خانه ی متروکه (( قسمت بیست و چهارم و بیست و پنجم و بیست و ششم))

خانه ی متروکه

 

 

 

 

 بیست و چهارم

 

فلش بک

 

کریس از توی فکر بیرون اومد و فهمید که چرا این همه چیز براش اشنا بود.

 

به دختره نگاهی انداخت وگفت :

 

کریس : خب چه ارتباطی به تو داره؟

 

دختره:توی توضیح نوشته بود دختری هست که روحش در عذابه

 

کریس:خب که چی؟

 

دختره:من همون دخترم

 

چشم همه مخصوصا کریس گرد شد

 

کریس:من باید چیکار کنم؟

 

دختره: توباید روح من و ازاد کنی

 

همه به جز کریس گفتن:چجوری؟

 

دختره به در اشاره کرد و در خود به خود باز شد .

 

دختره: به همتون 1:30 ساعت وقت میدم که از این خونه برین بیرون ، ولی توجه داشته باشین که این خونه دیگه شکل قبل و نداره

 

کریس: یعنی چی؟ منظورت چیه ؟

 

که دختره نا پدید شد .

 

کریس دختره رو صدا زد ولی جوابی نشنید رو به بچه ها گفت:

 

کریس:زود باشین باید بریم

 

همه به سمت در رفتن .........................

 

 

 

 

 

قسمت بیست و پنجم

 

در رفتن ، وقتی رفتن بیرون دیدن همه چی تغییر کرده .

 

دور هم جمع شدن و قرار شد همه دونفر دونفر با هم باشن.

 

کریس و کیو، ملی و جونگی، لینا و هیون، الک و هیونگ، الهه و یونگی.

 

همه پشت هم حرکت کردن .

 

کریس و کیو با تعجب نگاه میکردن ، وقتی هم چشمشون  به هم می افتاد لبخند میزدن و به سمت دیگه ای نگاه میکردن .

 

ملی و جونگی باهم بحث میکردن .

 

لینا و هیون که به هم نگاه نمی اندختن اصلا همدیگه رو ادم فرض نمی کردن.

 

هیونگ هم به الک چسبیده بود از ترس الک هم میگفت:

 

الک: ولم کن ولم کن  اه ، کنه ولم کن

 

ولی هیونگ همچنان کنه بود.

 

الهه و یونگی به هم چسبیده بودن از ترس ، تا این که به در خروجی رسیدن .

 

در باز بود.

 

همه به سمت در دوییدن و از در خارج شدن.

 

وقتی همه رو شمردن دیدن دو نفر کمه.................

 

 

 

 

 

 

 

قسمت بیست و ششم

 

دیدن اون دوتا ملی و لینا بودن.

 

کریس به سمت هیون و جونگی برگشت وبا عصبانیت گفت:

 

کریس:پس شما تو این همه مدت چیکار میکردین؟

 

جونگی:من چیکار کنم خودش کله شقه  وهیون ادامه داد:

 

هیون:به ماچه؟ می خواستن انقدر ورجه وورجه نکنن که گم نشن.

 

جونگی هم به علامت مثبت سرش و تکون داد.

 

کریس:هر دوتون ببندید غاره افریقا رو

 

ونگاه عصبانی به هر دو تاشون انداخت .

 

می خواست بره داخل که کیو دستش و گرفت و گفت:

 

کیو: بهتره این کارو نکنی

 

کریس با عصبانیت:نمی تونم خواهرامن، من به خواهرام وفا دارم نه مثل شماها( هوی درس حرف بزن اعصاب ندارم)

 

ودستشو کشید و کیو گفت:

 

کیو: اما..........

 

کریس اجازه نداد کیو حرفشو ادامه بده وخیلی سریع داخل خونه شد.

 

همه جارو گشت  ولی پیداشون نکرد .

 

با نا امیدی به اتاق ته سالن رفت و دیدکه ملی و لینا دارن عقب،عقب میرن .

 

درسته همون دختره جلوشون ظاهر شده بود.

 

کریس با تمام توانش و با صدای خیلی بلند گفت:

 

کریس:هی ولشون کن............

 

 

 

 

 

 

 

امیدوارم خوشتون اومده باشه

 

 

 

 

 

1-چطور بود؟

 

2-از کدوم قسمت خوشتون اومد؟

 

3-زوج ها به هم میاد؟( اونی ها ناراحت نشینا اگه دوس دارین خودتون و جای هر کدوم از دخترا فرض کنین)

 

4-کدوم زوج  رو دوس دارین؟

 

5-کم بود یانه؟

 

 

 

 

ممنونم که همراهیم کردین

 


مطالب مشابه :


خانه ی متروکه ((قسمت بیست و یکم و بیست و دوم و بیست و سوم))

خانه ی متروکه قسمت بیست و یکم و همه با سرعت به عقب رفتن . در گاو صندوق کاملا باز شده بود .




دانلود Crystals of Time – بازی کریستال زمان

دانلود بازی های کم با خود به سرزمینی متروکه می برند و خانه ای که در Crystals of Time




معرفی شهربازی شهر رویاها (+تصاویر نمونه و واقعی)

منطقه بازی کودکان شامل 10نوع تجهیزات 3- خانه متروکهخانه متروکه از تمام تکنولوژیهای




خانه ی متروکه (( قسمت بیست و چهارم و بیست و پنجم و بیست و ششم))

خانه ی متروکه بیست و چهارم فلش بک کریس از توی فکر بیرون اومد و فهمید که چرا این همه چیز




بازی کامپیوتریUP

بازی های کامپیوتری می کند که تنها خانه او از در کل به سرزمینی متروکه منتقل می شوید و بعد




.::: دانلود فیلم Jumanji 1995 دوبله فارسی با لینک مستقیم :::.

دانلودوخرید بازی کامپیوتری ستاره باران - .::: دانلود فیلم Jumanji 1995 دوبله فارسی با لینک مستقیم :::.




برچسب :