براي مجالس ختم
در مرگ فرزند
افسوس
که زیبا پسرم، تاج سرم رفت
امید و چراغ دل و نور بصرم
رفت
زد آتش
سوزان اجل، بر گل عمرم
ناگاه از این باغ، گل نو
ثمرم رفت
===============
حجله
ام شد قبر و مادر رخت دامادی کفن
غم مخور ای جان مادربوده
این تقدیر من
آرزویت
بود و مادر بهر من بندی حنا
مادرم زحمت نکش با خون خود
بستم حنا
==============
ای گل
نشکفته ام بابا چرا پژمان شدی؟
میوه قلبم چرا از دیده ام
پنهان شدی؟
از برم
رفتی، نگفتی بار دیگر یک سخن
همچو شمع از درد و غم سوزان
شدی
=========
هر كه
در وصف جوان خود سخنها گفته است
من زبانم الکن از توصیف این رنج گران
مهربانیهای
تو آتش به جان ما فکند
وه چه جانسوز است، داغ مرگ فرزند جوان
========
ببوسم
دستت ای بابا که پروردی مرا آزاد
بیا مادر تماشا کن که
فرزندت شده داماد
به جاي حجله ميخوابم درون گور سرد اينجا
کفن رخت عروسي ام شده مادر مباركباد
=======
آفتابی بودوخوش تابید و رفت
عمر کوتاهش جهان را دید و رفت
دست
گلچین فلک با دست خود
غنچه امید ما را چید و رفت
====
گه
رخت، گاه لبت، گاه سرت میبوسم
دلم آرام نگیرد، چه کنم؟
چون پدرم
==
شقایق
بودی و دیری نماندی
سرود زندگی را نیمه خواندی
شتابان
سوی جانان پر کشیدی
عزیزان را به سوک خود نشاندی
=======
بعد
پرپر شدنت، ای گل زیبا، چه کنم؟
من به داغ تو، جوان رفته ز دنیا، چه کنم؟
بهر هر
درد، دوایی است، مگر داغ جوان
من به دردی که بر او نیست مداوا، چه کنم؟
=====
نو گلی
پرورده بودم، خاک از دستم ربود
آنچنان در بر گرفت، انگار در عالم نبود
سالها زحمت کشیدم، تا گلم پرورده شد
چيد گلچين ودلم را خانه غمها نمود
======
پسرم
دست اجل، زود تو را پرپر کرد
مادرت گریه کنان، خاک عزا بر سر کرد
دوستانت
همگی، از غم تو مأیوسند
اشک چشم همگان خاک مزارت، تر کرد
======
در سوگ معلم:
عمری
به ره علم قدم بنهادم
در محنت تعلیم به پا
اِستادم
شادم
که جوانان پژوهنده علم
تحویل به اجتماع ایران دادم
=========
در سوگ پدر و مادر:
دست
دنیا در میان نالهها رو میشود
قصه گویی با سکوت خاک هم خو میشود
آن
صدایی که درونش قصهها جان میگرفت
قصههایی که فقط با عشق پایان میگرفت
پیش
چشم ما درون خاک پنهان میشود
دستهای قصه گو، ای وای، بی جان میشود
قصه
گوی خوب ما رفتی به خواب، اما بدان
خواب دیدم خانهای داری میان آسمان!
===========
در سوگ پدر:
از
میان جمع ما نام آوری خوشنام رفت
وی بزرگ خاندان بود، چه خوش
فرجام رفت
بود
مولایش، علی، در لحظه های عمر او
جانب پروردگارش، با دلی
آرام رفت
===========
در سوگ پدر
مهربان
بابا تو رفتی جان ما را سوختی
آتشی از هجر خود بر جان ما افروختی
تا که
هستیم در فراقت اشک ریزیم همچو شمع
چون که با رنج فراوان شمع ما افروختی
==========
در سوگ پدر:
در دل
باغ محبت گل بی خاری بود
مظهر صدق و صفا و سرور و سالاری بود
آه از
این داغ که بر خانه دل سایه فکند
رفت مردی که در این دایره پرگاری بود
آن که
امروز به این خاک سیه مهمان است
اسوه ی غیرت و پاکی و وفاداری بود
=========
نشستهام
تک و تنهاو، اشک میریزم
پدر تو رفتی واین روزگار بی تو گذشت
تو در
مسیر طلوعی و من اسیر غروب
بیا ببین چگونه شب تار بی
تو گذشت
========
در سوگ پدر:
بیوجودت
ای پدر، مهر و وفا از خانه رفت
قمری شیدای ما، از بام این کاشانه رفت
تا که
ما شیدای مهر آن پدر گشتیم، او
دل ز ما برکند و رخ برتافت، چون پروانه رفت
ای فلک
با من اگر مهر و وفا داری چرا
مهر تابانم، چنین از جمع ما بیگانه رفت
شادمان
بودیم ما در سایهی مهرش ولی
قصه آخر شد، سر آمد دور و این افسانه رفت
گوییا
او با خدای خویش پیمان بسته بود
دل برید از ما چنین و بر سر پیمانه رفت
ما همه
مشتاق دیدار رخش بودیم و او
رخ ز ما پوشید و این سان، عاشق و مستانه رفت
در
شگفتم او چه از حق دید که این سان با شتاب
همچو دانایی که بگریزد ز هر میخانه رفت
شکر
لله چون که عمری با خلوص و خیر بود
عاقبت چون سرکشد این باده شکرانه، رفت
تکیهگاه
خانهی ما بود اما عاقبت
از میان خانهی ما اُستُن حنانه رفت
همچنان
«سیمرغ» زیر سایهی آن دولتش
رنگ و رویی داشتیم، آن دولت فرزانه رفت
========
فلک
ربود و ببرد از جهان جلال مرا
به باد داد بیک لحظه ایده آل مرا
نکرد
رحم به حال پریش و غربت من
گسیخت رشته امید بیزوال مرا
خیال
من که همه عمر با پدر هستم
محال کرد به من فکر لامحال مرا
==========
پدر ای
روی ماهت، اختر من
چهل روزه که رفتی، از بر من
پس از
یک اربعین، ای دیده بسته
نگشته داغ مرگت، باور من
=====
ز
داغت، دیدهام دریاست بابا
دلم چون لاله صحراست بابا
بپا
خیز و ببین کاشانه ما
ز هجرت، ساکت و تنهاست بابا
============
پدر در
سوگ تو دلهای ما پیوسته می گرید
سراپا همچو شمعی بی فروغ
آهسته می گرید
تویی
در خاطر ناشاد ما تا آخرین لحظه
به یادت چشم ما چون ساغر
بشکسته می گرید
=====
درد
من، درد فراق است، خدایا کم نیست
اشکهایم بجز از فراق و غم و
ماتم نیست
بر دل
غم زده و بغض پر از فریادم
بجز آن لطف نگاه پدرم مرهم
نیست
======
پدرم
نام تو را بر لوح زر بايد نوشت
نام تو، باباي من، بر تاج سر بايد نوشت
من که
نتوانم کنم حقت ادا، باباي من
در مقامت، مثنوي ها، با گهر بايد نوشت
==========
پدرم
در دلم از داغ تو غوغاست هنوز
غم فقدان تو پنهان به دل
ماست هنوز
گرچه
ناگه به دل خاک سیه آسودی
هر کجا می نگرم، روی تو
پیداست هنوز
==========
گفتم:
به کجا؟ گفت: صدایم کردند
گل بودم و از شاخه جدایم
کردند
گفتم:
كه فرشتگان، چه کردند بگفت
روزی خور سفره خدایم کردند
=========
پدر اي
آيت عشق خدايي
گل خوش بوي باغ آشنايي
از آن
ساعت كه رفتي در دل خاك
دلم مي سوزد از درد جدايي
=========
صد بار
خدا مرثیه خوان کرد مرا
در بوته ی صبر امتحان کرد مرا
هرگز نشکست پشتم از هیچ غمی
جز مرگ پدر که ناتوان کرد مرا...
==========
پدر آن
تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشهای بود که شد باعث ویرانی من
یوسفت
نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من
مه
گردون ادب بودی و در خاک شدی
خاک، زندان تو گشت، ای مه زندانی من
از
ندانستن من، دزد قضا آگه بود
چو تو را برد، بخندید به نادانی من
آن که
در زیر زمین، داد سر و سامانت
کاش میخورد غم بیسر و سامانی من
بسر
خاک تو رفتم، خط پاکش خواندم
آه از این خط که نوشتند به پیشانی من
رفتی و
روز مرا تیره تر از شب کردی
بی تو در ظلمتم، ای دیدهٔ نورانی من
بی تو
اشک و غم و حسرت همه مهمان منند
قدمی رنجه کن از مهر، به مهمانی من
صفحهٔ روی ز انظار، نهان میدارم
تا نخوانند بر این صفحه، پریشانی من
دهر،
بسیار چو من سربگریبان دیده است
چه تفاوت کندش، سر به گریبانی من
عضو
جمعیت حق گشتی و دیگر نخوری
غم تنهائی و مهجوری و حیرانی من
گل و
ریحان کدامین چمنت بنمودند
که شکستی قفس، ای مرغ گلستانی من
من که
قدر گهر پاک تو میدانستم
ز چه مفقود شدی، ای گهر کانی من
من که
آب تو ز سرچشمهٔ دل میدادم
آب و رنگت چه شد، ای لالهٔ نعمانی من
من یکی
مرغ غزلخوان تو بودم، چه فتاد
که دگر گوش نداری به نوا خوانی من
گنج
خود خواندیم و رفتی و بگذاشتیم
ای عجب، بعد تو با کیست نگهبانی من!
===========
این
گوهر گم گشته به دنیا پدرم بود
محبوب همه یار همه تاج سرم بود
با
رفتن او کلبه ی قلبم شده تاریک
تنها نه پدر وای که نور
بصرم بود
=========
یاد از
آن روزی که هر روزش بهاری داشتیم
وعده ای، قولی، قراری،
انتظاری داشتیم
یاد از
آن بابا (مادر)که با غمهای ما بود آشنا
آری، آری، روزگاری غمگساری
داشتیم
=========
(همسر )(پدر) (مادر(ای عاشق دلسوخته رنج پذیر
که شتابنده تر از برق
شتابان رفتی
چون
نگشتند ز درد تو طبیبان آگاه
به شفاخانه حق، از پی درمان
رفتی
==========
گردش
دور قمر را نه تو دانی و نه من
وقت اعلام سفر را نه تو
دانی و نه من
تا که بود
سایه پر مهر پدر بر سر ما
به خدا قدر پدر را نه تو
دانی و نه من
==========
آن گنج
نهان در دل خانه پدرم بود
هم تاج سرم بود، هم بال و پرم بود
هر جا
كه ز من نام و نشاني طلبيدند
آوازه نامش سند معتبرم بود
======
ز سروش
باغ رضوان، تو چه نغمه ای شنیدی
که وصال کوی جانان، به بهای
جان خریدی
شرری
زدی به جان ها، که بیان آن نشاید
گهر دلم تو بودی، که به خاک
آرمیدی
دل ما
شکسته اما، تو نمرده ای پدر جان
که تو از فنا گذشتی، به سر
بقا رسیدی
===============
پدر
یعنی تپش در قلب خانه
پدر یعنی تسلط بر زمانه
پدر
احساس خوب تكيه بر كوه
پدر يعني تسلا، وقت اندوه
==========
روح
پاكت با اميرالمومنين محشور باد
خانه قبرت به الطاف خدا، پر نور باد
اي
چراغ زندگاني، اي پدر، يادت به خير
خاطرت در باغِ فردوسِ برين، مسرور باد
=========
از ملك
جهان رفت به جنت، پدر ما
برداشته شد، سايه لطفش، ز سر ما
افسرده
نمي خواست، دمي همسر و فرزند
افسوس فلك كرد، پر از غم، جگر ما
=========
رفتی
ای جان پدر، اما مقامت ماندنی ست
لب فرو بستی، ولی شور کلامت ماندنی ست
ز آدمی
باقی نماند در جهان جز نام نیک
در میان ما همیشه، زنده نامت ماندنی ست.
===========
تو به
صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی؟
خلق را
گر چه وفاتی ست ولیکن پدرم
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی.
==========
براي معلم
عمری
به ره علم قدم بنهادم
در محنت تعلیم به پا
اِستادم
شادم
که جوانان پژوهنده علم
تحویل به اجتماع ایران دادم
====
مادرم
جای تو خالیست به کاشانه ما
غمت آتش زده بر این دل
دیوانه ی ما
شمع
این محفل ما بودی و خاموش شدی
مادرم نيست صفا بعد تو در
خانه ما
=====
رفتی
وز من مهر گسستی مادر
با رفتن خود دلم شکستی مادر
افسوس
که بودی و ندانستم من
ای ُدرّ گرانمایه چه هستی
مادر
===
گلهای
بهشت سایه بانت مادر
صد دسته ستاره ارمغانت مادر
دیگر
چه کسی چشم به راهم باشد
قربان نگاه مهربانت مادر
=======
شعله
ای خاموش گشت و خانه ای بی نور شد
گوهر ارزنده ای پنهان به
خاک گور شد
مادری
شایسته از این عالم ناپایدار
چشم خود بربست و از چشم
عزیزان دور شد
======
ای
مادر غمدیده نداری خبر از من
از گردش ایام چه آمد به سر
من
من
تازه جوان بودم و اندر چمن سبز
نشکفته فرو ریخت فلک بال و
پر من
=========
مرا آن
روز شادی بود در سر
که سر میبود بر زانوی مادر
چراغ
خانهی ما گشته خاموش
که مادر نیست اندر خانه
دیگر
=========
مادر
به خدا ماه در این خانه تو بودی
روشنگر این کلبه ویرانه تو
بودی
از خاطر دلها نرود یاد تو
هرگز
مادر به خدا گوهر یک دانه
تو بودی
====
بی تو
مادر چه کنم تو این زمونه
بی تو قلبم می گیره با یک بهونه
بی تو
تنها می مونم کنج خونه باز
بی تو غمها می ریزن روی سرم باز
بی تو
مادر دل من چه سرد و تلخه
بی تو تنها تن من اسیر خلقه
بی تو
مادر تا ابد شمع دل من
گاهی وقتا می سوزه با سوختن من
بی تو
مادر ، ای عزیز و مونس من
که خبر دارد از این کهنه غم من
بی تو
مادر ، که دلم همیشه با توست
چه کنم که جای من جدای از توســت
============
مادر
منم که بر سر آرامگاه تو
باز آمدم که شرح غمت باز گوكنم
باز آمدم که با سر مژگان
اشکبار
خاک مزار پاک تو را شستشو
کنم
===========
دلم را
از غمت مادر شکستی
تمام رشتهها از هم گسستی
یقین
دارم که در باغ بهشتی
کنار حضرت زهرا نشستی
=======
دامن
از دست من خسته مکش، ای مادر
که پناه من و دل، گوشه ی دامان تو بود
با چه
سرگرم کنیم دیده و دل را که مدام
دل تو را می طلبد، دیده تو
را می جوید
=====
ای
مادر رنج دیده من
ای گشته نهان ز دیده من
داغت
به دل و گواه صادق
مژگان به خون تپیده من
بی مهر
تو تیره روز روشن
بی نور بود سپیده من
در خواب مگر ببینمت باز
ای مادر پر کشیده من
=======
دلا
ديدي كه آخر مادرم رفت
يگانه همدم و آن ياورم رفت
شده
ماتم سرا اين كلبه ما
از آن روزي كه آن تاج سرم رفت
ز دل
رفته دگر شور و نشاطم
بنال اي دل كه از كف مادرم رفت
========
امشب
انگار، دگر زندگي ام باور نيست
کس به جز غصه، در اين خانه
مرا ياور نيست
سوختم
در طلب دست نوازشگر وليک
دو صد افسوس که ديگر به برم
مادر نيست
==========
مهر
سپهر گرچه بسی نور گستر است
تابنده تر ز مهر فلک، مهر
مادر است
ای
آسمان به جلوه خورشید خود مناز
مادر، ستاره ایست که خورشید
پرور است
مادر
به چشم مردم دانا و مهربان
با یک جهان وفا و محبت برابر است
مادر
مگو که معنی جان مجسّم است
مادر مگو که صورت عشق مصوّر است
پایش
ببوس و دست ز دامان او مدار
زیرا بهشت زیر قدمهای مادر است
لالایی
اش نمی رود از خاطرم هنوز
از هر ترانه و غزل و شعر خوشتر است
مهر از
دلش نمی رود، گر رود به خاک
خاکی که بوی عشق دهد، خاک
مادر است
===============
مادر
به زیر خاک چه خوش آرمیده ای
ای باغبان ز گلشن خود دل
بریده ای
ای
مادری که همچو پدر اندر این جهان
از بهر ما تو زحمت بي حد
كشيده ای
=========
اگر
مادر نباشد، زندگي نيست
به خورشيد و فلك، تابندگي نيست
خدا
عشق است و مادر مهر مطلق
به آنان بندگي، شرمندگي نيست
=======
قلبم
شده غمخانه ز هجران تو مادر
فکرم شده این گونه پریشان
تو مادر
هر روز
کنم آرزوی روی تو افسوس
دستم شده کوتاه ز دامان تو
مادر
========
حيف از
اين مادر، كه رفت از دست ما، اي روزگار
مي كنم بهرش ز ديده، اشك و غم هر دم نثار
زحمت و
رنج فراوان، از براي ما كشيد
كام دل هرگز نديد، آن باوفا، از روزگار
===========
مهربان
تر ز دل عاشق مادر، دل نيست
بر دو عالم، چو دل صادق مادر، دل نيست
دل
پاكي طلبيدم كه كنم هديه به او
هر چه گشتم به خدا، لايق مادر دل نيست!
========
چون
مهر، بـزرگ و بی نشانی مادر
آرام دل و عزیز جانی مادر
ای کاش همیشه جاودان می
بودی
آن قدر که خوب و مـهربانی مادر
========
براي عزيزان
ناله
را هر چند می خواهم که پنهانش کنم
سینه می گوید که من
تنگ آمدم فریاد کن
====
افسانه
حیات دو روزی نبود بیش
بايد چگونه با تو بگویم چه سان گذشت
یک
روز در بهار گذشت و کنار گل
روز دگر به ماتم گل
در خزان گذشت
========
عزیزم
به داغت صبورم که مردن
قضایی است حتمی و
حکمی خدایی
ولی
از جدائیت آتش گرفتم
امان از جدایی، امان
از جدایی
========
اگر
به حکم قضا دورتر نشسته ایم از هم
میان ما و تو چیزی
به نام دوری نیست
همیشه
روح تو نزدیک ماست در همه حال
دریغ و درد که کاری
بجز صبوری نیست
=======
گوهر از خاک برآرند و
عزیزش دارند
بخت بد بین که فلک گوهر ما برد به خاک!
==
بر
لبانت روز و شب گلبانگ قرآن داشتی
بر غریب و آشنا
همواره احسان داشتی
دين احمد داشتي ودر دلت حب علي
روزو شب بهر حسین چشمان گريان داشتي
===
افسوس
که نخل سایبانی خم شد
بلبل ز فراق گل غریق غم شد
با
خط جلی نوشته در لوح جهان
یک عاشق درگه حسینی کم شد
===
نابهنگام
سفر کردی و رفتی ز برم
این عجب نیست که یکدم نروی از نظرم
سایه
سرو بلندت به سرم بود به مهر
بعد تو کام چه جویم ز جهان تاج سرم؟
قصد
ما بود که با هم بکنیم طی طریق
پس چرا گشت جدا راه تو ای همسفرم
======
دریغا
که بی ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی
تیر و مرداد و اردیبهشت
بیاید که ما خاک باشیم و خشت
====
سلام
ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظههای جدایی
خداحافظ
ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
خداحافظ
ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر
سبز رفتی، اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه
=====
هزاران
زخم طاقت سوز بر صحرای تن دارم
از این اندوه عالم سوز، دنیایی سخن دارم
دلم
را، سینهام را، چهرهام را، داغ پوشانده
شقایق اشک میریزد، ازاین حالی که من دارم
=====
زندگی
بعد از تو دیگر رنگ و معنایی ندارد
مرغ صحرا نیز در سر دیگر آوایی ندارد
رفتی و آتش زدی بر خرمن جان تا قیامت
ای دریغا دل دگر بعد از تو مأوایی ندارد.
======
آن
تناور درختِ خانه شکست
کی توانی دگر به سایه نشست؟
او
که پُر بار و سایه گستر بود
چون توان مهر او ز دل بگسست؟
===
رسم
گلچین فلک گرچه همه یغما بود
لیک این بار گلی چید که بی همتا بود
خامش ای دل که به غمناکترین واژه عشق
داغ او را نتوان گفت که جانفرسا بود
====
ترک
ما کردی چرا؟ ای مظهر صدق و صفا
ای سراپا عاطفه، ای آیت مهر و وفا
سال
ها از یمن رویت، خانه ات گلخانه بود
از چه بر ما کردی این گلخانه را ماتم سرا؟
====
میرسد
روزی که بی من روزها را سر کنی
میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی
میرسد
روزی که تنها در کنار عکس من
خاطرات کهنهام را مو به مو از بر کنی
====
آمد
آن روزی که بی من روزها را سر کنی
آمد آن روزی که مرگ عشق را باور کنی
آمد
آن روزی که تنها در کنار عکس من
خاطرات کهنهام را مو به مو از بر کنی
========
ای
مرگ چه خانهها که ویران کردی
در ملک بدن تو غارت جان کردی
هر
گوهر قیمتی که آمد به وجود
آن را تو به زیر خاک پنهان کردی
====
جانم
ز فراق رنج بسیار کشید
با رفتن تو همیشه
آزار کشید
ما همسفر راه درازی
بودیم
بین من و تو زمانه
دیوار کشید
===
هر
دم که یادش می کنم، اشک بصر ریزد مرا
چون یاد رفتارش کنم، خون جگر ریزد مرا
آن
رفته از پیشم کنون، از خاطرم کی می رود
گفتار او چون بنگرم،
بغض گلو گیرد مرا
========
خداحافظ
اي برگ و بار دل من
خداحافظ اي سايه سار
هميشه
اگر
سبز رفتي، اگر زرد ماندم
خداحافظ اي نوبهار
هميشه
========
آنان
که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال، شمع
اصحاب شدند
ره
زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در
خواب شدند
=======
هر
که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی،
این است
اندر
آنجا که قضا حمله کند
چاره تسلیم و ادب
تمکین است
خرم
آن کس که در این محنتگاه
خاطری را، سبب تسکین
است
====
خواهید
که مرا سوی نگارم ببرید
پیوسته به زیر این
شعارم ببرید
با
مهر حسین آمده ام من به جهان
با یاد حسین از این
دیارم ببرید
=======
آرزويم
بود عاشورا را بيايم نزد تو
تا كه در محشر به يادت سر برآرم يا حسين
در
قيامت هر كسي دارد اميدي نزد حق
من به لطف تو بسي اميدوارم يا حسين
===
او
مهر علی داشت، در این دار مکافات
با مهر علی شاه
ولایت، ز جهان رفت
او
عشق حسین داشت به دل، در همه ایام
با عشق حسین ابن علی،
او به جنان رفت!
=========================
بی
خبر از هم دگر آسوده خوابیدن چه سود
بر مزار مردگان خویش
نالیدن چه سود
زنده
را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش
آب پاشیدن ،چه سود
گر
نرفتی سوی او تو در زمان بودنش
خانه صاحب عزا تا
صبح خوابیدن، چه سود
زنده
را زنده است اکنون قدرش را بدان
ورنه بر روی مزارش
کوزه گل چیدن چه سود
زنده
را در زندگی باید بدرد او رسید
ورنه مشکی از برای
مرده پوشیدن چه سود
با
محبت دست پیران راعزیز من ببوس
ورنه بر روی مزارش
تاج گل چیدن چه سود
یک
شبی با زنده ها غم خوار باش
ورنه بر روی مزارش
زار نالیدن چه سود
==========
مطالب مشابه :
شعر برای مجالس ختم و در سوگ پدر
مجلس ترحيم - شعر برای مجالس ختم و در سوگ پدر - دانلود مجالس ختم چهلم سالگرد سنگ قبر درگذشت تقدیر عكس اشعار روضه كتاب.
یاد یه شعر از پروین اعتصامی افتادم ...در سوگ پدر....
یاد یه شعر از پروین اعتصامی افتادم ...در سوگ پدر.... پروين اعتصامی پس از درگذشت پدر، اين ابيات را در سوك وي سروده : پدر،آن تيشه كه برخاك تو زد دست اجل تيشه اي
اشعار در مقام پدر
31 دسامبر 2012 ... در سوگ پدر: چون سایه ی رب بر سر ما سایه پدر بود برسایه ی رب در صحف همسایه پدر بود. ایزد چو بفرمود که او رب صغیر است در دفتر عشق آیه و سرمایه
اشعار در مورد غم از دست دادن پدر شعر مصیبت از دست دادن پدر، شعر ترحیم و اعلامیه
چهارده خورشید تابان - اشعار در مورد غم از دست دادن پدر شعر مصیبت از دست دادن پدر، شعر ترحیم و ... سیمای پر از مهر عطوفت زکه جویم این سوز فراق دل خود را به که گویم.
در سوگ پدر
در سوگ پدر. بیوجودت ای پدر، مهر و وفا از خانه رفت. قمری شیدای ما، از بام این کاشانه رفت. تا که ما شیدای مهر آن پدر گشتیم، او. دل ز ما برکند و رخ برتافت، چون پروانه
مرثیه ای در سوگ پدر
شعر سرا - مرثیه ای در سوگ پدر - ميرود از فراق تو خون دل از دو ديده ام - شعر سرا.
در سوگ پدر
برگ هایی از دفتر پاییز. شعر و ادب. در سوگ پدر. « در سوگ پدر». بابای عزیـزم نفست قـدرت مـــــا بــــود. چشمــان تـو منظـومۀ خورشید وفــا بـود. در عمق نگـــاهت پـــدرا، حس
شعر پدر در فراق دختر
شعر پدر در فراق دختر. بخواب آرام. بخواب آرام و آسوده یگانه دلبرم مهزاد. نیاسودی ز خار غم گل نیلوفــرم مهزاد. طبیب درد ما بودی ز دنیا تو جـدا بودی. کجا بودی کجا رفتی تو
سوگ پدر
استاد شهریار - سوگ پدر - ... ترجمه ی شعرهای ترکی شهریار تمام پیوندها. آرشیو ... سوگ پدر. سوختی از سوگ پدر اشک تو را یاور شد کرد سیه پوش فلک دور زمان داور شد.
در سوگ پدر بزرگ عزیزم
سَوزَه نغم - در سوگ پدر بزرگ عزیزم - - سَوزَه نغم. ... در غم از دست دادن "پدر بزرگ عزیزمان". بزرگ خاندان کرم زاده ها... (کربلایی باقر کرم زاده ... شعر و زبان شیرین تالشی
برچسب :
شعر در سوگ پدر