محمد حسين محمدي (21)

محمد حسين محمدي درسال 1354 درشهر مزارشريف دست آشتي با دنيا داد. او هنگامي كه هنوز از ترنم هاي صبح بهاري كام جان ترنكرده بود، همراه خانواده اش به ايران كوچيد. تحصيلات ابتدايي وليسه را در همان جا به پايان رسانيد سپس وارد پوهنتون دررشته راديو وتلويزيون شد. اكنون نيز دانشجوي كارشناسي ارشد كارگرداني تلويزيون در دانشكدة صدا وسيماي ايران مي باشد. در عين حال مسووليت توليد شبكه تلويزيوني نگاه دركابل را نيز به عهده دارد.او داستان نويسي وشعر را از اوان جواني آغاز كرد. تاكنون توانسته ده جلد كتاب را به نشر برساند كه عبارتند از پروانه ها وچادر هاي سفيد( مجموعه داستان/1387 )، انجير هاي سرخ مزار( مجموعه داستان/ 1383 ) فرهنگ داستان نويسي افغانستان(پژوهش/1385 )، از يادرفتن( رمان/1386)، يك آسمان گنجشك(شعرجوان/1381 )، باباغور غوري و مادر كلان خيلي خيلي پير (داستان كودك/1383 )، لي لي لي لي حوضك( شعر كودك/1384 )، بزك چيني( بازنويسي افسانه/1384 )، دختر آفتاب وديو سياه( داستان نوجوان/ 1384 )و خوشه ها وملخ( داستان نوجوان/ 1386 ). از محمد حسين محمدي كتاب هاي ديگري نيز به نام هاي تاريخ تحليلي داستان نويسي افغانستان، ماه وماهي، داستان زنان افغانستان، بود نبود بودگار بود و غچي غچي بهار شد زير چاپ مي باشد. محمدي در سال 1383 به عنوان بهترين داستان نويس در ايران شناخته شد و كتاب انجير هاي سرخ مزار برندة جايزة ادبي هوشنگ گلشيري گرديد. همچنان همين كتاب انجير هاي سرخ مزار به عنوان بهترين مجموعه داستان سال 1383 برندة جايزة ادبي اصفهان گرديد. در سال 1383 از سوي جايزة ادبي مهرگان به عنوان بهترين مجموعه داستان سال مورد تقدير قرار گرفت. داستان هاي دشت ليلي، مردگان، عبدل بيتل و كوكوگل از داستان هايي اند كه برندة جايزه ادبي در مسابقات داخلي در ايران شده اند.

محمدي با تمام اين فعاليت هايش به كار هاي مطبوعاتي نيز همواره مشغول بوده و مسووليت هاي كلاني را اجرا نموده است كه از آن جمله مي توان به اين مسووليت هاي اشاره كرد: مدير توليد شبكه تلويزيون نگاه، مدير مسوول وسردبير فصلنامه روايت، مدير مسوول فصلنامه ادبي هنري فرخار، ويراستار و سردبير ماهنامه طراوت، مسوول بخش داستان دوهفته نامه گلبانگ، سردبير ماهنامه غچي، و سردبير ماهنامه گلستان.

گلدان خالي

غم گين وخسته است

در كنج حويلي

تنهانشسته است

 

گفتم چه خوب است

شادي بيارم

در بين گلدان

يك گل بكارم

 

رفتم سراغش

با بوتة گل

آواز مي خواند

در خانه بلبل

 

گل كه شاندم

خورشيد تابيد

تابيد و تابيد

تاغنچه خنديد

 

خوش حال وشاد است

امروز گلدان

به به چه خوب است

گلدان خندان


مطالب مشابه :


رمان تمنای وصال - 24

این وب برای همه رمان دوستایی هست که یه جورایی به رمان رمان ارغوان كنم كه تقدير




رمان ایلگار دخترم_فصل سوم_نوشته فهیمه پوریا

محل استقرار رمان خوانها - رمان ایلگار دخترم_فصل سوم_نوشته فهیمه پوریا - ××× دانلود فیلم




رمان گناهکار - 18

این وب برای همه رمان دوستایی هست که یه جورایی به رمان خوندن رمان ارغوان اينه تقدير




محمد حسين محمدي (21)

(پژوهش/1385 )، از يادرفتن( رمان مجموعه داستان سال مورد تقدير قرار ارغوان های




برچسب :