واژه های مشتق در دفترچهارم مثنوی

 

چکیده :

زبان وسیله ی برقراری ارتباط و تبادل اندیشه ها بین انسان ها است و دستور زبان نظامی از قاعده ها است ،که ارتباط صورت آوایی و معنایی را در جمله های زبان مشخص می نماید،علمی که دراین باره بحث می کند صرف ونحو است . نحو به بررسی نقش  کلمات در جمله می پردازد و صرف واژه ها را جداگانه مورد بررسی قرار می دهد و ساخت آن ها را مشخص می سازد.

 موضوع این مقاله  واژه های مشتق در دفتر چهارم مثنوی است که به علم صرف برمی گردد . زبان فارسی زبان ترکیبی است و مولوی با قدرت خلاق خود ترکیباتی بدیع آفریده است ، در این مقاله ابتدا توضیحات مختصری راجع به زبان و دستور زبان داده شده سپس ترکیب های اسمی و وصفی دفتر چهارم مثنوی با توجه به وند های به کار رفته در ساخت کلمات دسته بندی شده و برای هر کدام از عنوان ها شاهد مثال شعری آورده شده است، با توجه به بسامد بالای واژه های مشتق در مثنوی فقط اسم ها و صفت ها آورده شده و از آوردن حروف و فعل ها صرف نظر شده است .

واژگان کلیدی : زبان-دستور زبان-مثنوی-اشتقاق-اسم-صفت

مقدمه :

زبان یکی ازاستعدادهای شگفت انگیزودرخشان بشر است; زیرادربین مخلوقات جهان ، انسان تنهاموجودی است که زبان ملفوظ دارد ومی تواندباآن

افکاروعواطف خودرابه دقت به دیگران انتقال دهد.بنابراین زبان مهم ترین وسیله ی ارتباط بین مردم وبزرگ ترین عامل تشکیل اجتماعات

وفرهنگ وتمدن وعلم وهنر است،اگرزبان نبودبشرباحیوانات دیگرتفاوت چندانی نداشت.

علاوه براین زبان مایه ی پدیدآمدن بزرگ ترین هنر نوع بشر یعنی ادبیات است به گفته ی دیگرادبیات هرقوم  که یکی ازاختیارات وی

است،اززبان سرچشمه می گیردپس اگرمازبان نداشتیم،شعروادبیات هم نداشتیم.(فرشیدورد،1379:2)

اهمیت تحقیقات مربوط به زبان فارسی-این میراث گران قدرملی وفرهنگی ایرانیان -برکسی پوشیده نیست،تاکنون پژوهشهای زیادی دراین

زمینه صورت گرفته ،ولی هنوزمواردی می توان یافت که بررسی بیش تر درباره ی آن هاضروری به نظر می رسد،ساختمان واژه یکی از

این موارد است.ازآن جاکه زبان فارسی زبان ترکیبی است،یعنی می توان از پیوستن واژه های زبان به یکدیگر یاافزودن پیشوندهاوپسوندها

به  آن هابرای بیان معانی ومفاهیم تازه بهره گرفت،می توان بابررسی واژه های مشتق ومرکب درآثارگذشتگان،الگوی ساخت واژه راازآن

ها استخراج کردودرساختن واژه های جدید از آن هابهره برد.

یکی ازآثارارزشمندوغنی زبان  وادب فارسی مثنوی مولوی است که سوای جنبه های عرفانی وادبی،زبان بدیع وشگرفی داردودرسراسرآن

انواع واژگان مشتق،مرکب ومشتق مرکب برای بیان مفاهیم عرفانی وحکمی به کار رفته است.واژه هایی شاخص درمثنوی یافت می شود

که مختص خود اوست،مثل:نوربار،خشمین ،زهرمند. موضوع این مقاله اشتقاق در دفتر چهارم مثنوی می باشد که باتوجه به ازدیادترکیب ها

درابیات مثنوی نمونه هایی از اشعارآورده شده ودیگر واژه ها باذکرآدرس وشماره ی ابیات ذکرشده است،همچنین برای جلوگیری از اطناب مقاله از

آوردن حروف وفعل ها صرف نظر شده است.

امیداست این مقاله مورد استفاده ی دوست داران ادب فارسی واقع شود.

زبان چیست ؟ زبان وسیله ی برقراری ارتباط یعنی تفهیم و تفاهم میان انسان هاست وسیله ای آوایی که قابلیت تجزیه و تحلیل دوگانه داشته باشد.

تجزیه نخست مفاهیم به واحدهایی آوایی تجزیه می شوند که هم صورت آوایی دارند و هم معنا که به این ها تکواژ می گویند . تجزیه دوم هر یک از واحد های تجزیه نخست به نوبه خود به واحدهایی کوچک تر تقسیم می شوند که فقط صورت آوایی دارند اما معنا ندارند به آن واج می گویند .

(مشکوةالدینی،2:1379)

زبان وظایف متعددی رابرعهده دارد که یکی از آن هاایجادارتباط ودیگری تکیه گاه اندیشه است منظورازایجادارتباط انتقال اطلاعات وتجربیات میان افرادوجوامع است،وتکیه گاه اندیشه یعنی بیان اندیشه وانتخاب واژه های مناسب برای بیان مفاهیم وپدیده های عالم بیرون.

زبان به عنوان یک کل یک پارچه به دلیل گستردگی بیش از حدش ، نمی تواند به سادگی مورد مطالعه قرار گیرد و ناگزیر باید تقسیم شود که از کوچک ترین واحد آن تا بزرگ ترین واحدزبان عبارتست از :واج،تکواژ،واژه،گروه،جمله،جمله مستقل.

دستور زبان :

زبان را به عنوان مجموعه ای از جمله های بی شمار می توان تصور کرد که هر یک از آنها صورت آوایی و نیز تعبیر معنایی ویژه ای را داراست . بر این پایه ، دستور زبان را نیز به عنوان نظامی از قاعده ها می توان تعریف کرد که ارتباط صورت آوایی و معنی را در هر جمله زبان مشخص می نماید (مشکوه الدینی ، 1364 : 7)

 دستور به آن جنبه صوری زبان گفته می شود که در آن طبقات بسته عمل می کنند ، طبقات بسته دستگاه های دستوری را در برمی گیرند و انتخاب را در مفهوم زبان شناسی ممکن می سازند (باطني ، 1356 : 30)

بخش های دستور زبان :

بخش نحوی :

قاعده های ویژه مربوط به قالب ریزی و تنظیم تکواژها را به صورت جمله های عادی زبان شامل است و در واقع چگونگی پیوند معنی و صورت آوایی را در هر جمله مشخص می سازد . برای هر جمله دو قشر ساختی می توان در نظر گرفت.ژرف ساخت و رو ساخت .

ژرف ساخت در بر دارنده عناصر اصلی جمله و روابط دستوری موجود میان آن هاست و زیر بنای جمله را تشکیل می دهد . رو ساخت جمله همان صورت عینی و محسوس آن است که تولید و شنیده می شود .( باطني ، 1356 : 90)

بخش صرفی :

صرف شعبه ای از دستور زبان و زبان شناسی است که خصوصیات کلمه ها و سازه ها را به تنهایی بررسی می کند . موضوع صرف یا سازه شناسی عبارتست از سازه ، کلمه ، اجزای کلام ، ترکیب ، اشتقاق ، سازه شناسی لغوی ، لغت سازی و واج های سازه ای . صرف از لحاظ بررسی های زمانی بر دو قسم است :

1-   صرف هم زمانی که سازه ها و کلمه ها را در طول یک دوره معین مورد مطالعه قرار می دهد .

2-   صرف تاریخی یا صرف تطوری که تحول سازه ها و کلمات را در طول تاریخ بررسی می کند ، علاوه بر این صرف خود اقسامی دارد از قبیل : صرف یا سازه شناسی دستوری یا نحوی که به مطالعه ي سازه های دستوری و نحوی می پردازد ؛ و دیگری صرف یا سازه شناسی لغوی که درباره ساختمان کلمه بسیط ، مشتق و مرکب تحقیق می کند . (فرشيدورد، 1384 : 124 )

موضوع این مقاله اشتقاق در دفتر چهارم مثنوی می باشد که ساختمان کلمات را بررسی می کند و به سازه شناسی لغوی مربوط می شود .

ترکیب در زبان فارسی :

زبان فارسی یکی از زبان های دسته ی غربی ، زبان های هندو ایرانی ، از گروه زبان های هندو اروپایی و زبانی ترکیبی است ، مراد از ترکیبی این است که می توان از پیوستن واژه های زبان به یکدیگر ، یا افزودن پیشوند ها و پسوند ها بدان ها برای بیان معانی و مفاهیم تازه بهره گرفت و بدین گونه هزار ها واژه ي جدید با معانی تازه می توان ساخت . یک واژه حتی می تواند چند بار صورت ترکیبی پیدا کند . مثلاً از واژه «خرد» می توان : خردمند ، بخرد ، خردمندانه ، خردمندانگی و ... ساخت . (، مقربی ، 1372 : 7)

با توجه به مطالب ارائه شده ، ترکیب های اشتقاقی در دفتر چهارم مثنوی به نمایش گذاشته می شود .

از مختصات زبان فارسی سهولت ترکیب و کثرت آنهاست . مراد از ترکیب به هم پیوستن دو یا چند کلمه مستقل است که هریک معنی خاصی دارد و از پیوند آن ها کلمه تازه ای حاصل می شود که اگرچه متضمن معنی اجزاء نیز هست مفهوم مستقل و تازه ای نیز دارد .

ترکیب و اشتقاق در مثنوی :

کتاب مثنوی معنوی یکی از آثار ارزشمند و غنی زبان فارسی است که سرشار از واژه های زیبا و خوش آهنگ است که می توان با بررسی الگوهای ساخت واژه ي آن ، این گنجینه ی پربار ادب فارسی را بهتر شناخت . اکنون واژه های مشتق ،  دفتر چهارم مثنوی که در این مقاله ی تحقیقی استخراج گردیده به نمایش گذاشته می شود .

الف – مشتق ها واژه هایی (اسم یا صفت) هستند که از یک تکواژ آزاد و یک یا چند وند ساخته می شوند.پيشوند وندي است كه قبل ازپايه قرارمي گيرد.(كلباسي،24:1380)کلمات مشتق ساخته شده با پیشوند در دفتر چهارم به قرار زیر است :

1-              پیشوند «با» + اسم /صفت/ بن فعل = صفت

تلخ و تیز و مالش بسیار ده              تا شود پاک و لطیف و بافره (مولوی ، 1386 : 577 )

اندر ایشان حرص بنهاده خدا            تا بود گرما به گرم و با نوا (همان ، 563 )

دیگرواژه ها:

واژه

شماره بیت

صفحه

واژه

شماره بیت

صفحه

بابرهان

357

568

باشرر

596

578

باخور

428

571

بااختیار

1096

599

باخواب

428

571

باشعله

2188

645

بافروز

453

571

با دها

3067

684

 

2-              پیشوند (بی) + اسم / صفت = صفت/قید

باز این را بند هیزم ساز زود               بی توقف هم بر آن حالی که بود (همان ، 583)

این عصا را ای پسر تنها مبین             که عصا بی کف حق نبود چنین (همان ، 598)

فربه اش کن آنگهش کش ای قصاب       ز آنکه بی برگند در دوزخ کلاب (همان ، 598)دی

دیگرواژه ها:

واژه

شماره بیت

صفحه

واژه

شماره بیت

صفحه

بی سپاس

190

561

بی مکناس

479

573

بی فرسخ

535

575

بی میل

535

575

بی سلسله

1017

600

بی اوستا

1298

607

بی توفیر

1745

627

بی هیزمی

2001

638

بی الهام

2115

642

بی ستوه

2127

643

بی محک

2303

651

بی ضرورت

2437

656

بی نماز

2476

658

بی تکلیف

2542

661

بی عقال

2696

667

بی سیر

2895

676

بی لهب

3061

683

بی تف

3624

706

بی بهار

3520

702

بی دارو

3520

702

بی تعلق

2697

709

بی تغیًر

3789

713

 

3-              پیشوند (ب) + اسم = صفت

آن غلامان و کنیزان بناز                   پیش چشمش همچو پوسیده پیاز (همان،590)

4-              پیشوند (ب) + بن ماضی + پسوند (ه) = صفت

که چرا این اطلس بگزیده را                بر دریدی چه کنم بدریده را (همان ،652)

5-               پیشوند (نا) + بن فعل + پسوند ( ه ) = صفت/ قید

لیک نادانسته آرم این نفس          تا که هر گوشی ننوشد این جرس(همان،560)

از فراقت زرد شد رخسار و رو              برگ زردی میوه ناپخته تو(همان،565)

دیگرواژه ها:

واژه

شماره بیت

صفحه

واژه

شماره بیت

صفحه

ناگرفته

621

579

ناشنوده

2454

657

نادیده

2466

657

ناخوانده

2896

676

ناکرده

3606

706

ناروفته

3663

707

 

6-              پیشوند (نا) + اسم/ صفت /ضمیر = صفت/قید

ناکسان را ترک کن بهر کسان        قصه را پایان برو مخلص رسان (همان،554)

ورنه تلخ و تیزی مالیدی در او        گنده گشتی ناخوش و ناپاک بو (همان،557)

ترس ترسان که نباید ناگهان          چشم او بر من فتد از امتحان (همان ،579)

دیگرواژه ها:

واژه

شماره بیت

صفحه

واژه

شماره بیت

صفحه

ناامید

513

574

ناموضع

912

591

نامستجاب

1483

615

نالایق

1542

618

نادرخور

1629

622

ناهمتا

2016

638

نامنتهی

2355

653

ناکام

2531

660

ناجای

3405

697

ناشکر

3835

715

7-              پیشوند (بر) + بن ماضی + پسوند ( ه ) = صفت

ملک بر بسته چنان باشد ضعیف       ملک بررسته چنان باشد شریف (همان،572)

8-              پیشوند ( در ) + بن فعل = صفت / اسم

مر خبیثان را نسازد طیبات               در خور و لایق نباشد ای ثقات (همان، 564)

حمله بردی سوی در بندان غیب        تا نیاید این طرف مردان غیب (همان ،656)

9-              پیشوند ( هم ) + اسم/ ضمیر / بن فعل = اسم / صفت

گر بمیرد این چراغ و طی شود        خانه ی همسایه مظلم کی شود (همان، 572)

بر سر آتش به پشت تا به ای         با حماقت گشت او هم خوابه ای(همان،  649)

خرده کاری بودوتفریقش خطر        همچواوصال بدن باهمدگر   (همان،590)

دیگرواژه ها:

واژه

شماره بیت

صفحه

واژه

شماره بیت

صفحه

هم طبع

1087

599

همنشین

626

2068

همدم

2200

646

هم جنس

2667

666

 

کاربرد پیشوند ها مثل دیگر آثار ادبی در مثنوی کم است ، بیش ترین پیشوند استفاده شده همان طور که در صفحات قبل آمده پیشوند (بی) است

پسوند ها : پسوند عبارت است از یک عنصر زبانی غیر مستقل ( عاری از معنی ) که به آخر برخی کلمات که ریشه نام دارند ، متصل می شود و در معنی و شکل آن ها تصرف می کند (کشانی ، 1371 : 2)

پر کاربرد ترین « وند » پسوند ها هستند . کلمات مشتق ساخته شده با پسوند در دفتر چهارم به قرار زیر است :

1-              بن مضارع + پسوند ( ان ) فاعلی = صفت

مثنوی پویان کشنده ناپدید        نا پدید از جاهلی کش نیست دید (همان، 553)

چون بماند دیر آن باد وزان        جمله را بینی به حق لابه کنان (همان ،559)

دیگرواژه ها:

واژه

شماره بيت

صفحه

واژه

شماره بيت

صفحه

خواهان

148

559

كشان

240

563

گريزان

706

582

لرزان

925

592

ترسان

982

594

خندان

989

595

روان

1092

599

نالان

1176

602

لنگان

2195

646

خواهان

2532

660

جوشان

2195

691

رقصان

3269

692

 

 

 


مطالب مشابه :


مقاله :مثنوی معنوی زادگاه و جایگاه امثال و حکم

در مثنوی این سه منابع برخی مقالات را خواسته اند به عرض می رساند تا رسیدن نوبت چاپ مقاله ی




مقاله " شيوه بيان مولوي در مثنوي "

نگارنده در این مقاله کوشیده و احادیث مورد استشهاد در مثنوی از در مثنوی، سؤال و




هندوستان در مثنوی

آنچه که در مورد که از یک نگاه سطحی به ان افکنده شد فقط لفظ هندوستان حدود سی بار در مثنوی




جایگاه ادبیات فارسی در جامعه امروزی ما

رباعیات خیام، دیوان حافظ، گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مقاله در مورد (توازن




نقش مولانا در تهذیب زبان فارسی

در مورد مولانا و اشعارش هزاران مقاله و صدها را در این مورد در در مثنوی




مثنوی یوسف زلیخای فردوسی

ملاحظاتی در مورد حسن تقی زاده در مقاله ای مثنوی یوسف و زلیخا را در حدود سالهای




واژه های مشتق در دفترچهارم مثنوی

امیداست این مقاله مورد اکنون واژه های مشتق ، دفتر چهارم مثنوی که در این مقاله ی




اشعار مولانا در باره حضرت علی 1

سیمای علی علیه السلام در مثنوی. منابع مقاله: علیه السلام که مورد توجه مولوی قرار گرفته




اخلاق ومصداف های آن در مثنوی

اخلاق ومصداف های آن در مثنوی این مقاله در این مقاله ، کوشش شده است که نکاتی در مورد




برچسب :