زایمان شیرین ترین سختی دنیا

همیشه  میرفتم تو سایت زایمان شیرین ترین سختی دنیا و خاطرات رو  میخوندم . میدونستم که تو ایران اونم بیمارستان خصوصی کمتر ممکنه بتونی طبیعی زایمان کنی . ولی به ترس فکر نمی کردم. هفته آخر رفتم تهران چون بیمارستان صارم رو انتخاب کرده بودم . البته یه دکتر هم تو قزوین داشتم که تو بیمارستان مهر کار میکرد. اولین روز هفته چهل با خاله ام که ماماست پیش هر دو تا دکترم رفتم . دکتر بیمارستان صارم امیدی نداشت که طبیعی زایمان کنم . معتقد بود لگنم کوچیکه و سر بچه هم وارد لگن نشده بود . بعد رفتم بیمارستان مهر پیش دکتر درخشان . اون گفت بهم شانس زایمان طبیعی رو میده . منم کلی خوشحال شدم . قرار شد جمعه برم واسه آمپول فشار . تو این فاصله من هر روز پیاده روی کردم و دوش گرفتم ولی سر نینی همچنان وارد لگن نشده بود. روز پنج شنبه رفتم خونه خاله ام یه سوپ سبک خوردم با روغن کرچک چون نمی خواستم تنقیه بشم . همه چیز آماده بود جز دخترکم . شب از گرما (به خاطر بارداری) و فکر و خیال نخوابیدم . بالاخره صبح شد حسابی آرایش کردم موهام رو هم شب پیش سشوار کرده بودم  احساس مبهم شادی یا غصه . صبح یه لیوان شیر خوردم و راه افتادیم. اول رفتم تو اتاق معاینه وزنم کردند فشارم رو گرفتند و معاینه شدم .ماما گفت سر بچه تو لگن نیست دهانه رحم هم باز نشدهفکر نمی کنم بتونی طبیعی زایمان کنی یه آقای دکتری هم که کشیک بود گفت : مگه دیگه کسی هم طبیعی زایمان میکنه؟ گان پوشیدم و جلوی در خداحافظی کردم هیچ استرسی نداشتم خیلی مصمم بودم . سه تا سرم خراب شد تا موفق شدن به من تزریق کنن ساعت نه و نیم صبح شده بود واسه دکترم زنگ زدن خواب بود. و شمارش معکوس شروع شد کادر خیبی مهربون و خوبی بودن . تو اتاق لیبر دو تا تخت بود و من تنها زائو بودم. ساعت ده شده بود ولی از درد خبری نبود . خاله ام اومد بهم سر زد بعد شوهرم اومد ساعت یازده بود ولی من درد نداشتم دستگاه رو بهم وصل کردن واسه قلب نینی تکونهاش و درد من . میترسیدم دردم شروع نشه دکتر گفته بود هفت یا هشت ساعت مهلت داری واسه زایمان .دست شوهرم رو گرفته بودم اون نگرامن من بود و من نگران اینکه درد نداشتم که بالاخره یه دردهایی سراغم اومد و اشکم جاری شد به شوهرم گفتم چه درد شیرینی. ساعت یازده و نیم بود که توی شکمم یه صدایی اومد و شروع کردم به چکه چکه . شوهرم تا دوازده پیشم بود دردهام شدید تر شده بود . بعد احساس کردم خیلی دارم خیس میشم . خانوم پرستار رو صدا زدم گفتم کیسه آبم پاره شده ولی مطمئن بودم کیسه آبمه تقریبا  ساعت یک و نیم  دیگه کیسه آبم کامل تخلیه شد دوباره صداشون کردم . . . کیف میکردم . موقع درد به پهلوی چپ میخوابیدم یا مینشستم. درد زیادی بود ولی من همش میگفتم من میتونم من میتونم . درد شدید و شدید تر میشد . تحملم داشت تموم میشد درخواست مسکن کردم ولی ماما گفت تا شش هفت سانت دایلت نشی مسکن نداریم . گفتم نمیشه اپیدورال شم بازم جواب منفی بود . ساعت دو ونیم دختر خاله ام اومد پیشم من خوابم گرفته بود بین دردها نشسته چرت میزدم و چرت وپرت میگفتم . ولی داد نمیزدم بالشم رو بغل کرده بودم و فشار میدادم دوباره معاینه شدم به شش سانت رسیدم بازم درخواست مسکن کردم یه دارو بهم تزریق کردن ولی مسکن نبود فقط فشار رو کم میکرد . دیگه آه و ناله ام شروع شد تا ساعت نزدیک . هشت سانت . به دکترم زنگ زدن که بیاد من هیچی جز درد نمی فهمیدم . من رو به زور بردن دستشویی و بعد اتاق زایمان . مرحله آخر بود . ده سانت. دکتر اومده بود و آمپول فشار رو بیشتر کردن و من سعی میکردم زور بزنم . زمان رو نمی فهمیدم دکتر گفت این که خوابه . بعد بالای سرم اومد و شونه ام رو گرفت من هم دستهاش رو محکم گرفتم . زمان کند میگذشت بین هر درد میخوابیدم و موقع درد پرستارم دستهام رو میگرفت و منو به جلو خم میکرد و به من میگفت رو من فشار بیار . وقتی دکتر گفت دو سه تا زور خوب میخوای و خوب زور میزنی شارژ شدم ولی تموم نمیشد . فقط شنیدم دکتر میگفت ببریمش اتاق عمل سزارین بشه که ماما  گفت نه بچه برگشته . و چند لحظه بعد به من گفت دارم موهاش رو میبینم . بعد دکتر اومد آمپول بی حسی زد و گفت بدون برش نمیشه میخواست برش نداشته باشه و بعد برش رو زد نمیدونم چقدر گذشت ولی یک دفعه یه احساس عجیبی بهم دست داد دکتر سر بچه رو گرفت و بعد بدنش مثل ماهی لیز خورد بیرون . تموم شده بود دختر اومده بود و من پیش دکتر اصلا داد نزدم . چه قدر شجاعت ؟ بعد دخترم رو گذاشتن لای پارچه من پرسیدم دختره؟ آخه همه میگفتن سونو اشتباه کرده و پسره . بعد جفت رو دکتر بیرون کشید اصلا درد نداشتم بعد دخترم رو گذاشتن رو شکمم واای چه چشمهایی داشت مامام میگفت چشمهاش مثل آهو درشته و دکتر هم گفت چه خوشگله  . بعد شروع به لرزیدن کردم همه اومدن تا منو ببینن ولی من میلرزیدم و دندونهام به هم میخورد . ولی از درد دیگه خبری نبود .

 


مطالب مشابه :


بیمارستان صارم

دریای سروش - بیمارستان صارم - همه چیز در مورد دریا سروش




آگهی استخدام بیمارستان صارم واقع در تهران -آذر 92

آگهی استخدام - آگهی استخدام بیمارستان صارم واقع در تهران -آذر 92 -




زایمان شیرین ترین سختی دنیا

دکتر بیمارستان صارم امیدی نداشت که طبیعی زایمان کنم .




تولد رادین کوچولو- بهمن 86- تهران

تو ماه چهارم با بیمارستان صارم و زایمان بی درد آشنا شدم و رفتم اونجا و تحت نظر خانم دکتر




خاطرات زایمان سزارین سام

آخه بیمارستان صارم اجازه میده بابا بیاد اتاق عمل و فیلمبرداری کنه و بابا هادی هم با لباس




استخدام در بیمارستان تخصصی زبان و زایمان و نازایی صارم

پایگاه اطلاع رسانی پرستاری - استخدام در بیمارستان تخصصی زبان و زایمان و نازایی صارم - سلامت




عکسهای متاخر!!

آترین عزیزمان در تاریخ 08/12/87 ساعت 7 صبح در بیمارستان صارم بدنیا اومد و مامان و بابا رو از عطر




لیست بیمارستان های تهران ، آدرسهای بیمارستانهای تهران ، Tehran's Hospitals

طرفداران i من - لیست بیمارستان های تهران ، آدرسهای بیمارستانهای تهران ، Tehran's Hospitals -




هزينه زايمان

با سلام هزینه زایمان طبیعی در بیمارستان پیامبران به صورت ازاد حدود 1200000 و هزینه سزارین




بیمارستان صارم

دریای سروش - بیمارستان صارم - همه چیز در مورد دریا سروش




برچسب :