متن کامل مصاحبه اختصاصی میبدما با رییس آموزش و پرورش میبد

  • صبح یکی از روزهای تابستانی به اتفاق چندتن از اعضای کارگروه مصاحبه شبکه میبدما رهسپار دفتر رییس جدید آموزش و پرورش میبد شدیم تا در آستانه بازگشایی مدارس که مصادف با اعلام نتایج کنکور سراسری و نیز ماههای ابتدایی کار آقای اسعدی هم شده بود، گفتگویی مفصل و همه جانبه با وی داشته باشیم. صمیمیت و صداقت آقای اسعدی ما را بر آن داشت تا هر آنچه از شبهات در ذهنمان بود را با ایشان مطرح کنیم و همین هم منجر به آن شد که این گفتگو تقریبا دو ساعت و نیم به طول بیانجامد. اما تنها قسمت اول از این مصاحبه در آن مقطع روی خروجی میبدما رفت چرا که آقای اسعدی احساس کردند مصاحبه نیاز به یک ویرایش اساسی دارد و متاسفانه این ویرایش بیشتر از سه ماه به طول انجامید!! و سرانجام با اصرارهای مکرر میبدما این مصاحبه در اختیار ما قرار گرفت. به هر حال آنچه پیش رو دارید متن کامل مصاحبه ما با رییس آموزش و پرورش میبد است...

 

  • دبیر کارگروه مصاحبه: بهنام دهقانی

 

*رقبای تربیتی معلمان ما زیاد شده اند

میبدما : ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید . لطفا خود را معرفی کنید:

بسم الله الرحمن الرحیم . اولا تشکر می کنم از حضور و پیگیری های شما و اطلاع رسانی خوبتان . انشاالله اطلاع رسانی صحیح و به جا و به موقع هم در دستور کارتان باشد. دوست دارم صمیمی صحبت کنم تا مصاحبه جنبه ی رسمی به خود نگیرد. سید حسین اسعدی هستم ؛ دوفرزند دارم . دارای تحصیلات فوق لیسانس دررشته ی ادبیات فارسی که هنوز دفاعیه ام را ارائه نکرده ام. اما در دانشگاه یزد تدریس هم داشته ام . به صورت همزمان پست های مختلفی داشتم اما در حال حاضر مسئولیت های محدودتری دارم. درمصلی و ستاد نمازجمعه و آموزش و پرورش مشغول به خدمت هستم و عضو شورای اجرایی هلال احمر که در رأی گیری انتخاب شدم . همچنین عضو هیئت امنای حوزه ی علمیه ی خواهران نیز می باشم. سمت های قبلی اینجانب شامل ریاست اداره ارشاد میبد ، معاونت اداری مالی اداره ی کل ارشاد یزد، عضویت شورای حل اختلاف ، سردبیری نشریه ی میبد ،که البته با تمام نشریات میبد به نوعی درگیر بوده ام و همکاری داشته ام . نشریه ی شارستان در چند شماره ای که منتشر شد ، سردبیر آن بودم . همکاری با سایت ها و خبرگزاری ها و نشریات داشته ام و همکار مطبوعاتی شما هستم وبه این امر افتخار می کنم و از سختی ها و مشقت های کار شما آگاهی دارم . در انتخابات هم همیشه مسئولیت داشته ام . ساعت هایی که مربوط به کارمان است عضو شورای فرهنگ عمومی ، دبیر شورای آموزش و پرورش که مسئولیت حساب نمیشود .

 

میبدما : شما بعد از چهارده سال جانشین مدیر دیگری شدید. به نظر شما مهمترین نقطه قوت و ضعف آن دوران چه بوده است ؟

دوره ی مدیریت آقای موسوی به دلیل رفتار و برخورد انسانی بسیار دوره خوبی بود در آموزش و پرورش . یعنی آن دوره، دوره ی ماندگاریست و در تاریخ آموزش و پرورش میبد ثبت خواهد شد و تمام هم به خلق نیکوی ایشان برمیگردد و هدف بعثت پیامبر هم مکارم اخلاق و تکمیل اخلاق بود . اگر نقطه ضعفی هم هست، به دلیل اخلاق خوب پوشانده می شود و من هم در این وادی جز خیر و خوبی چیزی از ایشان ندیدم. چه در بحث پروژه های عمرانی و چه در بحث آموزشی. ممکن است در بحث تربیتی کمی تحت تأثیر قرار گرفته باشد و آن هم خیلی به مدیریت اینجا برنمی گردد بلکه به مدیریت کلان و وزارتخانه بر می گردد . در دوره ای آمدند و علوم تربیتی را منحل کردند و به نوعی پایه های تربیتی سست شد . در میبد هم به همان اندازه پایه های تربیتی سست شد. ولی شهرستان زیاد مقصر نیست. شاید بتوان گفت تنها شهرستان کشور که جایگاه تربیتی را به همان منوال قبل حفظ کرد، میبد و آقای موسوی بود و این خدمت بزرگی بود که انجام داد .

 

میبدما: به نظر شما آیا در این دوره در بحث اموزش افراط نشد؟ یعنی آن چیزی که به عنوان افتخار در میبد مطرح شد این بود که ما چند سال متوالی است که در کنکور اول هستیم اما در بحث های فرهنگی و تربیتی  که هدف انقلاب هم آموزش همراه با پرورش است بشدت کم کاری شد؟ به عبارت دیگر با وجود سیاست های کلانی که دولت دارد و با توجه به اینکه شما شخصأ به عنوان یک نیروی فرهنگی در فرهنگ و ارشاد هم فعالیت داشتید و به مدت طولانی در نهاد های فرهنگی حضور داشتید. به نظر شما آیا می توان کاری کرد که جلوی این بروکراسی ایستاد و کاری را در این حوزه انجام دهید که بالاخره فرهنگ در آموزش و پرورش اینقدر مظلوم نماند ؟ یعنی خودتان برنامه ای دارید یا نه ؟

بله ؛ ببینید بخشنامه و دستورالعمل های ارسالی از وزارتخانه یک بحثی است که ما مجری هستیم و باید آن را اجرا کنیم . اما بحث اصلی شیوه ی اجراست . شیوه ی اجرا دست خود ماست و می توانیم خوب یا بد عمل کنیم . می توانیم بخشنامه را یک نگاهی بکنیم و زیر پا بگذاریم و صوری عمل بکنیم . اما می شود در بخش پرورشی خوب عمل کرد . حتی در دوره ی قبل هم میشد و آقای موسوی هم همینطور عمل کرد . یعنی آن را تعطیل نکرد و کار پرورشی بهتر از سطح کشوری انجام شد . من در جلسه معارفه و تودیع معاون پرورشی هم گفتم که پرورش و تربیت کار یک معاونت نیست و باید همه ، حتی معاون آموزشی کار تربیتی انجام دهند . یعنی معاون آموزشی باید دید تربیتی داشته باشد ؛ معاون پشتیبانی باید دید تربیتی داشته باشد . اگر اینچنین شد تربیت موفق است و این کاری است که می توانیم فراتر از بخشنامه عمل کنیم و دید ما این است که فعالیت های آموزش و پرورش صبغه ی تربیتی به خود بگیرد . اعتقاد ما این است که پرورش مقدمه ای است برای اموزش . 

 

 میبدما: علاوه بر کارهای تربیتی دوره قبلی، آیا کارهای جدیدی را مد نظر دارید ؟ 

ما در بحث تربیتی باید بسیار کار بکنیم. یعنی با گذشته متفاوت است. من به مربیان گفتم امروزه مربی کار تربیتی انجام می دهد. خیلی چیزهای دیگری هم در بازار رقابت با مربیان ما در حال رقابت هستند. مثل اینترنت، ماهواره، موبایل و بلوتوث که تربیت می کنند و رقیب ما شده اند . آنها جاذبه دارند اما مربی ما هیچ جاذبه ای ندارد . مدرسه ی ما هیچ جاذبه ای ندارد . تربیت امروز تربیت رسانه ای است.

 

میبدما: اگر مدیریت به شکل محبت آمیز نباشد و بدون انعطاف و آموزشی و سخت گیرانه باشد، باعث می شود که بچه ها عطش و شهوت تلویزیون داشته باشند و مسلمأ دانش آموز که از مدرسه برمی گردد به تلویزیون پناه می برد و می گوید که کنترل تلویزیون دست خود ماست اما کنترل معلم و مدیر مدرسه که دست ما نیست . اما اگر مربی تربیتی انسانی با محبت باشد، بچه ها از او الگو می گیرند و همیشه در خاطرشان می ماند. هم ما و هم شما در آن فضا بودید . مثلأ زمانی که برف می آمد و مدارس تعطیل بود ، همه خوشحال می شدند . من فکر نمی کنم که حتی در غرب مدارس اینگونه باشد . آقای طالب زاده که در آمریکا بود توضیح می داد که ما ایرانی ها تازه فهمیدیم که پنج شنبه ها باید مدارس ابتدایی تعطیل باشد ؛ چرا که در مدت شش روز در هفته فشار زیادی به دانش آموز وارد می شود که به صورت مونولوگ یک طرفه ی معلم است . حتی باید کتاب ها را عوض کرده و جذاب کنیم تا بچه رغبت کند که این کتاب را ورق بزند . مثلأ کتاب دینی قدیم را که می خواندیم از هر چه دین بود زده می شدیم و بدمان می آمد . تازه این رویکرد در حال پیدا شدن است . پس اگر مدیریت محبت آمیز در مدارس عملی شود ، دانش آموز دیگر به تلویزیون و ماهواره پناه نمی آورد و از آن به بعد عشقش این است که به مدرسه برود . با توجه به اینکه در خانه و خانواده هم محبت به بچه ها نمی شود و یا خیلی کم است . پدر و مادر را می بینیم که تا ساعت سه و چهار بعدازظهر سر کار هستند و بعد از آن نیز حوصله ی بچه ها را ندارند . پس این بچه در تلویزیون و ماهواره و رفیق ناباب دنبال محبت می گردد ...

عرض کردم که رقبای تربیتی ما همه جاذبه دارند و به نوعی در حال جذب کردن هستند و مدیران و معلمان ما باید رفتار محبت آمیزی داشته باشند تا بتوانند حداقل جاذبه ها را داشته باشند. در مورد محیط مدارس هم باید بگویم که متأسفانه نزدیک به شصت درصد مدارس میبد مقاوم و زیبا نیستند. الان در محله های مختلف خانه های شیک و تمیز بسیاری را می بینیم. در مقابل به یکی از مدارس سر می زنیم . ما پیش از پنجاه مدرسه داریم که قبل از دهه شصت ساخته شده اند. شصت مدرسه داریم که مربوط به دهه های شصت و هفتاد است . این مدارس که با فرم سی یا چهل سال پیش ساخته شده اند که در برابر مدارس امروزهیچ امکاناتی ندارند و در حد چند کلاس و یک دستشویی است و آزمایشگاه و کتابخانه و ... ندارند ؛ و اگر هم دارند ، بعدأ به آن مجموعه شده اند . دانش آموز که از آن خانه بخواهد وارد این مدارس شود ، چه جاذبه ای دارد ؟ در حالی که تلویزیون را که روشن می کند ، عمو پورنگ ، عمو قناد ، فیتیله و ... وجود دارد و اگر وارد اینترنت هم بشود ، دنیای پیچیده ای است که که با انحرافات آمیخته است ؛ اگر هم وارد دام چت و چت کردن بیفتد که دیگر هیچ . اختلافی که آموزش و پرورش الان با دهه های گذشته دارد این است که در آن سالها معمولأ همه کشاورز ، رعیت و یا دامداربودند و یا کارهایی مثل زیلو بافی انجام می دادند و در نتیجه بچه ها مشغول بودند . خود من روزانه بیش از هفت ساعت کار می کردم و در هفته هم دو یا سه شب آبیاری داشتیم . یعنی یک لحظه از وقت ما به بطالت نمی گذشت و در عین حال درسمان را هم می خواندیم . الان دانش آموزان با توجه به ماشینی شدن زندگی وقت فراغت بسیاری دارند. کافیست که دانش آموز در این سن و سال یک فیلم مستهجن ببیند . دیگر او را به راحتی نمی توان تربیت کرد . معلم و مدیر ما چقدر باید کار بکنند که تا این دانش آموز را برگردانند ؟ آیا اعتقادی که از دست رفت و متزلزل شد ، به این راحتی باز می گردد ؟ زمان زیادی لازم است و متأسفانه با یک فیلم هم تمام نمی شود . در خانواده ها دیدیم و شنیدیم که گاهی جوان ها و دانشجویان تا پاسی از شب در حال ارتباط با اینترنت اند و لایه به لایه وارد می شوند . صبح هم نمازشان قضا می شود و بی خیال می شود به همه چیز . الان هم جبهه های مخالف وارد میدان شده اند . بهاییت کار خودش را انجام می دهد . مثلأ وقتی که رابطه با محارم در اینترنت تبلیغ شود ، این را در ذهنشان تصویر می کند و نمی توان آن را صاف و پاک کرد .      

 

میبدما: به نظر می رسد که الان در مقایسه با گذشته ، سن بلوغ جنسی پایین آمده و از آن طرف ، سن بلوغ عقلی و اجتماعی بالا رفته است . مثلأ در قدیم می گفتند که این بچه ی هفده ساله چقدر بزرگ شده و کارهای بزرگ انجام می دهد و به سر کار می رود و یک زندگی را می چرخاند . الان مثلأ فرد سی و پنج ساله ای را می بینیم که هنوز هم رفتار های بچه گانه در او هست . اما از نظر جنسی که نگاه کنیم ، می بینیم که همه چیز را خیلی خوب می داند . بچه های الان در اواخر دوره ی دبستان و اوایل راهنمایی خیلی از مسائل جنسی را می دانند . تعریف شما در این مورد چیست ؟

 نکته ای را عرض می کنم که شاید جواب در آن باشد . فعلأ در محدوده ی میبد صحبت می کنیم . دانش آموزان ما با این اوصاف ، بهترین دانش آموزان طول تاریخ هستند . با این که این همه ابزار ضد فرهنگی و تربیتی هست ، هنوز ما جایگاه بسیار خوبی داریم . زمانی در مدارس با چوب ما را مجبور می کردند که برویم و نماز بخوانیم و اگر دیر وضو می گرفتیم ، مربی و یا مدیر می آمد و با زور ما را به نمازخانه می فرستاد . خدا را شکر می کنیم که دانش آموزان ما در حال حاضر در نماز جماعت مدارس بسیار فعال اند . به مربیان هم در جلسه ای گفتم که هیچگاه نخواهید که دانش آموزان را با اجبار به نمازخانه بکشانید .

 

میبدما: اما شنیده شده که الان هم در دبیرستان ها نماز جماعت به صورت اجبار برگزار می شود و ناظم هم با چوب درب نمازخانه ایستاده است :

این موارد خیلی کم است . خواندن نماز اجباری نیست اما برگزاری نماز در ساعت اداری و ساعت مدرسه است . دانش آموز حق ندارد که در این ساعت به خانه برود و باید در مدرسه بماند تا نماز تمام شود . امسال هم تأکید کردم که نماز اجباری نباشد و آزادانه برگزار شود . در مدارسی که آزادانه برگزار می شود آماربگیرید و ببینید که دانش آموزان ما با این همه ابزار ضد فرهنگی که اکثرأ یک بار هم که شده آن را تجربه کرده اند ، باز هم بهترین دانش آموز هستند . دانش آموزان دختران ما از نظر حجاب بهترین دانش آموزان ایران هستند . در بعضی از کلان شهر ها دانش آموز زمانی که به مدرسه می رود ، مجبور است که چادر به سر کند و زمانی که بیرون می آید ، چادرش را بر می دارد . اما اینجا برعکس است . دانش آموز ما به مدرسه که می رود ، چادرش را برمیدارد و از مدرسه که بیرون می آید ، چادرش را به سر می کند . ما چند دانش آموز بومی داریم که بعد از مدرسه با مانتو وارد خیابان شوند و یا مویشان پیدا باشد ؟ پس نتیجه می گیریم که نود و شش – هفت درصد از دانش آموزان ما مشکل خاصی از نظر اخلاقی و درسی ندارند . این دو – سه درصد باقیمانده هم طبیعی است . نکته ای که می خواهم عرض کنم در مورد سال گذشته است که بحث حجاب پیش کشیده شد . در جلسه ای که با همکاران داشتیم و افراد نخبه و خبره هم حضور داشتند ، کارآموزش و پرورش بسیار ظریف و حساس است و باید کارشناسانه برخورد شود . خواهشی که از بچه های مطبوعات دارم این است که در مورد مسائل حوزه ی آموزش و پرورش خدا را در نظر بگیرند و بحث تقویت را ملاک قرار دهند ، نه تضعیف . چون هر چه که بگوییم بازخورد دارد . اگر من بگویم که دانش آموزان ما بی حجاب یا بدحجاب اند ، این تیتر می شود و دانش آموز با خود می گوید که شاید بوده ایم که رئیس آموزش و پرورش این حرف را می زند و روی دانش آموزش دختر ما تأثیر می گذارد و ناخودآگاه به این سو می رود . ولی اگر تیتر شود که دانش آموزان ما از نظر حیا و حجاب و فرهنگ بهترین دانش آموزان ایران هستند ، کسی که یک ذره هم به آن سمت گرایش دارد ، می گوید که اکثریت با این طرف است و چه بهتر که من هم به این سو بیایم .     

 

میبدما : رویکرد رسانه این است که هر دو طرف را نگاه کند ؛ اما در رسانه های ما به تبع صدا و سیما که به شدت به آن انتقاد داریم ، عادت کردیم که نقات مثبت را بزرگ می کنیم و نقاط منفی را نمی بینیم و اینقدر نمی بینیم که فکر می کنیم اصلأ نیست . اما ما گفتیم که نقاط مثبت را می بینیم و نقاط منفی فرهنگی را هم می بینیم . برخلاف سایر رسانه های میبد که شاید نمی خواهند ببینند . این باعث می شود که بگویند میبد ما در حال سیاه نمایی است . بیشتر دختران ابتدایی قبل از دبستان چادر دارند و بین خانواده ها هنجار است ؛ اما در فضای مدرسه می بینیم که می گویند تا سال سوم ابتدایی مشکلی ندارد و می خواهید روپوش داشته باشید و یا می خواهید چادر داشته باشید . طبیعتأ وقتی که به مدرسه می رود و می بیند که برخی از بچه ها با روپوش هستند ، سست می شود . مهم این است که همه چیز در این دوره شکل می گیرد و همه چیز در این دوره ی ابتدایی است . یعنی سرشت او در این دوره شکل می گیرد . اما متأسفانه به دوستان برخورد و بحث به شکایت رسید که الحمدلله همه چیز به خوبی تمام شد . جالب بود که تا مدیریت آموزش و پرورش عوض نشد ، این شکایت هم پس گرفته نشد!

 ببینید شما اگر مثلأ از جهاد کشاورزی انتقاد کنید و بگویید که فلان جا در امسال کاهش تولید محصول داشتیم  و یا مازاد داشتیم ، به هیچ کجا بر نمی خورد . چون چیزی که در اختیار دارند ، درخت و آب و ملک و شهرسازی و غیره است . اما امانتی که در اختیار ماست ، انسان است . برای انسان باید کارشناسانه نظر داد ؛ مخصوصأ در این سن و سال دانش آموزی . ما سیزده هزار دانش آموز داریم . اگر یک ذره غیر کارشناسی و غیر روانشناسانه نظری داده شود و هرچند نقد باشد ، نمی گویم که انتقاد نباشد ، چون خودم انتقاد پذیر هستم . مدیران ما از نقد می ترسند و متأسفانه با مطبوعات همکاری ندارند .

 

میبدما: یعنی منظورتان این است که نقد ها در حالت خصوصی و پنهان انجام شود ؟

 خیر ؛ میگویم که کارشناسی شود و روانشناسانه نقد شود . بحث آموزش و پروزش با همه ی دستگاه ها متفاوت است . حتی با آموزش عالی . من حتی اگر در ارشاد یا شهرداری هم بودم همین حرف را می زدم . اگر فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدارهای این چند ساله در مورد آموزش و پرورش را بررسی کنید ، این دستگاه را از دستگاه های دیگر متمایز می کند . انسان امانت ماست . من به همکاران دیگر هم می گویم که ما نمی توانیم با یک مهندسی که صبح به کارخانه می رود و حقوق می گیرد ، برابر باشیم . ما تولید نمی کنیم . بحث ما تفاوت دارد . رسالت ما چیز دیگریست . ما در مقابل رسالتمان مسئول هستیم . اگر ما در مقابل تربیت و این امانت کوتاهی و سهل انگاری کنیم ، اگر یک مهندس در مقابل کاری که در اختیارش گذاشته شده خیانت کند ، ممکن است مثلأ یک خط کاشی خراب شود و ضرر زیادی نمی زند و شاید حقوق آن مهندس را کم کنند . اما اگر یک دوره ، یک سال مدیر و مربی ما بد کار کند و تخلف کند ، انسان از دست رفته و دیگر نمی توان او را بر گرداند . انسان ممکن است اگر ما روی او کار کنیم ، بشود مقام معظم رهبری . هر یک از بچه های ما این استعداد را دارند که بشوند مقام معظم رهبری ، بشوند رئیس جمهور . اگر ما کوتاهی کنیم ، ممکن است همین یکی از دست برود . آیا این را می توان جبران کرد ؟ حضرت امام می فرماید : شهید فهمیده حاصل تربیت صحیح اسلامی است . ما می توانیم شهید فهمیده داشته باشیم ؛ می توانیم عبدالمالک ریگی داشته باشیم . بنابراین در مقابل این امانتی که در اختیار ماست ، نقدی که گفته می شود و مطلبی که نوشته می شود ، خیلی باید سنجیده عمل شود و روانشناسانه عمل شود . اگر روانشناسانه و کارشناسانه نقد شود ، هیچ حرفی نداریم و استقبال هم می کنیم . ولی جایگاه آموزش و پرورش را در نظر بگیریم و این کار را انجام دهیم . من حرفم این است که اگر موردی بود ، با هم هماهنگ شویم . بحث ، بحث جایگاه آموزش و پرورش است ، نه اسعدی نوعی.

 

* شخصا به چند شغله بودن اعتقادی ندارم و مفید نمیدانم

میبدما: این چند شغله بودن شما مشکلی ایجاد نمی کند؟ یعنی در عرصه مدیریت که وارد می شویم می بینیم که مثلا در مصلی با این عظمت با توجه به تأکیدی که آقای اعرافی دارد. بحث آموزش و پرورش که دنیایی است و سمت های دیگری که گفتید مشکلی ایجاد نمی کند؟مثل اینکه در میبد یک معضلی است که مدیران چند شغله چندین مورد داریم. آیا به شخصه چون تجربه مدیریت متعدد داشتید مشکلی ایجاد نمی کند؟

من خودم شخصأ به چند شغله بودن اعتقادی ندارم و مفید نمی دانم. حدود شش سال است از سال هشتاد و چهار به این طرف تا حالا مدیر اجرایی مصلی بوده ام. همزمان مسئول ستاد نماز جمعه شهرستان هم هستم. سال 86 زمانی که رئیس ارشاد میبد شدم، از مدیریت اجرایی مصلی استعفا دادم و به آقای اعرافی هم گفتم، اما ایشان گفتند مأموریت قبلی شما تمدید می شود. بعد که به آموزش و پرورش آمدم و بعد از آن به یزد منتقل شدم. البته من دو سالی که یزد بودم، آقای فلاح که بخشدار مرکزی بودند، به عنوان معاون من در مصلی بودند و بیشتر کارها را ایشان پیگیری می کردند. اشرافیت مالی و درآمد هم با خودم بود. آموزش و پرورش که آمدم باز هم همینطور؛ مأموریت آقای فلاح در مصلی تمام شد و با صحبتی که با حاج آقا انجام دادیم گفتند که باید یک نفر را بیاورید و کار خودتان نظارت باشد. آقای علیزاده را معرفی کردم و به عنوان جانشین در حال انجام دادن کارهاست. خود من نیز وقت و بی وقت، بعد از ظهر و شب،صبح زود،معمولأ هفته ای یک روز از ساعت شش تا هشت صبح در مصلی جلسه داریم و برنامه ریزی می کنیم.

 

میبدما: پس این چند شغله بودنتان علیرغم میل باطنی خودتان است:

بله در واقع هرچه مشغله کمتر، مسئولیت کمتر. گاهی تکلیف می شود که دیگر وظیفه است.

 

میبد ما:علاوه بر کارهای تربیتی دوره قبلی آیا کارهای جدیدی را مد نظر دارید؟

ما در بحث تربیتی باید بسیار کار بکنیم. یعنی با گذشته فرق کرده است. من به مربیان گفتم امروزه مربی کار تربیتی انجام می دهد. خیلی چیزهای دیگری هم در بازار رقابت با مربیان ما در حال رقابت هستند. مثل اینترنت، ماهواره، موبایل و بلوتوث که تربیت می کنند و رقیب ما شده اند. آنها جاذبه دارند اما مربی ما هیچ جاذبه ای ندارد.مدرسه ما هیچ جاذبه ای ندارد.تربیت امروز تربیت رسانه ایست.

 

میبدما: یعنی رسانه ها از مسجد و هیئت به طرف تلویزیون و اینترنت آمده؟

امروز بچه های ما تربیت رسانه ای می شوند. در مقابل این رقبای سرسخت پر جاذبه،مربیان ما باید خیلی مسلح باشند تا بتوانند کار کنند. در فیلم مختار دیدیم که مختار در مقابل حرمله ایستاد. هر دو پیاده بودند. حرمله خنجر پرتاب کرد و مختار هم خنجر پرتاب کرد. خنجر مختار به هدف خورد و حرمله را از پا در آورد اما خنجر حرمله نه. یعنی جنگ اوایل اسلام و بعد از آن و حتی هشت سال دفاع مقدس جنگی رو در رو بود؛ولی الآن جنگی نابرابر است. دشمن با این همه ابزار تربیت می کند.

 

میبدما: اگر مدیریت به شکل محبت آمیز نباشد و خشک و آموزشی و سرسخت گیرانه باشد، باعث می شود که بچه ها عطش و شهوت تلویزیون داشته باشند و مسلمآ این بچه که از مدرسه برمی گردد به تلویزیون پناه می برد و می گوید که کنترل تلویزیون به دست خود ماست ولی کنترل معلم و مدیر مدرسه که به دست ما نیست. یعنی در مدارس ما حتی ذره ای محبت خرج این بچه ها نمی شود؛اما اگر مربی تربیتی انسانی با محبت باشد، بچه ها از او الگو می گیرند و همیشه در خاطرشان میماند. هم ما و هم شما در آن فضا بودید. مثلأ زمانی که برف می آمد و مدارس تعطیل بود، همه خوشحال می شدند. من فکر نمی کنم که در اروپا مدارس اینگونه باشد. آقای طالب زاده که در آمریکا بود توضیح می داد که ما ایرانی ها تازه فهمیدیم که پنجشنبه ها باید مدارس ابتدایی تعطیل باشد؛چرا که در مدت شش روز در هفته فشار زیادی به دانش آموز وارد میشود که به صورت مونولوگ یک طرفه معلم است.حتی باید کتابها را عوض کرده و جذاب کنیم تا بچه رغبت کند که این کتاب را ورق بزند.مثلأ کتاب دینی قدیم را که می خواندیم از هرچه دین بود زده می شدیم و بدمان می آمد. تازه این رویکرد در حال پیدا شدن است. پس اگر مدیریت محبت آمیز در مدارس عملی شود،دانش آموز دیگر به تلویزیون و ماهواره پناه نمی آورد و از آن به بعد عشقش این است که به مدرسه برود. با توجه به اینکه در خانه و خانواده هم محبت به بچه ها نمی شود یا خیلی کم است. پدر و مادر را می بینیم که تا ساعت 3 و 4 بعد از ظهر سر کار است و بعد از آن نیز حوصله بچه ها را ندارند. پس این بچه در تلویزیون و ماهواره و رفیق ناباب دنبال محبت می گردد.

عرض کردم که رفقای تربیتی ما همه جاذبه دارند و به نوعی در حال جذب کردن هستند و مدیران و معلمان ما باید رفتار محبت آمیزی داشته باشند تا بتوانند حداقل جاذبه ها را داشته باسند. در مورد محیط مدارس هم باید بگویم که متأسفانه نردیک به شصت درصد مدارس ما مدارسی هستند که مقاوم و زیبا نیستند.الان در میبد و محله های مختلف خانه های شیک و تمیز را می بینیم که بسیار است.در مقابل به یکی از مدارس سر می زنیم،این مدارس که سی یا چهل سال پیش ساخته شده اند و با فرمی که در آن سالها می ساختند که هیچ امکاناتی نداشت و در حد چند کلاس و یک دستشویی بود و آزمایشگاه و کتابخانه و . . . ندارند؛و اگر هم دارند،بعدأ به آن مجموعه اضافه شده اند. دانش آموز که از آن خانه بخواهد وارد این مدرسه بشود چه جاذبه ای دارد؟در حالی که تلویزیون را که روشن می کند، عمو پورنگ، عمو قناد،فیتیله و غیره وجود دارد و اگر وارد اینترنت هم بشود، دنیای پیچیده ای است که بستگی به علاقه و سلیقه و میل او دارد.

میبدما: فکر میکنم که حوزه ی دانش آموزان بیشتر در بحث موبایل و بلوتوث باشد:

بله:حتی به اضافه این ها اس ام اس هم وجود دارد. زمانی که در دانشگاه تدریس داشتم،می دیدم که چند دانشجو دور هم جمع شده اند و در حال دیدن بلوتوث و یا خواندن اس ام اس هستند و یک دفعه شروع می کنند به خندیدن و قهقهه زدن. یعنی اینها برای او جاذبه دارد؛ولی من استاد و من مدیر چه جاذبه ای برای او ایجاد می کنیم؟

 

میبدما: یعنی معلم ها به شکل حقوق بگیر و کارمند در آمده اند و جاذبه ای ایجاد نمی کنند؟

اختلافی که آموزش و پرورش الآن با ده –بیست سال پیش دارد این است که در آن سالها معمولأ همه کشاورز،رعیت و یا دامدار بودند و یا کارهایی مثل زیلو بافی انجام می دادند و در نتیجه بچه ها مشغول بودند. خود من روزانه بیش از هفت ساعت کار می کردم و در هفته هم دو یا سه شب آبیاری داشتیم. یعنی یک لحظه از وقت ما به بطالت نمی گذشت و در عین حال درسمان را هم می خواندیم. الآن دانش آموزان ما کاری ندارند و معمولأ خانواده ها ماشینی شده اند. بچه ها بیکارند و در بیکاری به این سمت و سوها می روند. کافی که دانش آموز در این سن و سال یک فیلم مستهجن ببیند. این فرد دیگر اعتقاد به خدا و نماز و همه چیز را از دست می دهد و این بچه را به راحتی نمی توان تربیت کرد. معلم و مدیر ما چقدر باید کار کنند تا این دانش آموز را برگردانند؟ آیا اعتقادی که از دست رفت و متزلزل شد، به این راحتی باز می گردد؟ زمان زیادی لازم است و متأسفانه با یک فیلم هم تمام نمی شود.

 

میبد ما: به نظر میرسد که الآن در مقایسه با گذشته سن بلوغ جنسی پایین آمده و از آن طرف،سن بلوغ عقلی و اجتماعی بالا رفته است. مثلأ در قدیم می گفتند که این بچه هفده ساله چقدر بزرگ شده و کارهای بزرگ انجام می دهد و به سر کار میرود و یک زندگی را میچرخانده. الآن مثلأ فرد سی و پنج ساله ای را می بینیم که هنوز هم رفتارهای بچه گانه در او هست اما از نظر جنسی که نگاه کنیم،می بینیم که همه چیز را به خوبی می داتند. بچه های الآن در اواخر دوره دبستان و اوایل راهنمایی خیلی از مسائل جنسی را می دانند. نظر شما در این مورد چیست؟

نکته ای را عرض می کنم که شاید جواب در آن باشد. فعلأدر محدوده میبد صحبت می کنیم. دانش آموزان ما با این اوصاف ،بهترین دانش آموزان طول تاریخ هستند. با اینکه این همه ابزار ضد فرهنگی و تربیتی هست، هنوز ما جایگاه بسیار خوبی داریم. زمانی در مدارس با چوب ما را مجبور می کردند که برویم و نماز بخوانیم و اگر دیر وضو می گرفتیم، مربی و یا مدیر می آمد و با زور ما را به نمازخانه می فرستاد. خدا را شکر می کنیم که دانش آموزان ما در حال حاضر در نماز جماعت مدارس بسیار فعالند. به مربیان هم در جلسه ای گفتم که هیچ گاه نخواهید دانش آموزان را با اجبار به نمازخانه بکشانید.

 

میبدما: اما شنیده شده که الآن هم در دبیرستانها نماز جماعت به صورت اجبار برگزار می شود و ناظم هم با چوب درب نمازخانه ایستاده است!

خواندن نماز اجباری نیست اما برگزاری آن در ساعت اداری و ساعت مدرسه است. دانش آموز حق ندارد که در این ساعت به خانه برود و باید در مدرسه بماند تا نماز تمام شود. امسال هم تأکید کردم که نماز اجباری نباشد و آزادانه برگزار شود. در مدارسی که آزادانه برگزار می شود آمار بگیرید و ببینید که دانش آموزان ما با این همه ابزار ضد فرهنگی باز هم بهترین دانش آموز هستند. دانش آموزان دختر ما از نظر حجاب بهترین دانش آموزان ایران هستند. در بعضی از کلان شهرها دانش آموز زمانی که به مدرسه می رود، مجبور است که چادر به سر کند و زمانی که بیرون می آید چادرش را بر می دارد.اما اینجا برعکس است.دانش آموز ما به مدرسه که می رود، چادرش را بر میدارد و از مدرسه که بیرون می آید چادرش را به سر می کند. ما چند دانش آموز بومی داریم که بعد از مدرسه با مانتو وارد خیابان شوند و یا مویشان پیدا باشد؟

نکته ای که میخواهم عرض کنم در مورد سال گذشته است که بحث حجاب پیش کشده شد. در جلسه ای که با همکاران داشتیم و افراد نخبه و خبره هم حضور داشتند گفتم که کار آموزش و پرورش بسیار ظریف و حساس است و باید کارشناسانه برخورد شود. خواهشی که از بچه های مطبوعات دارم این است که در مورد مسائل حوزه آموزش و پرورش خدا را در نظر بگیرند و بحث تقویت را ملاک قرار دهند، نه تضعیف.چون هر چه که بگوییم بازخورد دارد.

 

میبدما: رویکرد رسانه این است که هر دو طرف را نگاه کند؛ اما در رسانه های ما به تبع صدا و سیما که به شدت به آن انتقاد داریم عادت کردیم که نقاط مثبت را بزرگ می کنیم و نقاط منفی را نمی بینیم و انقدر نمی بینیم که فکر می کنیم اصلأ نیست. اما ما گفتیم که نقاط مثبت را می بینیم و نقاط منفی را هم می بینیم. این باعث می شود که بگویند میبد ما در حال سیاه نمایی است. بیشتر دختران ابتدایی قبل از دبستان چادر دارند و بین خانواده ها هنجار است؛اما در فضای مدرسه می بینیم که می گویند تا قبل از سوم ابتدایی مشکلی ندارد و میخواهید روپوش داشته باشید و یا می خواهید چادر داشته باشید. طبیعتأ وقتی که به مدرسه می رود و می بیند که برخی از بچه ها با روپوش هستند،سست می شود. مهم این است که همه چیز در این دوره شکل می گیرد و همه چیز در این دوره ابتدایی است.یعنی سرشت او در این دوره شکل می گیرد.اما متأسفانه به دوستان برخورد و کار به شکایت رسید که الحمدلله همه چیز به خوبی تمام شد.جالب بود که تا مدیریت آموزش و پرورش عوض نشد این شکایت هم پس گرفته نشد.

ببینید شما مثلأ اگر از جهاد کشاورزی انتقاد کنید و بگویید که فلان جا در امسال کاهش تولید محصول داشتیم و یا مازاد داشتیم، به هیچ کجا بر نمی خورد چون چیزی که در اختیار دارند،درخت و آب و ملک و شهر سازی و غیره است. اما امانتی که در اختیار ماست، انسان است. برای انسان باید با نگاه روانشناختی نظر داد.

 

میبد ما:یعنی منظورتان این است که نقدها در حالت خصوصی و پنهان انجام شود؟

خیر؛می گویم که کارشناسی شود و روانشناسانه نقد شود.بحث آموزش و پرورش با همه دستگاهها متفاوت است. حتی با آموزش عالی. من حتی اگر در ارشاد یا شهرداری هم بودم همین حرف را می زدم. اگر فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدارهای این چند ساله در مورد آموزش و پرورش را بررسی کنید این دستگاه را از ذستگاه های دیگر متمایز میکند. انسان امانت ماست. من به همکاران دیگر هم می گویم که ما نمی توانیم با یک مهندسی که صبح به کارخانه می رود و حقوق می گیرد،برابر باشیم. ما تولید نمی کنیم. بحث ما تفاوت دارد. رسالت ما چیز دیگری است. ما در مقابل رسالتمان مسئول هستیم. اگر ما در مقابل تربیت و این امانت کوتاهی و سهل انگاری کنیم، اگر یک مهندس در مقابل کاری که در اختیارش گذاشته شده خیانت کند،ممکن است مثلأ یک خط کاشی خراب شود و ضرر زیادی نمی زند و شاید حقوق آن مهندس را کم کنند. اما اگر یک دوره ،یک سال مدیر و مربی ما بد کار کنند و تخلف کنند،انسان از دست فته و دیگر نمی توان آن را بر گرداند. هر یک از بچه های ما این استعداد را دارند که بشوند رئیس جمهور. اگر ما کوتاهی کنیم ،ممکن است همین یکی از دست برود. آیا این را میتوان جبران کرد؟

حضرت امام می فرماید:شهید فهمیده حاصل تربیت صحیح اسلامی است. ما می توانیم شهید فهمیده داشته باشیم؛ می توانیم عبد المالک ریگی داشته باشیم. بنابراین در مقابل این امانتی که در اختیار ماست ،نقدی که گفته می شود و مطلبی که نوشته می شود باید خیلی سنجیده و روانشناسانه عمل شود. اگر روانشناسانه و کارشناساانه نقد شود ،هیچ حرفی نداریم و استقبال هم می کنیم ولی جایگاه آموزش و پرورش را هم در نظر بگیریم و این کار را انجام دهیم.بحث ،بحث آموزش و پرورش است نه اسعدی نوعی.

 

میبدما: نظری که کارشناس ما دارد این است که در دبیرستان بحث ائمه جماعت را بسیار سفت و محکم گرفتید چرا این بحث برای دبستان جدی نیست؟ چون در روایت هم داریم که در دوره کودکی باید بحث نماز و شرعیات به بچه آموزش داده شود اما الآن می بینیم که در این دوره این بحث جدی نیست و هزینه کردنها هم خیلی جدی نیست اما در دوره دبیرستان که همه چیز شکل گرفته،می گوییم که حالا یک امام جماعت بیاید و درمان کند یا دو تا شبهه را برطرف کند.

سال گذشته بالغ بر نیمی از مدارس ما برگزاری نماز جماعت را داشته است. پس هنوز خیلی امام جماعت کم داریم. نیمی از مدارس ما امام جماعت ندارند. به نظر شما اولویت با کدام مدارس است؟

 

میبدما: به نظر ما شاید دبستان.

در ابتدایی پسرانه هنوز بچه ها به سن تکلیف نرسیده اند و نماز بر آنها واجب نیست. البته الان هم در خیلی از مدارس ابتدایی ما نماز جماعت برگزار می شود.

 

میبدما: امام جماعتی که فقط بیاید و نماز بخواند منظور ما نیست.

پس منظورتان مبلغین است. بچه های دبیرستان که واجب است نماز بخوانند. به هر حال این دوره حساسی است و امام جماعت هم که می آید و نماز می خواند و یک مسأله را بیان می کند، می تواند پاسخ برخی از نیازهای دانش آموزان را بدهد. شبهات بیشتر در دبیرستاهای ما شکل می گیرد. در دو مقطع راهنمایی و دبیرستان بیشتر نیاز به پاسخگویی به این شبهات است.

 

میبدما: چرا رویکرد ما پاسخ به شبه است؟چرا نباید به گونه ای باشد که بخواهیم بچه ها را از همان اول طوری تربیت کنیم که در مسیر خودمان باشد؟

در این مدت که برای مربیان و دانش آموزان صحبتی داشته ام،تأکید کرده ام که ابتدایی پایه و اساس است. از همان روزی که وارد آموزش و پرورش شده ام، به مدرسه ابتدایی در حاشیه شهر در حسن آباد رفتم و گفتم که با هدف این کار را انجام داده ام.چون ابتدایی اصل و اساس است.

خشت اول گر نهد معمار کج               تا ثریا می رود دیوار کج

 

نکات جالب اسعدی درباره مدرسه شاهدمیبد و املاک واگذارشده آموزش وپرورش

میبدما: بعضی از مدارس دولتی میبد، تغییر کاربری داده و تبدیل به مدارس غیر انتفاعی، دانشگاه علمی کاربردی و  غیره شده اند. لطفاً توضیح دهید :

اینکه بعضی از مدارس و یا ساختمان  های آموزش و پرورش در اختیار غیر انتفاعی و یاجاهای دیگر قرار داده می شود، خود اداره آموزش و پرورش نمی تواند تصمیم بگیرد. چون اگر تصمیم بگیرد، خلاف مقررات است و رئیس آموزش و پرورش، مؤاخذه می شود. ما در هر شهرستان و استان یک شورای آموزش و پرورش داریم که رئیس آن فرماندار است، دبیر آن رئیس آموزش و پرورش است و بیست نفر دیگر هم عضو هستند. موارد اینچنینی در این شورا بررسی می شود. این درخواست به فرماندار می رسد که مثلاً دانشکده علمی کاربردی می خواهد در میبد شکل بگیرد و نیاز به ساختمان دارد. اگر به ما ساختمان بدهید، ما  این دانشگاه را به میبد می آوریم. فرماندار که رئیس شورای آموزش و پرورش است، این موضوع را به شورای آموزش و پرروش ارجاع می دهد و در این شورا، همه حرف و حدیث ها شنیده می شود، یا مصوب می شود یا نمی شود و یا رئیس آموزش و پرورش می گوید که ما مکانی را نداریم و یا اینکه می گویند حتی اگر قرار است یک ساختمان را خالی کنید و یک مدرسه را به شکل قدیم که الآن ممنوع است، دوشیفته کنید، ارزش دارد که مثلاً این دانشکده را به میبد بیاوریم.

 

میبدما: شما با این کار موافقید ؟

همه دانشگاههای ما به همین شکل از اول می آمدند در ساختمان های آموزش و پرورش، دانشگاه آزاد، علوم قرآنی، الهیات، حتی آموزشکده ها که رسید به جایی که این ساختمان هایی را که گرفتند، مجلس گفت: این ساختمان ها مال خودشان و همراه با آموزشکده ها به آموزش عالی رفت، یعنی از دست ما هم بیرون رفت.

 

میبدما: منظور من این بود که یعنی شما الآن به این محیط علمی احتیاج ندارید؟

ما الآن افتخار می کنیم که در میبد هفده مرکز آموزش عالی و حوزه داریم. تمام این ها با همکاری آموزش و پرورش بوده که شکل گرفته .

 

میبدما: چرا از اول فضای مستقلی را نساختند؟

در شروع کارشان از آموزش و پرورش و در یک مدرسه شروع کردند و بعد از آن به سایت اصلی دانشگاه می روند به این شکل است که تعامل دستگاهها در میبد خیلی زیاد بوده و این عامل پیشرفتی شده است.

 

میبدما: آیا ساختمانهایی که در اختیار دیگر دستگاهها هست قراردادی هم دارید؟

بله؛ با آنها قرارداد داریم. مدارس غیر انتفاعی هم که زیر نظر ما هستند و بخش خصوصی به کمک آموزش و پرورش می آید.

 

میبدما: این زمین مال آموزش و پرورش دولتی است؛ اما دانش آموز باید پول بدهد!

ما اجاره از آن بخش خصوصی می گیریم و تا زمانی که خودمان به آن نیاز داشته باشیم در اختیارشان ‌نمی‌گذاریم .

 

میبدما: به نظر می رسد رفتن به این راه زیاد درست نیست :

بله ؛ امسال هم چند مورد پیشنهاد داشتیم و موافقت نشد ؛ و زیاد هم برای میبد مقرون به صرفه نیست . الحمدلله مدارس دولتی ما طوری کارشده که خانواده نیازی نمی بیند که به سمت مدارس غیر انتفاعی برود.

 

میبدما: ما می گوییم که فلسفه این کار اشتباه است. چرا چیزی که در قانون اساسی رایگان است، کم کم پولی می شود و فشار به خانواده ها می آید ؟ میبد که این همه کارگر دارد، حقوقشان طوری نیست که مخارج فرزندانشان در این مدارس را بپردازند؛ تازه مدرسه ای که قبلاً مجانی بوده است. ما داریم راهی را می رویم که میبد بشود مثل تهران در حالیکه ما نمی خواهیم اینچنین شود و رقابت، رقابت سالمی باشد.

مردم هم انتقادی کرده بودند که در سایت زدیم . گفته بودند که : بچه ی ما تا پارسال به مدرسه ی باهنر می رفته و امسال که شاهد شده، دیگر او را ثبت نام نمی کنند :

این مورد مدارس شاهد، مورد کلان کشوری است و سیاستهای وزارتی است. چیزی که من باید جواب بدهم این است که این در زمان آقای موسوی اتفاق افتاده و اگر من هم بودم ، شاید همین اتفاق می افتاد . همه ی دستگاه ها چنین اند. مثلاً شهرداری اگر ببیند شهر همجوار امکانات خوبی را دارد، سعی می کند که کم نیاورد تا بعداً او را سرزنش کنند که چرا این کارها را نکردید. اگر این چنین نمی شد ، الآن همه می گفتند چرا نباید در میبد مدرسه ی شاهد داشته باشیم .

 

میبدما: پس شما قبول دارید که این سیاست اشتباه بوده ؟

ما تابع سیاستهای وزارتخانه هستیم. آقای موسوی چند دفعه به تهران رفته و پیگری کرده اند تا دبیرستان شاهد را در میبد داشته باشیم . چون اگر این کار را نکنیم یک جای کار می لنگد. آموزش و پرورش دستگاه عریض و طویلی است و به تنهایی نمی تواند بار آموزش و تربیت را به دوش بکشد ، همه باید کمک کنند . ما برای بچه میلیون ها ارث می گذاریم اما برای پروسه ی تحصیلش سرمایه گذاری نمی کنیم . یعنی جایی که نیاز دارد ، برای او سرمایه گذاری نمی شود. کسانی که به این مدرسه ها می آیند چند دسته اند : بخش اول ، فرزندان ایثارگران و شاهد اند ؛ بعد هم سهمیه ای داده اند به این صورت که خیرین هم برای اینکه تشویق شوند ، درصدی سهمیه  به آنها می دهیم . به همین شکل ما داریم خیّر ایجاد و جذب می کنیم . سهمیه ای هم به فرهنگیان در مقابل خدمات به این دستگاه عریض و طویل با این همه کارمند اختصاص یافته است . یعنی هر دستگاهی یک خدماتی به کارمندان خود می  دهد و آموزش و پرورش تنها خدمتی که می توانسته انجام دهد ، همین بوده .

 

میبدما: مدرسه ی شاهد بچه های کارگران را بیرون کرده و به جای آنها، بچه های پولدار و فرهنگی و ... آمده اند .

اینطور نیست که آنها را بیرون کرده باشند، آنها در مدرسه همجوار درس می خوانند و این ساختمان به مدرسه شاهد اختصاص یافته است.

 

میبدما: فردی جانباز که دنبال جانبازیش نرفته، فرزندش درمدرسه ی باهنر بوده و حالا شاهد شده، بیرونش کردند و می گوید : این چه ظلمی است که می کنند بچه ی من اینجا درس می خوانده، حالا بـا اضافه شدن نام شاهد ، بچه ی مرا بیرون انداختند. من هم جانبازم ؛ اما دنبال پرونده ام نرفتم، ‌آه این بنده ی خدا عرش را می لرزاند :

ثبت نام در مدارس شاهد شرایط خاصی دارد که هر کس این شرایط را داشته باشد مانعی برای ثبت نام نیست. 

 

میبدما: چرا دبیران مرد جوان در دبیرستان های دخترانه میبد تدریس می کنند؟ مخصوصاً در هنرستان ها؟

امسال خوشبختانه کلاً دبیران زن در مقطع متوسطه تدریس می کنند. در مقطع متوسطه ی دخترانه به جز پیش دانشگاهی آن هم به دلیل ضرورت بعضی از دروس، دیگر معلم مرد نداریم.



میبدما: گفته شده که وضعیت هنرستان تجسمی دختران خیلی خراب بوده است :

هنرستان تجسمی زیر نظر ارشاد است. خوشبختانه ما درسطح شهر و استان و جامعه، هنرمندان متعهدی داریم که البته از همین مراکز فارغ التحصیل شده اند.



میبدما : چرا در مدارس دخترانه ی میبد در مورد ورود نامحرم، مثل مدارس تهران و قم ، سختگیری نیست؟ یعنی نگهبانی ندارد و یا درها باز است. بعضی مدارس حتی پرده هم ندارند .

تمام مدارس دخترانه آیفون و یا آیفون تصویری دارند و ورود مردان به راحتی امکان پذیر نیست. حتی اولیا هم نمی توانند بدون هماهنگی وارد شوند. حتی خود من نیز که به بازدید مدارس می روم، اول آیفون را می زنم و بعد با هماهنگی مدیر وارد می شوم.



میبدما: اخیرا یک دبیرستان پسران


مطالب مشابه :


تفاوت صنعتی شدن اردکان و میبد

عراق ، راه اندازی منطقه ویژه کاشی در میبد سبب معافیت های گمرکی و مجتمع علمی کاربردی




متن کامل مصاحبه اختصاصی میبدما با رییس آموزش و پرورش میبد

دانشگاه علمی کاربردی و علمی کاربردی می خواهد در میبد شکل یک مجتمع فنی و




تقدیر از هنرمند و کاشی کار برجسته معرق کشور + تصاوير

تقدیر از هنرمند و کاشی کار برجسته معرق کشور + میبد خبر میبد ما مجتمع علمی کاربردی




جزوات ارشد دانشگاه تهران، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی

دکتر عبدالکریم کاشی دانشکده‌ها،مراکز و مجتمع دانشگاه‌های جامع علمی کاربردی




منابع دکتری فیزیولوژی و اصلاح سبزی 93

جزوه خلاصه سبزی کاری دکتر دلشاد،حسندخت،کاشی و دانشکده علمی کاربردی پست اسلامی میبد




برچسب :