و توجه می کنند.
مجموعه این موارد نوعی فرهنگ در میان جامعه بوجود آورده است که دارای نقطه ضعفهایی می باشد.
در این طریقه ازدواج چون معمولا یک نفر باید مخارج و هزینه های زندگی خود و همسر و فرزندانش را تامین نماید، این باعث می شود که شخص برای به دست آوردن در آمد بیشتر در کارش با بی عدالتی و بی انصافی رفتار نماید که از آن به زرنگی تعبیر می کند. این زیاده طلبی در کسب درآمد برای تامین کردن هزینه زندگی دیگران همیشه ادامه دارد زیرا وابستگی اقتصادی همسر و فرزندان به یک فرد، کم و بیش باقی می ماند.از طرفی چون ارتباطات خانوادگی در این نوع ازدواج زیاد می باشد،این موضوع علاوه بر اینکه دخالت کردن خانواده ها را در امور یکدیگر به همراه دارد باعث ایجاد نوعی عاطفه خانوادگی در میان خانواده ها می شود. علاقه و احساسات داشتن نسبت به خویشاوندان با محبت و علاقه داشتن نسبت به همه هم نوعان تفاوت دارد.
در جامعه ما عاطفه خانوادگی و خویشاوندی وجود دارد اما عاطفه عمومی کم است و اگر ترحم و شفقت به عموم دیده می شود، در اثر عوامل مقطعی و تحریک شدن ناگهانی احساسات به وجود می آید. مجموعه این عوامل سبب می شود که برای تحصیل و اکتساب منافع خانوادگی، منافع عمومی را و همچنین قوانین عمومی جامعه را در نظر نگیریم.
به جهت اینکه ازدواج دائمی جنبه های مختلف زندگی را در بر می گیرد لازم می باشد که زوجین در ازدواج با هم کاملا متناسب و هم سایز و هماهنگ باشند تا با یکدیگر تفاهم کامل داشته باشند ولی در واقع چنین چیزی عملی نمی گردد و کم اتفاق می افتد که دو نفر کاملا متناسب و هم اندازه برای هم باشند.
با وجود این اگر بر فرض شخصی بتواند همسر دلخواه و متناسب با خود را بیابد نکته دیگری باز باقی می ماند و آن این است که انسان ذاتا نمی تواند در کنار شخص دلخواه خود برای همیشه و بطور مداوم زندگی کند.بلکه پس از مدتی دو نفر از یکدیگر دلسرد می شوند مگر اینکه میزان با هم بودنشان و دخالتشان در کارها و امور همدیگر، کم و اندک باشد. با گذشت ایام و دلسرد شدن زن و شوهر از یکدیگر چند راه در پیش روی آنها قرار می گیرد:
راه اول اینکه زوجین با وجود دلسرد بودن از هم با یکدیگر زندگی کنند و همدیگر را تحمل نمایند که معمولا این موضوع بیشتر در مواقعی به چشم می خورد که پای فرزندان به میان آمده باشد و پدر و مادر نگران سرنوشت فرزندان خود باشند. اما مشکل جدیدی که در اینجا پیش می آید این است که با ادامه این وضعیت، دیگر خانواده کانون محبت آمیزی برای زوجین نمی باشد و معمولا ازدواج جنبه جنسی خود را از دست می دهد و شاید به دنبال آن عدم پایبندی و وفاداری نسبت به همسر پیش بیاید که گاهی اوقات به ازدواج مجدد و یا به فسق و بی بند و باری منجر می شود.
راه دوم اینکه زن و شوهر از یکدیگر جدا شوند که در این حالت نیز چند مشکل پدید می آید:
مساله نخست در مورد فرزندان می باشد. معمولا در ازدواج دائمی دو همسر به خیال آنکه تا آخر با هم هستند خیلی زود دارای فرزند می شوند.
مشکل فرزند از دو جهت می باشد: یکی از جهت سرنوشت خود فرزند که با جدا شدن پدر و مادر از هم، سختی ها و ناهمواریهای مختلفی در سر راهش قرار می گیرد و دیگری مشکلی است که خود پدر و مادر برای اداره نمودن زندگی فرزند پس از جدایی شان از هم پیدا می کنند.
مساله دیگری که پیش می آید در مورد زندگی خود زن و شوهر پس از جدایی می باشد. مشکلات زنان پس از جدایی بسیار بیشتر از مردها می باشد.عموما بانوان پس از طلاق و یا فوت همسر با دو معضل جدی و اساسی روبرو می شوند: یکی مشکل اقتصادی و دیگری مشکل جنسی است. اشکال اقتصادی از آنجا به وجود می آید که زن در زندگی با شوهرش از استقلال اقتصادی برخوردار نبوده است بلکه وابسته به درآمد همسرش بوده و اکنون که از شوهرش جدا گشته، مجبور است برای پرداخت هزینه های زندگی اش متکی به خود باشد در حالیکه کار مناسبی که درآمد مکفی داشته باشد،نمی یابد. این معضل برای زنانی که شوهرانشان از دست رفته اند نیز وجود دارد.
مساله دیگر، مساله تامین نیاز جنسی است. ازدواج دوباره برای زنان بیوه با مشکلات متعددی همراه است: طبق آداب و رسوم رایج، خواستگاری از جانب مرد انجام می شود و زنان برای انتخاب همسر با محدودیت های زیادی روبرو هستند.
از طرفی برای ازدواج دائم، پسرها و خانواده های آنها، دختران بدون فرزند را بر زنان بیوه ترجیح می دهند که این امر از تصور غـلط جامعه در مورد ازدواج ریشه گرفته است.
افراد جامعه ازدواج دائمی را نوعی مالک شدن دائمی به حساب می آورند و ترجیح می دهند مالک بهترین ها باشند در صورتیکه،ازدواج را می توان نوعی مصاحبت و ملازمت و همیاری و دوستی تلقی نمود. به هر حال با وجود این شرایط تعداد خواستگاران زنان بیوه خیلی محدود می گردد.
راهی که برای آنها وجود دارد وارد شدن این خانمهای بیوه به زندگی مردان همسردار است که آن نیز پریشانی و آشفتگی را در زندگی زناشویی هر دو طرف به همراه دارد.گاهی اوقات انحرافاتی برای بعضی از خانمها پیش می آید. آنان برای تامین نیازهای اقتصادی و همچنین ارضای نیازهای جنسی خود، به بی بند و باری و فحشاء کشیده می شوند.
این عوارضی که عنوان شد از عواقب طلاق و جدایی در ازدواج دائم است و از همین رو در روایات و احادیث بزرگان دین، از طلاق به عنوان « ابغض الحلال » یعنی « مبغوض ترین و دوست نداشتنی ترین کاری که می شود آنرا انجام داد » یاد شده است .
در مجموع با توجه به سن و سال افراد در آغاز ازدواج دائم و عدم امکان آن برای بسیاری از افراد بی امکانات و همچنین مشکلاتی که در طول ازدواج برای زوجین پیش می آید در می یابیم که با روش فعلی، نیاز جنسی نیمی از افراد جامعه در طول نیمی از زندگی شان به طور مطلوب و شایسته اقناع و ارضاء نمی شود.
اگر بخواهیم میزان زاد و ولد کنترل شود و جمعیت بی اندازه افزایش پیدا نکند و همچنین امکان اقناع نیاز جنسی برای همه افراد جامعه به آسانی و به نحو مطلوبی میسر گردد و در جامعه نیروی انسانی فعال و کار آمدی داشته باشیم و همچنین روحیه زیاده طلبی در کسب درآمد و تکاثر در ثروت تا اندازه ای کنترل شود بهترین راه حل برای آن، تغییر دادن سیستم ازدواج دائمی به نوع دیگری از ازدواج می باشد.
ازدواج بدون پایبندی:
ازدواج و ادامه آن بدون پایبندی و وفاداری نسبت به همسر؛در برخی کشورهای غربی دیده می شود. در این روش زوجین با اینکه در کنار هم زندگی می کنند تعهد و وفاداری نسبت به همسر خود ندارند و از این رو با افراد دیگر نیز روابط جنسی برقرار می نمایند. این نوع ازدواج را از نظر مذهبی و دینی بررسی نمی نماییم چرا که موضع دین و مذهب در تقبیح و تخطئه کردن آن مشخص است و به علاوه این ازدواج در کشورهایی وجود دارد که مذهبی نیستند و احکام دینی برای آنها مطرح نمی باشد. در این روش، نقطه ضعف های بنیانی و اساسی وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره می نماییم.
در این ازدواج، کانون خانوادگی دارای محبت و صفا، برای زوجین بوجود نمی آید زیرا زوجین نسبت به هم دارای عشق و علاقه واقعی نیستند بلکه در اثر وجود شرایط خاص، لازم می بینند در کنار هم زندگی کنند. این نوع رابطه ازدواج در غرب معمولا به دنبال دلسرد شدن زوجین از هم در ازدواج دائم پیش می آید و غالبا دلیل اصلی اینکه زن و شوهر به جای جدا شدن از هم، این راه را در پیش می گیرند، وجود فرزندان می باشد. زناشویی بدون پایبندی و وفاداری نسبت به همسر با فطرت انسانی نیز سازگار نیست.
یعنی عموما انسان دوست ندارد همسر محبوب معشوق اش با دیگری نیز روابط جنسی داشته باشد مگر اینکه واقعا آن همسر محبوب و معشوق اصلی او نباشد. شاید گفته شود که این درست است که انسان دوست ندارد همسرش با دیگری روابط جنسی داشته باشد ولی خود شخص برای خودش این امر را می پسندد و دوست دارد. در پاسخ باید بگوییم که در واقع، اصل مطلب چنین نیست. اینکه ظاهرا می بینیم شخصی دوست دارد با غیر همسر خود هم روابط جنسی داشته باشد به چند عامل بستگی دارد که به طور خلاصه آنها را مورد بررسی قرار می دهیم:
الف – فقدان عشق و محبت در روابط زناشویی باعث می شود که همسران نسبت به اغیار و دیگران هم تمایل داشته باشند. همچنانکه مشاهده می شود معمولا در آغاز ازدواج که عشق و علاقه زوجین نسبت به هم زیاد است تمایل جنسی به غیر همسر، در آنها وجود ندارد.
ب – اقناع نشدن نیاز جنسی نیز باعث می شود که زوجین نسبت به افراد دیگر احساس تمایل نمایند. این امر ناشی از نقص ها و کاستی هایی می باشد که در سیستم ازدواج وجود دارد.
ج – تحریکات بیرونی از جانب دیگران نیز می تواند سبب تحریک جنسی افراد شود.به بیان دیگر محرک های بیرونی که شامل موارد بسیار زیادی هستند می توانند هوسهای جنسی را تحریک نمایند.
د – کنترل نکردن هوسهای درونی نیز باعث می شود که این هوسها انسان را به دنبال خود به هر سو بکشانند. اینکه شخص دارای همسر به داشتن روابط جنسی با اغیار و دیگران از خود تمایل نشان می دهد، امری غریزی و فطری نیست، بلکه همچنانکه ذکر شد چون روابط زوجین از حالت عشق و دلدادگی نسبت به هم به خستگی و دلسردی تبدیل شده است و به دنبال آن نیاز غریزی جنسی شان نیز به نحو مطلوب و دلخواه بر آورده نمی گردد و از طرفی کشش ها و تحریک های بیرونی هم باعث بر انگیختن هوسهای جنسی در شخص می شود و خود شخص هم تلاش و کوششی برای کنترل کردن هوسها و تمایلاتش نمی نماید زیرا در درونش تعهدی و پیمانی برای کنترل هوسهایش وجود ندارد؛ همه اینها باعث می گردد که همسری به همسر خود وفادار و پایبند نماند.
برای اصلاح این وضعیت، نخست باید سیستم ازدواج به شکلی در آید که بر مبنای علاقه و عشق باشد و با از بین رفتن علاقه و عشق، زمان ازدواج دو همسر پایان پذیرد. باید توجه داشت همسری که برای زوجش خسته کننده شده است ممکن است برای شخص دیگر تا مدتها مطلوب و دوست داشتنی باشد.
دوم اینکه زن و شوهری که تصمیم ندارند برای همیشه با هم زندگی کنند لازم نیست دارای فرزند گردند. سوم اینکه محرک های بیرونی که باعث تحریک و بر انگیختن هوسهای درونی افراد می گردند، باید کنترل شوند؛ البته یکی از مهمترین راه های کنترل، اصلاح کردن سیستم ازدواج می باشد.
به هر حال حفظ عفاف و حجاب و کنترل نظر و نگاه و همچنین مهار هوسهای جنسی درونی، می تواند در کنار یک سیستم ازدواج مناسب، جامعه ها را به سوی تعادل و تکامل، سوق دهد.
در اینجا ذکر یک نکته لازم و ضروری می باشد و آن عبارت است از تفاوت تعدد زوجات برای مردان در ازدواج دائمی با عدم وفاداری و پایبندی نسبت به همسر در ازدواج های غربی. برای روشن شدن تفاوت این دو مطلب، خوب است چند نکته را در نظر بگیریم: اول اینکه در گذشته ها و تا اوائل قرن بیستم، وسیله موثری برای جلوگیری از حاملگی وجود نداشته است و هر ازدواجی و آمیزشی با بوجود آمدن فرزندان همراه بوده است. دیگر اینکه ممکن بود در اثر حادثه های مختلف، شوهر خانواده از دنیا برود، در این وضعیت زن چگونه می بایست هزینه زندگی خود و فرزندان متعددش را تامین می نمود؟ همچنین نیاز جنسی او چطور باید تامیـــــــن می شد؟
عاقلانه ترین راه ممکن این بود که از تمایلات جنسی مردان استفاده گردد و اجازه داده شود کسانی که از جهت مالی امکان پرداخت هزینه های را دارند، بیشتر از یک همسر داشته باشند. موضوع تعــدد زوجات برای کمک به هوسرانی مردان مطرح نشده است بلکه برای کمک به زندگی زنان و فرزندان بی سرپرست عنوان گردیده است و شاید بتوان گفت با وجود آن شرایط، تنها راه ممکن همان بوده است.
در زمان حاضر نیز اگر بخواهیم همان سیستم قدیمی ازدواج یعنی ازدواج دائمی را اجراء نماییم در نتیجه به دنبال آن در تعدادی از خانواده ها با مساله تعدد زوجات روبرو خواهیم شد. ولی اگر در وضعیت فعلی که امکان جلوگیری از حاملگی وجود دارد بخواهیم با مشکل تعدد زوجات روبرو نشویم، لازم است که سیستم ازدواج دائمی را به نوع دیگری از ازدواج تغییر دهیم.
ازدواج رفاقتی:
ازدواج رفاقتی ازدواجی است که با دوست شدن و رفاقت آغاز می شود و با دوستی و رفاقت ادامه می یابد. در بیشتر موارد زن و شوهر نسبت به هم وفادار و پایبند می باشند زیرا زندگی آنها بر پایه عشق و علاقه نسبت به هم بنا شده است و هر گاه تمایل و عشق پایان یابد دو همسر به سادگی از هم جدا می شوند و هر یک با فرد دیگری که مورد علاقه اش می باشد زندگی جدیدی را شروع می کند.
در این نوع ازدواج، زن و شوهر از نظر اقتصادی وابسته و متکی به یکدیگر نمی باشند و اصولا ازدواج آنها جنبه اقتصادی ندارد بلکه هر کدام از زوجین هزینه ها و مخارجش را خودش تامین می نماید.
چون این ازدواج دائمی و همیشگی نمی باشد برای شروع و انجام آن هزینه های گزاف صرف نمی گردد. در این ازدواج عموما زوجین فرزندی بوجود نمی آورند و همچنین خانواده های آنها با یکدیگر تداخل نمی نمایند و دخالت های خانوادگی بوجود نمی آید و رابطه زیادی بین خانواده های زن و شوهر ایجاد نمی شود.این ازدواج جنبه رسمی و قانونی ندارد با وجود این در بیشتر کشورهای صنعتی و توسعه یافته رایج است بطوری که می توان گفت عمومی ترین نوع ازدواج در این کشورها همین سیستم ازدواج رفاقتی می باشد.
نقطه ضعفی که در این سیستم وجود دارد رسمی نبودن آن است. به بیان واضح تر، نقطه ضعف این روش در اینجاست که زن و شوهر قراردادی و تعهدی منطوق و مکتوب بین خود نمی بندند تا خود را مقید به آن تعهد و قرار داد نمایند و این امر باعث می شود ازدواج آنها زودتر از حد طبیعی و عادیش پایان یابد و دیگر اینکه چون قراردادی و تعهدی وجود ندارد گاهی اوقات اگر فرزندی بوجود آید، زوج در خودش تعهد کمتری احساس می کند با اینکه اگر پیمانی و قرار دادی بین زوجین بسته شود قبول نمودن آن به منزله قبول تعهد و وفاداری نسبت به همسر و همچنین قبول مسئولیت نسبت به فرزند می باشد.
این سیستم برای ازدواج شباهت های زیادی به ازدواج موقتی که در اسلام عنوان شده است، دارد. اما چند تفاوت اساسی نیز وجود دارد.
در ازدواج موقت که در اسلام عنوان شده است بستن پیمان عقد ازدواج مطرح است ولی در ازدواج رفاقتی چنین چیزی مطرح نیست.بستن پیمان عقد ازدواج بطور موقت سبب می شود احساس زناشویی بین دو طرف در ازدواج بوجود آید و زن و شوهر در طول ازدواج، خود را متعهد و ملتزم به یکدیگر بدانند و از این رو هوسها و تمایلات زودگذر جنسی خود را کنترل نمایند و این امر باعث می شود ازدواج زمان عادی و طبیعی اش را طی کند.
همچنین اگر فرزندی ناخواسته بوجود آید، زوج نسبت به او احساس مسئولیت می نماید چرا که رابطه زوج با همسرش، رابطه زناشویی می باشد.
به نظر می رسد ازدواج رفاقتی در جوامع توسعه یافته توانسته است نیاز جنسی افراد آن جوامع را از زمان شروع تا آخرین مراحل زندگی تامین نماید و همچنین رشد جمعیت را در کشورهای توسعه یافته و صنعتی کنترل نماید.
این سیستم ازدواج به همراه شرایط دیگر سبب ایجاد نوعی فرهنگ خاص در جوامع غربی شده است. از طرفی روابط عاطفی خانوادگی و خویشاوندی تقلیل یافته است و از طرف دیگر نادیده گرفتن قانون و نادیده گرفتن منافع عمومی برای اکتساب و به دست آوردن منافع خانوادگی نیز کاهش یافته است.
چون در این سیستم در آمد زن و شوهر وابسته به یکدیگر نمی باشد و هر یک استقلال اقتصادی دارند و باید برای تامین کردن هزینه ها و مخارج زندگی خود کار کنند، بنابر این در جامعه نیروی انسانی کار افزایش می یابد.این موضوع رشد اقتصادی بیشتر را در جامعه فراهم می نماید و ضمنا با کم کردن بار سنگین هزینه ها و مخارج زندگی همسری از دوش همسرش، روحیه زیاده طلبی در کسب درآمد و بی عدالتی برای به دست آوردن ثروت بیشتر و تکاثر در اموال را، در سطح عمومی کاهش می دهد.
از طرف دیگر به سبب اینکه ازدواج جنبه اقتصادی ندارد انجام ازدواج حتی در سنین آغازین بلوغ برای افراد جامعه امکان پذیر می گردد.
ازدواج موقت « اعجاز پیامبر »:
ازدواج موقت به نوعی از زناشویی گفته می شود که زمان آن محدود و معین باشد یعنی زوجین، عقد و پیمان می بندند به مدت مشخصی زن و شوهر همدیگر باشند. البته بعد از پایان مدت اگر طرفین ازدواج تمایل داشته باشند می توانند مجددا پیمان و عقد جدیدی برای مدتی دیگر بین خود برقرار نمایند.
در ازدواج موقت، خرج ها و هزینه های هر همسر بر عهده خود او می باشد. به عبارت دیگر در ازدواج موقت، زوجین استقلال اقتصادی دارند و به همین جهت هر کدام باید شغلی و حرفه ای در آمد دار داشته باشند. در این شیوه ازدواج، زن وابسته به درآمد شوهرش نمی گردد. همچنین وجود عقد موقت سبب نمی شود که زن و شوهر از هم ارث ببرند.
در شروع ازدواج، لازم است مهریه معین گردد و شوهر به همسرش، مهریه و صداق را پرداخت نماید. مهریه کاربردهای مفیدی می تواند داشته باشد: اول اینکه مهر، هدیه ای می باشد که از طرف شوهر به همسرش پرداخت می شود که به وسیله آن صداقت و تعهد خود را در ازدواج بیان می دارد و همچنین الفت و محبت قلبی همسر را برای زندگی مشترک آینده جلب می نماید.دیگر اینکه مهر به عنوان نوعی کمک هزینه زندگی برای زن نیز به شمار می آید. با توجه به این نکات بهتر است در آغاز زندگی مشترک، مهریه پرداخت گردد نه اینکه بعد از جدا شدن از هم.
مطالب مشابه : برای محافظت و زیبایی این گونه آغاز متن کتاب قرار دارد و الفبایی در پایان کتاب و استعداد آدمی پایان برای درک این زیباییها داشتن متن کامل کتب اولین کتاب - نقد زیبایی ویژگیهای کتاب تعلق متن به واژه برای اردوی پایان سال برای محافظت و زیبایی صفحه ای است که پیش از آغاز متن کتاب در پایان بیشتر کتاب در برخی کتابها، هم برای زیبایی وگیرایی و هم بدین معنا که آغاز، متن و پایان کتاب شماره بدهند و بر زیبایی که در متن برای سهولت پایان کتاب نیز فهرستی متن کامل کتاب هوسها هیچگاه پایان نمی پذیرند که از نظر زیبایی یا ثروت یا آشنایی با اجزای کتاب
متن کامل کتابهای درسی ریاضی راهنمایی
نقد زیبایی شناسی
فهرست نویسی
مطالبی در رابطه با پیش دبستانی
آنچه از حمله مغول بر ایران رفت
متن کامل کتاب ازدواج ما؟! (بخش دوم)
برچسب :
متن زیبایی برای پایان کتاب