گزارش تصویری نمایشگاه حجاب 2

32224157118179477980.jpg

سالن دبیرستان سمیه وفضای بسیارمحدود نمایشگاه

65959770562114029952.jpg

 

27707625902663694752.jpg

 

53781728199902941416.jpg

 

00587073148809049238.jpg

 

34909901572085956381.jpg

 

07036705383895168804.jpg

تاریخ تصویری ونقلی حجاب

00773215152707674615.jpg

 

33902552945712062016.jpg

سخنان بزرگان درموردعفت وحجاب

05621047678248025321.jpg

 

53852121244682878363.jpg

نامه چارلی چاپلین به دخترش؟!؟!؟!؟

نامه ای منصوب به چارلی چاپلین دربسیاری ازسایت ها ونمایشگاه هادرمعرض دیدعموم قرارمی گیردکه خواندن متن زیر خالی ازلطف نیست

فرج ا... صبا نویسنده و روزنامه نگار کهنه کاری است. او سالها در عرصه مطبوعات فعالیت داشته و امروز دیگر از پیشکسوتان این عرصه به شمار می‌آید.

 ماجرا برمی‌گردد به یک روز غروب در تحریریه مجله روشنفکر.

فرج ا... صبا اینطور می‌گوید : " سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفتیم به تقلید فرنگی ها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشته های فانتزی به چاپ برسد . به هر حال می‌خواستیم طبع آزمایی کنیم . این شد که در ستونی ، هر هفته ، نامه هایی فانتزی به چاپ میرسید . آن بالا هم سرکلیشه فانتزی تکلیف همه چیز را روشن میکرد . بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده . یک روز غروب به بچه ها گفتم مطالب چرا اینقدر تکراری اند ؟

گفتند : اگر زرنگی خودت بنویس ! خب ، ما هم سردبیر بودیم . به رگ غیرتمان برخورد و قبول کردیم . رفتم توی اتاق سردبیری و حیران و معطل مانده بودم چه بنویسم که ناگهان چشمم افتاد به مجله ای که روی میزم بود و در آن عکس چارلی چاپلین و دخترش چاپ شده بود . همان جا در دم در اتاق را بستم و نامه ای از قول چاپلین به دخترش نوشتم . از آن طرف صفحه بند هم مدام فشار می‌آورد که زود باش باید صفحه ها را ببندیم . آخر سر هم این عجله کار دستش داد و کلمه "فانتزی" از بالای ستون افتاد . همین شد باعث گرفتاری من طی این بعد از چاپ این نامه است که مصیبت شروع میشه :" آن را نوار کردند، در مراسم مختلف دکلمه اش میکردند ، در رادیو و تلویزیون صد بار آن را خواندند ، جلوی دانشگاه آن را میفروختند ، هر چقدر که ما فریاد کشیدیم آقا جان این نامه را چاپلین ننوشته کسی گوش نکرد . بدتر آنکه به زبان ترکی استانبولی ، آلمانی و انگلیسی هم منتشر شد.
حتی در چند جلسه که خودم نیز حضور داشتم باز این نامه را خواندند و وقتی گفتم این نامه جعلی است و زاییده تخیل من ، ریشخندم کردند که چه میگویی ؟ ما نسخه انگلیسی اش را هم دیده ایم !!!

بهرحال فرج الله صبا چوب خلاقیتش را می‌خورد. چرا که این نامه آنقدر صمیمی‌و واقعی نوشته شده که حتی یک لحظه هم به فکر کسی نرسیده که ممکن است دروغین باشد.
دروغین؟ اسم این کار را نمی‌شود جعل نامه گذاشت. مخصوصا آنکه نویسنده خودش هم تابحال صدهزار بار این موضوع را گوشزد کرده است. اما نکته مهم آنست که همه از چارلی چاپلین جز این توقع ندارد یعنی همه آن شخصیت دوست داشتنی را به همین شکل و همین کلام باور دارند . ارد بزرگ متفکر و فیلسوف برجسته می‌گوید : "در پشت هر سرفرازی بزرگی ، نگاه و سخن مهر آمیز و دلگرم کننده ی نهفته است." در درون نامه فرج الله صبا سخنان مهر آمیز و صمیمیت فراوانی دیده می‌شود و از این روست که تا به حال کسی بر سندیّت آن شک نکرده است با هم یک بار دیگر متن نامه را می‌خوانیم :

جرالدین دخترم ، اکنون تو کجا هستی ؟ در پاریس روی صحنه تئاتر ؟ این را میدانم . فقط باید به تو بگویم که در نقش ستاره باش و بدرخش . اما اگر فریاد تحسین آمیز تماشاگران و عطر گل هایی که برایت فرستاده اند به تو فرصت داد ، بنشین و نامه ام را بخوان . من پدر تو هستم . امروز نوبت توست که صدای کف زدن های تماشاگران گاهی تو را به آسمانها ببرد. به آسمان برو اما گاهی هم به روی زمین بیا و زندگی مردم را تماشا کن . زندگی آنان که با شکم گرسنه و در حالی که پاهایشان از بینوایی میلرزد ، هنرنمایی میکنند . من خود یکی از آنها بوده ام . جرالدین دخترم ، تو مرا درست نمی‌شناسی . در آن شبهای بس دور ، با تو قصه ها گفتم . آن داستان هم شنیدنی است . داستان آن دلقک گرسنه که در پست ترین صحنه های لندن آواز می‌خواند و صدقه میگیرد ، داستان من است . من طعم گرسنگی را چشیده ام ، من درد نابسامانی را کشیده ام و از اینها بالاتر ، من رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج میزند و سکه صدقه آن رهگذر غرورش را خرد نمیکند ، چشیده ام. با این همه زنده ام و از زندگان هستم . جرالدین دخترم ، دنیایی که تو در آن زندگی میکنی ، دنیای هنرپیشگی و موسیقی است.
نیمه شب آن هنگام که از تالار پرشکوه تئاتر شانزلیزه بیرون می‌آیی ، آن ستایشگران ثروتمند را فراموش کن . حال آن راننده تاکسی که تو را به منزل میرساند ، بپرس . حال زنش را بپرس . به نماینده ام در پاریس دستور داده ام فقط وجه این نوع خرج های تو را بدون چون و چرا بپردازد اما برای خرج های دیگرت باید صورتحساب آن را بفرستی .

دخترم جرالدین ، گاه و بی گاه با مترو و اتوبوس شهر را بگرد و به مردم نگاه کن و با فقرا همدردی کن . هنر قبل از آنکه دو بال به انسان بدهد ، دو پای او را میشکند . وقتی به این مرحله رسیدی که خود را برتر از تماشاگران خویش بدانی ، همان لحظه تئاتر را ترک کن . حرف بسیار برای تو دارم ولی به وقت دیگر می‌گذارم و با این آخرین پیام ، نامه را پایان میبخشم . انسان باش ، پاکدل و یکدل . زیرا گرسنه بودن ، صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل تر از پست بودن و بی عاطفه بودن است.

پدر تو ، چارلی چاپلین
    تاریخ ثبت دروبلاگ به یک ماه قبل برگشته


مطالب مشابه :


گزارش: بازدید از دوازدهمین نمایشگاه بین المللی اتومبیل الجزایر

متن گزارش :این نمایشگاه در وسعتی به میزان 25000 متر مربع از تاریخ 25 مارس لغایت 4 آوریل برگزار




گزارش نمایشگاه علی خطایی

گزارش نمایشگاه آدم باید بلند شود برود نمایشگاه‌های نقاشی، عکس های آرته، متن، تکش یا




گزارش تصویری از نمایشگاه مرکب

سوالات تخصصی رشته نقاشی و گرافیک - گزارش تصویری از نمایشگاه مرکب تبدیل عکس به متن




نگاهی به نمایشگاه بهاره

این متن از میان متن های ای کاش بجای گزارش از مزایای نمایشگاه کمی در مورد غرفه های




گزارش تصویری از نمایشگاه مطبوعات

خبرها و عکس های استقلال و هنرمندان - گزارش تصویری از نمایشگاه مطبوعات - - خبرها و عکس های




گزارش تصویری از نمایشگاه دست ساخته های دانش آموزان مدارس شهرستان بروجرد

گروه آموزشی مشاوران - گزارش تصویری از نمایشگاه دست ساخته های دانش آموزان مدارس شهرستان




گزارش تصویری از نمایشگاه عکس کودکان افغان

اتوبوس - گزارش تصویری از نمایشگاه عکس کودکان افغان - ایستگاه متن‌هایی برای




گزارش تصویری نمایشگاه حجاب 2

بجنورد1400 - گزارش تصویری نمایشگاه حجاب 2 - تاربخ وادبیات - بجنورد1400




گزارش تصویری از نمایشگاه استان شناسی در ماهشهر-شهرک بعثت - علی سپنج نیا

سلام همکار - گزارش تصویری از نمایشگاه استان شناسی در ماهشهر-شهرک بعثت - علی سپنج نیا - نشریه




برچسب :