فوت حمیدهء عضدی نوهء امیراعظم حاکم استرآباد و قومس در دوران قاجار
حمیده عضدی یک شاهزاده خانم ایرانی که محافل اشرافی اروپا او را با
نام پرنسسهاموش می شناختند هفته گذشته در بیمارستانی در محله
ایلینگ در غرب لندن، درحالی درگذشت، که مدت ها بود آلزایمر خاطره
روزهای پرماجرای زندگیش را که به کارقصه ای بلند یا فیلمی سینمایی
می خورد پاک کرده بود . او هفتاد سال در ایران و کشورهای آمریکایی
وارویایی، محفل مجللی داشت و درسالون خود میزبان مشهورترین
چهره های سیاسی و هنری جهان بود و شاهد بسیاری از قصه های
پشت پرده محافلاشرافی و نامداران.
محفل او در قصر امیراعظم شاهرود، باغ بزرگ عضدی در شمال
تهرانو استودیو سن سباستین در خیابان مالارد لندن میزبان
نام های بزرگ بودند که خبرچیناننشریات جنجالی سال ها برای
صید پشت پرده هادور آن می چرخیدند.
حمیده، نواده امیراعظم، نوه فتحعلیشاه قاجار و حاکم استرآباد و
شاهرودبود و یکی از دو دختر یدالله عضدی سفیر و دیپلمات و وزیر
خارجه پیشینایران. او و خواهرش عزیزه که از مترجمان به نام بود
و بیش از ده کتاب درباره هنر و فرهنگ به ترجمه وی به فارسی
منتشر شده است، از طریقمادر نوه وثوق الدوله نخستوزیر و ادیب
مشهور سال های بعد از مشروطه بودند.یدالله عضدی پدر هاموش،
شاهزاده ای بود که تاریخچه خیابان لاله زار از وی به عنوان کسی یاد
می کند که اول بار سوار بر اتومبیل کوپه سفید روبازش ، همراه
خانمی بیحجاب در آن دیده شد. او از هفده سالگی حکومتو لقب
امیراعظم گرفت و به حکومت مورووثی در شاهرود و دامغان منصوب
گشت. سقوط سلسله قاجار هم از رشد و ترقی وی نکاست و در
دوراننخست وزیری سردار سپه و به حمایت عبدالحسین تیمورتاش
کهدر دورانجوانی رفیق و رقیب او در زیباپسندی و خوش پوشی و
خوش باشی بود، به کار دولتی رفت و با آغاز سلطنت رضاشاه به
وزارت خارجه منتقل گشت و مامور خدمت در آلمان شد. عضدی در
زمان جنگ بارها به ماموریت های خاص رفت و در دوران سلطنت
محمدرضا شاه پس از چند بار وزارت سرانجام در دولت جعفرشریف
امامی در سال ۱۳۳۹ وزیر خارجه شد.
حمیده عضدی در جوانیدختران عضدی ابتدا در زمان ماموریت پدر در آلمان ، در مدرسه
معتبری درمونیخ پانسیون شدند و با بسیاری از فرزندان اشراف
و شاهزادگان آلمان وپروس همدرس، از جمله با دو دخترخوانده
مارشال هیندنبورگ، رییس جمهور وقت آلمان. حمیده در پایان
مدرسه، همراه پدر که شارٰژ دافر ایران در واشنگتن شده بود
به آمریکا رفت و مدتی مدل لباس بود و سرانجام از معتبرترین
مدرسه طراحی نیویورک - پرات - دیپلم طراحی داخلی گرفت.
زبان آلمانی اولین زبان خارجی بود که هاموش آموخت، اما
بعدها در زندگ پرماجرایش تا میان سالی به شش زبان دنیا
با راحتی و تسلط حرف می زد و در نمایشنامه های معمولا
کمدی منظوم که در میهمانی ها اجرا می کرد به همه این
زبان ها شعر می گفت و شعر می خواند.
اولین ازدواج هاموش، با همکلاس مونیخ خودکاوه فرمانفرماییان
بود که هفتسالی بیشتر نپایید و مدتی بعد به خانه علیرضاهروی
دیپلمات و سال ها قایممقام وزارت خارجه رفت که این ازدواج هم
چند سال بعد به جدایی کشید.
حاصل این دو تجربه دختری - نسرین فرمانفرماییان - و پسری -
محمد رضا هروی - بود.
با مرگ پدر، ارث بزرگی از املاک وسیع شاهرود و ولی آباد تهران
به حمیدهو عزیزه رسید.
هاموش در خانه مجلل پدری خود در تهران به تعبیر اروپاییان یک
سالون بامحفلی به راه انداخته بود که درخاطرات وسفرنامه های
بسیاری ازکسانی که دردوران رونق اقتصادی ایران بعد از ۲۸ مرداد
به تهران آمدند و در بخشهای مختلف سیاسی و اقتصادی به کار
مشغول شدند از این «سالون» یادشده است.
یکی از آنان یک ایرلندی خوش قیافه و هنرمند بود با هنرهای بسیار
و خاطراتی
از ماجراجویی هایش، یان بوهلر. شوهر سوم، یک ماجراجوبوهلر که
در تهران یک موسسه پیمانکاری مهندسی به ثبت رسانده بود بخت
خود را وقتی گشوده دید که میهمان محافل هاموش شد و چنان که
زندگی نامهنویسش آنتونی وین نوشته پیش از آن که با هاموش
ازدواج کند از طریق آشنایی هایی در محفل او به قرارداد بزرگی
دست یافت که خط لوله گاز از اهواز بهآستارا بود، خط لوله ای
که زودتر از موعد به پایان رسید و با حضور پادشاه ایرانو پادگورنی
رییس جمهور شوروی افتتاح گشت و از همان طریق آرزوی قدیمی
ایرانیان به داشتن کارخانه ذوب آهن برآورده شد.
روزنامه ایندیپندنت در هنگام مرگ بوهلر از وی به عنوان یک مهندس
معجزه گر وماجراجو یاد کرد که پروژه هشتصد میلیون دلاری انتقال
گاز را اداره کرد که ده کمپرسور در بین راه داشت تا آن را از ارتفاع
۱۴ هزار پایی کوه های زاگرس عبور دهد، کاری که پیش از آن هیچ
کس در غرب و روسیه باور نداشت و کسی پیش از این ایرلندی در
دوران جنگ سرد چنین پروژه ای را در سر نپرورانده بود.
یان بوهلر، مهندس ماجراجوی ایرلندی، همسر هاموشبه نوشته این روزنامه، یان بوهلر که از سال ۱۳۳۶ به جنوب ایران
آمده و پیمانکارنفتی بود و همان جا هم با یک بلژیکی ازدواج کرده
بود، بعد از چند سال اقامت دراهواز و شیراز سرانجام گذارش به
تهران افتاد و از آن جا به میهمانی خانه هاموشراه برد و فردای آن
روز بوهلر یک سبد گل سرخ همراه کارت خود برای صاحبخانهفرستاد
و از آن زمان بود که موقعیت های مختلف برای او پیش آمد و آشنایی
باطبقات بالای ایرانی و خارجیانی که به محفل هاموش راه داشتند
گام های موفقیتوی را هموار کرد.
ایندیپندنت نوشته آن چه یان بوهلر را به هاموش پیوند داد و با وی
ازدواج کرد
علاوه بر موقعیت های کاری، دسترسی او به طبیعت دست نخورده
و رویاییایران بود که بوهلر شعرها در وصف آن سروده چه زمانی
که با دو قوچ شکاریخود به شاهرود می رفت و چه زمانی که در
بیابان های اطراف ولی آباد ملکنزدیک تهران خانواده عضدی با
طبیعت درگیر بود.
وقتی نام هاموش چنان که از اواخر دهه چهل همه جا نوشت،
شد پرنسحمیده عضدی - بوهلر ، انگار بخش اصلی ماجراجویی
ها آغاز شده بود و این تنهادر محفل او نمی گذشت که هیچ گاه
بدون میهمان نماند بلکه در آن زمان تهران یکی از مقصدهای
خانواده های اشرافی، جهانگردان صاحب عنوان و نامداران
عرضههنر و فرهنگ بود.
دیلی میل چاپ لندن زمانی که روابط اولیور هوار هنرشناس
انگلیسی، با دایانا همسرولیعهد بریتانیا از پرده به در افتاده بود،
از دلبستگی شدید این کارشناس هنر اسلامی به تهران نوشت
و همان زمان از "پرنسس هاموش" پرسید هوار که بارها به
دعوت شما در تهران به محفلتان آمده بود چگونه شخصیتی
است و جواب شنید: وی با آنچشمان آبی با شعرهایی که
می خواند و گیتار اسپانیول که می زد می توانست دل هر کس
ببرد.در سفرنامه ها و گزارش های مختلف از شاهزاده خانم مایکل
کنت، خاله زاده ملکه بریتانیا، شهردار لیندسی، شهردار پیشین
نیویورک، دیوید سولزبرگر از سهامدارانو صاحبان نیویورک تایمز و
مورگان فرزند شکارچی بنیان گذار بانک مورگان به عنوان میهمانان
محفل هاموش در شب های ستاره باران شاهرود یاد شده است.
جاییکه امیریه، خانه مسکونی امیراعظم بعد از چند بار ترمیم و
بازسازی بار دیگر رونق دیده و در بهار و فصل جادویی پاییز آن سامان
میزبان اهل ذوق و هنر ازهمه جهان می شد. از چشم مردم شاهرود
آن ها میهمان نوه امیراعظم بودند، هم او که میهمانان پرنسس
صدایش می کردند. انگور و انارهای باغ های امیریه از همین جا
صادر می شد و زمانی تنها هارودز لندن عرضه کننده آن بود.
در سال ۲۰۰۰ هم کشتی تفریحی بوهلر و هم استودیو اگوستین جان فروختهشد و آن دو به آپارتمانی در قلب لندن رفتند و برای نخست بار در زندگی هاموشاین جا خانه وی نبود بلکه آن را اجاره کرده بودند. چنین بود که وقتی بوهلر بهبیماری آلزایمر مبتلا گشت دیگر روزها می گذشت که منتظر هیچ میهمان و احوال پرسی نبودند. بامرگ بوهلر در ۲۰۰۹ زندگی از آن هم بیشتربرای پرنسس هاموش سخت شده بود منتها دیر زمانی نگذشت که او خود نیز همه چیز را از یاد برد وخانه پرستاران محله ایلینگ آخرین منزل او شد.در ده ساله منتهی به انقلاب، نوه امیراعظم دیگر یک چهره داستانی شده
بود. بوهلرهمچنان ماجراجویانه در کوهپایه ها همراه مهندسان و کارگران
در کار ساختن راه و کشیدن لوله ها بود، گاه هاموش هم خانه مجلل و
میهمانان اشرافی را و امی نهاد بههمان راه های دور و کوهپایه ها
می رفت و در این زمان با چکمه ای که پوشیده بود و قد بلندش را بلندتر
نشان می داد با زنان روستایی سخن می گفت و گاه هم آنان راتشویق
به بافتن و ساختن چیزهایی می کرد که بهترین خریدارش خود او بود.
پایان قصهها
اما این همه با انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ یکباره بر باد رفت . برای
ماجراجویی مانندبوهلر که پیش از آن در کانال سویز و در سلسله
جبال اندو در اسپانیا طرح های بزرگ را اجرا کرده بود چنان که خود
در شعری سروده ایران تنها سرزمینی بود که همه چیزداشت و به
خصوص جایی که امن و راحت بود او و دوستان زن و مردش با
گیتارهاورقص های فلامینکو در همه سوی کشور خوش گذراندند.
بعد از خروج هاموش و یان بوهلر از ایران و رها کردن املاک و
کارخانه قند شاهرود و ولی آباد و خانه اشرافی تهران، آن دو در
شصت سالگی نگرانی چندانی نداشتند و بههمان زندگی پرهزینه
و ماجرایی ادامه دادند. بزودی با خرید استودیو اگوستین جان در
خیابان مالاردلندن یک محل تماشایی باسلیقه هاموش و عتیقه ها
و دست ساخته هایزیبایی که بوهلر از همه جهان جمع آورده بود،
برای صاحب نامانی از هر جا پیدا شد ومیهمانی های خاطره برانگیز
تکرار گشت. تنها پروژه ای را که شرکت بوهلر پس ازانقلاب ایران
به دست آورد گازرسانی در مالزی بود اما این بار دلبستگی او به
طبیعت چندان قوت گرفته بود که بعد از ملاقاتی با هواداران محیط
زیست و خبر شدن از نگرانی برای فیل های منطقه، از طرح خود
دست کشید.
در سال ۲۰۰۰ هم کشتی تفریحی بوهلر و هم استودیو اگوستین جان
فروخته شد و آندو به آپارتمانی در قلب لندن رفتند و برای نخست بار
در زندگی هاموش این جا خانه وی نبود بلکه آن را اجاره کرده بودند.
چنین بود که وقتی بوهلر به بیماری آلزایمر مبتلا گشت
دیگر روزها می گذشت که منتظر هیچ میهمان و احوال پرسی نبودند.
با مرگ بوهلر در۲۰۰۹ زندگی از آن هم بیشتر برای پرنسس هاموش
سخت شده بود منتها دیر زمانینگذشت که او خود نیز همه چیز را از
یاد برد و خانه سالمندان ایلینگ آخرین منزل او شد.
در همین خانه تنها دخترش نسرین فرمانفرماییان روز دهم نوامبر
جشن تولد کوچکی برایش تدارک دید. چشم های خالی نوه امیراعظم
دیگرهیچ خاطره ای نشان نمی داد.جز دختر خود کسی رانمی شناخت
و هیچ یادی از جشن تولدهای تماشایی خود نمی کرد که گاه ده ها
تن را به شادمانی وامی داشت. املاک رها شده، تابلوها و دستساخته
هایش همه رفته بودند و او مانده بود بی خبر از سرگذشت، تا هفته ای
بعد ازآخرین جشن تولد در نود و یک سالگی تن رها کرد.
منبع : بی بی سی فارسی
امید - پاتوق وبلاگ نویسان شاهرود
مطالب مشابه :
فروش 3000 متر سوله در 80000 هزار متر زمین در میامی مشهد - 100% فروشنده
خریدوفروش تخصصی املاک, 40 کیلومتر بعد از شاهرود از سمت تهران بسمت مشهد مشاور املاک;
پیش شماره و کد تلفن استان سمنان 023
0273332 شهرك صنعتي/شاهرود 0232477 شهرك صنعتي/علي آباد 0232444 2-4-مشاور املاک در
اسامي دفترخانه هاي شهر سمنان- مهديشهر -شهميرزاد
شاهرود میدان امام جنب اداره پست جهت کسب اطلاعات بیشتر با مشاور املاک تک تماس حاصل فرمائید .
مشخصات شركت كنندگان در دومين دوره آموزشي متقاضيان پروانه كسب مجمع امور صنفي شهرستان گاليكش 2/4/1390
مطالب اين وبلاگ نوشته ليلا يساقي مدرس و مشاور حقوقي اصناف مي مشاور املاک. شاهرود
جدید ترین اظهارات دکتر جلالی نماینده محترم مردم شهرستان شاهرود
مشاور املاک پردیس . با تجزیه شاهرود و تشکیل شهرستان میامی و جدیداً هم که بخش بسطام که
مطالبی در مورد ساختمان سازی ومصالح ساختمان
املاک چگل - مطالبی در مورد ساختمان سازی ومصالح ساختمان - به سایت مشاور املاک چگل خوش
فوت حمیدهء عضدی نوهء امیراعظم حاکم استرآباد و قومس در دوران قاجار
پاتوق وبلاگ نویسان شاهرود بزرگی از املاک وسیع شاهرود و هلال احمر/ ضیایی مشاور
.:مهدی شهر نائب قهرمان مسابقات کاراته استان شد:.
مقام اول: مشاور املاک نوین سمنان با 14 طلا- 8 نقره مقام سوم: هیأت کاراته شاهرود با 7 طلا
برچسب :
مشاور املاک شاهرود