خاطرات به یاد موندنی ( شيرين و تلخ )
بسم الله النور
امروز اول فروردین یک هزار و سیصد و نود و دو هجری خورشیدی
ساعت نه ربع کم صبحه ، باران دلنشین و دل انگیزی از آسمان
بی نهایت آبی و زیبای خداوند به زمین شهرم باریده و
هوا رو لطیفتر کرده .
من تا ساعت هشت و پنج دقیقه خواب بودم ولی وقتی برای انجام
کاری بلند شدم ، با چشمان خود به وضوح دیدم که اولین باران بهاری
در 1 فروردين باريده و چقدر منظره ي حياطمون رو زيبا و زيباتر كرده .
خدايا هزاران بار شكرت .
يك خاطره ي تلخ از يك نفر از اين وبلاگي ها دارم كه مختصري
مي نويسم تا ثبت بشه . اگر چه هيچ وقت دوست نداشتم
خاطرات تلخ رو در وبلاگم ثبت كنم ، اما ناگزيرم .
يكي از اين وبلاگي ها كه اسم نميبرم ، از محل كارشون كه
دانشگاه شهيد ......... بوده استعفا دادن و رفتن .
از کامنتهای وبلاگشون متوجه شدم که می خوان ادامه ي تحصيل بدن
و درس بخونن ،البته ظاهرا" که قضیه از این قراره .
همزمان با اون ، اسفند ماه نود و يك درست زماني كه من از سفرم
از مكه ي مكرمه ي معظمه به ايران آمدم در كامنتهاي متعددی كه براي
اين شخص ارسال ميشد ، متوجه شدم كه خونه به خونه شدند
و ضمنا" خودشون هم در متن پست های قبلی شون نوشته بودند
كه من چند روزي اسباب كشي داشتم و .....حالا حتما" ميگين
به تو چه ربطي داره ؟
الان مي گم : آخه من هميشه شاهد همه ي موفقيتها و كارها و
فعاليتهاي اين شخص بودم و از دور نظاره گر همه ي اينها بودم.
متن جديدشون رو كه خوندم لحظاتی مهمان جلیل القدری چون
اشك لحظاتي چند مهمان چشمانم
شدند .
قطرات اشك صورتم را نوازش ميداد و بر روي گونه هايم همچون
مرواريدي غلطان جاري بود و اما بشنويد اينجا رو :
از فرط عصبانيت واکنش نشون دادم و رفتم به وبلاگ ايشون و گفتم :
فلاني چرا اينقدر هندي بازي در آوردی و اين متن چيه که نوشتین؟؟؟
زود ، تند ، سريع ، ما متن جديد ميخواهيم ...شما
خجالت نمي كشين كه اشك همه رو در آوردين ؟؟؟؟؟؟؟
پی نوشت مربوط به آخر پست :
دل کندن اگر حادثه ای آسان بُوَد
فرهاد به جای بیستون دل می کند ...
من یکی به جای دانشجویان اون دانشگاه مربوطه و همچنین با
رفتن اون شخص از دانشگاه مربوطه ، از خودم احساسات
( به قول دکتر سید مهران مدیری عزیزم در وَ کردم )
نشون دادممممممم .
دعاهای آخر پست : اي خداوند سبحان ، اگر در كنار آن خاطره ها
و حوادث تلخ چه در ایران و چه در خارج از ایران باشیم ، مي خواهي
سرنوشتي را برایمان رقم بزني ، خاطرات و حوادث شيرين را برايمان
بیشتر از گذشته رقم بزن ....الهی آمین .
اميدوارم تا الانش سال خوبي براي من و همه ي
دوستان وبلاگي ام بوده باشه .
الهي آمين .
بی ربط نوشت :
در پايان هم با يك جمله ي زيبا و تأثير گذار از پوپك گلدره ، پستم رو
به اتمام مي رسونم .
پوپك گلدره در دنياي شيرين دريا :
خداوندا ياريم كن تا بتوانم بندگانت را ياري دهم ؛
آمين .
مطالب مشابه :
خاطره دوستان
خاطرات تلخ اما باز کرد و تا زیر باسنش پایین کشید ودراز شد من نمیتونستم خوب ببینم اما با
خاطرات به یاد موندنی ( شيرين و تلخ )
خاطرات تلخ رو در وبلاگم ثبت كنم ، اما برایمان رقم بزني ، خاطرات و حوادث شيرين را
خاطرات شيرين و تلخ فراموش نشدني هستند
سلام. چه روزهايي داشتيم. خاطرات بعضي وقتها شيرين اند بعضي وقتها تلخ اما هر چه باشند خاطره
خاطرات تلخ یک جانباز شیمیایی
وقتي صفحات انبوه دفترچه ي خاطراتم را يکي يکي ورق مي زنم و خاطرات شيرين، تلخ، تکان اما پليس
تلخ و شيرين زندگي و گزارشگري هادي عامل
تلخ و شيرين آن زمان نونهالان نمی توانستند تمرین کنند اما من دوست تلخ ترین خاطرات
برچسب :
خاطرات تلخ اما شيرين