مقاله ای کامل در مورد شبکه های عصبی مصنوعی قسمت اول
فهرست مطالب
چکیده
فصلاول
مقدمه ای بر شبکه های عصبی مصنوعی
1-1انسانوكامپيوتر. 2
1ـ2 ساختارمغز. 4
1-2-1 يادگيريدرسيستمهايبيولوژيك. 7
1-3 تفاوتها. 7
نتيجهگيري. 9
فصلدوم
نگرش کلی به شبکه های عصبی
2-1تعريفشبكههايعصبي. 11
2-2 مفاهيماساسيشبكههايعصبي. 11
2-3 معرفياصطلاحاتوعلائمقراردادي. 14
2-4كاربردهايمحاسباتعصبي. 15
2-5 كاربردهاينمونهشبكههايعصبيمصنوعي. 16
2-6 فوايدومعايبشبكههايعصبيمصنوعي. 17
2-7 معيارهايمهندسيبهمنظورمحاسباتعصبي. 18
2-7-1سؤالاتاوليه. 18
2-8 مراحلمهندسيسيستمANN.. 19
2-9 توپولوژيهايشبكهوخصوصيات. 21
فصلسوم
بازشناسی الگو
3-1 چشماندازطرحشناسي. 23
3-2 تعريفبازشناسيالگوها. 23
3-3 بردارهايمشخصاتوفضايمشخصات. 24
3-4 توابعتشخيصدهندهيامميز. 24
3-5 فنونطبقهبندي. 25
3-6 روشطبقهبندي «نزديكترينهمسايه». 26
3-7- ميزانهاياندازهگيريفاصله. 27
3-8 دستگاههايطبقهبنديخطي. 31
فصلچهارم
نرون پایه
4- 1 مقدمه. 38
4-2 مدلسازينرون. 38
4-3 فراگيريدرنرونهايساده. 42
4-4 الگوريتمفراگيريپرسپترون. 44
4-4-1 الگوريتمفراگيريپرسپترون. 44
4-5يكمثالسادهبرايپرسپترونساده. 47
4-6 ساختار. 48
4-6-1پرسپترونسادهبرايطبقهبنديالگويي. 48
فصلپنجم
نرون چند لایه
5-1 مقدمه. 53
5-2مدلجديد. 55
5-3قاعدهجديدفراگيري. 55
5-4الگوريتمپرسپترونچندلايهاي. 57
5-4-1 الگوريتمآموزشپرسپترونچندلايهاي. 57
5-5بررسيمجددمسألهيايحذفي(XOR) 58
5-6 لايههايشبكهNetwork Layers.. 60
5-7 معرفيچندشبكه. 61
5-7-1 شبكههايعصبيپيشخور. 61
5-7-2 شبكههايعصبيپسخور. 62
5-8 معرفينمونهايازتوابعكليدي. 62
پیوست 1
كاربردعملكردهايمنطقي. 71
پیوست 2
بررسييكمثالعملي. 81
منابع. 85
فهرست اشکال
شکل صفحه
شكل 1-1 مشخصاتاصلييكنرونبيولوژيك. 5
شكل 1-2 وروديهاينرونبايدازآستانهمعينيتجاوزكندتانرونبتواندكنشكند. 6
شكل 1-3 اجزائمختلفيكسيناپس. 7
شكل 2-1 توپولوژيهايشبكههايعصبيمصنوعي. 12
شكل 3-1 محدودهتصميميكطبقهبنديخطي. 25
شكل 3-2 طبقهبنديبهوسيلهمقايسهبانزديكترينهمسايه 27
شكل3-3 فاصلهاقليدسي. 29
شكل 3-4 فاصلهشهري.. 30
شكل 3-5 فاصلهمربعي. 31
شكل 3-6 جداكردنطبقههاتوسطيكمحدودهتصميمخطي. 32
شكل 3-7 طبقهبنديخطيجزءبهجزءبرايطبقهبنديطرحهايجداييپذيرغيرخطي 35
شكل 4-1 مشخصاتيكنرونبيولژيك. 39
شكل 4-2 نمايمدلاصلينرون. 39
چکیده
انسان ها از کامپیوترها با هوش ترند این جمله به صراحت اثبات شده است. مغز انسان دارای ساختاریبسیار پیچیده است که به صورت مجموعه ای بسیار متصل و شبکه ای از عناصر پردازشی نسبتاً ساده که به طور موازی با هم فعالیت دارند، ساخته شده است.شبکه های عصبی مغز انسان به صورت بسیار کارآمدتر و موفق تر نسبت به کامپیوترها فعالیت می کنند، و به دلیل نیاز روز افزون و گسترده بشر به کامپیوترها، و هرچه وابسته تر شدن انسان در عصر حاضر (و آتی)، سعی در عیب یابی و کاهش خطاهای کامپیوترها می شود.برای هر چه کارآمدتر شدن عملکرد کامپیوترها، بشر سعی در شبیه سازی ساختار عصبی مغز دارد و می خواهد این توانایی را به ماشین های دست ساز خود انتقال دهد.در این راستا به مدلی نیاز داریم که بتواند ویژگی های مهم سیستم های عصبی را کسب کند و بتواند رفتار مشابهی را از خود بروز دهد.
در واقع فلسفه ی اصلی محاسبات شبکه های عصبی این است که با مدل کردن ویژگی های عمده ی مغز و نحوه عملکرد آن بتوان کامپیوترهایی را ساخت که اکثر ویژگی های مفید مغز را از خود نشان دهند.در عصر حاضر سعی بر آن شده است که دو توانایی مهم و کارآمد مغز، یادگیری و قدرت استدلال (یعنی تصمیم گیری به صورت هوشمند )، را به کامپیوترها منتقل کنند که در این زمینه با تلاش های موفقی نیز از سوی محققین ومهندسین شاخه های مختلف علوم مواجه شده ایم.
در این پروژه در ابتدا به معرفی نحوه عملکرد شبکه های عصبی مغز و تفاوت های ساختاری و عملکردی مغز و کامپیوتر می پردازیم.مغز انسان از واحدهای بسیار کوچکی به نام نرون تشکیل شده است. مغز تقریباًدارای 1010 نرون است که هر نرون تقریباً به 104 نرون دیگر متصل است. مغز دارای عملکردی موازی است، که این عملکرد موازی یکی از وجوه برتری آن نسبت به کامپوتر است.
در ادامه ی مطالب ساختار مغز را توضیح می دهیم و سعی در بازشناسی الگویی برای شبیه سازی شبکه عصبی مغز می کنیم.در ادامه نرون های پایه و چند لایه را معرفی میکنیم و در آخر کاربرد عملکردهای منطقی، و مثالی عملی از شبیه سازی شبکه ی عصبی مصنوعی را به صورت پیوست ارائه می دهیم.
فصل اول:
مقدمه ای بر شبکه های
عصبی مصنوعی
1-1 انسان و كامپيوتر
انسان ها از كامپيوترها باهوش ترند. چرا چنين گفته ميشود؟
درست است كه بعضي از اعمالي را كه ما به سختي انجام مي دهيم يك كامپيوتر به سرعت و به راحتي انجام مي دهد، مانند جمع چندصد عدد، اما اين مطلب باعث نمي شود كه ما يك كامپيوتر را باهوشتر از انسان بدانيم چون اين سيستم هرگز قادر نمي باشد كه اعمالي را كه نياز يه استدلال دارد و يا حل آنها از طريق شهودي و حدس و گمان مي باشد را به طور مطلوب انجام دهد. شايد بهتر است بگوييم آنهاموجودات منطقي اي هستند و تنها اعمال منطقي را به خوبي انجام مي دهند.
مسئله ديگر شايد اين باشد كه يك كامپيوتر مي تواند بعضي كارها را كه ما در مدت زمان قابل ملاحظه اي انجام مي دهيم را در زمان بسيار كوتاه تري انجام مي دهد.ويا بعضي از اطلاعات را پس از گذشت ماه ها ويا سالها به خاطر مي آورد.به همين دليل از كامپيوتر ها انتظار داريم در زمينه هاي ديگر نيز چنين رفتاري را از خود نشان دهند و چون نمي توانند تمام انتظارات ما را بر آورده كنند ما مايوس مي شويم.در واقع اين هدفي است كه دست اندركاران هوش مصنوعي دنبال مي كنند اما هنوز پس از گذشت 30 سال تحقيقات گسترده نمي توانند اين ادعا را داشته باشند كه به چنين كامپيوتري دست پيداكرده اند.
هدف هوش مصنوعي را مي توان در اين جمله خلاصه كرد كه مي خواهد در نهايت به كامپيوترهايي دست يابد كه اغلب در فيلم هاي سينمايي مشاهده مي شود، ماشينهاي بسيار توانمند تر از انسان – هدفي كه بسيار از دنياي واقعي به دوراست. دنيايي كه اغلب به خاطراشتباهات فاحش كامپيوترها هزينههاي بسيار زيادي را متحمل مي شود.
اگر به داخل يك كامپيوتر نگاه كنيم چيزي جز تعدادي تراشه هاي الكترونيكي، مدارها،مقاومتها و ساير قطعات الكترونيكي نخواهيم ديد. اما اگر به درون مغز نگاه كنيم، به هيچ صورت چنين ساختاري را مشاهده نخواهيم كرد. بررسي اوليه ما چيزي جزمجموعه اي گره خورده از مادهاي خاكستري رنگ نشان نمي دهد. بررسي بيشتر و روشن مي كند كه مغز از اجزايي ريز تشكيل شده است. ليكن اين اجزاء به شيوهاي بي نهايت پيچيده، مرتب شدهاند و هز جزء به هزاران جزء ديگر متصل است. شايد اين تفاوت در شيوه ساختار، علت اصلي اختلاف بين مغز و كامپيوتر است. كامپيوترها طوري طراحي شده اند كه يك عمل را بعد از عمل ديگر باسرعت بسيار زياد انجام دهند. ليكن مغز ما با تعداد اجزاي بيشتر اما با سرعتي بسيار كمتر كار ميكند. در حالي كه سرعت عمليات در كامپيوترها به ميليونها محاسبه در ثانيه بالغ مي شود، سرعت عمليات در مغز تقريباً بيشتر از ده بار در ثانيه نميباشد. ليكن مغز در يك لحظه با تعداد زيادي اجزاء به طور هم زمان كار مي كند، كاري كه از عهده كامپيوتر بر نميآيد.
كامپيوتر ماشيني سريع اما پياپي كار است در حالي كه مغز شديداً ساختاري موازي دارد. كامپيوترها مي توانند عملياتي را كه با ساختار آنها سازگاري دارند به خوبي انجام دهند. براي مثال شمارش و جمعكردن اعمالي پياپي است كه يكي بعد از ديگري انجام مي شود. ليكن ديدن و شنيدن، اعمالي شديداً موازياند كه در آنها دادههاي متضاد و متفاوت هر كدام باعث اثرات و ظهور خاطرات متفاوتي در مغز ميشوند وتنها از طريق تركيب مجموعه اين عوامل متعدد است كه مغز ميتواند چنين اعمال شگفتي را انجام دهد.
نتيجهاي كه مي توان گرفت اين است كه مسائل مورد نظر ما شديداً خاصيت موازي دارند. اين مسائل نيازمند پردازش حجم زيادي از اطلاعات متفاوت هستند كه بايد در تقابل با يكديگر به حل مسأله بيانجامد.
نتيجه مهم آن كه سرعت عامل مهمي نيست. آنچه مهم است موازي بودن است و مغز به خوبي براي اين كار مهيا شده است. شيوه برخورد روش محاسباتي شبكههاي عصبي، تسخير اصول راهبردي است كه زير بناي فرآيند مغز براي پاسخگويي به اين سؤالات و به كارگيري آنها در سيستمهاي كامپيوتري است.
در مدلسازي سيستمهاي اصلي مغز، بايد راه كاري را بيابيم كه بيشتر با ساختار موازي مغز سازگاري داشته باشد نه با ساختار پيدرپي آن.
به هر صورت ساختار طبيعتاً موازي سيستم هاي شبكه هاي عصبي آن ها را مناسب به كارگيري در ماشين هاي موازي مي كند، كه مي تواند مزاياي بيش تري از نظر سرعت و قابليت اطمينان داشته باشد.
يكي از بارزترين ويژگيهاي مغز توان فراگيري آن مي باشد. مغز ميتواند به خود آموزش دهد. يادگيري از طريق مثال همان شيوهاي است كه توسط آن اطفال زبان را فرا ميگيرند. نوشتن، خوردن و آشاميدن را مي آموزند و مجموعه معيارها و نكات اخلاقي را كسب مي كنند. چنين تحولي درسيستمهاي كامپيوتري متعارف مشاهده نمي شود. كامپيوترها معمولاً از برنامههاي از پيش نوشته شدهاي پيروي مي كنند كه قدم به قدم دستورات مشخصي را در كليه مراحل عملياتي به آن ها مي دهند هر مرحله از كار بايدبه وضوح شرح داده شود. روشن است كه انسان اين گونه عمل نمي كند.زيرا براي نوشتن چنين برنامه اي بايد ساعت ها وقت صرف كنيم و با دقت موضوع خود را به صورت برنامه قابل فهم كامپيوتر بنويسيم .كه اين كار مشكلات خود را دارا مي باشد.حال آيا بهتر نيست كه به جاي برنامه هاي كامپيوتري،كامپيوتر را رها كنيم كه خود از طريق مشاهده مثال ها آن كار را فرا گيرد؟ البته امكان دارد كه اين كامپيوتر نيز در ابتدا داراي BUG باشد وگاه اشتباه كند،ليكن به تدريج به اشتباه خود پي خواهد برد و آنها را تكرار نخواهد كرد.
1ـ2 ساختار مغز
مغز انسان از واحدهاي كو چكي به نام نرون[1] تشكيل شده است.ميدانيم كه مغز تقريباً داراي 1010 واحد پايه به نام نرون است و هر نرون تقريباً به 104 نرون ديگر اتصال دارد.
نرون عنصر اصلي مغز است و به تنهايي مانند يك واحد پردازش منطقي عمل مي كند . نرونها دو نوع هستند. نرونهاي داخلي مغز كه در فاصلههاي حدود 100 ميكرون به يكديگر متصل اند ونرونهاي خارجي كه قسمتهاي مختلف مغز را به يكديگر و مغز را به ماهيچهها و اعضاي حسي را به مغز متصل ميكنند. نحوه عمليات نرون بسيار پيچيده است و هنوز در سطح ميكروسكوپي چندان شناخته شده نيست، هر چند قوانين پايه آن نسبتاً روشن است.هر نرون وروديهاي متعددي را پذيراست كه با يكديگر به طريقي جمع ميشوند. اگر در يك لحظه وروديهاي فعال نرون به حد كفايت برسد نرون نيز فعال شده و آتش ميكند. در غير اين صورت نرون به صورت غير فعال وآرام باقي مي ماند. نمايشي از ويژگي هاي عمده نرون در شكل 1-1 آمده است. بدنه نرون سوما[2] ناميده مي شود. به سوما رشتههاي نامنظم طولاني متصل است كه به آنها دندريت[3] ميگويند . قطر اين رشتهها اغلب از يك ميكرون نازكتر است و اشكال شاخهاي پيچيدهاي دارند.
شكل 1-1 مشخصات اصلي يك نرون بيولوژيك
دندريتها نقش اتصالاتي را دارند كه ورودي ها را به نرون ها مي رساند . اين سلول ها مي توانند عملياتي پيچيدهتر از عمليات جمع ساده را بر ورودي هاي خود انجام دهند، ليكن عمل جمع ساده را ميتوان به عنوان تقريب قابل قبولي از عمليات واقعي نرون به حساب آورد.
يكي از عناصر عصبي متصل به هسته نرون آكسون[4] ناميده مي شود. اين عنصر بر خلاف دندريت از نظر الكتريكي فعال است و به عنوان خروجي نرون عمل ميكند.اكسونها هميشه در روي خروجي سلولها مشاهده مي شوند. ليكن اغلب در ارتباطهاي بين نروني غايباند. اكسون وسيلهاي غير خطي است كه در هنگام تجاوز پتانسيل ساكن داخل هسته از حد معيني پالس ولتاژي را به ميزان يك هزارم ثانيه، به نام پتانسيل فعاليت، توليد مي كند. اين پتانسيل فعاليت در واقع يك سري از پرش هاي سريع ولتاژ است. شكل 1-2 اين حالت «همه يا هيچ » را نشان ميهد.
شكل 1-2 ورودي هاي نرون بايد از آستانه معيني تجاوز كندتا نرون بتواند كنش كند.
رشته اكسون در نقطه تماس معيني به نام سينا پس قطع مي شود و در اين مكان به دندريت سلول ديگر وصل مي گردد. در واقع اين تماس به صورت اتصال مستقيم نيست بلكه از طريق ماده شيميايي موقتي صورت ميگيرد. سيناپس پس از آن كه پتانسيل آن از طريق پتانسيل هاي فعاليت دريافتي از طريق آكسون به اندازه كافي افزايش يافته از خود ماده شيميايي به نام منتقل كننده عصبي[5] ترشح ميكنند.
منتقل كننده عصبي ترشح شده درشكاف بين اكسون و دندريت پخش مي شود و باعث مي گردد كه دروازههاي موجود در دندريتها فعال شده و باز شود و بدين صورت شارژ شده وارد دندريت شوند. اين جريان يون است كه باعث ميشود پتانسيل دندريت افزايش يافته و باعث يك پالس ولتاژ در دندريت شود كه پس از آن منتقل شده و وارد بدن نرون ديگر مي شود.
يك نرون خود به تنهايي ميتواند داراي ورودي هاي سيناپسي متعددي در روي دندريتهاي خود باشد و ممكن است باخروجي هاي سيناپسي متعددي به دندريتهاي نرونهاي ديگر وصل شود.
1-2-1 يادگيري در سيستمهاي بيولوژيك
تصور مي شود يادگيري هنگامي صورت ميگيرد كه شدت اتصال يك سلول و سلول ديگر در محل سيناپسها اصلاح مي گردد. شكل 1-3 ويژگيهاي مهم سيناپس را با جزئيات بيش تر نشان مي دهد. به نظر ميرسد كه اين مقصود از طريق ايجاد سهولت بيشتر در ميزان آزاد شدن ناقل شيميايي حاصل مي گردد. اين حالت باعث مي شود كه دروازههاي بيشتري روي دندريتهاي سمت مقابل باز شود و به اين صورت باعث افزايش ميزان اتصال دو سلول شود . تغيير ميزان اتصال نرونها به صورتي كه باعث تقويت تماسهاي مطلوب شود از مشخصههاي مهم در مدلهاي شبكههاي عصبي است .
شكل 1-3 اجزائ مختلف يك سيناپس
1-3 تفاوت ها
همچنين ديدم كه ساختار مغز به گونهاي است که انجام اين فعاليتها را به آساني امكانپذير مي سازد و در عوض در زمينههاي ديگر كارآيي مغز را محدود مي كند. روند تكامل مغز متأثر از فعاليت هايي بوده كه اهميت بيش تري داشته است، از آنجايي كه توانايي ديدن و شنيدن صدا در انسان از توانايي جمع كردن دقيق اعداد اهميت بيشتري داشته و اين امر باعث تكامل اين جنبه مغز شده است. مغز داراي ساختاري شديداً موازي است كه در آن تعداد زيادي واحدهاي محاسباتي ساده به صورت مشترك انجام فعاليت را به عهده دارند، به جاي اين كه تمام بار فعاليت را بر دوش يك واحد سريع قرار دهند، اين تقسيم كار پيامدهاي مثبت ديگري نيز دارد، چون تعداد زيادي نرون در يك زمان درگير فعاليت هستند سهم هر يك از نرونها چندان حائز اهميت نيست. بنابراين اگر يكي راه خطا رود نتيجه آن تأثير چنداني بر ديگران نخواهد داشت. اين نحوه توزيع كار كه اصطلاحاً پردازش توزيع شده ناميده مي شود، داراي اين خاصيت است كه لغزش هاي احتمالي در جاي جاي سيستم پردازي تا اندازهاي قابل چشمپوشي مي باشد.
در واقع مغز با توجه به توانايي يادگيري مي تواند نقصان هميشگي يكي از نرونهاي خود را با وارد كردن نرونهاي ديگر جبران كند. توان انجام فعاليت در حالي كه فقط تعدادي از نرونها به درستي كار مي كنند را در محافل محاسباتي تحمل خطا ميگويند، زيرا كه سيستم، مثلاً مغز، ميتواند بدون ايجاد خروجي هاي بي معني خطاها را تحمل كند. اين يكي از ويژگيهاي بارز مغز است، كامپيوترها در ساختار بسيار متفاوت اند.
كامپيوترها در ساختار بسيار متفاوتاند. به جاي استفاده از ميليونها واحد پردازش اطلاعات نسبتاً كند و بسيار متصل به يكديگر مانند مغز، از يك يا چند واحد پردازش بسيار سريع استفاده ميكنند كه مي توانند ميليونها محاسبه را در هر ثاينه انجام دهند. اين توانايي و سرعت كامپيوترها را در انجام عمليات ساده و تكراري مانند جمع اعداد بسيار كارآمد ميكند ولي آنها را در انجام عملياتي چون بينايي كه نياز به پردازش انواع مختلف داده به صورت موازي دارد ناتوان ميسازد. آن ها همچنين به علت عدم توانايي در توزيع فعاليت نسبت به خطا توانايي چشمپوشي و اغماض ندارند. چنانچه واحد پردازش كامپيوتر از كار بيفتد داستان خاتمه يافته است.
اين مسائل نهايتاً موجب تمايلات جاري به ايجاد كامپيوترهاي متفاوت شده است. اين كامپيوترها از اصولي پيروي مي كنند كه پديده تكامل درطول ميليونها سال شكل داده است، و آن چنين است، استفاده از عناصر ساده و اتصال تنگاتنگ عناصر و انجام كار مشترك توسط انبوهي از عناصرمي باشد.
نتيجه گيري
همان گونه كه در اين فصل گفته شد سيستم مغز يك سيستم موازي مي باشد .در حل يك مسئله سرعت حل ملاك نيست بلكه آن چيزي كه مهم مي باشد پردازش به صورت موازي است.مغز از سلولهاي كوچك به نام نرون تشكيل شده است كه هر گاه ميزان ورودي آنها از طريق دندريت ها به حد كافي برسد نرون آتش كرده از اكسون پالسي ارسال مي شود. ارتباط از طريق نقاط اتصال شيميايي به نام سيناپس صورت مي گيرد.
فصل دوم:
نگرش كلي
به شبكههاي عصبي مصنوعي
2-1تعريف شبكه هاي عصبي
آنچه در ادامه عنوان مي گردد، تعريف عملي و تاحدي عمومي از ابزاري است كه بعداً آن را مطالعه خواهيمكرد. در قسمت هاي باقيماندة پروژه، اين تعريف تصحيح و تخصصي خواهد گرديد.
شبكه هاي عصبي مصنوعي،ساختاري(شبكه اي) است متشكلازتعدادي واحد(نرونهايمصنوعي) كه در داخل شبكه به هم وصل شده اند. هر واحد داراي يك مشخصهورودي/خروجي(I /o) مي باشد و محاسبه يا عملي جزئي را اجرا مي كند. خروجي هر واحد، با توجه به مشخصة (I /o) آن، اتصالات درونيش به ساير واحدها و(احتمالاً) ورودي هاي خارجي تعيين مي گردد. از آنجا كه آموزش دستي شبكه امكان پذير است، از اين رو شبكه معمولاً كاركردي كلي از يك حالت يا حالت هاي بيشتري از آموزش را به دست مي آورد.
ANNمتشكل از يك شبكه نيست، بلكه خانواده اي متشكل از شبكه هاي گوناگون مي باشد. عمل يا عملكرد كلي شبكه هاي عصبي مصنوعي، توسط توپولوژي شبكه، خصوصيات نرون منفرد و تاكتيك يادگيري و داده هاي آموزش معين مي شود.
به منظور كاربردي شدن، يك ANN مي بايستي ابزارهايي براي ارتباط با دنياي خارج داشته باشد. با اين وجود نيازي به تعريف فوق نيست؛ به طور نمونه، خصوصيات واحد ورودي / خروجي (I/o)، بسيار ساده است (و بين همه واحدها مشترك است) و تعداد واحدها كاملاً زياد است. توجه نماييد كه تعريف، ما را وادار مي سازد كه ميان يك واحد تنها و يك شبكه تمايز قايل شويم. در نهايت، ساختارهاي محاسباتي كه در اين تحقيق شرح مي دهيم، ممكن است با شماري از راه هاي غير بيولوژيكي هم قابل انجام باشند كه بيشترين اين نمونه ها در ميان عناصر الكترونيكي است، بنابراين، اغلب عنوان«مصنوعي» قابل قبول است.
2-2 مفاهيم اساسي شبكه هاي عصبي
موارد زير ، جنبه هاي كليدي محاسبات عصبي مي باشند:
? همان گونه كه تعريف بخش 2-1 نشان مي دهد، مدل كلي محاسباتي، شامل اتصالات دروني قابل تغيير مجدد از عناصر ساده يا واحدهاست.
شكل 1.2 دو شبكه فرضي با مقياس كوچك را نشان مي دهد كه در آن واحدها به صورت دايره هاي و اتصالات دروني به وسيلة كمان هايي نشان داده شده اند. شكل 1.2 (الف) يك تاكتيك اتصال دروني غير بازگشتي را نشان ميدهد كه شامل هيچ مسير اتصال دروني بسته اي نيست. به نمايش گروهي واحدهايي كه در لايه ها قرار گرفته اند، توجه نماييد.
در مقابل، شكل 1.2 (ب) شبكه اي با تاكتيك اتصال دروني بازگشتي را نمايان مي سازد كه در آن انعطاف پذيري اتصالات دروني اختياري اين امكان را ميسر مي سازد كه مسيرهاي حلقة بسته (پس خورد) وجود داشته باشد. اين تاكتيك اجازه مي دهد كه شبكه در مقايسه با تاكتيك (حلقه ـ باز) شكل 1.2 (الف) ديناميك زماني بسيار پيچيده تري را نشان دهد.
همچنين، توجه نماييد كه توپولوژي هاي شبكه، ممكن است ديناميك يا استاتيك باشد. در نهايت، توجه كنيد كه در شكل 1.2 بعضي واحدها به صورت مستقيم با دنياي بيرون در ارتباط اند، در حالي كه سايرين «مخفي» يا دروني هستند.
شكل 2-1 توپولوژي هاي شبكه هاي عصبي مصنوعي
توجه كنيد كه نمايش ترسيمي ، به همراه واحدهايي كه به صورت گره نمايش داده شده اند و اتصالات دروني محسوس جهت دار كه به صورت كمان هايي نشان داده شده اند، عملكرد مفيدي به منظور درك توپولوژي است.
? واحدهاي منفرد، هر يك ايفا كننده عملكردي موضعي مي باشند و شبكه كلي با اتصالات دروني واحدها،, عملي مطابق آن شبكه را نمايش مي دهد. تحليل اين عمليات مگر به واسطة آموزش يا آزمايش هاي نمونه، اغلب دشوار است. علاوه براين، كاربردها معمولاً، از طريق مشخصات، عملكرد مورد نياز را مشخص مي كنند. اين وظيفه طراح ANN است كه پارامترهاي شبكه را كه اين مشخصات را برآورده مي سازد، معين كند.
? يك معيار كليدي يادگيري، اطلاع الگوهاي ارتباط عناصر دروني براساس تابعي از داده هاي آموزش است. به عبارت ديگر، دانش سيستم، تجربه يا آموزش به شكل اتصالات داخلي شبكه، ذخيره مي گردند.
?به منظور قابل استفاده بودن، سيستم هاي عصبي بايد توانايي ذخيرة اطلاعات را داشته باشند(به عبارت ديگر،آنها بايد«آموزش پذير» باشند). سيستم هاي عصبي به شكل مورد انتظار آموزش مي يابند تا بعداً در زماني كه الگوي جديدي به منظور تشخيص يا طبقه بندي به آنها عرضه شود، همواره رفتاري صحيح ارائه دهند.
بنابراين، هدف در مرحلة آموزش شبكه، گسترش يك ساختار دروني است كه شبكه را قادر سازد تا الگوهاي جديد و مشابه را به طرز صحيحي مشخص يا طبقه بندي كند. هر دو روش آموزش، با نظارت و بدون نظارت را مورد توجه قرار مي دهيم.
? شبكه عصبي، يك سيستم ديناميكي است، حالات آن (مثلاً، خروجي هاي هر واحد و شدت اتصالات دروني) در پاسخ به ورودي هاي خارجي يا يك حالت اوليه (گذرا) با زمان تغيير مي يابد.
2-3 معرفي اصطلاحات و علائم قراردادي
با نمايش فهرستي كوتاه از مفاهيم برجسته ، مبحث را شروع مي كنيم:
سيستم هاي تطبيقي[6]: سيستمي كه قابليت سازگار كردن عملكردش (معمولاً پارامتري) با افزايش تقاضا يا قابليت سازگاري با محيط هاي كاري نامعين را دارا است.
الگوريتم: يك روش يا رويه به منظور رسيدن به يك هدف يا راه حل است.
ساختار: تشكيلات سخت افزاري يا نرم افزاري است.
طبقه بندي[7]: قابليت نسبت دادن ورودي اعمالي به يك طبقه است.
تقاطع[8]: پروسه اي است كه در الگوريتم هاي ژنتيك به منظور شبيه سازي توليد مثل جنسي به كار برده مي شود.
شاخص[9]: چيزهايي هستند كه يك ويژگي از يك شيء يا موقعيتي را مشخص مي كنند.
منطق فازي[10]: يك توسعه از منطق قطعي است كه در آن مقادير صحت به مقادير دودويي محدود نمي شوند.
تعميم: توانايي جوابگويي به مثال هاي بيشتر ، برخلاف تخصيص است؛ رفتار شبكه اي كه ورودي هارا نه صرفاً از مجموعه آموزش(h) به كار مي برد.
اكتشافي[11]: يك قانون تجربي است كه براي حل كردن مسائلي به كار برده مي شود؛ اما حل كردن مساله اي را تضمين نمي كند.
برگرداني: معين كردن ورودي از روي خروجي داده شده و مدل سيستم است.
شبكه: ادغامي از موجوديت هايي است كه در داخل به هم متصل شده اند.
جستجو: مساله اي موجود در همه جاست كه در آن بايد يك فضاي جستجو، يا زير فضا، جستجو وارزيابي شود.
توپولوژي: ساختار يك شبكه است.
آموزش: شبيه يادگيري است.
واحد: عنصر «هسته اي» از يك ANN است؛ ابزار يك نگاشت موضعي است.
VLSI: مدارات مجتمع با مقياس بسيار بزرگ است (وسايل ساخته شده از سيليكن) معمولاً توانايي هاي پردازش يا حافظه را افزايش مي دهد.
2-4كاربردهاي محاسبات عصبي
خصوصيات مسائلي كه كاربرد ANN در حل آنها مناسب مي باشد، پياده سازي ساختارهاي محاسباتي سيستم هاي بيولوژيكي مي تواند منجر به ايجاد الگوهاي محاسباتي بهتري براي گروههاي معيني از مسائل شود. از آن جمله، گروهي از مسائل سخت NP، كه شامل مسائل نشانه گذاري، مسائل جدول بندي، مسائل جستجو و ساير مسائل برآورد قيود1 مي باشد؛ گروهي از مسائل تشخيص الگو/ موضوع، كه در مفاهيم بصري و گفتاري قابل ملاحظه هستند و گروهي از مسائلي كه با داده هاي ناقص، كم، متناقض، مبهم يا احتمالي مورد بررسي قرار مي گيرند، مي باشند. اين مسائل با برخي يا همة موارد زير توصيف شده اند:
دامنه اي با ابعاد گسترده براي مساله، رفتار متقابل، پيچيده، مبهم يا رفتاري كه منشاء رياضي دارد، ميان متغيرهاي مساله و مجموعه اي از راه حل ها كه ممكن است تهي باشد يا شامل يك راه حل واحد يا (در بيشتر موارد) شامل يك مجموعه از راه حل هاي سودمند(تقريباً يكسان) باشد.
علاوه بر اين (بر اساس ليستي كه در پايين نشان داده مي شود)، شبكه هاي عصبي مصنوعي به عنوان راه حل پيشنهادي مسائلي كه شامل ورودي هاي حسي انسان، مانند گفتار، بينايي و تشخيص دستخط هستند و به نظر مي رسند. توجه داشته باشيد كه نگاشت مساله دلخوا ه با راه حل شبكة عصبي كار آساني نيست.
2-5 كاربردهاينمونه شبكه هاي عصبي مصنوعي
نگاهي جامع به همه كاربردهاي شبكه هاي عصبي مصنوعي (كاربردهايي كه روي آنها كار شده است يا موفقيت آميز بوده اند يا كاربردهاي تصوري) غير عملي است. با اين وجود، نگاهي به مطبوعات، مجلات علميوكنفرانس ها،مثالهايروشني را در اين زمينه فراهم مي كند. اين كاربردها عبارت اند از:
1. پردازش تصوير وتصاوير رايانه اي ، شامل مقايسة تصاوير، پيش پردازش، شبكه سازي و تحليل، تصوير رايانه اي (براي مثال بازبيني برد مدار)، فشرده سازي تصوير ، بينايي استريو، پردازش و درك تصاوير متغيير با زمان مي باشد.
2. پردازش سيگنال، شامل تحليل سيگنال و مورفولوژي است.
3. تشخيص الگو، شامل استخراج طرح، طبقه بندي و تحليل سيگنال رادار، شناسايي و تشخيص صدا، شناسايي اثر انگشت، تشخيص شاخص (حرف يا عدد) و تحليل دستخط (رايانه هاي ”notepad“) است.
4. پزشكي، شامل تحليل سيگنال الكتروكارديوگراف و فهم و تشخيص بيماريهاي گوناگون و پردازش تصاوير پزشكي است.
5. سيستم هاي نظامي، شامل مين در زير دريا، طبقه بندي اغتشاشات رادار و تشخيص مكالمه رمزي است.
6. سيستم هاي مالي، شامل بررسي سهام بازار، تعيين قيمت واقعي موجودي، صدوركارت اعتبار و امنيت تجارت خواهد بود. طراحي، كنترل و تحقيق، شامل عملكرد موازي مسائل برآورد قيود، راه حل هاي فروشندة سيار و كنترل روباتيك است.
7. هوش مصنوعي، شامل سيستم هاي قياسي و پياده سازي سيستم هاي خبره.
8. سيستم هاي قدرت، شامل پيش بيني وضعيت سيستم، تشخيص حالت هاي گذرا وطبقه بندي،شناسايي و رفع خطا، پيش بيني بار و تشخيص ايمني مي باشد.
2-6 فوايد و معايب شبكه هاي عصبي مصنوعي
از آنجا كه شبكه هاي عصبي مصنوعي، الگوهاي محاسباتي نسبتاً جديدي هستند، مي توان گفت كه فوايد، كاربردها و روابط آن با محاسبات مرسوم هنوز كاملاً شناخته نشده است. انتظارات(بعضي ممكن است كه به آن بي جا بگويند) در اين زمينه بسيار زياد است. شبكه هاي عصبي به ويژه براي كاربردهاي واقعي ، ارتباط الگوهاي آموزش پذير مناسب هستند. عنوان اين مطلب كه شبكه هاي عصبي مصنوعي مي توانند همة مسائل ، يا حتي تمامي مسائل نگاشت را به صورت استدلال خود كار حل كنند، احتمالاً غير واقعي است.
فوايد
· ذاتاً به صورت گسترده اي موازي
· امكان چشم پوشي در برابر خطا به خاطرعملكرد موازيش
· ممكن است به صورت تطبيقي طراحي گردد
· نياز كم به ويژگي هاي گستردة مساله (غير از درون مجموعه آموزش)
معايب
· عدم وجود قواعد صريح يا راهنمايي هاي طراحي براي كاربرد مورد نظر
· عدم وجود روشي عمومي براي تشخيص عمليات داخلي شبكه
· آموزش ممكن است مشكل يا حتي غير ممكن باشد
· پيش بيني عملكرد شبكه در آينده مشكل است(تعميم)
2-7 معيارهاي مهندسي به منظور محاسبات عصبي 2-7-1 سؤالات اوليه
يك رهيافت مهندسي براي حل مسائل، عبارت است از تركيب همة متغيرها و اطلاعات مناسب مساله به گونه اي ساختار يافته، به منظور فرموله كردن يك راه حل.
سؤالات اساسي كه در اين زمينه مطرح مي گردند، عبارت اند از:
1. آيا فنون ANN براي مسائل موجود، مفيد يا حتي عملي هستند؟ آيا مساله، يك راه حل يا تعداد بيشترين راه حل دارد؟
2. آيا مي تواينم ساختارهاي ANN مناسب هر وضعيت را به دست آوريم يا اصلاح كنيم و در صورت لزوم، ANN را آموزش دهيم(پارامترها را تعيين كنيم)؟
3. آيا ابزار رسمي و اكتشافي كه بتوان براي تعيين كردن ويژگي هاي راه حل ANN به كار برد، وجود دارد؟(مثلاً ، تركيب محاسباتي اتخاذ شده براي روند تحليل چيست؟)
روش هاي مهندسي عصبي: جايگزيني طراحي با آموزش
برای مثال، فرايند كلاسيك مهندسي «طراحي»، شامل كاربردي اصولي از قواعد علمي و رياضي به منظور طرح سيستمي كه با يك مجموعه مشخصات سرو كار دارد، مي باشد. از اين جهت ممكن است، طراحي شامل قضاوت، بينش و احتمالاً تكرار باشد. فرايند«آموزش»، به عبارت ديگر، به صورت نمونه شامل برخي روش هاي تعليم دادن است تا در موقعي كه سيستم با مشخصاتي مواجه مي گردد، آن را به انجام رفتارهايي وادار سازد. اغلب اوقات، كاملاً اين تعليم دهي شامل تصحيح يا سازگاري پارامترهاي سيستم است، براي اينكه در تكرار يا آزمايش بعدي، پاسخ سيستم به آنچه كه مطلوب است، نزديك باشد.
مهندسي عصبي تعيين اجزاي مربوط به راه حل ANN، شامل طراحي ANN كلي، توپولوژي هاي شبكه، پارامترهاي يك واحد و يك روندمرحله به مرحله آموزش (يادگيري) را جايگزين طرح هاي مهندسي كلاسيك مي كند. گرچه ممكن ست اين ارزيابي آسان به نظر برسد، ليكن به ديدگاه مهندسي (عصبي) قابل توجهي نيازمند است. وجود انتخاب هاي ممكن بسيار در توپولوژي ها و پارامترها منجر به مطالعات خسته كننده يا منجر به شبكه فاقد توان كه از لحاظ مهندسي غير عملي است، مي گردد. علاوه بر اين، همانطور كه قبلاً ذكر گرديد، كارايي راه حل ANN بايد مشخص باشد.
2-8 مراحل مهندسي سيستم ANN
به هنگام طراحي راه حل هاي مبتني بر شبكه هاي عصبي ، سؤالات زيادي مطرح مي شود؛مثلاً:
ü آيا شبكه مي تواند به منظور انجام عمليات مورد نظر آموزش داده شود؟
ü آيا وجود برخي ابهامات ذاتي در مساله اي مي تواند سبب غير ممكن گرديدن حل آن شود؟
ü با فرض اينكه مساله قابل حل است، چه ساختار يا توپولوژي شبكه اي مناسب است؟
ü كدام يك از انواع منابع محاسباتي براي آموزش و اجراي شبكه موجوداند (زمان، حافظه، ذخيره سازي اطلاعات ، پردازشگرها)؟
در كاربردهاي واقعي، طراحي سيستم ANN، كاري مشكل و معمولاً همراه با تكرار و اثرات متقابل است. گرچه فراهم كردن يك روش الگوريتمي جامع و فراگير غير ممكن است، اما مراحل وابسته وساختار يافته كه در زير آمده است، انعكاس نمونة تلاش ها و كارهايي است كه در اين زمينه شده است.
بسياري از پارامترهاي طراحي ANN عبارت اند از:
1. ساختار اتصالات دروني /توپولوژي شبكه /ساختار شبكه.
2. خصوصيات يك واحد(ممكن است در درون شبكه و بين قسمت هاي فرعي شبكه ، مانند لايه ها متفاوت باشد).
3. مرحله (مراحل آموزش).
4. مجموعه هاي تست و آموزش.
5. نمايش (هاي) ورودي / خروجي و پيش و پس پردازش.
يك فرايند اساسي طراحي مي تواند به شكل زير باشد:
مرحلة 1: طبقات، اندازه ها يا الگوهاي تحت بررسي را به منظور دستيابي ويژگي هاي ممكن(به صورتي مطلوب از نظر مقداري) ، مطالعه كنيد. اين موضوع شامل تعيين ساختار (قابليت كيفيت)، ويژگي هاي احتمالي و شناسايي اندازه هاي مشابه يا غير مشابه آن طبق خواهد بود. علاوه براين، خصوصيات ثابت يا متغيير ممكن و ويژگي هاي منابع «نويز» در اين مرحله مورد توجه قرار مي گيرند.
مرحله 2: وجود داده هاي اندازه گيري شده (ورودي) يا شاخص (پيش پردازش شده) را بررسي كنيد.
مرحله 3: به قيود مربوط به عملكرد سيستم مورد نظر و منابع محاسباتي آن توجه كنيد.
مرحله 4: به موجود بودن و كيفيت دادة آموزش و آزمايش توجه كنيد.
مرحله 5: به موجود بودن ساختارهاي شناخته شده و مناسب ANN توجه كنيد.
مرحله 6: شبيه سازي ANN را به دست آوريد.
مرحله 7: سيستم ANN را آموزش دهيد.
مرحله 8: بازدهي سيستم ANN را با به كار بردن مجموعه (هاي) آزمايش شبيه سازي كنيد.
مرحله 9: مراحل پيشين را تكرار كنيد تا به بازده مطلوب برسيد.
2-9 توپولوژي هاي شبكه و خصوصيات
در نگرش كمي به توپولوژي ها و ساختارهاي شبكه براساس توابع اتصالات دروني هر واحد، مي توانيم مفاهيم چندي را مشخص كنيم:
1. شبكه هاي بازگشتي
2. شبكه هاي غير بازگشتي
3. شبكه هاي لايه لايه ، متوالي يا ساير ساختارهاي شبكه اي متشابه
4. ساختارهاي به هم پيوستة رقابتي
گونه هاي 1و2 متقابلاً مجزا هستند؛ با اين وجود، گونه هاي 3و4 ممكن است هم ساختارهاي بازگشتي و هم غير بازگشتي را به كار برند. عميقاً اين موضوع را كه مشتمل بر ايجاد «لايه ها» و «قطعه ها» و تشخيص دادن اتصالات دروني متقارن از غير متقارن است، بررسي مي كند.
فصل سوم:
بازشناسی الگو
3-1 چشم انداز طرح شناسي
براي درك بيش تر مسأله طرح شناسي فعاليتي كه براي اكثر مردم مشترك است يعني بينايي را در نظر بگيريد. بخش عمده اطلاعات كه ما جذب مي كنيم ( به عبارت ديگر به سيستم بيولوژيكي شبكههاي عصبي ما وارد مي شود ) به صورت طرح به ما عرضه مي گردد. متني كه اكنون مطالعه مي كنيد طرح هاي متنوع و پيچيدهاي را به صورت رشتههاي حروف به شما نشان مي دهد. قبل از اين كه درگير فهم جملات شويم، سيستم بينايي بايد مسأله شناسايي طرحها را حل كند، به عبارت ديگر لكههاي كج و معوج مركب منقوش بر اين صفحه را به عنوان حروف شناسايي كند.
با وجود اين شناخت حروف يكي از مسائل نسبتاً ساده «طبقهبندي» محسوب مي گردد. اين مسئله را ميتوان با استفاده از روش تطبيق الگوها حل كرد.
حال فرض كنيد خط متن ما تغيير كند. اگر براي خط جديد الگوهاي مناسب نداشته باشيم روش طبقهبندي ما به احتمال زياد به سختي شكست خواهد خورد.
شناسايي متون تنها يكي از نمونه مسئلههاي طرح شناسي است. دامنه اين شكل هنگامي كه ما توجه خود رابه ساير زمينههاي طرح شناسايي چون شناسايي صداها و حتي شناسايي روند سهام بازار بورس معطوف مي كنيم بسيار گستردهتر مي شود.
3-2 تعريف بازشناسي الگوها
هدف اصلي بازشناسي الگوها طبقهبندي است. بازشناسي الگوها را مي توان به دو مرحله تقسيم كرد. اول مرحله استخراج مشخصهها و دوم مرحله طبقهبندي.
مشخصه به معني كميتي است كه براي طبقهبندي طرح اندازهگيري مي شود. مثلاً اگر مسأله شناسايي متون را دوباره در نظر بگيريم، برا ي تشخيص حرف «f » از حرف « E » لازم است كه تعداد خطوط عمودي واقعي و افقي را مقايسه كنيم.
مشخصهها در اختيار دستگاه هاي طبقهبندي كننده قرار مي گيرند. وظيفه دستگاه طبقه بندي كننده انعكاس اين مشخصهها در فضاي طبقهبندي است به عبارت ديگر با داشتن مشخصههاي ورودي، اين دستگاه بايد تصميم بگيرد كه طرحهاي داده شده به كدام طبقه بيشترين تطابق را نشان مي دهند. 3-3 بردارهاي مشخصات و فضاي مشخصات
طبقهبندي به ندرت بر پايه يك مشخصه يا اندازهگيري منفرد از الگوهاي ورودي صورت ميگيرد. معمولاً اندازهگيريهاي متعدد لازم است تا بتوان الگوهاي متعلق به گروههاي مختلف را به حد كافي از يكديگر تميز داد. اگر n اندازهگيري از الگوي ورودي به عمل آوريم و هر اندازهگيري نمايانگر يك مشخصه معين از طرح ورودي باشد، مي توانيم از علائم جبري استفاده كنيم و مجموعه مشخصهها را به صورت يك بردار نشان دهيم. در اين صورت بردار مذكور را بردار مشخصات[12] مي ناميم. تعداد ابعاد بردار (تعداد عناصر بردار) فضايي n بعدي ايجاد مي كند كه فضاي مشخصات[13]مي ناميم.
ساده ترين را توصيف اصتقاده از مثال دو بعدي مي باشد يعني تنها دو مشخصه از الگوهاي ورودي را در نظر مي گيريم. يك مثال بديهي مي تواند مسأله تميز دادن هنرمندان باله از بازيكنهاي رگبي باشد و دو مشخصه را براي اندازه گيري انتخاب كنيم، يكي قد و ديگري وزن و فضايي دو بعدي با موئلفه هاي قد و وزن را ايجاد مي كنيم.
3-4 توابع تشخيص دهنده يا مميز[14]
با بررسي توزيع نمونههاي اندازه گيري شده به خوبي مشاهده مي شود كه نمونهها در دو خوشه مجزا تقسيم شدهاند.
با مشاهده طرز قرار گرفتن خوشه ها مي توانيم حدس بزنيم كه با كشيدن يك خط مستقيم بين دو خوشه مي توانيم آنها را به طور دلخواه از يكديگر جدا كنيم. اگر بتوانيم محدوده تقسيم بندي داده ها را تعريف كنيم ، عمل طبقه بندي به يك فرآيند تصميم گيري تبديل مي شود كه تشخيص مي دهيم هر داده ورودي جديد در كدام طرف خط مستقيم قرار ميگيرد (شكل3-1) صورت رياضي چنين محدوده تصميم « تابع مميز» ناميده مي شود.درعمل توصيه مي شود كه تابع مميز تا حد امكان ساده باشد. درمثال فوق كاملاً روشن است كه سادهترين تابع خط راست است. اين يك نمونه از گروه گسترده دستگاه هاي طبقهبندي است كه اصطلاحاً طبقهبندي خطي[15] ناميده ميشوند.
شكل 3-1 محدوده تصميم يك طبقه بندي خطي
3-5 فنون طبقه بندي2
فنون طبقه بندي به دوگروه وسيع عددي وغيرعددي تقسيم مي شوند. فنون عددي شامل اندازه گيري قطعي وآماري است كه درفضاي هندسي شكل ها انجام مي گيرد. فنون غير عددي فنوني است كه در حوزة پردازش نمادها صورت مي گيرد و با روشهايي چون مجموعه هاي فازي (FUZZY) ارتباط مي يابد. در اين پروژه ما صرفاً فنون عددي را در نظر ميگيريم زيرا بيشتر به بحث ما در مورد شبكه هاي عصبي مربوط مي شوند. اين به آن معنا نيست كه از شبكه هاي عصبي براي پردازش داده هاي نمادي استفاده نمي شود. بسياري از گروههاي تحقيق در اين زمينه مشغول فعاليت مي باشند ولي گنجاندن اين موضوع در اين پروژه كه جنبه مقدماتي دارد شايد تا اندازه اي زيادتر از حد نياز باشد.
قبلاً در بحث توابع مميز به روشهاي قطعي اشاره اي داشتيم. اكنون به نوع به خصوصي از توابع مميز مي پردازيم كه اصطلاحاً «k نزدكترين همسايه» ناميده مي شود. همچنين نگاهي ديگر به روش طبقه بندي خطي خواهيم انداخت. در قسمت آماري روش طبقه بندي بيزين را مورد بحث قرار خواهيم داد،كه از تخمين احتمالاتي براي تعيين عضويت طبقات استفاده مي كند. انتخاب اين روشها به علت استفاده عصبي از نظر عملكرد نهايتاً با اين روش مقايسه شده و به اين علت آشنايي با روشهاي فوق بسيار مفيد خواهد بود. 3-6 روش طبقه بندي «نزديكترين همسايه»
شكل3-2 را درنظر بگيريد. دو طبقه در فضاي الگوها نمايان است. مي خواهيم تصميم بگيريم كه الگوي طبقه بندي نشدة x به كدام يك از اين دو طبقه تعلق دارد. روش طبقه بندي نزديكترين همسايه در واقع براساس نزديكترين فاصله به نمونه هاي طبقه هاي همسايه اين تصميم را روشن مي كند. نمونة طبقه بندي نشده به نزديكترين طبقة همسايه خود تخصيص داده مي شود.موضوعي كه چندان هم دور از ذهن نيست. از نظر رياضي اين روش تابع مميزي را به صورت زير تعريف مي كند.
(فاصله به نزديكترين نمونه در طبقه 2) ـ (فاصله به نزديكترين نمونه در طبقه 1) = f(x)
بدين صورت براي نمونه هايي كه در طبقه هاي مجزا قرار دارند، به طوري كه در شكل 2-1 نشان داديم مقدار f(x) براي نمونه هاي متعلق به طبقة 1 منفي و براي نمونه هاي طبقة 2 مثبت خواهد بود. به هر حال دامنة كاربردي اين روش لااقل از نظر كارايي محدود است. نمونه دورافتاده با اين كه نزديكتر به طبقه 1 است متعلق به طبقه 2 مي باشد و گرچه رفتاري مشابه ساير نمونه هاي طبقه 2 ندارد ولي به هر حال جزء آن طبقه محسوب مي شود.
شكل 3-2 طبقه بندي به وسيله مقايسه با نزديكترين همسايه
حال اگر بخواهيم نمونه طبقه بندي نشده اي را كه احتمالاً نزديكتر به اين نمونة غير معمول است طبقه بندي كنيم ممكن است تصميم ما درست نباشد. راه حل مشكل اين است كه فاصلة نمونة طبقه بندي نشده را با نمونه هاي متعدد اندازه گيري كنيم و تنها به يك فاصله اكتفا نكنيم، در نيتجه اثر نمونه هاي غير معمول احتمالي را خنثي كنيم، اين همان روش «k نزدكترين همسايه» مي باشد و k تعداد همسايه هاي نزديك نمونة طبقه بندي نشده است كه فاصلة آنها محاسبه مي شود. 3-7- ميزان هاي اندازه گيري فاصله1
روش نزديكترين همسايه مسأله ديگري را پيش مي آورد و آن يافتن روش قابل اطميناني براي اندازه گيري فاصلة يك نمونه از نمونه هاي ديگر است. بدون شك، بايد ميزاني را براي اندازه گيري فاصله ها انتخاب كنيم كه بتواند شباهت نمونه ها را در فضاي هندسي طرح نشان دهد.
●فاصلة همينگ[16]
ابتدايي ترين نوع فاصله كه به علت سادگي كاربرد گسترده اي دارد ميزان فاصلة همينگ است. براي دوبردار :
X= (x1, x2 ...)
Y= (y1, y2 ...)
فاصله همينگ با محاسبه اختلاف هر عنصر از يك بردار و عنصر متناظر آن در بردار ديگر و جمع قدر مطلق اختلاف ها به دست مي آيد. فرمول زير فاصلة همينگ را تعريف مي كند:
H= (| xi + yi|)
فاصله همينگ اغلب براي مقايسه بردارهاي صفر و يك به كار مي رود. شايد روشن باشد كه اين فاصله در واقع تعداد بيتهايي را كه در دو بردار متفاوت اند نشان مي دهد. درحقيقت فاصله همينگ را مي توان از طريق تابع يا حذفي (XOR) به دست آورد. زيرا
xiXOR yiبرابر است با | xi - yi|
●فاصله اقليدسي[17]
يكي از متداول ترين ميزان هاي فاصله، فاصلة اقليدسي است، فرض كنيد در صفحه مختصات قائم دو بردار(x,y) را داشته باشيم و بخواهيم فاصلة اقليسي (d(x-y)) آن دو را محاسه كنيم. فاصله اقليدسي اين دو بردار كوتاه ترين فاصله بين آن هاست و با فرمول زير به دست مي آيد.
D(x,y) euc =
در حالي كه n تعداد ابعاد بردار است.
در مثال دو بعدي كه در شكل 3-3 نشان داده شده است اين فاصله برابر است با :
D(x,y) euc =
براي تعيين فاصله اقليسي در واقع از قضيه معروف فيثاغورث براي محاسبه وتر مثلث استفاده مي شود. در حالت خاص كه بردارها از نوع صفر ويك باشند فاصلة اقليدسي در واقع برابر جذر فاصله همينگ خواهد بود. فاصله اقليدسي به علت سادگي محاسه كاربرد گسترده اي دارد و همان طور كه گفته شد در بردارهاي صفر ويك فاصله اقليدسي به حالت خاصي تقليل مي يابد كه از نظر رياضي برابر با جذر فاصلة همينگ است.
شكل3-3 فاصله اقليدسي
●فاصله شهري1(فاصله منتهن)
صورت ساده تري از فاصلة اقليدسي فاصله شهري است. در اين نوع فاصله به جاي جذر مربع اختلافات از قدر مطلق اختلافات استفاده مي شود.
Dcb =
نتيجه اين عمل صرف نظر از سرعت بيشتر محاسباتي نسبت به فاصله اقليدسي ايناست كه نقاط هم فاصله از يك بردار تماماً بر يك مربع واقع مي گردند در صورتي كه در حالت فاصلة اقليدسي نقاط هم فاصله از بردار بر يك دايره واقع مي گردند. اين امر در شكل3-4 نشان داده شده است.
در اين شكل دايره محدودة نقاطي را نشان مي دهد كه از بردار مورد نظر ما فاصلة اقليدسي يكساني دارند. حال اگر از فاصلة شهري استفاده شود نقاط واقع بر مربع همگي اندازه فاصلة مساوي خواهند داشت.
روشن است كه اين عمل در محاسبة فاصله ها تا اندازه اي خطا دارد اما اين ميزان كاهش دقت در مقابل افزايش سرعت محاسبات ممكن است قابل قبول باشد.
شكل 3-4 فاصل
مطالب مشابه :
شبکه عصبی مصنوعی 1
مقاله، پایان نامه پروژه رایگان؟ - شبکه عصبی مصنوعی 1 - ترجمه، تحقیق، سمینار (انگلیسی لاتین)
دانلود کتاب و مقاله شبکه عصبی
شبکه عصبی، فازی و ژنتیک الگوتیم در متلب - دانلود کتاب و مقاله شبکه عصبی - این وبلاگ به طور
مقاله: شبکه های عصبی مصنوعی
کارشناسی ارشد مهندسی نرم افزار - مقاله: شبکه های عصبی مصنوعی - مقالات و مباحث مربوط به
مقاله ای کامل در مورد شبکه های عصبی مصنوعی قسمت اول
مهندسی فناوری اطلاعات - مقاله ای کامل در مورد شبکه های عصبی مصنوعی قسمت اول - کمک آموزش های
شبکه های عصبی
شبکه عصبی چیست؟ شبکه های عصبی مصنوعی (Artificial Neural Network) الگویی برای پردازش اطلاعات می باشند که
شبکه های عصبی و الگوریتم های ژنتیک در تجارت
عنوان مقاله: شبکه های عصبی و الگوریتم های ژنتیک در تجارت مولف/مترجم: دکتر حمید رضا جعفریه
مرجع اصلی جعبه ابزار شبکه عصبی (Neural network toolbox ) نرم افزار متلب
دانلود مقاله در مورد شبکه عصبی کتاب Neural Networks for Modelling and Control of Dynamic Systems سایت دکتر رضا منفردی
شبکه عصبی(neural network) چیست؟
mimshimi84ui - شبکه عصبی(neural network) چیست؟ این مقاله مقدمه ای بر شبکه های عصبی مصنوعی است.
شبکه های عصبی و الگوریتم های ژنتیک در تجارت
عنوان مقاله: شبکه های عصبی و الگوریتم های ژنتیک در تجارت مولف/مترجم: دکتر حمید رضا جعفریه
برچسب :
مقاله شبکه عصبی