گتسبی بزرگ
اگر بخواهم از کتاب تعریف کنم حرفم همان حرف ماکس ول پرکینز در نامه اش به فیتس جرالد است:
"فکر میکنم از همه لحاظ حق داشته باشی به این کتاب فخر کنی. کتابی است فوق العاده که همه جور فکر و حالی را در آدم بر می انگیزد..."
اولین دلیلم برای خوب بودن گتسبی همین برانگیختن چند نوع حس و حال در آدم است آن هم تنها با نوشتن 200 صفحه!
رمان زمینه رمانتیکی دارد، حتی جملات متن گاهی حالت شاعرانه پیدا میکند. گتسبی بخاطر عشقش "مدت بیش از حد درازی را با یک رویای واحد گذرانده است" تا شاید روزی گذشته خود را باز گرداند، کاری که فکر میکرد شدنی است و با آن خیال زندگی میکرد:
" گتسبی 5سال صبر کرده بود قصر خریده بود که در آن هر شبپره رهگذری را به نور ستارگان میهمان میکرد فقط برای آن که بتواند بعد از ظهری سری به باغچه یک آدم غریبه بزند" و عزیزش را ببیند!
اینطور که از کتاب میفهمیم گتسبی مرد آنچنان درست کاری نیست، خلاف های زیادی مرتکب شده است ولی پشت این ظاهر پیچیده و مافیایی مردی است که 5 سال از زندگیش را روی خیال عاشقانه ای بنا کرده است و تمام دست و پاهایی که زده برای رسیدن به تنها چراغ سبز زندگیش بوده است و وقتی او را می یابد انگار به تنها واقعیت زندگیش رسیده است و حتی پس از قتلی که مرتکب میشود می ماند تا از او مراقبت کند، "مراقبت از هیچ"! خیال عاشقانه و یا بنوعی توهم گتسبی مانع از این شده است که او آدمهای اطرافش را بشناسد آدمهایی که تنها به فکر خوشی زودگذر خودشان هستند، آدم هایی گند، حتی دی زی عزیزش...
نحوه روایت داستان خوب است، شبیه کتابهای کلاسیک خودمان است، شبیه عطار وقتی دارد شیخ صنعان را میگوید یا فردوسی وقتی دارد داستانی مثل رستم و سهراب را روایت میکند! دورتر از صحنه است، همه چیز را تعریف میکند و گاهی که تنگش میگیرد خودش لب به سخن میگشاید و نظر میدهد. مثلاً اول تام و دی زی را خوب به ما میشناساند ، آنها را که تنها به فکر خوشی و زندگی مرفه خودشان هستند، اینها را که شناختیم میگوید: "آن دو، تام و دی زی آدمهای بی قیدی بودند، چیزها و آدمها را می شکستند و بعد می دویدند و می رفتند توی پولشان ، توی بی قیدی عظیمشان یا توی همان چیزی که آنها را به هم پیوند میداد ، تا دیگران بیایند و ریخت و پاش و کثافتشان را جمع کنند"
اینکه میگویند آثار ادبی هر کشور مثل رمان خیلی بهتر از کتب تاریخی میتواند در شناساندن اوضاع زمانی خاص مفید باشد،در مورد گتسبی بزرگ واقعا صدق میکند، اوضاع پس از جنگ را درمیابیم، وضع خوب رشد اقتصادی و نابسامانی عاطفی و اخلاقی مردم بخوبی درک میشود، مردمی را میشناسیم که بسرعت به سمت خوشیهای زودگذر و آنی میروند اما لحظه ای تحمل رنج و غصه را ندارند حتی بجهت میزبان شبهای خوشی شان!
جمله طلایی:
گاهی با یک نوع گیجی به اموال خود مینگریست، انگار با حضور واقعی و شگفت انگیز دی زی هیچ چیز دیگری در آن خانه دیگر واقعی نبود.
نمره ام به گتسبی بزرگ: 4.75 از 5
مطالب مشابه :
بررسی گلسرخی برای امیلی
بررسی گلسرخی برای امیلی انبوهی گلهای سرخِ بود برای مردم شهر حکم یک رسم
یک گلسرخ برای امیلی اثر ویلیام فاکنر
یک گلسرخ برای امیلی اثر ویلیام فاکنر
تاوانی برای ده ثانیه
یک گل سرخ برای امیلی دیباچه (مجلهی دیدن روزاموند، حتی برای یک دقیقه، وارد شدن به بهشت
نقد کتاب روی ماه خداوند را ببوس
یک گل سرخ برای امیلی دیباچه (مجلهی الان که پست میزنم حدود یک هفته از تمام کردن کتاب
در جست و جوی روشنایی
یک گل سرخ برای امیلی دیباچه (مجلهی داستان نداشتن به این معنی که میشود ان را در یک جمله
عشق و رياضيات / در باب ژه اثر كريستين بوبن
یک گل سرخ برای امیلی دیباچه (مجلهی ادبی) ادبیات ما (مجلهی ادبی) کندو (ادبیات داستانی)
گتسبی بزرگ
یک گل سرخ برای امیلی
برچسب :
دیباچه یک گل سرخ برای امیلی