آلفرد آدلر
شرح حال آلفرد آدلر
آلفرد آدلر ( 1870-1937 ) در هفتم فوریه سال 1870 ، در رودلف هایم حومه شهر وین و در خانواده ای از طبقه متوسط متولد شد . در سال 1895 میلادی به در یافت درجه دکترای پزشکی از دانشگاه وین و سپس در رشته چشم پزشکی به درجه تخصصی نائل آمد . بعدها در روان پزشکی نیز تخصص گرفت و یک جهت گیری اجتماعی را در زمینه روان شناسی و روان درمانی تعقیب کرد . آدلر در سال 1902 م ، به درخواست فروید به عضویت انجمن روانکاوان وین درآمد . اما به زودی به آدلر به تدوین عقاید جدیدی پرداخت که با عقاید فروید و دیگر روانکاوان جامعهء وین مغایرت داشت . آدلر مکتب خود را روانشناسی فردی نامید . آدلر در جریان جنگ جهانی اول با سمت پزشک در ارتش اطریش خدمت کرد . در سال 1935 م ، آدلر عازم ایلات متحده آمریکا شذ و با سمت روان پزشک و نیز استاد روان شناسی پزشکی در دانشکده طب لانگ آیلند به کار مشغول شد . کتاب اصول تجربی و نظری روان شناسی فردی ، که در سال 1927 به چاپ رسید معرف نظریه اش در زمینهء شخصیت است . بر خلاف فروید ، که اعمال بشر را نتیجة غرایز میدانست و یونگ که رفتار انسان را ناشی از طرحهای ارثی می پنداشت ، آدلر اعمال و رفتار انسان را زائیده کششهای اجتماعی می داند . آدلر پس از عمری پربار و آثاری بسیار ، سرانجام در سال 1937 م، در اسکاتلند ، و در حالی که برای سخنرانی بدانجا مسافرت کرده بود ، بر اثر سکته قلبی در گذشت .
یکی از کمکهای معنوی عمده آدلر به جهان روانشناسی مفهومی است که او از عقده حقارت طبیعی و یا عمومی به دست داده است . به عقیده آدلر ، احساس عقدة حقارت و تلاش در راه تقوی و برتری ، نقطه شروع شیوة زندگی است . دومیت کمک آدلر ، تأکید او بر کیفیت محیط خانواده و شبکة روابط اجتماعی افراد خانواده است . سومین کمک آدلر ، ارائة مفهوم « علاقه اجتماعی » است که اعتراضی به عقاید گذشتگان و خصوصاً غریزه گرایان بود . چهارمین کمک معنوی آدلر ، ارائة مفهوم « تعرض مردانه » است که بر مبنای عقدة حقارت استوار است . پنجمین کمک معنوی آدلر به حوزة روانشناسی ، رد مفهوم دو بعدی خودآگاهی و ناخودآگاهی بود . او عقیده دارد که انسان موجودی خودآگاه است و معمولاً ، از علل رفتار و هویت خویش آگاهی دارد . او برخلاف فروید ، هر نوع ثنویت را مردود دانسته و دیدی کلی نگر را توصیه کرده است . ششمین کمک آدلر به غنای روانشناسی تأکید بر « من خلاقه » بود که به نظر او هستة اصلی و اساسی تحقق نفس و بی همتایی شخصیت است .
تاریخچه تحول فکر آدلر :
آدلر ابتدا عضو انجمن روانشناسان وین بود و تا اندازه ای از افکار فروید تأثیر پذیرفته بود . تفاوت عمده دیدگاه آدلر با فروید در این بود که او تأکید زیادی بر تأثیرات عوامل اجتماعی و میل به برتری شخصیت و رشد آن می کرد . آدلر قویاً تأکید می کرد که انسان را نمی توان مجزا از دیگران مورد مطالعه قرار دارد ، بلکه مطالعة انسان فقط باید زمینة اجتماعی او انجام پذیرد . از میان فلاسفه یونان قدیم ، آدلر از افکار رواقیون متأثر بوده است . بطوریکه اعمال و رفتار انسان را تا حدود زیادی زائیدة نگرشها و تفکر انسان قلمداد کرده است . آدلر با استفاده از فلسفه کانت ، بخصوص از نظر مفاهیم امور مطلق ، منطق خصوصی و غلبه یافتن ، شباهت زیادی دارد .
آدلر به شدت تحت نفوذ فلسفه ویهینگر قرار داشت ، و رد نظریة جبر گرائی را در نظریات ویهینگر کشف کرد . آدلر معتقد بود که انسان خود سرنوشت خویش را تعیین می کند . روانشناسی آدلر کلی نگری را به نفع کلی نگری رد میکند و هیچ گونه تقسیم بندی دو بعدی ، نظیر خودآگاهی و ناخودآگاهی ، را قبول ندارد . زندگی در نظر او« بودن» نیست بلکه « شدن » است . آدلر جبرگرا نیست و به آزادی انتخاب مسئولیت و با معنی بودن مفاهیم در طرح زندگی انسان معتقد است .
روش درمانی آدلر :
در کمک به بیماران و برای تسلط بر احساس حقارتشان «تشویق » بود .
مشاوران و درمانگرانی که رویکرد آدلری را بکار می گیرند ،از فنون التقاطی گوناگون مانند مهارت های مربوط به بیان مجدد ، بازتابش و نیز فنون خاص آدلری ، مثل تف کردن در سوپ و اجتناب از کودک آزرده بهره می گیرند . همه این فنون برای تشویق مددجو و جهت دادن به تلاش های او برای دوباره هم سو سازی هدف های خود با منافع جامعه و فعالیت برای یافتن سبک های زندگی رضایتبخش تر به کار گرفته می شوند. هر چند این انتقاد بر روانشناسی فردی وارد آمده که هدف آن فقط پرورش نوعی عقل سلیم در مددجوست و در کاربرد آن نیز نوعی ساده انگاری مشاهده می شود ، اما به نظر می رسد قابلیت کاربرد و نیز عملی بودن و سودمندی آن در زندگی روزمره ی افراد درست به همان میزانی است که آدلرمی توانست انتظار داشته باشد.
نظریه روانشناسی فردی ( آدلر )
یکی از کمکهای معنوی عمده آدلر به جهان روانشناسی مفهومی است که او از عقده حقارت طبیعی و یا عمومی به دست داده است . به عقیده آدلر ، احساس عقدة حقارت و تلاش در راه تقوی و برتری ، نقطه شروع شیوة زندگی است . دومین کمک آدلر ، تأکید او بر کیفیت محیط خانواده و شبکة روابط اجتماعی افراد خانواده است . سومین کمک آدلر ، ارائة مفهوم « علاقه اجتماعی » است که اعتراضی به عقاید گذشتگان و خصوصاً غریزه گرایان بود . چهارمین کمک معنوی آدلر ، ارائة مفهوم « تعرض مردانه » است که بر مبنای عقدة حقارت استوار است . پنجمین کمک معنوی آدلر به حوزة روانشناسی ،....
رد مفهوم دو بعدی خودآگاهی و ناخودآگاهی بود . او عقیده دارد که انسان موجودی خودآگاه است و معمولاً ، از علل رفتار و هویت خویش آگاهی دارد . او برخلاف فروید ، هر نوع ثنویت را مردود دانسته و دیدی کلی نگر را توصیه کرده است . ششمین کمک آدلر به غنای روانشناسی تأکید بر « من خلاقه » بود که به نظر او هستة اصلی و اساسی تحقق نفس و بی همتایی شخصیت است .
تاریخچه تحول فکر آدلر :
آدلر ابتدا عضو انجمن روانشناسان وین بود و تا اندازه ای از افکار فروید تأثیر پذیرفته بود . تفاوت عمده دیدگاه آدلر با فروید در این بود که او تأکید زیادی بر تأثیرات عوامل اجتماعی و میل به برتری شخصیت و رشد آن می کرد . آدلر قویاً تأکید می کرد که انسان را نمی توان مجزا از دیگران مورد مطالعه قرار دارد ، بلکه مطالعة انسان فقط باید زمینة اجتماعی او انجام پذیرد . از میان فلاسفه یونان قدیم ، آدلر از افکار رواقیون متأثر بوده است . بطوریکه اعمال و رفتار انسان را تا حدود زیادی زائیدة نگرشها و تفکر انسان قلمداد کرده است . آدلر با استفاده از فلسفه کانت ، بخصوص از نظر مفاهیم امور مطلق ، منطق خصوصی و غلبه یافتن ، شباهت زیادی دارد .
آدلر به شدت تحت نفوذ فلسفه ویهینگر قرار داشت ، و رد نظریة جبر گرائی را در نظریات ویهینگر کشف کرد . آدلر معتقد بود که انسان خود سرنوشت خویش را تعیین می کند . روانشناسی آدلر کلی نگری را به نفع کلی نگری رد میکند و هیچ گونه تقسیم بندی دو بعدی ، نظیر خودآگاهی و ناخودآگاهی ، را قبول ندارد . زندگی در نظر او« بودن» نیست بلکه « شدن » است . آدلر جبرگرا نیست و به آزادی انتخاب مسئولیت و با معنی بودن مفاهیم در طرح زندگی انسان معتقد است .
مفاهیم بنیادی نظریة آدلر :
الف ) نظریة شخصیت :
نظریة آدلر دربارة شخصیت نظریه ای کاملاً اقتصادی و صرفه جویانه است ، بدین معنی که با چند مفهوم اساسی تمام ساخت نظریه را تبیین می کند . مفهوم شخصیت از آدلر عبارتند از : غایت گرائی تخیلی – تلاش برای تفوق و برتری – احساس حقارت و مکانیسم جبران – علایق اجتماعی – شیوة زندگی و من خلاقه
1 – هدفهای تخیلی : آدلر پس از جدایی از فروید و استفاده از عقاید وی هینگر ، مبنی بر اینکه زندگی بشر مجموعه ای از افکار تخیلی است که در عالم واقیت وجود خارجی ندارند ، اعتقاد بر آن پیدا کرد که محرک اصلی رفتار بشر ، هدفها و انتظارات او از آینده است . در این زمینه می توان گفت که روانشناسی فروید بر اساس قانون علیت بنا شده است ولی روانشناسی فردی بر اصل فینالیزم یا توصیف اعمال از راه تشخیص هدف ( غایت گرایی ) استوار است . به عقیدة آدلر انسان سالم قادر است خود را از قید و بند این تخیلات رها کند و به هنگام لزوم با واقعیات روبرو شود . در حالیکه فرد روان نژند به این کار قادر نیست و همواره در خیال پردازیهای خود غوطه ور است . در نظر آدلر هدفهای تخیلی علت ذهنی رویدادهای روانی هستند .
پیش فرض پیروان آدلر آن است که هدف روان تأمین برتری است . هدف هر فردی در ماههای اولیة زندگیش در کودکی شکل می گیرد و تحت تأثیر محیط تعیین می شود . هر یک از ما فقط آن چیزی را ارزش می نهد که متناسب با هدف اوست . بدون درک روشنی از هدف نهایی فرد ، درک واقعی رفتار او غیر ممکن است و نیز ، تا ندانیم که کل فعالیت فرد تحت تأثیر هدفش قرار دارد ، نمی توانیم هیچ یک از جنبه های رفتار و در نتیجه کل شخصیت او را ارزشیابی کنیم .
2 – تلاش برای تفوق و برتری : آدلر در سال 1908 م ، به این نتیجه رسید که تمایلات تهاجمی از غریزة جنسی بسی مهمترند . ولی اندکی بعد واژة پرخاشگری یا تهاجم را به « میل به قدرت » تبدیل کرد . آدلر قدرت را جنس مذکر و ضعف را با جنس مونث همانند می دانست . او دراین مرحله از تفکر خویش ، عقیده « تعرض مردانه » را مطرح کرد و آن را شکلی از جبران افراطی دانست که هم مردان و هم زنان در موقع احساس عدم کفایت و یا حقارت به آن متوسل می شوند . از این رو می توان گفت که با توجه به هدف نهایی انسان سه مرحله در تفکر او وجود دارد . تهاجمی بودن ، مقتدر بودن و برتر بودن . هدف آدلر از تفوق و برتری ، احراز مقام اجتماعی یا فروانروائی بر دیگران نیست بلکه منظورش خودشکوفائی و ارتقای خود است . تفوق و برتری طلبی با رشد فیزیکی هماهنگ و همگام است . به عقیدة آدلر اصلی ذاتی و پیاست که از نسلی به نسلی دیگر منتقل شود . آدلر معتقد است تلاش برای تفوق و برتری در افراد بصورتهای مختلف بروز کند . مثلاً فرد روان نژند برای نیل به عزت نفس ، قدرت و بزرگ جلوه دادن خویش تلاش می کند . در حالی که فرد عادی برای هدفهایی تلاش می کند که در درجة اول ماهیت اجتماعی داشته باشد .
3 – احساس حقارت و مکانیسم جبران : آدلر در آغاز کارش نقص عضو و جبران افراطی را مطرح کرد . همچنین او ملاحظه کرد که شخصی که عضو معیوبی دارد اغلب می کوشد با تقویت آن عضو ، از راه تربیت فشرده ، آن ضعف را جبران کند . در این موقع آدلر مهتری و کهتری و ناچیزی را با مردانه نبودن و یا زنانگی معادل می دانست و عمل جبرانی آنرا « تعرض مردانه » نامید . پس از آن با ارائه نظر جامعتری معتقد شد که احساس حقارت از نوعی احساس بی کمالی یا ناتمامی در هر بعد از زندگی ناشی می شود . به نظر آدلر حقارت نشانة غیر عادی بودن نیست بلکه علت تمام پیشرفتها و بهبودیها در زندگی انسان می باشد . جبران مکانیسمی است که به کمک آن فرد احساس حقارت خود را تلافی می کند . مکانیسم جبران چنانچه به صورت افراطی تجلی کند ، حالت مرضی به خود می گیرد و رفتارهای فرد را مختل میکند . به علاقة اجتماعی صدمه میزند و قدرت طلبی را در او فوق العاده تقویت می کند .
4 – علاقه اجتماعی : آدلر در اوایل کار نظریه پردازیش ، هنگامیکه ماهیت تهاجمی انسان و میل به قدرت و سپس نظریة « تعرض مردانه » را به مثابه راهی حبرانی برای غلبه بر ضعف زنانگی مطرح کرد بسیار مورد انتقاد قرار گرفت . به عقیدة آدلر علاقة اجتماعی جبران صحیح و مسلم همة ضعفهای طبیعی یک فرد است . آدلر معتقد است که علاقة اجتماعی امری ذاتی است و انسان طبیتاً مخلوقی اجتماعی است ، نه اینکه از روی عادت اجنماعی شده باشد .
وجود ، یک احساس اجتماعی همگانی است . بطوریکه تمام انسانها را با یکدیگر برابر می کند . احساس اجتماعی ، پایه و اساس تمام پیشرفتهای مهم تمدن است . نقطة مقابل احساس اجتماعی تمایلات و تلاشهایی است که در جهت قدرت شخصی و برتری انجام می گیرد .
نظريه ی آلفرد آدلر(A.Adler) نيز مانند اکثر روان تحليل گرها براساس تجربيات و زندگی شخصی و مطالعات موردی است.آدلر بر خلاف فرويد انسان را قربانی تعارضات و غرايز و يا اينکه به وسيله ی نيروهای زيستی و تجربيات کودکی محکوم باشد، نمی دانست.او رويکرد خود را روانشناسی فردنگر(individual psychology) خواند، زيرا بر بی نظير بودن هر فرد تأکيد داشت و آن عموميت انگيزه ها و اهداف را گه زيگموند فرويد به انسان نسبت داد، قبول نداشت.
اساس نظريه ی آدلر را می توان بر مبنای احساسهای حقارت(inferiority feelings) و تلاش برای جبران (compensation) دانست. ولی من در اينجا می خواهم درباره ی تيپ های شخصيتی از ديد آدلر(۱۸۷۰-۱۹۳۷) بنويسم و اگر مايل بوديد و توانستم در آينده درباره ترتيب تولد بنويسم.
آدلر چند مشکل را که همگی با آنها مواجه می شويم،شرح داد و آنها را در سه طبقه گروه بندی کرد:مشکلاتی که شامل رفتار ما نسبت به ديگران می باشد،مشکلات شغل و مشکلات عشق و محبت.او چهار سبک زندگی اساسی که می توانيم برای پرداختن به اين مشکلات اختيار کنيم،معرفی کرد که عبارتند از :
تيپ سلطه گر(dominant type): نگرشی سلطه گر يا حاکم را با آگاهی اجتماعی کم نشان می دهد.چنين شخصی بدون توجه به ديگران رفتار می کند.نوع افراطی اين تيپ به ديگران حمله می کندو آزارگر،بزهکار و جامعه ستيز می شود.نوع کمتر خطرناک اين تيپ،الکلی و معتاد به مواد مخدر می شود يا خودکشی می کند؛آنها معتقدند که با حمله کردن به خودشان به ديگران آسيب می رسانند.
تيپ گيرنده(getting type): اين افراد انتظاردارند خشنودی ديگران را جلب کنند و از اين رو به آنان وابسته می شوند.اين تيپ به نظر آدلر از همه رايج تر است.
تيپ اجتناب کننده(avoiding type): برای رو به رو شدن با مشکلات زندگی،تلاش نمی کند.اين اشخاص با اجتناب کردن از مشکلات، از هر گونه احتمال شکست دوری می کنند.
اين سه تيپ برای مواجه شدن با مشکلات روزمره ی زندگی آمادگی لازم را ندارند.آنها قادر به همکاری با ديگران نيستند و برخورد بين سبک زندگی آنها و دنيای واقعی موجب رفتار نابهنجار می شود که به صورت روان رنجوری و روان پريشی آشکار می شود. آنها فاقد آنچه آدلر علاقه ی اجتماعی خواند،هستند.
تيپ سودمند اجتماعی(socially useful type): با ديگران همکاری می کند و طبق نيازهای آنها عمل می نمايد.اين گونه اشخاص در چارچوب علاقه ی اجتماعی کاملآ رشد يافته ای با مشکلات کنار می آيند.
بايد متذکر شوم که آدلر در مجموع با طبقه بندی يا تيپ بندی کردن انعطاف ناپذير افراد به اين شکل مخالف بود و اظهار داشت اين چهار سبک زندگی را صرفآ برای آموزش معرفی کرده است.
تعریف درمان آدلری
روانشناسی آدلر، نظریه شخصیت و نظام درمانی او یک دیدگاه اجتماعی و غایتنگر است که انسان را کلا و در مجموع موجودی خلاق، مسئول و در حال شدن میداند که در جهت هدفهای خیالی، در محدوده زمینه تجربیاش در حال حرکت است. عقیده زیربنایی این نظام آن است که رفتار، معمولا به وسیله تلاشهایی هدایت و کنترل میشود که درصدد جبران احساس حقارت است. در این نظریه، اعتقاد بر آن است که ادراک فرد از خودش و زندگی(یعنی شیوه زندگیاش)، به علت وجود احساس حقارت، گاهگاهی برایش ناکامکننده است. همچنین قدرتطلبی، تعیینکننده چگونگی اعمال انسان و مسیر رشد اوست. بنابراین، رشد، فرایند رهایی از احساس ناچیزی و حقارت است. با وجود این، در سالهای اخیر، روانشناسان آدلری نیروی برانگیزاننده واقعی را تمایل به احساس تعلق(علاقه اجتماعی و ارتباط با همنوعان) دانستهاند. بنابراین، چون فرد غیرعادی فردی مأیوس است و نه مریض و از طرف دیگر، علایق اجتماعی مختل دارد، وظیفه درمانگر آن است که او را تشویق و تهییج کند و قوت قلب دهد، علائق اجتماعیاش را بیدار کند و از طرفی روشهای ایجاد رابطه، تجزیه و تحلیل و عملیات ثمربخش دیگر، امکان شیوه جدید زندگی را برایش فراهم آورد.[4] مشاوره و رواندرمانی آدلر، یک جریان آموزشی است که برای اجرای موفق آن همکاری نزدیک بین مراجع و مشاور ضرورت دارد.[5]
واژههای اساسی در نظریه آدلر
اشتباهات بنیادی basic mistakes
عبارت است از نگرشهای غلطی که زمانی صحیح بودهاند، اما دیگر نگرش صحیح تلقی نمیشوند. معمولا ناهوشیار بوده و برای گمراه کردن شیوه زندگی بهکار گرفته میشوند.
برتری superiority
دو شکل مخالف دارد. برتری بیفایده اجتماعی که دربرگیرنده نیاز شدید به صلاحیت داشتن، مفید بودن یا شهید شدن است. برتری بافایده اجتماعی عبارت است از سلطه یک فرد بر محیطش.
ترتیب ولادت birth order
ترتیبی است که فرزند در یک خانواده به دنیا میآید، به عنوان مثال اولین فرزند.
تشویق encouragement
جوهر اعتمادبهنفس را در فرد افزایش داده و به شخص پیام میدهد که او آنگونه که هست، به اندازه کافی خوب است.
جو خانوادگی family atomos
الگوی ویژهای است که توسط والدین بنیانگذاری شده و به فرزندان به عنوان معیاری برای زندگی اجتماعی ارائه میگردد.
حقارت اندامی organ inferiority
در برخی از افراد، اندام بهخصوصی در هنگام استرسهای غیرمعمول، نخستین بخشی از بدن آنهاست که از کار میافتد؛ زیرا که مقاومت آن قسمتها کم است.
خاطرات اولیه early recollections
حوادث معینی هستند که شخص میتواند به وضوح جزئیات افکار و احساسات همراه با آن را که در زمان وقوع حوادث وجود داشته است، بهخاطر بیاورد.
روانشناسی فردی individual psychology
آدلر واژه "فردی" را برای شناساندن نظام خود بهکار برد؛ زیرا او میخواست که مفهوم جامعه متحدی را ایجاد کند.
شیوه زندگی style of life
یک فرد، شیوه عمل، شیوه فکر کردن و ادراک را در یک چارچوب شناختی ایجاد کرده و اعمال خاصی را انتخاب میکند تا قادر شود که با امور زندگی دستوپنجه نرم کند.
عقده حقارت inferiority complex
اعتقاد راسخ یک فرد به ناتوانی خودش برای بهبود بخشیدن به آنچه که اشتباه است.
علاقه اجتماعی social interest
تمایل به همکاری با دیگران برای یک صلاح عمومی و آگاهی از مناسبات مشترک جهانی همه افراد بشر.
منطق خصوصی private logic
در حالی که منطق عمومی دربرگیرنده ارزشهای مشابه و تجربیات معتبر بوده و یک نفر را به دیگری مرتبط میسازد، منطق خصوصی یک نقشه خصوصی است که فرد بدان وسیله راه خود را در زندگی پیدا میکند. منطق خصوصی در درجه اول به اهداف و نیات افراد وابسته بوده و با آن سازگار میباشد.
هدف خیالی fictional goal
هر فردی در دوران اولیه کودکی خود، تصویری تخیلی را که تاکنون درک نشده، رشد میدهد.
یأس discouragement
کاربرد آن، هم برای شخصی است که مأیوس شده و هم به فرایندی گفته میشود که فرد را مأیوس کرده است. فرایند یأس، فرایندی است که شخص را به سوی انتظار شکست میکشاند.[6]
تاریخچه درمان آدلری
تاریخچه درمان آدلری را میتوان به سه دوره تقسیمبندی کرد:
1. آغاز آن در اروپا و در سالهای 1900 که به اسم آلفرد آدلر از تحلیلهای فرویدی، جدا شد.
2. کوششهای اولیه که برای ریشهدار کردن و رشد آن در آمریکا و طی کارهای رودلف درایکوز(که خود یک نویسنده، درمانگر، ویراستار و ترویجدهنده درمان آدلری بود) انجام گرفت.
3. توسعه و نشر مفاهیم و فنون آدلری در نهضت راهنمایی مدارس ابتدایی که با کمک نوشتههای داندینکمیر، به وقوع پیوست.
شاید بتوان گفت، استفاده آدلر از روانشناسی فردی نوعی اسم بیمسمی یا غلط باشد. دلیل این گفته نیز آن است که رویکرد یا دیدگاه آدلر، متوجه روانشناسی اجتماعی است و مسائل جامعه را دربرمیگیرد. آخرین سالهای زندگی آدلر در آمریکا سپری شد. بعد از آنکه به وسیله نازیها و به اجبار از اروپا بیرون رانده شد، چون روانشناسی فردی آدلر در مقابل رویکرد روانتحلیلی فروید قد علم کرده بود و از طرف دیگر، به دلیل آنکه در سالهای 1930 روانتحلیلی فروید، بدون رقیب بر اریکه قدرت رویکردهای درمانی آمریکا نشسته بود، در این کشور شدیدا مورد توجه قرار گرفت. آدلر در سال 1937 درگذشت و اگر رودلف دریکورز قدم به میدان نگذاشته بود، این احتمال وجود داشت که نهضت تازهپاگرفته آدلری به فراموشی سپرده شود.
عهدهدار شدن مقام سردبیری مجله روانشناسی فردی و پژوهشنامه روانشناسی فردی، تاسیس موسسه آلفرد آدلر در شیکاگو و نیز تاسیس جامعه آمریکای شمالی روانشناسی آدلری، بر پذیرفتهشدن این رویکرد به عنوان یک رویکرد درمانی جامع برای نوع انسان – و نه یک رویکرد تهی که فقط میتواند برای صحبت کردن با کودکان مناسب باشد – سهم عمدهای داشته است.[7]
پیش از بررسی نظریههای شخصیت و رواندرمانی آدلر بهتر است ببینیم چه عواملی روی آدلر تأثیر گذاشتند. النبرگر، تاثیر تمایل کانت به پیداکردن راههایی برای کمک به افراد را در شناخت عملی خود و دیگران بر آدلر نشان میدهد. آدلر و نیچه هر دو از مفهوم قدرتطلبی استفاده کردند. این مفهوم برای آدلر به معنای دستیابی به قابلیت و برای نیچه به معنای کسب قدرت روی دیگران بود که با تأکید آدلر بر برابری خیلی فرق داشت. همانگونه که گفته شد، آدلر تحت تأثیر سوسیالیسم خصوصا عقاید کارل مارکس بود. وی طرفدار برابری اجتماعی بود ولی با "اجرای سوسیالیسم از طریق خشونت" توسط بلشویکها سخت مخالفت میکرد. هرچند سایر نوشتههای فلسفی نیز روی آدلر تأثیر گذاشته بودند، ولی آدلر بیشتر تحت تأثیر معاصران خودش بود. در این میان، کتاب فلسفهگویی هانس وایهینگر روی چند مورد از سازههای نظری آدلر تأثیر گذاشت. مفهوم "کارکردگرایی" وی در مفهوم "هدف کارکردی" آدلر نقش داشت.[8]
شهرت و محبوبیت آدلر بعد از مرگش برای مدتی کمرنگ شد، اما در سالهای اخیر، دیدگاههای او در محافل علمی و بالینی مقبولیت بیشتری کسب کرده است. هاریاستک سالیوان، کارن هورنای، جولین راتر، آبراهام مازلو، کارل راجرز، و دیگران، عقاید او را درباره اهمیت روابط میانفردی، گسترش دادند. تأکید او بر برداشت ذهنی، مبنای درمان عقلانی – هیجانی(منطقی – عاطفی) البرت الیس است. علاوه بر این، آدلر با عقیدهی خود دربارهی خیال یا افسانهای که افراد برای هدایت کردن فعالیتهای روزمرهی خود میآفرینند، بر رولومی و سایر وجودگرایان، تأثیر عمیقی داشته است. موارد زیر از فهرستی اقتباس شدهاند که بیانیهی نهایی روانشناسی فردنگر آدلر را نشان میدهد:
· نیروی پویا در پس رفتار افراد، تلاش برای موفقیت یا برتری است.
· برداشتهای ذهنی افراد، رفتار و شخصیت آنها را شکل میدهند.
· شخصیت، یکپارچه و منسجم است.
· ارزش تمام فعالیتهای انسان را باید از زاویهی علاقهی اجتماعی در نظر گرفت.
· ساختار شخصیت منسجم، از سبک زندگی فرد به وجود میآید.
· نیروی خلاق، سبک زندگی افراد را شکل میدهد.[9]
مطالب مشابه :
روانکاوی هیتلرتوسط اریک فرام
وبلاگ انجمن علمی اریک فروم یکی ازبرجسته تزین روانکاوان انسان گرامی انجمن مشاوره ایران
روانکاوی چیست؟
روانشناسی و مشاوره جمهوری اسلامی ایران مورد استفاده روانکاوان را به همراه
روانشناسی بالینی
در ایران از (احمدرضامحمدپور، 1383، خبر نامه انجمن علمی و روانکاوان اشتراک مساعی می
همجنس گرایی چطور از فهرست اختلالات حذف شد
روانکاوان بعدی روانی توسط انجمن روانپزشکی آمریکا ایران و بسیاری کشور های
ملانی کلاین
انجمن مشاوره ایران. کارن هورنای» و «هلن دوچ» از روانکاوان بزرگ عالم روانشناسی به
آلفرد آدلر
انجمن روانشناسی ایران. آدلر در سال 1902 م ، به درخواست فروید به عضویت انجمن روانکاوان وین
ادیپال
انجمن مشاوره روانکاوان سوئیسی که پیرامون یونگ جمعی را تشکیل داده بودند ایران اسکین
فروید و نظریه روانکاوی
فروید درسال 1908 اولین انجمن بین المللی روانکاوان را سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
برچسب :
انجمن روانکاوان ایران