زندگاني حضرت زينب
مقدمه :
زينب كبري (س) عقيله بني هاشم سومين فرزند حضرت اميرالمومنين علي ابن ابيطالب و حضرت فاطمه زهرا (ع) است كه در روز پنجم جمادي اول سال پنجم يا ششم هجري در مدينه طيبه ديده به جهان گشود و پيامبر خدا (ص) نام زينب را براي وي برگزيد.
وي از هنگامي كه به سن 35 سالگي را پشت سر نهاد و از تربيت و مصاحبت پدر والا مقام خويش علي مرتضي (ع) برخوردار بود و در اين مدت با تمام وجود شاهد خانه نشيني و مظلوميت آن مردي بود كه از آغاز دعوت رسول اسلام تا لحظه رحلت آن پيامبر راستين شب و روز را پروانه وار گرد شمع وجود محمدي (ص) در طواف بود.
زينب به چشم خود مي ديد تنها كسي كه شايستگي و لياقت جانشيني پيامبر خدا را داشت چگونه به ناحق خانه نشين شد و چه رنجهايي را تحمل كرده از اينكه مي ديد اسلام از مسير اصلي خود رفته رفته منحرف مي شود و پدرش علي از اين بابت بسيار ناراحت مي باشد . ولي به خاطر جلوگيري از تفرقه و اختلاف دم فروبسته است و درد دل خويش را فقط با چاه مي گويد زينب نيز رنج مي برد. زينب كبري (س) از همان آغاز شاهد چنين رنجهايي بود كه پدر تحمل مي نمود و زينب تنها كسي بود كه شاهد ستم هاي حكمرانان فاسق نسبت به پدر خويش مي نمودند.
زينب كبري (س) شاهد ستمگريهاي حكمرانان :
دختر علي زينب كبري (س) شاهد بود وقتي پدرش حكمرانان فاسدي را در حق مسلمين ستم روا مي داشتند و با اسلام راستين بيگانه بودند ، از حكمراني عزل و به جاي آنان مرداني با تقوا پاك و مومن را منصوب كرد. حاكم پليد شام معاويه فاسد چه مصيبتي به بار آورد و در جنگ صفين چه گذشت ، قضيه حكميت چگونه به وجود آمد؟و نهروانيان چرا به گمراهي كشيده شدند . بعد از شهادت علي (ع) حضرت زينب (س) شاهد بود كه پيمان شكنان سست عهد با برادر بزرگوارش امام حسن مجتبي (ع) چه رفتار ناجوانمردانه اي داشتند و چه خيانتهايي نسبت به خباش انجام دادند تا آنجايي كه امام بر حق ناگزير شد با فردي مانند معاويه پيمان ترك مخاصمه امضاء كند .
البته صلحي كه به عظمت قيام حضرت امام حسين (ع) در افشاي مفاسد حكومت اموي رسوا كننده و براي اسلام پر ارزش و حياطي بود و زمينه ها را براي نهضت كربلا آماده كرد.
شهادت امام حسن (ع) و زينب كبري (س) :
زينب كبري (س) در تمامي دوران ده ساله امامت امام مجتبي (ع) شاهد مصيبتهاي بزرگتري بود هر چه زمان مي گذشت مصايب دردناكتر مي شد. تا آنكه در سال پنجاهم هجري امام حسن (ع) به دست همسرش جعده كه دختر اشعث بني قيس بود با زهري كه معاويه براي جعده فرستاده بود به شهادت رسيد.
زينب كبري از تمامي مصايب كه بعد از وفات پيامبري (ص) براي اسلام پيش آمد آگاه و بر همه آنها شاهد و ناظر بود و از اينكه مي ديد ظلمها ، خيانتها ، حيله ها و مكاريهاي معاويه و اطرافيانش در طول خلافت علي (ع) و امامت حسنين(ع) كه جمعاً 25 سال به درازا كشيد رنج مي برد.
مي ديد و مي شنيد كه چگونه مردي حيوان صفت و پست به نام معاويه كه از دودمان سرسخت ترين دشمنان اسلام و فرزند كينه توز ترين كفار قريش يعني اوسفيان وهند جگرخواره است و از اسلام راستين كوچكترين بويي نبرده خود را خليفه مسلمين قلمداد مي كند و دست به انجام كارهايي مي زند كه باعث احياي سنت هاي غلط دوران جاهليت مي گردد.
زينب كبري (س) و سرپرستي 84 نفر اسير:
عظمت نقش زينب كبري (س) در سرپرستي گروه 84 نفر اسرا به همان اندازه عظمت داشت كه عظمت رهبري حسين (ع) در قيام خونين عاشورا از آن برخوردار بود و اين دو نواده پيامبر كارشان مكمل يكديگر بود.
به هر حال از غروب روز عاشوراي سال 61 هجري زينب كبري (س) مسئوليتي را كه تاريخ به او واگذار كرده بود عهده دارد شد، و در انجام اين وظيفه خطير خاطرات تلخ و شيرين و تجربياتي را كه از آغاز زندگي تا سن 51 سالگي از گذشته داشت همه را مشعل راهگشاي خويش قرار داد.
و الحق چه نيكو ماموريت خويش را انجام داد. و چون لب به سخن گشود خطبه هاي علي (ع) را به دنيايي از دانش و بينش كوهي از درد و رنج ومصائب در خاطره ها زنده كرد و موجي پرخروش بود كه از اقيانوسي عظيم به حركت در آمده باشد و كلامش همه رنجها و دردها و ناراحتي هاي زهرا ، علي ، حسن و حسين (ع) را بازگو مي كرد و دنيايي از خاطرات تلخ و شيرين و جهاني از رسالت و احساس مسئوليت را در بر داشت .
شب عاشورا و دلداري دادن به زينب كبري (س):
شب عاشورا حضرت زينب (س) كه گهگاهي به خيمه ها سركشي مي كرد از نحوه رازها ونيازهاي امام حسين (ع) دريافت كه امام و يارانش به شهادت نزديكند . امام عليه السلام به او فرمود : خواهرم تو به وعده هاي الهي دلگرم باش چرا كه ساكنين آسمانها همه فاني مي گردند و اهل زمين همه مي ميرند ، و همه مخلوقات جهان هستي راه نيستي مي پيمايند و جز خدا همه مي ميرند و نابود مي شوند.
پدر ومادر وبرادرم از من بهتر بودند من و ايشان و هر مسلماني بايد از رسول خدا (ص) پيروي كنيم . اين سخنان مقام شامخ امامت چنان در وجود قدس حضرت زينب كبري (س) كارگر افتاد ، كه او را چون كوهي محكم در برابر شدايد ثابت قدم و پابرجا و استوار قرار داد ، تا آنجا كه وقتي در گودال قتلگاه با شمر ستمگر روبرو مي شود چنان با متانت و وقار خردمندانه وشكيبا رفتار مي كند كه از حوصله برادر را مي بوسد و با شكيبايي زايد الوصفي دست زير پيكر صد چاك برادر برده او را قدري بلند مي كند و در مناجات با خداي خويش عرض مي كند : خداوندا اين قرباني را از آل محمد (ص) قبول كن . اين سخن گهر بار از درجه شناخت و معرفت آن بزرگزن تاريخ جهان حكايت مي كند.
حضرت زينب (س) اسوه صبر و شجاعت :
وقتي كه در روز عاشورا آن همه مصايب سنگين و شكننده را تحمل مي كند ، دليرانه فرمانده سپاه دشمن عمر سعد را مورد سرزنش قرار داده و بي هيچ واهمه اي بر او پرخاش مي كند.
طبري از قول حجاج بن عبدالله نقل مي كند ، كه در ميدان نبرد نيرو هاي پياده از سمت راست و از سمت چپ به امام حسين (ع) حمله بردند و او به ميمنه سپاه حمله برد تا پراكنده نمود به خدا قسم : هرگز شكسته اي را نديده بودم كه فرزندان و كسان و ياران كشته نشده باشند ، و مانند او با دلي محكم و استوار وخاطري آرام به پيشروي باشد.
به خدا قسم : پيش از او و پس از او كسي را همانندش نديدم وقتي حمله برد پيادگان از راست وچپ او مانند بزغاله ها فرار مي كردند . در اين هنگام عمربن سعد نزديك امام حسين (ع) رسيد زينب به او گفت عمربن سعد ، ابو عبدالله را مي كشند و تو نگاه مي كني. عمر از زينب روي برگردانيد ولي از سخن قاطع او سخت متاثر شد. وقتي امام حسين (ع) به شهادت رسيد لشكر بني اميه مانند حيوانات وحشي به سوي خيمه ها روي آوردند و به آتش زدن خيمه ها و غارت اموال و لوازم آنان مشغول شدند.
از حضرت زينب (س) روايت كرده اند، كه فرموده وقتي عمربن سعد به غارت اهل بيت فرمان داد ، من بردار خيمه ايستاده بودم كه مردي چشم كبود در آمد و آنچه در خيمه بود برگرفت ونمدي را كه در زير بدن مبارك امام زين العابدين (ع) قرار داشت به گونه اي كشيد كه او را به زمين افكند لكن گريه مي كرد. گفتم اين گريه براي چيست : گفت بر شما اهل بيت گريه مي كنم كه در چنين مهلكه اي افتاده ايد.
سپس اضافه مي كند كه زينب (س) كه از كردار و گفتار او خشم خشم آمد وفرمود ، خداوند دست و پايت را قطع كند و پيش از آتش آخرت تو را در آتش دنيا بسوزاند . دعاي آن حضرت اجابت شد و آن ملعون به دست مختار به كيفر رسيد.
سوگواري ومصيبت زينب (س) :
به هر حال سرانجام در ميان جشن و سرور يزيد و يزيديان سرهاي شهدا وامراي خاندان عصمت را وارد دمشق كردند زنان و بازماندگان اهل بيت را در حالي كه به ريسمان بسته بودند وارد مجلس يزيد كردند حضرت سجاد (ع) رو به يزيد كرده فرمود اي يزيد تو را به خدا قسم ! چه مي انديشي در مورد پيامبر خدا اگر ما را بدين صورت مشاهده كند ، بعد از فرمايش آن جناب يزيد دستور داد غل و زنجير و ريسمان از اسراء بردارند آنگاه سر مطهر امام حسين (ع) را در برابر يزيد نهادند چون نگاه حضرت زينب (س) بر سر بريده برادر افتاد با صدايي كه همه اطرفيان و مجلسيان يزيد را به گريه انداخت فرياد كشيد.
« يا حُسَيْناهُ ! يا حَبيبَ رَسولِ اللهِ » يَا بن مَكَّهَ وَ مِني يَا بْنَ فاطِمَة الزَّهراءِ سَيَدة النِّساءِ يَا بنَ بِنتِ المُصْطَفي»همينكه يزيد كينه ديرينه خويش را با بني هاشم و كفر نهاد ، پليدي خود را با خواندن اشعار فوق آشكار كرد و نشان داد كه همچون نياكانش ابوسفيان و هند جگر خوار از كشته شدن كفار قريش در جنگ بدر رنج مي برد و همانگونه كه ابوسفيان و هند پدر بزرگ و مادر بزرگ يزيد از شهادت صخره سيد الشهداء در احد شادمان شدند يزيد نيز شهادت حسين (ع) را به حساب جنگ بدر مي گذارد .
وقتي در بيت كفر آميز اشعار خويش منكر رسالت پيامبر مي شود و فراموش مي كند كه در فتح مكه كسانش را رسول خدا آزاد كرد در اين هنگام پيام آوران خون شهيدان دختر علي بن ابيطالب عقيله بني هاشم زينب كبري (س) خشمگين از جا برخاست و به گونه پدرش علي (ع) بار ديگر لب به سخن گشود و چنين گفت : سپاس خداوند جهانيان را و درود بر پيامبرش وخاندان او و چه نيكو مي فرمايد : حقتعالي آنجا كه مي فرمايد كساني كه زشت كردند و مرتكب جنايت شدند عاقبت كارشان بدانجا رسيد كه آيات خدا را دروغ شمردند و آن را به مسخره گرفتند.
شرم و حيا و قاطعيت زينب (س) :
خزيم بن بشر اســدي مي گويد :من در كوفه زينب را ديدم كه براي مردم سخن مي گفت:به خدا سوگند تا آن لحظه زني با شرم و حيا را نمي شناختم كه گوياتر و زبان آورترين بانوي ستم كشيده باشد.
گوئي كلمات اميرالمومنين (ع) بود كه از زبان او فرو مي ريخت مردم همهمه مي كردند من به آنان اشاره كرده گفتم خاموش باشيد . نفسها در سينه ها حبس شد و صداي زنگ كاروانها فرو نشست آنگاه زينب فرمود : سپاس پروردگار خالص يكتا و درود بر پيامبر عظيم الشان اسلام و خاندان پاك او.
هان اي مردم كوفه ! اي انسانهاي نيرنگ و بيوفا ! آيا بر اين كشتگان مي گرييد؟ هرگز ديدگانت از اشك باز نايستد و ناله و شيونتان خاموش نگردد. شما به زني مي مانيد كه رشته خود را محكم مي بافت و سپس آن را باز مي گشود چرا كه شما پس از ايمان آوردن دست از آن برداشتيد . در ميان شما هيچ خصلتي جز لاف زني ، خودپسندي ، كينه توزي و دوروئي ، تملق و سخن چيني وجود ندارد شما بسان گياهي هستيد كه در مزبله روئيده است .
آيا پس از كشتن انسانهاي بي گناه مي گرييد؟ سوگند به خدا اگر شما براي گريه كردن سزاواريد ، پس بسيار بگرئيد و كم بخنديد كه شما دامن خود را به عيب و ننگ ابدي آلوده كرده ايد و ديگر هيچ آبي براي شستن آن سودمند نباشد .
خزيم مي گويد : دختر علي لب فرو بست به خدا سوگند مردم را ديدم كه حيرت زده و مبهوت مي گريستند و دستها را به دندان مي گزيدند ، پيرمردي در كنار من ايستاده بود و آنقدر گريست كه قطرات اشك بر روي ريشش سرازير شد در حاليكه مي گفت پدر و مادرم فداي شما باد شما خانداني هستيد برگزيده پيرانتان بهترين پيرمردان ، بانوانتان بهترين بانوان و جوانانتان بهترين جوان و نژادتان بهترين نژاد است . رسوايي وشك در ميان شما جاي ندارد.
غم و حزن زينب در مقابل سر بريده امام حسين (ع) :
زينب (س) با ديدن سر بريده برادر زبان به سخن گشود آواي حزني و رقت بار داشت و با خود زمزمه كرد : « يا حُسَيْناهُ ! يا حَبيبَ رَسولِ اللهِ » يَا بن مَكَّهَ وَ مِني يَا بْنَ فاطِمَة الزَّهراءِ سَيَدة النِّساءِ يَا بنَ بِنتِ المُصْطَفي»همه مي گريستند و يزيد حيرت زده ومبهوت ساكت نشسته بود ، زني از طايفه بني هاشم در خانه يزيد مي زيست او نيز در سوگ امام زمان زبان به ندبه گشود : اي آقاي اهل بيت اي مايه دلخوشي بيوه زنان و يتيمان اي كشته شد به دست زن زادگان اي پسر محمدبن عبدالله واي . حبيب مولاي ما با شنيدن اين عبارت همه زنان آه و ناله سر دادند.
در ميان مردم حضرت زينب كبري (س) همچون كوهي استوار در مقابل اين همه غم و اندوه وتمام مصيبتهاي نزديكان به خصوص سر بريده برادر خود ايستادگي مي كرد وهمه اين اندوهها در دل او سنگيني مي كرد و چاره نداشت جز اينكه به خداي خود توكل كند و ستمگران را به خدا واگذار كند.
در پايان بايد ذكر كنم كه از خدا بخواهيم زينب وار زندگي كنيم ، و دنيا را با ديد آن حضرت بنگريم و به ما توفيق دهد شيعه واقعي آن حضرت بزرگوار باشيم .
« ان شاءلله »
منابع و مأخذ
1-معين : استاد محمد جواد / بانوي شجاع اسلام ، زينب كبري / ترجمه احمد صادقي
2-مهاجراني : دكتر عطاء الله / پيام آوران عاشورا
3-اولياء ، دكتر مصطفي / زندگاني حضرت زينب (ع) / چاپخانه دفتر انتشارات اسلامي
4-سيد محسن: امين علامه بزرگوار / امام حسن و حسين (ع) / سال 65
مطالب مشابه :
جملات کوتاه درباره ی کتاب
ـ انسان های بزرگ می ـ کتاب نردبان مطمئنی است که انسان را به قلل شامخ کمال و فروشگاه
مجموعه متن نوحه و مداحي ويژه محرم
فروشگاه بزرگ اینترنتی متن نوحه / توصيف عظمت و مقام شامخ حضرت ابوالفضل العباس (س)
افتتاح برنامه های هفته زن با ادای احترام زنان به امام راحل (ره)
روز عرفه را بزرگ ادای احترام به مقام شامخ معمار بزرگ انقلاب اسلامی ایران فروشگاه
زندگاني حضرت زينب
فروشگاه اینترنتی اين سخنان مقام شامخ امامت چنان كه ابوسفيان و هند پدر بزرگ و مادر بزرگ
آزمون مداد کاغذی ریاضی پایه سوم ابتدایی
فروشگاه بزرگ نرم افزارهای آموزشی و تربیتی و روانشناختی؛ عینی پور . شامخ نیا -
استاد بزرگ شطرنج به روایت آمار
وب سايت تخصصی شطرنج - استاد بزرگ شطرنج به روایت آمار - معمای شطرنج ، شروع بازی ها و هزاران
مشاهیر و رجال بیدواز اسفراین
فروشگاه اسفراینی عارف بزرگ که داماد ایشان نیز به مقام عرفاني شامخ و والاي
مجلس ترحیم برای ایت الله زرندی در زرندیه
بازار بزرگ فروشگاه اینترنتی کاریز
دكتر نايبي درگذشت-مراسم بزرگداشت مسجد جامع شهرك قدس تهران
شهرک قدس تهران برگزار میشود به مقام شامخ این شخصیت بزرگ ادای فروشگاه اینترنتی
۸ کتیبه مخصوص عید غدیر
ها عاجز از ارائه کُنه و حقیقت مطلبند؛ بلکه عاجز از تصوّر آن مقام شامخ بزرگ و سعید پیش
برچسب :
فروشگاه بزرگ شامخ