مهر در پایان است ...
آخیش !!!بالاخره تونستم قبل از تموم شدن این ماه که بسیار مورد علاقه ی مامان فهیم هست خودمو برسونم .همونطور که می دونید این ماه پر از اتفاق های خوبه !تولد مامان فهیم 10 مهر _سالگرد عقد مامان و بابا 13مهر و تولد بابایی 14 مهر.
مامان ازم اجازه خواسته که از همین جا از بابا بابت هدیه ی خیلی خوب و واقعا مورد نیازش تشکر کنه که البته مث اینکه نمی خواد لو بده که چیه واسه همین منم دیگه بیشتر از این بهش فرصت نمی دم که بخواد خودشو واسه بابایی لوس کنه تا یه خورده هم به شما حال داده باشم !یا آدم یه حرفو نمی زنه یا اگه گفت باید تا آخرشو بگه !والااااا!
اینم هدیه مامان به بابایی واسه تولدش که خودش بافته (یکی به مامان بگه خوب می خواستی اینم لو ندی !نه که خیلیم خوشگل شده به نمایشم میذاره !می دونم که این حرف دل همتون بود ...نه؟!)
لینم مدل بافتش از نزدیک
راستی من یه مدتیه که می رم کلاس ژیمناستیک و زبان .توی آکادمی زبان بعد از گرفتن تعیین سطح گفتن که باید برم واسه level3 انقده اون خانومه ذوق کرده بود که من تند تند جوابشو می دادم و بعد کلی تعریف و تمجید از من به مامانم گفت که دیگه نیازی نیس این کتابو بخونه باید بره واسه کتاب بعدی و ترم 3 .الان توی کلاسمون فینگیل ترینشون منم !
از کلاس ژیمناستیک هم خیلی لذت می برم دیگه دائما تو خونه در حال زدن تکنیک هاشم .
انقده تو خونه از همه چیزو همه جا سوال می پرسم که بعضی وقتا احساس می کنم داره از تو گوشای مامان دود میاد بیرون از بس که مخش داغ می کنه !
چند روز پیش به مامان گفتم :
_ مامان چرا وقتی آب می خوریم باید بگیم یا حسین ؟
مامان : آخه اون قدیم قدیما یه آدم بدجنس به اسم شمر بوده که آب رو روی بچه ها و آدم های مهربونی مث امام حسین و داداششون ابوالفضل قطع می کنه تا نتونن آب بخورن !
مامان : چون گول شیطونو خورده بود و آدم بدی شده بود و از آدمایی که مهربون بودن و به دیگران کمک می کردن بدش می اومد !
من : یعنی رفته بود توی خونه هاشونو شیر آب همه شونو سفت بسته بود که نتونن باز کنن ؟ مث شما که شیر آب حیاط مادرو سفت میکنی که من باز نکنم ؟!
مامان : نه قربونت برم اون قدیما که شیر آب نبوده مردم از آب رودخونه ها می خوردن شمر هم آب رودخونه رو میبنده !حالا بذار بقیه شو بگم ...خلاصه یه روز امام حسین و داداششون میرن که با شمر مبارزه کنن تا واسه بچه ها آب بیارن که شمر بد جنس اول دوتا دستای حضرت ابوالفضلو قطع می کنه وبعد شهیدشون میکنه ...بعد هم امام حسینو شهید می کنه !واسه همین ما وقتی آب می خوریم می گیم یا امام حسین تا برسه به روح امام حسین که تشنه بودن !
من : پس وقتی هم دستمونو بریدیم باید بگیم یا ابوالفضل !
و مامان بسی مشعوف گشت از این همه دقت نظر و نتیجه گیری متفاوت من !
خوب بریم سراغ عکس ها :چند تا عکس از یه روز خوب در میدان امام و باغ گلها در اصفهان
از قیافه ام کاملا مشخصه که تازه از خواب بیدار شدم
این عکس هم مال خونه ی دایی آرش که چند وقت پیش رفته بودیم
مامان شیفته ی این درختچه ی مینیاتوری انارشون شده بود مصنوعی نیستا !
ناز نیس توروخدا ؟!
دو سه هفته پیش هم دایی آرش اینا رو واسه پا گشا دعوت کرده بودیم خونمون که این عکس ها مربوط به اون روزه :واسه اونا هم مرغ شکم پر درست کردیم که گله نشه
پای ثابت مهمونی هامون:
خوب دیگه با اجازه تون بریم دیگه بااااااای
مطالب مشابه :
ژله های فوق العاده زیبا + آموزش تصویری
آشپــزی سريــع - ژله های فوق العاده زیبا + آموزش تصویری - آشپزی راحت و لذت بخش
ژله تزريقي گلدار (2)
مطبخ رویا - ژله تزريقي گلدار (2) - با هم آشپزی کنیم
آموزش ژله ی تزریقی
آموزش ژله ی تزریقی توسط بهار پارسافر و کیمیا آزادی , دانش آموزان کلاس پنجم به مناسبت روز معلم.
ژله تزریقی اموزش ژله
هر چی تو بخای یه عالمه عکس تازه - ژله تزریقی اموزش ژله - جذاب ترین عکس ها را در وب سایت ما
درباره ی آموزشگاه
ژله های تزریقی. تزیینات مافین آموزشگاه ماه - اصفهان : rss powered by blogfa.com
مهر در پایان است ...
ابوالفضل مرد کوچک - مهر در پایان است - روزانه های ابوالفضل
سمبوسه
بریون اصفهان. پرتقال گلاسه{آب پرتقال بستنی} کاکا کدو ژله تزریقی و ژله
حلیم بادنجان
مثلا در اصفهان بیشتر به این غذا عدس دوره جدید کلاس های دسر و کیک و شیرینی و ژله تزریقی.
برچسب :
ژله تزریقی اصفهان