جایگاه امامت درقران
بسم الله الرحمن الرحیم
جایگاه امامت درقران
تحقیقی پیرامون آیه شریفه:
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ (سوره البقرة (2): (124)
ترجمه: (به خاطر بياوريد) هنگامى كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگونى آزمود، و او بخوبى از عهده آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز امامانى قرار بده) خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمىرسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند)
چکیده
امامت درقرآن ازجایگاه رفیع وبلندی برخورداراست وازآیات هدایت قران بدست میآید که مقام امامت ازمقام نبوت بالاترمی باشد زیرا خداوند حضرت ابراهیم (ع) رابعدازآنکه دارای مقام نبوت ورسالت بود مورد آزمون های ویژه ای قرارداد وهنگامیکه ازهمه آزمایشات سربلند بیرون آمد اورابه امامت برگزید
مقدمه
بانگاهی مدبرانه درآیات قرآن این کتاب هدایتگر انسان ازظلمات به سوی نور این چنین درمی یابیم که امامت شایسته وبرحق درنگاه قرآن چنان جایگاهی دارد که غافل شدن ازآن مساوی باعدم اجرای اصل رسالت است .
درنگاه قرآن درقیامت هرکس باامام خود خوانده می شود یوم ندعوا کلُّ انسٍ بإمامهم(اسری 71 )این آیه نشانگر تاثیر بی بدیل پیشوایان درزندگی وسرنوشت انسان درسرای جاوید می باشد . پیشوای شایسته وبرگزیده ازجانب خداوند پیشاهنگ سعادت جاودان وپیشوای نابکار رهروان خودرا به سوی سقوط وهبوت درآتش جهنم وامی دارد.
قرآن جایگاه امامت رادرقران برای رهروان خود تبیین نموده است ودرآیاتی به این مسئله مهم پرداخته است، که دراین نوشتاردرصدد این هستیم که باتوجه به بضاعت اندک خود اهمیت امامت وجانشینی پیامبر رابه نگارش درآوریم
کلید واژه
1«ابْتَلى» بهيئت ماضى و مصدر آن ابتلاء و از آن مادّه است بلاء و بلوى و بليّه و بقرينه سياق عبارت از آزمايش كمالات نفسانيّه بوسيله پيشنهاد وظائف دشوارى است كه پس از انجام آنها شايستگى و كمال نفسانى شخص مورد آزمايش را بعرصه ظهور درآورد.
2«بِكَلِماتٍ» با حرف تعديه و يا سببيّه. كلمات جمع كلمة از مادّه كلم بمعنى جرح و تاثير است و بدين تناسب بر گفتار كلمه گفته ميشود كه از عقيده قلبى و كمال وجودى گوينده كشف نموده و نيز تاثير در نفس شونده مينمايد.
انوار درخشان، ج1، ص: 324
ترجمه بيان السعادة، ج2، ص:
«فَأَتَمَّهُنَّ ...» ابراهيم آن كلمات را به انجام رسانيد.
يعنى بخوبى از عهده امتحانات الهى بر آمد و بدون هيچ افراط و تفريطى آنها را انجام داد.
ترجمه جوامع الجامع، ج1، ص: 1
امامت اوج افتخار ابراهيم (ع)
در اين آیه سخن از ابراهيم پيامبر بزرگ خدا و قهرمان توحيد و بناى خانه كعبه و اهميت اين كانون بزرگ توحيد و عبادت است كه ضمن هيجده آيه اين مسائل را بر شمرده است.
هدف از اين آيات در واقع سه چيز است:
1- مقدمهاى باشد براى مساله تغيير قبله كه بعدا مطرح مىشود تا مسلمانان بدانند اين كعبه از يادگارهاى ابراهيم پيامبر بتشكن است و اگر امروز مشركان و بت پرستان آن را تبديل به بتخانه كردهاند اين يك آلودگى سطحى است و چيزى از ارزش و مقام كعبه نمىكاهد.
2- يهود و نصارى ادعا مىكردند ما وارثان ابراهيم و آئين او هستيم و اين آيات (در ارتباط با آيات فراوانى كه در باره يهود گذشت) مشخص مىسازد كه آنها تا چه حد از آئين ابراهيم بيگانهاند.
3- اينكه مشركان عرب نيز پيوند ناگسستنى ميان خود و ابراهيم قائل بودند، بايد به آنها نيز فهمانده شود كه برنامه شما هيچ ارتباطى با برنامه اين پيامبر بزرگ بتشكن ندارد.
در آيه مورد بحث نخست مىگويد: بخاطر بياوريد هنگامى را كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگون آزمود و او از عهده آزمايش به خوبى بر آمد" (وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ).
اين آيه از مهمترين فرازهاى زندگى ابراهيم ع يعنى آزمايشهاى بزرگ او و پيروزيش در صحنه آزمايشها سخن مىگويد، آزمايشهايى كه عظمت مقام و شخصيت ابراهيم را كاملا مشخص ساخت، و ارزش وجود او را آشكار كرد.
هنگامى كه از عهده اين آزمايشها بر آمد، خداوند مىبايد جايزهاى به او بدهد" فرمود: من تو را امام و رهبر و پيشواى مردم قرار دادم" (قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً).
جعل: بمعنى قرار دادن چيزى است، خواه در جهت تقدير خصوصيّات موضوعى باشد، و يا در مقام تشريع و تعيين احكام صورت بگيرد. ( تفسير روشن، ج2، ص: 146)
" ابراهيم تقاضا كرد كه از دودمان من نيز امامانى قرار ده" تا اين رشته نبوت و امامت قطع نشود و قائم به شخص من نباشد (قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي).
اما خداوند در پاسخ او" فرمود: پيمان من، يعنى مقام امامت، به ظالمان هرگز نخواهد رسيد" (قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ).
تقاضاى تو را پذيرفتم، ولى تنها آن دسته از ذريه تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند!
یک- منظور از" كلمات" چيست؟
از بررسى آيات قرآن و اعمال مهم و چشمگيرى كه ابراهيم انجام داد و مورد تحسين خداوند قرار گرفت، چنين استفاده مىشود كه مقصود از كلمات يك سلسله وظائف سنگين و مشكل بوده كه خدا بر دوش ابراهيم گذارده بود، و اين پيامبر مخلص همه آنها را به عاليترين وجه انجام داد، اين دستورات عبارت بودند از:
بردن فرزند به قربانگاه و آمادگى جدى براى قربانى او به فرمان خدا! بردن زن و فرزند و گذاشتن آنها در سرزمين خشك و بى آب و گياه مكه در جايى كه حتى يك نفر سكونت نداشت! قيام در برابر بت پرستان بابل و شكستن بتها و دفاع بسيار شجاعانه در آن محاكمه تاريخى و قرار گرفتن در دل آتش، و حفظ خونسردى كامل و ايمان در تمام اين مراحل! مهاجرت از سرزمين بت پرستان و پشت پا زدن به زندگى خود و ورود در سرزمينهاى دور دست براى اداى رسالت خويش، و مانند اينها
و براستى هر يك از آنها آزمايشى بسيار سنگين و مشكل بود، اما او با قدرت و نيروى ايمان از عهده همه آنها بر آمد و اثبات كرد كه شايستگى مقام" امامت" را دارد.
دو- امام كيست؟
از آيه مورد بحث اجمالا چنين استفاده مىشود: مقام امامتى كه به ابراهيم بعد از پيروزى در همه اين آزمونها بخشيده شد. فوق مقام نبوت و رسالت بود.
امامت معانى مختلفى دارد:
درمورد تعریف امامت اختلاف نظر زیادی وجود دارد .
ازنظر پیروان اهل البیت (ع) ازاصول دین وریشه های اعتقادی است ،درحالیکه ازنظراهل سنت جزءفروع دین وئستورات عملی محسوب می شود، به همین دلیل میبینیم که ازدید یک دانشمند سنی امامت یعنی الامامه رئاسه عامه فی امورالدین والدنیا خلافه عن النبی (ع) ریاست وسرپرستی عمومی دراموردین ودنیا به عنوان جانشینی ازپیامبر (ص) شرح تجرید قوشچی، ص 472
مطابق این تعریف امامت یک مسؤلیت ظاهری درحد ریاست حکومت است منتها حکومتی که شکل دینی دارد،وعنوان جانشینی پیامبر (ص)را به خود گرفته است وروشن است که چنین امامی می تواند ازطرف مردم انتخاب گردد.
بعضی نیز امامت رابه معنی «جانشینی یک شخص ازپیامبر(ص) دربرپاداشتن احکام شرع وپاسداری ازحوزه دین بطوری که اطاعت اوبرهمه امت واجب می باشد» دانسته اند. شرح قدیم تجرید ازشمس الدین اصفهانی اشعری (بنا به نقل توضیح المراد توضیح المراد تعلیقه برشرح عقاید تالیف سید هاشم حسینی تهرانی ص 672
تعریف اول باتعریف دوم تفاوت چندانی ندارد وهردویک مفهوم را میرساند.
واما باتوجه دقیق به آیات قرآن وراهنمایی اهل بیت (ع) درمی یابیم که امامت عبارت است از تحقق بخشيدن برنامههاى دينى اعم از حكومت به معنى وسيع كلمه، و اجراى حدود و احكام خدا و اجراى عدالت اجتماعى و همچنين تربيت و پرورش نفوس در" ظاهر" و" باطن" و اين مقام از مقام رسالت و نبوت بالاتر است، زيرا" نبوت" و" رسالت" تنها اخبار از سوى خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار است اما در مورد" امامت" همه اينها وجود دارد به اضافه" اجراى احكام" و" تربيت نفوس از نظر ظاهر و باطن" (البته روشن است كه بسيارى از پيامبران داراى مقام امامت نيز بودهاند).
در حقيقت مقام امامت، مقام تحقق بخشيدن به اهداف مذهب و هدايت به معنى" ايصال به مطلوب" است، نه فقط" ارائه طريق".
علاوه بر اين" هدايت تكوينى" را نيز شامل مىشود يعنى تاثير باطنى و نفوذ روحانى امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسانهاى آماده و هدايت معنوى آنها .
باید این رادرنظر داشت که امام همچون خورشيدی مىماند كه با اشعه زندگى بخش خود گياهان را پرورش مىدهد، و به موجودات زنده جان و حيات مىبخشد.و نقش امام در حيات معنوى نيز همين نقش است.
در قرآن مجيد مىخوانيم" هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً"" خدا و فرشتگان او بر شما رحمت و درود مىفرستند تا شما را از تاريكيها به نور رهنمون گردند و او نسبت به مؤمنان مهربان است" (احزاب- 43).
شك نيست كه مراد از امامت در آيه مورد بحث معنى سوم است، زيرا از آيات متعدد قرآن استفاده مىشود كه در مفهوم امامت مفهوم" هدايت" افتاده، چنان كه در آيه 24 سوره سجده مىخوانيم: وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ:" و از آنها امامانى قرار داديم كه به فرمان ما هدايت كنند، چون استقامت به خرج دادند و به آيات ما ايمان داشتند".
اين هدايت به معنى ارائه طريق نيست، زيرا ابراهيم پيش از اين، مقام نبوت و رسالت و هدايت به معنى ارائه طريق را داشته است.
حاصل اينكه قرائن روشن گواهى مىدهد كه مقام امامت كه پس از امتحانات مشكل و پيمودن مراحل يقين و شجاعت و استقامت به ابراهيم بخشيده شد غير از مقام هدايت به معنى بشارت و ابلاغ و انذار بوده است.
پس هدايتى كه در مفهوم امامت افتاده چيزى جز" ايصال به مطلوب" و" تحقق بخشيدن روح مذهب" و پياده كردن برنامههاى تربيتى در نفوس آماده نيست.
اين حقيقت اجمالا در حديث پر معنى و جالبى از امام صادق ع نقل شده:
ان اللَّه تبارك و تعالى اتخذ ابراهيم عبدا قبل ان يتخذه نبيا، و ان اللَّه اتخذه نبيا قبل ان يتخذه رسولا، و ان اللَّه اتخذه رسولا قبل ان يتخذه خليلا، و ان اللَّه اتخذه خليلا قبل ان يجعله اماما، فلما جمع له الاشياء قالَ:" إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً" قال: فمن عظمها فى عين ابراهيم قالَ:" وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ" قال: لا يكون السفيه امام التقى:
خداوند ابراهيم را بنده خاص خود قرار داد پيش از آنكه پيامبرش قرار دهد، و خداوند او را به عنوان نبى انتخاب كرد پيش از آنكه او را رسول خود سازد، و او را رسول خود انتخاب كرد پيش از آنكه او را به عنوان خليل خود برگزيند، و او را خليل خود قرار داد پيش از آنكه او را امام قرار دهد، هنگامى كه همه اين مقامات را جمع كرد فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم، اين مقام به قدرى در نظر ابراهيم بزرگ جلوه كرد كه عرض نمود: خداوندا از دودمان من نيز امامانى انتخاب كن، فرمود: پيمان من به ستمكاران آنها نمىرسد ... يعنى شخص سفيه هرگز امام افراد با تقوا نخواهد شد"
اصول كافى جلد اول باب طبقات الانبياء و الرسل و الأئمه صفحه 133.
سه - فرق نبوت و امامت و رسالت
بطورى كه از اشارات موجود در آيات و تعبيرات مختلفى كه در احاديث وارد شده بر مىآيد كسانى كه از طرف خدا ماموريت داشتند داراى مقامات مختلفى بودند:
1- مقام نبوت- يعنى دريافت وحى از خداوند، بنا بر اين" نبى" كسى است كه وحى بر او نازل مىشود و آنچه را بوسيله وحى دريافت مىدارد چنان كه مردم از او بخواهند در اختيار آنها مىگذارد.
2- مقام رسالت- يعنى مقام ابلاغ وحى و تبليغ و نشر احكام خداوند و تربيت نفوس از طريق تعليم و آگاهى بخشيدن، بنا بر اين رسول كسى است كه موظف است در حوزه ماموريت خود به تلاش و كوشش بر خيزد و مردم را دعوت به سوى خدا و اطاعت ازفرامین خداوند نماید وابلاغ فرمان پروردگارعالمیان رانماید. و براى يك انقلاب فرهنگى و فكرى و عقيدتى تلاش نمايد.
3- مقام امامت- يعنى رهبرى و پيشوايى خلق، در واقع امام كسى است كه
با تشكيل يك حكومت الهى و بدست آوردن قدرتهاى لازم، سعى مىكند احكام خدا را عملا اجرا و پياده نمايد و اگر هم نتواند رسما تشكيل حكومت دهد تا آنجا كه در توان دارد در اجراى احكام مىكوشد.
و به تعبير ديگر، رسول" ارائه طريق" مىكند ولى امام" ايصال به مطلوب" مىنمايد (علاوه بر وظائف سنگين ديگرى كه قبلا اشاره شد).
ناگفته پيدا است كه بسيارى از پيامبران مانند پيامبر اسلام ص هر سه مقام را داشتند هم دريافت وحى مىكردند، هم تبليغ فرمانهاى الهى، و هم در تشكيل حكومت و اجراى احكام تلاش مىكردند و هم از طريق باطنى به تربيت نفوس مىپرداختند.
كوتاه سخن اينكه: امامت همان مقام رهبرى همه جانبه مادى و معنوى جسمى و روحانى و ظاهرى و باطنى است، امام رئيس حكومت و پيشواى اجتماع و رهبر مذهبى و مربى اخلاق و رهبر باطنى و درونى است.
امام از يك سو با نيروى مرموز معنوى خود افراد شايسته را در مسير تكامل باطنى رهبرى مىكند.
با قدرت علمى خود افراد نادان را تعليم مىدهد.
و با نيروى حكومت خويش يا قدرتهاى اجرايى ديگر، اصول عدالت را اجرا مىنمايد.
چهار- امامت يا آخرين سير تكاملى ابراهيم
از آنچه که در بيان حقيقت امامت گفته شد بخوبى استفاده مىشود كه ممكن است كسى مقام پيامبرى و تبليغ و رسالت را داشته باشد و امام مقام امامت در او نباشد، اين مقام، نيازمند به شايستگى فراوان در جميع جهات است و همان مقامى است كه ابراهيم پس از آن همه امتحانات و شايستگىها پيدا كرد، و اين آخرين حلقه سير تكاملى ابراهيم بود.
آنها كه گمان مىكنند منظور از امامت تنها" فرد شايسته و نمونه بودن" است گويا به اين حقيقت توجه ندارند كه چنين مطلبى از آغاز نبوت در ابراهيم بوده.
و آنها كه گمان مىكنند منظور از امامت" سرمشق و الگو بودن" براى مردم بوده بايد به آنها گفت اين صفت براى ابراهيم و تمامى انبياء و رسل از آغاز دعوت نبوت وجود دارد و به همين دليل پيامبر بايد معصوم باشد چرا كه اعمالش الگو است.
بنا بر اين مقام امامت، مقامى است بالاتر از اينها و حتى برتر از نبوت و رسالت و اين همان مقامى است كه ابراهيم پس از امتحان شايستگى از طرف خداوند دريافت داشت
پنج- ظالم كيست؟
منظور از" ظلم" در جمله" لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ" تنها ستم به ديگران كردن نيست، بلكه ظلم (در برابر عدل) در اينجا به معنى وسيع كلمه به كار رفته و نقطه مقابل عدالت به معنى گذاردن هر چيز به جاى خويش است.
بنا بر اين ظلم آن است كه شخص يا كار يا چيزى را در موقعيتى كه شايسته آن نيست قرار دهند.
از آنجا كه مقام امامت و رهبرى ظاهرى و باطنى خلق، مقام فوق العاده پر مسئوليت و با عظمتى است، يك لحظه گناه و نافرمانى و سوء پيشينه سبب مىگردد كه لياقت اين مقام سلب گردد لذا در احاديث مىخوانيم كه امامان اهل بيت ع براى اثبات انحصار خلافت بلافصل پيامبر ص به على ع به همين آيه مورد بحث استدلال مىكردند، اشاره به اينكه ديگران در دوران جاهليت بتپرست بودند، تنها كسى كه يك لحظه در مقابل بت سجده نكرد على ع بود، چه ظلمى از اين بالاتر كه انسان بت پرستى كند، مگر لقمان به فرزندش نگفت: يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ:" اى فرزندم شريك براى خدا قرار مده كه شرك ظلم عظيمى است" (لقمان- 13).
بعنوان نمونه" هشام بن سالم" از" امام صادق" ع نقل مىكند كه فرمود:
قد كان ابراهيم نبيا و ليس بامام، حتى قال اللَّه إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً، قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي فقال اللَّه لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ، من عبد صنما او وثنا لا يكون اماما:
" ابراهيم پيامبر بود پيش از آنكه امام باشد، تا اينكه خداوند فرمود من تو را امام قرار مىدهم، او عرض كرد از دودمان من نيز امامانى قرار ده، فرمود:
پيمان من به ستمكاران نمىرسد، آنان كه بتى را پرستش كردند امام نخواهند بود"
اصول كافى جلد اول باب" طبقات الانبياء و الرسل" حديث 1.
در حديث ديگرى" عبد اللَّه بن مسعود" از" پيامبر" ص نقل مىكند كه: خداوند به ابراهيم فرمود:
لا اعطيك عهدا للظالم من ذريتك، قال يا رب و من الظالم من ولدى الذى لا ينال عهدك؟ قال من سجد لصنم من دونى لا اجعله اماما ابدا، و لا يصلح ان يكون اماما!:
" من پيمان امامت را به ستمكاران از دودمان تو نمىبخشم، ابراهيم عرض كرد: ستمكارانى كه اين پيمان به آنها نمىرسد كيانند؟ خداوند فرمود: كسى كه براى بتى سجده كرده هرگز او را امام نخواهم كرد و شايسته نيست كه امام باشد"
امالى شيخ مفيد و مناقب ابن مغازلى، طبق نقل تفسير الميز
شش- امام از سوى خدا تعيين مىشود
از آيه مورد بحث، ضمنا استفاده مىشود كه امام (رهبر معصوم همه جانبه مردم) بايد از طرف خدا تعيين گردد، زيرا اولا- امامت يك نوع عهد و پيمان الهى است و بديهى است چنين كسى را بايد خداوند تعيين كند كه او طرف پيمان است.
ثانيا- افرادى كه رنگ ستم به خود گرفتهاند و در زندگى آنها نقطه تاريكى از ظلم- اعم از ظلم به خويشتن يا ظلم به ديگران- و حتى يك لحظه بت پرستى وجود داشته باشد، قابليت امامت را ندارند و به اصطلاح امام بايد در تمام عمر خود معصوم باشد
نتیجه
امامت از نظرخداوند جایگاه ویژه ای دارد،وکسی شایستگی این منصب راپیدامی کند که الف- ازنظر ذات و فطرت و خلقت برجستگى داشته، و طهارت و صفاء و نورانيّت و استعداد مخصوصى در وجود او باشد.
ب- از جهت مجاهدات نفسانى قلبى و أعمال ظاهرى و رفتار و گفتار و اطاعت و عبوديّت در حدّ تمام باشد.
ج - انتخاب و تعيين او صد در صد بايد از جانب خداوند متعال باشد.
و كسيكه در باره خود از ستمكارى و تجاوز خوددارى نمىكند: هيچگونه مورد اطمينان نبوده، و بحقوق ديگران نيز تجاوز كرده، و سزاوار پيشوايى و امامت نخواهد بود.
درخاتمه ازخداوند طلب می نمایم که پروردگارا مارا لحظه ای ازاطاعت امامان که برگزیده گان به حق ازجانب خودت می باشند غافل مگردان ، درقیامت مرادرگروه زیر پرچم این بنده گان شایسته قرارده آمین
فهرست منابع وماخذ
قرآن کریم
ترجمه جوامع الجامع، ج1، ص: 164 مولف فضل بی حسن طبرسی
امالى شيخ مفيد و مناقب ابن مغازلى، طبق نقل تفسير الميزان
اصول كافى جلد اول باب" طبقات الانبياء و الرسل" حديث 1.
انوار درخشان، ج1، ص: 324
ترجمه بيان السعادة، ج2، ص: مولف حشمت الله ریاضی
تفسیر المیزان سید محمد حسین طباطبایی
ترجمه تفسیر المیزان سید محمد طباطبایی
تفسیر نمونه ناصر مکارم شیرازی
پیام قرآن ج 9 ناصر مکارم شیرازی
امام شناسی محمد رضاکاشفی
مطالب مشابه :
نیاز انسان به اخلاق
او از نخستین محققانی بود که درباره اخلاق کتابی مستقل تألیف اخلاق درقرآن، مکارم شیرازی
رابطه اخلاق و تربیت خانوادگی در احادیث اسلامی(بمناسبت 7 اسفندماه روزتربیت اسلامی)
مکارم اخلاق و اخلاق درقرآن(جلد1 اصول مسائل اخلاقی) تالیف آیت الله ناصرمکارم شیرازی.
شگفتی هاواعجازهای پزشکی درقرآن
شگفتی هاواعجازهای پزشکی درقرآن را در قالب اخلاق و 1/241؛ مکارم شیرازی
جایگاه امامت درقران
جایگاه امامت درقران تعلیقه برشرح عقاید تالیف سید هاشم 9 ناصر مکارم شیرازی.
شگفتیها و اعجازهای پزشکی در قرآن
روح را در قالب اخلاق و به طب درقرآن/19ـ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن
شگفتی های طب سنتی در آیات قرآن
روح را در قالب اخلاق و پیامبر،1/241؛ مکارم شیرازی، ناصر به طب درقرآن/19ـ
مدت زمان شیر دادن نوزاد از نظر علمی و قرانی
آیت الله مکارم شیرازی: کنم، کتاب شعر، تالیف کتاب، رزومه کتاب وش/ نشریه اخلاق
غدیر درقرآن
غدیر درقرآن آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 4، ص 427. [4] . اخلاق. آرشيو
برچسب :
اخلاق درقرآن تالیف مکارم شیرازی