روزی و روزگاری ؛شب چله، پای کرسی و قصه های مادربزرگ ازحجت مشرفی( نوید تربت )
روزی و روزگاری ؛
شب چله، پای کرسی و قصه های مادربزرگ
حجت مشرفی
یه اتاق نشیمن بود و یه کرسی چوبی بزرگ با یه لحاف چهل تیکه و یه پنجره بخارگرفته که وقتی پاکش می کردی تا ته حیاط به سفیدی می زد، برف می بارید، تا زانو برف بود، سپیدی بود و سکوت، خوشحال بودیم که مدرسه ها فردا تعطیله و منتظربودیم تا همگی دورهم جمع بشیم.
یادتونه...بله با شمام، شماجوونای قدیم، شمایی که حالا دیگه گردپیری زمونه موهای سیاه،تیره و براق تون را سفید کرده و شدین پدربزرگ و مادربزرگ.
راستی، راستی، یادش بخیر. یه کرسی و یه بخاری کنده ای و یه سماور زغالی و یه دنیا خاطره...
کاش کرسی نمیشکست ،کاش کنده های بخاری هنوز میسوخت و گرما میداد، کاش زغالهای سماورخاکستر نمیشد و چایی دبش دارچلینگ قندپهلو میخوردیم. کاش قصه های مادربزرگ مثل خودش قاب دیوار نمیشد.
وکاش میخوندیم.
برف می بارد به روی سنگ و خاراسنگ
کلبه ها خاموش، دره ها دلتنگ
بله، تموم این کاشکیها، توی یه شب بلند، بلند، یعنی شب یلدا اتفاق افتاد.
الان که دارم براتون مینویسم ،دلم برای اون شب ها تنگ شده .
شما چطور؟ دل بدین تا براتون بگم. یه دقیقه صبرکنین تا زیر چراغ سه فتیله ای آب رنگ جهاز مادرم رو که روش یه هرکاره داره قورمه شب چلهرو با نون جزغاله ای میپزه کمکنم. حالا که یادتون اومد، میریم باهم به اون قدیما، قدیم ندیما، وقتی که یه سینی مسی بزرگ بزرگ که دیواره هاش دلابر ،دلابر بود و توش، مادربزرگ یه عالمه چیزی چیده بود.
یه کاسه سبز سفالی بزرگ با دونه های انار که روش پرگُلپربود، یه کاسه آجیل، شیرینی و نخود مشکل گشا، یه کمی خرما، حلواجوزی، یه دیس گل قرمزی که توش یه هندونه سرخ قاچ کرده بود. یه سینی پر از شیرینی زنجفیلی که صبح داده بودن تاتوی تنور نانوایی شاطر زینل خوب بپزه و آتیشی اش کند و سوهان سوغاتی قم که اقدس خانم همسایه براش تیکه و تعارف از کنارحرم حضرت معصومه آورده بود و یه سماورزغالی کنار اتاق که داشت چایی توی قوری گلسرخی رو دم میکرد.و فنجون هایی که کمرباریک بود و شاه عباسی و آب نبات کشیهایی که از کوچه شیرچهارسوق گرفته بود.
حالا دیگه یادتون اومد شماهم دل تون تنگ شده
تازه کجاشو دیدین...؟
سفره که روی کرسی پهن میشد. بساط قورمه و نون جزغاله و آبگوشت کله به پا میشد و چندتا کاسه ترشی سیر،یه پارچ مسی دوغ که از ماست توی خیک کنارصندوقخانه درست کرده بود میگذاشت کنارسفره و بسم الله....
مرگمون بود، وقتی مادربزرگ صدامون میکرد و میگفت: بچه جون،بلند شو برو از کنارحیاط، کنارباغچه برفا رو کناربزن از زیر خاک هویچ رسمی که بهش زردک می گفتیم بیار... تازه یادش بخیر ...مرباهای بهی که از به های درخت گوشه حیاط توی دیگ مسی درست کرده بود، با ماست قاطی میکردیم و میخوردیم. گاهی هم از برفای تمیز توی حیاط با شیره انگور مادربزرگ، برف شیره درست میکردیم.
بساط شام که جمع میشد، کاسه انار میآمد جلو، تا چربی قورمه ها آب بشه. اونجا بود که قصه مادربزرگ شروع می شد.
آره ننه، اون زمونا از خونه آقا بزرگت برام شب چلهگی آورده بودند...آخه سال اولی بود که به عقد هم درآمده بودیم. صدای درشکه که از تَه کوچه میآمد ، می فهمیدیم که مثل خنچه برون دارن شب چلهگی میارند.
قصه مادربزرگ، با رسم و رسومات ساده و بیآلایش قدیمی اش ادامه داشت تا اینکه خان دایی تفألی به حافظ زد و نیم نگاهی به ابیات شاهنامه که تا پاسی از شب میگذشت.
و اما درددلی با جوونای امروزی؛ بیاین یادگاری مثل شب یلدارو برای ساده بودنش، دورهم نشستن، صله رحم به جا آوردن، حرمت و احترام بزرگتررو داشتن و زیر یک سقف کنارکانون گرم خانواده بودن و از ادبیات کهن ایران استفاده کردن و خیلی چیزها دیگه رو به ارزونی نفروشیم و آنها را لابه لای تلفن های همراه و پیامک هایی که همه چیزو اَزَمون گرفته و داره روز به روزسنت های دیرین و پاک عاطفی و لطیف و مهربان ایرانی رو کم رنگ و بی رنگ میکنه گم نکنیم.
و به آقا دامادهایی که امسال به حرمت و احترام بزرگترین مرد تاریخ اسلام حسین ابن علی(ع) رسم بلندترین شب سال را قبل از ماه محرم انجام دادند دست مریزاد میگیم.
مطالب مشابه :
چیدمان میز عروسی - نامزدی و بله برون
هنر و مهارتهای زندگی - چیدمان میز عروسی - نامزدی و بله برون - دکوراسیون سفره عقد تزیین خنچه
مدل های زیبای چیدمان و میوه آرایی سفره عقد
این کلکسیون رویایی و بسیار زیبا از خنچه عقد پارمیس تقدیم مدل تزیین دفتر بله برون و سند
تزئین کله قند
ایده های زیبا - تزئین کله قند - تزئین کله قند . وسائل مورد نیاز : کله قند. تور به رنگ دلخواه
میز آرایی جدید و زیبا جهت مراسم عروسی - بله برون - نامزدی و ...
هنر و مهارتهای زندگی - میز آرایی جدید و زیبا جهت مراسم عروسی - بله برون - نامزدی و
مرثیه عشق (4)
خنچه برون ساعت پنج شروع میشه تا من برسم خونه ساعت میشه یه ربع به پنج، یه ساعت هم کارمه تا
جا حلقه ای برای مراسم حلقه برون ( یه مراسمه دیگه خب!) سفارش مشتری
هنرکده ریما - جا حلقه ای برای مراسم حلقه برون ( یه مراسمه دیگه خب!) سفارش مشتری - جدیدترین و
روزی و روزگاری ؛شب چله، پای کرسی و قصه های مادربزرگ ازحجت مشرفی( نوید تربت )
صدای درشکه که از تَه کوچه میآمد ، می فهمیدیم که مثل خنچه برون دارن شب چلهگی میارند.
رمان مرثیه ی عشق2
خنچه برون ساعت پنج شروع میشه تا من برسم خونه ساعت میشه یه ربع به پنج، یه ساعت هم کارمه تا
برچسب :
خنچه برون