پادگان آموزشی مالک اشتر اراک : گردان کربلا گروهان جهاد دی 88
خاطرات دوران سربازی جز خاطرات خوب هر فرد است همین موضوع انگیزه ای برای نوشتن این خاطرات شده است
جدید ترین پست
توصیه هایی برای سربازان آموزشی مالک اشتر اراک با کد 06 |
1- روز اعزام به سربازی
اول دی ماه بود که رفتم به شهرک آزمایش برای اعزام می دانستم که کد 06 مربوط به پادگان آموزشی مالک اشتر اراک است وقتی رفتم تعداد زیادی امده بودند بعضی ها تنها و بعضی ها همراه با خانواده شاید بتوان گفت جمعیتی حدود دو الی سه هزار نفر بود به هر حال بعد از گذشت سه الی چهار ساعت و در فشردگی جمعیت ما را در ساختمان نظام وظیفه راه دادند و هر پادگان را در جایی جمع کردند ما که در پادگان مالک اشتر افتاده بودیم حدودا 30 نفر بودیم که برگه سفید را گرفتند و گفتند خود را تا ساعت 10 صبح در ترمینال کاوه برسانید .
من هم یک راست سوار تاکسی به مقصد ترمینال کاوه
نظام وظیفه توسط یک اتوبوس ولو ما را به مقصد پادگان مالک اشتر اراک فرستاد در بین راه توقفی برای نماز و نهار نیز داشتیم و بالخره ساعت 4:30 به در پادگان که نرسیده به شهر اراک و در کنار یک دانشگاه آزاد است رسیدیم
ما جلوی در پادگان به خط شدیم و به ما توضیح داده شد که لباسها و ... را تحویل می گیرید و همین امروز به خانهایتان بر می گردید در واقع در ابتدای کار یک هفته مرخصی به ما داده شده بود .
به داخل پادگان رفتیم ما ترکیبی از فوق دیپلم لیسانس فوق لیسانس و دکترا بودیم ما را درون سوله ای هدایت کردند و مدارک ما را برای تشکیل پرونده گرفتند بعد از این کار ما به انبار هدایت شدیم که در انجا به هر یک از ما یک کولی که حاوی : پوتین دو دست لباس اور کت و چیز های دیگر بود داده شد و توصیه هایی نیز به ما داشتند که مثلا موبایل نیاورید و چه چیزهایی تهیه کنید دیگر هوا تاریک شده بود که به ما گفتند هر که کولی خود را گرفت میتواند برود تقریبا ساعت 19:30 دقیقه بود که اتوبوس به مقصد اصفهان راه افتاد و البته کرایه را نیز خودمان دادیم .
ساعت 23 به ترمینال کاوه رسیدیم و هر یک از بچه ها به خانه خود رهسپار شد من روی صندلی کنار تلفن های ترمینال نشسته بودم که با آقایی به نام سید رسول راست قدم آشنا شدم در واقع اولین دوست سربازی من بود که همین جا برایش آرزوی موفقیت در طول زندگی اش را خواستارم .
2- پایان مرخصی و آغاز سربازی ( آموزشی )
بلیتی که قبلا رزرو کرده بودم ساعت 11:30 بود ولی به دلایلی زودتر به ترمینال رفتم ساعتی در اتاق انتظار نشستم تا اولین سرباز وارد شد که بر حسب اتفاق آقای سید رسول راست قدم بود وما به گفتگو پرداختیم تا ساعت 11:30 شد بعد هم سوار اتوبوس تا پادگان مالک اشتر جلوی در که رسیدیم دژبان تمامی وسائل ما را گشت و ما وارد پادگان شدیم بعد از گروه بندی و ... من در گروهان جهاد و رسول نیز در گروهان شهادت افتاد که همین باعث شد که در طول آموزشی فقط سه بار یکدیگر را ببینیم و متاسفانه هیچگونه شماره تلفن یا ایمیل و ... به یکدیگر ندادیم البته فرصتش پیش نیامد
در بدو ورود به گروهان جهاد دیدم در را قفل کرده اند برای همین در پله هایی که نزدیک انجا بود رفتم وبا ابوالفضل حسینی که مثل من به علت قفل بودن در انجا نشسته بود اشنا شدم که بعد ها بسیار با هم سمیمی شدیم بعد از اینکه در را باز کردند من و ابوالفضل نزد آقای قمبری رفتیم که به ما یک بالش و یگ ظرف غذا داد و به آسایشگاه 1 رفتیم و روی تختی که کنار هم بود نشستیم تا شب همینطور بچه ها از شهر های مختلف می امدند و ان شب بچه ها تا دیر وقط می گفتند و می خندیدند شام هم تخمه مرغ آب پذ سیب زمینی آب پذ و یک عدد خیار شور به هر نفر دادند بالخره بچه ها در حالی خوابیدند که نمی دانستند فردا و روزهای پس از آن قرار است چه بلاهایی به سرشان بیاید از فردای آن روز طبق برنامه « س » باید رفتار می کردیم ( س از ساعت می آید یعنی طبق برنامه سین هر کاری را باید سر ساعت خود انجام داد ) یعنی وقتی که ساعت 4:30 صبح بیدار شدی تا ساعت 16:30 برای ده دقیقه هم بیکار نیستی و مثل یک تاکسی چهار شیفت ازت کار میکشن گروها ما دارای چهار فرماند بود اولی از ساعت 4:30 صبح میومد کار می کشید یعنی اینکه میگفت بشین پاشو قدم رو و هزار چیز دیگر فرمانده اولیه خسته می شد می رفت ما هم میرفتیم اسایشگاه پنج دقیقه نگذشته بود یه هو فرمانددیگری البته تازه نفس میومد مگفت به خط شید البته بعد از نهار 30 دقیقه ای استراحت می دادن مشه گفت چهار روز اول به شدت خسته ات می کردند و دو هفته اول سخت بود یعنی شب و روزتا یکی می کردند بعد از یک یا دو هفته کلاس ها شروع می شد و کمی از سختی ها کاسته می شد کلاسها به این شکل بود که از ساعت 9:30 شروع و تا 4:30 ادامه داشت البته بین سه کلاس 10 دقیقه استراحت و در ظهر نیز نماز و نهار و 30 دقیقه استراحت هم بود از ساعت 4:30 تا 9:30 صبح هم در بیرون آسایشگاه و در سرمای اراک باید اموزش دیده می شدیم
3- شروع کلاسها و پیدا کردن دوستان جدید و زیاد !
در بدو شروع کلاسها من خواستم سوالهای سیاسی بپرسم که استاد ما گفت ما به عنوان نیروی انتظامی نمی توانیم در سیاست وارد شویم البته سوالهای من حدود نیم ساعت از کلاس را گرفت اصولا من در کلاس درس سوالاتی را راجب درس می پرسم و اگر قانع نشوم دلایل خود را میگویم و همین باعث ادامه گفتگو میان من و استاد می شد که بعضی وقت ها بحث ما به انتهای ساعث کلاس می کشید که درس وپرسش از سربازان و نمره هوتوتو و همین باعث شناخته شدن من در کلاس توسط استاد و سربازان می شد البته انگیزه من از پرسشها این بود که : جلوگیری از آشوبهای بعد از انتخابات که متولی ان نیروی انتظامی بود خیلی بهتر می توانست به این پسشها جواب بدهد .
در هفته اول شروع کلاس ها با تعداد قابل توجهی از بچه ها آشنایی پیدا کردم و هر روز این آشنایی به دوستی نزدیک می شد چه در آسایشگاه و چه در محیط پادگان .
البته بهترین و بد ترین چیز اموزشی همین دوستی هاست چون شما در شرایط سخت با هم هستید خیلی سریع اپیدمی دوستی بین شما گسترش پیدا می کند به شکلی که در اغلب موارد این دوستی ها تا اخر عمر یک انسان ادامه پیدا می کند فکر کنم این یک قانونه که هر چه در شرایط سخت دو نفر با یکدیکر دوست شوند تداوم دوستی انها زیاد است ضمن اینکه به اخلاقیات و مرام های دو طرف نیز باید توجه داشت .
4- دوستان خوب من
آقایان : سید رسول راست قدم - ابوالفضل حسینی - بهمن همتی از رشت - سجاد ستوده فر از رشت - مهرداد محمود نزاد از رشت - صالح طاهری از اصفهان - سروش نصیری - مهرداد سهیلی - رسول علیخانی از ساوه - محمد علی صفری - * سید کامیار رضامنش* - حسین کبیری سامانی از شهرکرد - اسمائل میکائلی - بهنام ( خاطره نویس گردان ) - حسین ( اولین میدان تیر ) - وحید کوهی از اراک - آرمان صادق صفت و وحید رستمی از رشت که همیشه اسمشونا اشتباه میکردم - سعید اقا جانی از رشت - امیر حسین مرادی از اصفهان - رضا مختار زاده از اصفهان- منشی گروهان فرزاد کاظمی و همکارش مهدی هزاوهء ( الیزابت ) - آقای انبار دار از اصفهان - مهران راهگان جانشین سرگروه ما و سرگروه اصلی که رفت مهدی نظریان ( آش ) - رسول از بچه های شمال - رضا خوش سیرت از شمال - مصطفی مشایخی نیا دوست وحید کوهی - ایمان متضرع از لاهیجان - مسئول بخاری - میثم و مجتبی شیطون های گردان - محمد نیرو هوایی ارتش - دوستی که روی 124 هزار پیغمبر گفتگو کردیم - رسول علیزاده مسئول اسایشگاه که رفت - سامی مهندس سامانی ( سامی یعنی بلند پرواز ) که خیلی زود رفت و در کویت به دنیا امده بود - پرویز جدیدی و دوستش مسئول چایی - پسر دوست داشتنی علی ترابی - علی اصغر کریمی - محسن نور محمدی - هادی خوشنام ارشد کلاس
البته شرایط این طور بود که تقریبا با همه 170 نفر گروهان می گفتیم و میخندیدیم ولی در این مدت کوتاه اسمشان در خاطرم نیست و صورت ماهشان در خاطرم است
من آدرس وبلاگما در یادگاری ها نوشتم هر کسی از دوستان که امد حتما در نظرات اسمشا بگه تا نظرش همراه با اسمش در همین پست درج بشه .
5- قسمتی از یادگاری های دوستان که برایم نوشتند
پست جدید
توصیه هایی برای سربازان آموزشی مالک اشتر اراک با کد 06 |
توصیه هایی برای سربازان آموزشی مالک اشتر اراک با کد 06 |
6 - فرماندهان گروهان ما
جناب سروان منصوری
یکی از فرمانده های ما که در خاطرات من به خوبی یاد میشه آقای منصوری هستند ایشان انسانی وارسته بزرگوار خوش تیپ و خوب هستند برایش آرزوی موفقیت دارم من در طول اموزشی به ایشان علاقه داشتم و دارم .
اقای پاپی
آقای پاپی هم جزء فرمانده های خوب بود خصلت بارز شوخ طبعی ایشان بود و کلا" بهاش اموزشی راحتر طی میشه
آقای تجلی
به نظر تمامی بچه ها بد ترین فرمانده همین آقای تجلی هستش در گفتگوها هم بعضی وقط ها عفت کلام نداشت و توحین می کرد کمی هم خود بزرگ بین بود من شخصا ازش خوشم نمی اومد
آقای قنبری
قنبری هم در فرماندهای بد دسته بندی میشه در این دوره آموزشی نتونست خود شا به من ثابت کنه نمی خوام بنویسم ولی از عدم شعور کافی رنج می برد .
آقای فلک الدین
البته جانشین فرمانده بود و همیشه با گردان ما بد بود بچه ها می گفتند با چهار فرمانده گروهان ما لجه برای همین به ما گیر میده البته فکر کنم با تجلی خوب و با منصوری بد بود صبح خروس خون بعد از صبحانه و نماز صبح در وسط فصل زمستان در حالی که هوا تاریک تاریک بود زیر دمای صفر درجه باید دقایق طولانی بنشینی تا فلک الدین بیاد اموزش بده اون وقط میگفت چند نکته هست خیلی هم سردتونه نمی خوام وقطتون گرفته بشه و یک ساعت حرف میزد چون میکرفون و بلند گو هم نبود صدا هم درست نمی رسید بچه ها هم مثل مار از سرما مستعسل شده و لول می خوردن فلک الدین هم همین طور میگفت . . .
7- خاطرات دوران آموزشی
متن رجزی که هر سه شنبه ها باید خوانده می شد و در طول هفته هم تمرین می کردیم
وقتی علم می بینم یاد علمدار می کنم ( 2 بار )
وقتی که غم می بینم یاد غم یار میکنم ( 2 بار )
آقا به عشق کربلا ( 2 بار )
میکشی عاقبت مرا ( 2 بار )
خونم حلالت آقا ( 2 بار )
جون ناقابلمو بگیر اما مرا کربلا ببر ( 2 بار )
چیزی ازت کم نمیشه بیا و آبرو بخر ( 2 بار )
حسین ثارالله ( 3 بار )
خیلی خنده داره هر روز برای همیاری مثلا برای آشپزخونه باید چند نفر را معرفی می کردن اونوقط قمبری انقدر بشین پاشو میداد تا یه نفر سوتی بده می فرستادس همیاری حالا شما فکر بکننین همه میخان از خنده بترکن ولی نمیشه مثلا یه نفر صورت شا میخارونه میگفت تو بیا هر کسی هم که مخندید میگفت تو هم بیا در همین حال منشی از پشت شیشه نیشاش تا بنا گوش باز بود
در یک مورد هم من انتخاب شدم که من و 7 الی 8 نفر از ساعت 15:30 تا 21:30 حدود 800 کیلو مرغ پاک کردیم تازه ساعت 21:30 که بچه ها رفتند آسایشگاه در بین راه یکی از بچه ها افتاد تو گودال 1 متری ضایعات اشپزخانه که به نکبت کشیده شد ( مهندس بود وجدان کاریش هم در حین مرغ پاک کردن بالا بود )
تصاویر
این تصویر مربوط به صبحگاه است یعنی سرهنگ قجری در صبحگاه بود و ما از جلوی صبحگاه باید رژه می رفتیم رژه کلاسیک در شنبه و رزه حماسی در سه شنبه
این تصویر هم موقعیه که میان دوره میدن
تصویری از درب ورودی پادگان مالک اشتر اراک با کد سازمانی 06
این تصویر هم مربوط به ارازل بسیار حرفه ای هستش معلومه دست هرچی قانون سربازیه از پشت بستن
پست جدید
توصیه هایی برای سربازان آموزشی مالک اشتر اراک با کد 06 |
تیکه بنداز کلاس من و چند نفر دیگه بودیم و وقتی هم استاد چراق سبز نشون میداد دیگه کلاس خیلی خوب می شد
با نشاط ترین بچه ها را من در بچه های شمال دیدم و وقتی دورهم جمع می شدن نشاط شون به قدری بود که دیگران را هم تحت تاثیر می گذشتن یادم نرفته روزای اول بهمن جان ارمان وحید و مهرداد در حالی که دیگر بچه ها تنها در تخت خود مشغول فکر کردن بودن بچه های شمال بازی می کردن می خندیدن و شاد بودن امید وارم همیشه شاد باشن ( میشه این احتمال را داد که چون در آب هوای خوب شمال بزرگ شده اند ، روحیه بالایی دارند)
به طور خاص اولین کسی که باهاش اشنا شدم ابوالفضل حسینی و اخرین فرد که از ساعت 2 تا 4 بامداد با هم نگهبانی می دادیم بهمن جان بود
همین حالا که این مطلب را مینویسم : دیروز ترخیص شدم یعنی دیروز صبح با بچه ها خداحافظی کردم و حدودا 37 ساعت پیش یعنی 3 بامداد با بهمن نگهبانی می دادیم البته من از وسط آموزشی دانشگاه قبول شدم و آموزشیا نصفه کار رها کردم العان ساعت 19 و 9 / 11 / 1388 هست
واقعا لحظه بدی بود موقع خداحافضی خیلی جلوی خودما گرفتم که چیزی شبیه ناراحتی در صورتم بچه ها نبینن برای همین نتونستم خداحافضی را طولش بدم و لحظه خداحافظی را سریع تموم کردم وقتی یک ماه اندی با بچه ها میگی میخندی شادی و ... دل بسته بچه ها میشی بچه ها را از جنس خودت میدونی و بعد میدونی بعد از خداحافظی دیگه نمی بینشون واقعا لحظه غم انگیزیه
امید وارم تمام بچه ها موفق و موئد باشن این وبلاگ پذیرای بچه های گردان جهاد کربلا ست .
بعد از یکسال اسامی بچه ها را می گذارم
اسامی بچه های جهاد کربلا پایه خدمتی دی ۱۳۸۸
گروها |
نامها |
|
گروه یک |
۱- رسول علیزاده ۲- سید کامران رضامنش ۳- ابراهیم آبرویی ۴- علی وثوقی نیا ۵- مجتبی فتاحیان ۶- حمید بخشی ۷- محمد رضا فرهادی ۸- هادی خوشنام ۹- اسمائل میکائیلی ۱۰- وحید بهرامی ۱۱- حسین کبیری سامانی ۱۲- رضا خوش سیرت ۱۳- سید حمید -
|
|
گروه دو |
۱- احمد نادری ۲- رضا حیدریان ۳- داوود شمسی خانی ۴- سعید یاری ۵- احسان رضا خانلو ۶- مجتبی امینی راد ۷- محسن نور محمدی ۸- آرمان صادق صفت ۹- پرویز جدیدی ۱۰- مهدی چراغعلی فرخ ۱۱- احسان نظری ۱۲- علیرضا صالحی ۱۳- مسعود نظری ۱۴- حامد جمالی
|
|
گروه سه |
۱- مهدی نظریان ۲- مهران راهگان ۳- امیر حسین مرادی ۴- امیر غلامی ۵- ایمان متضرع ۶- وحید کوهی ۷- مصطفی کریمی ۸- صالح طاهری ۹- سعید آقاجانی ۱۰- علی ترابی ۱۱- سجاد ستوده فر ۱۲- میثم نصرآزادانی ۱۳- علیرضا براتی نیا ۱۴- مجتبی شریفی
|
|
گروه چهار |
۱- رضا پیر علی ۲- علیرضا حقگو ۳- یاسر عبدلی ۴- علی رشیدی ۵- امین صالحی راد ۶- رستم جانعلی پور ۷- مهرداد سهیلی ۸- بهنام مطهری فر ۹- فرزاد مکینیان ۱۰- سامان ابراهیمی ۱۱- ابولفضل حسینی ۱۲- رسول عمرآبادی ۱۳- مجید صادقی فرد ۱۴- سامی مهندس سامانی
|
|
گروه پنج |
۱- بهرام سالمی ۲- علی یار شاهانی ۳- عماد مسدد ۴- سید محسن ظهیرالدینی ۵- اسمائیل قمری ۶- حسین صادقیه ۷- وحید آزادی ۸- حسین افضح وکیلی ۹- حمید رئیسی ۱۰- حامد گوهری ۱۱- احسان نظیفی ۱۲- روح الله شریفی ۱۳- حسین رضا خانلو ۱۴- مهرداد محمودنژاد
|
|
گروه شش |
۱- سروش نصیری ۲- پویان شمس ۳- مهرداد داوودی پور ۴- امیر حسیت قربانی فراز ۵- مصیب افراسیابی ۶- مصطفی مشایخی نیا ۷- محمد جواد حاجی هاشمی ۸- رسول علیخانی ۹- وحید رستمی ۱۰- محمد قنبری ۱۱- بهمن همتی ۱۲- علی اصغر کریمی ۱۳- محمد علی صفری ۱۴- حامد امیدی
|
|
گروه هفت |
۱- میلاد رنجبر ۲- احسان بهرامی ۳- امین نادری ۴- پیام محمودی ۵- اصغر شاطری ۶- سعید جلالیان ۷- بهزاد خاموشی ۸- سلمان محمودی ۹- مجید واحدی ۱۰- ناصر ریاحی پور ۱۱- حجت الله رضایی ۱۲- یدالله اله یاری ۱۳- محمد جمالی - ۱۴- فرزاد کاظمی
|
|
گروه هشت |
۱- مجتبی صفری زاده ۲- سید محی الدین افروزه ۳- فرهاد علیزاده ۴- محمد سجاد نجفی ۵- عارف کهن کار ۶- حامد خدادادی ۷- حسین ابراهیم ۸- بهنام شناعی ۹- حامد امامی ۱۰- محمد چراغی ۱۱- یعقوب هاشمی ۱۲- یحیی ملکی ۱۳- کامران نظری مقدم ۱۴- سعید حیدری
|
|
گروه نوه |
۱- میلاد محمد زاده ۲- اکبر کیوان ۳- رضا مختار زاده ۴- سید احمد احمدی ۵- حامد بکیان ۶- محسن بیرمی ۷- عرفان ناطقی ۸- نعمت الله محسن زاده ۹- مسعود رحمانی ۱۰- محمد رضا صفری ۱۱- بهمن نوروزیان ۱۲- مهرداد حمید زاده ۱۳- مهدی هزاوه ۱۴- محسن قربانی زاده
|
|
گروه ده |
۱- امید مقدس فر ۲- وحید جمالو ۳- محمود شمسی ۴- محمد حسین مرادی ۵- علی اصغر باقری دوست ۶- میثم اکبری ۷- امید حسین آبادی ۸- سید علیرضا احمد دوست ۹- محمد پاکزاد برزکی ۱۰- سجاد بهرام فر ۱۱- حسین اکبری ۱۲- علیرضا جدی ۱۳- هادی فعلی
|
|
گروه یازده |
۱- بهنام زمانی ۲- رضا سواد کوهی ۳- محمد صادق امیری ۴- احسان زوار ۵- جابر عابدی ۶- منصور لطفی ۷- مجید سبحانی شهرستانی ۸- احمد نیک خواه ۹- جواد صفایی ۱۰- فرهاد استادی ۱۱- مجتبی اخگر ۱۲- پدرام عظیفی ۱۳- اسمائیل فرجی ۱۴- مجتبی همتیان
|
|
گروه دوازده |
۱- علی نادری ۲- میلاد حسینی ۳- ایمان - ۴- مجید رجبی ۵- مهدی کیان آبادی ۶- ابراهیم قمری ۷- محمد رضا ناظر فخاری ۸- رضا محمدیان ۹- مجید سهرابی ۱۰- مهرداد عابدی ۱۱- محمد جواد حقیقی ۱۲- مجید زندی ۱۳- امین - چالان ۱۴- سعید ابراهیمی
|
|
مطالب مشابه :
توصیه هایی برای سربازان آموزشی مالک اشتر اراک با کد 06 (2)
17 ژانويه 2011 ... تصاویری از پادگان مالک اشتر اراک <<<<<. اینکه باید چه وسائلی با خود ببریم در مقاله شماره یک توضیح داده ام و در ادامه آن نکات ، اینها را نیز اضافه
در مورد پادگان مالک اشتر اراک ناجا
قسمت اول و دوم در لینک زیر است به دلیل طولانی شدن و دیر لود شدنش مجبور شدم ادامه مطالب را در این پست درج کنم. توصیه هایی برای سربازان آموزشی مالک اشتر اراک با
توصیه هایی برای سربازان آموزشی مالک اشتر اراک با کد 06 (7)
4 ا کتبر 2011 ... من هم به نوبه خودم میخوام به همه دوستانی که اعزامی آبان مالک اشتر هستن بگم که جای هیچ گونه نگرانی نیست و دوره آموزشی توی این پادگان بسیار جالب و
پادگان مالک اشتر اراک
... اعزام به خدمت شدیم. از شانس بد و بخت برگشته من افتادم پادگان مالک اشتر اراک . ... انقدر تو گوگل دنبال پادگان مالک اشتر نگرد می ری برات جالبه اولش دلت می گیره.
توصیه هایی برای سربازان آموزشی مالک اشتر اراک با کد 06 (8)
3 دسامبر 2011 ... ... عکس : [email protected]. صفحه مورد نظر : عکس های یادگاری از سربازان مالک اشتر اراک. >>>>> تصاویری از پادگان مالک اشتر اراک <<<<<
ماموريت نوروزي
اعزامی های اسفند 86 پادگان مالک اشتر - ماموريت نوروزي - خاطرات و نظرات برو بچه اعزامی ... شب 6 فروردين به اراك رسيديم صبح فردا با برگشتن گروه اول ' گروه دوم راهي
توصیه هایی برای سربازان آموزشی مالک اشتر اراک با کد 06 (4)
4 آوريل 2011 ... توصیه هایی برای سربازان آموزشی مالک اشتر اراک با کد 06 (4) ... زیادم نمیخواد وسیله ببرید چون کلی وسیله هم پادگان میده که در مقاله اولیه گفتم
توصیه هایی برای سربازان آموزشی مالک اشتر اراک با کد 06 (3)
17 فوریه 2011 ... توصیه هایی برای سربازان آموزشی مالک اشتر اراک با کد 06 (3) ... من بجای اینکه اول اردیبهشت 90 ساعت 7 صبح پادگان باشم ساعت 5 بعدازظهر میرسم.
پادگان آموزشی مالک اشتر اراک : گردان کربلا گروهان جهاد دی 88
29 ژانويه 2010 ... 1- روز اعزام به سربازی. اول دی ماه بود که رفتم به شهرک آزمایش برای اعزام می دانستم که کد 06 مربوط به پادگان آموزشی مالک اشتر اراک است وقتی رفتم
گردان قدس - گروهان ایثار
دلیل نوشتن این مطالب این است که خودم از لحظه ای که متوجه شدم پادگان مالک اشتر افتادم ... از افرادی که فاصله محل زندگی آنها کمتر از ۵ ساعت تا اراک است ( اصفهان - اراک
برچسب :
پادگان مالک اشتر اراک