خانم نرگس مبارکی رتبه یک کشوری رشته علوم انسانی در کنکور سراسری سال 88

1255669150.jpg

خانم نرگس مبارکی رتبه یک کشوری رشته علوم انسانی در کنکور سراسری سال 88؛ فرزند سوم یک خانواده پنج نفره دختری بی پیرایه و افتاده!دوران دبیرستان و پیش دانشگاهی را در مدرسه ای دولتی گذرانده است.با او به گفت و گو می نشینیم و او از تجربیاتش می گويد.

bartar.jpg

• در چه مدرسه ای درس خواندید، دولتی یا غیرانتفاعی؟

در گرمسار فقط یک مرکز پیش ‌دانشگاهی دولتی وجود دارد که رشته انسانی ارائه می ‌دهد و مراکز دیگر پیش ‌دانشگاهی غیرانتفاعی هم رشته انسانی ندارند.در نتیجه من برای انتخاب مرکز پیش ‌دانشگاهی حق انتخابی نداشتم.

• معدل کتبی سال سوم دبیرستان؟

40/19

• در المپیاد شرکت کرده اید؟

بله، در تابستان سال سوم در المپیاد ادبیات شرکت کردم و مدال برنز گرفتم.این موضوع کمی دلسردم کرد، چون مدال طلا می خواستم و تازه تنها کسی هم نبودم که مدال برنز می ‌گرفت.

• برنامه ریزی برای کنکور را از چه زمانی شروع کردید؟

مدال برنزی که در المپیاد ادبیات گرفتم باعث دلسردی من شده بود، برای همین در تابستان روزی یک الی دو ساعت درس می خواندم.در این مدت فقط توانستم ادبیات و عربی را خیلی خوب یاد بگیرم اما از مهرماه که به مدرسه رفتم با دیدن بچه ‌ها دوباره انگیزه در من زنده شد و روزی 7-8 ساعت درس می ‌خواندم .

• از چه زمانی مطالعه دروس پایه را شروع کردید؟

درس ‌های دبیرستان را در همان دوران خوب یاد گرفتم و از سال دوم دبیرستان در آزمون ‌های آزمایشی شرکت کردم.این قضیه از طرفی باعث ایجاد انگیزه در من شده بود و از طرفی هم باعث شده بود تا به خاطر توقع اطرافیان تحت فشار باشم.

• کلاس کنکور هم می ‌رفتید؟

نه، هیچ کلاسی نرفتم.فقط در ریاضی کمی مشکل داشتم و پدرم پیشنهاد داد برایم معلم خصوصی بگیرد اما بعد کتاب ریاضی انسانی گاج را خواندم و توانستم با ریاضی هم کنار بیایم.یک ماه قبل از کنکور هم همایشی در گرمسار برگزار شد که در این همایش دبیران می آمدند و دو جلسه تست کار می ‌کردند.من دو جلسه در همایش دین و زندگی شرکت کردم.

• کمی از خانواده ‌تان و نقش آن ها در موفقیتتان برای ما بگویید.

پدرم مشاور و مادرم لیسانس زیست شناسی هستند.خواهرم فارغ التحصیل رشته نقاشی از دانشگاه تهران و برادرم مهندس متالورژی از دانشگاه سراسری سمنان است.با این که در زمان کنکور فشار اصلی روی خود داوطلب است ولی کمک ها، تشویق ‌ها و انتظارات خانواده خیلی تأثیر ‌ گذار بود.

• گفتید پدرتان مشاور بود؛ آیا از وجود ایشان برای مشاوره استفاده کردید؟

اواسط سال پدرم کتاب «کنکورت را قورت بده» را برایم آوردند. من بارها این کتاب را خواندم و مطالعه آن را به دوستانم پیشنهاد دادم.این کتاب آنقدر برایم جالب بود که حتی بعد از کنکور هم آن را مطالعه می ‌ کردم.

• چطور درس می ‌خواندید؟

سعی می کردم خیلی مفهومی درس بخوانم و خلاصه برداری کنم و این کار حتی تا روزهای آخر ادامه داشت.گاهی پیش می ‌آمد که زمان از دستم در برود و مدت ‌ها وقت صرف مطالعه یک درس کنم؛ این اتفاق بیشتر در مورد ریاضی می ‌افتاد.چون در تابستان نتوانسته بودم برای ریاضی وقت بگذارم، عذاب وجدان داشتم و حتی گاهی بدون این ‌که متوجه باشم سه یا چهار ساعت سرگرم خواندن ریاضی می ‌شدم.من اصولاً از درس خواندن خسته نمی ‌شدم

• خاطره ای از درس خواندن ‌تان دارید؟

بله یک خاطره ي شیرین از زمان امتحان دادنم دارم.من عادت دارم زمان مطالعه روی زمین بنشینم و خود کارم را بالا بیندازم.البته اگر پشت میز نشسته باشم این اتفاق نمی ‌افتد.یک روز داشتیم در نمازخانه امتحان می ‌دادیم؛ سرم حسابی گرم امتحان بود؛ خودکارم را آنقدر محکم پرت کردم بالا که خورد به سقف و همه بچه ‌ها به من خندیدند.

• چطور شد که رشته انسانی را انتخاب کردید؟

سال اول دبیرستان که بودم خیلی به مسایل سیاسی و روابط بین ‌الملل علاقه نشان می ‌دادم، به همین دلیل برادرم خیلی تشویقم کرد تا برای قبولی در رشته حقوق تلاش کنم.البته چون از سال سوم فقط رتبه یک می ‌خواستم دیگر آن علاقه ای که به رشته حقوق داشتم خیلی کم ‌رنگ شده بود.

• عید چطور گذشت؟

تابستانی که در المپیاد شرکت کردم قرار بود بروم مکه[عمره ‌دانش ‌آموزی ]!اما به خاطر المپیاد نتوانستم و سفر ما به عید موکول شد.پدرم از یکی از دوستانش برایم یک لپ تاپ قرض کرد که کتاب ‌های درسی روی آن قرار داشت اما اصلاً فرصت نکردم به مطالب آن نگاهی بیندازم.

• بعد از عید چطور درس خواندید؟

دو ماه اول بهار، همان طور که گفتم راندمان کاریم پایین آمده بود و روزی 7-8 ساعت درس می ‌خواندم اما بعد از آن روزی 10 ساعت مطالعه می ‌کردم.

• آیا مصاحبه رتبه ‌های برتر کنکور‌ را می ‌خواندید؟

بله، می ‌خواندم.در یک مورد هم خیلی ناامید شدم؛ کسی که رتبه اش ‌تک رقمی شده بود، گفته بود « در آزمون ‌های آزمایشی هم همیشه رتبه ‌هایم تک رقمی می ‌شد». من با خواندن این مطلب خیلی نگران و مضطرب شدم. چون در برخی از آزمون ‌ ها رتبه ‌ های من دو رقمی می ‌ شد.

• آیا در این مدت پیش آمد که به گریه بیفتی؟

دو ماه اول بهار 88 یک سری مشکلات شخصی برایم پیش آمد و باعث شد خیلی دلسرد و نا ‌امید شوم و از عید تا اواخر اردیبهشت فقط روزی 7 الی 8 ساعت درس بخوانم.آن روزها پیش خواهرم درد دل می ‌کردم و گاهی شب ‌ها موقع خواب به گریه می ‌افتادم.

• هفته ‌آخر کنکور چطور گذشت؟

هفته‌ ی آخر آرامشم بیش ‌ تر بود؛ قبل از آن فکر می ‌کردم نمی ‌توانم درس ‌ها را یک دور دیگر مرور کنم ولی هفته آخر چون توانسته بودم کتاب ‌ها را برای بار آخر مرور کنم خیالم راحت شد.

• از شب کنکور برایمان بگویید.

شب کنکور خانه یکی از اقوام مهمان بودیم.تا برگردیم خانه و بخوابم ساعت 11 و 12 شب شده بود ولی خدا رو شکر برعکس همیشه که خیلی دیر خوابم می ‌برد، نیم ساعت بیشتر طول نکشید تا بخوابم.

• جلسه ‌کنکور چطور گذشت؟

جای من، ته سالن بود و گرما حسابی کلافه ام کرده بود.قبل از جلسه هم بچه ‌ها هر کدام یک جوری استرس خود را تخلیه می ‌کردند؛ یکی با دستش به میز ضربه می ‌زد یکی با پا به زمین می ‌ کوبید...با دیدن این صحنه ‌ها طوری مضطرب شده بودم که قلبم توی دهنم می ‌تپید.اصلاً باورم نمی ‌شد که جلسه کنکور است و یک سال ‌تلاش من به پایان رسیده است.

• سؤالات چطور بود؟

در دفترچه ‌اول و دوم سؤالات وقت ‌گیر بودند، برای همین فقط دو سه دقیقه وقت اضافه آوردم.سؤال اول دین و زندگی خیلی سخت و مبهم بود در حدی که بعد از چند بار خواندن صورت سؤال حتی نفهمیدم منظور طراح چیست.اما سر دفترچه سوم حدود یک ‌ساعت وقت اضافه آوردم و حدود ساعت 11 از جلسه بیرون آمدم. سعی می ‌کردم خیلی مفهومی درس بخوانم و خلاصه برداری کنم و این کار حتی تا روزهای آخر ادامه داشت

• چه رتبه ای برای خودتان پیش ‌بینی می ‌کردید؟

وقتی درصدهایم را نشان دادم، گفتند احتمال دارد یک رقمی شوم.اما باز هم با خودم می ‌گفتم مگر می ‌شود؟ حتماً 10 نفر بهتر از من هستند.

• درصدهایتان چند بود؟

ادبیات عمومی 94%، عربی عمومی 94%، دین و زندگی 84%، زبان 96%، ریاضی 65%، اقتصاد71%، ادبیات اختصاصی91%، عربی اختصاصی100%، تاریخ وجغرافیا 92%، روان ‌ شناسی100%، فلسفه و منطق 94%، علوم اجتماعی 100%.

• چه طوری از نتیجه کنکورتان باخبر شدید و چه حسی داشتید؟

یکی از دوستانم دراخبار شنیده بود نفر اول کنکور امسال از گرمسار است. با من تماس گرفت و گفت تبریک می ‌گویم، گفتم چرا؟ گفت اول شدی!وقتی با او حرف می ‌زدم تقریباً داشتم داد می ‌زدم، بعد هم گوشی را قطع کردم و گریه کردم البته هنوز اسمم اعلام نشده بود.همان ‌ طور که قبلاً گفتم در شهر ما فقط یک مرکز پیش ‌ دانشگاهی رشته انسانی داشت و من تنها کسی بودم که احتمال می ‌رفت رتبه ام تک رقمی شود.برای همین، همه مطمئن شدیم که نفر اول من هستم تا جایی که همان شب با من مصاحبه کردند.این مصاحبه باعث شد تا سازمان سنجش از من ایراد بگیرد، در اخبار هم اسمم را اعلام کردند گفتند خانم نرگس مبارکی به عنوان نفر اول رشته انسانی مصاحبه کرده اند در حالی ‌ که ما هنوز اسم نفر اول را اعلام نکرده ایم!...

• چه آرزویی دارید؟

آرزو دارم به تک تک آرزوهایم برسم، همین ‌طور خوب و موفق پیش بروم.

• حرف آخر؟

آرزوی سلامتی دارم برای همه و خانواده ام.از پدر و مادر و کل خانواده ‌ام، ‌مدیران و معلمانم خصوصاً از خانم قزه دبیر ادبیاتم تشکر می ‌کنم.


مطالب مشابه :


فروشگاه كتاب نمايندگي آزمون هاي سراسري گاج

نمايندگي آزمون سراسري گاج قائمشهر آرايه ي ادبي . دريافت كارنامه




لپ تاپ گاج حالشو ببر

لپ تاپ گاج از وب لاگ خودمون بخش دريافت كارنامه بگيرين و هم ي دانشگاه




گاج كارت

نمايندگي آزمون سراسري گاج وب لاگ خودمون بخش دريافت كارنامه بگيرين و هم ي دانشگاه




چگونه در جلسه آزمون تست بزنيم؟

گاج رضوانشهر دريافت كارنامه وقت کم آورده ايد و برخي از سؤال هاي خيلي ساده را از دست داده




آغاز توزيع الكترونيكي کارت از 5 تير

وبلاگ واحد مشاوره و هدايت تحصيلي گاج خودمون بخش دريافت كارنامه بگيرين ي دانشگاه




خانم نرگس مبارکی رتبه یک کشوری رشته علوم انسانی در کنکور سراسری سال 88

نمايندگي آزمون سراسري گاج ي شیرین از زمان خودمون بخش دريافت كارنامه بگيرين




اعلام تاريخ توزيع کارت و برگزاري كنكور سراسري 89

وبلاگ واحد مشاوره و هدايت تحصيلي گاج خودمون بخش دريافت كارنامه بگيرين ي دانشگاه




برچسب :