«ادب» در متون عربی /دكترمحمد حسن صنعتي
«ادب» در متون عربی
کلمة «ادب» نزد عرب بر معانی گوناگون دلالت دارد. در جاهلیت این کلمه برای دعوت به مهمانی به کار میرفت. در دورهای که عصر جاهلیت، جای خود را به اسلام میسپرد، این واژه بر خُلق کریم و شریف و آثار آن در زندگی عام و خاص اطلاق میشد. سپس، بر تهذیب نفس و آموزش معارف و شعر اطلاق شد55 البته به نظر دکتر عبدالحسین زرینکوب، «در حقیقت، ادب عربی ـ که منشأ ادب کلاسیک اسلامی است ـ اساساً از دوران جاهلیت عرب عبارت بوده است از نوعی تهذیب و تربیت که انسان را از اشخاص عادی و معمولی ممتاز میکرده است: مروت56، فروسیت57، شعر، خطابه، تفاخر، انساب58 و ایام59 عرب. بدین طریق، ادب، سبب تشخیص و تعیین بوده است.»60
علامه دهخدا، آنجا که میخواهد نظر ادبای عرب را در این مورد بازگوید، از آن تعبیر به علم میکند: «متقدمین از ادبای عرب تعریف این علم (علم ادب) را این طور میکردند که «الادب61 هو حفظ اشعار العرب و اخبارها والاخذ من کل علم بطرف»; ادب عبارت است از حفظ اشعار و اخبار62 عرب و بهره یافتن از هر علمی به اندازة حاجت.63»
مؤلف «تاریخ الادب العربی» پیشینة راهیابی مقولاتی چون اخبار و علوم به دایرة شمول معنوی لفظ «ادب» را باز جسته است. به اعتقاد «الفاخوری»، در قرن نهم و بعد از آن، این لفظ شامل همة علوم و فنون از فلسفه و ریاضی و نجوم و شیمی و طب و اخبار و علم انساب و معارف میشد. وی، ضمن بیان تاریخ لفظ «ادب» میافزاید: «در قرن دوازدهم، لفظ ادب، بر شعر و نثر و نحو و علم لغت و عروض و بلاغت و نقد ادبی مشتمل بود.64 و ظاهراً با لحاظ جامعیت عناوین مطرح در زیر مجموعة لفظ «ادب» قرن دوازدهم، تغییر خاصی در تعبیر این لفظ در دو سه قرن اخیر لازم نیست.
اما در تعریف «ادب»، جرجانی65 در «التعریفات» خود چنین آورده است:
«ادب عبارت است از شناختن اموری که به وسیلة آنها انسان از همة اقسام خطا مصون ماند.»66 شاید در چنین پیوندی است که ادیب، به هنگام رویارویی با هستی و شقوق حیات اجتماعی آن، برخوردی جدا از عالم به معنی داننده دارد.67»
بعضی از اهل تعریف، برای آن که تعریف روشنتری از لغت ارایه کنند، قایل به دو نوع «ادب» شدهاند، در یک تقسیم کلی. اسماعیل جوهری68 که به شیخ اللغویین معروف است، در «صحاحاللغه» مینویسد: «ادب، ادب نفس است و ادب درس.» پس به تصریح این مأخذ مستند، لفظ ادب دو قسم و دارای دو معنی است: یکی مربوط به الفاظ که باید به درس و کسب و تحصیل حاصل کرد، که این ادب معهود نزد «ادبا» و علاقهمندان «ادب» از جمله خوانندگان این نوشته است. دو دیگر ادبی که حقیقت انسانی به آن پرورش یابد، که برتر از الفاظ و اصطلاحات میباشد. «آن را لغتاً ادب نفس میخوانیم.»69 به واقع ممکن است غایت ادب درس، ادب نفس باشد: اما در صورت و معنی موجود و متداول خود، همانی است که از آن به صنعت هم تعبیر شده است.70
هویت خاص ادبی لغت «ادب» وقتی پا به راه تکوین میگذارد که مؤلفههای محدودکنندهای چون عاطفه، خیال، هنر71ـ منفرد یا به ائتلاف ـ در تعیین حد و رسم آن نامزد میشوند. برآیند منطقی عناصر تعریف هرچه باشد، به نظر در این نکته، اتفاق حاصل است که «نظم» و «نثر» دو فن72 یا قالب کلی شکلگیری آثار ادبی به عنوان «آثار ادبی» است.
در این بین، بحث در اعتبار و رجحان قوالب نظم و شعر و نثر، از نظر صاحبان تعریف و تحقیق دور نبوده است. لذا، بعضی شعر و بعضی نثر را رجحان نهادهاند.
مثلاً ابن رشیق73 در «العمده» و ابوهلال عسکری74 در کتاب معروف «الصناعتین» ـ همان «صناعتی النظم و النثر» ـ کلام منظوم را بر کلام منثور برتری دادهاند. عسکری در توضیح دلایل خود در ترجیح مذکور میگوید: «هرچند پایة شعر بر کذب و نعوت مبالغهآمیز و خارج از عرف و عادت و تعبیرات کاذبه است، بر نثر برتری دارد. علت این رجحان آن است که شعر در افواه روات جاری است و سیر و بقا و رواج آن بیشتر است و هیچ یک از انواع کلام در مدح و ذم مانند شعر مؤثر نیست(...) نیز، شعر با موسیقی پیوسته است ولغات، جزالت و فصاحت خود را از شعر کسب میکنند و شواهد از شعر انتخاب میشود.»75
در مقابل، کسانی چون ثعالبی76 قرار دارند که نثر را برمیکشند. وی ضمن اشاره به امکان «نثرنویسی در کلیة فنون، از تحریض بر جهاد و دعا و تهنیت و تعزیت و جز آن از مباحث دیگر» به عنوان یکی از قابلیتهای نثر، عمدهترین دلیل خود برای برتر نهادن نثر را آن میداند که «پیامبران شاعر نبودهاند، و شاعری با پادشاهی نیز سازگار نیست.77
خلاصه و فشردة بحث متقدمان که عسکری تلویحاً بدان اشاره کرده، و خفاجی78 ـ صاحب «سرالفصاحه» در ضمن نقل و نقد عقاید هر یک از دو طرف ذکر کرده، ابن خلدون79 نیز بدان تصریح کرده این است که: «در موضوعات مربوط به عواطف و بیان احساسات، از هر نوع که باشد، زبان شعر، و در معانی عقلی و علمی، زبان نثر رساتر و مناسبتر است. و حد فاصل بین این دو، معانی نقلی و خبری است که ضوابط هر دو نوع کلام در آن یکسان به کار میرود.80
55. صادق آیینهوند، ادبیات انقلاب در شیعه، 2 مجلد، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، مرداد1359، ج 1، ص 13 (نقل از: حناالفاخوری، تاریخالادب العربی، ص 34).
56. مروت (= ع. مروه = مروءة): مردی، مردانگی (فرهنگ فارسی معین).
57. فروسیت = مص (ع) فروست: سواری کردن، ماهر بودن در سواری و شناختن اسب، سوارکار (فرهنگ عمید).
58. (ع) ج. نسب 1ـ نژادها.2ـ خویشاوندیها، خویشیها، (فرهنگ فارسی معین).
59.(ع) ج. یوم 1ـ روزها2ـ روزگارها، ادوار، عهود،اوقات.3ـ روزگار، دهر (فرهنگ فارسی معین).
60. علیاصغر خبرهزاده، ادب و اندیشه، انتشارات آبان،تهران،1356 ص 76 (نقل از: شعر بیدروغ، شعر بینقاب).
61. نظر به کاربردعبارات «ادب» و «علم ادب» در بیان علامه، ظاهراً این دو به جای هم و در یک معنی به کار رفتهاند، حال آن که طبق تقسیم ایشان ذیل «علم ادب»، علوم مختلفهای چون علم لغت، علم صرف، علم اشتقاق، الخ قرار میگیرند. اما در تعریف «ادب» معانی متنوعی ارایه گردیده است که آن را اعم از «علم ادب» نشان میدهد. جمع بین این دو نحوة نگاه میشود اینکه: «ادب» در نظر ایشان نوعی علم تلقی میشده است.
62. در ترجمة «اخبارها»، کلمة «اخبار» عیناً تکرار شده. لذا معلوم نگردیده است که آیا افادة «تاریخ هم میکند؟این نکته در تعیین معیارهای مشخص برای شناسایی آثار ادبی محل توجه است.
63. علیاکبر دهخدا، لغتنامه، «اختیارـ اژدها»، ص 1548.
64. صادق آیینهوند، همان.
65. شریف، میر سید علیبن محمد جرجانی، به تاریخ 740 'û . ق در ناحیهای به نام تاجو از توابع استرآباد، همان جرجان یا گرگان امروزی متولد شد. وی که ظاهراً متکلم اشعری بوده، در حکمت و فلسفه و عرفان و علوم ادبی دست داشت.
سعیدالدین تفتازانی ـ صاحب «مختصر» و «مطول» که جرجانی با او مناقشات علمی داشته است ـ، جرجانی را درسال 779 ق. در قصر زرد به شاهشجاع مظفری معرفی کرد و شاه او را با خود به شیراز برد و وی را مأمور تدریس در مدرسة دارالشفا کرد. جرجانی در سال 779 'û . ق در شیراز درگذشت.
66. علیاکبر دهخدا، همان، ص 1546.
67. جرجی زیدان (ف.1914 م.) در کتاب خود«تاریخ آداب اللغه العربیه» ( ج 2،ص 95) مینویسد: فرق ما بین ادیب و عالم آن است که ادیب از هر چیزی بهتر و خوبترش را انتخاب میکند وعالم تنها یک مقصد را گرفته، در آن مهارت مییابد.
68. ابونصر اسماعیلبن حماد جوهری نویسنده «صحاح اللغه» (لغات درست) یکی از قاموسهای مهم زبان عربی است. «الصراح من الصحاح» ترجمه و تهذیبی از کتاب اوست. جوهری در «فاراب» ترکستان متولد شده و در نیشابور وفات یافته است. وی که در هنر خط نیز مهارت داشت، مدتی با قبایل بدوی عرب زندگی کرد و به خوبی بر لغت عرب و معانی الفاظ آن احاطه یافت. «تاج اللغه و صحاح العربیه» معروف به «الصحاح» معجمی است با 40 هزار کلمه و از مشهورترین تألیفات او.
69. محمدعلی بامداد، ادب چیست، ادیب کیست؟، مؤسسة مطبوعاتی اشرفی، بیتا.
70. «نظر به ارتباط کاملی که مابین علم ادب و سایر فنون و علوم موجود است، هرقدر دایرة معارف و علوم وسیعتر میشود بر وسعت محیط علم ادب و ادبیات افزوده خواهد شد، و انسب این است که به جای علم ادب، صناعت ادب تعبیر شود.» (دهخدا، همان، ص 1548).
71. نگارنده در مقام و مجال تعریف «هنر» نیست، میتوان برای تفهیم سیر بحث، از اعتبار مصادیق یا آثار هنری کمک گرفت.
72. کلمة «فن» با استفاده از عنوان کتاب دکتر حسین خطیبی (فن نثر در ادب پارسی) انتخاب شده است. دکتر خطیبی از شاگردان شادروان ملکالشعرای بهار و استاد برجسته سبکشناسی دانشگاه تهران است. وی «فن نثر در ادب پارسی» را در توجه به آرزوی نامتحقق استاد بهار مبنی بر تألیفی دیگر جامع و مانع در فن نثر» پرداخته است.
73. ابوعلیالحسن بن رشیق قیروانی (385 'û . ق ـ 457 'û . ق)، شاعر، ادیب و مورخ، به «ازدی» نیز شناخته میشود. وی در محمدیة الجزایر متولد شد ولی بیشتر یا بخش اعظمی از عمر خود را در قیروان (ولایتی در لیبی، نزدیک مصر) گذراند، و به همین دلیل منسوب به آن گردیده است. از مهمترین تألیفات او «العمده فی صناعة الشعر و نقده» است.
74. ابوهلال حسن بن عبدالله بن سهل، عالم شعر و ادب بود و نسبتش به عسکر مکرم از شهرهای اهواز میرسد. یاقوت در مورد وفات وی گفته است: «در بارة وفات او چیزی به ما نرسیده است جز اینکه در آخر کتاب الاوائل که یکی از مؤلفات اوست عبارت ذیل را دیدم: «از املاء این کتاب در چهارشنبه دهم شعبان 359 فراغت یافتیم.» با در نظر گرفتن تاریخ مذکور، وفات وی پس از 305 'û . ق بوده است.
75. حسین خطیبی، فن نثر در ادب پارسی، انتشارات زوار، تهران، 1366; ج 1، ص 38. (نقل از: الصناعتین، صص 103ـ104)
76. ابومنصور عبدالملک بن محمد نیشابوری (وـ429 'û . ق) ادیب و نویسنده و مورخ قرن چهارم و آغاز قرن پنجم است. وی در نثر مصنوع و مرسل عربی هر دو استاد بود. از آثار او «یتیمةالدهر»، «الاعجاز و الایجاز»، «خاصالخاص»، «نثر النظم (وحلالعقد»)، «کتاب التمثیل و المحاضره» و چند کتاب دیگر است.
77. خطیبی، همان، ص 39. (نقل از نثر النظم، ص 3)
78. عبدالله بن محمد بن سنان، مشهور به ابنسنان (424ـ466 'û . ق) شاعری است، از حلب (سوریه) و شاگرد ابیالعلاء معری. دیوان شعر دارد و «سرالفصاحه» از اوست.
79. ابوزید عبدالرحمن بن محمد از بزرگان حکما و مورخان (و. تونس 732ـ ف806 یا 808 'û . ق) به دعوت ابوعنان حاکم فاس (مراکش) به آنجا رفت، اما در اثر سعایت حاسدان به زندان افتاد. پس از رهایی به شاعری گروید. و آن گاه با عزلت گزیدن در قلعة بنیسلامه (از بلاد بنی توجین)، نوشتن تاریخ معروف خود، «کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی ایام العرب و العجم و البربر» را آغاز کرد. سپس به تونس بازگشت و به تدریس پرداخت. و بعد در جامعازهر تدریس کرد. در مصر قاضیالقضاة شد و سپس استعفا کرد و مجدداً به تدریس در قاهره اشثغال ورزید.
80. خطیبی، همان، ص 42.
مطالب مشابه :
کلیات ادبی (5): علم معانی
علم معانی در جهان ندارد و در بنا با آن وزن و یا امری دیگر در شعر اجازه
زبان عربی در قران و ...
تلاش می کند تا از یک طرف به مهم ترین موضوعات در شعر و نثر و آنچه به آن علم « معانی » و
شناخت مکاتب نقد ادبی با نظری کوتاه به روش های بررسی آثار هنری در هر یک
دنبال کند که در آن خودِ شعر بر علم معانی و ازنویسنده و نیز موضوعات مورد
کتابشناسی بدیع، معانی و بیان ، زیبایی شناسی و بلاغت:
کتابشناسی بدیع، معانی و بیان آثار آن در زبان خیال در شعر بیدل و نیما،مجله
تعریف علم معانی و بیان = Таърифи илми маонӣ ва баён
تعریف علم معانی و بیان شعر در وصف تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به ادبیات
«ادب» در متون عربی /دكترمحمد حسن صنعتي
بر شعر و نثر و نحو و علم لغت و آن است که شعر در زبان شعر، و در معانی عقلی
دنیا و علم زبانشناسی ۱
(علم معانی) 6) به سر مشروعيت شعر نو در برخي از ساختار زبان و كاربرد آن در تمام
برچسب :
علم معانی و موضوعات آن در شعر