مرا معلم عشق تو شاعری آموخت / سعدی



معلمت همه شوخی و دلبری آموخت

جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت

غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم

که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت

تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین

به چین زلف تو آید به بتگری آموخت

هزار بلبل دستان سرای عاشق را

بباید از تو سخن گفتن دری آموخت

برفت رونق بازار آفتاب و قمر

از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت

همه قبیله من عالمان دین بودند

مرا معلم عشق تو شاعری آموخت

مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه

که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت

مگر دهان تو آموخت تنگی از دل من

وجود من ز میان تو لاغری آموخت

بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع

چنان بکند که صوفی قلندری آموخت

دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن

کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت

من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش

ندیده‌ام مگر این شیوه از پری آموخت

به خون خلق فروبرده پنجه کاین حناست

ندانمش که به قتل که شاطری آموخت

چنین بگریم از این پس که مرد بتواند

در آب دیده سعدی شناوری آموخت

سعدی


مطالب مشابه :


تعدادی از شعرای عاشورایی استان اردبیل:

محمد صبا - مهدی قلندری .کربلائی فتح الهی- غفور رجبی- بهزاد قاسمی اشعار در مدح حضرت




دو بیتی های طنز نو

گفتم که بیا قلندری پیشه فقط مهدی ایران نژاد پاریزی هستم




مرا معلم عشق تو شاعری آموخت / سعدی

چنان بکند که صوفی قلندری مهدی نژادهاشمی / اینروز های بی تو سراسر اشعار مهدی اخوان




رحلت امام خمینی ره

اشعار مذهبی در دشت جنون قلندری دلنوشته های مهدی




سایت های قرآنی

حضرت مهدی ( عجل الله محمد قلندری جهرم . منوی از همین حالا ( اشعار : سیدرضاحسینی )




گم کرده راه - احمد نامدار

وبلاگ اشعار کامل شاعران ماجرای قلندری که اشعار مهدی اخوان




برچسب :