نگاهي به چند نمايشگاه برگزارشده در گالري هاي تهران

حضور در يکي از اين فرصت ها

اميد روحاني

نمايشگاه نقاشي هاي بهمن طالبي نژاد
گالري شيث


اين گرافيست جوان و بااستعداد - که طراح و گرافيست نشريه «هفت» و «ارژنگ» بود و همان نشريه «هفت» نشان مي داد که گرافيست باذوق و هنرمندي است - اينجا، قواعد و اصول گرافيکي سال ها کارش را در مجموعه يي با نام «آذرخش»، در تابلوهايي به کنکاش گذاشته بود. در واقع مجموعه کارها، همه تقريباً با يک سبک و سياق و يک شکل و يک موضوع، حاصل جست وجوي بصري او در يافته هاي گرافيکي اش بود.

کارها اکثراً با يک سطح يا تاش يا پس زمينه رنگي - از انواع رنگ هاي اصلي و براق و تند - با يک موتيف تصويري يکسان، چيزي مثل يک شهاب ثاقب يا همان آذرخش، يا از همان طيف رنگي پس زمينه يا رنگي متعادل و گاه متضاد، در قطع عمودي (يا گاه افقي) در سطح اين تاش رنگي و اکثراً با رنگي در طيف هاي ديگر قاب بندي شده بودند. اگر مثلاً شهاب سنگ هاي مصطفي دشتي توده يي از انرژي رهاشده در کهکشان بودند و انرژي اين توده رنگي اغلب در سطحي از همان طيف اما کمرنگ تر، بر اين انرژي تمرکز مي يافتند، آذرخش هاي طالبي نژاد، بر اين انرژي تکيه نداشتند بلکه دغدغه او، جست وجو و تلاش براي يافتن رابطه يي گرافيکي بين اين توده يا موتيف رنگي در تقابل با سطوح افقي يا عمودي تابلوها بود و نيز همنشيني، جست وجوي ظرفيت هاي هارمونيک بين رنگ ها و سطوح منظم و موتيف بيانگر منظم يا غيرمنظم اش. اين جست وجو را آنجا خوب درمي يافتي که چند تابلو اساساً با رنگ هاي طيف رنگ سرد کار شده بودند که اين جست وجو را برجسته مي کردند. همين ويژگي در کار و کنکاش با ساختار و عناصر گرافيک در سطح بوم، روحيه يي از جست وجو در ذهن و دغدغه هنرمند را نشان مي داد. حتي مهم نبود که اين جست وجو چه نتيجه يي به بار مي آورد، يا بيننده از تماشاي يک رشته کار تقريباً مشابه چه واکنشي خواهد داشت بلکه صرف اين کنکاش براي هنرمند جذاب و جالب بود.

حاصل اين دغدغه را حتماً در کارهاي آينده گرافيکي او يا نقاشي هاي او پي خواهيم گرفت، به ويژه که دو نمايشگاه طي چند ماه آينده خواهد داشت که بايد حاصل و دستاوردهاي اين تجربه را در آنها ببينيم.

نمايشگاه نقاشي و مجسمه ميلاد شيربيشه - خانه هنر

اين نقاش 24 ساله، پرشور، جوان، خودآموخته، با انباني از کارهاي مختلف، نقاشي هايي با موضوع هاي متنوع و گوناگون، سبک هاي مختلف و انبوهي مجسمه هاي عجيب با مصالح گوناگون، تنها در هيئت هنرمندي جوان در آغاز راه هنر ظاهر شده بود، بي رعايت هيچ قاعده و قانون، رعايت هيچ رسم و سبک و سياق و در ترکيبي از نگاهي کاريکاتوري، پر از طنازي و شيطنت و رندي و با هر وسيله و مصالحي و سرخوشي و لذت کشف و شهودش را در هنرهاي تجسمي به نمايش گذاشته بود. تابلوهايي از گروه نوازندگاني متشکل از تعدادي سگ که يک کنسرت جاز برگزار مي کنند، شير و فيلي که يا دشمنانه يا مهربانانه سر در آغوش هم برده اند، مجسمه هايي از گل و سنگ و فلز و پيچ و مهره و آکاردئون و گربه هايي که مبهوت به بيننده ها نگاه مي کنند. هيچ قاعده زيبايي شناسانه يي به لحاظ کاربرد رنگ و کمپوزيسيون بر کارها حاکم نبود. نقاش جوان، هر چه را که خواسته بود، با هر رنگ و طرح و مصالحي که دم دست داشت يا دوست داشت کشيده بود و بسيار شوخ و شنگ و رند و طناز.

اين نمايشي بود از يکي از هنرمندان آينده و نسل جديد، فارغ از آنچه دنياي هنر و آموخته ها و سبک ها مي دهد و در پي کشف دنياي پر راز و رمز هنر و در جست وجوي کشف جهان - کشف چرخ از ابتدا - تا رسيدن به سبک و تعريف ها و اندازه ها و يافتن خود. هنرمندي جوان فرديت اش را کشف کرده بود.

نمايشگاه گروهي نقاشي- نگارخانه ماه مهر

به طور طبيعي، نمايشگاه هاي گروهي نمايشگر سبک کار، نوع نگاه و برداشت ها و سبک هاي هنرمندان شرکت کننده در آن نيستند. منطق برگزاري چنين نمايشگاه هايي اغلب بيننده را- آن هم مخاطبي که به دنبال کشف هنرمندان تازه، نوجويي در کار هنرمند، کشف مسير رشد يا پسرفت، يا هر ويژگي ديگري در کار هنرمند است - رهنمون نمي کند. اما در اين مجموعه جذاب از 16 اثر از چهار هنرمند، اتفاقاً هم به نوعي نقاط مشترک در کار دو نسل از نقاشان برمي خورديم و هم به ادامه کار آنها، تکوين زبان و تحول دنياي بصري آنها.

همه کارها، آثار نمونه يي نقاشان شان بودند. رضوان صادق زاده با همه کمپوزيسيون هاي زيباي هميشگي اش؛ سطوح يکدست از يک رنگ (کرم، آبي، نخودي و سبز) دانه دار يکدست و بي تموج که سطح تابلو را تخت مي کرد و آدم هايي (يک زن، يا گروهي از آدم هاي ساده، انسان هايي پشت به ما يا رو به ما ايستاده و خوابيده در آرامش و سکون) مهربان و ساده و بي تکلف. زيبايي کارهاي صادق زاده در سادگي آنها، در آوردن گرماي زندگي حتي با رنگ هاي سرد در اثر همنشيني رنگ ها، پرهيز از فرم گرايي، رعايت قواعدي از تقارن است و پايبندي به لذت نقاشي کردن و پرهيز از معاني و تفسيرهاي فرامتني و چشم نواز بودن ترکيب بندي ها، حتي اگر نقاش از اين نوع زبان تجسمي دست نکشد که سال هاست صادق زاده همين ها را، تقريباً بي کم و کاست مي کشد.

آنه محمدتاتاري نقاش اهل گنبد کاووس، با يک بغل جايزه و ده ها نمايشگاه برگزار شده از کارهايش و سبکي منحصر به فرد از ترکيب عناصر محلي و بومي و موتيف هاي هميشگي که بافته هاي ترکمن را به ذهن تداعي مي کند، اين بار با تنوعي بيشتر، رنگ آميزي متنوع تر، پرده هاي چشم نواز تر و رنگين تر و شادتر در نمايشگاه حاضر است. همان نقش هاي دايره مانند، تقسيم طول و عرض تابلو به لايه ها و صف هاي متعدد، اسب و درخت و انسان ها و توازن و جايگزيني رنگ ها به شکل حسي و غريزي، ترکيب هايي درخشان و زيبا آفريده است.

رضا افسري جوان ترين نقاش اين مجموعه، همان کارهاي هميشگي اش را عرضه کرده است؛ ترکيب بندي هايي از سطوح مربع و نيم دايره و دايره هايي از دو يا سه رنگ و تقسيم گرافيکي تابلو و ايجاد نوعي توازن و هماهنگي بين اين موتيف هاي هندسي و تفوق يک رنگ (سبز، خاکستري، آبي) به مثابه طبيعت استيليزه و خلاصه شده در اين نقوش.

سرانجام جواد نوبهار، مسن ترين نقاش مجموعه، با برگزاري بيش از 100 نمايشگاه و ده ها جايزه و افتخار، با آبستره هاي ساده اش از طبيعت و اغلب با ترکيبي از رنگ هاي يکدست و ترکيب بندي هايي از استيليزاسيون مناظر طبيعت، از گله ها و رمه هايي که حالا به عناصر و موتيف هايي آبستره بدل شده اند و خود منظره که در يک رنگ گسترده عينيت يافته است و تشخيص فيگوراسيون و آبستراکسيون را دشوار و بر عهده بيننده و چشم او وامي گذارد.

نمايشگاه نقاشي هاي معصومه عبيري نيا
گالري گلستان

نمايشگاه کارهاي تازه اين نقاش خودآموخته در اين ششمين نمايشگاه انفرادي اش (طي 10 سال گذشته) و بعد از حضور در بيش از 12 نمايشگاه گروهي در ايران و جهان نمايشگر سير منطقي، آگاهانه و هوشمندانه او در کشف زباني شخصي و رسيدن به آبستراکسيوني حساب شده و منطقي و از سر يک سير و سلوک ذهني و چالشي تصويري با دستمايه ها، موضوع اغلب آثارش و دغدغه هاي تجسمي اوست.

موضوع و دغدغه آثار و ذهن او، مناطق ساده و لخت روستايي، خانه هاي روستايي به مثابه حضور زندگي و انسان ها در پهنه طبيعت گسترده و لخت، آسمان هاي فراخ و افق هاي دوردست که گاه آبي اند و گاه ابري و خاکستري و دشتي که حالا ديگر سبز نيست و گاه آبي تيره است يا يکسره سياه و سبزي طبيعت حاشيه منزل ها و خانه، حالا برعکس کارهاي گذشته اش ديگر سبز نيست. گذر معصومه عبيري نيا از مناظر طبيعت سزان وار گذشته اش، لخت شدن منظره ها از طبيعت و سبزي و ابري شدن آسمان ها و قرار دادن خانه هاي حالا لخت و بنفش و سبز در چارچوبي حفاظ مانند، محو شدن تدريجي نقش ها و ساده شدن هندسه و تقارن آثار قبلي به تاش هاي يکدست، تقسيم عرض پرده ها به دو سطح به جاي سطوح متعدد قبلي (که آسمان و کوه و خانه و حيات و زمين و سبزي را به يک اندازه نسبي تقسيم مي کرد)، سير منطقي او را از نقاشي منظره و فيگوراسيون به سمت انتزاع (و دور شدن او را از نگاهي سزان وار به منظره) نشان مي دهد. تنوع رنگي آثار قبلي اکنون جاي خود را به همنشيني تند و غيرمتعارفي از رنگ هاي محدود داده است و استيليزاسيون جاي فرم هاي گسترده و متنوع قبلي را گرفته است. حالا به نظر ابهامي در مواجهه با طبيعت بکر (به قول پويا آريانپور) جاي وضوح مهربانانه قبلي را گرفته است.

اما مهم ترين ويژگي کارهاي جديد، به مراتب عيان تر از گذشته، سادگي زبان تجسمي و دوري از پيچيدگي هاي قالب گرايانه، وضوح سبک و روحيه لطيف و نرم و سبک آنهاست؛ انگار نقاش به وضوح و شفافيتي در حد نقاشي کودکان رسيده است.

نمايشگاه نقاشي هاي شاهين نوروزي - نگارخانه الهه

همه جذابيت و تازگي آثار شاهين نوروزي در پرده هاي شبه اکسپرسيونيستي اش از چينش و هماهنگي بصري رنگ هاي بي محابا، زنده، يکدست و بسيار متنوع او در کنار کاربرد خشن و احساسي او از خط هاي صاف و شکسته با منحني هايش و از رابطه بصري ويژه او از تاش هاي رنگي متنوع با فضاي سفيدي ها به دست مي آيد و در زيبايي و در آوردن فضاي اکسپرسيو، مهم ترين نقش را سفيدي ها تشکيل مي دهند. در واقع، جدا از لحن اکسپرسيو کارها، صورت هاي درشت انسان هايي تحت فشار يا ترس و دهشت، چهره هاي درهم کوفته، صحنه هايي از زندگي روزمره، نوعي زيبايي شناسي بيانگر و هماهنگ با اين لحن، نه حتي به شکل متعارف و معمول، بلکه خاص و ويژه به کار رفته است و اين همه را شاهين نوروزي، اتفاقاً با استفاده از يک هندسه رنگي، تاش هاي درخشان سبز و نارنجي و قرمز و آبي در کنار هم به دست آورده است. اگر اين کاربرد هندسه، تاش هاي وسيع رنگ هاي براق و روشن و مات، کاربرد خطوط صاف، استفاده بصري از سفيدي ها، کاربرد خطوط شکسته و شکست ها نبود، صورت هاي درشت آدم هايش، با آن چشمان ترسيده و وحشت زده و روحيه کلي کارها، مرا ياد شيده تامي (با آن زنان وحشت زده و چشم در حدقه فرورفته شان) و حتي کارهاي الويرا باخ مي انداخت و همان انرژي و فشار توده شده و متراکم در سطح و عمق پرده ها و بيان اکسپرسيونيستي و انسان هاي مسخ شده. جالب اينجاست که آقاي نوروزي تئاتر خوانده اند اما بخش عمده يي از فعاليت هايشان در زمينه هنرهاي تجسمي (به شهادت کاتالوگ نمايشگاه) در زمينه چيدمان هاي صوتي (با موسيقيدانان) و چيدمان هاي سازه يي (با معماران) بوده است.

نمايشگاه نقاشي هاي ليلي درخشاني - گالري ماه

موضوع اصلي ايلوستراسيون هاي خانم درخشاني زناني هستند بيرون آمده از دل افسانه ها و قصه هاي کودکان يا کودکانه که در ساده ترين ترکيب هاي هارمونيک نقاشي شده اند، بي پيچش ها و چرخش هاي غيرلازم و در رنگي ترين ترکيب هاي رنگي. تابلوها جاي درخشش رنگ هاي اصلي (سبزهاي درخشان، قرمزهاي براق و زردهاي يکدست) شده اند، در پس زمينه هايي از رنگ هاي تند و براق. کل مجموعه انگار نقاشي ها و طراحي هاي رنگي يک کتاب براي کودکان است، همان قدر ساده و بي پيرايه؛ دختري دراز کشيده در وسط يک درخت، يا نقشي که مي تواند يک برکه باشد، يا ايستاده رو به آسمان و... اما با همه اين وضوح نقش ها و چنين پالت رنگي، تابلوها عنصر اصلي، يعني گرماي حيات را ندارند. رنگ عنصر اصلي اين ايلوستراسيون هاست که در کاربرد آن حتي افراط شده است، اما به علت رها کردن حاشيه نقش ها و نوع جاي گيري فيگورهاي زنان در جاي جاي تابلوها احساسي از گرما و سرزندگي در آنها وجود ندارد. البته تابلوها، به خاطر تلفيق رنگ ها، طرح هاي ساده، همنشيني رنگ هاي گرم و سادگي آنها زيبا هستند اما به نظر مي رسد تنها در کنار يک متن يا يک قصه و در قالب يک کتاب معنا و موجبيت پيدا مي کنند.

نمايشگاه نقاشي هاي پونه جعفري نژاد
گالري گلستان

موضوع اصلي نقاشي هاي خانم جعفري نژاد زنان هستند، حتي مي شود با اندکي اغماض گفت که يک زن و يک زن به خصوص، اغلب تمام قد، گاه نشسته و در يکي دو مورد تک چهره هاي درشت، با صورتي زيبا و چشم هاي درشت شهلا و اکثراً در متن زمينه يي تخت، بي پرسپکتيو از رنگ (و هر بار يک رنگ، قرمز، آبي، سبز يا ترکيبي) با نقوش تزييني از گل و گياه يا نقش هاي تزييني ديگر در حالي که خود فيگور زن هم با نقوش پرکار تزييني از رنگي مکمل (سياه روي قرمز - آبي روي سبز و...) در اين متن کار شده است. طرح ها و نقش هايي که زن را برجسته کرده اند گهگاه از عناصر طبيعت هستند که مثلاً گاه پروانه را تداعي مي کنند و گاه گل هاي ظريف و گاه درشت را. گاه اساساً نوعي يادآوري يا اداي دين به نقاش هايي در گذشته هنر مدنظر بوده (يا چنين مي نمايد) مثل يک تابلو که گوستاو کليمت را به ياد مي آورد و يکي دو تا که به سنت نقاشي هاي رنسانسي نزديک اند. نقاشي ها، خب، البته زيبا هستند، ولي راستش در نهايت درنمي يافتم که اين ميزان کوشش براي تزييني بودن، براي خلق اين تابلوها و زيباتر کردن و افزودن بار تزييني، شايد با گرفتن عکس هايي از اين زنان (يا زن) جذاب تر و زيباتر نبود؟ آيا اين همه تلاش براي زيباتر درآ وردن نقش هايي که خود زيبا هستند واقعاً لازم بود؟ اين همه نقش و ظريف کاري در بسياري از کارها، حتي به زيباتر شدن و دکوراتيوتر شدن کارها کمکي هم نمي کرد و گهگاه حتي آزارنده هم بود. البته کار در يک رنگ و ايجاد نوآنس در کاربرد يک رنگ اصلي (گرم يا سرد) از آن وسوسه هاي نقاشانه است که براي نقاش جاذبه دارد، اما به چه قيمتي؟

نمايشگاه عکاسي سياه سفيد - خانه هنر

هيچ هم گزافه نيست که عکاسي امروز ايران به درجاتي از شگفتي رسيده است. اين فقط نام هاي درخشان و نامداري چون شيرين نشاط، شادي قديريان، تيرافکن، کورش اديم، محسن راستاني و بسيار ديگران نيستند که اکنون- جدا از سال هاي انقلاب و جنگ که عکاسان برجسته يي را به جهان عکاسي معرفي کرد- نام هايي معتبر شده اند يا نمايشگاه عکاسي عظيمي که در ماه نوامبر 2009، در سه زمينه مختلف از سوي خانم آناهيتا قباييان و مهروا آروين و زنده ياد بهمن جلالي که در برانلي و ضرابخانه پاريس برگزار شد (که در واقع مروري بود هر چند ناقص از تاريخچه عکاسي در ايران و معرفي کار عکاسان دوره انقلاب و جنگ و چند چهره برجسته دو دهه اخير) بلکه همين نمايشگاه سياه سفيد از 75 عکاس از سه نسل عکاسان ايران (از سيف الله صمديان و حميد جبلي گرفته تا پيمان هوشمندزاده و مريم فخيمي تا نسل جوان تازه از راه رسيده) به راستي حيرت انگيز بود. مجموعه، از هر کدام دو تا گاهي سه عکس به کوشش مريم فخيمي که نمايشگاه را گرد آورده بود نگاهي تازه و همه جانبه به بضاعت عکاسي ايران (و نه همه عکاسان ايران که ارقام غيررسمي تعدادشان را بالغ بر پنج هزار عکاس مي داند) داشت.

نمايشگاه حاضر از آن فرصت هاي طلايي بود از حضور نسلي تازه، تجربه گر، جست وجوگر، به دنبال کشف و شهود و رسيدن به محدوده هايي از خلاقيت و نوآوري.

جدا از حضور عکاساني از دنياي سينما، حميد جبلي، بازيگر و کارگردان سينما که اهل هنر و سينما مي دانند که سال ها است عکاسي مي کند با سه عکس بسيار زيبا و متعارف و فضاپردازانه از زنان و مرداني پير و کمر خم کرده، با قاب بندي درخشان و پر از حس و حال و خوش پرداخت يا علي قربانزاده با دو عکس بسيار درخشان از بناهاي کهن معماري و سايه روشن هاي درخشان و زاويه بندي بسيار درست يا رضا کيانيان اين بار از مجموعه يي جديد، گويا، که به آب و مرداب و تلالو در سايه روشن ها مي پرداخت و بسيار متفاوت با تجربه قبلي اش، پوست هاي پوسته شده ساقه درختان يا حامد بهداد که يک عکس بسيار زيبا و بسيار متفاوت با نمايشگاهش (که نماهايي از شخصيت هاي پشت صحنه سينما بود) که نشان مي داد عکاسي جدي و درخشان است و دغدغه اش درآوردن فضا و ريتم است يا مجيد بزرگي با عکس بسيار زيبا از يک منظره دريايي و فضاسازي درست و به قاعده يا امين اصلاني با يکي از همان تجربه هاي متمرکز و تاکيدش بر سياه و خاکستري (و پرهيز از سفيدي) اما نمايش عکاسان جوان با انواع و اقسام تجربه ها بيننده را به شعف مي آورد. سهند بهروزي مثلاً با يک عکس منظره يي درخشان از طبيعت، با تقسيم درست قاب عکس به آسمان و زمين درخشان ظاهر شده بود يا محمدرضا جورابچيان با چينشي از سفيد و خاکستري و قاب بندي بسيار خوب يا گل حيدري که سايه روشن هاي زيباي عکسش از يک پلکان عکاسي در آغاز راهي را نشان مي داد که مي داند چه مي کند يا سمانه روغني که در تقسيم آسمانش به سه رنگ به تابلويي آبستره رسيده بود يا نويد سجادي حسيني که عکسي پر از راز و رمز از طبيعت داده بود يا علي شيرخدايي با عکسي آنچنان پر از حس و شور که تنها سينما در نمايي متحرک قادر به ثبت آن است يا مهدي عليزاده با فضايي درخشان که از يک عکس گرفته شده از داخل اتومبيل درخشش داشت يا آرش فائض که همزمان در نمايشگاه عکس عاشورا در نگارخانه راه ابريشم هم شرکت داشت و مرتضي فرج آبادي با عکس زيبا از طبيعت (که رنگي بود و بايد سياه و سفيد چاپ شده باشد همچون بسياري از عکس هاي مجموعه) و اصلان محمدپور با عکسي از کوير و کوه ها که با سايه روشن بسيار خوب و زيبا کار کرده بود و چيدمان عکس فائزه احمدي پور و يک عکس از رئوفه رستمي که منظره يي باراني و شهري را نشان مي داد و نادر سماواتي که ترکيبي جذاب از تنها خاکستري ها در پهنه سفيدي بود و نگار يغماييان با دو عکس آبستره فيگوراتيو از ترکيب خاکستري و سفيد و...

اگر به اينها کمبودهايي را که مجموعه داشت مثل کارهاي سياه و سفيد مثلاً نيکي کريمي يا کاوه سيدحسيني و بسيار ديگراني را که غايب بودند اضافه کنيم و ده ها عکاس ديگر که به هر دليل حضور نداشتند و عکاسان قديمي تري که جايشان خالي بود آن گاه اين بضاعت اصلاً کم نيست. نسل تازه يي رسيده است که بلندپروازي هاي بسيار دارد و ذهن جست وجوگر و تجربه گر و طبعاً مثل هر تازه واردي مي خواهد چرخ را از ابتدا اختراع کند و همه تجربه هاي جهان عکاسي را از آنژه و کايا و کارتيه برسون گرفته تا پيشکسوتان عکاسي ايران دوباره بيازمايد.

از درياي خروشان و آسمان پرابر و درختان جنگل و از پشت پنجره باران خورده و تلالو آفتاب و مناظر برفي و انعکاس در آب و همه اين تجربه هاي بارها و بارها انجام شده جهان عکاسي طي تاريخ يکصد و هشتاد ساله اش (کمابيش) عکس بگيرد و دوربين را بشناسد و قاب بندي و زاويه بندي و نور و سايه روشن را خود کشف کند و فضا درآورد و کاري هم به تجربه هاي قبلي انجام شده در تاريخ عکاسي ندارد. اين فاصله طولاني ما و اين نسل از فقدان تداوم گذشته تا حال، فقدان دسترسي دو دهه از آنچه در جهان رخ مي داد و ولع شگفت انگيز و خوشحال کننده نسلي که از راه مي رسد بايد پر شود و پر مي شود اما براي کساني مثل من تماشاي اين کشف دوباره جهان به قدري لذت بخش است که روزها و عصرها را پر مي کند و به هر زحمتي مي ارزد.

نمايشگاه نقاشي هاي نسيم نوبهار- نگارخانه سيحون

خانم نوبهار که جدا از تحصيلات در رشته غيرهنري نقاشي را هم دنبال کرده اند در هفتمين نمايشگاه انفرادي شان (که اکثر آنها هم در همين نگارخانه بوده) در قالب آبستره به دو وجه جذاب ديگر هم توجه کرده اند. يکي از اين وجوه ته مايه يي باقيمانده از فيگورهاي طبيعت، مثل گل و غنچه و طبيعت بي جان است که بيننده خود به خود در ميان نقوش محو و تاش هاي آبستره هاي ايشان پيدا مي کند شايد حتي بي آنکه ايشان به اين نقش ها اعتباري ويژه داشته باشند و نکته و وجه دوم رعايت نوعي رنگ آميزي متناسب و متوازن و نوعي هماهنگي بين اغلب دو رنگ به کاررفته در هر تابلو است که ويژگي دکوراتيو به کارها مي دهد. ترکيبي که گاه از دو رنگ سرد و گرم در متن هاي سفيد يا تک رنگ نشانده اند که ويژگي دکوراتيو بودن نقاشي ها را برجسته کرده است. چينش رنگ ها، گذاشتن حاشيه هايي در يک سمت پرده و کوشش در ايجاد يک تناسب دلچسب در سطح تابلو، توده هايي غليظ از رنگ هاي اصلي و کوشش در يکي دو تا از تابلوها براي کار کردن در مايه يک رنگ (نقوش و تاش هاي مثلاً زرد در سطح تک رنگ زرد) نشان از نوعي دقت فرمال در کارهاي ايشان دارد.

همه اين ويژگي ها کارهاي ايشان را - که شبيه بسياري ديگر از کارهاي آبستره اين نقاش و آن نقاش در اينجا و آنجا مي کند- نوعي گرما و دلچسبي به کارهاي اين بانوي هنرمند داده که مي توان آنها را رويکردي خاص از سوي او به مقوله نقاشي دانست.

نمايشگاه نقاشي هاي پروانه اعتمادي
با عنوان «يکي بود، يکي نبود» 2 - گالري ماه


حضور مجدد خانم پروانه اعتمادي در صحنه هنرهاي تجسمي ايران آنقدر جذاب و مغتنم بود که چندان مهم نبود شاهد نمونه هايي از کارهاي سال هاي اخير اين هنرمند باسابقه و مروري بر نمونه هايي از دو سه دوره آخر کارهاي او هستيم. همان تکه چسباني ها از لبا س هاي رها و آزاد در باد،ظريف و زيبا و خوش رنگ با پالتي رنگين از سبزهاي چشم نواز و صورتي هاي گرم و ترمه هاي خوش نقش ريزبافت و کفش هاي زنانه قرمز و زرد و پر از نقش و نگار- همان ترمه ها و انارهاي پاره پاره و دان شده و همان بدن هاي تکه تکه شده با قيچي و سرهاي تنديس وار نيم تنه ضحاک و ظرافت دست و چشم و اجراي زيبا و دلنواز و خلاصه اوج وسواس و حظ بردن از رنگ و نقش هستيم و در واقع در حال تماشاي نقاشي هاي باقيمانده از نمايشگاه قبلي شان «يکي بود، يکي نبود» يک. اما نکته يگانه و اثر اصلي ويدئوآرت ايشان يا فيلم کوتاه شش دقيقه يي انيميشن ايشان بود که همه موتيف هاي «يکي بود، يکي نبود» ها را خوش ريتم و درخشان و در نهايت سادگي و رواني با همه مفاهيم همه زماني و همه مکاني اش- و البته اين جايي- تعريف مي کرد و از نبرد خير و شر و از ضحاک ماردوش که از مغز جوانان تغذيه مي کند و زنده مي ماند. در اين انيميشن همه موتيف ها و نقش ها و فيگورهاي نقاش را در لايتناهي و ابديت در جنگ و پيکار با هم مي ديديم. نور و تاريکي روشنايي و ظلمت و خير و شر در مبارزه يي با هم. ويدئوآرت خانم اعتمادي بيش از همه نقاشي هاي آويخته به ديوارها، حرکت و جوشش و شور و جنبش داشت.

نمايشگاه نقاشي هاي حميد پازوکي- نگارخانه اعتماد

به رغم قدرت تکنيکي استحکام کمپوزيسيون ها روحيه يي غريزي و آزاد در چينش خطوط پهن از شره رنگ هاي غليظ و خطوط خشن و پر از صلابت از رنگ ها (به ويژه سياه ها) و کاربرد رنگ هاي ديگر که از روحيه هر لحظه نقاش تبعيت کرده اند و به نقاشي ها حالتي از کنترل نشدگي و رها بودن از منطق ازپيش تعيين شده يي را بخشيده اند و به رغم تفاوت نسبتاً آشکار کارهاي اخير اين نقاش باسابقه و با انباني از جوايز بين المللي و حتي به رغم يکدستي و يکپارچگي آثار که نشان از فراغت و راحتي نقاش با مقوله نقاشي و خلق دارد. کارهاي يکسره آبستره حميد پازوکي بيننده را به جايي از تحول و تکوين هنر آبستره مي برد گويي در حال تماشاي آثاري آشنا از اين نقاش و آن نقاش از آن گوشه تاريخ هنر آبستره تا اين زاويه فلان مکتب هستيم. اينجا رها و فارغ بودن نقاش از هر قيد و بند و ترسيم هنرمندانه حالات و روحياتش نقاشي هايش را شبيه به هر اثر آبستره ديگري کرده است. گويي درست برعکس انگيزه و خواست و تمايل نقاش در ترسيم فرديت اش و هويت اش و ذهن آزاد و رهايش درست معکوس عمل کرده است و در واقع نقاشي هاي فاقد هويت مشخص اند يعني تفکر به «خلاقيت صرف دور از هرگونه تصنع، جبهه بندي يا دنباله روي هاي امروزي و جست وجوي نمايش بنيادي و شاعرانه انتزاع» (به قول آقاي خسرو خسروي در بروشور نمايشگاه) آثار در واقع غيرشخصي، همه جايي، همه زماني و بدون ويژگي خاص از آب درآمده اند.

نمايشگاه نقاشي هاي رضا حسيني - نگارخانه هور

رضا حسيني در پانزدهمين نمايشگاه انفرادي از آثار جديدش بسيار متفاوت تر از دو نمايشگاه قبلي اش در همين نگارخانه (در سال هاي 1387- 1386) ظاهر شده است. اکنون و در اين آثار جديد گويي نقاش در پي ترسيم طرح واره هايي از اعضا و جوارح بدن (مثلاً ساختمان گوش داخلي انسان پرده صماخ، استخوان هاي گوش، دستگاه گوارش و روده ها) و سپس تبديل آنها به نقاشي هاي رنگ و روغني در تابلوهايي با فرم آبستره براي يافتن ابعاد و ايجاد رابطه يي جديد، شخصي و تعريف نشده از آشتي فيگور و انتزاع، تقسيم انرژي، فرار از انباشتگي انرژي نقش ها و فيگورها و تقسيم انرژي در سطح بيشتري از تابلو (درست برعکس کارهاي دو سال و سال قبلش در همين نگارخانه) و رسيدن به نوعي توازن، تعادل و هماهنگي بين ديد فيگوراتيو و سليقه آبستراکسيون است. گويي يک فيزيولوژيست جديد و امروزي دوباره در پي کشف رازهاي بدن آدمي و کشيدن و ترسيم مشاهدات خود از پشت يک ميکروسکوپ است. گويي فيزيولوژيستي امروزي حالا 600 سال پس از اسلاف خود دوباره رازها و شگفتي هايي را کشف کرده و همه را بر بوم هاي خود آورده است.

کاربرد رنگ در کارهاي حسيني هم از همين نظاره بر بافت ها از پشت يک ميکروسکوپ است. با تفوق رنگ هاي مات بي انديشيدن به سردي و گرمي رنگ ها يا بي تفکر به تناسب آنها هر رنگ را جايي که ديده نشانده و در پي تناسب نيست. اين مثل نگاهي است مدرن به يک فن/ هنر کهن قديمي.

اگر کارهاي قبلي رضا حسيني توده هايي از انرژي در تقابل مستقيم با يکديگر نوعي چالش بين دو دنياي ذهني بودند حالا اين انرژي ها در اين بافت هاي ارگانيک به توازن و تعادل به فيگورهايي محو از طبيعت بدل شده اند و با هم آشتي کرده اند.

نمايشگاه نقاشي هاي ثميلا اميرابراهيمي
گالري گلستان

يا خانم اميرابراهيمي متولد 1329 نقاش و هنرمند باسابقه و گزيده کار قصد کاري را داشته اند که من نمي فهمم و درک نمي کنم يا... و فکر مي کنم که واقعاً نمي فهمم. نمي دانم به مجموعه اين همه نقاشي از طراحي هاي ساده مرکبي روي کاغذ، آبرنگ، سياه قلم، نقاشي هاي رنگ و روغني و در اندازه هاي کوچک گرفته تا بزرگ و اين تعداد انبوه کار چگونه بايد نگاه کرد و حاصل را چگونه بايد ارزيابي کرد؟

مادرم در دوران نوجواني طراحي مي کرد و طرح هاي مدادي و به قول خودش سياه قلم مي کشيد؛ از مدل هاي آشنا، عکس ها و گل و گياه و گلدان و طبيعت بي جان. خودش را هم نقاش نمي دانست. اين ماجرا مال سال هاي اواخر دهه دوم 1300 و اوايل سال هاي 1320 است. بعدها با کار و ازدواج و بچه داري و خانه داري طبعاً نقاشي را کنار گذاشت و سرانجام وقتي بازنشسته شد و بچه ها بزرگ شدند و فراغت يافت دوباره در سال هاي دهه 1370 به بعد به فکر ادامه کار نقاشي افتاد و دوباره شروع به کشيدن همان سياه قلم ها و طراحي با مداد کنته و هاشور کرد بي کم و کاست. البته خانم اميرابراهيمي که کارهايش مرا به ياد ادامه نقاشي هاي مادرم مي اندازد به مهارت انکارناپذيري رسيده است. يک آبرنگ در ميان کارها است که نشان از مهارت و استادي خانم اميرابراهيمي در کار با آبرنگ دارد. آنچنان با رنگ سياه و زرد (که زرد تلالو و تابش يک لامپ روي درخت بي برگ سياه رنگ در شب را نشان مي دهد) کار کرده اند که فوق العاده است يا طراحي ها (که سه چهار طراحي از چهره است) استادانه محکم و با قدرتند و نشان از قدرت دست طراح. اما نقاش باسابقه سال ها است همين ها را مي کشد بي کم و کاست و بي تغيير و همين ها را عرضه مي کند بي انديشيدن به زوايدي چون قاب و اندازه و حاشيه دور نقاشي ها و همين ارائه ساده بي زيور و زينت (اگر نگويم سردستي). نمايشگاه قبلي ايشان در همين نگارخانه همين کيفيت را داشت، با همين نوع نگاه و ارائه يا شبيه به همين کارها. حالا خانم اميرابراهيمي مجبورند نقاشي کنند و طبعاً با صداقت و خلوص تمام نقاشي هايشان را عرضه مي کنند يعني همان ها را که کشيده اند و چندان در پي کسب مقام و تغيير لحن و جلو رفتن و عقب آمدن و طي مراحل نقادانه ما نيستند.


مطالب مشابه :


سیاه قلم منظره - پرواز کلاغ ها

سیاه قلم (قبول سفارشات آنلاین) - پازانی - سیاه قلم منظره - پرواز کلاغ ها - طراحی چهره . قبول




گالری1 : نقاشی از چهره ( نمونه کارهای بیشتر در ادامه مطلب )

سیاه قلم (قبول سفارشات آنلاین) - پازانی - گالری1 : نقاشی از چهره ( نمونه کارهای بیشتر در ادامه




طراحی

دقيق طراحي مي كرد ؛طرحهايش به دليل مهارتي كه در به كار بردن گچ و قلم سياه و قرمز منظره




جلوه هایی از رئالیسم در نگارگری سده نهم ایران، شاهکارهاي محمد سياه قلم

زندگی نامه هنرمندان مکتب مغولی. ديو، نقاشی منسوب به محمد سياه قلم، قرن چهاردهم ميلادی . سده




نگاهي به چند نمايشگاه برگزارشده در گالري هاي تهران

سهند بهروزي مثلاً با يک عکس منظره يي درخشان از و به قول خودش سياه قلم مي کشيد؛ از مدل




درباره ي اصفهان

بیننده ایجاد می‌کند و طنین رنگها و سطوح مکرر کاشیهای درخشان به منظره‌ای (سياه قلم




برچسب :