نقش مردم در دفاع مقدس

دفاع مقدس و پیروزی ایران

ايمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ايران به حقانيت انقلاب اسلامي و موج عظيم مردمي كه در قالب «بسيج» براي دفاع از كيان نظام جمهوري اسلامي ايران طي 8 سال دايماً حضور خود را در جبهه حفظ كردند، بزرگترين سرمايه انقلاب و نظام بود و مهمترين نقش را در توقف ماشين جنگي عراق بر عهده داشت. 
در بررسي عوامل شكست عراق در دستيابي به اهداف اعلام شد‌ه‌اش، علاوه بر ايمان و اعتقاد رزمندگان ايراني، عوامل ديگر از قبيل نااميدي حاميان صدام از سقوط جمهوري اسلامي ، مردمي شدن جنگ و سرانجام پذيرش قطعنامه 598 از جانب ايران نيز بي تأثير نبود. نتيجه آن شد كه عراقيها 8 سال پس از شروع جنگ در همان نقطه اوليه آغاز قرار داشتند.
«خاوير پرزدكوئه‌يار» ـ دبير كل وقت سازمان ملل ـ نيز در خاتمه جنگ، با انتشار بيانيه‌اي رسماً از عراق به عنوان «شروع كننده جنگ» نام برد. اين بيانيه نيز سندي از مجموعه اسناد حقانيت جمهوري اسلامي ايران درجنگ بود. در خلال اين جنگ هيأتهاي متعدد صلح از سوي سازمان ملل، سازمان كنفرانس اسلامي، اتحاديه عرب و جنبش عدم تعهد براي ميانجي‌گيري به تهران و بغداد سفر كردند كه غالباً داوري آنها به دليل آن كه فاقد اصل بيطرفي و گاهي عاري از عدالت و صداقت بود، به نتيجه‌اي نرسيد. قطعنامه‌هاي منتشره از سوي شوراي امنيت سازمان ملل نيز به استثناي قطعنامه هفتم ـ قطعنامه598ـ كه در تير 1366 به تصويب رسيد، غالباً جانب انصاف و عدالت را رعايت نكرده بود.
قطعنامه 598 نيز عاري از اشكال نبود اما نسبت به ساير قطعنامه‌هاي منتشره، مواضع بيطرفانه‌تري داشت و جمهوري اسلامي ايران عليرغم بي‌ميلي اوليه سرانجام در تير 1367 آن را رسماً پذيرفت. روز 29 مرداد 1367 از سوي سازمان ملل آتش بس اعلام شد و به تدريج آتش جنگ در جبهه‌ها خاموش گرديد. با اين همه هنوز اكثر بندهاي قطعنامه 598 اجرا نشده است.
قسمتي از پيام امام خميني(ره) راجع به قطعنامه 598 و شرايط سياسي آن روز چنين است:
... من با توجه به نظر تمام كارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي كشور كه به تعهد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم و در مقطع كنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام مي‌دانم و خدا مي‌داند كه اگر نبود انگيزه‌اي كه همه‌ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود، هرگز راضي به اين عمل نمي‌بودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود...
... خوشا به حال شما ملت، خوشا به حال شما زنان و مردان، خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانواده‌هاي معظم شهدا و بدا به حال من كه هنوز مانده‌ام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سركشيده‌ام و در برابر عظمت و فداكاري اين ملت بزرگ احساس شرمساري مي‌كنم، و بدا به حال آنان كه در اين قافله نبودند، بدا به حال آنهائي كه از كنار اين معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظيم الهي تا به حال ساكت، بي تفاوت و يا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند.7
به اين ترتيب جنگي كه در 31 شهريور 1359 توسط همة ظالمان جهان و به دست صدام بعثي به جمهوري اسلامي ايران تحميل شد، بدون دستيابي آنان به اهدافشان، در تابستان 1367 ش. به پايان رسيد.

نقش مردم در پشت جبهه ها

دفاع از حقیقت، تنها در جنوب و غرب و خط مقدم نبود. گرچه هرگاه صحبت از دفاع مقدس می شود، آنچه که به ذهن ما می رسد همان گوشه از کشور است. اما این مشت گره کردة مردمی که به دهان استکبار زده شد، از بازوی قدرت مردم مستضعف و دردمندی بودند که در پشت جبهه ها و درون شهرها بودند. از بازوی همین مردم کوچه و بازار، اعم از مرد و زن و کودک، جوان و طلبه و دانشجو و کارمند و کارگر و ... که بدون هیچ چشم داشتی هر آنچه را که برای پیروزی در این جنگ عقیده لازم بود، تهیه می کردند و در انتظار ضربة نهایی فرزندانشان بودند؛ باید اعتراف کرد که اگر نبود حمایت های مادی و معنوی این مردم در شهرها و روستاها، این قافله ها بسیار زودتر از آنچه به نظر می رسد از راه مانده بود و می رفت آنچه نباید می رفت! و می شد آنچه نباید می شد.

آری، تمام ایران از شمالی ترین نقطه آن تا جنوبی ترین نقطه آن، خط مقدم جهان اسلام بود و هر قلبی که برای این جبهه می تپید، برای رزمنده اش آنچه در این میان مطرح نبود، منافع شخصی بود و آنچه مطرح بود، منافع اسلام برای رضای خدا بود و آن کس که مخلص بود در این جبهه بود و مهم نبود که در کجای این خاک است. مهم حضور بود و او حضور داشت. گرچه حضورش مادی نبود و اگر از همان رزمندة تفنگ به دست در سنگر می پرسیدی که تو می جنگی، بی گمان می گفت: نه ما می جنگیم.

هر قشری و صنفی هرچه می توانست دریغ نمی کرد. عده ای جهاد مالی می کردند و عده ای دیگر، جهاد جانی و عده ای نیز جهاد فکری و فرهنگی. امّا همه در یک صف و یک خط بودند. تاریخ به یاد دارد آن زمانی که بچه دبستانی قلّک خود را پُر می کرد و به جای آنکه اسباب بازی کودکانه اش را بخرد، با فراخون و بدون فراخوان تقدیم به جنگ می کرد. زنانی که طلاها و جواهرات و حتی حلقة ازدواج خود را هدیه می نمودند یا گاهی لباس های رزمندگان را تهیه می کردند یا کارهای تبلیغاتی و هنری برای جبهه تهیه می نمودند و یا آنانی که در بیمارستان های صحرایی و شهری پرستاری و کارهای درمانی انجام می دادند، دانشجویانی که از قمقمه آب گرفته تا قطعات یدکی اسلحه های نظامی و حتی موشک های تاکتیکی را طراحی و می ساختند. و طلّابی که وظیفه سنگین تبلیغات و تبیین جنگ را در کنار رزمندگان بر عهده داشتند همه و همه از به هم پیوستن میلیون ها میلیون قطرة زلالی بود که رود همبستگی را جریان داده بود که کمک های غیر مادی آنان را می توان در شعارهای آنان جست وجو کرد.

این وحدت مردم در شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» از جمله کمک های معنوی مردمی بود که همواره گرم کنندة جبهه های نبرد بود و این نه تنها در شعار که در عمل نیز بروز می یافت. و اینها که گفته شد تنها گوشه ای از آن دریا بود.

آن نامه هایی که مردم از سر اخلاص برای رزمنده ای که نه اسمش را می دانند و شهرش را می شناسند و نه تا به حال او را دیده اند، نوشته شد حکایت از قرابت دینی و اخلاقی و قومی این ملت داشت و حکایت از شناسنامه ای واحد.

در تاکسی و اتوبوس و صف نان و مدرسه و دانشگاه و زمین کشاورزی و غیر، همه یک دل و یک زبان، شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را سرلوحه فعالیت های روزانه خود قرار داده بودند و این یکی از آن رموز پیروزی بود. این گونه بود که همه در صحنه جنگ حاضر بودند؛ چنان که حضرت امام می فرمایند: «و امّا امروز که تمام ملت ها، نه فقط جوان ها و آنهایی که در جبهه ها هستند، بلکه پیرمرد ها و پیرزن ها و دختر بچه های نابالغ در صحنة گرفتاری ها و در صحنة جنگ حاضرند و همه خود را در جبهه می بینند. آنها کارهایی که می کنند یک کارهایی است که دنبالش توقع اینکه یک مقامی داشته باشند، یا یک پستی را اشغال کنند، یا یک چیزی را از مردم خواهش کنند، هیچ این مسائل نیست، بلکه سربازان گمنامی هستند که در جبهه ها باید گفت مشغول جهاد هستند.»

نقش زنان در دفاع مقدس

در متون تاریخی، اغلب از نقش حرمسرایی زنان درباری و از تأثیر زنان غرب و شرق زده یا به اصطلاح روشنفکر بر تحولات اجتماعی سخن به میان آمده، ولی زنانی که در حادثه گریبایدف، جنبش تنباکو، نهضت مشروطه، کشف حجاب، قیام 30 تیر 1331 و... مشارکت داشته اند، توده زنان مسلمانی بوده اند که گوش به فرمان مراجع تقلید و به منظور انجام تکلیف شرعی و الهی پا به میدان مبارزه گذاشتند. از دهه 1340 تا پیروزی انقلاب اسلامی، این زنان حضور گسترده تر و مستمرتری از خود نشان دادند، علت آن، اولا: خودباوری بیشتری بوده که امام خمینی(ره) در زنان پدید آورد. ثانیا: لبیک آنان به دعوت امام برای حضور سیاسی اجتماعی بوده است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زنان هنوز نیاسوده و خستگی یک مبارزه طولانی علیه رژیم پهلوی را از تن بیرون نکرده بودند که بار دیگر بر خود تکلیف دیدند برای دفاع از انقلاب، به ایفای نقش های تازه تر و مؤثرتر در عرصه های جدیدتر بپردازند، از این رو، شرکت در بحران هایی را که در گوشه و کنار کشور، بویژه در کردستان بر پا شد، جزء وظیفه خود دانستند، ولی آنچه بعد از حدود 5/1 سال پس از پیروزی، زنان را به کمک و مساعدت بیشتر طلبید، دفاع مقدس است که هشت سال نظاره گر رشادت های زنان و مردان این مرز و بوم بود، بنابراین، و به علت گستردگی فداکاری زنان در عرصه دفاع مقدس، احصاء همه آن ایثارگری ها ممکن نیست، و در هر نوشته ای و در این نوشته تنها می توان به بخش کوچکی از آن اشاره کرد:

نقش رزمی

اولین مسئولیتی که زنان در دفاع مقدس، به صورت خودجوش و همپای مردان بر عهده گرفتند، جنگیدن با دشمن بعثی در جنوب و مزدوران داخلی در کردستان بود، حتی آنان، کوکتل مولوتف ساختند، تا به جنگ تانک های عراقی بروند که قصد داشتند از مرز شلمچه بگذرند. البته تهیه و به کار بردن کوکتل مولوتف، ابتدایی ترین کار رزمی خواهران و زنان به شمار می آمد، بعدها آن ها خود را به سلاح مجهز کردند تا مردانه با دشمن بجنگند، از جمله:

در قبرستان خرمشهر زن 65 ساله ای را دیدم که تفنگ ام یک بر دوش داشت. گفتم: مادر چه می کنی؟ گفت: پسر و دخترم آنقدر جنگیدند تا شهید شدند و اینجا خفته اند. می روم راه شان را ادامه دهم، هر چه او را منع کردم، نپذیرفت و گفت: باید از دینم دفاع کنم. این تنها وظیفه شما پسرانم نیست، بلکه وظیفه من هم هست، جنگید و سرانجام با ترکش خمپاره شهید شد.

زنان رزمنده در خرمشهر، کارهای دیگری را نیز بر عهده داشتند که مراقبت از تسلیحات، تسلیح رزمندگان، نگهبانی از پیکر شهداء، توزیع سلاح بین رزمندگان از آن جمله بوده است. در جبهه های دیگر هم وضع به همین صورت بود. مثلاً:

ـ در گیلان غرب، یک زن، چند سرباز عراقی و در شادگان، چهار شیر زن، هشت سرباز بعثی را به اسارت درآوردند.

ـ خانم فاطمه نواب صفوی، به همراه گروه چریکی شهید چمران و در ناحیه سوسنگرد، اسلحه به دست گرفت و جنگید.

ـ یک زن سوسنگردی با آرد مسموم نان پخت و با آن تعدادی از عراقی ها را از پای درآورد.

ـ و باز در این شهر مادر شهید الحانی، یازده سرباز عراقی را به خانه اش دعوت می کند، به آنها غذا می دهد، و زمانی که آن ها به استراحت پرداختند و به خواب رفتند، در اتاق را قفل می کند و بسیجی ها را با خبر می سازد، و خود او هم با چوب دستی به جان بعثی ها افتاد. داستان این زن شجاع را مقام معظم رهبری، این گونه نقل کرده است:

«به خاطر دارم در سوسنگرد خانم عرب مُسنی زندگی می کرد که همسرش نابینا بود. ایشان با وجود این که چهل پنجاه سال داشت، خیلی شجاعانه و در حقیقت مردوار از شهر دفاع می کرد. معروف بود که با چوب دستی، چند سرباز عراقی را از پا انداخته است.

صحنه های رزم زنان، اگرچه اندک بود، ولی اولاً تا پایان دفاع مقدس کم و بیش ادامه یافت، و ثانیاً، تأثیر عمیقی بر روحیه رزمندگان داشت. به علاوه، زنان نقش های اطلاعات رزمی فراوانی را انجام دادند. خانم حورسی از مدافعان خرمشهر در این باره می گوید: «ما از آن لحظه ای که به نیروهای شناسایی ملحق شدیم، کار شناسایی دشمن، خنثی کردن بمب، شناسایی ضد انقلاب و پیدا کردن رد پای آن ها در شهر و روستاها را دنبال کردیم. نوع دیگری از کار اطلاعاتی و امنیتی را خواهران بسیجی انجام می دادند، مثلا آن ها در لباس امدادگر و پرستار به شناسایی منافقینی دست می زدند که به صورت ناشناس به بیمارستان ها سر می زدند، تا به تعداد شهداء و مجروحان جنگ و... دست پیدا کنند، و آن را در اختیار عراق قرار دهند.

حمایت عاطفی

در جنگ، نقش پشتیبانی روانی و عاطفی جنگجویان را به زنان واگذار شد تا با روحیه دادن به سربازان، جنگ با موفقیت به پایان برسد. در جنگ تحمیلی نیز، زنان ایرانی، خودجوش وظیفه حمایت روحی از رزمندگان را به دوش گرفتند، و آن گونه که امام خمینی(ره) هم فرمودند: به موجب عواطفی که بانوان ابراز کردند، برای جبهه، کارهای بسیار مفیدی را انجام دادند.

از این رو، دفاع مقدس، نمونه های بی شمار و در عین حال، کم نظیری از پشتیبانی های معنوی خانم های ایرانی را به ثبت رسانده است، مانند:

ـ در گیلان غرب، فرمانده یک گردان رزمی با دیدن رشادت های یک زن روستایی، از عقب نشینی منصرف می شود و نیروهای خود را علی رغم فرمان بنی صدر، به شهر باز می گرداند.

ـ فهیمه بابائیان پس از شهادت همسر اولش، چنان بر همسر دوم تأثیر روحی می گذارد که همسرش به جبهه می رود.

ـ یک مادر تهرانی، وقتی تزلزلی در فرزند رزمنده اش می بیند، به سومار می رود و به فرزندش می گوید: اگر از جبهه برگردی، شیرم را حلالت نمی کنم!

ـ رزمنده ای می گفت: خواهرم به من آموخت که چگونه می توانم به تنهایی یک لشکر باشم.

ـ مادر همسرم به من خبر داد: اگر تو به جبهه بروی، من بچه هایت را نگه می دارم و افتخار کن که در این زمان به سربازی می روی.

ـ مادری خطاب به فرزندش می نویسد: علی جان می دانی چقدر دوستت دارم، اما صلاح می دانم پس از مراسم چهلم برادرت، به جبهه برگردی.

ـ خانمی وضع جانبازی مرا دید و پذیرفت به همسری من درآید و سختی های زندگی با یک جانباز را به جان و دل خرید.

ـ تشویق ها و طرز تفکر همسرم باعث شد، فشارهایی که به واسطه نبودن دست و پا، بر من وارد می شود را به خوبی تحمل کنم.

بخشی از حمایت های عاطفی و معنوی بانوان از طریق شعر و از سوی شاعران زن ابراز شده و این اشعار، بر حضور بیشتر رزمندگان در جبهه ها تأثیر گذاشته است:

سپیده کاشانی

کجا می توانی ز قلبم ربایی

تو عشق من و میهن من

طاهره صفار زاده

در سرزمین آسمانی جبهه

کسی به خویش نمی اندیشد

سیمین دخت وحیدی

بیا که خصم زبون را به خاک بنشانیم

به کوی دوست بشتابیم و سر بیفشانیم

صدیقه وسمقی

و سوسنگرد تنها بود. غروب گرم در سبحانیه دیدم که نخلستان سرود رزم بر لب داشت!

شهلا آهنج

باز می خواند مرا تا آسمان

لیک من بنشسته ام خاموش و سرد

ستادهای پشتیبانی

جلوه های دیگر همراهی خواهران و همسران و مادران مسلمان ایرانی را باید در تهیه و تدارک اجناس و اقلام مورد نیاز رزمندگان و سربازان دید. زنان در حمایت مادی و لجستیکی از جبهه های جنوب و غرب، از جان و مال خود مایه گذاشتند و صحنه به یاد ماندنی و فراموش نشدنی فراوانی را خلق کردند. آن ها برای رزمندگان شال و کلاه بافتند، برای سربازان لباس و ملحفه دوختند و برای سربازان غذای گرم پختند. به علاوه:

ـ زهرا محمدی، از 25 گوسفند نذری، کله پاچه درست می کند، و آن را از اهواز به خط مقدم می برد تا صبحانه ای برای رزمندگان شود.

ـ خانم خاکباز به همراه یک گروه از خواهران به جبهه می روند، در شب عید نوروز برای رزمندگان سبزی پلو و ماهی تدارک می بیند.

ـ بیشتر فعالیت های آشپزخانه شهید چمران که روزانه پنجاه هزار نفر را غذا می داد، از سوی بانوای انجام می شد.

ـ خواهران مستقر در انبار شهید علم الهدی اهواز، کار بازسازی چادر صحرایی، سلاح سبک، کیسه خواب و چراغ گرم کننده را انجام می دادند. حاجیه خانم علم الهدی کاروان های حضرت زینب(ع) را به راه انداخته بود که خانم ها را جهت دیدار از جنگ زدگان و خانواده های شهدا حرکت می داد.

ـ مادر شهید مجید و سعید کاشانی، به مدت هشت سال در پایگاه ام الشهدای کاشان کمک های مردمی را جمع آوری و به جبهه ارسال می کرد. ستاد بیت الزهرا(ع) پایه گذار ایستگاه های صلواتی بود، در این ستاد، از پیرزن 65 ساله تا دختر 18ساله فعالیت می کردند.

ـ خانم فاطمه زارعی 60 ساله، در زمان عملیات، 24 ساعته در پشت جبهه یکسره نان می پخت و فقط جهت انجام فرایض دست از کار می کشید.

زنان در طول جنگ تحمیلی (دفاع مقدس) در مساجد، منازل، مدارس و هر مکان دیگری که امکان تأسیس یک هسته و مرکز پشتیبانی وجود داشت، به جمع آوری کمک های مردمی،بسته بندی، ارسال آن و نیز، ارائه سایر خدمات، پرداختند. این کوشش ها و تلاش ها، آن قدر ارزشمند و سرنوشت ساز بود که امام خمینی(ره) با سخنانی ساده ولی الهام یافته از معنویت، این گونه از آنان تشکر می کند:

وقتی در تلویزیون این بانوان محترم را می بینم که به همراهی و پشتیبانی کردن از لشکر و قوای مسلح اشتغال دارند، ارزشی برای آن ها در دلم احساس می کنم که برای کس دیگری نمی توانم این طور ارزش قائل شوم. آن ها کارهایی که می کنند، دنبالش توقع مقامی یا اشغال پستی یا چیزی که از مردم خواهش کنند نیست، بلکه سربازان گمنامی هستند که باید گفت در جبهه ها مشغول جهاد هستند. این یک هدیه الهی است، ما باید قدر این نعمت را بدانیم و به این بانوان و بچه های پشت جبهه و آن ها که در شهرهای نیمه مخروبه حاضرند، اقتدا کنیم، ما باید از این ها اخلاق اسلامی، ایمان و توجه به خدا رایاد بگیریم، ما باید به این قشرها که بی توقع به کشور و به همه شما خدمت می کنند، اقتدا کنیم و خودمان را اصلاح کنیم.

امداد و درمان

از شلیک اولین گلوله های دشمن و شهید و مجروح شدن تعدادی از مردم و رزمندگان، زنان مسلمان دل سوز این آب و خاک، دریافتند که باید به امداد درمان مجروحان و جانبازان جنگ بپردازند. آن ها بدون هیچ چشم داشتی تنها به نیت کسب رضایت الهی و اطاعت از مقام ولایت، به جبهه ها رفتند، و چه بسا خود مجروح و جانباز شدند، و گاه به خیل شهدای انقلاب پیوستند. اگر زنان داوطلب به مدد و مساعدت جبهه و جنگ نمی آمدند، آمار شهدای جنگ فزونی می یافت، و اگر مجروحان به موقع مداوا نمی شدند، درمان بعدی آن ها، هزینه سنگینی را بر بیت المال تحمیل می کرد. خانواده ها و رزمنده ها با مشاهده توجه به امداد و درمان مجروحان جنگی، اشتیاق بیشتری برای ادامه حضور داوطلبانه در جبهه احساس می نمودند. هم اینک نیز، بیان نمونه ها و جلوه های زیبای ایثارگری زنان پرستار، بهیار و امدادگر، موجی از عشق و شوق برای خدمت به مردم پدید می آورد:

ـ مینا کمایی به همراه بیست نفر دیگر، در یک بیمارستان آبادان، امدادگری می کردند و شب ها در خوابگاه بیمارستان می خوابیدند.

ـ خانم میرزایی، وقتی شروع به تمیز کردن پهلوی مجروح می کرد، حالش به هم می خورد، ولی به خاطر خدا تحمل می کرد.

ـ یک پرستار داوطلب، شب ها بچه اش را به اتاقی در بیمارستان می برد، و لباس ها را کپه می کرد، و بچه اش را روی آن می خواباند، آن وقت خود به مداوای مجروحان می پرداخت.

ـ پرستاری دیدم که توالت ها را تمیز می کرد، اما ذره ای از سختی کار گله نمی کرد.

ـ بسیار دیده شده که خانمی پرستار مجروحی شیمیایی بود، و خود مبتلا به عوارض شیمیایی می شد، خانم یوسف زاده، نمونه ای از زنان پرستاری است که به دلیل آلودگی شیمیایی به شهادت رسید.

کار امدادگری در شهرهای مرزی جنوب و غرب، برای زنان طاقت فرسا بود، اما عشق به اسلام و انقلاب، امدادگر پیر و جوان را بر ماندن استوارتر می ساخت، تا حدی که بسیاری از آن ها بی توجه به اصرار خانواده های شان، در خطوط جنگی ماندند تا مرهمی بر زخم های دلیر مردان رزم و جنگ باشند. بعضی از آنان، حتی آموزش کلاسیک پرستاری را ندیده بودند، ولی به سرعت آموزش های تجربی را جایگزین آن کردند، و چنان این آموزش ها را با عشق به خدا عجین نمودند که توانستند، هم پرستار جسم و هم پرستار روح و روان رزمندگان گردند.

جهاد مالی

توده زنان مسلمان، علاوه بر حضور مستقیم در دفاع مقدس، به انواع حمایت ها در پشتیبانی از رزمندگان دست زدند که یکی از آنها مشارکت در کمک مالی به جبهه های جنگ بوده است. در واقع در دوران دفاع مقدس شاهد اوج ایثارگری مالی زنان بودیم که امام بارها به آن اشاره کرده اند، از جمله:

«ما هر روز شاهد زنانی هستیم که ماحصل عمرشان یک سکه طلا را می آورند و در راه خدا و جنگ انفاق می کنند... آن پیرزن ها که در طول عمرشان تهیه کردند، حالا می آیند برای اسلام می دهند.»

یک نشریه خارجی به مسأله جهاد مالی زنان ایرانی به جبهه های جنگ می پردازند و آن را با کمک های مالی زنان عراقی مقایسه می کند:

پرزیدنت صدام با آن که از جانب کشورهای برادر عرب یعنی عربستان و کویت به نحو بزرگ منشانه ای از نظر مالی حمایت می شود (با این وصف) در 1982 صلاح دید تا از خانم های کشورش بخواهد تا زیورآلات خود را به جبهه هدیه کنند. تهران رقیب بزرگ جنگی بغداد نیاز به چنین اقداماتی نداشت، زیرا در ایران به وضوح انگیزه پاداش الهی و اطمینان از این که آن ها قربانی تهاجم شده اند، برای این کار کافی بود... لذا در مقایسه با عراق که به دوستان عرب، طرف های تجاری و ارسال کنندگان اسلحه حداقل 50 میلیارد بدهکار می باشد و باز هم به وسیله پول سلاطین نفتی عرب تغذیه می شود، ولی تهران تاکنون حساب کتابش با هم می خواند.

آمار دقیقی از کمک های زنان ثروتمند عراقی به رژیم صدام در دوره جنگ در دست نیست ولی این کمک ها به اندازه ای نبوده که رژیم عراق را وادارد از آن تقدیر نماید، در عوض، گاه شاهده بوده ایم که زنان عراقی به جای کمک به سربازان عراقی کمک مالی خود را به ایران داده اند تا به مصرف رزمندگان ایرانی برسد، گاه این کمک ها به اندازه ای بود که تقدیر امام خمینی(ره) را به دنبال داشت، که تقدیر 28 آذر 1366 یکی از آن هاست.

مبلغ بسیار ارزنده ای که خانم های معظم عراقی که خداوند به آن ها هرچه بیشتر توفیق خدمت به اسلام و رزمندگان عزیزی که برای رفع شر قدرت ها و وابستگان پست آنان جانفشانی می کنند، واصل شد. از خداوند تعالی سلامت همه را خواهانم.

ایثار و فداکاری

زنان علاوه بر این که فرزندان، همسران، برادران و پدران خود را به مشارکت در دفاع مقدس تشویق می کردند، و این تشویق ها در استقبال مردان برای حضور بیشتر در جبهه ها بسیار مؤثر واقع شد، پس از شنیدن خبر جراحت و شهادت بستگان و عزیزان خود، شکیبایی و بردباری کم نظیری را به نمایش گذاشتند که آن هم در تقویت روحیه رزمندگان به ادامه مردانه جنگ کمک فراوانی کرد. مواردی از روحیات قوی زنان را می توان در کلام امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری به وضوح دید:

در عین حالی که مادران، جوانان شان در جبهه شهید شده اند با کمال خوشرویی و افتخار، افتخار می کنند به این که جوان آن ها در راه اسلام شهید شده است و باز هم پیشنهاد می کنند که جوانان دیگر هم داریم و به اسلام تقدیم می کنیم.

از این رو، جای تعجب نبود که در یکی از دیدارهای خانواده شهدا با امام خمینی(ره)، مادری با لهجه خرمشهری فریاد می زد: ای امام، سه پسر داشتم و هر سه شهید شدند، دیگر فرزندی ندارم تا در راه اسلام قربانی کنم، خدا مرا فدای تو کند!

مقام معظم رهبری نمونه ای از ایثارگری و فداکاری این دسته زنان را برشمرده است:

«در شهری سخنرانی داشتم. بعد از پایان سخنرانی، همین که خواستم سوار ماشین شوم، دیدم خانمی پشت سر پاسدارها خطاب به من حرف می زند، گفتم راه را باز کنید تا ببینم این خانم چه کار دارد. خانم آمد و گفت: از قول من به امام بگویید بچه ام اسیر دشمن بود و اخیرا مطلع شدم که او را شهید کرده اند. به امام بگویید فدای سرتان، شما زنده باشید، من حاضرم بچه های دیگر نیز در راه شما شهید شوند.

ایثارگری و فداکاری زنان ایرانی به اندازه ای بوده که حتی رسانه های خارجی هم نتوانستند منکر آن شوند، از جمله یک نشریه پاکستانی که نوشته بود:

«از خانواده های اسرای جنگی به خوبی مراقبت می شود. بیوه زنان فشارهای ناشی از جدایی و عدم ارتباط با همسرشان را با وقار و شکیبایی تحمل کرده اند. آن ها دولت را در قبول تقاضاهای شان که ممکن است از وجهه کشورشان بکاهد، تحت فشار نگذاشته اند این نوع برخورد هیچ گونه شباهتی با صدای گریه بیوه زنان اسرای جنگی عراق ندارد... کلا زنان ایرانی شجاعت رویارویی با هر مصیبتی را دارند. زنان ایرانی کاملا آماده برخورد با هر گونه واقعه اضطراری هستند و برخی از آنان در کلاس های آموزش نظامی شرکت می کنند... آن ها برای رویارویی با موقعیت های مختلف از جمله بمباران شیمیایی شهرها و برای خدمت در بیمارستان های صحرایی در پشت جبهه تحت تعلیم قرار می گیرند.

منبع دیگری در این باره نوشته است: امام خمینی(ره) برای دفاع از کشور زنان را فرا خواند زیرا مشارکت زنان در جنگ می توانست:

«شجاعت نیروهای رزمی و حمایت مردم را تقویت نماید... . قبلا می دانستیم که در میان بسیجی ها... زن وجود دارد که از آن ها برای ارشاد زنان بدحجاب استفاده می شد، ولی (وجود) زنان رزمنده نشان می دهد که زنان ایرانی نقشی بیش از پیش و فعال در جنگ بازی می کنند حتی چادر بلند سنتی مانع به کارگیری تجهیزات جدید جنگی از سوی آن ها نمی گردد.

تبلیغ و همکاری اطلاعاتی

جبهه غرب از ویژگی هایی برخوردار بود که در جبهه جنوب کمتر به چشم می خورد، مثلا تلاش دشمن برای اختلاف افکنی بین شیعه و سنی کاملا محسوس بود و یا وجود ضد انقلاب که با دشمن همکاری می کردند، هوشیاری و مراقبت های اطلاعاتی را اجتناب ناپذیر می کرد. نمونه های فراوانی از فعالیت های تبلیغی و اطلاعاتی خواهران و زنان در کردستان در دست است، مانند:

1. زنان طلبه از حوزه علمیه قم و از مدارس اسلامی دیگر به منطقه کردستان اعزام می شدند. آن ها از همان آغاز ورود به شکل های مختلف مورد هجمه، اذیت و آزار دشمنان چون کردهای مخالف و منافقین قرار می گرفتند. مثلا منافقین که به این خانم ها می گفتند اگر با کردها رفت و آمد کنید و غذای شان را بخورید، آنان در غذای تان سم می ریزند وکشته می شوید، در عوض، به کردها می گفتند: آنان شما را قبول ندارند و تلاش می کنند تا از مذهب تان برگردید. زمانی که منافقین می دیدند جنگ روانی شان بی اثر مانده، دست به ترور می زدند، به عنوان مثال:

ـ طلبه، صدیقه رودباری ساعتی پس از خاتمه درس قرآن در بانه و در 28 مرداد 1358 به شهادت نائل آمد.

ـ طلبه، فهیمه سیاری دو روز پس از اعزام از قم در اثر اصابت تیر منافقین به شهادت رسید.

ولی زنان، بی توجه به اقدامات دشمن، در طول جنگ به حضور تبلیغی خویش در جبهه های غرب ادامه دادند که حاصل آن 434 شهید در کردستان است. 71 نفر از این شهدا در مقابله با ضد انقلاب شهید شدند. مسن ترین آن ها آمنه نیکی نام داشت که در سن 78 سالگی و در 16 شهریور 1359 در سنندج ترور گردید و کوچک ترین آنان دختر 2 ساله ای بود به نام روناک مؤمنی فرد که در 15 تیر 1367 در اثر اصابت ترکش سلاح های ضد انقلاب شهید گشت.

2. ضدانقلاب در کردستان چون می دانست برادران سپاهی، کمیته ای و بسیجی دست به نامحرم نمی زنند، اطلاعات نظامی، سلاح های سبک جنگی و نقشه های عملیاتی را از طریق زنان وابسته به خود رد و بدل می کرد، از این رو، تعدادی از خواهران به منطقه اعزام و مأمور بازرسی و گشت از زنان مشکوک شدند. مریم کاتبی که خود یکی از اعزام شده ها به منطقه کردستان است، در این باره نوشته است:

یک روز می بایست زنی را می گشتیم که بچه ای در بغل داشت و به علت نداشتن کهنه، لباس مادرش و لباس خود را کثیف کرده بود. مادر این کار به عمد کرده بود تا رغبت نکنیم او را بگردیم. بوی تعفن در آن محیط گرم، محوطه چادر را پر کرده بود اما چاره ای نبود باید او را می گشتیم، وی مانع کار می شد. وقتی می خواستیم او را بگردیم حرکتی کرد که چینه دور کمرش باز شد و یک نارنجک، یک سری ورق و مقداری پول و... بیرون ریخت. بلافاصله آن ها را جمع کردیم، مردها را بیرون چادر نگه داشتیم و زن ها را داخل چادر بزرگ ترین شخص در آن جمع، 19 سال داشت... بعدها برادر محمد گفت: نقشه هایی که آن روز از آن زن گروهکی گرفتید باعث شد تعداد زیادی از سران گروهک ها و نقشه های عملیاتی آن ها لو برود و ما توانستیم تعداد زیادی از آن ها را در شهر دستگیر کنیم.

نتیجه ای که از مطالبی که گذشت می توان گرفت عبارت است از:

1.جنگ تحمیلی، پس از انقلاب اسلامی، صحنه کارزار دیگری برای زنان آفرید. آن ها از نخستین روزهای جنگ، همپای رزمندگان به ستیز با دشمن پرداختند. گاه تن به تن جنگیدند، و گاه با پرداختن به امور جنگی، حضور مستقیم خود را در دفاع مقدس، حفظ کردند. به تدریج و با طولانی شدن آن، جنگ به دیگر نقش های خدماتی زنان، نیاز پیدا کرد. از این رو، زنان به پشتیبانی از جبهه در پشت جبهه روی آوردند، به شهرها و خطوط جنگی رفتند تا به امداد و درمان جنگجویان بپردازند. در جبهه و پشت آن، به طرق مختلف و اعجاب انگیز در تقویت روحیه رزمنده ها کوشیدند. البته همه خدمات جنگی را در آنچه برشمردیم، نمی توان خلاصه کرد، بلکه باید کار زنانی را که برای رزمندگان شعر، داستان، حماسه نوشتند، موسیقی، فیلم و تئاتر ساختند، عکس، خبر و گزارش تهیه کردند، شهید، جانباز واسیر شدند، مورد توجه قرار دهیم. این ها تنها بخشی از خدمات آنان به جنگ است.

2. آنچه زنان را واداشت که در بدترین شرایط با اقل امکانات در جنگی نابرابر به یاری جنگجویان یا مدافعان کشور بپردازند، ایمان به جزای خیر در نزد خداوند و اعتقاد به درستی راه امام بود، در غیر این صورت، بعید بود پس از آن که با ایثار جان، مال و اولاد خود، انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند، بار دیگر برای پاس داشت آن مجبور باشند، آنچه از مال و جان و اولاد برای شان باقی مانده، فدای حفظ انقلاب نماید. بی شک از مهم ترین علل پیروزی جنگ، حضور خالصانه همین زنان در عرصه دفاع بود، حتی فراتر از این می توان گفت که: ملتی که بانوانش در صف مقدم برای پیشبرد مقاصد اسلامی هست، آسیب نخواهد دید.

با توجه به آنچه که:

الف ـ امام فرمود: «حضور زنان در صحنه سیاسی و اجتماعی نه تنها لازم، بلکه واجب و ضروری است... و زن باید در مقررات اساسی مملکت دخالت کند.»

ب ـ عملاً زنان در فرایند پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن و بویژه در دفاع مقدس نقش خود را به نمایش گذاشتند.

تردیدی در ضرورت حضور سیاسی، اجتماعی و دفاعی زن باقی نمانده است، اما برای نسل جدیدی که صحنه های خداپسندانه حضور زنان را ندیده و حتی کمتر آن را به گوش شنیده است، باید الگویی ارائه کرد که با حفظ حضور سیاسی، اجتماعی و دفاعی، خود به وظایف یک زن مسلمان عمل کند. از این رو، این سؤال مطرح می شود که شرایط و ویژگی های حضور سیاسی، اجتماعی و دفاعی زنان چیست؟ برای یافتن پاسخ این سؤال، به برخی از این ویژگی ها اشاره می کنیم:

رعایت پوشش اسلامی: توده زنان مسلمان در طول تاریخ یک صد سال گذشته، با حفظ حجاب و پوشش، حرکت های عظیم آفریدند، حتی حوادث سال های پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن، شاهد حضور زنان چادری بوده است. برای امروز و فردا هم این پوشش بر پایه تعالیم قرآن و تجارب انسان یک ضرورت است. امام خمینی(ره) هم بر این حضور با پوشش اسلامی زنان تأکید ورزیده است: «امروز باید خانم ها وظایف اجتماعی خودشان را، وظایف دینی خودشان را باید عمل بکنند و عفت عمومی را حفظ بکنند، و روی آن عفت عمومی، کارهای اجتماعی و سیاسی را انجام دهند». «زن ها هم باید در فعالیت های اجتماعی و سیاسی، هم دوش مردها باشند، البته با حفظ آن چیزی که اسلام فرموده است.» یکی از چیزهایی که اسلام در این باره بر آن تأکید دارد رعایت حجاب و پوشش اسلامی است لذا امام خمینی(ره) بر حضور زنان در دفاع مقدس با حفظ کامل حجاب اسلامی اصرار ورزیده اند و این مسأله در سیره امام و در استفتای زیر مشهود است:

سؤال: آیا امدادگری خواهران در جبهه ها از نظر شرع اسلام اشکال دارد؟

جواب: با مراعات کامل حجاب واجب و (با) اجتناب از محرمات اشکال ندارد.

اشتغال در کارهای متناسب: زنان از نظر اسلام، متناسب با توانایی های روحی و جسمی خود، مجاز به فعالیت مفید تولیدی، فرهنگی، خدماتی و غیر آن در بیرون از محیط خانه هستند.

امام خمینی(ره) در این مورد فرمودند:

«زنان از نظر اسلام نقش حساسی در بنای جامعه اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی ارتقاء می دهد که او بتواند مقام انسانی خود را در جامعه بازیابد و از حد شی ء بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی می تواند در ساختمان حکومت اسلامی مسئولیت هایی را بر عهده بگیرد.»

در این سخن امام، تأکید بر رشد معنوی زنان است، ولی کسی شک ندارد که امام خمینی(ره) در طول پس از انقلاب اسلامی، مسئولیت سیاسی اجتماعی زنان تنها با رعایت و حفظ نقش مادری پذیرفته است: شماها موظف هستید که اولاً خودتان را خوب تربیت کنید. به نظر می رسد امام خمینی(ره) بر این عقیده بوده اند که باید مشاغل و مأموریت های متناسب با وضعیت روحی و جسمی زنان به آنان در جبهه های جنگ واگذار شود، لذا زمانی که بانویی از ایشان می پرسند که آیا رفتن زنان به جبهه برای کارهای امدادی و فرهنگی اشکال دارد؟ معظم له پاسخ داده اند: شرکت زنان در خدمات فرهنگی و اجتماعی با مراعات کامل حجاب شرعی مانع ندارد.

توجه به حقوق همسر و فرزند: رهبر انقلاب به تأثیر از اسلام بر حضور سیاسی و اجتماعی زنان با حفظ و رعایت حقوق همسر صحه گذاشته، و آن را مقدم بر کار بیرون از خانه خانم ها می داند:

«وقتی راجع به مسئولیت داخلی زن صحبت می کنیم، منظورمان این نیست که باید مسئولیت اجتماعی از دوش زن برداشته شود، بلکه مسئولیت اجتماعی هم بر دوشت اوست، و آن غیر این است، ولی اینجا تقدم وجود دارد، هم چنان که در مورد مرد هم تقدم وجود دارد... (خانم ها) با حفظ مسئولیت (خانوادگی) هر مقدار که توانایی دارند، برای مسئولیت اجتماعی سیاسی صرف کنند.

البته معظم له بار دیگر بر این نکته تأکید ورزید که رعایت و حفظ حقوق همسر مشروط است به این که عدم حضور سیاسی اجتماعی زنان، لطمه ای به اساس دین وارد نکند، و زمانی که حاضر نبودن زنان بیم لطمه خوردن به اسلام را در پی داشته باشد، اذن شوهر برای در خانه ماندن زنان، ضرورت شرعی نخواهد داشت.

درباره تربیت کودکان، هر یک از والدین، نقش اساسی و تعیین کننده دارند، ولی نقش تربیتی مادر با اهمیت تر است، زیرا، مادر به لحاظ احساسات و عواطف خود، روابط نزدیک تر و عاطفی تر با فرزندان دارد. امام خمینی(ره) در تأیید این موضوع فرمود: «عواطفی که در بانوان هست مخصوص خودشان است و در مردها این عواطف نیست» همین عواطف پاک مادرانه، ابزار اصلی در تربیت اخلاقی کودکان است، مشروط به این که زن از مسئولیت کارهای بیرون منزل، فارغ باشد، در غیر این صورت، زن هم نمی تواند در انجام چنین مسئولیتی بزرگ، موفق شود. ویل دورانت در تأیید این مسأله نوشته است:

اگر زن امروز غرب در حفظ خانواده و تربیت کودک ناتوان به نظر می رسد برای آن است که او مدتی است طبیعت خود را که همان ایفای نقش همسری و تربیت کودک در خانه است را از یاد برده است.

مقام معظم رهبری بر نقش مهمی که زن در این راستا (تربیت فرزندان) دارد، تأکید می ورزد و حضور سیاسی اجتماعی زن را منوط به انجام خوب تربیت فرزندان و کودکان می داند:

«مادر به لحاظ رنج های طاقت فرسا برای پرورش فرزندان و مهر خالصانه، در مرتبه ای بالاتر از پدر قرار دارد. کم رنگ شدن محبت میان مادران و اطفال، ارتباط عاطفی آنان را رو به زوال می برد، و این وضع در بروز ناهنجاری های فردی و اجتماعی دخالت مهمی دارد، از آن جا که مادر نمونه مهرورزی و عواطف سرشار است، مظهر رحمت الهی می باشد. رضایت و دعای او سبب جلب رضایت پروردگار و غفران الهی خواهد بود. از دیدگاه ارزشی اسلام، مادر سهم اصلی و اساسی را در تربیت کودک ایفا می کند و افراد دیگر، حتی پدر، معلم و استاد در مقایسه با نقش مادر، جنبه ثانوی دارند. از این رو، امام خمینی(ره) فرمود: دامن مادر، بزرگترین مدرسه ای است که بچه در آن جا تربیت می شود... این نظر اسلام است... در عین حال میدان... سیاسی بر روی او باز شده است.

تنها در شرایط عادی رعایت حقوق همسر و فرزند بر زنان لازم و واجب نیست بلکه در دوره و زمان جنگ نیز این وظیفه بر دوش بانوان است. به همین دلیل امام خمینی در پاسخ به یک استفتاء فرمودند:

«بزرگترین وظیفه زن کوشش در انجام وظایف شوهرداری و تربیت صحیح و اسلامی فرزندان است و شرکت در خدمات اولیه درمانی (جبهه ها) با مراعات کامل حجاب شرعی و در صورتی که شوهر داشته باشد با اجازه شوهر، مانع ندارد.

تشکیل بسیج


مطالب مشابه :


نقش مردم در دفاع مقدس

دفاع مقدس و پیروزی ایران. ايمان و اعتقاد راسخ رزمندگان ايران به حقانيت انقلاب اسلامي و موج




نقش مردم در دفاع مقدس

نقش مردم در دفاع مقدس. مقدمه. 31 شهريور 1359 با حمله هوايي عراق به چند فرودگاه ايران و تعرض




نقش مردم در دفاع مقدس

الهام سلمان نژاد. نقش مردم در دفاع مقدس. مقدمه. 31شهريور 1359 با حمله هوايي عراق به چند فرودگاه




نقش انقلاب اسلامی در بیداری مردم مستضعف جهان

نقش انقلاب اسلامی در بیداری مردم مستضعف جهان انقلاب اسلامی حرکتی بسیار مهم در جامعه جهانی




نقش بسیج درهشت سال دفاع مقدس

پارچه ی مردم در و نقش آن در دفاع مقدس. در صحنه دفاع مقدس ظهور




مقاله در موضوع دفاع مقدس

تحقیق در مورد دفاع مقدس و نقش مردم و خصوصا از نقش بسیج در دفاع مقدس می شود یعنی




نقش زنان در دفاع مقدس

و زمین سکونت مردم و در یک کلام وطن جهادگر خویش نقش بی بدیلی در دفاع مقدس و حفظ




برچسب :