ماجرای من و میوه فروشی و یک بعد از ظهر بدون نارنگی
ماجرای من و میوه فروشی و یک بعد از ظهر بدون نارنگی
ماجرای من و میوه فروشی و یک بعد از ظهر بدون نارنگیماجرای من و میوه فروشی و یک بعد از ظهر بدون نارنگی
محله ی ما میوه فروشی بزرگی داشت. پدر و مادرم هر چند وقت یک بار برای خرید به آن جا می رفتند و میوه های خوشمزه برایمان می خریدند.
یک روز که با آن ها به میوه فروشی رفتم، همین طور که مامان و بابا سرگرم
انتخاب میوه بودند؛ چشمم به یک نارنگی زیبا افتاد که پرتغالی در گوشش پچ پچ
می کرد! چون این هم صحبتی برایم جالب بود ، تصمیم گرفتم از آن به بعد هر
وقت مامانو بابا برای خرید میوه می رفتند، همراهشان بروم. می خواستم
نارنگی و پرتغال را ببینم. هر بار که در گوش هم پچ پچ می کردند از زبان
بقیه میوه ها می شنیدم که می گفتند، شب و روز با هم هستند. کسی هم نمی
دانست چه طور پرتغال داخل آن همه نارنگی شده بود و یواشکی با نارنگی حرف
می زد.
هر بار که آن ها را می دیدم بیش تر متوجه زیبایی نارنگی می شدم و با خود می
گفتم، نارنگی های زیبا معمولا شانس زیادی برای زندگی ندارند؛ آن ها همان
قدر بد شانس هستند که نارنگی های زشت و خراب و گندیده.
مادرم هم که عاشق زیبایی بود، هر بار در میوه فروشی می خواست نارنگی را
بخرد، من نمی گذاشتم. دستش را می کشیدم و حواسش را با بزرگی هندوانه ها
پرت می کردم!
یک روز بعد از ظهر که برای خرید رفته بودیم، از زبان بادمجان شنیدم، آخر
زیبایی کار دست نارنگی داد و به دست یک مشتری برای مهمانی دست چین شد.
از آن موقع بود که پرتغال بعد از کمی ناراحتی و غصه برای دوری از نارنگی با
یک نارنگی شیرین ، طرح دوستی دوباره ریخت تا شاید بتواند غم از دست دادن
نارنگی را از دل پاک کند؛ اما این روزگار بازی های زیادی دارد و پرتغال از
این که خودش هم دیر یا زود دست چین می شد، بی خبر بود.
سال ها از آن ماجرا می گذرد. حالا دیگر بزرگ تر شده ام و نمی توانم حرف
میوه ها را کاملا درک کنم و از چون و چرای زند گی شان با خبر شوم؛ اما هنوز
به آن بعد از ظهر بدون نارنگی فکر می کنم. به ویژه وقتی می خواهم نارنگی
یا پرتغالی شیرین و خوشمزه و زیبا بخورم. این میوه ها هم دنیای عجیبی
دارند!
زهرا نقبایی
مطالب مشابه :
میوه فروشان خیابانی،گران فروشان نامحسوس( 57)
کهن دیار - میوه فروشان خیابانی،گران فروشان نامحسوس( 57) - تقدیم به کسی که پس از آن غروب آخر هیچ
ماجرای من و میوه فروشی و یک بعد از ظهر بدون نارنگی
ღ دانش آموزی از کاشان ღ - ماجرای من و میوه فروشی و یک بعد از ظهر بدون نارنگی - من نازنین
آب میوه بابا علی : آب زرشک ، آب آلبالو ، آب انار ، آب شاتوت
۳۵ سال پیش آقا رضا سدهی یه آب میوه فروشی راه میندازه به اسم بابا علی . علی ( پسر بزرگ آقا رضا
وقتی با فک و فامیل اسم و فامیل بازی می کنیم
جدیدترین مطالب طنز و سرگرمی - وقتی با فک و فامیل اسم و فامیل بازی می کنیم - - جدیدترین مطالب
برچسب :
اسم میوه فروشی