بهشت
درجات و نعمت هاى بهشت
بهشت چند در و طبقه دارد؟
طبق روايات اسلامى، بهشت هشت در دارد.[1]
درباره طبقات بهشت اگر چه در قرآن و
احاديث اسلامى تصريحى نشده است، ولى از همين منابع به دست مى آيد كه بهشت مراتب مختلفى دارد; مانند:
آيه 95 و 96 سوره نساء: (... فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَـهِدِينَ
بِأَمْوَ لِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَـعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلاًّ وَعَدَ
اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَـهِدِينَ عَلَى الْقَـعِدِينَ
أَجْرًا عَظِيمًا * دَرَجَـت مِّنْهُ وَمَغْفِرَةً وَرَحْمَةً وَكَانَ اللَّهُ
غَفُورًا رَّحِيمًا); خدا مجاهدان به مال
و جان را بر خانه نشينان برترى داده و همه [اهل ايمان] را وعده نيكو فرموده و خداوند مجاهدان
را بر خانه نشينان به پاداشى بزرگ مزيت و برترى بخشيده است، درجات[ مهمّى] از
ناحيه خداوند، و آمرزش و رحمت [نصيب آنان مى گردد]; و[ اگر لغزشهايى داشته اند] خداوند آمرزنده و مهربان است. (فَأُوْلَئِكَ لَهُمْ جَزَآءُ الضِّعْفِ
بِمَا عَمِلُواْ وَ هُمْ فِى الْغُرُفَـتِ ءَامِنُونَ)[2]; پس براى آنان پاداش مضاعف در برابر
كارهايى است كه انجام داده اند آنان در غرفه هاى [بهشتى] در نهايت امنيت خواهند بود.
روايت نيز مانند: آن چه امام صادق(ع) نقل شده كه فرمود: «... فَاِنَّ دَرَجاتِ الْجَنَّةِ عَلى
قَدْرِ آياتِ الْقُرآنِ فَيُقالُ لِقارِى الْقُرآنِ اِقْرَأَ وَارْقَ; به درستى كه
درجات بهشت به اندازه آيات قرآن است; پس به قارى قرآن گفته مى شود: بخوان و بالا برو.»[3]
نعمت هاى بهشتى را كه خداوند در قرآن از
آنها ياد كرده است بيان كنيد؟
خداوند متعال از نعمت هاى مادى و جسمانى بهشت با عناوين زير
ياد كرده است:
1. باغ هاى بهشتى: «نساء، 13 / بقره، 221 / رحمن، 46 و ...»; 2. سايه هاى لذت بخش: «واقعه، 27 ـ 31 / رعد، 35 /
نساء، 57 و ...»; 3. مساكن و
قصرهاى بهشتى: «توبه، 72 / فرقان، 75 / سباء، 37 / نحل، 80 و ...»; 4. فرش ها و تخت ها: «رحمن، 54 / غاشيه، 16 / واقعه، 15 ـ 16 و ...»; 5. غذاها و ظرف هاى بهشتى: «رحمن، 52 / مرسلات، 42 /
رحمن، 68 و ...»; 6. شراب هاى طهور: «محمّد، 15 / دهر، 5 ـ 6 و 17 ـ 18 و 21»; 7. برترين شراب بهشتى:
«انسان، 31 / صافات، 47 / واقعه، 19 و ...»; 8. ظروف و جام ها: «زخرف، 71 / واقعه، 18 / دهر، 15 و ...»; 9. لباس ها و زينت ها: «كهف، 31 / حج، 23 / فاطر، 33 و ...»; 10. همسران بهشتى: «بقره، 25 /
دخان، 54 / واقعه، 22 و ...»; 11. خادمان و ساقيان: «طور، 24 / واقعه، 17 ـ 18 / انسان، 19 و ...»; 12. پذيرايى كنندگان: «طور، 19 / مرسلات، 43 /
حاقّه، 24 و ...»; 13. پيش پذيرايى بهشتيان: «آل عمران، 198 / كهف، 108 / سجده، 19 و ...»; 14. نعمت هايى كه به تصور نمى گنجد: «زخرف، 71 / فصلت، 31 / انبياء،
102 و ....»
در اين گروه از آيات به نعمت هاى مادى و جسمانى بهشت اشاره شده است.
همچنين از لذت هايى كه نه گفتنى و نه شنيدنى و نه ديدنى است و از آن به نعمت هاى روحانى بهشت ياد شده است كه
عبارتند از: 1. احترام مخصوص: «زمر، 37 / رعد، 23 / يس، 58 و ...»; 2. محيط صلح و صفا: «انعام، 137
/ يونس، 25 / حجر، 47 و ...»; 3. امنيت و زوال خوف: «دخان، 51 / اعراف، 49 / يونس، 62و64»;
4. دوستان موافق و
رفيقان با وفا: «نساء، 69 ـ 70 / حجر، 47 و ...»; 5. برخوردهاى آكنده از محبت: «واقعه، 25 ـ 26 / نبأ، 35 / غاشيه، 10 ـ 11 و ...»; 6. نشاط فوق العاده درون: «زخرف، 70 و مطففين، 24 و ...» 7. رضاى خدا و لقاى محبوب: «بينه
/ 8» 8. جاودانگى: «ص، 53»
9. نبودن غم و رنج: «ص 54» 10. آمرزش پروردگار: «واقعه، 26» 11. تحيت بهشتيان: (محمد،15) 12. حمد كردن
خدا از جانب بهشتيان: «قمر، 55»
بهشت پر از نعمت هاى مادى و معنوى، مانند لطف و رحمت و عنايت خدا و برخوردهاى مالامال
از عشق و محبت است كه بهشتيان از آنها برخوردارند.
چرا خداوند متعال
به طور مكرّر مراتب و طبقات پايين بهشت را توضيح داده: (جَنَّـت تَجْرِى مِن تَحْتِهَا
الاَْنْهَـرُ ...); امّا لقاى خودش
را توضيح نداده و يا كمتر از آن نام برده؟ فقط مى گويد بهتر است، اگر بدانيد و ... . آيا هر جايى كه در قرآن صحبت از
بهشت به ميان آمده منظور همان «جنات تجرى ...» است يا جنت ذات هم ممكن است
باشد؟ راه تشخيص آن چيست؟
بهشت مقام ها و درجه ها و مرتبه هايى دارد. نعمت ها و لذت هاى مادّى و معنوى بهشت نيز متفاوت و
ذو مراتب است، زيرا تفاوت مقام هاى اولياءالله ايجاب مى كند كه درجه هاى آنها در بهشت متفاوت باشد; بهشت
«مقربين» با «اصحاب اليمين» متفاوت است; بهشت كسانى كه در قله هاى ايمان و معرفت و اعمال صالح قرار
دارند با كسانى كه در مراتب پايين ترند، فرق دارد. برخى از مراتب بهشت و
قسمت زيادى از نعمت ها و لذت هاى آن، اعم از مادى و معنوى براى ما در دنيا قابل درك نيست، تا قرآن
آنها را براى ما بيان كند. از طرفى اكثر مخاطبان، عامه مردم هستند كه با امور
محسوس و ملموس مأنوس ترند.
قرآن كريم علاوه بر اين كه نعمت هاى مادّى و مقام هاى پايين بهشت را بيان كرده، به برخى
از نعمت ها و مقام هاى عالى بهشت نيز اشاره كرده است،
امّا از آن جا كه اين مواهب و
نعمت ها و مقام ها در وصف نمى گنجد و ديدنى و لمس كردنى است، نه گفتنى و شنيدنى، لذا در آيات قرآن
غالباً اشاره هاى سربسته اى به آنها شده است، جز در مواردى كه
قابل شرح و بيان بوده كه در آن جا قرآن به شرح و بيان آنها پرداخته است.
قرآن مجيد در مورد بهشت و مقام هاى آن فقط: (جَنَّـت تَجْرِى مِن تَحْتِهَا
الاَْنْهَـرُ)نفرموده، بلكه
تعبيرهاى متفاوتى دارد كه هر كدام مى تواند اشاره به مرتبه و درجه اى از بهشت باشد، كه هر كس به اندازه
شايستگى و لياقت و عمل خود از آن بهره مند خواهد شد.
برخى از تعبيرهاى قرآن در مورد بهشت و نعمت هاى آن عبارت است از:
1. هم نشينى با پيامبران،
صديقان، شهدا و صالحان[4].
2. احساس خشنودى خدا: (رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَ لِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)[5]; (وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ)[6]; (رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً * فَادْخُلِى
فِى عِبَـدِى * وَ ادْخُلِى جَنَّتِى)[7].
3. نظر آنها به خدا و نظر خدا به آنها.
يكى از با ارزش ترين لذت هاى معنوى آن است كه محبوب جامع كمالات، نظر لطف به انسان بيفكند و
با او سخن بگويد و از آن فراتر اين كه انسان بتواند به مقام شهود ذات پاك او برسد;
يعنى با چشم دل او را ببيند و غرق درياى جمال او گردد: (وُجُوهٌ يَوْمَـئِذ نَّاضِرَةٌ * إِلَى
رَبِّهَا نَاظِرَةٌ)[8].
4. نعمت هايى كه در تصور نمى گنجد: (فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّآ أُخْفِىَ لَهُم
مِّن قُرَّةِ أَعْيُن)[9]; (لَهُم مَّا يَشَآءُونَ فِيهَا وَ لَدَيْنَا مَزِيدٌ)[10].
و تعبيرهايى از قبيل: (جنّت عدن)[11]; (جنّت النعيم)[12]; (جنّة عالية)[13]; (جنّـت المأوى)[14]; (جنّت الفردوس)[15]; (جنّة الخلد)[16]; (و لمن خاف مقام ربّه جنّتان)[17]; (فِى جَنَّـت وَ نَهَر * فِى مَقْعَدِ صِدْق عِندَ مَلِيك
مُّقْتَدِرِ)[18] و ... .[19]
چشمه هاى بهشتى كه نامشان در قرآن آمده
كدام است؟
1. كوثر[20];
2. تسنيم[21];
3. سلسبيل[22];
4. كافوريه[23];
5. زنجبيليه[24];
6 . شراب طهور.[25]
ضمناً در آيات «50، حجر; 12، غاشيه; 52 و 53; دخان; 6، دخان» چشمه هاى بهشتى، با عنوانِ «عين، عيون،
عينا، عينان و ...» نيز آمده است.
لطفاً تفاوت پاداش هاى دنيا و آخرت را از ديدگاه قرآن
توضيح دهيد.
قرآن كريم مى فرمايد: (فَـَاتَـئـهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ
الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الاَْخِرَةِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)[26]; پس خداوند، پاداش اين جهان و پاداش
نيك آن جهان را به آنها داد و خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.
در اين آيه، از پاداش دنيا به «ثواب الدنيا» تعبير شده، ولى از پاداش آخرت
به «حسن ثواب الآخرة». اين اشاره به اين است كه پاداش آخرت
با پاداش دنيا بسيار فرق دارد، زيرا پاداش دنيا هر چه باشد، بالاخره آميخته با فنا و پاره اى از ناملايمات است ـ كه طبيعت زندگى
اين دنياست، در حالى كه پاداش آخرت سراسر حسن بوده، از هر نظر خالص و به دور از
ناراحتى ها و گرفتارى هاى دنياست.[27]
چه فرقى ميان
«جنات عدن»[28] و «جنّة الخلد» وجود دارد؟
هر چند بين مفهوم «عدن» و «خلد» چندان
فرقى وجود ندارد و هر دو به معناى «توقف طولانى و استقرار و ثبات و ابديّت» است،
ولى از روايات و قرائن چنين استفاده مى شود كه «جنات عدن» محل خاصى از بهشت
خداوند متعال است كه بر ديگر باغ هاى بهشت امتياز دارد و تنها سه گروه در
آن ساكن مى شوند: «پيامبران»،
«صديقان» و «شهدا»[29].
در روايتى از رسول اكرم(ص) نقل شده است: كسى كه دوست دارد حياتش هم چون من و مرگش نيز مانند من باشد و در
بهشتى كه خداوند به من وعده داده، در «جنات عدن» ساكن شود، بايد على بن ابى طالب(ع) و فرزندان بعد از او را دوست
بدارد.[30]
در نتيجه، نسبت اين دو مفهوم (جنات عدن و جنات الخلد)، نسبتِ عام و خاصِ
مطلق است; يعنى همه بهشت ها، جنت الخلد و جاودانى و هميشگى اند و فقط يك بهشت كه داراى امتياز
ويژه اى است «جنات عدن»
است.[31]
«رضوان الله» شامل
حال چه كسانى مى شود؟
«رضوان الله» در آيه هاى متعددى از قرآن كريم ذكر شده است.
از مجموع آنها استفاده مى شود كه رضوان الهى كسانى را شامل مى شود كه داراى ويژگى هاى زير باشند:
ايمان، عمل صالح، تقوا، هجرت در راه خدا، جهاد با مال و جان در راه خدا،
صداقت و تبرّى از دشمنان خدا، (اَلَّذينَ ءامَنوا وهاجَروا وجـهَدوا فى سَبيلِ اللّهِ بِاَمولِهِم
واَنفُسِهِم اَعظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ واُولـئِكَ هُمُ الفائِزون *
يُبَشِّرُهُم رَبُّهُم بِرَحمَة مِنهُ ورِضون وجَنّـت لَهُم فيها نَعيمٌ مُقيم)[32]; آنان كه ايمان آوردند و هجرت كردند و
با اموال و جان هايشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنان
پيروز و رستگارند. پروردگارشان آنان را به رحمتى از ناحيه خود و رضايت[ خويش] و باغ هايى از بهشت بشارت مى دهد كه در آن، نعمت هاى جاودانه دارند.
(اِنَّ الَّذينَ
ءامَنوا وعَمِلُوا الصّــلِحـتِ اُولـئِكَ هُم خَيرُ البَريَّه * جَزاؤُهُم عِندَ
رَبِّهِم جَنّـتُ عَدن تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدينَ فيها اَبَدًا
رَضِىَ اللّهُ عَنهُم ورَضوا عَنهُ ذلِكَ لِمَن خَشِىَ رَبَّه)[33]; كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح
انجام دادند، بهترين مخلوقات [خدا]هستند. پاداش آنان نزد پروردگارشان باغ هاى بهشت جاويدان است كه نهرها از زير
درختانشان جارى است; هميشه در آن مى مانند. [هم] خدا از آنان خشنود است و[ هم] آنان از خدا خشنود و اين[ مقام والا]
براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.
(... لِلَّذينَ اتَّقَوا عِندَ رَبِّهِم
جَنّـتٌ تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدينَ فيها واَزوجٌ مُطَهَّرَةٌ ورِضونٌ
مِنَ اللّهِ واللّهُ بَصيرٌ بِالعِباد)[34]; ... براى كسانى كه پرهيزكارى پيشه
كرده اند، [و از اين
سرمايه، در راه شرع و حق و عدالت، استفاده مى كنند] نزد پروردگارشان باغ هايى است كه نهرها از پاى درختانش مى گذرد; هميشه در آن خواهند بود و
همسرانى پاكيزه و خشنودى خداوند [بهره آنان است] و خداوند به امور بندگان بينا
است.
(لا تَجِدُ قَومـًا
يُؤمِنونَ بِاللّهِ واليَومِ الأخِرِ يوادّونَ مَن حادَّ اللّهَ ورَسولَهُ ...
رَضِىَ اللّهُ عَنهُم ورَضوا عَنهُ اُولـئِكَ حِزبُ اللّهِ اَلا اِنَّ حِزبَ
اللّهِ هُمُ المُفلِحون)[35]; هيچ قومى را كه ايمان به خدا و روز
رستاخيز دارند نمى يابى كه با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند ... خدا از آنان خشنود است
و آنان نيز از خدا خشنودند; آنان حزب الله هستند و بدانيد حزب الله پيروز و رستگار است.
(قَالَ اللّهُ هـذا
يَومُ يَنفَعُ الصّـدِقينَ صِدقُهُم لَهُم جَنّـتٌ تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ
خــلِدينَ فيها اَبَدًا رَضِىَ اللّهُ عَنهُم ورَضوا عَنهُ ذلِكَ الفَوزُ العَظيم)[36]; خداوند مى گويد: امروز، روزى است كه راستى
راستگويان، به آنان سود مى بخشد، براى آنان باغ هايى از بهشت است كه نهرها از زير
درختان آن مى گذرد و تا ابد،
جاودانه در آن مى مانند; هم خداوند از آنان خشنود است و هم آنان از خدا خشنودند; اين،
رستگارى بزرگ است.
(وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ
وَالْمُؤْمِنَـتِ جَنَّـت تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَْنْهَـرُ خَــلِدِينَ فِيهَا
وَمَسَـكِنَ طَيِّبَةً فِى جَنَّـتِ عَدْن وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَ لِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)[37]; خداوند به مردان و زنان با ايمان،
باغ هايى از بهشت وعده
داده كه نهرها از زير [درختان]آنها جارى است، جاودانه در آن خواهند ماند و مسكن هاى پاكيزه اى در بهشت هاى عدن[ نصيب آنها ساخته] و رضا و[ خشنودى]خدا
[از همه اينها] برتر است و پيروزى بزرگ همين است.
آيا در بهشت نعمت هاى مادى كه در اين دنيا هست، وجود
دارد; مثل كامپيوتر، تلويزيون، تلفن و ... ؟
از نظر قرآن مجيد معاد هم جنبه جسمانى
و مادى دارد و هم جنبه معنوى و روحانى، زيرا انسان در قيامت[ مانند دنيا] با جسم و
روح حاضر مى شود; طبعاً بايد از
هر دو جنبه، غرق بخشش ها و بركات الهى گردد.
نعمت هاى جسمانى بهشت;
مانند نعمت ها و لذت هاى معنوى آن، بسيار متنوع، گسترده و
دل انگيز است كه قرآن
مجيد به برخى از آنها اشاره كرده است; مانند باغ هاى زيبا و انواع مختلف ميوه ها، قصرهاى مخصوص، همسران پاك و
پاكيزه، غذاها و نوشيدنى هاى خوشمزه و لذت بخش، لباس هاى زيبا و فاخر و ... . از آن جا كه طبيعت محدود اين جهان به ما اجازه نمى دهد كه تصور همه جانبه اى از نعمت هاى مادى معنوى بهشت داشته باشيم، قرآن
كريم با تعبيرى جامع درباره مواهب و نعمت هاى بهشت مى فرمايد: (لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ كَذَ لِكَ يَجْزِى اللَّهُ الْمُتَّقِينَ)[38]; در آن جا هر چه بخواهند براى آنان[
فراهم] است. خدا اين گونه پرهيزگاران را پاداش مى دهد. (وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَشْتَهِى أَنفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُون * نُزُلاً
مِّنْ غَفُور رَّحِيم)[39]; و هر چه دل هايتان بخواهد در[ بهشت]براى شماست و
هر چه خواستار باشيد در آن جا خواهيد داشت; روزى آماده اى از سوى آمرزنده مهربان است.
بنابراين براى نعمت هاى بهشتى هيچ گونه محدوديتى [از جهت مقدار، نوع، كيفيت، زمان، مكان
و ...] وجود ندارد و حتى اگر كسى در بهشت
رايانه و ... هم بخواهد،
خداوند متعال به او عنايت خواهد كرد.[40]
منظور از «جنتان»
در سوره هاى سبأ و رحمن چيست؟
اين كلمه مبارك در سه جاى قرآن آمده است:
1. (لَقَدْ كَانَ لِسَبَإ
فِى مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِين وَ شِمَال)[41]; براى قوم سبا در محل سكونتشان نشانه اى[ از قدرت الهى]بود، دو باغ [عظيم و
گسترده] از راست و چپ [با ميوه هاى فراوان]. مقصود از جنتان در اين آيه، دو باغ و مزرعه حاصل خيزى است كه قوم سبأ، با ساختن سدى
بزرگ در ميان كوه هاى آن ناحيه به وجود آورده بودند و اين دو مزرعه، در دو طرف رود بود
كه از آن سد جارى مى شد.[42]
2. (وَ لِمَنْ خافَ
مَقامَ رَبِّه جَنَّتانِ)[43]; و براى كسى كه از مقام پروردگارش
بترسد، دو باغ بهشت است. مفسّران، براى واژه «جنتان» در اين آيه، حدود هشت معنا
ذكر كرده اند كه در ذيل فقط تفسيرى
را كه علامه طباطبائى ترجيح داده اند، ذكر مى كنيم:
مراد از جنتان، دو بهشت است كه بهشت اوّل به سبب پاداش اعمال و بهشت دوم به
خاطر تفضل به بهشتيان داده مى شود; چنان كه در آيه 38 سوره نور آمده: (لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُواْ وَ يَزِيدَهُم مِّن فَضْلِه); [هدف اين است] كه خداوند، پاداش
بهترين اعمال آنها را بدهد و از فضلش بر آن بيفزايد.[44]
3. (وَ مِن دُونِهِمَا جَنَّتَان)[45]; و پايين تر از آنها دو بهشت ديگر است.
براى «جنتان» در اين آيه دو تفسير ذكر شده است: 1. علاوه بر دو بهشتى كه در آيه 38 سوره نور وصف شده، دو بهشت ديگر نيز
هست كه هر چند محتوا و نعمت هايى كه در آنهاست، شبيه دو بهشت اوّل است، ولى از نظر درجه فضل و
شرف، پايين تر از آن دو است.
دو بهشت اوّل، مخصوص اخلاص پيشگان و دو بهشت بعدى مخصوص مؤمنانى است كه
درجه ايمانشان پايين تر از درجه ايمان اهل اخلاص است.
2. جنتان، يعنى علاوه بر آن دو بهشت كه براى اهل اخلاص بود، دو بهشت ديگر
براى همان مؤمنان است كه براى تنوع، در ميان اين باغ هاى بهشتى در گردشند. علامه طباطبائى(ره) با توجه به لحن آيات و با
استفاده از آيات سوره واقعه كه اهل بهشت را دو صنف مى كند، تفسير اوّل را ترجيح داده است.[46]
درخت طوبى به چه
درختى مى گويند؟
(الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّــلِحَـتِ طُوبَى لَهُمْ
وَ حُسْنُ مَـَاب)[47]; كسانى كه ايمان آورده، كارهايى
شايسته كردند، خوشا به حالشان، و خوش سرانجامى دارند. در مجموع ده معنا براى واژه
«طوبى» شده است يكى از آن معانى بهترين و پاك ترين است.
جمله «طوبى لهم» يعنى براى آنان زندگى و يا عيشى طيب تر است، [همه نيكى ها و پاكيزه ها براى آنان پيش بينى شد و از هر چيز
بهترينش از آنهاست.[
در اين آيه شريف كسانى كه به خدا ايمان آورده، عمل صالح مى كنند و در نتيجه با ياد خدا داراى اطمينان
قلب دايمى مى شوند، به رسيدن
زندگى و عيشى طيب و سرانجام نيك بشارت داده شده اند.
معانى ذكر شده در تفسير نمونه از جمعى مفسران، در حقيقت مصداق هاى مختلف اين معناى وسيعند، كه در يكى
از آنها آمده است: طبق روايتى، «طوبى» درختى است كه اصلش در خانه پيامبر اكرم(ص)
يا على(ع) و در بهشت و شاخه هاى آن همه جا و بر سر همه مؤمنان و بر فراز همه خانه هايشان گسترده شده است، [كه در واقع
ممكن است تجسمى از آن
مقام رهبرى و پيشوايى آنان و پيوندهاى ناگسستنى ميان اين پيشوايان بزرگ و
پيروانشان باشد، كه ثمره آن، همه آن نعمت هاى گوناگون و متنوع است.[
در روايت، معانى مختلف ديگرى از لفظ طوبى شده است.[48]
مراد از (هَـذَا الَّذِى رُزِقْنَا مِن قَبْل) در آيه 25 بقره چيست؟
مفسران در بيان منظور آيه، وجوه مختلفى
ذكر كرده اند كه بهترين وجه
عبارت است از اين كه: وقتى بهشتيان از ميوه هاى بهشتى بهره مى برند مى گويند، اينها شبيه ميوه هاى دنيايى است. بنابراين معناى (هَـذَا الَّذِى رُزِقْنَا مِن قَبْل)چنين است: هـذا مِثْلُ الَّذى رُزِقْنا
مِنْ قَبْلُ فِى الدُّنيا; اين شبيه همان است كه قبلاً در دنياروزى ما شده بود.[49]
كلمه «حظيرة القدس» چه مفهومى دارد؟
حظيرة القدس به معناى بهشت است پيامبراكرم
فرمود: لايَلِجُ حَظيرةَ الْقُدْسِ مُدْمِنُ خَمْر;[50] كسى كه شراب مى نوشد داخل بهشت نمى شود.
در قرآن آمده است
كه به شما جفت هاى پاك عطا مى كنيم. آيا منظور از «شما» فقط مردان
هستند و اگر فقط مردان باشند، پس زنان مؤمنه چه مى شوند و اگر خطاب به زنان باشد، مردان
چه مى شوند و آيا منظور از جفت هاى پاك، قطع خون حيض زنان است يا
چيز ديگر؟ و اگر منظور خون حيض باشد، مردان كه عادت زنانه ندارند كه از آن پاك
شوند.
قرآن كريم مى فرمايد: (لَهُم فِيها أزوجٌ مُطَهّرَة);[51] براى ايشان (كسانى كه ايمان آورده اند و كارهاى شايسته انجام داده اند) در بهشت همسرانى پاكيزه است.
قرآن، اين نعمت را به مردان يا زنان اختصاص نداده است، بلكه هم براى زنان
بهشتى و هم براى مردان بهشتى است و معنايش فقط پاكى از خون حيض و نفاس نيست، بلكه
منظور اين است كه همسران بهشتى[ چه مرد و چه زن]از تمام بدى ها، آلودگى ها و زشتى ها[ى ظاهرى، باطنى، اخلاقى و ...] پاكند; يعنى هم از نظر روح و قلب و هم
از نظر جسم و تن و تمام چيزهايى كه مانع الفت و انس با يك ديگر مى شود پاكند و خداوند متعال از بين صفات
همسران بهشتى، اين صفت را آورده، زيرا اين صفت جامع تمام صفات ديگر است.[52]
در سوره واقعه آيه 22 چرا به مردان خوب بشارت زنان زيبا
داده شده، اما به زنان خوب بشارت مردان زيبا داده نشده؟ آيا بايد فقط مردان خوب باشند و
زنان از بين رفته و ديگر محشور نمى شوند؟
ارزش انسان در پيشگاه خدا به مرد بودن
يا زن بودن نيست، بلكه امتياز انسان نزد خدا به تقواست. قرآن كريم مى فرمايد: گرامى ترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست.[53] واژه «حور» و «عين» هم بر مذكر و هم بر
مؤنث اطلاق ميگردد، لذا مفهوم گسترده اى دارد كه همه همسران بهشتى را شامل
مى شود; همسران زن براى
مردان با ايمان و همسران مرد براى زنان مؤمن.
به همين جهت نعمت هاى بهشت، اختصاص به مردان ندارد، بلكه قرآن كريم مى فرمايد: كسى كه عمل صالح انجام دهد و
مؤمن هم باشد چه مرد باشد و چه زن وارد بهشت مى شود و روزى بى حساب به او داده خواهد شد (غافر آيه 40)[54] و اين در حالى است كه زنان بهشتى در
بهشت جز به همسرانشان به افراد ديگر چشم نمى دوزند و علاقه نشان نمى دهند. (حُورٌ مَّقْصُورَ تٌ فِى الْخِيَامِ)[55]; زنان بهشتى حورانى هستند كه در خيمه هاى بهشتى مستورند. و در جاى ديگر مى فرمايد: (فِيهِنَّ قَـصِرَ تُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَ لاَ جَآنٌّ)[56]; در باغ هاى بهشتى زنانى هستند كه جز به
همسرانشان عشق نمىورزند و هيچ انس و جن با آنها تماس نگرفته است.[57]
امّا اين كه نوشته ايد به زنان خوب بشارت مردان زيبا داده نشده، اين طور نيست، بلكه به
زنان باايمان و خوب هم بشارت مردان خوب و زيبا داده شده است. زن مؤمن در بهشت
همراه با شوهرش مى باشد، اگر هر دو بهشتى باشند و اگر شوهرش بهشتى نباشد، همسرش يكى از
مردان بهشتى است و بهشتيان همه جوان، زيبا، مهربان و چهره اى جذاب دارند.[58]
[به عنوان نمونه] قرآن در سوره زخرف آيه 70 و 71 و ... خطاب به كسانى كه بهشتى هستند مى فرمايد: وارد بهشت شويد شما و
همسرانتان در نهايت شادمانى [خدمتكاران مخصوص] ظرف ها و جام هاى [غذا و شراب پاك] از طلا را گرداگرد آنان مى گردانند و در بهشت آن چه دل مى خواهد و چشم لذت مى برد وجود دارد و شما جاودانه در آن
خواهيد ماند (نگرانى از آينده نداريد) اين بهشتى است كه وارث آن مى شويد، به خاطر اعمالى كه انجام مى داديد ... . ضمناً اقتضاى عفت ـ در ظرف دنيا ـ
اين است كه به زنان به صراحت وعده شوهر داده نشود، به خصوص كه اغلب زنان شوهر
دارند.[59]
زنانى كه
شوهرانشان مى ميرند و يا مردانى كه زنانشان مى ميرند و دوباره ازدواج مى كنند، در عالم آخرت با كدام يك از
شوهرانشان و زنان خود ـ در صورتى كه هر دو مؤمن باشند ـ زندگى خواهند كرد؟
قرآن مجيد مى فرمايد: در روز قيامت به بندگان بهشتى
گفته مى شود: (ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَ أَزْوَ جُكُمْ تُحْبَرُون);[60] شما و همسرانتان در نهايت شادمانى وارد
بهشت شويد. در روايت آمده است كه اگر درجه و مقام مرد بهشتى از زن دنيايى اش، بالاتر باشد، اختيار با مرد است كه
آن زن را براى همسرى برگزيند و اگر درجه و مقام زن بهشتى از شوهر دنيايى اش بالاتر باشد، اختيار با زن است ... ; هم چنين در روايت آمده كه ام سلمه از پيامبراكرم(ص) پرسيد: زن بهشتى
كه در دنيا دو تا شوهر داشته [شوهر اوّلش مرده و با ديگرى ازدواج كرده] و هر دو
شوهرش هم بهشتى باشند، با كدام يك از شوهرانش خواهد بود؟ پيامبر(ص) فرمود: هر كدام
را كه اخلاقش نيكوتر و براى همسر و فرزندانش[ در دنيا]بهتر بوده، اختيار مى كند.[61]
در اين جا ممكن است اين پرسش پيش آيد كه اگر طرف مقابل نخواست همسر او باشد
چه مى شود؟ قرآن كريم مى فرمايد: (فِيها ما تَشتَهِيهِ الأنفُس);[62] در بهشت هر چه انسان بخواهد هست;
بنابراين نمى شود، يك طرف بخواهد،
ولى طرف ديگر نخواهد; به همين جهت ممكن است خواستن طرفينى باشد. اگر شخصى خواست با
فلان همسرش باشد، حتماً او هم مى خواهد كه با اين باشد و خداوند علاقه
به يك ديگر را در دل آنها
قرار خواهد داد و يا ... . به هر حال، نظام آن جهان با اين جهان متفاوت است و قابل مقايسه
نيست.
آيا در جهان آخرت[ در صورت بهشتى
شدن] امكان محشور شدن با پيامبر(ص) و اهل بيت او(ع) هست يا نه؟ اگر فرد بهشتى
از خداوند بخواهد او را با آنها محشور كند، دعايش مستجاب مى شود؟
در قرآن كريم آمده است: (وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ
فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ
وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّــلِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَـئِكَ رَفِيقًا)[63]; و هر آن كس خدا و رسول را اطاعت كند
با كسانى همراه است كه خدا به ايشان نعمت بخشيد; يعنى پيامبران و صديقان و شهيدان
و نيكوكاران و آنها نيكو رفيقانند.
حضرت على بن ابى طالب(ع) در شأن نزول اين آيه شريف مى فرمايد: مردى از انصار نزد حضرت
پيامبراكرم(ص) آمد و گفت: يا رسول الله، طاقت دورى تو را ندارم ... در اين فكرم كه
در روز قيامت وقتى به بهشت رفتى و در جايگاه بلندِ مرتبه خود رسيدى من چه كنم؟!
آيه فوق نازل شد. پيامبر(ص) براى
آن مرد دعا فرمود و اين آيه را برايش قرائت نمود و مژده اش داد.
از اين آيه و شأن نزول آن در مى يابيم كه يك فرد بهشتى مى تواند با پيامبر و اهل بيت او(ع) محشور شود و در صورت دعا
كردن و خواستن از خداوند، اجابت مى شود.[64]
آيا كسانى كه به
بهشت مى روند; كارى انجام نمى دهند و فقط در استراحت به سر مى برند؟ اگر كار مى كنند، چه نوع كارهايى است؟
سراى آخرت، دار تكليف نيست; بنابراين
در آن جا طاعات و عبادات و اعمالى وجود ندارد; اما بندگان خدا، او را عاشقانه
ستايش و حمد مى كنند: (وَ ءَاخِرُ دَعْوَهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَــلَمِينَ)[65]; واپسين خواندشان اين است كه: ستايش
براى خداى، پروردگار جهانيان است. و از حمد و ستايش او لذت مى برند و در پرتو اعمالى كه در اين جهان
انجام دادند، هم چنان سير تكاملى خويش را ادامه مى دهند: (وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا)[66]; هر صبح و شام، روزى آنها [مادّى و
معنوى] به بهشت مقرر است. و
به درجات بالاترى از بهشت مى رسند كه اين باعث مى شود بهره بردن يك نواخت از نعمت هاى بهشتى از بين برود و هميشه از نعمت ها لذت ببرند.[67]
آيا همه مادران به
بهشت مى روند؟ درباره اين كه بهشت زير پاى مادران است توضيح
دهيد.
اين پرسش كه «آيا همه مادران به بهشت
مى روند» مثل آن است كه
بپرسيم: آيا همه انسان ها به بهشت مى روند؟ همان طور كه اگر انسان ها شرايط و شايستگى ورود به بهشت را داشته باشند به بهشت خواهند رفت، مادران نيز
كه جزئى از مجموعه انسان ها هستند چنينند، جز آن كه مادران از نظر اسلام به سبب مقام
والايشان، از جايگاه و ارزش ويژه اى برخوردارند. در حديثى كه ذكر كرديد،
پيامبر گرامى(ص) مى فرمايد: اَلْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدامِ الأُمَّهاتِ;[68] بهشت زير پاى مادران است. همان طور كه
اگر كسى پايش را بر سكّه يا كليد گنجى گذاشته باشد تا پايش را بر ندارد نمى تواند به آن سكّه يا گنج برسد براى
رسيدن به بهشت، علاوه بر شرايط ديگر [مثل ايمان و عمل شايسته]به دست آوردنِ دل
مادر لازم است، گرچه خداوند در آيه 14 سوره لقمان در مورد پدر و مادر; هر
دو به فرزند سفارش مى كند: (وَ وَصَّيْنَا الاِْنسَـنَ بِوَ لِدَيْه .... أَنِ اشْكُرْ لِى وَ لِوَ لِدَيْكَ); ما، انسان را به پدر و مادر سفارش
كرديم .... كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش. امّا درباره مادر مى فرمايد: (حَمَلَتْهُ أُمُّهُو وَهْنًا عَلَى
وَهْن وَ فِصَــلُهُو فِى عَامَيْن); مادرش او را با ناتوانى روى ناتوانى حمل كرد. [= به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى
تازه اى را متحمل مى شد] و دوران شيرخوارگى او در دو سال
پايان مى يابد. گرچه پدر نيز
به پاى انسان رنج فراوان مى كشد، امّا مادر به جهت آن كه نُه ماه فرزند را با سختى و ناتوانى
حمل مى كندو دو سال او را
از شيره جانش شير مى دهد، شايسته ارج و احترام و تكريم بيشتر از سوى فرزند است. پيامبر(ص)
نيز با توجه به اهميت تكريم مادر فرمود: بهشت زير پاى مادران است و در نتيجه يكى از
شرايط رسيدن به بهشت جلب خشنودى مادران است، ولى بهشت زير پاى مادران بودن با
بهشتى بودن مادران ملازم نيست.
آيا در بهشت براى
خانم ها حجاب (پوشش بدن و مو) وجود دارد؟
پيش از پاسخ، به دو نكته ضرورى اشاره
مى كنيم:
الف) در بهشت، طاعت ها و عبادت ها و اعمالى كه در اين دنياست وجود ندارد; چون بهشت دار تكليف و نشئه
اختيار نيست و آزمايش و امتحانى وجود ندارد. در آن جا بهشتى ها، عاشقانه خدا را مى ستايند و از ستايش او لذت مى برند: نيايش آنان در آن جا سبحانك اللهم [خدايا! توپاك و
منزهى] و درودشان در آن جا سلام است و پايان نيايش آنان اين است كه: الحمدلله رب العالمين
[ستايش ويژه پروردگار جهانيان است].[69]
ب) محرمات و زشتى ها، هم چون غذايى نامناسب براى روح انسان است و به طور مسلم روح سالم اشتهاى
چنين غذايى را ندارد و بهشت، عالمى است كه انسان كاملا با واقعيت ها هماهنگ مى شود و به گفته شاعر:
آن چه بينى دلت همان
خواهد! *** و آن چه خواهد دلت همان بينى!
بنابراين، بهشتيان هرگز تمايل به اعمال حرام پيدا نمى كنند، چرا كه تمايل به گناه از ويژگى
روح هاى بيمار دوزخى
است.[70] در حالى كه در آستان ورود به بهشت منشأ
گناه از دل هاى زدوده مى شود.(ونَزَعنا ما فى صُدورِهِم مِن غِلّ ...)[71]; و هرگونه كينه اى را از سينه هايشان مى زداييم ... .
برخى از آيات قرآن كريم، اوصاف زنان و همسران بهشتى را اين گونه بيان مى كنند:
1. همسران بهشتى، جز به همسران خود چشم ندوخته و جز به آنها عشق نمىورزند: (فِيهِنَّ قَـصِرَ تُ الطَّرْف)[72]; در آن [باغ ها، دلبرانى] فروهشته نگاهند.
2. تمام صفات كمال و جمال يك همسر مطلوب در آنها جمع است: (فِيهِنَّ خَيْرَ تٌ حِسَان)[73]; در آن جا [زنانى] نكوخوى و نكورويند.
3. آنها فقط به همسرانشان تعلق دارند و از ديد ديگران پنهانند: (حُورٌ مَّقْصُورَ تٌ فِى الْخِيَام)[74]; حورانى پرده نشين در[ دل] خيمه ها.
با توجه به اين آيات، مشخص مى شود كه زنان در بهشت حجاب هايى دارند كه نشأت گرفته از حيا، عفت
و پاك دامنى آنها است.
در شرع مقدّس
اسلام، طلا، بر مرد حرام است، امّا در برخى از آيه ها[75] كه توصيف پاداش بهشتيان است، دست بندهاى ايشان را از طلا و لباس هايشان را از حرير ذكر مى كند.
با اين كه مى دانيم حكم به حلال و حرام بودن اشياء،
ذاتى است نه اعتبارى لطفاً علت را بيان كنيد.
الف) خداوندِ متعال، طلا و لباس حرير را بر مردان، در دنيا حرام كرد، ولى
در بهشت، آنان، زيباترين لباس هايى را كه در دنيا، از آن محروم بودند، در تن مى كنند و دست بندهاى جواهرنشان در دست دارند. اگر
مردان در اين دنيا، از اينها، محروم شده اند، شايد به خاطر غرور و غفلت و ... بوده است. و چون در بهشت، اين
مسائل، مطرح نيست، اين ممنوعيّت ها برداشته مى شود و جبران مى گردد.
ب) براى بيان نعمت هاى بهشتى، الفاظ معمولى دنيا، هرگز كافى نيست و چاره اى نيست جز اين كه با اين الفاظ، اشاره اى به آن نعمت هاى عظيم و توصيف ناكردنى شود.[76]
ج) دنيا، جايگاه تكليف است و ما، موظّف به انجام دادن همه فرمان هاى الهى هستيم، گرچه در برخى از
موارد، سبب حقيقى را ندانيم. آخرت، جايگاه نتيجه است و قابل مقايسه با اين دنيا
نيست.
د) آن چه حرمت آن، در
شريعت ثابت است، تنها، طلاى زرد است كه سبب آن، شايد آثار فيزيكى سوئى كه بر جسم
مرد مى گذارد، باشد. بديهى
است كه انسان، در آخرت، هرگز، تحت تأثير چنين عواملى قرار نمى گيرد.
در ضمن، چه كسى گفته كه حرمت و حليّت ذاتى اشياء است؟ تشريع، چه از سوى
شارع مقدّس و چه از سوى انسان، امرى اعتبارى است. در شريعت هاى گذشته، بعضى محرّمات بوده، كه در
شريعت اسلام، حلال است. قرآن مى فرمايد: (وَلاُِحِلَّ لَكُم بَعْضَ الَّذِى حُرِّمَ عَلَيْكُمْ)[77]; و تا پاره اى از آنچه را كه بر شما حرام گرديده،
براى شما حلال كنم.
در قرآن، به
مؤمنان مژده بهشت جاويدان داده شده است. آيا در آخرت، انسان ها خودشان گناه نمى كنند يا قادر به گناه كردن نيستند و
اگر كسى در عالم آخرت و در بهشت گناه كند، چگونه مى شود؟
اوّلا، دنيا محل عمل و آخرت جاى دريافت
پاداش و ثواب و عذاب است و در آن جا، تكليف وجود ندارد تا كسى نافرمانى كرده، مرتكب گناه شود.
اميرمؤمنان(ع) مى فرمايد:(جَعَلَ الدُّنيا دارَ
الأَعْمالِ وَ جَعَلَ الأخِرَةَ دارَ الْجَزاءِ ...)[78].
ثانياً، عالم آخرت عالم كشف حقايق و واقعيت هاست و محرمات و زشتى ها و گناهان در حقيقت هم چون غذايى نامناسب و متعفن براى انسان
است كه روح و بدن سالم، هرگز به چنين غذايى اشتها ندارد; به همين جهت، بهشتيان كه
داراى روح و بدنى سالمند، هرگز به چنان اعمالى تمايل پيدا نمى كنند و به دليل غرق بودن در لذت ها و نعمت هاى الهى، اصلا انگيزه اى براى گناه در آنها وجود ندارد تا
مرتكب گناه شوند.
اهل دوزخ هم در دوزخ دربند و زنجيرند; قرآن كريم مى فرمايد: (خُذوه فَغُلّوه * ثُمَّ الجَحيم صَلّوه);[79] او را بگيريد و دربند و زنجيرش كنيد! سپس او را در دوزخ
بيفكنيد.[80]
آيا آن گونه كه در
يكى از كتاب ها آمده است، همه سيدها وارد بهشت مى شوند؟
اصل كلى در اسلام آن است كه هر فرد
مؤمن [اعم از سيد و غير سيد] كه داراى عمل صالح است به بهشت مى رود: (... إِلاَّ مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَعَمِلَ صَــلِحًا
فَأُوْلَـئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّة)[81]; ... مگر كسى كه توبه كرده و ايمان
آورد و عمل صالح انجام دهد. پس آنها را داخل بهشت مى كند ... .
اگر اين افراد در ضمن ايمان و عمل صالح گناهانى مرتكب شده باشند، قبل از
ورود به بهشت طعم جهنم را خواهند چشيد تا پاك شوند، زيرا بهشت از هر گونه آلودگى
به دور است.
و در اين حكم و قانون نيز همه يكسانند و فرقى بين سيد و غير سيد نيست. (لَّيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلاَ أَمَانِىِّ
أَهْلِ الْكِتَـبِ مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِى وَلاَ يَجِدْ لَهُو مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا
وَلاَ نَصِيرًا * وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّــلِحَـتِ مِن ذَكَر أَوْ أُنثَى
وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَـئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ يُظْـلَمُونَ نَقِيرًا)[82]; [فضيلت و برترى] به آرزوهاى شما و
آرزوهاى اهل كتاب نيست; هر كس عمل بدى انجام دهد، كيفر داده مى شود و كسى را جز خدا ولى و ياور خود
نخواهد يافت و كسى كه چيزى از اعمال صالح انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى
كه ايمان داشته باشد، آنان داخل بهشت مى شوند; كمترين ستمى به آنها نخواهد شد.
از اين آيات استفاده مى شود عاقبت همه اهل ايمان بهشت است، هر چند به خاطر گناهانى ابتدا به
جهنم مى روند. بله سادات به
جهت اين كه از نسل امامان معصوم(ع) و پيامبر(ص) و دختر گرامى اش فاطمه زهرا(س) هستند، احترام خاصى
در دنيا و آخرت دارند، مشروط بر آن كه خود را به گناه آلوده نكنند. امام زين العابدين(ع) مى فرمايد: خداوند، بهشت را براى كسى
آفريده كه خدا را اطاعت كند و نيكوكار باشد، هر چند بنده اى از حبشه [گمنام و داراى حسب و نسبى
غير مشهور]باشد و آتش را براى كسى آفريده كه از او نافرمانى كند، هر چند قريش زاده باشد و ... .[83]
با توجه به آيه
شريفه 15 سوره محمّد، مراد از نهرهايى از آب و شير و عسل چيست؟ منبع و ابتداى
جريان آنها كجاست؟ اين نهرها به كجا منتهى مى شوند؟
باغ ها، چشمه ها و ساير نعمت هاى بهشتى براى ساكنان اين جهان محدود
ـ كه در برابر عالم پس از مرگ فوق العاده كوچك است ـ با هيچ بيانى قابل
توصيف نيست; همان گونه كه اگر بچه اى كه در عالم جنين است، عقل و هوش مى داشت، هرگز نمى شد نعمت هاى اين دنيا را براى او توضيح داد، جز
با آوردن مثال هاى ناقص و كم رنگ! اين مثال ها تنها شبحى از آن جهان را در ذهن مردم اين جهان ترسيم مى كند.
فرق نعمت هاى بهشتى و دنيايى اين است كه نعمت هاى بهشتى، هميشگى و جاودانى هستند و
هيچ گاه آفت و بلايى
باعث فساد و نابودى آنها نمى شود و هرگز زيانى را متوجه مصرف كنندگان خود نمى نمايند.
جزئيات نعمت هاى بهشتى; مثلا اين كه نهرها از كجا آمده اند و به كجا ختم مى شوند، چيزى نيست كه بتوان درباره آنها،
با الفاظ روزمره زندگى دنيا سخن گفت و تنها خداوند از آنها آگاه است. در برخى روايات در ذيل آيه 6 سوره انسان آمده است كه اين چشمه از خانه
پيامبر اسلام(ص) صادر مى شود و به خانه هاى پيامبران و مؤمنان جارى مى شود.[84]
همان گونه كه نهرهاى دنيا
سرچشمه هايى دارد كه آب از
آنها مى جوشد، در بهشت نيز
ممكن است چنين باشد. قرآن، نام چند چشمه از قبيل: كوثر، تسنيم، سلسبيل و ... را بيان كرده كه قبلا نيز بيان شد;
احتمال دارد منبع نهرهاى بهشتى اين چشمه ها باشد. ممكن است نهرهاى «آب» اشاره
به رفع تشنگى، نهر «شير» اشاره به منبع تغذيه و نهر «عسل» اشاره به لذت و قوت آفرينى آن باشد.[85]
با توجه به آيه 15 سوره مباركه محمّد، مراد از «خمر»
در بهشت چيست؟ آيا همين خمر دنيايى است يا چيز ديگر است؟
الف) ممكن است مراد از «خمر» در آيه
فوق، اشاره به صفت نشاط آورى آن باشد. روشن است كه خمر و شراب بهشتى هيچ گونه مشابهتى با خمر و شراب دنيا
ندارد، زيرا در آيه اى ديگر در وصف آن چنين آمده است: (لاَ فِيهَا غَوْلٌ وَ لاَ هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ)[86]; آن خمر و شراب نه مايه فساد عقل است
و نه موجب مستى مى شود.
بنابراين در شراب بهشتى چيزى جز هوشيارى، نشاط و لذت روحانى نيست.
ب) اين آيات درباره صفات مؤمنينى است كه از حق پيروى مى كنند. مؤمنان پاكدل و صالح از انواع
مواهب مادى و معنوى در بهشت برخوردارند.[87]
حضرت زهرا(س)
شفيعه امت است. چند سؤال: 1. آيا شيعيان تا ابد، جهنمى خواهند بود؟ 2. ما محبان اهل بيت: كه گاهى گناه مى كنيم و معرفتمان به آن عزيزان كم است، آيا به اندازه محبت، پاداشى
برايمان منظورمى شود؟ اگر به خاطر معرفت كم به آنها گناه كنيم، پاداش اوّل خنثى
خواهد شد يا نه؟
از آيات قرآن كريم استفاده مى شود كه هر كس مرتكب گناه و كار بدى
شود، جزاى آن را در قيامت خواهد ديد: (فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة
خَيْرًا يَرَه * وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّة شَرًّا يَرَه)[88] مگر اين كه توبه كند و در همين دنيا از گناه
پاك شود و نقايص خود را با اعمال صالح جبران نمايد: (إِلاَّ مَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَــلِحًا فَأُوْلَـئِكَ
يُبَدِّلُ
مطالب مشابه :
مجله طنز هفته 9-91
رستوران باغ بهشت دربند تهران
یه پست خوشمزه
- کوهپایه دربند- رستوران جوجک خ آیت ا - باغ بهشت بلوار ارتش(شامل مجموعه ای از
باغ موزه هنر ایرانی
باغ موزه هنر ایرانی در منطقه هشت بهشت/چهل ستون/گنبد قابوس/شمس حال امروز دربند و من
تهران گردي - (دربند)
اول دربند . دَربَند،از دهکدههای قدیمی شمیران و در شمال باغ پر از كافه و رستوران
سفر به همدان 13 – مراکز ديدني همدان ( آبشار و کتيبه گنجنامه - عباس آباد )
همانند درکه و دربند را براي تهران دارد. تعداد زيادي رستوران – باغ در آن قرار بهشت گمشده
بهشت
و براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشت در دوزخ دربند و رستوران |
تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟
بهشت كوچكي نبود مجبور شدیم از خیر دربند بگذریم و رستوران ایتالیایی روما هم
کوهستان شمال تهران
در ابتدای مسیرهای کوهستان شمال تهران، قهوه خانه و رستوران دربند ، ولنجك و بر باغ شاطر
گزارش سفر به کرمانشاه ، اورامانات - قسمت اول
(بهشت گیلان طبیعت روستا و اطراف رستوران و هوای خوب ما رو از کنگاور تا باغ شهر صحنه
برچسب :
رستوران باغ بهشت دربند