همایش بیداری اسلامی در جهرم برگزار میشود + بیوگرافی میهمان ویژه همایش
وبلاگ خبری باربدنیوز: مسئول امور فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی جهرم از برگزاری همایش بیداری اسلامی در این دانشگاه خبر داد.
حجتالاسلام زینالعابدین دستداده امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در جهرم اظهار داشت: نخستین همایش بیداری اسلامی به منظور شناخت، بررسی و تحلیل حرکتهای اسلامی منطقه در دانشگاه علوم پزشکی جهرم برگزار میشود.
وی با بیان اینکه این همایش سهشنبه 12 مهر ماه جاری برپا میشود افزود: رشیدابن عیسی استاد دانشگاه فرانسه و استاد پروازی دانشگاه کانادا و آمریکا سخنران همایش بیداری اسلامی در جهرم است.
مسئول امور فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی جهرم با بیان اینکه دانشگاهیان میتوانند نقش بسیاری در زمینه بیداری اسلامی داشته باشند ابراز داشت: خیزشهای مردمی در بخشهای مهمی از جهان اسلام، مبشر نوزایی در کالبد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منطقه است و شکلگیری معادلات جدیدی را در ساختار نظام بینالمللی نوید میدهد.
دستداده با اشاره به نقش کلیدی ایران در بیداری اسلامی منطقه خاطرنشان کرد: با پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران، راه برای تحقق دیگر حرکتها و جنبشهای اسلامی هموار شد چراکه انقلابیون دیگر کشورها تجارب جمهوری اسلامی ایران را به نوعی پشتیبان حقیقی خود میدیدند.
وی بیان کرد: قدرتهای سلطهگر در راهبردی چند بعدی از یک سو به دنبال مصادره انقلابهای مردمی از طریق نفوذ دادن عوامل وابسته به خود با پوششهای جدید هستند و از سوی دیگر به ایجاد بحرانهای مصنوعی و نزاعهای خونین داخلی در دیگر کشورهای در حال خیزش مردمی با هدف ایجاد فرسایش داخلی و فرصتسازی برای مدیریت خیزشها برآمدهاند.
مدیر بنیاد پژوهشی فرهنگی پیمان غدیر جهرم تصریح کرد: مسلمانانی که بیداری اسلامی در کشور آنها رخ داده است خود میدانند که این حرکتها مردمی و اسلامی است اما باید گفت که نقش امام راحل و شعارهای اسلامی مشهود در این حرکتها از جمله دلایل اسلامی بودن آنها است.
گفت وگو با استاد الجزایری رشید بن عیسی
اشاره :
رشیدبن عیسی نویسنده و متفکر اسلامی اهل الجزایر و از شاگردان برجسته اندیشمند نامی الجزایر مرحوم مهندس مالک بن نبی است. نامبرده فرزند یکی از مجاهدان الجزایری است که در مبارزه با استعمار فرانسه در زمان اشغال کشور مسلمان الجزایر به فیض عظیم شهادت نائل آمد. آقای بن عیسی مدتی در سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) به عنوان محقق و مترجم آزاد مشغول کار بود و در خلال این مدت آشنایی نسبتا گسترده ای با فرهنگ و آداب و رسوم کشورهای اسلامی و غیراسلامی پیدا کرد. وی از شهرت و محبوبیت فراوانی در بین جوانان مسلمان به ویژه در کشورهای اروپایی برخوردار است.
موعود: لطفا مختصری از زندگی فکری، فرهنگی و مبارزاتی خود را بفرمایید. به ویژه این که شما از شاگردان خاص «مالک بن نبی» هستید. برای احیای نام آن اندیشمند جهان اسلام هم بد نیست به این موضوع اشاره ای داشته باشید.
با حمد و سپاس به درگاه خداوند و درود و سلام به پیشگاه پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت(ع) و یاران آن حضرت. خیلی خوشحالم که در جمع شما هستم و امیدوارم که با شما همکاری داشته باشم. من اهل الجزایر و استاد جامعه شناسی در دانشگاه هستم. 25 سال در «یونسکو» کار کرده ام و مسافرتهای زیادی به اقصی نقاط جهان داشته ام که از آنها علم و تجربه فراوانی آموخته ام و به همین دلیل امروز نقش مسلمانان را در جهان اسلام بهتر از گذشته می فهمم. من در خارج از دانشگاهها با یک اندیشمند بزرگ، که خدای او را رحمت کند؛ یعنی «مالک بن نبی» آشنا شدم. او کتابهای زیادی تألیف کرده امّا می خواهم در اینجا از کتاب وی با نام «مشکل اندیشه در جهان اسلام» یاد کنم. استاد در این کتاب به ثروتهای بسیار زیاد کشورها اشاره کرده که با امکانات صنعتی آنها تناسبی ندارد. بلکه این ثروت فراوان با سرمایه فرهنگی عظیم تناسب دارد که می تواند یک کشور را پس از نابودی آن دوباره بسازد. به عنوان مثال، آلمان که در جنگ جهانی نابود شده بود دوباره به دست آلمانیها ساخته شد و آنها می توانند هزار بار کشور خود را بسازند؛ زیرا چنان سرمایه و ثروت علمی و فکری و فرهنگی در اختیار دارند که می توانند با آن همه چیز بسازند. اما کشورها و جوامعی که علم و فرهنگ ندارند و ابزارآلات صنعتی و اقتصادی تهیه می کنند اگر رشدی هم بکنند، این پیشرفت آنها مصنوعی و غیر طبیعی است. این واقعیتی است که در بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی شاهد آن هستیم. من از استاد مالک اهمیت و ارزش اندیشه را آموختم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی دعوت امام خمینی(ره) را لبیک گفتم و بلافاصله پس از ورود ایشان به پاریس برای دیدار ایشان شتافتم و در آنجا خدمت ایشان رسیدم. پس از ورود امام به ایران نیز ایشان را در ایران زیارت کردم و یک ماه در ایران اقامت داشتم و با اطرافیان و پاسداران جوان که عشاق خمینی بودند دیدارها داشتم و در آن فضای ایمانی و جهادی تنفس کردم و از آن پس بار تعهّدی را در ازای انقلاب اسلامی ایران بر دوش خویش احساس نمودم و خود را مدیون امام خمینی(ره) می دانم که اسلام را زنده کرد و مسلمانان را از خواب غفلت بیدار نمود. پس از آن مدتی در فرانسه ساکن بودم که رسالت بسیار سختی داشتم؛ زیرا فرانسه آنگونه که گفته و شنیده می شود؛ نیست. بلکه از سرسخت ترین کشورهای اروپایی در دشمنی با اسلام است و در این جهت از آمریکا سبقت گرفته است. به عبارت دیگر آمریکا به دلایلی مانند منافع و سیاست و مسائل تاریخی با اسلام دشمنی می کند امّا دشمنی فرانسویها با اسلام اساسی و ایدئولوژیک است.
من در فرانسه زندانی شدم و هرگاه که به این کشور وارد می شدم ساعتها مورد بازجویی پلیس این کشور قرار می گرفتم. آنها با طرفداران امام خمینی(ره) چنین می کردند. امروز ایران به مرحله جدیدی وارد شده و باید گفت شعارها هرکدام در مراحل خاصی مطرح می شوند اما هرگز نمی توانند جای افکار و اندیشه را بگیرند. افکار، سرمایه و حصن حصین یک ملّت است که اگر مثلاً حکومتی از بین رفت افکار و فرهنگ جامعه می تواند حکومتی نو بنا کند. ما بسیار بیشتر از غربیها سرمایه دینی و معنوی داریم. دین ما اسلام، دینی است که صحیح و استوار و تحریف نشده است. من در دهها جلسه کنفرانس و بحث دینی حضور یافته ام. من در فرانسه در جاهایی وارد شده ام که تاکنون هیچ مسلمانی بدان راه نیافته و نیز به «پلی تکنیک» رفته ام و رئیس این مؤسسه را که یک ژنرال بیش از شصت ساله بود به گریه واداشته ام. پس از این که اسلام را به او معرفی کردم باگریه گفت: عجیب است که من در نزدیکی چنین دین با عظمتی پیر شده ام و آن را نشناخته ام.
من در فرانسه به مؤسسه آموزش عالی «لگرونتپول» وارد شدم که یکی از مؤسسات بزرگی است که کادرهای رهبری کشور را تربیت می کند. ما سمینارهای متعددی برگزار کردیم که در آنجا بوداییها و مسیحیان و یهودیان زیادی شرکت کردند و به لطف خدا در این سمینارها همیشه سخن اسلام سخن برتر بوده است. «کلمة اللّه هی العلیا» ما در این سمینارها پنج نفر پشت میز می نشستیم و چهار سؤال از طرف حاضران برای من می آمد و حتی یک سؤال از آن چهار نفر دیگر نمی شد و این لطف خدا بود.
پس از این که آنان اسلام را می شناختند و نظری به جوامع اسلامی می انداختند، می گفتند اگر اسلام اینقدر زیباست، پس این چه وضعی است که مسلمانان دارند. می گفتند شما مسلمانان در غذا و دارو و فرهنگ به دیگران نیازمند هستید. ما امروز نیازی نداریم که ثابت کنیم اسلام از نظر فرهنگی برتر است؛ زیرا غرب در این زمینه شکست خورده است. اما در عرصه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی ما تابع غرب و نیازمند و مصرف کننده کالاها و تولیدات آنها هستیم. این موجب فتنه و مشکل برای جوانان ماست که شیفته غرب می شوند. این یک میدان مبارزه است که باید در آن وارد شویم. در این میدان سلاحها بسیار متنوع است. ژنرال دوگل می گفت: «من آرزو دارم که دو آلمان وجود داشته باشد نه یک آلمان؛ زیرا اگر آلمان متحد باشد برای فرانسه خطر است» بر این اساس غرب در رویارویی با مسلمانان جبهات متعددی ایجاد نموده است. اما در اینجا ما نباید خود را ببازیم؛ زیرا غربیها قدرت بنیادی و اساسی فکری و دینی ندارند. حتی ما مسلمانان می توانیم از اختلافاتی جزئی که میان کشورهای غربی وجود دارد استفاده کنیم.
موعود: استاد! ما می بینیم که در تاریخ گذشته و معاصر اروپا در قبال یهودیان دو گونه موضع گرفته شده است. پیش از رنسانس و جنبش اصلاح دینی در اروپا، اروپاییان بایهودیان سخت دشمن بودند و آنان را قاتل حضرت مسیح (ع) می دانستند اما پس از آن، این نظر عوض شد و اروپاییها یهودیان را فرزندان خود تصور می کنند شما این مسئله را چگونه تحلیل می کنید؟
من چنین فکر نمی کنم؛ بلکه حتی امروز اکثر اروپاییان از یهودیان تنفر دارند اما مسئله این است که از آنان می ترسند؛ چون یهودیان در اروپا بر مواضع قدرت تسلّط دارند و هرکس بخواهد در برابر آنان بایستد درمیدان سیاست و مطبوعات او را خرد می کنند. در دهه های اخیر، یهودیان جهت تسلط کامل بر کلیسا یک استراتژی وضع کردند. در حدود سی، چهل سال پیش در یک مجله آمریکایی به نام «لوک» یهودیان نوشتند که آنان چگونه توانسته اند افکار مسیحیان را عوض کنند. این مجله در آمریکا در تیراژ 9 میلیون توزیع می شد. پس از آن در فرانسه مقاله ای با عنوان «نفوذ دشمنان در کلیسا» منتشر شد و در آن گفته شد که تعدادی از وزیران و مسئولان بلند پایه واتیکان یهودیانی هستند که تظاهر به مسیحیت می کنند. به یاد دارم که در میان این افراد نفوذی یک یهودی مصری بود به نام «بحا» که به ایتالیا رفته بود و نام خود را به «بِآ» تغییر داده بود. امروز در فرانسه یکی از کاردینالها می گوید که او یهودی است و هنگامی که چهارده سال عمر داشته، در زمان جنگ، مادرش به او گفته که به کلیسا برو و بگو که مسیحی شده ای. او نامش هارون است و بسیاری ازمسیحیان فرانسه دشمن او هستند و می گویند که از نظر علم حروف وارقام نام او برابر با نام «دجال» است.
بنابراین یهودیان از قدیم تلاشهایی جهت سیطره بر کلیسا داشته اند. به عنوان مثال کنفرانسی در سال 1947 در آلمان برگزار شد که عنوان و برنامه آن «روش پاکسازی فرهنگ مسیحیت از دشمنی با یهودیان» بود و رئیس هیأت یهودی که در این کنفرانس شرکت کرده بود، یک یهودی فرانسوی است که کتب دینی را که در مدارس فرانسه تدریس می شود، تألیف نموده است. در کنار او «رابین کاپلون» بود که بزرگ خاخامهای یهودی فرانسه بود. در این کنفرانس یهودیان سی و نه موضوع را مطرح کردند و از مسیحیان خواستند آنها را در فرهنگ و افکار دینی خود تغییر بدهند. از جمله این پیشنهادها یکی تغییر این تفکر است که مسیحیان یهود را به عنوان ملت قاتل فرزند خدا می شناسند و نماینده یهودیان به مسیحیان دراین کنفرانس گفت شما در نمازهای خود در کلیسا یهودیان را لعنت ابدی می کنید و چگونه این لعنت و نفرین شما با این دعای مسیح که گفت: «خدایا قوم مرا ببخش که آنان نمی دانند» سازگار است؛ زیرا منظور مسیح از این جمله، یهودیان بودند که قوم حضرت عیسی به شمار می آمدند. در پایان این کنفرانس یهودیان و مسیحیان قطعنامه و قراردادی را امضاء کردند که بر اساس آن رهبران مسیحیت متعهد شدند که تعالیم مسیحیت را از دشمنی با یهود پاکسازی کنند و در عرصه سیاسی نیز قوانینی به تصویب رساندند که بر اساس آن هر کس سخنی علیه یهود بگوید، مجازات می شود. از جمله این قوانین، قانونی است که در فرانسه در سال 1972 تصویب شده و بر اساس آن هیچ کس حق ندارد که درباره برخی از مطالب تحمیل شده از طرف یهودیان که به عنوان مسلّمات تاریخی مطرح می شود بحث و تجدیدنظر نماید. هرکس چنین کند به حکم قانون مجازات می شود. فردی که این قانون را به تصویب رسانده یک یهودی کمونیست به نام «گالیو» بوده است. به عنوان مثال بر اساس این قانون هیچ کس حق ندارد در مخالفت با تعداد یهودیانی که گفته شده در جنگ جهانی دوم به قتل رسیده اند سخنی مخالف بگوید. این قانون در فرانسه «رویزیونیسم» (ممنوعیت تجدید نظر) نامیده می شود و به حکم همین قانون در حدود سی سال قبل یک استاد دانشگاه به نام «فولیبون» را در لیون فرانسه محاکمه کردند. وی کتابی به نام افسانه کوره های گاز نوشته بود و در آن با تحقیق علمی ثابت کرده بود که کوره های گاز چنانکه می گویند برای سوزاندن یهودیان در جنگ جهانی دوم، وجود نداشته است. او را به اتهام مخالفت با این قانون شدیداً کتک زدند، از دانشگاه اخراج و به جرایم مالی بسیار سنگینی نیز محکوم کردند.
اما او دست از تلاش خود بر نداشته و تا به امروز مطالبی می نویسد و پیام خود را به دنیا می رساند. او در نامه ای که به رهبران جهان عرب نوشته می گوید: شما نیازی به بمب اتمی ندارید. علیه یهود کتاب منتشر کنید که از بمب اتمی برای آنان خطرناک تر است.
دلیل دیگر بر این مطلب این است که هنگامی که «روژه گارودی» محاکمه می شد در سخنان خود فقط به منابع و نوشته های یهودیان استناد می کرد؛ چون در غیر این صورت او را محکوم می کردند. اما با این وجود روژه گارودی را محاکمه و محکوم کردند و او را در برابر دادگاه کتک زدند و خبرنگار تلویزیون ایران و مصر نیز در آنجا در برابر چشمان مردم کتک خوردند. و در روز بعد گروه «بکار» که یک گروه یهودی صهیونیستی در فرانسه است، مسئولیت این اقدام را به عهده گرفتند و گفتند: هر کس را که در این جهت حرکت کند مجازات می کنیم.
موعود: جریان مسیحیت صهیونیستی در اروپا چگونه نشأت گرفته و اکنون در چه وضعیتی در جهان غرب به سر می برد؟
مسیحیت صهیونیستی در اروپا قوی نیست و در امریکا قدرت بیشتری دارد؛ زیرا «پروتستانتیزم» در امریکا بیشتر تحت تأثیر یهودیان قرار گرفته است. مخصوصاً پس از جنگ جهانی دوم که یهودیان در آمریکا تبلیغات زیادی کردند و احساس گناه را در جامعه مسیحیت آمریکایی گسترش دادند. میراث «پولس» را که یک یهودی مسیحی نماست و در عصر اول مسیحیت بوده دوباره زنده کردند. این پولس همان کسی است که تعالیم مسیح را تحریف کرد و تعالیم یهود را به نام آن به خورد مردم داد. این جمله در آمریکا زیاد تکرار می شود که «هرگز فراموش نکنید که شما شاخه اید و ریشه اسرائیل است» و بر این اساس یک کلیسای صهیونیستی درست شد که در اروپا نیز امروز مراکزی دارد. تمرکز آن روی اهداف و پیوندهای مشترک میان یهودیان و مسیحیان است. این برنامه را یهودیان تغذیه کردند و امروز در اروپا و آمریکا هر که با یهودیان باشد موفق است. علاوه بر اینها در آمریکا این تفکر دائماً تبلیغ می شود که عیسی (موعود) هرگز ظهور نخواهد کرد مگر این که یهودیان به قدس بازگردند. آنها این تفکر دینی را به یک تفکر سیاسی تبدیل کردند. لابی صهیونیستها در آمریکا بسیار قوی است و از اهرمهای تطمیع و تهدید استفاده می کند. این لابی امروز دریافته است که در سطح جهان دشمن بزرگی دارد. مدتی قبل یک گروه یهودی در آمریکا مقاله ای منتشر کرده و در آن توضیح می دهد که چرا ما باید با مسلمانان و مکزیکیها در آمریکا مبارزه کنیم. این یک مقاله تحلیلی است که نویسنده آن می گوید: اکنون در آمریکا حدود دوازده میلیون مسیحی مکزیکی وجود دارد که بر اساس اعتقادات قدیم و مسیحیت گذشته زندگی می کنند و یهودیان را قاتل مسیح (قاتل خدا) می شناسند. و اینان هم پیمان یهودیان نیستند لذا نباید بگذاریم اینان به آمریکا مهاجرت کنند. مسلمانان نیز در طول بیست سال گذشته در آمریکا پیشرفت و گسترش خوبی داشته اند اما متأسفانه حوادث یازدهم سپتامبر در این جهت مشکلاتی ایجاد کرد و دولت آمریکا را رودرروی مسلمانان قرار داد. اما پیش از این در زمان کلینتون به عنوان مثال اعیاد اسلامی در آمریکا جشن گرفته می شد. در شبهای قدر کودکان مسلمان رئیس جمهور را رسماً به مسجد دعوت می کردند و او در مراسم شب قدر شرکت می کرد در حالی که حتی در فرانسه چنین چیزی در طول قرون گذشته وجود ندارد. لذا ما در مورد مسببین و اهداف حمله به برجهای مرکز تجارت جهانی شک و شبهه زیادی داریم؛ زیرا این حرکت اساساً به نفع مسلمانان نبود و اسلام نیز به مسلمانان اجازه چنین حرکتی نمی دهد بلکه آنچه اسلام می گوید همان چیزی است که امام خمینی(ره) گفت و اسلام را به جهانیان معرفی نمود. امام و انقلاب اسلامی بزرگ ترین پدیده قرن اخیر بودند این گفته من نیست بلکه این سخن وزیر دفاع وقت آمریکا «واین برگر» است: «انقلاب اسلامی مردم جهان را به یاد این گفته مسیح(ع) انداخت که زندگی انسان در آب و نان خلاصه نمی شود.» امروز زندگی مردم دنیا فقط در اقتصاد خلاصه می شود و ذکر و فکر آنان اقتصاد است. متفکران زیادی در سطح دنیا تحت تأثیر امواج انقلاب اسلامی قرار گرفتند؛ مانند «میشل فوکو» که از شهرت و محبوبیت زیادی در فرانسه و اروپا برخوردار بود و پیام انقلاب اسلامی را دریافت سپس برخی از مردم او را مسخره کردند.
موعود: تحلیل ما از سیاستهای آمریکا و غرب علیه مسلمین حکایت از این دارد که آنها از تأثیر فکر مهدوی در میان مسلمانان واقفند و می دانند اگر این تفکر در میان مسلمانان گسترش یابد از نفوذ آمریکا در میان مسلمانان چیزی باقی نخواهد ماند. از دیگر سو ما حضور آمریکا در منطقه را به عنوان یک استراتژی بازدارنده در برابر پدیده ظهور امام مهدی(ع) ارزیابی می کنیم؛ چون مراکز مطالعاتی غرب به تفصیل درباره آخرالزمان مطالعه کرده اند و پیش بینی می کنند که ظهور نزدیک است. شما به عنوان کسی که در غرب حضور داشته اید تحلیل خود را در این باره بفرمایید.
امروز غرب و سردمدار آن، آمریکا، کشورهای اسلامی را ضعیف می بیند، لذا این فرصت را برای تقسیم آنها و بسط نفوذ و گسترش خود در میان مسلمانان مغتنم شمرده است؛ زیرا از یک سو روسیه گرفتار مشکلات داخلی خود است و از سوی دیگر چین نیز ضعیف است و قدرت ایستادگی در برابر غرب را ندارد. لذا زمینه برای گسترش سلطه غرب فراهم است. یک ضرب المثل لاتینی می گوید: «اگر صلح می خواهی برای جنگ آماده شو» در اینجا مقصود صلح ایده آل است با شرایط مطلوب. لذا آمریکا از فرصت غیاب یک قدرت منطقه ای استفاده کرده است.
موعود: بنابراین شما این را که آنان از اسلام و فلسفه انتظار می ترسند قبول ندارید؟ ما می بینیم که آنان در ادبیات و فیلمهای سینمایی و تحلیلهایشان بحث پایان تاریخ را مطرح می کنند و از ادبیات لاهوتی کتاب مقدس و عهد جدید و قدیم در این جهت استفاده می کنند. آیا این رویارویی با تفکر انتظار نیست؟
به نظر من این ایدئولوژی آنهاست. یعنی آنها با تحلیلهای سیاسی و نظامی به یک ارزیابی و جمع بندی می رسند؛ سپس برای رنگ و لعاب زدن به آن و تهییج افکار عمومی از پژوهشهایی استفاده می کنند.
البته ناگفته نماند که در این تحلیلها ملت آمریکا و ملتهای غربی نقشی ندارند؛ زیرا آنان نمی دانند که در پشت پرده ظواهر چه می گذرد. بلکه امروز مردم به هر دین و مکتب ساختگی ایمان می آورند. در حقیقت امروز در درون فرهنگ غرب، نوعی حالت سردرگمی و سرگشتگی و ترس وجود دارد. مردم نمی دانند به چه کسی اعتماد کنند و چه کنند. مردم در افق زندگی خویش هیچ امید روشن و اعتمادی به پایگاه محکمی ندارند و به اصل محکمی دست نمی یابند. این وضع متزلزل و شکننده در غرب رایج است. در چنین شرایطی همه چیز ممکن است و سرکردگان غرب به نظر من تفکر روشنی به عنوان انتظار نمی شناسند بلکه آنان فقط این را می دانند که اسلام یک رقیب بسیار جدی برای فرهنگ آنهاست و جز اسلام رقیبی ندارند. اگرچه چین یک حکومت و ملت یکدست و منسجم دارد ولی غرب می داند که چین رقیب آنها نیست و به راحتی می شود با چین بر سر اصول معامله کرد. اما با اسلام و مسلمانان نمی توان بر سر اصول معامله کرد. از سوی دیگر امکان ندارد که مسیحیان غربی، یهودی یا بودایی یا هندو شوند ولی واقعیتی که رهبران غرب آن را با تلخکامی مشاهده می کنند این است که هزاران غربی مسلمان می شوند و رهبران غرب کاری از دستشان ساخته نیست. یک نمونه اش داستان دو دختر خانم فرانسوی است که اخیراً در فرانسه جنجالی به پا کردند. این دو دختر حجاب اسلامی به تن کردند و مسلمان شدند در حالی که پدر آنها یهودی و وکیل دادگاه است و او مجبور شد در دادگاه از آنها دفاع کند. وقتی این جریان به رسانه ها و مطبوعات رسید مانند انفجار بمب بود. بد نیست بدانید نام این خانواده «لیوی» (Lavy) بود که این کلاسیک ترین نام یهودی است. پس تنها رقیب حقیقی غرب اسلام است. نکته قابل توجه این است که چین و ژاپن داعیه ای ندارند جز این که می خواهند در تکنولوژی و اقتصاد به جایگاه غرب برسند اما رقابت اسلام با غرب در این است که اسلام فرهنگ غرب را نفی می کند.
موعود: به نظر شما در این میدان مبارزه چه چیزی کفه ترازو را به نفع غرب یا مسلمانان سنگین می کند؟
امروز زندگی ماشینی روح بشر را خسته کرده است و انسان غربی به دنبال چیزی است که بتواند با آن به آرامش برسد. مثلاً در ایران وقتی انسانها از زندگی خسته می شوند بسیاری از آنها به مشهد امام رضا(ع) می روند. حرم امام رضا(ع) یک درمانگاه دائماً باز و بهترین بیمارستان است. این میلیاردها دلار ارزش دارد اما غربیهای اسیر زندگی مادی چنین امکاناتی ندارند. در قدیم کلیسا داشتند و می آمدند نزد کشیش و مقداری گریه و توبه می کردند و ... ولی امروز از این چیزها در غرب خبری نیست.
امروز در غرب مردم از بحثها و جدالهای فلسفی و کلامی و لاطائلات مختلف و جدلهای بی پایان علمی خسته شده اند روح آنها خسته است و به دنبال یک الگوی عملی برای زندگی می گردند.
موعود: آیا امروز در غرب و یا در فرانسه چیزی از گرایش به انتظار ظهور یک منجی مشاهده می شود؟
نمی توانم بگویم که سخنی در این باره گفته می شود یا نه؟ امروز مسیحیت تمام شده، لیبرالیزم نیز دوره پایان خود را می گذراند و ایدئولوژی تمام شده است. از حدود سی سال پیش در آمریکا مسائلی مطرح می شود. کتابهایی نوشته می شود بحثهای زیادی می شود. دنبال حقیقت می گردند ولی دسترسی به چیزی ندارند.
آنها می بینند انسانی که به حقیقتی ایمان دارد آرامش دارد و لذا به دنبال یافتن این حقیقت هستند.
موعود: برخی اندیشمندان وضع امروز غرب را ناظر بر پایان یافتن تاریخ غرب و آغاز تاریخی جدید به نام دین می شناسند که تفاسیر گوناگونی نیز از این موضوع ارائه شده؛ شما در این باره چه نظری دارید؟
پایان غرب نه؛ پایان تکنولوژی؛ یعنی تکنولوژی مستقل از هویت انسان است. انسان پایان ندارد. بلکه می توان گفت پایان دوران تکنولوژی است. غرب فقط در تکنولوژی از ما پیش است. اما از نظر روح و انسانیت انسان غربی مضطرب و خسته و افسرده است و به پایان خط و به پوچی رسیده و با حسرت و غبطه به حالات روحی و ایمانی مسلمانان نگاه می کند. مثلاً امروز در فرانسه یک پدر وجود ندارد که بتواند آنچه را که باید، به فرزندش بیاموزد. به عبارتی انسانهای غربی همه مانند آن گروه «لاادری» شده اند که در آمریکاست و سی میلیون طرفدار دارد. انسان غربی دنبال الگو می گردد و زیر پایش خالی شده است.
موعود: در حال حاضر احساس می شود که در سراسر همه منتظر منجی موعود هستند بودایی، یهودی، مسیحی، شیعه و سنی. شما این پدیده را چگونه می بینید؟
این حال انسان در عصر حاضر است و نیاز و عطش اوست و نمی تواند جواب بدهد که چرا این حالت را دارد و دلیل تشنگی خود را نمی داند. چنانکه می دانید چند سال پیش در آمریکا 1200 نفر از طرفداران فرقه داودیه به دستور شیخ و مراد خویش یکجا خودکشی کردند. در سویس هم حدود چهار سال پیش آمار داده بودند که در همان زمان عده زیادی خودکشی کردند و این انسان غربی بیچاره با دیدن یک موج معنوی چنان سرسپرده می شود که به دستور شیخ خود را می کشد و فکر می کند این تکامل است. «آندره مالرو» خیلی تفکر عمیقی دارد؛ او می گوید: «هیچ فرهنگ و تمدنی ممکن نیست بدون یقین به حیات خویش ادامه دهد».
موعود: جناب بن عیسی برای خوانندگان موعود، به ویژه جوانان چه سخن صمیمانه ای دارید؟
من به آنان می گویم تلاش جدی فکری و علمی داشته باشند. دین ما اسلام، صحیح و بر حق است، اما ما نیاز به تجدید بنای جامعه اسلامی داریم. امروز مسلمانان حجاب اسلام شده اند و حقیقت آن را پوشانده اند و وقتی انسان غربی اسلام را می بیند و سپس مسلمانان را، می گوید این چه دینی است؟! ما حجاب اسلام شده ایم و جلوی گسترش آن را با ضعفهای خود گرفته ایم. در عین حال ویژگیهای خوبی داریم. در فرانسه در ماه رمضان بسیاری از مغازه ها بسته می شود حتی خود فرانسویها در روز مغازه های خود را می بندند و نیم ساعت پس از افطار یکباره در محله انفجار حیات و نشاط رخ می دهد. هنگام افطار همسایه ها یکدیگر را میهمان می کنند و آن فضای معنوی و حاکمیت ارزشهای انسانی در این زمان همه را تحت الشعاع تأثیرات خود قرار می دهد. اما متأسفانه مسلمانان سخت گرفتار جهل، بی سوادی و بی نظمی هستند. امروز در سطح دنیا مهم ترین سلاح علم و فرهنگ و نظام اجتماعی است که ما مسلمانان نخواسته ایم داشته باشیم. ما بزرگ ترین کتاب دنیا را داریم ولی از آن استفاده صحیح نمی کنیم.
موعود: این یک روی سکه است. روی دیگر سکه تلاشهای ناجوانمردانه غربیهاست که جلوی پیشرفت علمی کشورهای اسلامی را می گیرند و ایران یک نمونه است که جلوی پیشرفت آن را می گیرند مثلاً نمی گذارند ما به تکنولوژی هسته ای دست پیدا کنیم.
البته تنها علم در آنچه شما می گویید نیست. زمینه های بسیاری وجود دارد که ایران باید در آنها پیشرفت کند چگونه ممکن است در جهان امروز در کشور بزرگی مثل ایران چنین بی نظمی که ما شاهدیم حاکم باشد. چپ و راست و جناحهای سیاسی و ... یک نمونه تصادفات و وضع ترافیک در ایران است که آمار کشته های آن بسیار بالا است.
شکی نیست که امتهای مسلمان سخت گرفتار ضعف علمی هستند. غربیها علمی دارند که آکادمیک و کاربردی است و می تواند نظام اجتماعی بسازد ما این را نداریم. ما شعر و ادبیات و فلسفه و عرفان داریم اینها نظم اجتماعی نمی سازد و درد امروز ما را درمان نمی کند. در بسیاری از کشورهای دیگر نیز هیچ یک از این دو؛ یعنی نه علوم الهی و نه علوم مادی هیچ کدام را ندارند. اولین گام جدی و بسیار مهم برای پیشرفت و اصلاح امور جامعه، ایجاد یک نظام آموزش و پرورش علمی و منسجم است. شما ببینید در آمریکا مردم در هفته 44 ساعت کار جدی و مفید دارند؛ پس از آن ژاپن است با 42 ساعت. اما ما شرقیها دائم تعطیلی و مرخصی و استراحت داریم ما کار نمی کنیم؛ تلاش نمی کنیم.
امروز جنگ جهان، جنگ علم و رقابت علمی است. ما یک بلای اجتماعی در جهان سوم داریم که اساس وجود ما را تهدید می کند؛ یعنی سلاح لازم را برای حفظ و تداوم حیات خویش که همان علم و تکنولوژی و نظام اجتماعی است، نداریم.
مطالب مشابه :
همایش بیداری اسلامی در جهرم برگزار میشود + بیوگرافی میهمان ویژه همایش
ما می بینیم که در تاریخ گذشته و معاصر ارزشهای انسانی در به مسایل سطح شهر است و در
نگاه راهبردی به برنامه های جریان انحرافی
و پایبندی به ارزشهای را در احیای سال گذشته هیچگاه در ادبیات
برچسب :
رویکردی به احیای ارزشهای گذشته در شهر سازی معاصر