ببار بارون {12}
اشتیاق ِ شنیدن حرفاش تو وجودم شعله می کشید..صورتمو برگردوندم و نگاهش کردم..
همون لبخند اینبار کمرنگ روی لباش خودنمایی می کرد..
به محض اینکه نگام بهش افتاد گفت:می خوام هر چی که گفتم و شنیدی باور کنی....بعد از اینکه حرفام تموم شد ازم هیچ سوالی نپرس چون مطمئن نیستم که جوابی براشون داشته باشم....
مکث کرد و نگاهشو ثابت تو چشمام نگه داشت: لااقل الان ازم جواب نخواه..باشه؟..
مطالب مشابه :
رمان ببار بارون
دانلود رمان ببار بارون کامل و دانلود کتاب رمان ببار بارون مخصوص گوشی موبایل اندروید
ببار بارون {2}
رمان ببار بارون داشتم که درسته بر هردوی اونها آگاهم ولی داشتم با چشم باز و آگاهیه کامل
رمان ببار بارون
داشتم که درسته بر هردوی اونها آگاهم ولی داشتم با چشم باز و آگاهیه کامل رمان ببار بارون
ببار بارون {29}
رمان ببار بارون روراست باشم باید بگم که مامان تنها دختر حاجیه حاجی هم نمونه ی کامل یه
ببار بارون {12}
رمان خانه - ببار بارون تا اون موقع چندبار خودشو بهم ثابت کرده بود خودش و خانواده شو کامل
رمان ببار بارون-5 fereshteh27
رمان ببار بارون-5 نزدیک ویلا که شدیم سرمو بلند کردم سمت چپ ردیف کامل درخت کاری شده بود و
رمان ببار بارون 1
رمان ♥ - رمان ببار بارون 1 ببار بارون با چشم باز و آگاهیه کامل خودمو بدبخت تر از
رمان ببار بارون53
رمان ♥ - رمان ببار رمان ببار بارون. حاجیه حاجی هم نمونه ی کامل یه مرد متعصبه نمیگم
برچسب :
کامل رمان ببار بارون