روضه حضرت علی اصغر (ع)


روضۀ حضرت علی  اصغر(ع)
 
 
 
السلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله السلامُ عَلَیکَ یا بنَ رَسولُ الله السلامُ عَلَیکَ یا بن َامیر المومنینَ وابنَ فاطمة الزهراء
 
 
 
در دو عالم غیر تویاری ندارم یا حسین
 
 
 
بر تو و لطف تو من امیدوارم یا حسین
 
 
 
تا نگیری دستِ من ای دست حق در آستین
 
 
 
دست از دامن لطف بر ندارم یا حسین
 
 
 
هر کجا وصف گل است از خار هم آید سخن
 
 
 
تو گل زهرا و من پای تو خارم یا حسین
 
 
 
در دمِ جان دادنم ای جان زهرا بر سرم
 
 
 
یک قدم بگذار چون چشم انتظارم یا حسین
 
 
 
مرحوم علامۀ مجلسی در کتاب بحار در ضمن روایتی می‌نویسد:
 
 
 
امام صادق(ع) فرمود: همانا حسین بن علی، پروردگاه عز و جل به لشر گاه خودش (کربلا) و شهیدانی که نزد او مدفون هستند، نگاه می‌کند؛ و به زائرینش نگاه می‌کند، در حالی که او دانا تر است نسبت به نام هایشان و نام پدرانشان و به مقامات آنها و منزلتشاندر پیش خدا از آگاهی هر یک از شما به فرزندش؛ و بدرستیکه او می‌بیند کسی را که برایش گریه می‌کند؛ پس استغفار می‌کند برای او، و از پدرانش مسئلت می‌کند که انها نیز برای آن گریه کننده استغفار کنند؛ و می‌گوید: اگر زائر من می‌دانست که خداوند چه ثوابی برایش آماده کرده است، هر آینه شادی او بیشتر از جزع و ناراحتی اش بود؛ و همانا زائر امام حسین از زیارت بر می‌گردددر حال که همۀ گناهانش بخشوده شده است.
 
 
 
کرامت
 
 
 
در شهر بغداد مرد فاسق و فاجری بود که شراب خواری کرده و مدت عمر خود را در معصیت خداوند متعال و بی بند و باری صرف کرده بود و دارای ثروت زیادی بود، وقتی می‌خواست از دنیا برود وصیّت کرد: وقتی از دنیا رفتم، بعد از غسل و کفن مرا به نجف اشرف برده و در جوار قبر مطهر حضرت امیرالمومنین(ع) دفن کنید شاید به برکت وجود حضرت علی(ع) خداوند گناهان گذشتۀ مرا ببخشد. این وصیت را کردهو از دنیا رفت.اطرافیان به وصیّت او عمل کرده و او را غسل داده و به طرف نجف حرکت کردند. در یکی از آن شب ها، تمام خُدام حرم خواب دیدند که حضرت علی(ع) بر سر صندوق ایستاده و خدام را طلبیدند و خطاب به آنها فرمودند: فردا صبح مردی فاسق را به این جا خواهند آورد نگذارید او را در نجف دفن کنند زیرا که گناهان او از عدد ریگ های بیابان و برگ درختان و قطرات باران بیشتر است. این را فرموده و غایب شدند. هنگام طلوع فجر همۀ خادمان، خواب خود را براب دیگری تعریف کردندو در نتیجهچوب هایی برداشتند و مجهز شدند و به طرف دروازۀ شهر نجف رفته و منتظر ماندند و مدت زیادی گذشت و خبری از آن جنازه نشد بر گشتند و با تعجب  گفتند: خدایا مگر فرمایش حضرت علی نبودکه فردا جنازه ای را می‌آورند....! از قضا و تقدیر الهی آن افرادی که جنازۀ آن مرد فاسق را حمل می‌کردند، شبانه راه را گم کرده و مسیرشان به بیابان کربلای امام حسین(ع) می‌افتدو هنگامی‌که هوا روشن می‌شود به اشتباه خود پی برده و راهی نجف می‌شوند. شب دیگر حضرت علی(ع) به خواب خدام آمده و می‌فرمایند: به هنگام صبح همه بروید آن جنازه ای که دیشب گفته بودم اجازه ندهید آن را در حرم دفن کنند، با احترام و عزّت کامل به حرم من آورده و آن را در بهترین مکان حرم دفن کنید. خدام بسیار تعجب کرده و در خواب از حضرت سوال  می‌کنند یا امیرالمومنین  علت چیست که دیشب آن جملات را فرموده و امشب امر به احترام جنازه می‌فر مائید؟!
 
 
 
حضرت می‌فرمایند: شب گذشته، این جمعیت راه را گم کرده و به صحرای کربلا رفتند؛ باد، گرد و غبار کربلا را در تابوت آن مرد قرار داد؛ از برکت خاک کربلا و از برای فرزندم حسین(ع) خداوند از جمیع تقصیرات و گناهان او در گذشت خادمان حرم از خواب بیدار شدند و همگی به استقبال آن جنازه رفتند و قضیه را برای همراهان آن جنازه تعریف کردندو طبق فرمایش امیرالمومنین حضرت علی(ع) ، آن جنازه را در روضۀ مقدسۀ حضرت علی دفن کردند.
 
 
 
روضه
 
 
 
در مقاتل آمده است که یک کودک شیر خوارۀ امام حسین (ع9 در واپسین ساعات عاشورا به شهادت رسیده است و برخی (از قبیل شیخ مفید، شیخ عباس قمی، سید بن طاوس و.....) نام او را عبدالله بن الحسین نوشته اند.
 
 
 
هنگامی‌که حسین جوانان و یاران خود را کشته  و به خون آغشته دید، آمادۀ جهاد و جانبازی گردید، ندا زد: آیا کسی هست که دشمن را از حرم رسول خدا دور کند؟ آیا خداپرستی هست که دربارۀ ما از خداوند بترسد؟ آیا دادرسی هست که به امید پاداش الهی به داد ما برسد؟ آیا یاری کننده ای هست که به امید آنچه که نزد خدا می‌باشد ما را یاری کند.؟
 
 
 
اما کسی نبود که به فریاد پسر فاطمه برسد. فقط نوشته اندکه صدای شیون و ناله و آه  از زنان حرم بلند شد.
 
 
 
راوی می‌گویدحضرت ابا عبدالله به در خیمه آمد و به زینب فرمود ناوِلینی وَلَدِی الصَغیرُ حَتّی اُوَدَّ عَهُ  فرزند کوچکم را بیاور تا با او وداع کنم. بچه را آوردند، حضرت بچۀ کوچکش را گرفت خم شد او را ببوسد اما در همین لحظه «حرمله» گلوی مبارک عبدالله را با یک تیر ی ( که بعضی ها نوشته اند سه شعبه و زهرناک بود) نشانه گرفت و هدف قرار داد. یک وقت ابا عبدالله دید گلوی پسرش دریده شد و خون فوران کرد؛ حضرت بچه را به زینب داد و با دو دستانش خون گلوی او را می‌گرفت و به آسمان پرتاب می‌کرد و می‌فرمود:هَوَّن عَلَیَّ ما نَزَلَ بی اَنَّهُ بعَینِ اللهِ آنچه بر سرم می‌آید بر من آسان است، چرا که خداوند آن را می‌بیند.
 
 
 
گل نشکفتۀ من پر پر شد
 
 
 
رفت همبازی با اکبر شد
 
 
 
شده از گریه نمودن آرام
 
 
 
چون که او غرقه به خون آخر شد
 
 
 
اما در برخی مقاتل نام این کودک شیر خواره را «علی اصغر» ذکر کرده و نوشته اند وقتی ابا عبدالله(ع) دیدکه این طفل خیلی تشنه است و لبهایش را از تشنگی تکان می‌دهد دیگر نتوانست دوام بیاورد. آن کودک را در دستش  گرفت و مقابل لشگر آورد و خطاب به دشمن فرمود ای قوم، شیعیان و اهل بیت مرا کشتید و فقط همین بچه برایم باقی مانده است، وای بر شما این کودک راسیراب کنید. آیا نمی‌بینید که چطور از تشنگی دهانش را باز و بسته می‌کند.........
 
 
 
لا اقل اگر به من رحم نمی‌کنید به این طفل بی گناه رحم کنید.
 
 
 
به روی دست بگرفت اصغر بی شیر عطشان را
 
 
 
بگفتا نیست جرمی‌ در مذاهب هیچ طفلان را
 
 
 
بر او رحمی‌ نمائید و دهیدش جرعه آبی
 
 
 
خزان بینید آخر غنچۀ بستان  ایمان را
 
 
 
به خیمۀ مادرش در انتظار دیدن رویش
 
 
 
 زاشک دیده گانش تر نموده طرف دامان را
 
 
 
****
 
 
 
یوز دوتوب لشگر کفره شه بر جسته مقام
 
 
 
دیدی بو دلسیز اوشاقی گوروسوز قوم ظلام
 
 
 
آلتی آیلیق بیر اوشاقدی دیلی یوخدی دانیشا
 
 
 
تشنه لیک حالین  آلوب قدرتی یوخدی دانیشا
 
 
 
رحم ایدون دلسیز اوشاقه  یترون  ظلمی‌باشا
 
 
 
این حالت امام حسین(ع)  و کودک بی گناه و لب تشنه اش چنان دردناک بود که نزدیک بود در لشکر عمر سعد انقلابی به پا کند اما در همین لحظات بود که با اشاره عمر سعد، به جای آب، گلوی خشکیدۀ علی اصغر هدف  تیر سه شعبۀ حرمله قرار گرفت و عالم کون و مکان را به لرزه در آورد « فَذَبَحُوهُ من َالاُ ذُ نِ وَ مِنَ اَلوَریدِ الَی اَلوَریدِ» آن تیر، از گوش تا گوش و از شریان راست تا چپ گلوی علی اصغر را درید. خون جاری شد، حضرت خون فرزندش را گرفت و به آسمان پرتاب کرد و عرض کرد خدایا این قربانی را ذخیرۀ آخرت ما قرار بده...  .
 
 
 
ز سوز آفتاب تشنگی، اصغر بدی مدهوش
 
 
 
که نا گه حرمله زد بر گلویش تیر پیکان را
 
 
 
گلوی نازک و تیر سه شعبه، بازوی دشمن
 
 
 
تو خود دانی که چون شد حال اصغر تا بداد جان را
 
 
 
****
 
 
 
 بخواب ای کودک  در خون تپیده
 
 
 
که اکبر در کنارت آرمیده
 
 
 
بخواب ای شیر خواره نازنینم
 
 
 
خودم بالین قبرت می‌نشینم
 
 
 
بخواب ای که جهانی اشکبارت
 
 
 
شهادت منتهای افتخارت
 
 
 
****
 
 
 
غم مخور ای آخرین سرباز من
 
 
 
غم مخور ای بهترین هم راز من
 
 
 
غم مخور ای کودک خاموش من
 
 
 
 قتلگاهت می‌شود آغوش من
 
 
 
****
 
 
 
بار الهی قانا غلطاندی بالام
 
 
 
 سو یانیندا سوسوز اوخلاندی بالام
 
 
 
اوزون الله گولومه مشتری سن
 
 
 
 آل حسیندن بو سینان گوهری سن
 
 
 
****
 
 
 
طوطی زبان بسته، لای لای اصغریم لای لای
 
 
 
هم یارالی هم خسته، لای لای اصغریم لای لای
 
 
 
اوچ گون اوچ گیئجه قالدین تشنه غملی صحراده
 
 
 
نه صود اولدی مادرده نه سو اولدی سقاده
 
 
 
****
 
 
 
قانلی میداندا حسینون سوزی آغزیندا قالوب
 
 
 
یوللاری باغلیدی  اوچ شعبه لی پیکان آغاما
 
 
 
 اننی پیکان دَگه نازک بو غازا گور نِیلر
 
 
 
دیسگینوب آچدی گوزون باخدی هراسان آغاما
 
 
 
دئدی جان یات بالا زهرا سنه لای لای دیه جاق
 
 
 
سَپدی قانین گویه احسن دئدی جانان آقاما
 
 
 
ای خدا هیچ آتانین قالماسین الده بالاسی
 
 
 
بیر کسی اولمادی تنگ اولدی او میدان آقاما
 
 
 
صاق صولا باخدی ئورکلندی دئدی یا زهرا
 
 
 
فاطمه عالمِ معناده دئدی جان آقاما
 
 
 
برخی نوشته اند: که وقتی مختار ثقفی، حرمله بن کاهل را دستگیر کرد و حرمله یقین کرد که دیگر دست مختار ثقفی کشته خواهد شد خطاب به مختار گفت: حالا که می‌خواهی مرا بکشی بگذار به تو بگویم که با حسین چه کرده ام تا دلت آتش بگیرد.
 
 
 
گفت: ای امیر، من سه عدد تیر سه شعبۀ زهر آلود داشتم که با یکی از آنها، گلوی اصغر را در دستان حسین دریدم؛ و با دومی، قلب حسین را شکافتم زمانی که پیراهنش را بلند کرد تا خونِ صورتش را پاک کند و با سومی‌گلوی عبدالله بن الحسن را در دامان عمویش حسین پاره کردم.
 
 
 
بار الها بویانوب قانینه مه پاره بالام
 
 
 
خوش یاتوب ایلدی آغوشیمی‌گهواره بالام
 
 
 
تر پدیلّر بشیگی تا اوشاق آسوده یاتا
 
 
 
اودی حیران گزورم دورمیا بیچاره بالام
 
 
 
اوچ پر اوخ که بونا دگدی فقط عباسه دگوب
 
 
 
آلدی عالی درجه چاتدی علمداره بالام
 
 
 
بو نا کیم آغلاسا یاندیرما جهنمده اونی
 
 
 
اذن وئر اوردا شفیع اولسون عزاداره بالام
 
 
 
کاش اولیدی بو زمان شیعه لریم یانیمده
 
 
 
تا گوریدیله دوشوب نه غم دشواره بالام
 
 
 
گر چه وار یاره سی بو فاطمه نین غنچه سیدی
 
 
 
گینه بو حالدا دَگر مین گلِ بی خاره بالام
 
 
 
با سا جاق باغرینا محسن تک اونی غملی آنام
 
 
 
یانا جاق خاطره ی سینه و مسماره بالام
 
 
 
توسل به حضرت علی اصغر(ع)
 
 
 
اصغریم فراته گیتدی باخدی یانه یانه قارداش
 
 
 
صود امر مسافریمدن بوش بشیک  نشانه قالدی
 
 
 
قردی ریشه دن نهال بختیمی‌آپاردی سیلّر
 
 
 
هجر اسیری اولدی دوشدی بیر بیریندن آیری ئیلّر
 
 
 
سیندی شاخه سولـدی گلشن اسدی سمّ دار یللر
 
 
 
گل قیافه گیتدی اما غصّه باغبانه قالدی
 
 
 
مشکیمی‌ستم کشیده گلمیوب بو روزگاره
 
 
 
من چکن غم و بلانی چکدی هانسی بخت قاره
 
 
 
اصغریم کیمین سارالدی سولدی هانسی شیر خواره
 
 
 
اوچ گون اوچ گیجه لب عطشان هانسی ناز دانه قالدی
 
 
 
حالتی مو ثراولدی  بو غریب دل شکسته
 
 
 
بیر سودان چیخان بالق تک چیرپیناردی زار و خسته
 
 
 
من باخاندا تز قویاردی بارماقین دوداقی اوسته
 
 
 
حیف اولا سوزی اورکده گلمدی بیانه قالدی
 
 
 
بیلمورم او ناز دانه ایچدی سو بویاندی قانه
 
 
 
یا قوش اولدی شهپر آشدی گیتدی آیری آشیانه
 
 
 
مایۀ غم و مصیبت بو ذلیل و ناتوانه
 
 
 
یاره لی کبوتریمدن بیر بوش آشیانه قالدی
 
 
 
سوزدی بیلمورم نه سمته بختیمون سهیلی گیتدی
 
 
 
بو اسفلی زنده گیدن  اولدی سلب میلی گیتدی
 
 
 
اللرین اونون قماطه باغلادیم گلیلی گیتدی
 
 
 
لوح دیلده دوشدی اما عکسی جاودانه قالدی
 
 
 
گوردی یوخ صودیم دوشومده  کسدی مندن اعتناسین
 
 
 
خیمه لردن آیریلاندان اول غزال آل یاسین
 
 
 
خوردا اللریندن اوپدوم ایله دیم عوض لباسین
 
 
 
اوخلی یاره سیندن اما اوپمگیم جنانه قالدی
 
 
 
یوخ سوزوم منای حقده عالی امتیازه چاتدی
 
 
 
بیر ایشیقلی اولدوزیدی برج معرفتده باتدی
 
 
 
نازیلن ئوزی حسینون قانلی سینه سینده یاتدی
 
بی نوا ربابه اما غملو صحن خانه قالدی
 
 
 
 
 
 
 
نوحه
 
 
 
آغلاما باجون رقیه، گوزلرون فداسی قارداش
 
 
 
منده تشنه‌ام سنین تک، ای دلیم صفاسی قارداش
 
 
 
هانسی شیرخواره سن تک گل کیمی‌سولوب سوسوزدان
 
 
 
سو تاپیلمیری بو چولده، اینجیمه بوگون باجوندان
 
 
 
ائیله‌دیم سو التماسی من علی رشید عمومدان
 
 
 
خیردا قیزلارین اوجالمیش العطش صداسی قارداش
 
 
 
غنچه‌لیق زمانی هاردا گول بئله سولوب چمنده
 
 
 
باجی قارداش ایکیمیزده تئشنه ایندی سنده منده
 
 
 
کیم گوروب یانا سوسوزدان شیرخواره سودامه‌نده
 
 
 
چاره سیز قالا او حاله، آغلییا آناسی قارداش
 
 
 
گاهواره‌وین اوشاقلار دولانیر علی باشینا
 
 
 
ولی آندیریر اوز حالین هامی‌گوزده گوز یاشیندا
 
 
 
نئجه تاب ائده‌ر بو حالی باجی گورسه قارداشیندا
 
 
 
سودامه‌ر اولا خصوصا اوجالا نواسی قارداش
 
 
 
هئچ چیمنده گول سنین تک غونچه لیق زامانی سولماز
 
 
 
دوزدو گول سولار چیمنده سن کیمی‌ولی پوزولماز
 
 
 
باجیه جاهاندا بوندان بیر اثرلی نیسگیل اولماز
 
 
 
آغلیری گوره بئشیکده سودامه‌ر اخاسی قارداش
 
 
 
العطش دئییر سوسوزدان گول کیمی‌سولان دوداقلار
 
 
 
ائیلییری سو التماسی خیرداجا سوسوز قوناقلار
 
 
 
دولانیر سو جامی‌الده علی تئشنه لب اوشاقلار
 
 
 
هامینین سولوی عطشدن رخ‌کهرباسی قارداش
 
 
 
سنه بیر سویا گومانیم بو گوزومده گوز یاشیم وار
 
 
 
دولانیر منیله آغلار نئچه تئشنه یولداشیم وار
 
 
 
هامیسی بیلیر سوسوزدو شیرخواره قارداشیم وار
 
 
 
سن ائده‌نده ناله دوزمه‌ز بو غم آشناسی قارداش
 
 
 
سنه من دینه‌نده لای لای منه سس وئریر سوسوزلار
 
 
 
باخیر الده بوش سو جامی‌یوزیوه بو خیردا قیزلار
 
 
 
بو سوزو رقیه ازبر ائله‌ییب یانار سیزیلدار
 
گله جانیمه او آغلار گوزیوین بلاسی قارداش
 
 
 


مطالب مشابه :


ایت الله حق شناس و دستور توسل به حضرت علی اصغر

ایت الله حق شناس و دستور توسل به حضرت علی اصغر




نحوه توسل به ائمه

یا حضرت رقیه - نحوه توسل به ائمه - یا حضرت رقیه 8- حضرت علی اصغر(مریم) 9- بی بی شهربانو(الی)




حضرت علي اصغر (ع )

كن پس من علي اصغر را به كنار گرفتم کرامات حضرت علی اصغر توسل به حضرت




توسل به حضرت علی ع

این است آثار توسل به آقا علی( ع) حضرت علی اصغر ع (مریم) حضرت محمد رسول الله ص (اسما)




روضه حضرت علی اصغر (ع)

توسل به حضرت علی اصغر(ع) اصغریم فراته گیتدی باخدی یانه یانه قارداش صود امر مسافریمدن




دانلود فایل صوتی جلسه بیت الاصغر (ع) 02/05/1390

حضرت علی اصغر (ع) توسل : عنوان : حجم فایل : حضرت ابوالفضل (ع) به اذن .




برچسب :