رمان ترسا

یعنی من نمی دونم که این ساعت لعنتی چرا ای قدر زنگ می زد . زود بیدار شدم وساعت و گرفتم و پرتش کردم سمت دیوار تا صداش قطع شه. اخیش قطع شد دوباره وی تخت دراز کشیدم و پتو رو کشیدم روی خودم و سعی کردم که بخوابم اما مگه می شد از سر و صدای جارو برقی مامان ادم خوابش ببره ... وااااااااااااای مامی اروم و بی حوصله پا شدم و رفتم جلوی اینه از دیدن قیافه ی خودم خواب از سرم پرید و یه جیغ بلند کشیدم .انگار که اژدهای سه سرو دیده باشم . حوله رو گرفتم و زود رفتم حموم یکم که دوش گرفتم و سر حال شدم پا شدم که دیگه برم پایین اول لباس پوشیدم بعد برای اطمینان که دوباره اژدها نباشم رفتم جلوی ایینه .وااااااااا ! چه تغیرری ایجاد شد یهو در من . از دید قیافم هر روز البته بعده حموم خوشم می یومد و هی برای خودم غر می دادم اخخخخخ جون من چه قده نازو به خودم می نازم . یکم به قیافم دقیق شدم چشای درشت و ابی و دماغ عروسکی با لب ها ی درشت وای که من عاشق موهای بلنده حالت دارم بودم که البته خیس که می شد فر می شد. او راستی باید برم پایین ... یه نگاه به ساعت کردم دیدم ساعت دهه یکی زدم تو سرم و گفتم خاک تو سرت با این خود خواهیت احمق جان . در و باز کردم و برای این که مامان سرم غر نزنه یواش داشتم می رفتم تو اشپزخونه که یهو مامان غافل گیرم کرد . وای حالا بیا هو خوبی کن بعدم برو کتک بخور . مامان با قیافه ی در هم و بر هم به من نگاه کرد و گفت: تو مگه امروز کلاس نداشتی ها مگه نباید می رفتی دانشگاه هان نگو که دوباره خواب موندی می خوای بیام حتما با کفگیرو ملاغه بلندت کنم ؟ مامان با غرغر از کنارم رد شد و همین طوری هم می گفت:من نمی دونم این چرا هیچ وقت کلاس مهم نداره اوووففففففففف از دسته این بچه هاااا... یه اخیشی کردم و رفتم صبحانمو خوردم و بعدم تا شب فیلم و اینا دیدم .این قد باحال بود که همه هم فیلم ترکی بودن وای که چه جیگرایی بودن اههههههه لعنتی اخه چرا من ایرانم ...لعنتی ... صبح که بیدار شدم بابا و مامان داشتن با خوشحالی با هم خوش و بش می کردن روز تعطیلی چه حوصله ای داشتنا واااااااای! کله ی سحر . داشتم می رفتم سمت یخچال که با صدای مامان خشک شدم . مامان:ترسا جان امروز حامد زنگ زد گل پسرم داره از امریکا بر می گرده برای یک ماهی هست فداش شم ... من:چی داره چی کار می کنه حیفه اون امریکا نیست این خنگول داره بر می گرده ایران ایییییییی بابا. مامان :اااااا هنوز ان بیچاره نیومده تو شروع کردی زلیل مرده بلند یه جیغ کشیدم و رفتم توی اتاقم و تا شبم قهر کردم و بیرون نیومدم . یعنی چی من با این که یه برادر بیشتر نداشتم ولی ازش بدمممممممم می یومد چون همیشه گیر می داد چون خودش هر قلطی می کرد و به من که می رسید اههههههههه دوست دارم برم خفش کنم عوضی رو ای بابا حالا من باید این دراکولای وحشت ناک رو تا کی تحمل کنم ؟ااییییییی داده بی داد

ادامه دارد

نیشم و باز کردم و گفتم : مامان جان من امروز کلاس خاصی نداشتم که...


مطالب مشابه :


24 تقاص

رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان 179-رمان تقاص.




33 تقاص

رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان 179-رمان تقاص.




34 تقاص

رمان رمان ♥ - 34 تقاص رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل




رمان ترسا

رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل,رمان 179-رمان تقاص.




40 تقاص

رمان رمان ♥ - 40 تقاص رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل




برچسب :