ادبیات و باورهای مردم قهی
ادبيات عاميانه
الف : ضرب المثلها ي محلي قهي
ب : اشعار رايج محلي
نمونه رباعي ها
يک رباعي به زبان محلي
نمونه چاوش نامه
شعرکاهگل کاري
شعر بستن نيش عقرب
اشعار محرم
ساير اشعار محلی
فصل هفتم باورهاي عاميانه
تعبير خواب
باورها و رسوم تولد نوزاد
: ضرب المثلها ي محلي قهي
1- اَريچيش همه چوشي َارو
(ميزان رواج کم)
ترجمه فارسي : آسيابش همه چيز را آسياب مي کند .
کنايه از کسي که توانايي انجام همه کاري را دارد .
2- اون مرغي گو اينجيلي خِرو نوکش کَجو
(ميزان رواج کم)
ترجمه فارسي : آن مرغي که انجيل مي خورد نوکش کج است .
کنايه از کسي که کاري را نمي تواند انجام دهد ولي مدعي ا ست .
3- يک تخم مرش جي گو بِکه رو ژاژا بِشکه
(ميزان رواج زياد)
ترجمه فارسي : يک تخم هم که کرد روي تيغها کرد .
کنايه از کسي که يکبار هم که کاري را انجام داد ديگران را دچار مشکل ساخت .
4 - تا ريگ نَو ينو پا رو اوو نَنوو
(ميزان رواج زياد)
ترجمه فارسي : تا ريگ نبيند پاروي آب نمي گذارد .
اهل ریسک کردن نیست
5- چوژي کويري جي لُنچي خوشوشي گو
( ميزان رواج زياد)
ترجمه فارسي : گنجشک کويري هم لانه خودش را مي خواهد .
کنايه از اينکه که هر شخصي وطنش را دوست دارد اگر چه در محل بد آب و هوايي باشد .
6- دْمشوم وجُب کَرتِه.
ترجمه فارسي : دمش را اندازه گرفته ام .
اورا خوب شناخته ام يا در اصطلاح معروف آمارش را گرفته ام .
(ميزان رواج کم)
7- مثلي نوني توه نه پِشتُش معلومو نه دوموش
ترجمه فارسي : مثل نان تابه است نه پشتش معلوم است نه رويش
(تابه وسيله اي فلزي که با آن ناني مي پختندکه به ساج معروف است) [1].
کنايه از کسي که که شخصيتش قابل شناسايي نيست .
( ميزان رواج زياد)
8- به سنگ بسِهن
ترجمه فارسي : مرا به سنگ بسته اند .
کنايه از کسي که دست و بالش تنگ است ( پول ندارد) .
(ميزان رواج زياد)
9- عيد بز و ماه چپش
کنايه از وعده دادن هاي پوچ ، وعده دادن به زماني که هيچوقت نمي آيد . زيرا ما عيدي به نام بز و ماهي به نام چپش نداريم .
10 – بزي سکينه سلطان .
( ميزان رواج : زياد)
قضيه بز سکينه سلطان : در زمان قديم حدود (100) سال پيش پيرزني در روستاي قهي به نام سکينه سلطان که خانه اش روبروي حمام عمومي روستا قرار داشت زندگي مي کرد . وي صاحب بزي بود که روزها با گله به چرا مي رفت . اين بز صبح که مي خواست به گله برود در مسير به هر
خانه اي که مي رسيد به داخل خانه رفته سرکي مي کشيد دوري در خانه مي زد و برمي گشت غروب هم که از گله بر مي گشت همان کار را تکرار مي کرد و دير وقت به خانه باز مي گشت .
اين مثل را براي کساني به کار مي برند که خصلت همان بز را دارند يعني در مسير رفت و برگشت به محل کار توقف هاي زيادي دارند و به دوستان و آشنايان سر مي زنند و دير وقت به خانه بر مي گردند .
11- بوژار لنجون
(ميزان رواج زياد)
بوژاري يعني جدا کردن کاه از گندم و جو در اثر وزش باد
لنجون يعني شهر لنجان بادي که از سمت لنجان مي وزد .
اين مثل را براي کساني بکار مي برند که عقيده و روش خاصي در زندگي ندارند به هر طرف که منفعت بيشتري داشته باشد کشيده مي شود در اصطلاح به حزب باد نيز معروفند .
12- سپه و سيخي چي
(ميزان رواج زياد)
سِپه خو سيخي چي واژواِ سيخيچي سياه
سيخيچي واژو صل علي
سِپه خو سيخيچي واژو دمبت سياه
ترجمه فارسي : سه پايه [2] به سيخچي مي گويد سيخيچي سياه . سيخيچي در جواب مي گويد صل علي سه پايه با سيخيچي مي گويد پشتت سياه است .
کنايه از کسي که عيب جويي مي کند در صورتي که خودش بـشتر از همه داراي عـيب است .
13-گربه اگر گُشنه شود سنگ خورد
(ميزان رواج کم)
ترجمه فارسي :گربه اگر گرسنه شود سنگ مي خورد
درباره بچه هايي اطلاق مي شود که هميشه سر غذا ناز مي کنند و غذاي بهتري مي خواهند بنابرين به آنها اعتنا نمي كنند در نتيجه وقتي گرسنه شدند حتي اگر سنگ هم باشد مي خورند .
14- کوش ومٍکنا ت کَرته يا يارق نيشتَهي
) ميزان رواج زياد)
ترجمه فارسي کفش و روسري کرده اي
کنايه از آماده شدن براي رفتن به جايي
15- همتون گو زور دِناتي کِره زور دٍپات که
(ميزان رواج زياد)
ترجمه فارسي : آنقدر که زور به گلويت مي کني زوربه پايت کن
کنايه از کسي فقط دستور مي دهد کمتر زحمت به خود مي دهد .
16- گا نومن شير
(ميزان رواج زياد)
ترجمه فارسي: گاو نه من شير
کنايه از کسي که زحمت بيهوده متحمل مي شود .
17- خدا بٍر و تختش اِم خُصِّه
( ميزان رواج زياد)
ترجمه فارسي : خدا در وتخته را به هم جفت کرده ا ست .
کنايه از دو نفري که از همه لحاظ شبيه به هم هستند و با هم وصلت کرده باشند .
18- از يون کيه حسن به اون کيه حسن يا امام حسن
(ميزان رواج کم)
ترجمه فارسي : از اين خانه حسن به آن خانه حسن يا امام حسن
کنايه از کسي که زياد به خانه دوست و آشنا تردد مي کند تقريباٌ با بز سکينه سلطان يک معني دارد.
19- هُمتين حسن حسن داريم گو حسين حسين روش مُخو (ميزان رواج کم)
ترجمه فارسي : آنقدر حسن حسن داريم که حسين حسين در آن گم شده است .
کنايه از اينکه آنقدر مشکلات بزرگتر داريم که اين مشکلات کوچک در آن پيدا نيست .
20- خدا راس آرو
(ميزان رواج زياد)
ترجمه فارسي :خدا درست كند .
کنايه از اينكه قصد رفتن به كجا را داري .
21- واروني نوروزه بْمه و تِرِکاش بِپوشنا
(ميزان رواج زياد)
ترجمه فارسي : باروني نوروزه آمد و ترکها را پوشاند .
کنايه از اينکه اتفاق جديدي افتاد و اتفاقات قبلي را پوشاند .
22- فلونکي مالچيش دسيسو
(ميزان رواج کم)
ترجمه فارسي : فلان کس ماله دست گرفته است .
کنايه از کسي که به طرق مختلف سعي مي کند عيوب ديگران را بپوشاند و يا توجيح کند .
23- خوچُِله آدم ناوا نو
(ميزان رواج کم)
ترجمه فارسي با چله آدم را سر مي برند ( چله به پنبه حلاجي شده اطلاق
مي شود )
کنايه از شخصي که بدون دست زدن به خشونت وصرفاً با سياست و فريب ديگران را نابود مي کند .
25-خو دمبش گردو ا َمُرو
ميزان رواج زياد
ترجمه فارسي: با دمش گردو مي شکند .
کنايه از کسي که خيلي خوشحال است
26- اَرمنش کيه اومه
ميزان رواج زياد
کنايه از کسي که به آرامش رسيده باشد( عصبانيتش کاهش يافته باشد .)
27- برمه مِسَا بونه برمه نِساء
(ميزان رواج کم)
ترجمه فارسي گريه مسها را مي کند نه گريه براي نساء ( ام نساء)
کنايه از کسي که فقط منافع خود را مي بيند .
28- خو يک محمد جنگ داره خو يک محله گو جنگ نداره
ميزان رواج زياد
ترجمه فارسي : با يک محمد جنگ داري با يک محله که جنگ نداري .
کنايه از کسي که با يک نفر مشکل دارد ولي خود را با همه درگير مي کند .
29- پيزُر[3] پري پالونش نه
ميزان رواج زياد
پيزر زير پالانش بگذار .
کنايه از بيهوده تعريف کردن از کسي و تملق و چابلوسي
30- جُرو پر
ميزان رواج زياد
کنايه از کسي که زرنگ است .
31- ليچار نوا
ميزان رواج زياد
يعني حرف بيهوده نزن
32- خدا دمنش سوز و اکرو
ترجمه فارسي خدا دامنش را سبز کند .
کنايه از اينکه خدا به او بچه دهد.
33_ مگه چا کَنِه موشتي کِره
ترجمه فارسي : مگر چاه کهنه پر مي کني .
به کسي اطلاق مي شود که پر خوري مي کند .
34- سنگ دوم با فه نه [4]
ترجمه فارسي سنگ رو بافه بگذار :
کنايه از اينکه به فکر زن گرفتن باش يا زني را نشان کن .
35- خاله خاک انداز خودشا پيش انداز
ميزان رواج : زياد
کنايه از انسان فضول ، که به کاری که به او مربوط نـيست دخالت کند .
36- تَش دِريسو
کنايه از شخصی که مال و ثروت دارد ولی در عين حال از ديگران پنهان می کند .
37 - خاک دومش که
ترجمه فارسي : خاک روی آن بريز .
کنايه از اينکه عيب پوشانی کن . ( عابرويش را حفظ کن )
ب : اشعار رايج محلي
نمونه رباعي ها
(در عروسيها جلو عروس و داماد خوانده می شود )
اي دل غلام شاه جهان باش و شاه باش
پيوسته در حمايت لطف اله باش
از خارجي هزار به يک جو نمي خرند
از کوه تا کوه منافق سپاه باش
امشب شب ماه نبود و ماه پيدا شد
در خانه ما کلاه سياه پيدا شد
اي ماه برو به پشت ابرها ا مشب
تا حق برسد به دست حقدار امشب
باغ خندان زگل خندان ا ست
خنده آيين خردمندان است
به که چون برق درخشان باشي
تا که باشي خوش و خندان باشي
يک رباعي به زبان محلي
بييو و زِنون ولم کِري
رحم دِ دل و شُشم کِري
مو از اون محله بْمْهن عروسيتن بينن
نومّّهن وقتي گوم بِشُن بّکسِلم کِري
ترجمه فارسي
يياييد و مرا رها کنيد رحمي به دل و نفسم کنيد
من از آن محله آمده ام عروسيتان را ببينم
نيا مده ام که وقتي مي خواهم بروم بکسلم کنند
نمونه چاوش نامه
خرمدلي که منبعش اَنهار کوثر است
کوثر کجا زديده پر اشک بهتر است
نام حسين و کربلا هر دو دلرباست
نام علي اکبر از او دلرباتر است
صل علي محمد و آل او صلوات
رفتم به کربلا سر قبر هر شهيد
ديد م که مرقد شهدا مشک و عنبر است
هر يک شهيد مرقد او چهار گوشه داشت
شش گوشه يک مزار در آن هفت کشور است
صل علي محمد و آل او صلوات
پرسيدم از کسي نسبش را به گريه گفت
پايين پاي قبر حسين قبر اکبر است
پايين پاي علي اکبر جوان
هفتاد و يک شهيد چوخورشيد عنبراست
صل علي محمد و آل او صلوات
در جنب راست ،مرقد يک پير جلوه کرد
آن گوشه رواق که نزديکي در است
پرسيدم از مخادم او اين مزار کيست
گفتا حبيب نور دو چشم مظاهراست
صل علي محمد و آل او صلوات
رفتم کنار علقمه ديدم يکي شهيد
آن يک شهيد جدا از شهيدان ديگر است
پرسيدم از مخادم او اين مزار کيست
گفتا خموش باش که عباس نوجوان
منظور او ادب به جناب برادر است
صل علي محمد و آل او صلوات
شعرکاهگل کاري
دو نفر گل را به پاي ديوار مي ريزند دو نفر ديگر کاهگل را از پاي ديوار به بالاي پشت بام مي ريزند . يک نفر يک بيل گل را بالا مي ريزد و نفر ديگر استراحت مي کند، شعر مي خواند، سپس نفر دوم گل را بالا مي ريزد و جواب شعر خود را از نفر ديگر مي شنود و شعر را رد و بدل مي کنند البته اين رسم امروزه کمتر ديده مي شود.
متن شعر :
لعنت خدا بر ذات شيطان ، هي حرمزاده هي
لعنش باشد هي کم نباشد هي
آقاي گل ، ساز هي خوب بساز هي
آقاي گل ،گير هي گل خود گير هي
ور برادر هي جون برادر هي
خوش برادر هي ..لعنت هي
لعنش باشد هي کم نباشد هي
يا محمد هي علي جانم هي
علي مولا هي الله يارد هي
نگهدارت هي بله جانم هي
حسينم شهيد هي شهيدم حسين هي
مظلوم حسينم هي برو کربلا جان
ور برادر جان خوش باشه هي
بريز بالا هي
شعر بستن نيش عقرب
(اين شعر را در شبهاي فصل تابستان هنگام خوابيدن مي خوانند تا ا ز شر گزندگان در امان بمانند .)
بستم بستم به مار و موش و عقرب
از حکم خدا و حج اکبر
من نبستم علي بست
دختر شاه پري بست
اجنه هاي سر سياه ما را نگزيد با بچه ها
شوم برو و صبح بيا
اشعار محرم
شعر ورودي محرم
(اين اشعار در زار سنتي و در دسته گرداني خوانده مي شود.)
محرم آمد اي ياران
بگرييد اي عزاداران
که در شامم ستم کردي
يزيدا زينبم زينب
يزيدا کي روا باشد
که زينب بي پناه باشد
اسير اشقيا ء باشد
يزيدا زينبم زينب
به ظلم وکينه خون کردي
تو اي ظالم دل زينب
حسينم غرق خون کردي
سرش را بر سنان کردي
سيه پوش آسمان کردي
يزيدا زينبم زينب
وطن آواره اش کردي
جگر صد پاره اش کردي
سوار ناقه اش کردي
يزيدا زينبم زينب
ز دست شمر بي ايمان
حسين شد بي سر و سامان
سيه پوشيدم اي ياران
يزيدا زينبم زينب
حسين از زين در افتاده
به زير خنجر افتاده
فغان و ناله و زاري
به عرش اکبر افتاده
بياييد اي شتر داران
ببنديد محمل زينب
که بر باد فنا رفته
مکان و منزل زينب
به قربان غريبيت
برادر جان برادر جان
فلک تا کي ستمکاري
نيت اين قدر و مقداري
براي خاطر زهرا
ببنديد محمل زينب
به قربان غريبيت
برادر جان برادر جان
زدست شمر بي ايمان
خزان شد نو گل زينب
ايوا ويلا صد واويلا
کشتند حسين در کربلا
جانم به قربان حسين
صد حيف و ازجان حسين
کردند سرش از تن جدا
آن کوفيان بي حيا
خون مي چکيدش از زمين
بر روي رخشان جبين
زينب چو ديدش آن زمان
نعش حسين در خون تپان
افتاده بي سر بر زمين
تنها و ياران حسين
بگرفته بر آن پيکرش
مي زد دو دست غم سرش
مي کرد زاري آن چنان
مي شد به قربان حسين
مي زد سکينه از الم
بر سينه وسر دست غم
آمد سر نعش حسين
بنشست به دامان حسين
واحسرتا حسينم
چه کربلاست امروز
چه پربلاست امروز
سر حسين مظلوم
از تن جداست امروز
غوغاي روز محشر
در کربلاست امروز
سرهاي نوجوانان
بر نيزه هاست امروز
آن دم که سرور دين
افتادْ از سر زين
مي خواندْ از سرزين
مي خواندْ آل ياسين
وا غربتاستَُ امروز
پيراهن حسين را
افکنده بر سر دوش
گويد حسين من کو
نور دو عين من کو
دو دستُ هاي عباس
از تن جداستُ امروز
فرق علي اکبر
از کين دوتاست امروز
قاسم فتاده در خاک
بريده سينه تا ناف
حلق علي اصغر
از کين دوتاست امروز
زهرا به محشر آيد
با حوريان سيه پوش
(اين شعر در اول زار شب تاسوعا خوانده مي شود .)
چرخ وفلک تو داني واويلا
در کربلا چه ها شد واويلا صد واويلا
با لله علي ذليلم واويلا
مادر مرو دخيلم واويلا صد واويلا
کن ترک اين سفر را واويلا
اي نور هر دو ديده واويلا صد واويلا
اي نوجوان نظر کن واويلا
صحراي کربلا را واويلا صد واويلا
محزون زغم مفرما واويلا
ليلاي خون جگر را واويلا صد واويلا
مادر مکن فکارم واويلا
علي کس ندارد واويلا صد واويلا
سرها بريده از تن واويلا
بر نيزه هاست امروز واويلا صد واويلا
زهرا به محشر آيد واويلا
با حوريان سيه پوش واويلا صد واويلا
گويد حسين من کو واويلا
نور دو عين من کو واويلا صدواويلا
اي شيعيان بگرييد واويلا
صحراي کربلا را واويلا صد واويلا
اي دوستان بناليد واويلا
از ماتم شهيدان واويلا صد واويلا
دودستُ هاي عباس واويلا
از تن جداست ُِامروز واويلا صد واويلا
فرق علي اکبر واويلا
از کين دوتاست امروز واويلا صد واويلا
قاسم فتاده در خاک واويلا
بريده سينه تا ناف واويلا صد واويلا
حلق علي اصغر واويلا
از کين دو تاست امروز واويلا صد واويلا
گفتاحسين مظلوم واويلا
اي خواهر ستم کش واويلا صد واويلا
بر نيزه گر ببيني واويلا
راءس مرا تو خواهر واويلا صد واويلا
کمتر نما تو افغان واويلا
اي يادگار زهرا واويلا صد واويلا
در خاک غم نشاندند واويلا
بيمار کربلا را واويلا صد واويلا
ليلا به نعش اکبر واويلا
گويد که اي جوانم واويلا صد واويلا
(اين شعر در اول زار شب عاشورا خوانده مي شود .)
شام وداع استُ واويلا
عالم سياه استُ واويلا
زينبْ کلثوم واويلا
با دل محزون واويلا
سکينه نالان واويلا
گويد و گريد واويلا
اصغر بي شير واويلا
خورده آب از تير واويلا
عمو العطش واويلا
اصغر کرده غش واويلا
شاه شهيدانْ واويلا
مانده سرگردان واويلا
باهمه ياران واويلا
در صف ميدان واويلا
اکبر ناشاد واويلا
ناگشته داماد واويلا
قاسم داماد واويلا
ناگشته داماد واويلا
ليلاي حزين واويلا
با دل غمگين واويلا
گويا اکبرم واويلا
آن تاج سرم واويلا
عباس جوان واويلا
دست او جداست واويلا
اين شعر در زار شب عاشورا بعد از شعر شام وداع خوانده مي شود.
امشب شب قتل حسين
فردا قيامت مي شود
اي زينب بي غمگسار
زودي کفن بهرم بيار
خواهم کنم جان را نثار
زودي کفن بهرم بيار
خواهر کفن بهرم بيار
خواهر سيه بر سر مکن
از رفتنم شيون مکن
زاري براي من مکن
زودي کفن بهرم بيار
عباس شد دستش جدا
از ظلم قوم بي حيا
اکبر شد عيشش عزا
زودي کفن بهرم بيار
قاسم عروسيش عزا
آن يادگار مجتبي
از تير کين غلطان به خاک
جسم علي اصغرم
اي خواهر غم پرورم
زودي کفن بهرم بيار
اي نوجوان مه لقا
اي شبه ختم انبياء
شد تا جبين فرقت دوتا
اين گونه کي باشد روا
اي خواهر غم پرورم
زودي کفن بهرم بيار
اي زينب بي مادرم
من مي روم سوي سفر
(اين شعر در اول زار شب شام غريبان خوانده مي شود )
امشب شب شام غريبان است امشب حسين در کوفه مهمان استامشب شب عيش جوانان است
امشب حنابندان طفلان است
امشب به صحرا بي کفن جسم شهيدان است
امشب به بالين حسين زينب عزادار است
امشب سکينه بر سر نعش پدر زار است
امشب به دشت کربلا نالان يتيمانند
امشب به روي کشته ها در ناله مرغانند
بر خاک بي غسل و کفن رعنا جوانانند
امشب تمام مادران از داغ فرزندان
امشت يتيمان حسين بهر پدر گريان
امشب فلک گريان به حال آل اطهار است
زهرا به دور کشته ها با خيل حوران است
امشب عيال مصطفي در گوشه صحرا
اموالشان تاراج کين از فرقه اعداء
خون مي رود امشب ز چشم دختر زهرا
آل علي ويران نشين اندر بيابان است
امشب به بالين حسين جمال بد اختر
دست خدا سازد از بهر بند زر
از خلد آيد فاطمه با حيدر صفدر
نالان به بالين حسين از ظلم عدوان است
امشب تن پاک حسين در قتلگه بي سر
خوابيده بي غسل وکفن با اکبر و اصغر
امشب جناب فاطمه تا صبح در زاري
گاهي به حال دختران اندر پرستاري
(اين شعر را زنجير زنان در روز عاشورا در محلهايي که توقف
مي کنند ، مي خوانند.)
حسينم واي حسينم واي حسينم
شهيد نينوايم واي حسينم
شهيد کربلايم واي حسينم
قتيل اشقيا خواهر حسينم
اگر کشتند چرا آبت ندادند
اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت حسين جان
مسلمانان حسين مادر ندارد
غريب است و کسي بر سر ندارد
زدست ساربان بي مروت
دگر انگشت و انگشتر ندارد
کنار پيکر شاه شهيدان
نشسته زينب محزون ونالان
(اين شعر را جلو خوانان نخل مي خوانند )
يا شاهْ يا شاهِ مظلوم
اولاد حيدر و شاه خراسان
زينب نشسته با شهربانو
از غم گرفته سر را به زانو
شه زاده قاسم حال تو چون است
کاکول مشکينت غرق به خون است
شه زاده قاسم عزم سفر کرد
پير و جوان را خون در جگر کرد
زهرا به افغان گريان و نالان
مي زد بر سر دست علم بهر شهيدان
ساير اشعار محلی
سرخ و سفيد چغندره
گيسی بلند دمب خره
چشم گشاد ، گاوم داره
آدم خوبه آدم باشه
سياهي ميخکه مثقال مثقال
سفيدي آهک خروار خروار
سفيدي گچ کنم ديفالُ مالم
سياهي مش کنم بر چشم بمالم
دلي دارم اناري دانه دانه
نويسم بر در و ديوار خانه
که نجما در سرش گشته زمانه
شتر دارم شتر لنگر براني
که نجما جاهل و خوابش گراني
شما که مي روي رو در ولايت
همه پرسند که نجما در کجا رفت
بگو بگذشت بگو بگريخت از دست زمانه
الهي بشکند آن شست دْلگرد
دگر در هم نبندند تخته و در
الهي قصرها بي در بماند
منِ بي دل نشستم در پس در
[1] ( مراجعه کنيد به خوراکهاي سنتي ).
[2] آتش در زير آن روشن مي کنند وديگ را روي آن مي گذارند
[3] نوعي گياه بي ارزش
[4] توضيح : قرار دادن سنگ روي دسته بندي خوشه هاي گندم ( بافه ) براي اينکه با د آنها را نبرد
باورهاي عاميانه
1- بالا رفتن درخت کاج / مردن صاحب خانه
(ميزان رواج :کم )
اگر سر درخت کاج از ديوارهاي خانه بالا برود صاحب خانه مي ميرد
2 - استکان / مهمان
(ميزان رواج : زياد)
اگر تعدادي استکان به صورت تصادفي در يک رديف قرار گيرد مهمان مي آيد .
3- بچه / جفت کردن کفشها
(ميزان رواج : زياد)
اگر کودکي خرد سال کفش ها را جفت کند مهمان مي آيد .
4- صدا کردن گوش / پشت سر صحبت کردن
( ميزان رواج : زياد)
اگر شخصي گوشش صدا کند مي گويند پشت سرش حرف مي زنند چنانچه گوش راستش باشد خوبي او را مي گويند و اگر گوش چپش باشد بدي اورا مي گويند .
5 - نشان دادن ستارگان با انگشت دست / بيماري عقربک
( ميزان رواج :کم)
اگر در شب با انگشت به ستارگان اشاره کنند انگشت دست بيماري به نام عقربک مي گيرد که در نتيجه آن مفصل انگشت دچار مشکل مي شود وانگشت كج مي شود .
6 - شب / به زبان آوردن نام حيوانات گزنده
(ميزان رواج :کم)
به زبان آوردن نام حيوانات گزنده درشب باعث مي شود آنها به سراغ شخص بيايند . لذا جهت به زبان آوردن اسامي آنها در زمان لزوم از نام مستعار استفاده مي کنند .
7- ناخن گرفتن / شب
(ميزان رواج : زباد)
در هنگام شب نبايد ناخن بگيريم زيرا شگون ندارد و مشکلي براي انسان پيش
مي آيد .
8 - ناخن گرفتن / ريختن آن در سر راه خانه
(ميزان رواج :کم)
ناخن را نبايد سر راه ريخت زيرا آنها جادو مي شود و اگر کسي از روي آن رد شود با شخصي که ناخن ريخته بد مي شود .
9 – ريختن آب روي آتش
(ميزان رواج : زياد)
روي آتش نبايد آب ريخت در صورت لزوم در حين انجام اين کار بايد نام خدا را بر زبان آورد .
اين باور احتمالاً از زمان زرتشتيان باقي مانده است .
10 – آب جوش ريختن روي زمين / ديوانگي
(ميزان رواج : کم)
نبايد آب جوش را روي زمين بريزيم زيرا انسان ديوانه مي شود مردان اگر اين کار را بکنند ديگر بچه دار نمي شوند .
11- تعارف کردن غذا / دختر زاييدن مادرش
(ميزان رواج :کم)
اگر غذايي را که متعلق به شخصي است به خود آن شخص تعارف کنند مي گويند مادرش دختر مي زايد .
12- خاريدن کف دست / پولدار شدن
( ميزان رواج :کم)
اگرکف دست کسي بخارد مي گويند پولدار مي شود .
13 -. خاريدن کف پا / آوردن سوغات
(ميزان رواج :کم)
اگر کف پاي کسي بخارد مي گويند برايش سوغات مي آورند.
14- زوزه کشيدن شغال / وارونه کردن دمپايي
( ميزان رواج : خيلي کم)
اگر شغال زوزه بکشد دمپاي را وارونه مي کنند تا شغال دلش درد بگيرد و زوزه نکشد .
15 – اتفاقات مکرر در خانه / پاشنه نداشتن خانه
(ميزان رواج : زياد)
اگر در خانه اي به صورت مکرر اتفاق ناگواري بيفتد مي گويند خانه پاشنه ندارد .
16 – جارو / دعوا
(ميزان رواج : زياد)
اگر سر جارو در هنگام گذاشتن روي زمين رو به بالا باشد دعوا مي شود .
17 – جارو زدن / مسافر
( ميزان رواج : زياد)
پشت سر مسافر نبايد خانه را جارو بزنند زيرا شگون ندارد و امکان دارد اتفاقي بدي براي آن مسافر رخ مي دهد .
18- ته ديگ خوردن / باران آمدن در عروسي
(ميزان رواج : زياد)
اگر شخصي زياد ته ديگ بخورد مي گويند عروسيش باران مي آيد .
19- نشستن در طاقچه / کا هش طول عمر
(ميزان رواج : زياد)
اگر کسي روي طاقچه بنشيند مي گويند عمرش کوتاه مي شود .
20- عطسه کردن / صبر
(ميزان رواج : زياد)
اگر شخص در زمان شروع کار يا حرکتي با سرفه ديگري روبرو شد نبايد در آن کار عجله کند زيرا امکان اتفاق افتادن براي او زياد است و حتماً بايد صبر کند .
21-سينه گشودن / دست زدن روي سينه
(ميزان رواج : زياد)
اگر کسي جلوي ديگري سينه خود را بگشايد کار فرد مقابل با مشکل روبرو
مي شود . پس در صورت انجام اين کار بايد دستتهاي خود را چند بار به سينه بزند .
23- نشستن روي هاون / دعوا و جنجال
(ميزان رواج : زياد)
اگر کسي روي هاون بنشيند دعوا و جنجال بپا مي شود .
24- ايستادن در چهار چوب درب / دعوا و جنجال
( ميزان رواج : زياد)
اگر کسي در چهار چوب در بايستد دعوا و جنجال بپا مي شود .
25- چممپاتمه نشستن / پريشاني
اگر کسي بنشيند و دستهايش را در هم قفل کند ( حالت چمپاتمه بنشيند ) پريشاني مي آورد .
26- لقمه انداختن جلوي گربه /گفتن بسم الله
( ميزان رواج : كم)
زماني که لقمه اي جلوي گربه انداخته مي شود بايد بسم الله گفت تا گربه در روز قيامت حاشا نکند و انسان به پاداش عملش دست يابد.
27- اسفند دود کردن / چشم زخم
مردم براي جلوگيري از چشم زخم در هر کاري اعم از ازدواج ، ساختن خانه ، بچه دار شدن ، و زماني که در محلي از شخصي خيلي تعريف شود اسفند دود مي کنند و دور سرش مي تابانند .
28- تخم مرغ شکستن / چشم زخم
( ميزان رواج : زياد)
زماني که شخصي ، مخصوصاً بچه ها بيمار مي شوند براي اينکه بفهمند چه کسي او را چشم زخم زده است از زناني که در تخم مرغ شکستن واردند مي خواهند تخم مرغ بشکنند . روش کار به اينصورت است كه نام اشخاصي که حدس زده مي شود بيمار را چشم زده باشد را به زبان مي آورند و در همان زمان ضربه اي به تخم مرغ مي زنند نام شخصي که با شکستن تخم مرغ همزمان شد آن شخص بيمار را چشم زده است .
29- تنها گذاشتن نوزاد/ جن زده شدن
(ميزان رواج : زياد)
نوزاد را نبايد تا چهل روز تنها گذاشت زيرا ممکن است جن زده شود و در شرايط خاصي که قرار است کودک تنها گذشته شود بالاي سرش را آهنربا مي گذارند .
30 – همزماني گفتن يک جمله توسط دو نفر / دعوا
( ميزان رواج : زياد)
اگر در جمعي دونفر در يک زمان جمله مشابه اي گفتند با هم دعوايشان مي شود لذا جهت اتفاق نيفتادن آن بايد انگشت هاي کوچک خود را به هم بدهند .
31- شب / قبرستان
(ميزان رواج : زياد)
شبها نبايد در قبرستان رفت و آمد کرد زيرا به اعتقاد مردم مورد آزار و اذيت اجنه قرار مي گيرد .
32- تب / تنها ماندن
اگر کسي که تب دار است در اتاق تنها بخوابد مورد آزار اجنه قرار مي گيرد .
33- ناف بچه / سوراخ موش / زياد شدن هوش
(ميزان رواج : زياد)
بعد از به دنيا آمدن نوزاد نافش را در سوراخ موش مي گذارند تا بچه با هوش شود .
تعبير خواب
رديف |
خواب |
تعبير |
1 |
ديدن مار |
افزايش مال وثروت |
2 |
مردن شخصي |
افزايش عمر |
3 |
مرده براي کسي هديه بياورد |
سلامتي وافزايش مال وثروت |
4 |
مرده چيزي از شخص ببرد |
آن شخص يا يکي از نزديکانش مي ميرند |
5 |
خواب ديدن موش و دزد براي زنان باردار |
بچه اي را که به دنيا مي آورد دختر است |
6 |
خواب ديدن النگوي طلا براي زنان باردار |
بچه اي را که به دنيا مي آورد پسر است |
نكته : مردم روستا معتقدند اگر شخصي خواب بد ببيند نبايد آنرا تعريف کند.
باورها ورسوم تولد نوزاد
در زايمان هاي قديم از ماماهاي محلي استفاده مي کردند.
شکستن کوزه وسط حياط جهت تسهيل در زاييدن انجام مي گرفت .
جهت وزن حمل مقداري خاک سرند مي کردند بعد يک لحاف کهنه را روي آن مي کشيدند تا زماني که نوزاد به دنيا مي آيد روي آن بيفتد و آسيب نبيند .
زماني که در روستا بچه اي متولد مي شود همه خانمها جهت تبريک گفتن به ديدار مادر و نوزاد مي روند .
اذان و اقامه گفتن در گوشهاي نوزاد توسط پدر بزرگها و بعضاً روحاني محل از رسوم مردم اين روستا بود .
نا مگذاري نوزادان اصولاً قبل از تولد توسط بزرگان فاميل انتخاب
مي شد .
زني که زايمان کرده تا سه روز نبايد در يک اتاق يا محلي تنها بماند زيرا معتقد بودند اجنه مي آيند و جگر مادر نوزاد را در مي آوردند . بعد از ده روز زائو را به حمام مي بردند که به حمام دهه معروف است و به کسانيکه دعوت مي شدند ناهار مي دادند .
نوزادرا تا چهل روز نبايد تنها گذاشت زيرا ممکن است جني شود و به همين جهت دراين مدت اگر بخواهند بچه را تنها بگذارند بالاي سر نوزاد آهن ربا مي گذارند .
مطالب مشابه :
سینه هایم را که می فشاردم شیر فوران می کرد
تعبیر خواب یه بار بهش شیر دادم در حالی که به همه می گفتم این بچه من دادن نماد نثار
تعبیر خواب (حرف خ )
اگر ديديد در خواب به دنبال هايي را تعبير به بينيد بچه اي در خواب مي
پیران سخن
شيخ تعبير خواب پسر به طريق شاعر اول به پسر بچه چالاك و زيبا كه در زر دادن من به چه
ادبیات و باورهای مردم قهی
تعبير خواب . کنايه از وعده دادن هاي پوچ ، وعده دادن به زماني کنايه از اينکه خدا به او بچه
اخلاق خانواده
دكوراسيون اتاق خواب; تعبير و قضى ربك الا مانند مسأله شير دادن به بچه و چند و
کنجکاوی جنسی بچه ها - دکتر بازی
نظر جسمی به بچه های جنس بینی تعبير خواب فال حافظ هاى شير قوی زیبا
تعبیر خواب (حرف س ) قسمت دوم
در تعبير خواب حکم اين است لانه کرده و بچه نهاده به معني از دست دادن همان کسي
برچسب :
تعبير خواب شير دادن به بچه