دعا زماني استجابت ميشود كه خواهش واقعي ما باشد (شرح دعای کمیل)
حجت الاسلام شيخ مهدي طائب:
دعا زماني استجابت ميشود كه خواهش واقعي ما باشد
دعا زماني استجابت ميشود كه خواهش واقعي ما باشد و ما هنگامي نسبت به چيزي خواهشمنديم كه براي ما مفيد و بر اساس مصالح ما باشد و از طرفي ما به دليل نقصان و يا فقدان علم، مصالح خويش را كه در گرو لبيك امور فراواني است نميدانيم، پس خواسته خود را كه به نظرمان مصلحت است بيان ميكنيم اما نميدانيم كه در تركيب با ساير قضايا و واقعيتها آيا مصلحت ما هست يا خير. اين بخشي از مطلبي است كه حجت الاسلام حاج شيخ مهدي طائب در بيان مباحث دعا داشته است و در متن ذيل با رويكردي به دعاي پرفيض كميل به آن بيشتر پرداخته است:
اللهم اني اسئلك برحمتك التي وسعت كل شيء
خداوندا به گدايي تو با واسطه قرار دادن رحمتت آمدهام كه همه چيز را فرا گرفته است.
دعاي
كميل انشاء مولي الموحدين عليهالسلام است و به دعاي خضر نيز معروف است.
اين دعا را به شكل مجموعه آن كميل بن زياد نخعي از حضرت نقل ميكند گو
اينكه برخي فقرات آن از سوي شيعه و عامه نقل شده اما با اين شكل تنها توسط
كميل نقل شده است.
شيخ طوسي ضمن بيان ادعيه نيمه شب شعبان آن را نقل
كرده و ميافزايد: روايت شده كه كميل بن زياد اميرالمومنين عليهالسلام را
مشاهده كرده كه در شب نيمه شعبان اين دعا را در سجده ميخواندند اما علت
اشتهار آن به دعاي خضر را بيان نميكند. (مصباح المتهجد، ص 844)
سيد بن طاووس از قول شيخ روايتي را نقل ميكند كه در آن علت اشتهار به دعاي خضر نيز روشن ميشود. ميگويد: در روايتي اينگونه يافتم كه كميل ميگويد در مسجد بصره همراه با تعدادي از اصحاب اميرالمومنين نزد ايشان بوديم كه يكي از آنها پيرامون آيه «فيها يفرق كل امر حكيم» و اينكه مقصود كدام شب است، سوال نمود. حضرت فرمودند: شب نيمه شعبان قسم به آنكه جان من در دست اوست. بندهاي نيست مگر اينكه سرنوشت خير و شر او تا پايان سال براي او در اين شب معلوم ميشود و بندهاي نيست كه در اين شب دعاي خضر را بخواند مگر اينكه براي او شبانه اجابت ميشود. هنگامي كه حضرت به منزل رفتند خدمت ايشان رسيدم حضرت پرسيدند: چه ميخواهي عرض كردم دعاي خضر را. حضرت فرمودند: بنشين اگر آن را فرا گرفتي هر شب جمعه يا در ماه و يا سالي يكبار آن را بخوان براي تو كافي است و در زندگي ياري خواهي شد و روزي خواهي يافت و هرگز بخشش الهي را از دست نخواهي داد. كميل، مدت همراهي تو با ما سبب ميشود كه درخواستت را اجابت كنم. آنگاه فرمود بنويس و اين دعا را انشاء فرمودند. (اقبال الاعمال، ج 2، ص 231)
توضيح فقرات اين دعا را بايد از بيان ايشان استفاده نمود و افسوس كه دست ما از ايشان كوتاه است و صد افسوس كه زمانه و مردم زمانه ايشان در وضعيتي از ناسپاسي، جهل يا غرور كاذب بودند كه علي عليهالسلام را از دست دادند و از درياي بيكران معلومات او بهره نبردند؛ اقيانوس متلاطمي كه آنها را به صيد از خويش دعوت نمود و فرمود: « سلوني قبل ان تفقدوني» از من پرسش كنيد قبل از اينكه مرا از دست بدهيد. «فو الله اني بطرق السماء اعلم مني بطرق الارض» قسم به خدا من راههاي آسمان را از راههاي زمين بهتر ميدانم.(كتاب سليم، ص 276)
«فان عندي علم الاولين و الاخرين» علم اولين و آخرين نزد من است (مسائل العكبريه شيخ مفيد، ص 123) اما كسي كه با پيامبر همراه بود و نام صحابي پيامبر اسلام را با خود يدك ميكشيد برخاست و گفت به من بگو تعداد موهاي سر و صورت من چه مقدار است كه حضرت در پاسخ او فرمودند: به خدا قسم از مطلبي سوال كردي كه پيامبر فرموده بود كه از من خواهي پرسيد و در سر و صورت تو مويي نيست مگر اينكه در ريشهاش شيطاني است و بدان كه در خانه تو بزغالهاي است كه فرزندم حسين را به قتل خواهد رسانيد.(كامل الزيارات، ص 156)
به هر تقدير اينكه كه دست ما از آن اقيانوس بيكران كوتاه
است با بهره جستن از ساير سخنان و نيز مطالبي كه از ساير ائمه به ما رسيده
به توضيح اين دعاي شريف ميپردازيم.
حضرت در ابتداي دعا، رحمت واسعه
الهي را واسطه خواهش و درخواست خود قرار ميدهند رحمتي كه به گفته
باريتعالي همه چيز را فرا گرفته است، ميفرمايد: و رحمتي وسعت كل شيء رحمت
من همه چيز را فرا گرفته است.(اعراف 156) فقل ربكم ذو رحمه واسعه (انعام
147). الذين يحملون العرش و من حوله يسبحون بحمد ربهم و يومنون به و
يستغفرون للذين آمنوا ربنا وسعت كل شيء رحمه و علما فاغفر للذين تابوا و
اتبعوا سبيلك و قِهِم عذاب الجحيم (غافر 7).
بر اين اساس هر آنچه در اين عالم نام تحقق و لباس وجود بر خويش گرفته ناشي از رحمت حق است و جز رحمت از او صدور نيافته است. پس آنكه محتاج است خود مظهري از مظاهر رحمت الهي است و نياز او نيز هر چه باشد مظهري از مظاهر رحمت الهي است كه تكميل اين رحمت بدان رحمت نيز خود رحمت است كه خداوند اين را بر خويش حتم نموده است كه ميفرمايد: « كتب ربكم علي نفسه الرحمه». خداوند شما رحمت را بر خويش حتم نموده است پس برترين وسيله براي خواهش از باريتعالي همان رحمت اوست كه بر خويش حتم نموده است.
دعا زماني استجابت ميشود كه خواهش واقعي ما باشد و ما هنگامي نسبت به چيزي خواهشمنديم كه براي ما مفيد و بر اساس مصالح ما باشد و از طرفي ما به دليل نقصان و يا فقدان علم، مصالح خويش را كه در گرو لبيك امور فراواني است نميدانيم، پس خواسته خود را كه به نظرمان مصلحت است بيان ميكنيم اما نميدانيم كه در تركيب با ساير قضايا و واقعيتها آيا مصلحت ما هست يا خير. و گفتيم كه ائمه به همه حقايق واقفند و دعاي آنها با توجه به حقايق اين عالم است و لذا اگر بخواهيم دعاي مطلوب انجام دهيم بر اساس تعاليم آنها بايد به دعا بنشينيم. در اينجا ميبينيم كه اميرالمومنين در آغاز دعاي خويش رحمت الهي را واسطه دعا قرار ميدهد، يعني من خواستههايم از رحمت تو است پس آنچه براي ما غير صالح است همان چيزي است كه خارج از رحمت است كه خداوند جز رحمت براي بنده خويش صاده نميكند و رحمت مساوي است با مصلحت و خير عبد. پس اگر دعاي ما با واسطه رحمت است يعني در اين حيطه خواهش دارم پس آنچه براي من مضر است از حيطه دعاي من بيرون است و در حقيقت ميتوان گفت فقرات بعدي دعا توضيحي است بر اين اجمال و تمام دعا در همين فقره به شكل اجمال بيان شده است.
چنانكه باريتعالي فرموده جز رحمت از او صادر نميشود و هر چه در اين عالم است و اگر وجه نقمت يابد به خداوند مربوط نميشود بلكه بندگان الهي رحمت را براي خود مبدل به نقمت ميكنند. انگور نعمت است اما بشر آن را به شراب مبدل نموده و براي خود ابزار شر ميسازد. مواد تخديري موجود در طبيعت براي درمان بيماران است اما بشر با اعتياد و مصرف بيدليل آن را براي خود ابزار شر ميسازد. غذا براي حفظ سلامت بدن است اما با كجروي در استفاده از آن به خود آسيب ميرساند. موجودات عالم همه مظهر رحمت الهي هستند و در اين رحمت واسعه هيچ قيد و بندي نيست و هيچ شرطي را در نظر نگرفته بلكه همه را از اين رحمت سيراب نموده است. طبيعي است آنچه از باريتعالي طلب ميكنيم اموري است كه براي ما خير و روا است و هر آنچه روا است براي ما رحمت الهي است و خداوند رحمت بر بندگان را حتم نموده است. بنابر اين واسطه قرار دادن رحمت الهي در طلب يعني استمداد از آنچه باريتعالي بر خويش حتم نموده است. يعني دعا را با امري آغاز نمود كه استجابت آن حتم است و شايد همين باشد سر مطلبي كه حضرت به كميل فرمودند كه شبهاي جمعه و يا در ماه يكبار و يا سالي يكبار آن را بخوان تو را كفايت خواهد نمود.
رحمت الهي در اين عالم بدون شرط است و تنها حسب قابليتها است و به هر ميزان كه قابليت قالبها باشد رحمت وجود آنها را فراگير ميشود و هيچگونه شرطي بر آن نيست چنانكه خداوند ميفرمايد: «كلا نمد هولاء و هولاء من عطا ربك» اين رحمت الهي كه همان فيض وجود و هستي ساري و جاري در تمامي جهان مادي است به فيض و رحمت رحماني شهرت داشته و همان است كه باريتعالي را با آن به رحمن ياد ميكنيم و مقدم بر هر رحمت ديگري است.
ترديد در رحمت رحماني
برخي بر اساس
توهمات و انحرافاتي در رحمت بودن هستي و وجود و بالاخره به دنيا آمدنشان و
بودن در اين دنيا ترديد و تشكيك ميكنند كه چرا خداوند ما را آفريد و لباس
وجود بر اندام ما نمود و در حقيقت بر اساس تهاجم سختيها و مشقتها و
ناملايمات هستي خود را مساوي با شر و بدي مشاهده كرده به اصل هستي خود
بدبين ميشوند و آن را دور از رحمت و شر ميبينند.
اين انحرافات با اندكي تامل بر طرف ميشود.
هستي
در اين عالم مساوي با رحمت و خير است و مطلوب بالذات همه است و آنچه شر و
منفور است عدم است و اگر كسي در اين عالم از خويش خسته ميشود و هستي را
مورد ناسزا قرار ميدهد با اندكي دقت مييابد كه ناملايماتي كه او را به
اين وادي سوق داده هستي او نيست بلكه نيستيهايي است كه او گمان ميكند
بايد داشته باشد. او سلامتي ميخواهد او از ناداري، بي مسكني، بيهمسري، بي
غذايي و انواع نادارايها در اندوه و خشمگين است و خود را عاطل و باطل
ميبيند. پس او در طلب هستيهايي است و چون خود را در يافتن آنها ناكام
يافته مايوس است. پس او نيز خواهان هستي است و آن را مطلوب ميبيند و به
دنبال كسب آن است پس چنين كسي نميتواند به آنچه دارد معترض باشد. اگر او
به دليل نداريها معترض است و طالب دارايي است چگونه به خود حق ميدهد به
دارايي كه به او اعطا شده معترض باشد او اگر دقت كند خواسته خود را نفي
ميكند و اعتراض خود را پاسخ ميدهد.
اگر دقت كنيم آن كه دست به خودكشي ميزند او از هستي
منزجر نيست بلكه گمان ميكند آنچه با خودكشي به دست ميآورد از آنچه اكنون
در اختيار دارد بهتر است و براي رسيدن به حالت بهتر خودكشي را انتخاب
ميكند. پس او در خودكشي نيز به دنبال كسب هستي است و او هستي را عين خير
ميبيند و به دنبال خير بيشتر است كه دست از هستي موجود بر ميدارد. لذا
اگر بداند كه با خودكشي وضع او در به دست آوردن هستي برتر با توفيق مواجه
نيست بلكه هستي برتر را از دست ميدهد هرگز دست به خودكشي نميزند مگر
اينكه ديوانه باشد.
ـ الهي برافتك ارجوا رحمت و برحمتك ارجو رضوانك (امالي مفيد، ص 242)
ـ و برحمتك التي انت اهلها و برحمتك تعلقي (اقبال، ج1 ، ص 178)
ـ
و بجودك الذي اشتققته من رحمتك و برحمتك التي اشتققتها من رافتك و برافتك
التي اشتققتها من جودك و بجودك الذي اشتققتها من غيبك (اقبال، ج 2، ص 201)
ـ و برحمتك التي مننت بها علي جميع خلقك (جماالاسبوع، ص 323)
ـ فان بنعمتك تتم الصالحان و برحمتك تنزل البركات (اثنا عشر رساله، ج 8 ، ص 96)
«و بقوتّك التي قهرت بها كل شيء و خضع لها كل شيءٍ و ذل لها كل شيء»
خدايا
از تو مسالت ميكنم به تواناييت، كه همه اشيا مقهور آن است و همه در برابر
آن سر تعظيم فرو آورده و تسليمند و در برابر آن قوت، ذليل و ناتوان از
مخالفت.
فراخوان خداوند به دعا و وعده به اجابت
چنانكه
در توضيح فقره اول دعا گفتيم خداوند متعال همه را به دعا، فراخوان نموده
«و قال ربكم ادعوني استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم و
آخرين»(غافر 60).
خداوند شما گفته مرا بخوانيد براي شما اجابت ميكنم،
همانا آنها كه از بندگي من استكبار ميكنند حتما با ذلت و خواري وارد جهنم
ميشوند.
«ادعو ربكم تضرعا و خفيه انه لا يحب المعتدين» (اعراف 55)
خداوند
را بخوانيد از روي ترس و پنهاني كه خداوند سركشان را دوست ندارد. و در
آياتي ديگر خود را در اجابت دعا و توان آن منحصر به فرد معرفي نموده است.
«والذين تدعون من دونه لايستطيعون نصركم ولا انفسهم ينصرون»(اعراف 197)
آنها را كه غير خدا هستند و به مسالت آنها رفتهايد نميتوانند شما را ياري دهند چنانكه خود را نيز نميتوانند ياري دهند.
علت كاهلي و امتناع انسانها از دعا
چرا
بشر به فراخوان خداوند درباره دعا و اطاعت و بندگي پاسخ مثبت نميدهد؟ چرا
وقتي او را به دعا و نيايش و درخواست مايحتاج خود از او ندا ميدهد او
تعلل ميكند و به درگاه الهي نميرود؟
خداوند بشر را وعده داده است كه
در دنيا و آخرت براي او جايگاه مناسب فراهم كند و فرموده اگر سخن مرا قبول
كنيد و در مسيري كه من تعيين كردهام گام برداريد دنيا و آخرت شما را آباد
خواهم نمود.1
از ابتداي خلقت بشريت و اعزام انبيا اين سخن خداوند با بشر
بوده است كه از او مدد بجويند و او را همه كاره عالم بدانند و با تن دادن
به اراده و مشيت او موجبات رحمت و رفاه را در دنيا و آخرت براي خويش مهيا
سازند.
نوح سالياني تبليغ نمود و براي رهايي بشريت از سختيهاي خودساخته
تلاش نمود اما با پاسخ منفي آنها مواجه شد. در گزارش به خداوند متعال چنين
گفت:
«فقلت استغفروا ربكم انه كان غفارا يرسل السماء عليكم مدرارا و
يمددكم باموال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا ما لكم لا ترجون
لله وقارا و قد خلقكم اطوارا» (نوح 10 ـ 14)
به آنها گفتم از خداي خويش طلب بخشش كنيد كه او بخشنده
است. آسمان را بر شما بارنده ميسازد و شما را با اموال و فرزندان ياري
ميدهد و براي شما جويباران قرار ميدهد چرا براي خدا عظمت قائل نيستيد در
حالي كه شما را در مراحل مختلف آفريد.
هود نيز همين مطلب را براي مردم بيان كرد:
«و يا قوم استغفروا ربكم ثم توبوا اليه يرسل السماء عليكم مدرارا و يزدكم قوه الي قوتكم و لا تتولوا مجرمين» (هود 52).
اي
قوم از خدا طلب آمرزش كنيد و به سوي او بازگرديد كه بارانهاي پيدرپي براي
شما ميفرستد و نيرويي بر نيروي شما بيفزايد و مجرمانه روي برنگردانيد.
پاسخ آنها اين بود:
«قالوا يا هود ما جئتنا ببينه و ما نحن بتاركي الهتنا عن قولك و ما نحن لك بمومنين» (هود 53)
اي هود براي اين مطلب تو دليل روشني ارائه ندادهاي و ما خدايان خود را به گفته تو رها نميكنيم و تو را قبول نميكنيم.
هود در پاسخ گفت:
«اني توكلت علي الله ربي و ربكم ما من دابه الا هو اخذ بناصيتها ان ربي علي صراط مستقيم» (هود 56)
من
بر خداي اعتماد ميكنم كه رب من و رب شما است جنبندهاي در زمين نيست مگر
اينكه در گرو قدرت اوست همان پروردگار من براه راست قرار دارد.
براستي مشكل بشريت در چيست؟
در پاسخ
اصحاب هود اين مطلب به خوبي نمايان است آنجا كه ميگويند ما حرف تو را
باور نداريم كه خداي تو توانا است و او ميتواند؛ به چه دليلي او ميتواند؟
چرا بايد حرف تو را پذيرا باشيم؟ آنها در توان خداوند و قدرت او ترديد
دارند پس به او رجوع نميكنند و عبوديت او را نميپذيرند چرا كه ملاك قبول
عبوديت و بندگي همين اقرار به قدرت است كه اصولا عبوديت يعني سر تعظيم فرود
آوردن در برابر قدرت ما فوق كه اگر نياز و احتياج نباشد اطاعتي در كار
نيست حتي عشق نيز از همين حكمت تبعيت ميكند. آنكه عاشق است و خود را براي
رسيدن به معشوق به آب و آتش ميزند به دنبال رفع احتياج خويش است و احتياج
او را فقط معشوق بر طرف ميسازد و همين عاشق را محتاج معشوق ساخته است و
قدرت و توان معشوق بر رفع احتياج عاشق او را عبد مطيع او ساخته است و
ميگويد:
رشتهاي بر گردنم افكند دوست
ميبرد آنجا كه خاطر خواه اوست
به هر ميزان اعتقاد به قدرت معبود خدشهدار شود از
عبوديت و رجوع به معبود كاسته ميشود و دعا نميكند و فراري ميشود و در
عوض به هر ميزان كه اعتقاد به توان معبود افزايش يابد و حيطه توان و قدرت
او نمايان گردد و او را حاكم بر امور بيشتري ببيند خود را دربست اين دربار
ميسازد و كمتر از اين درگاه كناره ميگيرد بلكه خود را بند اين در ميسازد
و اگر بخواهند او را با زور هم دور سازند نميرود و اگر مجبور به ترك شود
از راه ديگري باز ميگردد و اين زمان بيشتر ميشود كه باور كنيد كه جاي
ديگر اصلاً خبري نيست و قدرتي اگر هست همينجا است و كسي ديگر را تواني نيست
و راه حلي وجود ندارد. پس رفتن به غير از اين در، اتلاف وقت و ضايع نمودند
فرصت است در اين صورت نميتوان او را جاي ديگري يافت و او ملازم هميشگي
اين در خواهد بود.
«الذين يذكرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم» (آل عمران 191)
آنهايي
كه در ياد خدا هستند در قيام و قعود و در حال دراز كشيدن بر پهلو جهت
استراحت ملازم اين باب و در است و امام صادق (عليهالسلام) در تبيين اين
آيه فرمود:
«لايزال المومن في صلاه ما كان في ذكر الله قائما كان او جالسا او مضطجعا»
هنگامي
كه مومن در ياد خداوند است او در حال نماز است و تفاوتي نميكند كه
ايستاده يا نشسته يا در حال استراحت خوابيده است و مومن در نماز يعني مومن
در اعلان نياز و فقر به معبود كه حقيقت نماز همان نياز است كه نماز يعني
دعا.
و شايد سرّ اين مطلب كه خداوند متعال بارها و بارها در قرآن بر
اقتدار خويش تاكيد نموده، قدرت مطلقه خود را بيان داشته و نفي توانايي از
ديگران نموده همين باشد كه بندگان را متوجه سازد كه بيهوده فرصت را از دست
ندهند و فقط به او مراجعه كنند.
بيش از 90 بار اين جمله و مشابه آن را يادآوري فرموده است كه :
«ان الله علي كل شيءٍ قدير» و «و هو علي كل شيءٍ قدير»
و در اكثر موارد اين مطلب را پس از بيان مالكيت خويش بر آسمانها و زمين بيان ميدارد يعني ميفرمايد:
«الم تعلم ان الله له ملك السماوات و الارض» (بقره 107)
و يا ميفرمايد:
«ولله ملك السماوات و الارض و ما فيهن»(مائده 120)
و بالاخره به رسولش ميفرمايد مرا اينگونه معرفي كن (آل عمران 189)
قل
اللهم مالك الملك توتي الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعزّ من
تشاء و تذل من تشاء بيدك الخير انك علي كل شيء قدير» (آل عمران 26)
بگو
بار الها مالك حكومت توئي، تو هستي كه به هر كس بخواهي حكومت ميبخشي و از
هر كس بخواهي حكومت را ميگيري، هر كس را بخواهي عزت ميبخشي و هر كس را
اراده كني ذليل ميسازي، تمام خوبيها در دست تو است و تو بر هر چيزي توانا
هستي.
در اين گفتار از همه سلب قدرت و تنها خود را مالك و صاحب و توانا
بر همه چيز معرفي نمود. اگر او چنين است ديگران درماندگاني هستند كه براي
رهايي از درماندگي به او رجوع كنند و از او مدد طلب نمايند.
نزديكي ما به عالم طبيعت و رويت اثر از اين عالم ما را
دچار توهم موثر بودن آنها نموده براي آنها توان و آثار ميبينيم و در كنار
خداوند براي آنها اثر قائل ميشويم و همين امر ما را به اشتباه انداخته، از
رجوع به آن قادر توانا باز ميدارد اگر اين پرده اشكال و اشتباه دريده شود
بشر راه خود را خواهد يافت. خداوند متعال اين حقيقت را براي بشر توضيح
داده است.
«قل ارايتكم ان اتاكم عذاب الله او اتتكم الساعه اغير الله تدعون ان كنتم صادقين» (الانعام 40)
اگر عذاب الهي بيايد يا قيامت برپا شود در آن حال غير خدا را ميخوانيد؟
خداوند
خود از جانب آنها پاسخ ميدهد چون اين گفتگو هنوز در دار دنيا است و آنها
در خيالات و تصورات خود دست و پا ميزنند اما خداوند به عنوان عالم سر و
خفي ميفرمايد در آن روز دعاي تو اينگونه است:
«بل اياه تدعون فيكشف ما
تدعون اليه ان شاء و تنسون ما تشركون» (الانعام 41) بلكه از او مسالت
ميكنيد و اگر او بخواهد اجابت نموده شما را از سختي نجات دهد و غير او را
كه همانند او صاحب قدرت ميدانستيد فراموش ميكنيد.
مگر هنگام آمدن عذاب يا قيامت چه اتفاقي خواهد افتاد كه
اينها ديگر غير خدا را فرا نميخوانند و اصلا آن صاحب اثر را كه در دنيا با
او مانوس بودند فراموش ميكنند و به ياد او نميافتند و تنها از او مسالت
دارند؟ پاسخ اين است كه در آنجا پردهها كنار ميرود و اين غافلها
ميبينند كه كسي جز او صاحب قدرت نيست و تا كنون در اشتباه بودهاند به
همين جهت خداوند متعال اين گفتگو را نقل نموده تا شايد بشر قبل از رسيدن به
آن نقطه از خواب بيدار شده او را در اين عالم كه عالم عمل است صاحب قدرت
يافته به درگاه او مراجعه نمايد.
به همين جهت در پيوست آن ميفرمايد:
«ولقد ارسلنا الي امم من قبلك فاخذناهم بالباساء و الضراء لعلهم يتضرعون» (الانعام 42)
ما
براي امتهاي پيش از تو فرستادگان اعزام كرديم و نيز آنها را با سختيها و
گرفتاريها دچارشان نموديم تا شايد به گريه و زاري به درگاه ما پناهنده
شوند.
يعني حالاتي از سختي كه در آنجا انسان متوجه مي شود قدرت در دست
خداوند است و به غير او رجوع نميكند. اين حالات را خداوند براي بشر پديدار
ميسازد تا ابزار بيداري و توجه و شناخت او از حق شود و در جهل باقي
نماند.
اين خاصيت فهم است كه اگر بشر متوجه شد كسي فاقد قدرت است او را
نميخواند و در مقابل اگر فهميد كه قدرت در اختيار كسي است او را رها
نميكند. خداوند ميفرمايد:
«فاذا ركبوا في الفلك دعوا الله مخلصين له الذين فلما نجاهم الي البر اذا هم يشركون» (عنكبوت 65)
وقتي كشتي سوارند و در امواج گرفتار، خالصانه خدا را ميخوانند اما وقتي پا به خشكي گذاشته از آن حال خارج ميشوند دچار شرك ميشوند.
در
كشتي ميبيند كه كسي غير از او صاحب قدرت نيست اما در خشكي حتي خاك زير
پاي خود را منجي مي بيند اما نميداند كه همين خاك نيز به مشيت و مدد او
سفت و نگاهدار است و اگر مشيت و مدد حق نباشد همين خاك نيز نگاهدار او
نيست. پس رويت و نظر و فكر او در كشتي مي تواند براي ساير حالات مفيد باشد
ليكن اگر شيطان و مكر او بگذارد كه او از اين بيداري بهره برد بلكه همين كه
نجات مييابد دچار همان توهم سابقش و به همان مسير ميرود؛
«فلولا جائهم باسنا تضرعوا ولكن قست قلوبهم و زين لهم الشيطان ما كانوا يعملون» (الانعام 43)
ليكن مبتلا به سنگدلي شدند شيطان نيز اعمال قبلي آنها را در نظرشان زيبا جلوه داد.
بر اين اساس حالت زاري و رجوع به درگاه الهي را رها كردند و بار ديگر در همان اطمينان به غير خدا باقي ماندند.
در جاي ديگر فرمود:
«قل من ينجيكم من ظلمات البر و البحر تدعونه تضرعا و خفيه و لئن انجانا من هذه لنكونن من الشاكرين» (الانعام 63)
بگو
كيست شما را از تاريكيهاي خشكي و دريا رهايي ميدهد كه در اين تاريكيها
آشكار و پنهان به مسالت از او روي ميآوريد كه اگر ما را از اين گرفتاري
نجات دهيد در زمره شاكرين وارد ميشويم.
«قل الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم انتم تشركون» (الانعام 64)
بگو خداست كه شما را از اين تاريكيها و از هر درد ديگري نجات ميدهد اما ديري نميگذرد كه شما رو به ديگران آورده دچار شرك ميشويد.
در
آن هنگام كه ميفهميد قدرت در دست اوست تنها به او رجوع ميكنيد اما همين
كه فاصله گرفتيد آن درد و رنجها فراموش ميشود ديگران را صاحب قدرت
پنداشته در كنار خدا قرار ميدهيد.
«قل هو القادر علي ان يبعث عليكم
عذابا من فوقكم او من تحت ارجلكم او يلبسكم شيعا و يذيق بعضكم باس بعض انظر
كيف نصرف الايات لعلهم يفقهون» (الانعام 65)
بگو اوست كه قدرت دارد
عذاب براي شما بفرستد از بالا يا از زير پاي شما يا اينكه شما را دچار
تفرقه سازد و برخي را به سختگيريهاي برخي ديگر مبتلا سازد. ببين ما چگونه
نشانها را بيان ميكنيم تا شايد بفهمند.
همه سخن در اين مطلب اين است كه بشر به درك صحيح از قدرت مطلقه الهي و عجز و ناتواني غير او نايل شود.
دعا تعليم معارف در گفتار مناجات گونه با خداست؛ مولانا امير المومنين علي عليهالسلام در همان آغاز دعاي كميل همين حقيقت را واسطه طلب خويش قرار ميدهد يعني پس از آنكه رحمت واسعه الهي يعني حقيقت وجود را كه در كنه ذات با حقيقت اول متحد و ملازم است يعني قوت و قدرت الهي را واسطه طلب قرار ميدهد يعني توجه عبد و بنده در دعاي خود به اين حقيقت كه اگر در دعاي زباني خويش او را مورد خواهش و تمنّا قرار داده و حاجت خويش بر او بيان ميكند اين دعاي او با عالم واقع منطبق است يعني اين تنها راه است و براي رسيدن به حاجت خود راهي ديگر ندارد. اگر حاجت ما بخشي از هستي در اين دنيا يا آن دنيا است بايد از كسي طلب نمود كه توان اجابت در اختيار او باشد و اگر قدرت در اين عالم و آن عالم در انحصار رب العالمين است پس حاجت به ديگري بردن معنايش كوبيدن آب بر هاون است.
علل همه در يد اوست
هر پديده در پيدايش، متوقف بر دو امر است: وجود مقتضي و فقدان موانع.
اگر
اقتضاي وجود او يعني علت مادي و فاعلي و غايي و صوري نباشد لباس وجود بر
اندام او نخواهد نشست و اگر همه اينها تحقق يابد اما براي پيدايش او مانع
باشد و اضداد در تزاحم با هستي آن باشد رنگ هستي را نخواهد ديد. همه اين
امور در دست خداوند است و حضرت همه را مورد اشاره قرار ميدهد:«بقوتك التي
قهرت بها كل شيء».
كدام شيء است كه در حاجت من مورد نياز است و تحت
قدرت او نيست تا خواسته من در علل اربعه خود از مادي و صوري غايي و فاعلي
دچار كمبود و نقص باشد و از پيدايش باز ماند.
«وخضع لها كل شيء» هر چه را فرمان دهد (او) در اختيار
او است. آيا معنا دارد كه علت مادي براي فراهم شدن خواسته او سركشي نموده،
تمرد امر نمايد «و ذل لها كل شيء» كدام مانع است كه ميتواند در برابر
خواسته او مقاومت نمايد و مانع از براي تحقق خواسته او باشد. اين قدرت
خداوند است اما ديگران همه خود مانده در موانع و ناداريها و اسير فقر
فاقه خويشند و آنكه ندارد چگونه ميتواند دهنده باشد و هيهات كه بشر از
اين حقيقت غافل و خواسته خود را به اين و آن ارائه ميكند.
در ادعيه بيان قدرت الهي و واسطه قرار دادن توان او بسيار مشهود است. در دعاي سحر ماه مبارك رمضان ميخوانيم:
«اللهم اني اسئلك بالقدره التي استطلت بها علي كل شيء و كل قدرتك مستطيله»
خداوندا
تو را به تواناييات كه بر همه چيز مسلط است ميخوانم اگر چه هر چه قدرت
تو است بر همه چيز مسلط است. يعني نميتوان چيزي را در اين عالم و عالم پس
از آن تصور نمود كه از حيطه قدرت او بيرون باشد چرا كه در اصليترين امر
يعني هستي و وجود وابسته و محتاج اوست.
پينوشت:
1ـ وعدالله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض (نور 55)
خداوند آنها را كه ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند وعده داده است كه آنها را در زمين جانشين خود قرار دهد.
وعد الله الذين آمنوا و عملوا الصالحات لهم مغفره و اجراً عظيما (مائده 9)
خداوند آنها را كه ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند وعده داده كه براي آنها مغفرت و اجر است.
وعد
الله المومنين و المومنات جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و مساكن
طيبه في جناتٍ عدنٍ و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم (توبه 70)
خداوند
مومنين و مومنات را وعده داده بهشتهايي كه در آن نهرها جاري است هميشه در
آن هستند و خانههايي پاك در باغهاي عدن و رضوان برتر از خداوند كه اين
رستگاري بزرگ است.
منبع: حرز
مطالب مشابه :
دعای رسیدن به معشوق
دعای رسیدن به معشوق. اگر کسی عاشق شده و نمی تواند به وصالش
دعای رسیدن به معشوق
دعای رسیدن به معشوق. اگر کسی عاشق شده ونمی تواند به وصالش برسد روز پنج شنبه بعد از نماز« صبح
چند نكته
دعاي رسيدن به دعاي رسيدن به معشوق دعا و طلسم
دعا نویسی بخت گشایی تضمینی 09106296187
جهت رسيدن به هدف مورد نظر در مسائل دعاي دفع دعای رسیدن به معشوق
ختم آیه الکرسی برای رسیدن به حوائج شرعی !!!
>> خدا تنها معشوق !!!!! دعاي سريع الاجابه مجرب ختم آيه الکرسي براي رسيدن به حوائج شرعي ;
نيمنگاهي به دعاي عرفه در بيان آیتالله مظاهری
نيمنگاهي به دعاي عرفه در رسيدن به و مکالمهها با معشوق خويش دارند و نمي
دعا زماني استجابت ميشود كه خواهش واقعي ما باشد (شرح دعای کمیل)
متن ذيل با رويكردي به دعاي پرفيض كميل براي رسيدن به معشوق به آب و آتش ميزند به
برچسب :
دعاي رسيدن به معشوق