تاريخ ادبيات

غزالي توسي،  حجةالاسلام،زين‌الدين، ابو حامد محمد بن محمد بن محمد بن احمد.

فيلسوف، حكيم،عارف و فقيه شافعي.

 

سال و محل تولد:  ۴۵۰هـ.ق - طابران توس

سال و محل وفات:    ۵۰۵ هـ.ق. توس

 

 وی معروف به امام غزالي بود و در "طابران توس" به دنيا آمد و در "توس"، "جرجان" و "نيشابور" تحصيل كرد. محضر "امام‌الحرمين ابوالمعالي جويني"، فقيه و متكلم بزرگ شافعي را دريافت و در بيست و هشت سالگي در بيشتر علوم زمان خود استاد مسلم بود. پس از در گذشت ابوالمعالي به خدمت "خواجه نظام‌الملك توسي" رسيد و بسيار مورد احترام قرار گرفت. از (۴۸۴ هـ.ق.) در "نظاميه ی بغداد" به تدريس پرداخت. وی به وعظ و تصنيف نيز اشتغال داشت. او در سي و نه سالگي دچار تحول روحي شده از دنيا و مقامات دنيوي بريد، برادرش را به جانشيني خود برگزيد، به قصد سير و سلوك و رياضت به سفر رفت و ده سال در شهرهاي "شام" و "حجاز" و "جزيره" به سر برد و در (۴۹۸هـ.ق.) به توس بازگشت. در (۴۹۹هـ.ق.) به درخواست "سلطان سنجر" به "نيشابور" به جهت تدريس در مدرسه نظاميه رفت. در (۵۰۰هـ.ق.) به توس و خانقاه خود بازگشت و به ارشاد و تعليم پرداخت؛ ديگر دعوت سلاطين و رجال را نپذيرفت و در زهد و قناعت عمر را به پايان رسانيد. غزالي در توس درگذشت و در همان جا دفن شد.

آثار غزالی :

شمار آثار وي بسيار است. اما مشهورترين آثار او عبارتند از "نصيحةالملوك"؛ "فضائل الانام من رسائل حجةالاسلام"؛ "احياءعلوم الدين" يا "احياءالعلوم"؛ "كيمياي سعادت"، كه خلاصه و ترجمه‌اي فارسي از كتاب "احياءالعلوم" است؛ "تهافت الفلاسفه"؛ "المنقذ من الضلال".

 

 ميرزا محمد تقي بهار

  انديشمند , نويسنده , محقق, روزنامه نگار, استاد دانشگاه و شاعر

سال و محل تولد: ۱۲۶۶ - مشهد

سال و محل وفات:  ۱۳۳۰ تهران

بهار (۱۲۶۶ -۱۳۳۰ ش) انديشمند , نويسنده , محقق, روزنامه نگار, استاد دانشگاه و شاعر , متخلص به بهار در مشهد متولد شد , پدر وي ملك الشعراي آستان قدس رضوي بود .بهار تحصيلات مقدماتي را نزد پدر آموخت وعلوم ادبي وعربي متداول زمان خود را از استادان مشهور خراسان چون اديب نيشابوري فراگرفت.در نوجواني پدر خود را از دست داد و از همان اوان شعر مي سرود .بعد از مرگ پدر , به فرمان مظفرالدين شاه , لقب ملك الشعرايي استان قدس رضوي را يافت. وي در نهضت مشروطه طلبان مجاهدتها كرد.در سال ۱۳۲۸ ق هفته نامه تازه بهار را نشر داد.در سال ۱۳۳۳ ق از طرف مردم مشهد به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب شد و رهسپار تهران گرديد.در سال ۱۳۳۶ق انجمن ادبي دانشكده را با مجله دانشكده كه منتسب به همان انجمن بود , تاسيس كرد و در همان سال به تجديد انتشار روزنامه نوبهار همت گماشت. در سال ۱۳۳۸ق مديريت روزنامه ايران كه غير رسمي بود , به وي محول گرديد . از طرف مردم تهران دو بار به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب گرديد و در سال ۱۳۲۴ش به وزارت برگزيده شد.در دانشكده ادبيات تهران نيز تا پايان عمر تدريس مي كرد.وي واپسين قصيده سراي بزرگ فارسي است.وي در تهران وفات يافت و در گورستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد.از او آثار زيادي به جا مانده است از جمله سبك شناسي , تاريخ احزاب سياسي , مجموعه مقالات و ديوان اشعار در دو جلد.

آثار بهار :

سبك شناسي , تاريخ احزاب سياسي , مجموعه مقالات و ديوان اشعار در دو جلد.

 

منوچهري دامغاني،  ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد

 شاعر

سال و محل تولد: سده ي پنجم هـ.ق. - دامغان

سال و محل وفات:۴۳۲ هـ. ق.

وی متخلص به "منوچهري" بود و در "دامغان" به دنيا آمد . كودكي وي در دامغان گذشت و بخشي از جواني او در كناره ی "درياي خزر" و "دامنه ی البرز" به سرآمد. تخلص وي به سبب انتسابش به "فلك‌المعالي منوچهر بن شمس‌المعالي قابوس بن وشمگير" (۴۰۳- ۴۲۳ هـ.ق.) است، كه در "گرگان" و "طبرستان" سلطنت مى كرد و منوچهري ظاهراً در آغاز كار، در دربار او به سر مى برده است. ليكن از مدايح منوچهري در حق اين پادشاه قصيده‌اي در "ديوان" او نيست. پس از فوت منوچهر بن قابوس، او به "ري" رفت و مدتي در ملازمت "طاهر دبير"، حاكم ري، به سر برد. در (۴۲۶هـ. ق.) "سلطان مسعود غزنوي"، كه از "نيشابور" به سمت گرگان و مازندران كشيده بود، در مازندران منوچهري را از ري فراخواند و به اين ترتيب منوچهري وارد دربار غزنويان شد. منوچهري براثر جواني و جودت ذهن و شيريني زبان در خدمت مسعود دستگاهي داشت و به اين دليل محسود ديگران بود. قصيده ها و مسمط هایي كه از منوچهري در دست است بيش تر در مدح سلطان مسعود و چند تن از رجال درگاه اوست، از جمله: "علي بن عبيدالله صادق سپهسالار" و "خواجه احمد بن عبدالصمد"، وزير سلطان مسعود، و خواجه طاهر دبير، كدخداي ري، و "ابو سهل زوزني"، از رجال مسعود، و "ابوالحسن بن حسن" و "فضل بن محمد" و "خواجه محمد" و غيره. از شاعران معاصر او "فرخي"، "زينبي علوي"، "عسجدي" و عنصري است، كه ظاهراً شاگرد عنصري بوده و قصيده‌اي نيز در مدح استادش سروده است. منوچهري با وجود جواني، اطلاعات وسيعي در شعر و ادب فارسي و عربي داشت چنان كه در اشعارش از مضمون ها و اسلوب شاعران عربي بسيار استفاده كرده و اغلب لغت هاي نادر و غريب عربي را در اشعار خود ذكر كرده و بعضي از قصيده های معروف شاعران عرب را نيز استقبال نموده است. منوچهري علاوه بر زبان و ادب عرب، او در علم طب و نجوم دست داشته و اصطلاحات نجومي در اشعارش ديده مى شود. ظاهراً مسمط از ابداعات منوچهري است، زيرا پيش از او در اشعار فارسي اثري از آن نيست. بعضي از تذكره‌ها او را با "احمد بن منوچهر" مشهور به "شصت كله" يكي مى دانند و بعضي منوچهري را شاگرد "ابوالفرج سگزي" مى دانند، كه جاي ترديد است. در مورد نام پدر وي نيز در بين تذكره نويسان اختلاف نظر وجود دارد و او را فرزند "قوص"، "قوس"، "عوض"، و "يعقوب" ذكر كرده‌اند.

آثار منوچهری دامغانی :

 "ديوان" شعر، كه با همه اشتهار و تداول اشعارش نسخه‌هاي قديم آن در دست نيست و غالب نسخه ها موجود، از عهد قاجاريه و قديم‌ترين آن ها از دوره ی صفويه است.

 

 

علي‌ اكبر

  روزنامه‌نگار، شاعر، محقق‌، مترجم‌، مصحح‌ و فرهنگ‌ نويس‌

سال و محل تولد: ۱۲۵۸ه.ش‌ - تهران‌

سال و محل وفات:  ۱۳۳۴ - تهران‌

علي‌ اكبر دهخدا روزنامه‌ نگار، شاعر، محقق‌، مترجم‌، مصحح‌ و فرهنگ‌ نويس‌برجسته‌ معاصر در سال‌ ۱۲۵۸ ه.ش‌ در تهران‌ بدنيا آمد. وي‌ تحصيلات‌ ديني‌ را در نزد شيخ‌ غلامحسين‌ بروجردي‌ آموخت‌ و پس‌ از آن‌ وارد مدرسه‌ عالي‌ علوم‌ سياسي‌ تهران‌ شد. دهخدا مباني‌ علوم‌ جديد و زبان‌ فرانسه‌ را در آنجا فراگرفت‌ و ضمنا از محضر درس‌شيخ‌ هادي‌ نجم‌ آبادي‌ نيز بهره‌ برد. دهخدا در سال‌ ۱۲۸۲ هجري‌ شمسي‌ به‌ همراه‌ معاون‌الدوله‌ غفاري‌ وزير مختار ايران‌ در كشورهاي‌ بالكان‌ به‌ اروپا رفت‌ وطي‌ دو سال‌ اقامت‌ در وين‌ و تحصيل‌ علوم‌ جديد،زبان‌ فرانسه‌ خود را تكميل‌ كرد. وي‌ در روزهاي‌ آغازين‌ جنبش‌ مشروطه‌ به‌ ايران‌ بازگشت‌ و در انتشار روزنامه‌ صور اسرافيل‌ با ميرزا جهانگير خان‌ شيرازي‌ همكاري‌ كرد. دهخدا در اين‌ روزنامه‌ مقالات‌ خود را تحت‌ عنوان‌ چرند و پرند با نامهاي‌ مستعار دخو، خرمگس‌، امير الجوال‌، روزنامه‌ چي‌ ، سگ‌ حسن‌ دله‌ و غلام‌ گدا چاپ‌ مي‌كرد كه‌ در نوع‌ خود بي‌ نظير بود و نقش‌ زيادي‌ در بيداري‌ افكار مردم‌ داشت‌. دهخدا پس‌ ازواقعه‌ به‌ توپ‌ بستن‌ مجلس‌ شوراي‌ ملي‌ به‌ استانبول‌ گريخت‌ و از آنجا به‌ اروپا رفت‌ و درسوئيس‌ با كمك‌ ميرزا ابوالحسن‌ خان‌ پيرنيا معاضد السلطنه‌ روزنامه‌ صور اسرافيل‌ رامجددا در شهر ايوردون‌ داير كرد كه‌ پس‌ از سه‌ شماره‌ تعطيل‌ شد. وي‌ سپس‌ به‌ تركيه‌ رفت‌ و در استانبول‌ به‌ انجمن‌ سعادت‌ ايرانيان‌ پيوست‌ و در شمار نويسندگان‌ مجله‌ سروش‌درآمد. دهخدا پس‌ از فتح‌ تهران‌ و اعاده‌ اصول‌ ‌مشروطه ،از تهران‌ و كرمان‌ به‌ نمايندگي‌ مجلس‌ شورا در دوره‌ دوم‌ انتخاب‌ شد. دهخدا در دوران‌ جنگ‌ جهاني‌ اول‌ حدود بيست‌ وهشت‌ ماه‌ در يكي‌ از روستاهاي‌ چهار محال‌ بختياري‌ متواري‌ بود و پس‌ از پايان‌ جنگ‌ به‌ تهران‌ آمد و از آن‌ پس‌ از كارهاي‌ سياسي‌ كناره‌ گرفت‌ و مشاغل‌ مختلفي‌ نظير رياست‌ دفتر وزارت‌ فرهنگ‌ ،رياست‌ مدرسه‌ علوم‌ سياسي‌ تهران‌ و رياست‌ تفتيش‌ وزارت‌ دادگستري‌ را عهده‌ دار شد. علامه‌ دهخدا پس‌ از قضاياي‌ شهريور ۱۳۲۰ شمسي‌ و بركناري‌ رضا شاه تا پايان‌ عمربه‌ مطالعه‌ و تحقيق‌ و تأليف‌ مشغول‌ شد و از كارهاي‌ سياسي‌ كناره‌ گرفت‌. وي‌ پس‌ از روي‌ كار آمدن‌ مصدق‌ از دولت‌ او پشتيباني‌ كرد و همين‌ باعث‌ شد پس‌ از كودتاي‌ ۲۸ مرداد۱۳۳۲ چندي‌ مورد بي‌ مهري‌ دولت‌ قرار گيرد. دهخدا در سال‌ ۱۳۳۴ در تهران‌ در گذشت‌ و جنازه‌اش‌ در ابن‌ بابويه‌ شهر ري‌ مدفون‌ گرديد. بزرگ‌ترين‌ شاهكار دهخدا كتاب‌ لغت‌ نامه‌ وي‌است‌ كه‌ از دستاوردهاي‌ بزرگ‌ ادبي‌ زبان‌ فارسي‌ بشمار مي‌رود. علامه‌ دهخدا در جواني‌ پس‌ از بازگشت‌ از چهار محال‌ و بختياري‌ با عزمي‌ راسخ‌ به‌ جستجو و يادداشت‌ برداري‌ لغات‌ و اصطلاحات‌ پرداخت‌ و چهل‌ سال‌ اين‌ كار دشوار را ادامه‌ داد. حاصل‌ اين‌ كارمجموعه‌اي‌ مشتمل‌ بر مفصل‌ ترين‌ كتاب‌ لغت‌ زبان‌ فارسي‌ بود كه‌ اطلاعات‌ زيادي‌ درخصوص‌ اسامي‌ خاص‌ تاريخي‌ و جغرافيائي‌ ارائه‌ مي‌ دهد. اشعار زيباي‌ دهخدا نيز حكايت‌ از طبع‌ روان‌ وي‌ دارد .

آثار:

 مهم‌ترين‌ آثار علامه‌ دهخدا عبارت‌ است‌از: مقالات‌ چرند و پرند، امثال‌ و حكم‌، جريده‌ سروش‌ ، لغت‌ نامه‌، ديوان‌ شعر،تصحيح‌ ديوان‌ سيد حسن‌ غزنوي‌، شرح‌ حال‌ و آثار ابوريحان‌ بيروني‌، ترجمه‌ روح‌ القوانين‌ و ترجمه‌ كتاب‌ عظمت‌ و انحطاط روميان‌.

 

 

 

 عبدالحسين زرين كوب

  اسلام‌شناس‌،ايرانشناس‌، محقق‌ ،استاد دانشگاه و نويسنده‌

سال و محل تولد:    ۱۳۰۱هجري‌ شمسي‌ - بروجرد

سال و محل وفات:    ‌۱۳۷۸هجري‌ شمسي‌

(از شمار دو چشم‌ يك‌ تن كم‌ / و ز شمار خرد هزاران‌ بيش‌) دكتر عبدالحسين‌ زرين‌ كوب‌ اديب‌، مورخ‌، اسلام‌شناس‌، ايرانشناس‌، محقق‌ و نويسنده‌ بزرگ‌ معاصر در سال‌ ۱۳۰۱ هجري‌ شمسي‌ در شهرستان‌ بروجرد بدنيا آمد. وي‌ تحصيلات‌ ابتدايي‌ و متوسطه‌ را در زادگاه‌ خود به‌ پايان‌ رساند و در كنار تحصيلات‌ متوسطه‌، به‌ تشويق‌ و ترغيب‌ پدر كه‌ مردي‌ متشرع‌ و ديندار بود، به‌ فراگيري‌ علوم‌ ديني‌ و حوزوي‌ از جمله‌ فقه‌ و تفسير و ادبيات‌ عربي‌ نيز پرداخت‌ و به‌ گفته‌ خود استاد در هجده‌ سالگي‌ كمتر كتابي‌ در تاريخ‌، فلسفه‌ و ادبيات‌ بود كه‌ به‌ زبان‌ فارسي‌ منتشر شده‌ باشد و او آن‌ را مطالعه‌ نكرده‌ باشد. دكتر زرين‌كوب‌ پس‌ از از اخذ ديپلم‌ ادبي‌ چند سال‌ در بروجرد و خرم‌آباد به‌ معلمي‌ پرداخت‌ و نظر به‌ اطلاعات‌ وسيع‌ و زمينه‌ گسترده‌ فكري‌ همه‌ گونه‌ علوم‌ از تاريخ‌ و جغرافي‌ و ادبيات‌ فارسي‌ تا رياضي‌ و فيزيك‌ و علم‌ الحيات‌ را تدريس‌ كرد. وي‌ در طي‌ اين‌ سالها به‌ زبانهاي‌ عربي‌، انگليسي‌،فرانسه‌، ايتاليايي‌ و آلماني‌ تسلط يافت‌ و در سال‌ ۱۳۲۳اولين‌ كتاب‌ خود را بنام‌ (فلسفه‌ شعر يا تاريخ‌ تطور شعر و شاعري‌ در ايران‌) منتشر ساخت‌. عبدالحسين‌ زرين‌كوب‌ در سال‌ 1۱۳۲۴ در رشته‌ ادبيات‌ فارسي‌ دانشگاه‌ تهران با رتبه‌ اول‌ علمي‌ پذيرفته‌ شد و در طي‌ سه‌ سال‌ بعنوان‌ دانشجوي‌ رتبه‌ اول‌ از اين‌ دانشگاه‌ دانش‌ آموخته‌ گرديد و سال‌ بعد در مقطع‌ دكتري‌ ادبيات‌ فارسي‌ دانشگاه‌ تهران‌ پذيرفته‌ شد. دكتر زرين‌كوب‌ از سال‌ ۱۳۲۸سردبيري‌ مجله‌ هفتگي‌ مهرگان‌ را بمدت‌ 5 سال‌ عهده‌دار شد و از سال‌ ۱۳۳۰ ه.ش‌ به‌ همراه‌ عده‌ ديگري‌ از فضلا و دانشمندان‌ عصر نظير عباس‌ اقبال‌ آشتياني‌، سعيد نفيسي‌، محمد معين‌، پرويزخانلري‌، غلامحسين‌ صديقي‌ و عباس‌ زرياب‌ خوئي براي‌ مشاركت‌ در طرح‌ ترجمه‌ مقالات‌ دائره‌المعارف‌ اسلام‌ چاپ‌ هلند دعوت‌ شد. وي‌ در سال‌ ۱۳۳۲ با دكتر قمر آريان‌ همكلاس‌ خود ازدواج‌ كرد و در سال‌ ۱۳۳۴ پس‌ از دفاع‌ ازرساله‌ دكتري‌ خود (نقد الشعر، تاريخ‌ واصول‌ آن‌) به‌ دعوت‌ استاد بديع‌ الزمان‌ فروزانفر تدريس‌ در دانشگاه‌ تهران‌ را آغاز كرد. دكتر زرين‌كوب‌ طي‌ اين‌ سالها به‌ تدريس‌ تاريخ‌ اسلام‌، تاريخ‌ اديان‌، تاريخ‌ كلام‌ و مجادلات‌ فرق‌، تاريخ‌ تصوف‌ اسلامي‌ و تاريخ‌ علوم‌ در دانشكده‌هاي‌ ادبيات‌ و هنرهاي‌ زيباي‌ دانشگاه‌ تهران‌ پرداخت‌ و در عين‌ حال‌ با مجلات‌ ادبي‌ صاحب‌ نام‌ آن‌ زمان‌ همچون‌ سخن‌، يغما،جهان‌ نو، دانش‌، علم‌ و زندگي‌، مهر، راهنماي‌ كتاب‌ و فرهنگ‌ ايران‌ زمين‌ نيز همكاري‌ داشت‌. دكتر زرين‌كوب‌ در سال‌ ۱۳۴۷ بعنوان‌ استاد مهمان‌ در دانشگاه‌هاي‌ كاليفرنيا و پرينستون‌ به‌ تدريس‌ تاريخ‌ ايران‌ و تاريخ‌ تصوف‌ پرداخت‌ و پس‌ از بازگشت‌ به‌ ايران‌ (۱۳۴۹) مجددا تدريس‌ در دانشگاه‌ تهران‌ را ادامه‌ داد. اين‌ استاد فرزانه‌ در فاصله‌ سالهاي‌ ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۶ مديريت‌ گروه‌ ادبيات‌ فارسي‌ دانشگاه‌ تهران‌ را پذيرفت‌ و در مدت‌ يك‌ سال‌ مديريت‌ خود برنامه‌ جديدي‌ براي‌ اين‌ گروه‌ تنظيم‌ كرد كه‌ در آن‌ از تمام‌ برنامه‌هاي‌ مشابه‌ در گروههاي‌ ادبيات‌ فارسي‌ دانشگاههاي‌ بزرگ‌ جهان‌ استفاده‌ شده‌ بود. وي‌ در طي‌ سالهاي‌ ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۲ در كشور فرانسه‌ به‌ معالجه‌ و همچنين‌ تحقيق‌ و تتبع‌ در باب‌ آثار مولوي پرداخت‌ و پس‌ از بازگشت‌ به‌ همكاري‌ با سازمان‌ نقشه‌برداري‌ كشور (براي‌ تدوين‌ اطلس‌ تاريخ‌ ايران‌) و مركز دايره‌المعارف‌ بزرگ‌ اسلامي‌ پرداخت‌. استاد زرين‌كوب‌ در طول‌ اين‌ سالها تا زمان‌ مرگ‌ لحظه‌اي‌ از تدريس‌، تحقيق‌ و تأليف‌ غافل‌ نبود و عليرغم‌ وضعيت‌ نامناسب‌ مزاجي‌ و كهولت‌ سن‌ همچنان‌ آثار گرانقدري‌ در حوزه‌ تاريخ‌ و فرهنگ‌ تأليف‌ نمود. وي‌ در طول‌ زندگي‌ خود سفرهاي‌ علمي‌ متعددي‌ به‌ كشورهاي‌ مختلف‌ عربي‌، اروپايي‌، آمريكا و شبه‌ قاره‌ هند انجام‌ داد و با بسياري‌ ازبرجسته‌ترين‌ دانشمندان‌ و ايرانشناسان‌ برجسته‌ جهان‌ نظير كلود كاهن‌، برتولد اشپولر، هانري‌ ماسه‌،مينورسكي‌، هنينگ‌، برنارد لوئيس‌، والتر هينتس‌ و... آشنايي‌ نزديك‌ داشت‌. دكتر زرين‌ كوب‌ همچنين‌ در دهها مجمع‌ و گردهايي‌ علمي‌ شركت‌ جست‌ و بعنوان‌ نماينده‌ ايران‌ به‌ ايراد سخنراني‌ پرداخت‌; وي‌ در طول‌ عمر خود شهرت‌ جهاني‌ يافته‌ بود و اكثر مراكز علمي‌ و دانشگاههاي‌ بزرگ‌ جهان‌ با وي‌ ارتباط داشتند بگونه‌اي‌ كه‌ دانشگاه‌ كمبريج‌ براي‌ تأليف‌ فصلي‌ از دوره‌ بزرگ‌ تاريخ‌ خود ازوي‌ دعوت‌ كرد و مؤسسه‌ دائره‌المعارف‌ اسلام‌ چاپ‌ هلند نيز پذيراي‌ مقالات‌ متعددي‌ از اين‌ دانشمند بزرگ‌ گرديد. استاد در سال‌ ۱۳۷۴ ه. ش‌ نيز بعنوان‌ پژوهشگر بزرگ‌ آثار مولانا جلال‌الدين‌ به‌ سمت‌ دبير ايراني‌ كنگره‌ بزرگداشت‌ مولوي‌ در مونيخ‌ برگزيده‌ شد. ويژگي‌ بزرگ‌ دكتر عبدالحسين‌ زرين‌كوب‌ مطالعات‌ وسيع‌ وي‌ در تاريخ‌، فلسفه‌، ادبيات‌، تصوف‌ وعرفان‌، تاريخ‌ اديان‌، معارف‌ قديم‌ و علوم‌ اسلامي‌ جديد و روش‌هاي‌ تحقيق‌ نوين‌ بود كه‌ كمتر استادي‌ در تاريخ‌ معاصر به‌ پايه‌ او رسيده‌ است‌. اين‌ دانشمند فرزانه‌ علاوه‌ بر زبانهاي‌ باستاني‌ ايران‌ به‌ عربي‌،فرانسه‌، آلماني‌، انگليسي‌ و ايتاليايي‌ تسلط كامل‌ داشت‌ و در تحقيقات‌ خود از كتب‌ و تأليفات‌ نگاشته‌ شده‌ به‌ اين‌ زبانها بهره‌ مي‌جست‌. ذهن‌ خلاق‌، حافظه‌ فوق‌ العاده‌، دانش‌ وسيع‌ و حيرت‌آور، احاطه‌ شگفت‌انگيز بر تاريخ‌ و فرهنگ‌ ايراني‌، قلم‌ توانا و خصال‌ پسنديده‌ استاد او را به‌ يكي‌ از چهره‌هاي‌ استثنايي‌ تاريخ‌ و فرهنگ‌ ايران‌ تبديل‌ نموده‌ است‌. دكتر زرين‌كوب‌ در شهريور ۱۳۷۸ درگذشت‌. در مجلس‌ بزرگداشتي‌ كه‌ بمناسبت‌ چهلمين‌ روز درگذشت‌ اين‌ استاد فقيد در دانشگاه‌ تهران‌ برگزار شد تني‌ چند از اساتيد برجسته‌ ايراني‌ با ايراد سخنراني‌ نقش‌ علمي‌ و فرهنگي‌ دكتر زرين‌كوب‌ را ارج‌ نهادند.

آثار :

  آثار علمي‌ بيادگار مانده‌ از اين‌ اديب‌ بزرگ‌ مشتمل‌ بر ترجمه‌ و تأليف‌ صد جلد و دهها مقاله‌ است‌ كه‌ بعضي‌ از آنها به‌ زبانهاي‌ مختلف‌ترجمه‌ شده‌اند: ــ فرار از مدرسه‌ــ از كوچه‌ رندان‌ ــ نه‌ شرقي‌، نه‌ غربي‌، انساني‌ــ يادداشت‌ها و انديشه‌ها ــ تاريخ‌ در ترازوــ تاريخ‌ ايران‌ قبل‌ از اسلام‌ ــ ارسطو و فن‌ شعرــ تاريخ‌ ايران‌ بعد از اسلام‌ ــ جستجو و تصوف‌ ايران‌ــ تاريخ‌ مردم‌ ايران‌، ايران‌ قبل‌ از اسلام‌ ــ نقد ادبي‌ ــ تاريخ‌ مردم‌ ايران‌، از پايان‌ ساسانيان تا پايان‌ آل‌بويه‌ ــ با كاروان‌ انديشه‌ــ روزگاران‌ ايران‌، گذشته‌ باستاني‌ ايران‌ ــ سيري‌ در شعر فارسي‌ــ روزگاران‌، از پايان‌ ساسانيان‌ تا پايان‌ ‌تيموريان ــ شعر بي‌ دروغ‌، شعر بي‌ نقاب‌ــ روزگاران‌ ديگر، از ‌صفويه تا عصر حاضر ــ دو قرن‌ سكوت‌ــ نقش‌ برآب‌ ــ از گذشته‌ ادبي‌ ايران‌ــ بحر در كوزه‌ ــ پير گنجه‌ــ در قلمرو وجدان‌ ــ پله‌ پله‌ تا ملاقات‌ خداــ نردبان‌ آسمان‌ ــ زندگي‌ و انديشه‌ سعدي‌ــ شعله‌ طور ــ انسان‌ الهي‌

 

 

صورتگر،   لطفعلي

  شاعر, نويسنده, مترجم, استاددانشگاه.

سال و محل تولد:    ۱۲۷۹ - شيراز

سال و محل وفات:    ۱۳۴۸ش /شيراز

 

صورتگر, لطفعلي, فرزند ميرزا آقا خان. (1279- 1348ش), شاعر, نويسنده, مترجم, استاددانشگاه. جد وي آقا لطفعلي از نقاشان هنرمند و چيره دست قرن سيزدهم هجري بود كه كارهاي او در موزه هاي پاريس و لنينگرا موجود است و بهاي گزافي دارد. صورتگر در شيراز به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در شيراز به پايان رسانيد و سپس به هند رفت و تحصيلات متوسطه را در آنجا به پايان رسانيد سپس به ايران بازگشت و به خدمت ادارات دارايي و فرهنگ درآمد و مجله «سپيده دم» را در شيراز تأسيس كرد. در 1306 ش براي ادامه تحصيل به لندن رفت و در رشته زبان و ادبيات انگليسي دكترا گرفت. صورتگر پايان نامه دكتري خود را درباره «نفوذ ادبيات ايران در ادبيات انگلستان در قرن پانزدهم و شانزدهم ميلادي» نوشت. بعد از بازگشت به تدريس ادبيات فارسي و انگليسي پرداخت و چندي نيز رياست دانشگاه شيراز را عهده‌‌دار بوده وي چندي نيز مدير مجله«آموزش و پرورش»بود و عضو فرهنگستان. صورتگر سفرهايي به كشورهاي روسيه, آمريكا, پاكستان كرده و به مدت يك سال در دانشگاه كلمبيا سمت استادي داشته است. تا اينكه وفات يافت و در شيراز به خاك سپرده شد.

آثار:

   «عشاق ناپل», ترجمه؛ «سخن سنجي»؛ «تاريخ ادبيان انگليسي»؛ «علم اقتصاد»؛‌«ديوان» شعر؛ «ادبيات توصيفي ايران»؛ «ادبيان غنايي ايران»؛ «برگهاي پراكنده», شعر.

 

 

راکعی،  فاطمه

شاعر وپژوهشگر

سال و محل تولد:     ۱۳۳۳- زنجان

 وي در سال ۱۳۳۳ در زنجان متولد شد. تا پايان دوره ي ابتدايي را در زادگاهش سپري كرد و بعد از آن در تهران به ادامه تحصيل پرداخت. ايشان داراي ليسانس مترجمي زبان، فوق ليسانس و دكتراي زبان‌شناسي هستند. از جمله فعاليتهاي ايشان مي‌توان به معاون پژوهشي دانشگاه الزهرا و رئيس گروههاي ادبيات انگليسي دانشگاه الزهرا و معاون آموزشي و پژوهشي دانشكده الهيات و ادبيات دانشگاه الزهرا و معاون پژوهشي دانشگاه الزهرا نماينده مجلس ششم و نايب رئيس كميسيون فرهنگي، رئيس كميته امور زنان و امور خانواده و رئيس فراكسيون زنان، مديرعامل انجمن شاعران ايران و رئيس هيئت مديره دفتر شعر جوان، عضو هيئت امناي كتابخانه‌هاي عمومي، عضو هيئت امناي سينماي كشور فارابي، عضو هيئت امناي پژوهشگاه فرهنگي، اجتماعي وزارت فرهنگ و آموزش عالي اشاره كرد.

آثار:

آثار (شعر): «سفر سوختن»، «آواز گل سنگ»، «مادرانه‌ها» (برگزيده ي شعر ادبيات معاصر ۸۱) ترجمه: «درباره شعر» و «منطق در زبان‌شناسي» تأليف: «آوا و معنا در شعر نيما»

 

 

 

 

خيام‌،  غياث الدين‌ابوالفتح‌

  شاعر ،دانشمند،فيلسوف‌ ،فقيه ،منجم‌ و رياضيدا‌ن

سال و محل تولد:    ۴۳۹ه.ق‌ - - نيشابور

سال و محل وفات : ---

غياث الدين‌ ابوالفتح‌ عمر بن‌ ابراهيم‌ نيشابوري‌ موسوم‌ به‌ خيام‌(۱) از بزرگترين‌ و مشهورترين‌ شعراي‌ تاريخ‌ ايران‌ بعد از اسلام‌ است‌ كه‌ معروفيت‌ وي‌ مرزها را در نورديده‌ و در سرتاسر گيتي‌ به‌ عنوان‌ شاعري‌ خردگرا شناخته‌ شده‌ است‌. حكيم‌ عمر خيام‌ اگرچه‌ بيشتر به‌ عنوان‌ شاعري‌ رباعي‌ سرا شهره‌ گشته‌ است‌ ولي‌ وي‌ در واقع‌ فيلسوف‌ و رياضيداني‌ بزرگ‌ بود كه‌ در طول‌ عمر دراز خويش‌ كشفيات‌ مهمي‌ در رياضيات‌ و نجوم‌ انجام‌ داد. زندگي‌ حكيم‌ همچون‌ عقايد و انديشه‌هاي‌ ژرف‌ و پوينده‌ او در هاله‌اي‌ از ابهام‌ فرو رفته‌ است‌ و افسانه‌هايي‌ كه‌ به‌ اين‌ دانشمند بزرگ‌ نسبت‌ داده‌اند حقايق‌ و زندگي‌ او را تا حدودي‌ با داستانهايي‌ غير واقعي‌ درآميخته‌ است‌. تاريخ‌ زندگي‌ حكيم‌ معلوم‌ نيست‌ ولي‌ بنابر شواهد امر خيام‌ در سال‌ ۴۳۹ ه.ق‌ در نيشابور، شهري‌ كه‌ به‌ آن‌ عشق‌ مي‌ورزيد و بخش‌ مهمي‌ از ايام‌ عمرش‌ را در آن‌ گذارند، به‌ دنيا آمده‌ است‌.(۲) دوران‌ كودكي‌ و نوجواني‌ حكيم‌ نيز كاملا مشخص‌ نيست‌ ولي‌ بطور قطع‌ وي‌ مطالعات‌ خود در زمينه‌ علوم‌ معمول‌ آن‌ روز را در نيشابور سپري‌ كرده‌ و به‌ سبب‌ نبوغ‌ ذاتي‌ و ذهن‌ خلاق‌ و استعداد والاي‌ خويش‌ به‌ دستاوردهاي‌ شگرفي‌ نايل‌ آمده‌ است‌. نقل‌ شده‌ است‌ كه‌ خيام‌ در كودكي‌ با خواجه‌ نظام‌ الملك‌ طوسي و حسن‌ صباح‌ مؤسس‌ فرقه‌ ‌اسماعيليه همدرس‌ بود و آن‌ سه‌ عهد كردند هر يك‌ در بزرگي‌ به‌ منصب‌ و مقامي‌ دست‌ يافت‌ دو يار دبستاني‌ ديگر را نيز بالا كشد... اين‌ روايت‌ براساس‌ تحقيقات‌ دانشمندان‌ و مقايسه‌ تاريخي‌ زندگي‌ اين‌ سه‌ شخصيت‌ برجسته‌ قاطعانه‌ رد شده‌ است‌.(۳) حكيم‌ عمر خيام‌ ظاهرا پس‌ از كسب‌ علوم‌ و معارف‌ عصر خويش‌ رهسپار سمرقند گشت‌ و در اين‌ شهر مورد توجه‌ امير قرخانيان‌ شمس‌الملك‌ نصربن‌ ابراهيم‌ قرار گرفت‌ و رساله‌ معروف‌ خود درباره‌ جبر را نيز در همين‌ زمان‌ به‌ رشته‌ تحرير در آورد.(۵) خيام‌ سپس‌ عازم‌ اصفهان‌شد و به‌ خدمت‌ ملكشاه‌ سلجوقي‌ درآمد و به‌ اصلاح‌ تقويم‌ ايراني‌ و بناي‌ رصدخانه‌اي‌ در اصفهان‌ همت‌ گماشت‌.سلطان‌ ملكشاه‌ در دوره‌ سلطنت‌ خويش‌ حكيم‌ جوان‌ را سخت‌ گرامي‌ داشت‌ و امكانات‌ فراواني‌ براي‌ فعاليت‌هاي‌ علمي‌ در اختيار خيام‌ گذاشت‌. پس‌ از روي‌ كار آمدن‌ سلطان‌ سنجر سلجوقي‌ حكيم‌ عمر خيام‌ كه‌ در زمره‌ ندماي‌ خاص‌ سلطان‌ ملكشاه‌ بود به‌ خدمت‌ وي‌ درآمد و حتي‌ سلطان‌ را كه‌ دچار آبله‌ سختي‌ شده‌ بود مورد معالجه‌ و درمان‌ قرارداد ولي‌ سنجر هيچگاه‌ نظر مساعدي‌ نسبت‌ به‌ خيام‌ نداشت‌. از اين‌ روي‌ وي‌ مدتي‌ كوتاه‌ پس‌ از بر تخت‌ نشستن‌ سلطان‌ سنجر به‌ زادگاه‌ خويش‌ نيشابور بازگشت‌ و باقيمانده‌ عمرش‌ رادر اين‌ شهر به‌ انزوا و گوشه‌ نشيني‌ گذارند.حوادث‌ اواخر عمر خيام‌ ناقص‌ و ناكافي‌ است‌ و مهمترين‌ روايتي‌ كه‌ در مورد زندگي‌ وي‌ در دست‌ است‌ حكايتي‌ است‌ كه‌ نظامي‌ عروضي‌ از اين‌ دانشمند بزرگ‌ آورده‌ است‌: (در زمستان‌ سال‌ ۵۰۶ ه. ق‌ به‌ شهر مرو سلطان‌ كس‌ فرستاد به‌ خواجه‌ بزرگ‌ صدرالدين‌ (ابوجعفر) محمد بن‌ المظفر (رحمه‌ا...) كه‌ خواجه‌ امام‌ عمر را بگوي‌ تا اختياري‌ كند كه‌ به‌ شكار رويم‌ كه‌ اندر آن‌ چند روز برف‌ و باران‌ نيايد و خواجه‌ امام‌ عمر در صحبت‌ خواجه‌ بود و در سراي‌ او فرود آمدي‌. خواجه‌ كس‌ فرستاد و او را بخواند و ماجرا با وي‌ بگفت‌ و برفت‌ و دو روز در آن‌ كرد و اختياري‌ نيكو كرد، و خود برفت‌ و با اختيار سلطان‌ را برنشاند. و چون‌ سلطان‌ برنشست‌ و يك‌ بانگ‌ زمين‌ برفت‌ ابر درهم‌ كشيد و باد برخاست‌ و برف‌ و دمه‌ در ايستاد. خنده‌ها كردند. سلطان‌ خواست‌ كه‌ باز گردد، خواجه‌ امام‌(عمر) گفت‌ پادشاه‌ دل‌ فارغ‌ دارد كه‌ همين‌ ساعت‌ ابر باز شود و در اين‌ پنج‌ روز هيچ‌ نم‌ نباشد. سلطان‌ براند ابر باز شد و در آن‌ پنج‌ روز هيچ‌ نم‌ نبود و كس‌ ابر نديد.) اين‌ پيش‌ گويي‌ ظاهرا در شصت‌ وهفتمين‌ سال‌ از زندگي‌ خيام‌ صورت‌ گرفته‌ است‌. در فاصله‌ شانزده‌ سال‌ آخر عمر حكيم‌ كمتر اطلاعي‌ از زندگي‌ وي‌ در دست‌ است‌. خيام‌ ظاهرا كماكان‌ به‌ مطالعه‌ وتدريس‌ مشغول‌ بوده‌ و بويژه‌ كتابهاي‌ فلسفي‌ ابوعلي‌ سينا را، كه‌ او را استاد خود مي‌دانسته‌ است‌، عميقا مطالعه‌ و بررسي‌ مي‌كرده‌ است‌. تنها روايت‌ موثقي‌ كه‌ در طي‌ اين‌ مدت‌ در دست‌ است‌ از نظامي‌ عروضي‌ است‌ كه‌ پيش‌گويي‌ معروف‌ حكيم‌ خيام‌ را در مورد منزلگاه‌ ابدي‌اش‌ نقل‌ كرده‌ است‌.(۵) حكيم‌ عمر خيام‌ فقيه‌، فيلسوف‌، رياضيدان‌ و منجمي‌ بزرگ‌ بود. وي‌ بيشتر عمر خود را در تدريس‌ رياضيات‌ وفلسفه‌ گذراند و اكثر آثار ابوعلي‌ سينا را مطالعه‌ نمود و يكي‌ از خطبه‌هاي‌ معروف‌ ابن‌ سينا در باب‌ يگانگي‌ خداوند متعال‌ را نيز از عربي‌ به‌ فارسي‌ برگرداند. وي‌ اگرچه‌ در حال‌ حاضر بيشتر به‌ سبب‌ رباعيات‌ شيرينش‌ معروف‌ گشته‌ است‌ ولي‌ چندان‌ شعر و شاعري‌ را جدي‌ نمي‌گرفت‌ و شايد تا حدودي‌ نيز شأن‌ خود را بالاتر از پرداختن‌ به‌ سرايش‌ شعر مي‌دانسته‌ است‌. مورخان‌ با وجود اينكه‌ استعداد و نبوغ‌ حكيم‌ را در علوم‌ مختلف‌ اعم‌ از عقلي‌ و نقلي‌ و رياضي‌ ونجوم‌ ستوده‌اند (۶) ولي‌ وي‌ را در تعليم‌ و انتشار دانش‌ ژرفي‌ كه‌ در سينه‌ خود داشته‌ بخيل‌ دانسته‌اند و از قرار معلوم‌ حكيم‌ چندان‌ توجهي‌ به‌ تربيت‌ شاگردان‌ برجسته‌ و نگارش‌ كتابهاي‌ علمي‌ نداشته‌ است‌. البته‌ بسياري‌ از دانشمندان‌ فعلي‌ با بررسي‌ شخصيت‌ و آثار و افكار اين‌ فيلسوف‌ بزرگ‌ شرايط سياسي‌ و اجتماعي‌ دوره‌ سلجوقيان و مخالفت‌ علماي‌ سني‌ مذهب‌ و قشري‌ متعصب‌ با افكار فلسفي‌ را دليل‌ عمده‌ عدم‌ رغبت‌ حكيم‌ خيام‌ به‌ نگارش‌ انديشه‌هاي‌ عميق‌ دروني‌ او دانسته‌اند. افكار و انديشه‌هاي‌ خيام‌ بويژه‌ در علم‌ رياضي‌ در دو مبحث‌ مجزا تحت‌ عنوان‌ ((نظريات‌ رياضي‌ حكيم‌ خيام‌ (جبر، هندسه‌)، و نظريات‌ حكيم‌ عمر خيام‌ و غياث‌ الدين‌ كاشاني‌، در علم‌ حساب‌ و محاسبات‌ عددي‌)) مورد بحث‌ قرار گرفته‌ است‌، از اين‌ جهت‌ بررسي‌ دانش‌ والاي‌ وي‌ در علم‌ پيچيده‌ رياضي‌ در اين‌ بخش‌ ضرورت‌ چنداني‌ ندارد. بزرگترين‌ فعاليت‌ نجومي‌ حكيم‌ عمر خيام‌ محاسبه‌ و تعيين‌ جدول‌ موسوم‌ به‌ تقويم‌ جلالي‌ بود كه‌ در سال‌  ۴۷۶ه.ق‌ به‌ دستور سلطان‌ جلال‌ الدين‌ ملكشاه‌ سلجوقي‌ مأمور انجام‌ آن‌ گشت‌ و به‌ همراهي‌ گروهي‌ از دانشمندان‌ مطالعاتي‌ درخصوص‌ تأسيس‌ رصدخانه‌اي‌ بزرگ‌ انجام‌ داد. وي‌ سپس‌ حاصل‌ مطالعات‌ خود و ساير دانشمندان‌ را به‌ خدمت‌ شاه‌ بدين‌ گونه‌ ارائه‌ نمود كه‌ به‌ علت‌ اينكه‌ در حركات‌ كواكب‌ به‌ مرور ايام‌ تفاوت‌هاي‌ فاحش‌ پديد مي‌آيد هر سي‌ سال‌ يك‌ بار بايد رصدي‌ انجام‌ گيرد و اين‌ امر به‌ جهت‌ سپري‌ شدن‌ عمر وي‌ و ديگر اعضاء اين‌ هيئت‌ مطالعاتي‌ امكان‌ پذير نيست‌. از اين‌ روي‌ به‌ پيشنهاد خيام‌ قرار بر آن‌ شد كه‌ تاريخي‌ وضع‌ گردد كه‌ اول‌ سال‌ آن‌ در هنگام‌ اعتدال‌ ربيعي‌ يعني‌ در هنگامي‌ كه‌ آفتاب‌ به‌ اول‌ برج‌ بره‌ وارد نشود قرار گيرد و كبيسه‌هاي‌ لازم‌ به‌ گونه‌اي‌ وضع‌ شوند تا اول‌ سال‌ همواره‌ در يك‌ موقع‌ باشد و به‌ مرور زمان‌ تغيير نيابد و نام‌ ملكشاه‌ نيز كه‌ بر اين‌ تاريخ‌ قرار مي‌گيرد ابدي‌ شود.(۷) حكيم‌ در فلسفه‌ اسلامي‌ و فلسفه‌ يوناني‌ نيز تبحر خاصي‌ داشت‌ و اصول‌ پيچيده‌ فلسفه‌ يوناني‌و افكار وعقايد علماء بزرگ‌ يونان‌ را با زباني‌ ساده‌ به‌ شاگردان‌ خود مي‌آموخت‌. خيام‌ در فلسفه‌ داراي‌ بينش‌ ژرفي‌ بود و معتقدات‌ ديني‌ خود را نيز با همين‌ بينش‌ مورد بررسي‌ قرار مي‌داد. در اشعار خيام‌ كه‌ سالها پس‌ از مرگ‌ او منتشر شدافكار فلسفي‌ او كه‌ تصويري‌ روشن‌ و شفاف‌ از پوينده‌اي‌ شك‌ انديش‌، آگاهي‌ ناخرسند از محدوديت‌هاي‌ روش‌ علمي‌،عالمي‌ كه‌ به‌ عبث‌ در جستجوي‌ يافتن‌ تبيين‌ عقلي‌ تناقضات‌ زندگي‌ و مرگ‌ و آفرينش‌ و انهدام‌ و تركيب‌ و گسيختگي‌ و وجود و عدم‌ مي‌باشد به‌ خوبي‌ جلوه‌گر است‌. بعضي‌ از دانشمندان‌ معتقدند برخي‌ از عقايد فلسفي‌ خيام‌ همچون‌ شك‌ درباره‌ وجود خدا و جهان‌ ديگر و بقاي‌ روح‌ و قيامت‌ ذهن‌ اين‌ فيلسوف‌ را از يقين‌ مذهبي‌ باز مي‌داشت‌ و لذا دردوره‌ حيات‌ خويش‌ مورد تنفر و حتي‌ تكفير فقها و علماء بود.(۸) علاوه‌ بر علماء قشري‌ و متعصب‌، عرفا و صوفيان‌ زمان‌ خيام‌ نيز عليرغم‌ برخي‌ تشابهات‌ فكري‌ تمايل‌ چنداني‌ به‌ او نداشتند. بعدها پس‌ از مرگ‌ خيام‌ و انتشار برخي‌ رباعيات‌ منسوب‌ به‌ او شك‌ و بدبيني‌ صوفيان‌ و عرفاي‌ مشهوري‌ همچون‌ نجم‌الدين‌ دابه‌ (فوت‌ در سال‌ ۶۵۴ه.ق‌)(۹) و فريد الدين‌ عطار نيشابوري‌ (۵۳۷ ـ۶۱۷ ه ق‌) نيز عليه‌ خيام‌ برانگيخته‌ شد(۱۰) و آنان‌ وي‌ را دانشمندي‌ دانستند كه‌ در تمام‌ زندگيش‌ عقل‌ را بر كشف‌ و شهود ترجيح‌ مي‌داد. با وجود اينكه‌ شهرت‌ فعلي‌ خيام‌ بيشتر به‌ سبب‌ اشعار زيبا و عرفاني‌ او بويژه‌ رباعيات‌ منسوب‌ به‌ وي‌ است‌ ولي‌ ظاهرا حكيم‌ وقت‌ بسيار كمي‌ از زندگي‌ پر بركت‌ خويش‌ را صرف‌ سرايش‌ شعر و شاعري‌ نمود و همانگونه‌ كه‌ اشاره‌ شد شايد سرودن‌ شعر را دون‌ مقام‌ والاي‌ علمي‌ خويش‌ مي‌دانست‌. اشعاري‌ كه‌ از وي‌ برجاي‌ مانده‌ است‌ بيشتر در قالب‌ رباعي‌ و بصورت‌ دو بيتي‌هايي‌ ساده‌ و كوتاه‌ است‌ كه‌ بدور از هرگونه‌ فضل‌ فروشي‌ و تلاش‌ براي‌ لفاظي‌،عميق‌ترين‌ انديشه‌ها و معاني‌ فلسفي‌ متفكري‌ بزرگ‌ و وارسته‌ را در مقابل‌ اسرار عظيم‌ آفرينش‌ به‌ تصوير كشيده‌ است‌. مضمون‌ عمده‌ اشعار منسوب‌ به‌ خيام‌ همچون‌ عقايد فلسفي‌ وي‌ توجه‌ به‌ مرگ‌ و فنا، شك‌ و حيرت‌، افسوس‌ از گذر عمر و... است‌. اشعار فعلي‌ منسوب‌ به‌ خيام‌ بيش‌ از هزار رباعي‌ را در بر مي‌گيرد ولي‌ اكثر محققان‌ تنها ۱۰۰ رباعي‌ را از آن‌ شاعر دانسته‌ و ساير اشعار را اگرچه‌ تفاوت‌ چنداني‌ با رباعيات‌ واقعي‌ خيام‌ ندارند سروده‌ برخي‌ از شاعران‌ وعارفان‌ زمان‌ وي‌ و اندكي‌ پس‌ از مرگ‌ خيام‌ دانسته‌اند كه‌ بدليل‌ گستاخي‌ و زياده‌روي‌ در ابراز عقايد فلسفي‌ خود اين‌ رباعيات‌ را به‌ حكيم‌ خفته‌ در خاك‌ نسبت‌ داده‌ و خود را از مجازات‌هاي‌ سخت‌ احتمالي‌ كه‌ ممكن‌ بود دامن‌ گيرشان‌ شود رهانيده‌اند. رباعيات‌ خيام‌ در قرن‌ نوزدهم‌ توسط ادوارد فيتز جرالد شاعر بزرگ‌ انگليسي‌ و در نهايت‌ هنرمندي‌ به‌ زبان‌ انگليسي‌ ترجمه‌ شد و مورد استقبال‌ شديد محافل‌ علمي‌ و ادبي‌ اروپا قرار گرفت‌ به‌ صورتي‌ كه‌ رباعيات‌ خيام‌ در مدتي‌ كوتاه‌ به‌ زبان‌هاي‌ ايتاليايي‌، روسي‌، فرانسوي‌، آلماني‌، عربي‌، تركي‌ و ارمني‌ و اسپانيايي‌ نيز ترجمه‌ شد و اين‌ دانشمند ايراني‌ شهرتي‌ جهاني‌ يافت‌. اجزاي‌ پياله‌اي‌ كه‌ درهم‌ پيوست‌ / بشكستن‌ آن‌ روا نمي‌دارد مست‌ // چندين‌ سر و پاي‌ نازنين‌ از سر دست‌ / بر مهر كه‌ پيوست‌ و به‌ كين‌ كه‌ شكست‌ // *** زآوردن‌ من‌ نبود گردون‌ را سود / وزبردن‌ من‌ جاه‌ و جلالش‌ نفزود // وزهيچ‌ كسي‌ نيز دوگوشم‌ نشنود / كه‌ آوردن‌ و بردن‌ من‌ از بهرچه‌ بود// *** در دايره‌اي‌ كامدن‌ و رفتن‌ ماست‌ / آن‌ را نه‌ بدايت‌ نه‌ نهايت‌ پيداست‌ // كس‌ مي‌نزد و مي‌ در اين‌ معني‌ راست‌ / كين‌ آمدن‌ از كجا و رفتن‌ به‌ كجاست‌ // *** دارنده‌ چو تركيب‌ طبايع‌ آراست‌ / از بهر چه‌ او فكندش‌ اندركم‌ و كاست‌ // گر نيك‌ آمد شكستن‌ از بهر چه‌ بود / ور نيك‌ نيامد اين‌ صور عيب‌ كراست‌ // *** ما لعبتكانيم‌ و فلك‌ لعبت‌ باز / از روي‌ حقيقتي‌ نه‌ از روي‌ مجاز // باز چو همي‌ كند بر نطع‌ وجود / رفتيم‌ به‌ صندوق‌ عدم‌ يك‌ يك‌ باز // *** / از اين‌ اعجوبه‌ علم‌ و هنر آثاري‌ در فلسفه‌ و رياضي‌ و نجوم‌ به‌ عربي‌ و فارسي‌ برجاي‌ مانده‌ است‌ كه‌ هر يك‌ نمايانگر علم‌ و دانش‌ عميق‌ اودر علوم‌ مختلف‌ زمان‌ خويش‌ است‌. --------------------------------> ۱- خيام‌ به‌ معني‌ خيمه‌دوز است‌ و ظاهرا به‌ سبب‌ اينكه‌ پدر حكيم‌ خيمه‌ دوز بوده‌ اين‌ لقب‌ بر وي‌ نهاده‌ شده‌ است‌. ۲- نويسنده‌ كتاب‌ تاريخ‌ الفي‌ به‌ روايتي‌ اشاره‌ كرده‌ است‌ كه‌ براساس‌ آن‌ اصل‌ و نسبت‌ خيام‌ از روستايي‌ به‌ نام‌ شمشاد در نزديكي‌ بلخ‌ بوده‌ ولي‌ حكيم‌ خود در نزديكي‌ استرآباد در كرانه‌ شمال‌ و شرقي‌ درياي‌ خرز به‌ دنيا آمده‌ است‌. ۳- اكثر محققان‌ صحت‌ اين‌ داستان‌ را مردود دانسته‌اند چرا كه‌ صرفنظر از تفاوت‌ تاريخ‌ تولد اين‌ سه‌ تن‌، محل‌ تحصيل‌ آنها نيز در يك‌ شهر خاص‌ نبوده‌ است‌. داستان‌ سه‌ يار دبستاني‌ كه‌ بسيار مشهور است‌ و حتي‌ در كتاب‌ جامع‌ التواريخ‌ رشيد الدين‌ فضل‌ ا... همداني‌ نيز ذكر شده‌ است‌ بدين‌ گونه‌ است‌: (... و عداوت‌ و وحشت‌ را در ميان‌ ايشان‌ سبب‌ آن‌ بود كه‌ سيدنا (حسن‌ صباح‌) و عمر خيام‌ و نظام‌ الملك‌ به‌ نيشابوردر كتاب‌ بودند و چنانكه‌ عادت‌ ايام‌ صبي‌ و رسم‌ كودكان‌ مي‌باشد، قاعده‌ مصادقت‌ و مصافات‌ ممهد و مسلوك‌ مي‌داشتند تا غايتي‌ كه‌ خون‌ يكديگر بخوردند و عهد كردند كه‌ از ما هر كدام‌ كه‌ به‌ درجه‌ بزرگ‌ و مرتبه‌ عالي‌ برسد ديگران‌ را تربيت‌ و تقويت‌ كند. از اتفاق‌... نظام‌ الملك‌ به‌ وزارت‌ رسيد، عمر خيام‌ به‌ خدمت‌ او آمد و عهود و مواثيق‌ ايام‌ كودكي‌ ياد كرد. نظام‌ الملك‌ حقوق‌ قديم‌ بشناخت‌ و گفت‌: توليت‌ نيشابور و نواحي‌ آن‌ تراست‌. عمر مردي‌ بزرگ‌ و حكيمي‌ فاضل‌ و عاقل‌ بود. گفت‌ سوداي‌ ولايتداري‌ و سر امر و نهي‌ عوام‌ ندارم‌. مرا بر سبيل‌ مشاهره‌ و مساينه‌ ادراري‌ وظيفه‌ فرماي‌. نظام‌ الملك‌ او را ده‌ هزار دينار ادرار كرد از محروسه‌ نيشابور، كه‌ سال‌ به‌ سال‌ بي‌تبعيض‌ ممضي‌ و مجري‌ دارند...) ادامه‌ اين‌ داستان‌ شرح‌ آمدن‌ حسن‌ صباح‌ است‌ به‌ نزد نظام‌ الملك‌. حسن‌ خواستار آنست‌ كه‌ از لطف‌ و عنايت‌ خواجه‌ نصيبي‌ يابد و خواجه‌ به‌ وي‌ مي‌گويد كه‌ توليت‌ ري‌ يا اصفهان‌ را اختيار كن‌، لكن‌ حسن‌ اين‌ كار را نمي‌پذيرد و تنها غرضش‌ آنست‌ كه‌ در دربار سلطان‌ مقامي‌ بلند بدست‌ آورد، و چون‌ بدان‌ مقام‌ مي‌رسد سعي‌ در آن‌ دارد كه‌ ولينعمت‌ خويش‌ را از مقام‌ وزارت‌ بزير آرد و خود برجاي‌ او نشيند. اما سعيش‌ بي‌ ثمر مي‌ماند و ننگين‌ و سرفكنده‌ از خراسان‌ مي‌گريزد و به‌ اصفهان‌ مي‌رود و از آنجا راه‌ دربار المستنصر، خليفه‌ فاطمي‌ مصر را در پيش‌ مي‌گيرد. وي‌ در قاهره‌ به‌ نزاريان‌ مي‌پيوندد و پس‌ از چندي‌ به‌ ايران‌ مراجعت‌ مي‌كند تا دعوت‌ جديد را بنام‌ نزار منتشر سازد...اين‌ داستان‌ اگرچه‌ افسانه‌ است‌ ولي‌ از لحاظ اخلاقي‌ بسيار جالب‌ توجه‌ و پندآموز مي‌باشد. ۴- ابوالحسن‌ بيهقي‌ درخصوص‌ احترام‌ امير قراخاني‌ به‌ خيام‌ آورده‌ است‌: (همواره‌ وي‌ را بسيار بزرگ‌ مي‌داشت‌. چندانكه‌ در ديوان‌ خويش‌ وي‌ را در كنار خود مي‌نشاند.( ۵-در سنه‌ ست‌ و خمسمائه‌ به‌ شهر بلخ‌ در كوي‌ برده‌ فروشان‌ در سراي‌ امير... بوسعد... خواجه‌ امام‌ عمر خيامي‌ و خواجه‌ امام‌ مظفر اسفزاري‌ نزول‌ كرده‌ بودند و من‌ بدان‌ خدمت‌ پيوسته‌ بودم‌. در ميان‌ مجلس‌ عشرت‌ از حجه‌الحق‌ عمر شنيدم‌ كه‌ او گفت‌ گور من‌ در موضعي‌ باشد كه‌ هر بهاري‌ شمال‌ بر من‌ گل‌ افشان‌ مي‌كند. مرا اين‌ سخن‌ مستحيل‌ نمود و دانستم‌ كه‌ چنويي‌ گزاف‌ نگويد. چون‌ در سنه‌ ثلثين‌ به‌ نيشابور رسيدم‌ چهار سال‌ بود تا آن‌ بزرگ‌ روي‌ در نقاب‌ خاك‌ كشيده‌ بود و عالم‌ سفلي‌ از او يتيم‌ مانده‌ و او را بر من‌ حق‌ استادي‌ بود. آدينه‌اي‌ به‌ زيارت‌ او رفتم‌، و يكي‌ را با خود ببردم‌ كه‌ خاك‌ او به‌ من‌ نمايد. مرا به‌ گورستان‌ حيره‌ بيرون‌ آورد و بردست‌ چپ‌ گشتم‌، در پايين‌ ديوار باغي‌ خاك‌ او ديدم‌ نهاده‌، و درختان‌ امرود و زردآلو سر از آن‌ خاك‌ بيرون‌ كرده‌، و چندان‌ برگ‌ شكوفه‌ بر خاك‌ او ريخته‌ بود كه‌ خاك‌ او در زير گل‌ پنهان‌ شده‌ بود. مرا ياد آمد آن‌ حكايت‌ كه‌ به‌ شهر بلخ‌ از وشنيده‌ بودم‌، گريه‌ بر من‌ افتاد كه‌ در بسيط عالم‌ و ربع‌ مسكون‌ او را هيچ‌ جاي‌ نظيري‌ نمي‌ديدم‌. ايزد (تبارك‌ و تعالي‌) جاي‌ او درجنان‌ كناد، بمنه‌ و كرمه . ۶- شهر زوري‌ در كتاب‌ نزهه‌ الارواح‌ كه‌ در قرن‌ هفتم‌ ه.ق‌ برشته‌ تحرير درآورده‌ است‌ حافظه‌ حكيم‌ را چندان‌ قوي‌ دانسته‌ است‌ كه‌ كتابي‌ را كه‌ هفت‌ بار در اصفهان‌ خوانده‌ بود چندي‌ بعد در نيشابور تقريبا كلمه‌ به‌ كلمه‌ نوشت‌. شهر زوري‌ تسلط خيام‌ برفقه‌ اللغه‌ تازي‌ و قرائات‌ هفت‌ گانه‌ قرآن‌ را نيز در حد كمال‌ دانسته‌ است‌. ۷- خيام‌ و ديگر منجماني‌ كه‌ در تنظيم‌ تاريخ‌ جلالي‌ مشاركت‌ داشتند تاريخ‌ جلالي‌ را با در نظر گرفتن‌ اينكه‌ بر حسب‌ زيج‌ جديد طول‌ دقيق‌ سال‌ ۳۶۵ روز و پنج‌ ساعت‌ و ۴۹ دقيقه‌ و ۱۵ ثانيه‌ و ۴۸ رابعه‌ است‌ تنظيم‌ نمودند و مقرر داشتند كبيسه‌ها طوري‌ چهار سال‌ به‌ چهار سال‌ انجام‌ شوند كه‌ ماههاي‌ اين‌ تاريخ‌ نيز شمسي‌ حقيقي‌ باشد... يعني‌ مبدأ هر ماه‌ روزي‌ باشد كه‌ آفتاب‌ در نصف‌ النهار آن‌ روز در درجه‌ برجي‌ باشد از بروج‌ دوازده‌ گانه‌ به‌ شرطي‌ كه‌ نصف‌ النهار پيشتر در آخر برج‌ مقدم‌ باشد. ولي‌ چون‌ مكث‌ آفتاب‌ در بروج‌ مختلف‌ بود... نخواستند كه‌ ايام‌ اوراق‌ در تقويم‌ مختلف‌ باشد. بنابراين‌ هر ماهي‌ در اين‌ تاريخ‌ را بسي‌ روز گرفتند بي‌تفاوت‌ و پنج‌ روز باقيمانده‌ را به‌ اتفاق‌ پيشنهاد كردند كه‌ در آخر اسفند ماه‌ افزوده‌ شود... نام‌ ماهها همان‌ ماههاي‌ فارسي‌ قديم‌ بود منتها براي‌ تميز دادن‌ آنها از ماههاي‌ قديم‌ به‌ اين‌ ماهها لفظ جلالي‌ را افزودند مانند فروردين‌ ماه‌ جلالي‌ و ارديبهشت‌ ماه‌ و غيره‌. تقويم‌ امروز ايران‌ حاصل‌ محاسباتي‌ است‌ كه‌ خيام‌ و ديگر منجمان‌ عصر او صورت‌ داده‌اند. ۸-قزويني‌ در آثار البلاد در بيزاري‌ حكيم‌ از علما و فقهاي‌ قشري‌ و متعصب‌ داستاني‌ از خيام‌ نقل‌ كرده‌ است‌ بدين‌ مضمون‌ كه‌ وي‌ فقيهي‌ را كه‌ هر روز صبح‌ زود پنهاني‌ به‌ نزد او مي‌آمد و فلسفه‌ مي‌آموخت‌ ولي‌ بر منبر خيام‌ را كافر و ملحد مي‌خواند. مدتها تحمل‌ كرد به‌ اميد آنكه‌ از دشنام‌ گويي‌ به‌ حكيم‌ دست‌ بردارد. خيام‌ سرانجام‌ طاقت‌ خود را از دست‌ داد و يك‌ روز صبح‌ پيش‌ از آنكه‌ فقيه‌ براي‌ درس‌ خواندن‌ به‌ نزد او بيايد شاگردان‌ خود را فراخواند و به‌ محض‌ ورود فقيه‌ به‌ منزلش‌ آنها را طلب‌ كرد. بدنبال‌ هياهويي‌ كه‌ در گرفت‌ بسياري‌ از مردم‌ نيشابور در خانه‌ حكيم‌ گرد آمدند و وي‌ داستان‌ فقيه‌ و شيوه‌ منافقانه‌ او را براي‌ مردم‌ بازگو نمود. ۹- نجم‌ الدين‌ دابه‌ در توصيف‌ خيام‌ گفته‌ است‌: (آن‌ بيچاره‌ فلسفي‌ و دهري‌ و طبايعي‌ است‌ كه‌... سرگشته‌ و گمگشته‌ و...غايت‌ حيرت‌ و ضلالت‌ است‌.( ۱۰- عطار نيشابوري‌ در مثنوي‌ الهي‌ نامه‌ داستاني‌ از عارفي‌ پاك‌ ضمير و نهان‌ بين‌ آورده‌ كه‌ مي‌توانسته‌ انديشه‌ مردگان‌ را بخواند. نهان‌ بين‌ را بر سر گور خيام‌ مي‌برند و چون‌ از وي‌ خواسته‌ مي‌شود كه‌ هنر خويش‌ بنمايد جواب‌ مي‌گويد: ... كه‌ اين‌ مردي‌ است‌ اندر ناتمامي‌. بدان‌ درگه‌ چو روي‌ آورده‌ بودست‌/ مگر دعوي‌ دانش‌ كرده‌ بودست‌ // كنون‌ چون‌ گشت‌ جهل‌ خويش‌ عيانش‌ / عرق‌ مي‌ريزد از تشوير جانش‌ // ميان‌ خجلت‌ و تشوير ماندست‌/ وزان‌ تحصيل‌ در تقصير ماندست‌//

آثار:

 مهمترين‌ كتاب‌هاي‌ حكيم‌ خيام‌ عبارت‌ است‌ از: ــ رساله‌اي‌ در جبر و مقابله‌ ــ رساله‌ في‌ شرح‌ ما اشكل‌ من‌ مصادرات‌ اقليدس‌ ــ رساله‌اي‌ در وجود ــ رساله‌اي‌ در كون‌ و تكليف‌ ــ الجواب‌ عن‌ ثلاث‌ مسايل‌ ــ الضياءالعقلي‌ ــ كتاب‌ زيج‌ ملكشاهي‌ از كتابهاي‌ معروف‌ خيام‌ رساله‌ نوروزنامه‌ است‌ كه‌ در آن‌ پيدايش‌ نوروز و نحوه‌ برگزاري‌ جشن‌هاي‌ اين‌ عيد بزرگ‌ باستاني‌ را در دربار شاهان‌ در دوره‌ پيش‌ از اسلام‌ توضيح‌ داده‌ است‌.

 

  

 جمال‌ الدين‌اصفهانى،  جمال‌ الدين‌ محمد بن‌ عبدالرزاق‌

  شاعر

سال و محل تولد    اواسط قرن‌ ششم‌ هجري - اصفهان‌

سال و محل وفات   ۵۸۸ هجري‌ قمري‌ - اصفهان‌

 

جمال‌ الدين‌ محمد بن‌ عبدالرزاق‌ از شعراي‌ معروف‌ قرن‌ ششم‌ هجري‌ ايران‌ است‌ .اين‌ غزل‌ سراي‌ بزرگ‌ در اواسط قرن‌ ششم‌ در اصفهان‌ بدنيا آمد و در آغاز ظاهرا پيشه‌زرگري‌ داشته‌ و به‌ نقاشي‌ نيز مشهور بوده‌ است‌. جمال‌ الدين‌ پس‌ از چندي‌ از فعاليتهاي‌ تجاري‌ كنار كشيده‌ و از دكان‌ رخت‌ به‌ مدرسه‌ مي‌ برد. وي‌ سپس‌ به‌ دانش‌ اندوزي‌ وتحصيل‌ علوم‌ ادبي‌ متداول‌ زمان‌ خود و حكمت‌ و رياضي‌ مي‌ پردازد واز همان‌ زمان‌سرودن‌ شعر را آغاز مي‌ كند. جمال‌ الدين‌ با برخي‌ از سلاطين‌ سلسله‌ سلاجقه‌ عراق‌ و اتابكان‌ آذربايجان‌ معاصر بود و اغلب‌ روزگار خود را در اصفهان‌ سپري‌ كرد. وي‌ در طول‌ عمر خود به‌ نقاط مختلف‌ ايران‌ از جمله‌ آذربايجان‌ سفر كرد وبا شعراي‌ هم‌ عصر خود ‌خاقاني و نظامي نيز ملاقات‌كرد كه‌ حكايت‌ ملاقات‌ خود با نظامي‌ را بصورت‌ شعر درآورده‌ است‌. جمال‌ الدين‌ اصفهاني‌ علاوه‌ بر خاقاني‌ و نظامي‌با انوري‌ و وطواط در ارتباط بود ومشاعره‌ هاي‌ شيريني‌ بين‌ آنها انجام‌ شده‌ است‌. وي‌ در سال ‌۵۸۸ هجري‌ قمري‌ در اصفهان‌ درگذشت‌ . جمال‌ الدين‌ از قصيده‌ گويان‌ و غزلسرايان‌ معروف‌ ايران‌ عصر سلاجقه‌ محسوب‌ مي‌شود كه‌ در زمان‌ خود شهرتي‌ بسزا داشت‌. اشعار او مملو از مضامين‌ اغراق‌ آميز و نكته‌ پردازانه‌ ولي‌ لطيف


مطالب مشابه :


جستاري كوتاه بر تاريخچه نقشه ونقشه نگاري در جهان و ايران

تاريخ نقشه سازمان نقشه برداري كشور از پايه و مؤلف ده ها اطلس و نقشه




دکتر روزبه زرین کوب

۱۳۷۲‏‎,‎‏پژوهشگر اطلس تاريخ ايران‏‎,‎‏سازمان نقشه برداريتاريخ ايران باستان




انتشارات سازمان جغرافیایی (از سایت جغرافیای نیروهای مسلح)

انتشارات سازمان انواع نقشه هاي موضوعي (كتاب نفيس و ارزشمند «اطلس تاريخ اسلام




عکس های هوایی و چگونگی تبدیل آن به نقشه ...

عكس هاي هوايي در جهان و ايران: عكس برداري و سازمان نقشه برداري اطلس تاريخ




تاريخ ادبيات

با سازماننقشهبرداري‌ كشور (براي‌ تدوين‌ اطلستاريخايران تاريخايران




بمناسبت دهمین سالگرد خاموشی استاد زرین‌کوب

نيز سازمان نقشهبرداري كشور براي تدوين «اطلس تاريخ ايران فصلي از تاريخ ايران




نقشه های استان

« زندگی اطلس جغرافی ماست که در آن نقشه استان محبت تاريخ شكل سازمان نقشه برداري




برچسب :