بازخوانی سه پرونده قتل در تبریز
عروس قاتل - از پرونده های پلیس جنایی که توسط بازپرس حسنلو کشف گردید.
آنچه در این حادثه میخوانید، صرفا اقرار قاتل است و نظر نویسنده و مقامات انتظامی و قضایی نبوده و صحت یا سقم آن مورد تایید نمیباشد
. با تشکر و سپاس فراوان از سرهنگ «صمد افراسیابی» معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی آذربایجان شرقی و رییس اطلاعرسانی معاونت اجتماعی، همچنین سرهنگ پاسدار «مجتبی امانی» رییس پلیس آگاهی آذربایجان شرقی، سردار سرتیپ دوم پاسدار «محمدعلی نصرتی»، سرهنگ «محمد ازلی» رییس دایره مبارزه با جرایم جنایی استان، قاضی «محمدرضا حسنلو» بازپرس ویژه قتل و رییس شعبه ششم بازپرسی دادسرای عمومی تبریز سرگرد «اصغر باقری»، ستوانیکم «ابوالفضل زارعی» و «صمد نوجوان» و رییس کلانتری 11 تبریز که در تهیه این گزارش مرا یاری دادند.
زن، به شدت گریه میکند و به سوالات سرگرد اصغر باقری افسر کارآگاه شعبه مبارزه با جرائم جنایی آگاهی تبریز پاسخ میدهد. حیاطی که آنان در آن ایستادهاند مساحتی حدود چهارصد متر مربع دارد و در دو طرف حیاط، دو ساختمان قرینه است. در هر ساختمان دو طبقه زیرزمین و همکف وجود دارد. زن، عروس خانواده است که همراه همسرش، در یکی از ساختمانها زندگی میکند. برادر شوهر، پدر و مادر شوهرش نیز در ساختمان قرینه آن طرف حیاط هستند. سرگرد باقری میپرسد:
-شما کی متوجه شدید؟
زن که گریه امانش نمیدهد با همان حال میگوید:
-صبح میخواستم دو دخترم را به مدرسه ببرم. بچهها که حاضر شدند، رفتم تا به پدر و مادرشوهرم بگویم آیا بیرون کاری ندارند که دیدم شوهرم و برادرش، نیمه برهنه وسط هال افتادهاند، لباسهایشان یک طرف جمع شده و هر دو ضمن این که ضرباتی با چاقو خوردهاند، در حالت خفگی کشته شدهاند...
سرگرد اصغر باقری به طرف ساختمانی که قتلها در آن اتفاق افتاده، میرود. در همان طبقه همکف دو جسد افتادهاند؛ جسدهای دو مرد جوان که هر دو لباس زیر به تن دارند. جسد مرد جوانتر روی رختخواب در حالی که آثار ضربات متعدد جسمی برنده را در پشت دارد به رو افتاده و با طنابی که دور گردنش پیچیده، خفه شده است. جسد دیگر به فاصله کمی از او روی زمین، طاقباز افتاده، اثر یک ضربه به زیر دنده چپ او که با جسمی برنده وارد آمده دیده میشود. بالای سر اجساد، لباسهای آنان روی هم ریخته شده است. خون در اتاق پاشیده شده و روی یک قسمت فرش که خون ریخته، رد یک کفش مردانه دیده میشود. ماموران دایره تشخیص هویت آگاهی تبریز مشغول عکسبرداری از اجساد و محل کشف آنها و همچنین نمونهبرداری از آثار و مدارک میشوند. زن، هویت جوانی را که در رختخواب به قتل رسیده برادرشوهر و جسدی را که آن طرفتر قرار دارد، شوهرش، اعلام میکند.
سرگرد از زن میپرسد:
-افراد دیگری هم، در این خانه زندگی میکنند؟
زن که از گریه بیتاب است با سر، پاسخ مثبت میدهد و سپس با همان وضع گریه میگوید:
-پدرشوهر و مادرشوهرم در طبقه زیرزمین زندگی میکنند.
-آنها کجا هستند؟
زن، اظهار بیاطلاعی میکند.
سرگرد به طرف زیرزمین میرود. وقتی به زیرزمین میرسد عمق فاجعه مشخص میشود. در هال زیرزمین، جسد پیرزن و پیرمرد که در بسترهایشان با طناب خفه شدهاندنیز دیده میشود. سرگرد به طبقه همکف آمده و به دیگران وجود دو جسد دیگر را اطلاع میدهد. با این وضع پلیس و مقامات قضایی در مقابل یک قتل عام خانوادگی قرار میگیرند. سرگرد با توجه به مواردی که از صحنه میبیند و این که تنها بازمانده خانواده همین زن است از بازپرس پرونده اجازه بازجویی میخواهد و با هماهنگی بازپرس، عروس جوان را مورد بازجویی رسمی قرار میدهد. او از نوع، ساعت و دلیل وقوع قتل اظهار بیاطلاعی میکند و میگوید:
-وقتی میخواستم فرزندانم را به مدرسه ببرم، طبق برنامه هر روز خواستم از مادرشوهر و پدرشوهرم بپرسم که کاری در خارج از خانه ندارند؟ یا چیزی نمیخواهند؟ که در طبقه همکف با جسد شوهر و برادر شوهرم روبهرو شدم. -چطور شده که شوهر شما در اتاق خواب خودش نبوده و نزد برادرش خوابیده است؟
-پدرشوهرم، شوهرم و برادرش، مغازه پخت نان دارند، شب قبل، شوهرم پس از شام گفت که چون فردا سفارش زیادی دارند، لازم است ساعت چهار صبح با برادرش به مغازه بروند. برای اینکه من و بچهها بیدار نشویم، شوهرم به ساختمان برادرش رفت و شب را در آنجا و در اتاق برادرش خوابید.
-آیا خانواده شوهر شما دشمنی هم داشتند؟
-دشمن که نه... ولی شوهرم و برادرشوهرم مشکلاتی داشتند، لابد کسی آمده و از آنها تقاص گرفته است!
-یک خودرو ماتیز در حیاط خانه اخیرا پارک میشد، این خودرو متعلق به کیست؟
-یکی از همسایگان که رفیق شوهرم هم هست دو روز قبل از حادثه ماشین خریده بود. به علت اینکه خانهشان حیاط ندارد ماشین را میآورد و در منزل ما پارک میکرد.
سوالات دیگری از عروس جوان میشود و او را مرخص میکنند.صاحب خودرو احضار میشود. او نیز در مورد وجود خودرو در خانه، همین موضوع را عنوان میکند.
تیمهای اطلاعات اکیپ به سرپرستی ستوان یکم ابوالفضل زارعی و ستوان یکم صمد نوجوان دست به تحقیقات نامحسوس در محل میزنند.این تحقیقات نشان میدهد: 1- در شبی که قتلها اتفاق افتاده یک خودرو مدتی جلوی مغازه نانوایی فانتزی شوهر عروس برای مدتی توقف کرده و سپس حرکت کرده است.-2 تحقیقات محلی در مورد عروس جوان نشان میدهد که او بیمسئله نیست. -3 تحقیقات در مورد رفتارهای خانوادگی با عروس، نشان میدهد کل خانواده با عروس اختلاف دارند و همین اختلافات باعث شده که دو بار جهیزیه او برای جدا شدن از همسرش، به خانه پدر و مادرش فرستاده شود که با وساطت آشنایان دوباره وسایل را برگردانده اند ولی اختلافات همچنان با شدت ادامه دارد. -4 تحقیقات در مورد خانواده عروس نشان میدهد که آنان نسبت به جدایی او از همسرش روی خوش نشان نداده و به او تکلیف کردهاند باید با همسرش بسازد و به زبان سادهتر در صورت جدایی از همسرش، در میان خانوادهاش جایی ندارد. -5 در این اواخر او را با دو یا سه جوان در خارج از خانه دیدهاند که محرمانه صحبت میکرده است.
با این اطلاعات سرگرد از کارآگاه کارمند اسماعیل شامی خواست تا با گرفتن پرینت تلفن، تماسهای عروس جوان را کنترل کندو شخصا نیز تحقیقاتی در مورد خودرویی که در آن سپیدهدم به جلوی مغازه شوهر عروس جوان رفته بود به عمل آورد. اطلاعات قبلی حاکی از این بودکه خودرو، پژو 206 تیره یا پراید تیره بوده، ولی تحقیقات کامل او نشان داد خودرو ماتیز بوده است. به همان رنگی که در حیاط خانه، شبها پارک میشده و تحقیقات ریزتر نشان میدهد که راکبین خودرو به در مغازه رفته، در را باز کرده، داخل شده و سپس با اسنادی خارج شدهاند. شامی نیز گزارش میدهد که عروس جوان در روزهای اخیر تماسهای متعددی با یکی، دو محل مشخص داشته است.«سرگرد باقری» این اطلاعات را در کنار مشاهدات خود در روز بازدید از صحنه قتل قرار میدهد و یکبار دیگر مرور میکند:
الف- برادران به قتل رسیده در یک اتاق بودند. منتهی با یک تشک که برادر کوچکتر روی آن کشته شده بود، بنابراین شوهر زن تشک نداشته و خونی هم اطراف او ریخته نشده بود. اینها نشانگر این بود که:
1-این مرد در جای دیگری کشته شده و سپس او را به محل پیدا شدن اجساد انتقال دادهاند.
-2ضربه چاقویی که زیر قفسه سینه جسد را شکافته بعد از مرگ برای رد گم کردن زده شده بود.
-3هر دو برادر تنومند و قوی بودهاند. امکان این که هر دو در آن محل به قتل رسیده باشند بسیار ضعیف است. به اضافه این که در جسد برادر کوچکتر نشانههای درگیری با قاتل یا قاتلین بوده و وضعیت محل کشف اجساد نیز چنین چیزی
یعنی برخورد فیزیکی مقتول را با قاتل یا قاتلین نشان میدهد.
-4به نظر میرسد که البسه دو برادر در یک محل در بالای سر اجساد ریخته شده تا با گفته عروس جوان در قسمتی از بازجویی که آنان را صحیحالعمل ندانسته، مطابقت داشته باشد. یعنی پس از مرگ از تن مقتولین خارج شده باشد که خونی بودن البسه برادر کوچکتر موید همین نظر است.
-5چطور ممکن است عروس جوان که در فاصله کمی تا محل حادثه بوده سر و صدای درگیری را نشنیده باشد.
این دلایل و مدارک به بازپرس پرونده ارائه شده و با دستور قضایی ، عروس جوان دستگیر میشود. او ابتدا در بازجوییها اظهار میدارد، شوهرش را دوست داشته و به خانواده شوهرش نیز احترام میگذاشته و کوچکترین اختلافی با هم نداشتهاند. ولی پس از رویارویی با مدارک و شواهد بالاخره اعتراف میکند:
-من با شوهرم اختلاف داشتم و مسبب آن نیز خانواده او به خصوص پدر و مادرش بودند. آنان دو بار قبلا زندگی مرا بهم زدند و برای بار سوم نیز قرار بود مرا طلاق بدهند. من هم که دیگر جایی در میان خانوادهام برای بازگشت نداشتم میخواستم با شوهرم که حتی وضعیت اخلاقی مناسبی نداشت به زندگیام ادامه بدهم اما دیگران مانع از ادامه زندگی ما بودند، در ضمن من یک زن جوان هستم دلم میخواست با دوستانم معاشرت داشته باشم مهمانی بدهم و دو روز دنیا را بد نگذرانم. به همین خاطر، تصمیم به قتل شوهرم و خانوادهاش گرفتم تا تنها وارث آنان، من و فرزندانم باشیم و بتوانیم آنطور که دلمان میخواهد، زندگی کنیم. برای همین ابتدا با جوانی به نام «سیامک» طرح دوستی ریختم و آرامآرام خودم را شیفته او نشان دادم، طوری وانمود کردم که شوهرم و خانوادهاش سد راه خوشبختی من و او هستند. بالاخره یک روز حرف اصلی را زدم، گفتم که میخواهم همسرم، برادرش و پدر و مادرش را به نحوی به قتل برسانم که همه فکر کنند آنان فدای بوالهوسیهای شان شدهاند. سیامک ابتدا با من موافق نبود ولی در مقابل اصرار من بالاخره یک روز به من گفت که دو نفر را میشناسد که میتوانند نقشه مرا اجرا کنند. با این دو نفر به اسامی «سودف» و «بیالی» ملاقات کردم. آنها قرار شد در مقابل صدمیلیون تومان شوهر، برادرشوهر و پدر و مادر شوهرم را به نحوی بکشند که پای من، در میان نباشد. یک مقدار طلا داشتم به عنوان پیش پرداخت به آنان دادم. و وقتی که مادرشوهر و پدرشوهرم را به قتل رساندند، بقیه طلاهای آنها را هم بدهم و پس از فروش قسمتی از اموال نیز بقیه را بدهم.
عروس، از اینجا شروع به ضد و نقیضگویی مینماید تا تمام تقصیر را به گردن سودف و بیالی بیندازد، ولی پس از رویارویی آنان، بقیه ماجرا را اینطور تعریف میکند:
-شب حادثه قرار شد که آن دو از دیوار خانه وارد ساختمان بشوند که این کار را کردند. اول قرار بود همسر من به قتل برسد. دو فرزندم در اتاق دیگر خواب بودند بنابراین بایستی این کار خیلی بیسر و صدا انجام میشد. با سودف و بیالی به بالای سر همسرم رفتیم. ناگهان من روی سینهاش نشستم. تا آمد بیدار شود و بفهمد که چه شده سودف و بیالی یک طناب را به گردن او انداخته، یک سرش را سودف و یک سرش را بیالی گرفتند و کشیدند تا خفه شد، من هم روی سینه او نشسته دهانش را گرفتم تا سر و صدایی نکند. پس از کشتن شوهرم، لباسهای او را درآورده و یک چاقو هم به زیر قفسه سینهاش زدیم که وانمود کنیم قبل از خفه شدن، درگیر شده. نقشه بعد، پدر و مادرشوهرم بودند، چون برادرشوهرم قوی بود و ممکن بود سر و صدا کند به همین علت آرام به طبقه پایین رفتیم و ابتدا پدرشوهرم و بعد مادرشوهرم را به همان طریق که شوهرم را کشتیم، به قتل رساندیم. بعد، به طبقه بالا آمدیم. در این موقع برادرشوهرم از اولین حرکت، یعنی وقتی به روی سینهاش نشستم، بیدار شد مرا به طرفی انداخت و با ما درگیر شد که بالاخره سودف و بیالی با ضربات چاقو او را از پای در آوردند. وقتی بیحال روی زمین افتاد، با انداختن طناب دور گردنش و کشیدن دو سر طناب، او را خفه کردند. لباسهایش را از تنش خارج کردیم. و او را روی رختخوابش خواباندیم.سپس شوهرم را هم به همان اتاق انتقال داده روی کف اتاق انداختیم و لباسهای آنان را هم بالای سرشان ریختیم تا نشان دهیم آنان صحیحالعمل نبودهاند و در حین ارتکاب به جرم کشته شدهاند و قتل را قتل ناموسی جلوه دهیم. پس از کشتن آنان و جابجا کردنشان سرویس طلا و بقیه طلاهای مادرشوهرم را به سودف و بیالی دادم. مرحله آخر برداشتن اسناد و مدارک از مغازه بود. سوییچ ماتیز را هر شب دوست شوهرم به او میداد.
سوییچ را برداشته و با خودرو ماتیز که در حیاط پارک بود به مغازه رفته و اسناد را برداشتیم. ماتیز را به خانه برگردانده و همانجا داخل حیاط، پارک کردیم و سودف و بیالی هم رفتند تا صبح که به کلانتری اطلاع دادم. طبق اعترافات عروس و سه همدستش آنان به وسیله بازپرس و با قرار بازداشت موقت روانه زندان شده اما به احتمال زیاد پس از محاکمه عروس جوان سودف و بیالی محکوم به اعدام میشوند. سیامک نیز به دلیل همدستی و معرفی قاتلین به زندان محکوم میشود.
پرونده دوم: قتلهولناک۲ پسر درخانه ۲ خواهردانشجو !!
وقتی اجساد خونین ۲ پسر جوان در صبح تاسوعا و در شمالغرب تبریز پیدا شد، کسی تصور نمیکرد آنان در قرار خونین قربانی انتقامجویی شدهاند. به گزارش همصدا،رابطه پنهان ۲ خواهر دانشجو با پسر همدانشگاهیشان در تبریز جنایت هولناکی را رقم زد. وقتی اجساد خونین 2 پسر جوان در صبح تاسوعا و در شمالغرب تبریز پیدا شد، کسی تصور نمیکرد آنان در قرار خونین قربانی انتقامجویی شدهاند. ساعت ۱۱ صبح روز شنبه ۵ دیماه سال جاری- تاسوعا- رفتگران تبریزی لابهلای زبالهها کیسههای خونآلودی را پیدا کردند که اندامهای ۲ انسان در آن جاسازی شده بود. وقتی ماجرای این ۲ جنایت تکاندهنده به بازپرس حسنلو و اداره ویژه قتل آگاهی تبریز مخابره شد، دقایقی بعد تیمهای تجسس و پزشک جنایی خود را به بالای سر این اجساد رساندند. بررسیهای میدانی نشان داد که هیچکس شناختی از ۲ پسر جوان ندارد و زمانی که بازپرس دستور تنپیمایی را صادر کرد، ماموران در جیب یکی از قربانیان مدارک هویتیای به دست آوردند که میتوانست سرنخ اصلی برای ردیابی عاملان جنایت باشد. با توجه به حساسیت این ۲ جنایت، یحیی میرزامحمدی، دادستان عمومی و انقلاب تبریز نیز در صحنه پیدا شدن اجساد حاضر شد و دستور ردیابیهای مخابراتی و اطلاعاتی را صادر کرد. دادستان تبریز به بیان جزئیات این جنایات پرداخت و گفت: «از همان لحظه نخست فاش شدن این ۲ قتل، بازپرس جنایی تبریز و تیمهای پلیسی و پزشکی وارد عمل شدند و با وجود اینکه تصور میرفت مدتها برای افشای جزئیات قتل طول بکشد، با رفتارهای تخصصی و هوشیاری تیم تحقیق در کمتر از ۳ ساعت عاملان توطئه و قتل که یک پدر و ۲ خواهر بودند به دام افتادند». وی افزود: «اجساد، مثله شده و در قنات رها شده بودند که با دستور بازپرس حسنلو اجساد به پزشکی قانونی انتقال یافتند تا علت مرگ آنها مشخص شود و با به دست آمدن مدرک شناسایی از یکی از قربانیان، تحقیقات روی به دست آوردن جزئیاتی از سرنوشت ۲ جسد متمرکز شد». دادستان تبریز در ادامه گفت: «قربانیان ۲ همروستایی از گلهبان مرند بودند؛ یکی از آنها وحید ۲۲ ساله نام داشت که دانشجوی جامع علمی- کاربردی در رشته کامپیوتر بود و دیگری کشاورز ۲۵ سالهای به نام «رضا» بود که با پسر دانشجو دوست صمیمی بود. با توجه به همین مشخصات بازپرس حسنلو دستور داد تا روی تماسهای تلفنی در تلفن همراه قربانیان اقدامات اطلاعاتی صورت گیرد». آخرین تماس بررسیهای مخابراتی نخستین ردپا را در اختیار تیم تحقیق قرار داد، صبح روز پیش از پیدا شدن اجساد، آخرین تماس با موبایل پسر دانشجو برقرار شده است و میتواند متعلق به طراحان این قتلها باشد. با توجه به روش جنایتها که نشان از کینه و انتقام عاملان آن داشت، تیم تحقیق در فرضیهای قوی به جستوجوی جنایتکارانی پرداخت که با ۲ قربانی آشنا بوده و آنها را به قتلگاه دعوت کردهاند. آخرین تماس تلفنی ردیابی شد و بازپرس حسنلو و تیم جنایی دریافت این شماره تلفن متعلق به خانهای در ۸۰۰ متری محل پیدا شدن اجساد است و مسیر پلیسی و قضایی برای ردیابی عاملان قتل درست بوده است. دادستان میرزامحمدی با بیان اینکه ۳ ساعت بعد تیمهای عملیاتی پشت در خانهای بودند که توطئهگران انتقامجو در آن زندگی میکردند، گفت: «با وجود علائمی که نشان میداد ساکنان در خانه حضور دارند، وقتی زنگ این ساختمان را زدیم کسی جوابگو نبود، مطمئن بودیم جنایت در همین خانه صورت گرفته است، دستور نفوذ به داخل آن صادر شد و ماموران در بهمریختگی اثاثیه منزل، زن و شوهری را دیدند که سعی داشتند پنهان شوند». وی افزود: «ولیالله ۵۱ ساله که نقاش ساختمان است به همراه همسرش بازداشت شدند، آنها ابتدا سعی داشتند خود را بیگناه نشان دهند اما با به دست آوردن دسته کلنگ خونآلود و چاقویی شبیه به خنجر چارهای جز اعتراف ندیدند». اعتراف هولناک مرد نقاش در بازجوییها گفت: «۲ دختر ۲۲ و ۲۳ ساله به نامهای «ثریا» و «زهرا» دارم که ثریا دانشجوی رشته اصلاح و تربیت بهزیستی و زهرا دانشجوی رشته IT دانشگاه جامع علمی- کاربردی تبریز هستند. مدتی میشد هر ۲ افسرده و نگران به نظر میرسیدند. چند باری سعی کردم از سر دوستی علت غم و اندوهشان را بفهمم تا اینکه سفره دلشان را نزدم باز کردند و فهمیدم چه سرنوشت سیاهی داشتهاند». وی افزود: «دخترانم فریب خورده بودند و ۲ پسر از سادگی آنها استفاده کرده و پس از برقراری رابطه شیطانی به بهانه ازدواج، هر ۲ را از عروسی دلسرد کرده بودند. وقتی شنیدم دخترانم در چه باتلاقی فرورفتهاند و دیدم از ۲ پسر فریبکار متنفر هستند، نقشه انتقام را طراحی کردم و از ثریا و زهرا خواستم با دوستی دوباره رضا و وحید را به خانهمان دعوت کنند تا هر ۲ را به قتل برسانیم. ساعت ۱۱ صبح جمعه- ۴ دیماه- بود که هر ۲ به خانهمان آمدند. با دستهکلنگ هر ۲ را غافلگیر کردم و توانستم ۲ پسر فریبکار را به قتل برسانم، اجسادشان در خانهمان بود، باید کاری میکردم، اجسادشان را به حجمهای کوچکتر تبدیل کرده و داخل نایلونهای پلاستیکی جاسازی کردم. شبانه داخل فرغون گذاشتم و در قنات نزدیک خانهمان رها کردم». کینه ۲ خواهر با اعترافات مرد نقاش مشخص شد ثریا و زهرا پس از این جنایت به خانه یکی از بستگانشان رفته و میهمان هستند. هنوز دقایقی نگذشته بود که ۲ خواهر کینهجو نیز بازداشت شدند، دادستان تبریز در اینباره گفت: «۲ خواهر دانشجو ادعای تازهای داشتند، آنها گفتند پدرشان یکی از پسران را کشته و آنها پسر دیگر را به قتل رساندهاند تا عقدههایشان خاموش شود». دادستان میرزامحمدی افزود: «دختران ادعا کردند از شهریورماه با قربانیان طرح دوستی ریخته و پس از گرفتن وعده ازدواج برخلاف میل باطنی تن به خواسته رابطه پنهانی آنها دادهاند و وقتی دیدهاند هر ۲ پسر سر قول خود نیستند از آنها متنفر شدهاند و همین انگیزهشان در قتل رضا و وحید بوده است». آشنایی در دانشگاه «ثریا» با وحید که هر ۲ دانشجوی دانشگاه جامع علمی- کاربردی بودند، با رد و بدل کردن شماره تلفن آشنا شده و طرح دوستی ریخته بودند، این دختر در بازجوییها گفت: «وحید دانشجوی مهندسی کامپیوتر بود، ما به یکدیگر علاقهمند شده بودیم، با هم به گردش میرفتیم و خواهرم نیز در جریان بود، وقتی وحید پیشنهاد داد یکی از دوستانش با خواهرم آشنا شود من واسطه شدم و رضا نیز با زهرا طرح دوستی ریخت». زهرا نیز با تایید ادعاهای خواهرش گفت: «از همان ابتدا با وعده ازدواج خام شدیم. همیشه خارج از خانه با مقتولان بودیم حتی به خارج از شهر تبریز رفته و چادر به پا کردیم که همانجا آنها با ما رابطه برقرار کردند. از همان سفر خارج از شهر رفتار رضا و وحید تغییر کرد. ما از ترس آبرویمان اصرار به ازدواج داشتیم و آنها نمیپذیرفتند، بهخاطر همین کینه به دل گرفتیم، وقتی پدرم افسردگیمان را دید و پرسید چه بر سرمان آمده وی را در جریان گذاشتیم و نقشه این انتقام را کشیدیم». دادستان تبریز پس از تشریح جزئیات این جنایت هولناک، گفت: «تحقیقات نشان داده است مادر خانواده نقشی در این ۲ قتل نداشته است و ادعای ۲ خواهر دانشجو نیز تحت بررسی است و هنوز ابهاماتی وجود دارد که نیاز به تحقیق دارد». وی در پایان با ابراز تاسف از وقوع چنین جنایاتی، گفت: «از خانوادهها میخواهم به هوش باشند. این جنایت نتیجه بیتوجهی آنها به سرنوشت بچههایشان است، باید مراقب بچههایشان بوده و چنین دوستیهایی چه برای دختر و چه پسر خطرناک است و آنها را در حوادث ناگواری گرفتار میکند». پدر و ۲ خواهر با قرار بازداشت موقت در اختیار کارآگاهان هستند تا پس از بازجوییهای ویژه و بازسازی صحنه ۲ قتل بویژه مشخص شدن اینکه پدر هر ۲ پسر را به قتل رسانده و ۲ خواهر چه نقشی در قتلها داشتهاند، روانه زندان شدند.
پرونده سوم: قتل سریالی منشی های پزشکان در تبریز
مرد 33 ساله در حالي از سوي پليس ويژه قتل تبريز شناسايي شد كه هيچ ردپا و اثر انگشتي از خود بر جاي نگذاشته بود.
از دوم شهريورماه سال 85 ماجراي زورگيريهاي خشني از مطبهاي پزشكي خيابان مفتح تبريز به مقامهاي قضايي و پليس آگاهي اين شهر مخابره شد.
در نخستين زورگيري كه ساعت 16 و 15 دقيقه دوم شهريورماه رخ داد، مردي جوان به بهانه پرسيدن شماره تلفني وارد مطب دندانپزشكي در طبقه سوم ساختماني واقع در خيابان مفتح شد و زماني كه مطمئن شد منشي زن تنهاست، چاقويي را زير گلوي او گذاشت و با كتك زدن زن 32 ساله، النگوها و گوشواره هاي طلاي وي را به زور گرفت و در حالي كه منشي مطب تقلاي زيادي براي زنده بودن داشت، پا به فرار گذاشت.
زن جوان با نجات از مرگ با مشخصاتي كه ارايه مي داد چهره فرضي و رايانه اي زورگير خشن را در اختيار تيم تحقيق قرار داد. در حالي كه به خاطر نبودن سر نخي از اين مهاجم مرموز همه شاخه هاي عملياتي به بن بست خورده بود، زورگيري مشابهي رخ داد و در آن منشي 18 ساله اي به يك قدمي مرگ پا گذاشت.
روز 22 شهريورماه بود كه وقتي خواهر منشي جوان ساعت 16 و 30 دقيقه پاي در طبقه دوم ساختمان در خيابان مفتح گذاشت، با پيكر نيمه جان وي مواجه شد و روسري دور گلوي اين منشي 18 ساله گره خورده بود و او با صورتي كبود به سختي نفس مي كشيد.
مأموران اورژانس با معاينه منشي جوان اعلام كردند كه او زنده است و نياز به مراقبتهاي ويژه دارد. دختر جوان از مرگ گريخت و هر بار خود را پيش روي پليس ديد، بيشتر سكوت كرد و رفتار روحي و رواني به هم ريخته اي از خود بروز داد.
قوي ترين فرضيه اين بود كه مرد خشن باز به سرقتهاي زنجيره اي دست خواهد زد و با توجه به بي رحمي اش در صحنه سرقتها تصور مي رفت كه وي دست به جنايت نيز بزند و با اين تصور هولناك، دو منشي نجات يافته در برابر رايانه چهره نگاري ايستادند.
حادثه اي كه همه پليس، قضات و اتحاديه پزشكان تبريز از آن هراس داشتند روز 30 شهريورماه سال 85 رخ داد و اين جنايت تلخ در همان خيابان مفتح و يكي از ساختمانهاي پزشكي رخ داد. ساعت 17 بود كه به پليس جنايي تبريز گزارش شد منشي 20 ساله مطب يك دندانپزشكي به نام مريم به قتل رسيده است.
وقتي تيمهاي عملياتي پاي در قتلگاه دختر 20 ساله گذاشتند با دستور بازپرس حسنلو از شعبه ويژه قتل به تجسسهاي علمي پليسي دست زدند. مريم با گره زدن روسري دور گلويش و كشيده شدن قسمتي از مانتويش به روي سر، خفه شده بود و صحنه مشابهت كاملي با حمله هاي نافرجام اين قاتل خشن به دو قرباني نجات يافته داشت. در بررسي صحنه قتل مشخص شد كه 250 هزار تومان پول و زنجير و يك انگشتر و پلاك طلا به سرقت رفته و در همان ساعتهاي هميشگي مرد خشن، اين جنايت رخ داده است.
هنوز 20 روز از اين جنايت نگذشته بود كه پليس خود را در برابر جنايت مشابه ديگري ديد. ماجراي قتل منشي 20 ساله ديگري به نام «ام كلثوم» در ساعت 16 و 15 دقيقه روز 19 مهرماه سال 85 در مطب پزشك زايمان واقع در خيابان مفتح به پليس جنايي گزارش شد.
بازپرس حسنلو و تيم پليسي در صحنه قتل « كلثوم» پي بردند كه مطبهاي همجوار اين پزشك زايمان در تعطيلات به سر مي بردند و قرباني در آن جا تنها بوده است. قاتل اين بار هم با گره زدن روسري و بخشي از روپوش دور گلوي دختر جوان، وي را به قتل رسانده بود و پول زيادي براي سرقت به دست نياورده بود.
با مشخصاتي كه پليس در دست داشت بايد مردي با چهره آفتاب سوخته و معتاد تحت تعقيب قرار مي گرفت و اين در حالي بود كه هر روز امكان وقوع جنايت ديگري وجود داشت. تحقيقات مأموران ادامه يافت تا اينكه مشخصات مرد 32 ساله اي به نام جواد كه هم اعتياد داشت و هم به جرم كيف قاپي 600 هزار توماني بازداشت شده بود، به دست آمد.
جواد، خيلي خونسردانه ادعا كرد در هيچ جنايتي دخالت نداشته و اين در حالي بود كه چهره اش آفتاب سوخته و شباهت زيادي به تصوير رايانه اي قاتل سريالي داشت.
اين مرد خونسرد سكوت كرد تا اينكه با نخستين زن نجات يافته مواجهه حضوري داده شد و چاره اي جز شكستن قفل سكوت نديد. قاتل سريالي به دو زورگيري از دو منشي نجات يافته اعتراف كرد و سپس با ادعاي اينكه به خاطر اعتياد شديدش و به دست آوردن پول خريد مواد دست به اين اقدامها زده، پذيرفت كلثوم و مريم را در مطب غافلگير كرده و در حالي كه دستكش پوشيده بود، آنها را با روسري هايشان خفه كرده است. مرد خشن در بازسازي صحنه هاي جنايت با وجود اينكه سعي مي كرد همه جزييات را مو به مو شرح دهد، چون در زمان قتلها به خاطر اعتيادش خمار بود، گاهي برخي از مسايل را فراموش مي كرد، اما در نهايت توضيحات لازم را به پليس داد.
با تكميل تحقيقات از متهم، بازپرس حسنلو براي جواد به اتهام قتل دو منشي زن و مجروح كردن دو منشي ديگر و همچنين سرقت قرار مجرميت صادر كرد تا به زودي به اتهامات او در دو دادگاه كيفري استان و عمومي رسيدگي شود
مطالب مشابه :
دانشگاه جامع علمی کاربردی
آغاز ثبت نام کارشناسی ناپیوسته ترمی دانشگاه جامع علمی کاربردی سال 92 ثبت نام کارشناسی
کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه علمی کاربردی
کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه علمی کاربردی شبستر بوده ای دانشگاه جامع علمی
اطلاعیه
دانشگاه جامع علمی آموزش علمي كاربردي شبستر: دانشگاه جامع علمی کاربردی
شهرستان شبستر
و دانشگاه پیام نور بنیس و دانشگاه جامع علمی کاربردی شبستر از دانشگاههای این
تاريخ، نحوه پرينت كارت و محل رفع نقص كارت شركت در آزمون
دانشگاه جامع علمی اسكو،آذرشهر،اهر،بناب ،جلفا ،شبستر ، دانشگاه جامع علمی کاربردی
11-شهرستان شبستر
پیام نور واحد بنیس و دانشگاه جامع علمی کاربردی شبستر از دانشگاههای این
بازخوانی سه پرونده قتل در تبریز
انجمن حقوق دانشگاه پیام نور شبستر جامع علمی- کاربردی دانشگاه جامع علمی
زيباييهاي سفر به مرزهاي شمال غربي ايران
دانشگاه جامع علمی دانشگاه جامع علمی کاربردی واحد 2 ساعت 16 از تبريز به سمت شبستر و
بیوگرافی استاد سمیه امیرآبادی
مرکز علمی کاربردی جهاد انجمن حقوق دانشگاه پیام نور شبستر. دانشگاه جامع علمی
برچسب :
دانشگاه جامع علمی کاربردی شبستر