مشاعره با حرف "د"

 

در دایره وجود موجود علیست

 

اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست

گرخانه اعتقاد ویران نشدی

من فاش بگفتمی که معبود علیست

مولانا

دین و دل بردند و قصد جان کنند

الغیاث از جور خوبان الغیاث

حافظ

دوش آن صنم چه خوش گفت د رمجلس مغانم

با کافران چه کارت گربت نمی پرستی

حافظ

در آسمان نه عجب گربه گفته حافظ

سرود زهره به رقص اورد مسیحارا

حافظ

دعا کن به شب چون گدایان بسوز

اگر میکنی پادشاهی به روز

 

دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

لطف آنچه تو اندیشی حکم آنچه تو فرمایی

حافظ

دست طمع چو پیش کسان میکنی دراز

پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش

صائب

دلایل قوی باید و معنوی

نه رگهای گردن به حجت قوی

 

دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد

پس من چگونه گویم این درد را دوا کن

 

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز

هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

 

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه ان است که باشد غم خدمتکارش

حافظ

دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات

مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش

حافظ

دریغ و درد که تا این زمان ندانستم

که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

 

دل داده ام به یاری شوخی کشی نگاری

مرضیه السجایا محموده الخصائل

حافظ

در مدرسه آدم با حق چو شدی محرم

در صدر ملک بنشین تدریس به اسما کن

 

دلفریبان نباتی همه زیور بستند

دلبرماست که باحسن خداداد آمد

حافظ

دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع

گرچه دربانی میخانه فراوان کردم

 

درازنای شب از چشم دردمندان پرس

تو قدر آب چه دانی که بر لب جویی

سعدی

درشتی کند با غریبان کسی

که نابوده باشد به غربت بسی

 

درونها تیره شد باشد که از غیب

چراغی برکند خلوت نشینی

حافظ

دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی

بکشد زارم ودر شرع نباشد گنهش

حافظ

در مذهب ما کلام حق ناد علیست

طاعت که قبول حق فتد یاد علیست

از جمله آفرنش کون و مکان

مقصودخدا علی و اولاد علیست

حافظ

در مذهب ما باده حلال است ولیکن

به روی تو ای سرو گل اندام حرام است

حافظ

در این شب سیاهم گمگشته را مقصود

از گوشه ای برون آ ی ای کوکب هدایت

حافظ

دلا در عاشقی ثابت قدم باش

که در این ره نباشد کار بی اجر

حافظ

دل هرچه نظر به وسعت عالم تافت

جز نور تو در عرصه آفقا نیافت

هنگام نهادن قدم برسر خاک

دیوار حرم به احترام تو شکافت

براتی پور

دریای زندگی گوهری اینچنین نداشت

برساحل کرمت دریا خوش امدی

براتی پور

دل اگر خدا شناسي، همه در رخ علي بين
به علي شناختم من، به خدا قسم خدا را
شهریار


دردمندان را سر كويش نه گر دار الشفاست
حيرتم آن درد را پس با چه درمانش كنند
پيكري باريك گردد در عبادت گر چو مو
بي ولايش هيزم نيران سوزانش كنند۱

صامت بروجردی

 

 در میخانه که باز است چرا حافظ گفت
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند ؟

( مرشد چلویی . دیوان سوخته )

 

دل اگر هست دل زینب کبری باشد
آفرین باد بر این همت مردانه دل

 

در دیاری که جوانانش عصا از کور می دزدند
من نا بخرد نادان محبت جستجو کردم ۲   

 

دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
حافظ

 

دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بي سر و سامان كه مپرس ۳  

حافظ

دل بسی خون به کف آرد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کردو که اندوخته بود ۴

حافظ

 

دل همه دم به یاد توست , دیده در انتظار توست
بر در و دیوار دلم , نقش تو و نگار توست  

 

دیریست زهجر روی مهش , خوابم نمیبرد

حیران میان سیلم و آبم نمیبرد   5

 

دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشم
سیلاب سرشک آمدوطوفان بلا رفت  6

 

<<<<<<<<<<<<<>>>>>>>>>>>>>>

۱- متشکرم مامان عزیز

۲-همچنین شما برادر محترم شوریده دل

۳-سپاسگزارم جناب حلاوت

۴- ممنون مهلای عزیز

5- متشکرم از دوست جدید رندانه دنیا خانم

6- وهمچنین شبنم خانم


مطالب مشابه :


مشاعره با حرف "د"

رندانه - مشاعره با حرف "د" - گر به کاشانه ی رندان قدمی خواهی زد .:::. خطی از یک کتاب.




شعر و مشاعره

ک بیت هایی ناب از کتاب مشاعره با حرف «ت» : تو را ز آینه حال دلم شود روشن اگر به حسرت من سوی خود




مشاعره با حرف "و"

رندانه - مشاعره با حرف "و" - گر به کاشانه ی رندان قدمی خواهی زد .:::. خطی از یک کتاب.




شعر ومشاعره

و کتاب مشاعره حافظ به اهتمام امیرحسین کاتب یکی از جوانان فعال فرهنگی شهر شیراز منتشر شده و




کتاب جهان

مشاعره-زیباترین ابیات شعرفارسی - کتاب جهان - زیباترین ابیات شعرفارسی- ابیات ناب




کسب آبرو

مشـــاعره رضــوی هرگاه برای شما پیش آمد سختی روی داد از ما کمک و یاری معرفی کتاب مشاعره




برچسب :