مقاله بررسی موضوع سقط جنین از منظر اسلام، حقوق جزایی ایران و اخلاق کاربردی(1)
1. مقدمه:
با توجه به اهمیت و نقش منحصر به فرد انسان در نظام آفرینش، آغاز و فرجام زندگی او، همواره مورد مطالعه اندیشمندان و ادیان الهی بودهاست. «جنینشناسی» به عنوان شاخهای از علوم مرتبط با «انسان شناسی» که به ادوار زندگی و رشد انسان قبل از ولادت ميپردازد و آگاهیهاي لازم در این خصوص را دراختیار انسان قرار ميدهد، از عهد یونان باستان و زمان رواقیون به طور جدی مطرح بودهاست.(1)
سقط جنین نیز به عنوان پدیدهای اجتماعی و درمانی، از دیرباز در اکثر جوامع و ملل مرسوم بوده است و بخصوص نوع اجتماعی آن در قرن اخیر، در جوامعی که
از حیث اقتصادی و صنعتی پیش رفتهاند، هرچه بیشتر فزونی یافته و کماکان در حال افزایش است.
سقط جنین درمانی در اینگونه کشورها با شرایط گوناگون مجاز است، گو این که مورد سوء استفادههاي متعدد نیز قرار ميگیرد ولی نوع اجتماعیش از معضلات کنونی جوامع بشری است و افزایش سرسامآور آن، معلول لجامگسیختگی و آشفتگیهاي روحی است که چهرهی جوامع توسعه یافته را که از بنیان و زیربنای عقیدتی و یا اخلاقی قابل ذکری برخوردار نیستند، ميآلاید. در برخی از جوامع مذکور، دست زدن به این عمل را از حقوق اولیه اجتماعی «زن» ميدانند و معتقدند که این امر از مقوله ی آزادیهاي فردی است و محمل «قانونی» یا «عرفی» آنان این است که انسان حق تصمیمگیری در مورد سلامت خود را دارد و ميتواند از آزادی و اختیار خویش درباره بدن خود استفاده کند. در دهههاي اخیر این نوع از سقط جنین در برخی از کشورهای اروپایی، رفته رفته مشروعیت یافتهاست و در برخی از این کشورها ، قانونگذار به زن اجازه ميدهد که با صرف هزینهای مختصر، بدون هیچ گونه الزام پزشکی، سقط جنین کند.
در کشور ما این موضوع هیچ گاه بصورت جدی و قاطع مورد بحث و بررسی قرار نگرفته، به همین جهت هم مشکلات آن تاکنون در بوته ابهام باقی ماندهاست. بررسیهاي انجام شده نشان ميدهد که در جامعه ی ایران، سقط جنین غیر قانونی وجود دارد. قسمت اعظم آن هم بصورت پنهانی و به دست افراد غیر وارد و یا نیمه متخصص صورت ميگیرد. با این وجود، رسما" و بطور قانونی، جز در مواردی بسیار محدود، مجوزی برای سقط جنین صادر نميشود.
از میان سیستمهاي موجود در ارتباط با این مسئله، کدامیک در فقه امامیه جای دارد و با چه مکانیزمی ميتوان آن را اجرا نمود، همچنین مسائل حقوقی و اخلاقی در رابطه با نفس عمل سقط جنین و یا در رابطه با نظم عمومی و اجتماعی چیست و بر چه مبانی استوار است ، پرسش هایی است که ما در این مقاله، به آن پاسخ می دهیم.
از آنجا که موضوع مورد بحث بسیار وسیع و پردامنه بوده و با یک مقاله تحقیقی ولو مفصل حق مطلب ادا نميگردد، سعی بر آن گردیده که از تشریح جزئیات خودداری شود. بدیهی است که این مسئله را ميتوان از ابعاد مختلف؛ ازجمله از منظر علوم پزشکی، موازین حقوقی و فقهی و اجتماعی و اخلاقی و فلسفه ی هریک، مورد بحث و بررسی قرار داد و این مقاله می کوشد که امکانات روش شناختی مناسبی برای بررسی موضوع مزبور فراهم سازد.
2. آشنایی علمی با موضوع سقط جنین:
2-1. تعریف سقط جنین:
در مورد سقط جنین، تعاریف گوناگونی ارائه شدهاست که صرفا" برای درک بهتر موضوع، به برخی از آنها اشاره ميكنیم:
- بیرون راندن حاصل باروری زن، قبل از موعد معین، به میل و به عمد.
- بیرون راندن حاصل باروری از رحم، در حالی که موجود تکوین یافته، قادر به زندگی در خارج از رحم نباشد.
- خارج کردن حاصل باروری قبل از هفته بیستم حاملگی.
- اخراج عمدی یا خروج خود به خود حمل، قبل از موعد طبیعی.
- ختم حاملگی، در مرحلهای که هنوز جنین قادر به زندگی در خارج از رحم نباشد.
و سرانجام مجمع بهداشت جهانی، سقط جنین را اینگونه تعریف کردهاست:
قطع خود به خودی یا عمدی حاملگی، از اولین روز قطع قاعدگی تا هفته بیستم.(2)
2-2. رشد جنین در رحم و مراحل آن:
پس از انجام عمل لقاح و ورود اسپرماتوزوئید به تخمک، تقسیمات سلولی آغاز شده و یک توده سلولی را به وجود ميآورد. در پایان اولین هفته، توده مزبور شروع به لانه گزینی کرده و در هفته دوم، مرحله ی لانه گزینی نیز با قرارگرفتن جنین در دیواره رحم تکمیل ميشود. از هفته سوم تا هشتم که دوره رویانی نامیده ميشود، اعضای اصلی جنین تشکیل ميگردد اما تا پایان نیمه اول ماه دوم حاملگی، هنوز نميتوان جنین انسان را از سایر پستانداران تشخیص داد، حال آنکه در پایان ماه دوم، این تشخیص امکانپذیر ميگردد. در سومین ماه شکلگیری جنین، اندام تناسلی آن نیز مشخص ميشود و می توان جنسیت جنین را دریافت. در پایان ماه پنجم، موهای ابرو و سرجنین قابل رؤیت بوده و حرکات جنین توسط مادر احساس ميشود. در ماههاي بعد، رشد و تکامل جنین ادامه ميیابد و در اوایل ماه دهم، درحالی که جنین بطور میانگین سه کیلو وزن دارد، برای تولد آماده ميشود.(3)
براساس منابع اسلامی و به ویژه قرآن کریم، مراحل رشد جنین عبارت است از: نطفه، علقه، مضغه، عظام و ولوج روح که در صفحات بعد به شرح آن خواهیم پرداخت.(4)
2-3. مرگ و میر مادران در سقط جنین:
معمولاً در مذمت سقط جنین، فقط به قبح مرگ و قتل جنین توجه می شود لیکن بنابر یافته های مسلم علمی، سقط جنین، در موارد بسیاری موجب مرگ مادران نیز می شود، به طوری که امروزه سقطهاي عمدی و جنائی را یک مشکل بسیار جدی برای سلامت عمومی و یکی از عوامل موثر در مرگ و میر زنان حامله ارزیابی می کنند. البته معمولا" آمار احتمالی تعداد زنانی که در اثر سقطهاي غیرمجاز جان خود را از دست دادهاند، در دسترس نیست. این امر اختصاص به کشور ما ندارد بلکه در تمامی کشورها وضع به همین منوال است. در آمریکای لاتین علت اصلی مرگ و میر زنان بین 15 تا 39 سال، مشکلات ناشی از سقطهاي غیرمجاز است. گزارشهاي واصله در مورد بسیاری از کشورهای دیگر نیز بیانگر آن است که سقط جنین یکی از علل اصلی مرگ و میر زنان بودهاست؛ مثلا" در آدیس آبابا 54% از مرگهاي مامائی، در اثر مشکلاتی بوده که سقطهاي جنائی به وجود آوردهاست و در سایر نقاط جهان نیز آمار و ارقام، بیانگر فجایع گسترده انسانی در این رابطه است.(5)
2-4. علل مرگ و میر مادران در سقط جنین:
مرگ و میر زنان را در سقط جنین، به سه گونه تقسیم کردهاند:
2-4-1. مرگ فوری:
در این نوع، مادر به سبب پیدایش حبابهاي هوا یا گاز در خون و یا درنتیجه خونریزی شدید و یا بر اثر شوک عصبی ناشی از گشاد شدن ناگهانی دهانه رحم، در موارد عدم استفاده از روش بیهوشی، دچار مرگ فوری ميشود.
2-4-2. مرگ تالی:
در این نوع، مادر در فاصله 24 تا 72 ساعت پس از سقط جنین، به سبب عفونت حاد و خونریزی شدید ناشی از پاره شدن رحم، ميمیرد.
2-4-3. مرگ متأخر:
علل و عوامل متعدد مرگ متأخر مادران را در موارد زیر برشمردهاند:
- التهاب بافتهاي دستگاه تناسلی یا عفونت خونی و یا التهاب ورید،
- پارگی احشاء،
- خونریزی مستمر و التهاب،
- مسمومیت بر اثر استفاده از دارو،
- باقی ماندن بقایای جنین در رحم که خونریزی و عفونتهاي بعدی را در پی خواهد داشت،
- و کوفتگی دهانه رحم.(6)
2-5. تلقی فرد انسان از جنین:
بسیاری از اندیشمندان، جنین را از همان ابتدای تکوین، موجودی زنده، پویا و در حال تکامل ميدانند. یکی از این افراد دان مارکی (1996) است(7) که در مقاله «دلیلی بر خطا بودن سقط جنین» ميگوید:
«مراد من از جنین، یک انسان رشد کننده، از زمان انعقاد نطفه (Conception) تا زمان تولد است. از این رو، من نیز همانگونه که متعارف است، جنین آغازین و تخمک بارور شده را جنین مينامم.»(8)
در شریعت اسلام و قوانین جزایی ما، جنین، حتی قبل از ولوج روح در آن، حقوقی دارد؛ چنانچه ماده 194 قانون دیات، رشد جنین را در پنج مرحله؛ شامل نطفه، علقه، مضغه، عظام و ولوج روح تبیین ميكند.
قانون مزبور، برای هر یک از مراحل یاد شده، به طور تقریبی سنی را مشخص نموده و دیه جنین را بر مبنای اینکه در چه مرحلهای از رشد سقط شدهاست، تعیین کردهاست.
مبنایی که اکنون در پزشکی قانونی ما، مورد عمل قرار ميگیرد، به شرح زیر است:
از شکلگیری تا 20 روزگی؛ نطفه،
از 20 روزگی تا 40 روزگی؛ علقه،
از 40 روزگی تا 60 روزگی؛ مضغه،
از 60 روزگی تا 80 روزگی؛ عظام،
از 80 روزگی تا 100 روزگی؛ جنین کامل بدون روح،
و از 100 روزگی به بعد؛ جنین کامل که جنسیت آن مشخص بوده و روح نیز در او دمیده شدهاست.(9)
2-5-1. نظریات علمی در باب اطلاق انسان به جنین:
آیا اصولا" جنین را ميتوان انسان اطلاق کرد؟ در این صورت، در چه مرحلهای از رشد و تکامل جنین، ميتوان او را انسان دانست. ما در ابتدا جمعبندی «جودیث تامسون»(10) را به نقل از مایکل پالمر مورد بررسی قرار داده و سپس دیدگاه اسلام را براساس قرآن کریم یادآور ميشویم:
جودیث تامسون، مجموعه نظریات در این باره را به چهار دسته تقسیم کردهاست:
اول) نظریه آغاز ولادت: براساس این دیدگاه، جنین را نمی توان انسان تلقی کرد و نوزاد، از هنگام تولد، انسان اطلاق ميشود. او دیدگاه مزبور را دیدگاه باستانی می داند که یهودیان معاصر نیز بر آن صحه گذاردهاند.
دوم) نظریه آغاز باروری: برخی بر این باورند که به مجرد عمل لقاح و حتی قبل از تکثیر وتقسیم سلولی، موجود جدید، انسان تلقی ميشود.
سوم) نظریه حرکت جنین: طرفداران این دیدگاه معتقدند که نخستین حرکت محسوس جنین در رحم مادر، آغاز حیات انسانی او است؛ یعنی زمانی که مادر برای اولین بار، حرکت جنین خود را احساس ميكند.
چهارم) نظریه زیست پذیر: پیروان این دیدگاه برآنند که قابلیت بالقوه جنین برای زندگی در خارج از رحم مادر، هر چند با استفاده از ابزارهای پزشکی باشد، ملاک مناسبی برای آغاز حیات انسانی جنین است.(11)
2-5-2. نقد و بررسی دیدگاهها:
در دیدگاه اول، بطور کلی دوران جنینی انسان نادیده گرفته شدهاست درحالی که از نقطه نظر علمی، بدیهی است که جنین از هفته ی هجدهم بارداری، واجد همه ویژگیهاي انسانی است.
دیدگاه دوم که انعقاد نطفه را آغاز حیات انسانی تلقی ميكند نیز نمی تواند از نقطه نظر علمی، موجه باشد زیرا سلول اولیه ی ناشی از عمل لقاح، هیچ یک از ویژگیهاي انسانی را نداشته و صرفا" بصورت بالقوه می تواند پس از هفتهها رشد و نمو، به انسانی که واجد حیات مستقل ميباشد، تبدیل شود.
دیدگاه سوم نیز نميتواند معیار ثابتی را که به همه موارد قابل تعمیم باشد، ارائه نماید؛ بعبارت دیگر آیا نخستین حرکت جنین، در همه موارد، یکسان اتفاق ميافتد و همه ی مادران، دقیقا" در یک فاصله مشخص از انعقاد نطفه، حرکت جنین خود را احساس ميكنند؟ پاسخ به این سئوال از نظر علمی منفی است. بنابراین شایسته است که معیار ثابت و دقیقی برای آغاز حیات انسانی جنین تعیین گردد که بتواند مبدأ آثار حقوقی ویژه و مناسب برای جنین باشد.
البته بنظر می رسد که این دیدگاه، حیات انسانی جنین، یا به تعبیر قرآنی؛ دمیده شدن روح در جنین را مبنا قرار داده است. اما مستند کردن آن به اولین حرکت جنین در رحم و یا احساس مادر از اولین حرکت آن، نمی تواند معیار درست و دقیقی را به دست دهد، اما اگر با استفاده ی از موازین علمی، زمان مشخصی برای آن؛ نظیر هفته ی هجدهم و یا هفته ی بیستم بارداری، در نظر گرفته شود، می توان آن را صحیح ارزیابی کرد.
در مورد دیدگاه چهارم باید گفت که قابلیت بالقوه جنین برای زندگی در خارج از رحم مادر، تابع تحقیقات و پژوهشهاي علمی است و این قابلیت بالقوه نیز معیار ثابتی را به دست نميدهد و با پیشرفت دانش پزشکی و اختراع ابزارهای کارآمدتر برای حفظ و نگهداری جنین در خارج از رحم، این قابلیت بالقوه، قابل تغییر خواهد بود.
2-5-3. آغاز حیات انسانی از دیدگاه قرآن کریم: مفسران قرآن کریم، براساس آیات 13 و 14 سوره مومنون، دوران جنینی انسان را شش مرحله دانسته که ششمین مرحله ی آن در قرآن کریم؛ تحت عنوان «مرحله ی خلق جدید» مورد توجه قرارگرفتهاست. «ثُمَّ أَنشَأنَاهُ خَلقًا ءَاَخَرَ». بنابراین ميتوان گفت که مراحل اول تا پنجم رشد و نمو جنین، مراحل مقدماتی برای مرحله نهائی آفرینش جنین بوده و حیات انسانی از این مرحله آغاز ميگردد.(12)
جنین در این مرحله، از روح انسانی بهرهمند شده و بنظر می رسد که از نظر علمی، علامت آن، آغاز ضربان قلب جنین باشد.
این دیدگاه، با فتاوی مراجع عظام تقلید نیز که مکتب فقهی تشیع را از قرآن و سنت صحیحه استخراج مينمایند، هماهنگی دارد زیرا آنان، اجماع دارند که در صورت وجود خطر جانی برای مادر، سقط جنین، قبل از ولوج روح در آن، جایز ميباشد. براساس مطالعات انجام شده، ولوج روح، با چهار ماهگی جنین انطباق دارد و همان گونه که گفتیم، پزشکی قانونی ما نیز بر اساس قوانین، از همین معیار تبعیت می کند.
البته علامه محمد تقی جعفری بر آن است که آغاز حیات انسان، هنگام قرار گرفتن نطفه، در مسیر بروز و ظهور حیات انسانی است و لذا حق حیات جنین نیز از همان زمان محترم ميباشد. استدلال ایشان این است که سهم الارث جنین در این مرحله، تعیین شده و از پدرش ارث می برد.(13)
3. قرآن کریم و مراحل رشد جنین و سقط آن:
از آنجا که معتقدیم که قرآن کریم، کتاب هدایت و راهنمایی انسانها به سوی بهترین شیوه زندگی است و به همه نیازهای معرفتی انسانها پاسخ مثبت دادهاست، بدون شک در مواجهه با مساله سقط جنین نیز باید فصل الخطاب تلقی شده و موضع آن در مبحث سقط جنین مورد توجه خاص قرار گیرد. با این فرضیه لازم به نظر ميرسد که مساله سقط جنین از دیدگاه قرآن، مورد مطالعه و نقد و بررسی قرارگیرد.
3-1. قرآن و جنینشناسی:
آیات قرآن کریم در این زمینه از نظر تعداد، زیاد و از نظر محتوا اعجاب انگیز است؛ به طوری که با پیشرفت دانش جنینشناسی در عصر حاضر و انطباق آن با آیات قرآن، جایگاه علمی آیات مربوطه آشکار می گردد. با توجه به اینکه نگارنده درصدد ذکر آیاتی به عنوان نمونه است، به بیان آیاتی از سوره مومنون، در بحث جنینشناسی اکتفا ميكنیم:
ثُمَّ جَعَلنَاهُ نُطفَهً فِی قَرارٍ مَّکِینٍ ثُمَّ خَلَقنَا النُّطفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقنَا العَلَقََهَ مُضغَهً فَخَلَقنَا المُضغَهَ عِظَامًا فَکَسَونَا العِظَامَ لَحمًا ثُمَّ أَنشَأنَاهُ خَلقًا ءَاَخَرَ فَتَبَارَکَ اللهُ اَحسَنُ الَخالِقِینَ.(14)
این آیات، مراحل پنجگانه ی رشد جنین را چنین مطرح نمودهاست:
«نطفه»، «علقه»، «مضغه»، «عظام»، «لحم» که به ترتیب: آب و مایع ، خون بسته شده، شبیه گوشت جویده شده وشکل گیری استخوانها و روئیدن گوشت بر استخوانهای جنین توصیف شده است.
گرچه این مراحل پنجگانه، هر یک حائز اهمیت و مملو از شگفتیها است اما مهمترین مرحله، مرحله ی ششم؛ یعنی «ایجاد آفرینش جدید» است که تحسین خداوند متعال را نسبت به این مرحله از آفرینش بدنبال دارد «ثُمَّ أَنشَأنَاهُ خَلقًا ءَاَخَرَ فَتَبَارَکَ اللهُ اَحسَنُ الَخالِقِینَ»
به نظر اکثر مفسران، این مرحله، همان مرحلهای است که جنین «حیات انسانی» مي یابد.(15)
3-2. قرآن و سقط جنین:
آیات متعددی از قرآن کریم را در بحث از حرمت سقط جنین مورد استناد قرار داده اند.
اینگونه آیات را ميتوان به سه دسته ی کلی تقسیم کرد:
3-2-1. آیاتی که به طور کلی حرمت قتل نفس را بیان ميدارد؛
نظیر آیه 32 سوره مائده « انه من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً...»، آیه 151 سوره انعام «و لا تقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق...»، آیه 29 سوره نساء «و لا تقتلوا انفسکم ...» و آیه 68 سوره فرقان «و لا یقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق و لا یزنون...».
برخی بر مبنای این آیات، سقط جنین را یکی از مصادیق «قتل نفس» دانسته اند.
3-2-2. آیاتی که کشتن اولاد را حرام اعلام ميكند؛ نظیر:
«قُل تَعَالَوا اَتلُ مَا حَرَّمَ رَبُّکُم عَلَیکُم أَلَّا تُشرِکُوا بِهِ شَیئًا و بِالوَالِدَینِ إِحسَانًا وَ لَا تَقتُلُوا اَولَادَکُم مِن إملاقٍ نَحنُ نَرزُقُکُم وَ إیَّاهُم وَ لَا تَقرَبُوا الفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنهَا وَ مَا بَطَنَ وَ لَا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتِی حَرَّمَ اللهُ إلَّا بِالحَقِّ ذلِکُم وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ»(16)
همچنین: «وَ لَا تَقتُلُوا اَولَادَکُم خَشیَـَه إملَاقٍ نَّحنُ نَرزُقُهُم وَ إِیَّاکُم إِنَّ قَتلَهُم کَانَ خِطاً کَبِیرًا»(17)
راغب اصفهانی در مفردات الفاظ قرآن، بر این باور است که در این آیات، از کشتن «اولاد» نهی شدهاست و اولاد، اعم از دختر و پسر است که گاهی قبل و گاهی بعد از ولادت، کشته ميشود.(18)
در مجله ی البحوث الاسلامیه نیز آمده است که « فرزندکشی مشرکان، گناهان متعددی را به دنبال داشت؛ یکی از این گناهان، قتل نفس و کشتن نفوس بیگناه بود. گناه دیگر، گناه سوءظن به خداوند، به گمان اینکه توان روزی دادن فرزندان آنها را ندارد. سوم به مصداق آیه کریمه «وَلَا تَقفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ»( سوره اسراء، آیه 36 )، دخالت بی مورد انسان در اموری بود که مربوط به شئون الهی بوده و انسانها حق دخالت در آن را ندارند؛ نظیر مسئله رزق و روزی خلایق که اختیار آن به دست خداوند است. بنابراین کسانی که به وسیله سقط جنین، در مقام محدود ساختن نسل برآمدهاند، مرتکب همه این گناهان شدهاند. حتی برخی برآنند که اگر کسی به وسیله پیشگیری از بارداری و بدون سقط جنین، بدین کار اقدام کند، گناه سوءظن به خداوند و دخالت در اموری را که مربوط به خداست، مرتکب شدهاست و اینها همه گمراهی و دشمنی آشکار با خداوند است.(19)
آیا این گونه آیات را می توان در بحث سقط جنین، مورد استناد قرار داد؟
3-2-3. آیات دیگری؛ نظیر «وَ إِذَا المَوءُدَهُ سُئِلَت بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت»(20) که برخی آن را نیز شامل موضوع حرمت سقط جنین ميدانند (21)، حال آن که شأن نزول آن هم همان است که برای دسته ی دوم آیات بیان نمودیم.
3-3. بحث در آیات قرآن:
3-3-1. مرحله ی انشاء خلق آخر:
سئوال کلیدی این است که قرآن کریم، در كدام يك از مراحل شش گانه ی مزبور، جنين را انسان و واجد نفس محرّمه به شمار مىآورد؟ آیا در مرحله ی سلالة من طين یا نطفه یا علقه یا مضغه یا عظام و یا مرحله ی انشاء خلق جدید؟
آنچه اجمالاً از آيات 14 ـ 12 سوره مؤمنون برمىآيد اين است كه جنين آن هنگام به انسان واجد نفس تبديل مىشود كه خداوند خلقتى ديگر را عارض او می كند؛ خلقتى كه او را به موجودى متمايز از ديگر حيوانات تبديل مىكند و او را مناسب نام و عنوان «انسان» مىسازد؛« ثم انشأناه خلقاً آخر».
3-3-2. ویژگی جنین در مرحله ی خلق آخر:
سئوال بعدی این است که جنین در مرحله ی انشاء خلق آخر، چه خصوصیتی می یابد که شایسته ی عنوان انسانی می شود؟
قرآن کریم، در جای دیگری پاسخ می دهد: «ذلك عالِمُ الغيب و الشهادة العزيزُ الرحيم، الذى احسن كلّ شيىء خلقه و بَدَأ خلقَ الانسانِ من طين، ثمّ جعل نسلَه من سلالة من ماءٍ مَهين، ثمّ سوّاه و نَفَخَ فيه مِن روحه و جَعَلَ لكم السَّمعَ و الابصارَ و الاَفئدة، قَليلاً ما تَشكرون»(22)
اين است داناى نهان و آشكار؛ آن عزيز مهربان. هم او كه آفرينش هر چيز را نكو كرد و آفرينش انسان را از گل آغازيد. پس نسلش را از چكهاى از آبى پست قرار داد. سپس او را آراست و از روح خويش در او دميد و براى شما گوش و چشم و دل قرار داد، و شما كم سپاس گزاريد.»
قرآن در داستان خلقت حضرت آدم نيز چنين مىفرماید:
«فَاذا سَوَّيته و نَفَختُ فيه من روحى فَقَعُوا له ساجدين»(23)
آن هنگام كه او را آراستم و از روح خويش در او دميدم، سجدهكنان در مقابلش افتيد.»
آيه اخير نشان مىدهد كه حضرت آدم، حتى پس از آنكه جسمش آراسته شد، هنوز شايستگى آن را نيافته بود كه ملائك بر او سجده كنند؛ اما پس از آنكه خداوند از روح خويش در او دميد، به خليفه و جانشين خداوند در ميان مخلوقات تبديل شد و مورد تكريم الهى قرار گرفت. بنابر این جنين نيز فقط بعد از دميده شدن روح است كه عنوان نفس محرمه مىگيرد.
3-3-3. روح چیست؟
سئوال کلیدی بعدی این است که روح چيست؟ آيا همان حياتى است كه ميان انسان و حيوان و گياه مشترك است، يا چيزى است كه فقط در انسان و حيوان وجود دارد و گياهان را شامل نمىشود و يا ويژه و مختص انسانهاست؟
با دقت و تأمل در آيات قرآن، معلوم مىشود كه روح امرى است ويژه انسان كه او را از حيوانات و نباتات متمايز مىكند و به او قدرت تسخير آسمان و زمين را مىدهد. قرآن كريم از اين منشأ ناشناخته، با عنوان «روح منه» ياد مىكند، گرچه چيزى بيش از آن نمىگويد. از پيامبر اعظم(ص) در باره روح پرسش شد و اين آيه نازل گرديد: «و يسئلونك عن الروح، قل الروح من امر ربى، و ما اوتيتم من العلم الا قليلاً»(24).
از تو در باره روح مىپرسند. بگو روح به امر پروردگار من است. و ما شما را جز اندكى از علم نداديم.»
بدیهی است كه عدم آگاهى از جوهر و ماهيت روح، با اعتراف به وجود آن منافاتى ندارد، زیرا روح از اين نظر؛ چون خالق خود است كه گرچه مىدانيم هست اما به ذات وى کمترین راهی نداريم: «قل الروح من اَمر ربّى».
اين مسأله كه خداوند، روح را به خود نسبت مىدهد، شاهد ديگرى بر اين مدعاست؛ چنان كه مىفرمايد: «و نَفَختُ فيه من روحى»(25)، «ثمّ سوّاه و نَفَخَ فيه من روحه»(26).
بنابراین جنين پس از آنكه روح در آن دميده شد، خلقتى ديگر مىيابد. اين امر پس از طى مرحله «سوّاه»؛ يا به تعبير ديگر، پس از آنكه خلقت جسم با تمامى جوانبش پايان يافت و کامل گردید، صورت مىگيرد.
3-3-4. آیات قرآن و موضوع سقط جنین:
بنظرما، نمی توان حرمت سقط جنین را در همه ی مراحل رشد و نمو آن، از آیاتی استفاده کرد که از قتل نفس منع می کند( دسته ی اول)، زیرا جنین، در پنج مرحله ی اولیه، فاقد روح یا نفس انسانی بوده و از مرحله ی ششم که انشاء خلق جدید است، واجد نفس انسانی می شود. بنابر این صرفاً سقط جنینی که ولوج روح در او صورت گرفته و موجودی زنده است، مشمول آیات مزبور بوده و در حکم قتل نفس خواهد بود.
و اما آیا می توان حکم حرمت سقط جنین را به دسته ی دوم و سوم آیات مستند کرد که در آن از « قتل اولاد » منع می کند:« ولا تقتلوا اولادکم ...» و یا آن را مستوجب بازخواست الهی معرفی می فرماید« و اذا الموؤده سئلت بأی ذنب قتلت»؟
یک نکته این است که « اولاد یا ولد »، به فرزند آدمی، پس از ولادت اطلاق می شود و ولد کسی است که متولد شده باشد. بعبارت دیگر واژه ی اولاد، ظهور در فرزندی دارد که به دنیا آمده و متولد شده است، نه جنینی که هنوز جامه ی ولادت نپوشیده است.
نکته ی دوم این که شأن نزول این گونه آیات نیز حاکی از آن است که اعراب جاهلی، پس از تولد فرزندشان، اگر دختر بود، او را زنده به گور می کردند و این دسته از آیات، در این باره نازل شده است.
طبرسى در مجمعالبيان، ضمن تفسير آيه «و اذا المؤودة سئلت، بأىّ ذنب قتلت» (تكوير، 9) می گويد که از ابنعباس نقل است كه [در جاهليت] چون وقت وضع حمل زن [فرا] مىرسيد، چالهاى حفر مىكردند و بر سرآن مىنشستند. اگر دخترمىزاييد، آن را همان جا به چاله مىانداختند و اگر پسر بود، او را نگه مىداشتند.
اما نکته ی سوم این است که در عرف عقلا، جنین نیز « ولد » محسوب می شود و پدر و مادر و همه ی عقلا، جنین را نیز فرزند و ولد تلقی می کنند. مضافاً شأن نزول، در مقام تفسیر است ولی نمی تواند آیات قرآن را به یک مورد خاص، محدود و منحصر کند. بر این اساس، چه بسا بتوان این گونه آیات را نیز در بحث حرمت سقط جنین، مورد استناد قرار داد.
بنظر ما در همین گونه جایگاه هاست که در می یابیم کتاب الله، بدون سنت معصومین(ع) ما را کافی نیست، زیرا فقط به کمک روایات می توانیم این ابهام مهم را رفع نماییم.
4. سقط جنین از منظر روایات و فقه امامیه:
4-1. نسبت میان سقط جنین و قتل نفس:
در كتاب وسائل، روايتى از محمد بنيعقوب، به اسنادش از امير مؤمنان على(ع) نقل شده است که آن حضرت فرمود: « منى مرد تا زمانى كه به جنين تبديل شود، پنج جزء است. تا وقتى كه جنين است و هنوز روح به او تعلق نيافته، دیه ی او صد دينار می باشد؛ زيرا خداوند متعال انسان را از سلاله خلق كرده كه همان نطفه است، سپس سلاله به علقه و علقه به مضغه تبديل مىشود، پس از آن استخوان در جنين پديد مىآيد و سپس گوشت بر استخوان مىرويد و خلق جنين كامل مىشود. براى اين پنج جزء، صد دينار دیه است؛ ديه نطفه؛ بيست دينار. ديه علقه؛ چهل دينار. ديه مضغه؛ شصت دينار. ديه استخوان؛ هشتاد دينار و ديه جنينى كه بر استخوانهايش گوشت روييده، صد دينار كامل است. پس وقتى «خلق آخر» پايان يافت، ديه نفس كامل را دارد؛ يعنى اگر پسر باشد هزار دينار و چنانچه دختر باشد، پانصد دينار».(27)
گروهى از فقها ؛ از جمله محقق حلى نیز مطابق مضمون همين روايت فتوا دادهاند. وی در شرايعالاسلام چنين مىگويد: «نظر چهارم در لواحق چهارگانه اين بحث است. اول، در جنين. ديه جنين مسلمان صد دينار است، در صورتى كه جنين كامل شده ولى هنوز روح به آن تعلق نگرفته باشد. اين حكم براى جنين پسر يا دختر يكسان است. چنانچه روح به جنين تعلق گرفته باشد، ديه كامل براى پسر و نصف آن براى دختر پرداخت مىگردد؛ وجوب اين حكم در صورتى است كه به زنده بودن جنين يقين حاصل شود و سكون پس از حركت، معتبر نيست زيرا ممكن است بر اثر باد باشد. كفاره در اينجا در صورت مباشر شدن در جنايت واجب مىشود [نه سبب شدن]. اگر خود زن حملش را بيندازد؛ چه به مباشرت و چه با سبب شدن، ديه آنچه را انداخته [از پسر يا دختر] بر اوست و در اين حال از ديه چيزى به او نمىرسد. اگر كسى زن حاملهاى را بترساند و زن از ترس، حملش را بيندازد، ديه بر ترساننده است. هر كس كه مال را به ارث ببرد، ديه جنين را نيز به ارث مىبرد (الاقرب فالاقرب). اگر كسى زن را بزند و او هم جنين را بيندازد و جنين بميرد، ضارب قاتل محسوب مىشود و در صورتى كه عمداً چنين نموده باشد به قتل مىرسد و اگر شبيه به عمد بوده، ديه را از مال خود ضامن است و اگر به خطا بوده، عاقله ضامن ديه است. همين طور است اگر جنین، ناخوش بماند و بميرد، يا سالم بيفتد ولى مثل كسانى باشد كه نمىتوانند به زندگى ادامه دهند. در هر يك از اين حالات كفاره نيز بر او لازم مىشود.»(28)
صاحب جواهر در شرح خود بر شرايع مىگويد: «به هر حال، از نظر ما لازم نيست جانى كفارهاى بپردازد و حتى هر دو نوع اجمال [مُحَصَّل و منقول] نيز در اين مورد وجود دارد. علت اين امر نيز اين است كه وقتى فرض بر اين باشد كه روح به جنين تعلق نگرفته، ديگر قتل معنا ندارد.»(29)
شهيد ثانى نيز در روضه می گويد: «در اين مورد كفارهاى واجب نيست، مگر در قتل جنين، آن هم در تمامى حالات؛ زيرا وجوب كفاره مشروط به زمانى است كه جنين مقتول، داراى حيات بوده باشد. اگر روح به جنين تعلق گرفته باشد، چنانچه جنين پسر باشد؛ ديه كامل و اگر دختر باشد؛ نصف آن پرداخت مىگردد.»(30)
از آنچه گفتيم روشن شد كه اسقاط جنين در صورتى قتل به شمار مىآيد كه پس از تعلق روح به آن باشد، اما قبل از تعلق روح، عنوان قتل بر آن؛ به معنای قتل نفس محرّمه يا نفس انسانى نيست.
ممكن است گفته شود كه اسقاط جنين در تمامى مراحل و حالات آن، قتل به شمار مىآيد؛ زيرا جنين از همان آغاز داراى حيات است.
می گوییم كه خود اين امر دلالت دارد بر اينكه منظور شرع از روحى كه در آخرين مرحله به جنين تعلق می گیرد، چيزى غير از حياتى است كه جنين و حتى نطفه، پيش از انتقال از مرد به رحم زن دارد. همان گونه که اگر مرد نطفه خود را در خارج از رحم ریخت، قتل محسوب نمی شود، اسقاط جنين، پيش از آنكه روح انسانى به او تعلق گيرد نیز، قتل انسان نيست، مگر این که چنین اقدامی، قتل حیوانی نامیده شود.
در وسائل الشيعه از محمد بنيعقوب، از على بنابراهيم، از پدرش، از ابنمحبوب، از عبداللّه بنغالب، از پدرش، از سعيد بنمسيّب روايت شده است: « از على ابن الحسين(ع) در باره ی مردى پرسيدم كه لگدى به زن حاملهاى زده است و زن هم حمل خود را مرده انداخته است. ايشان فرمود: اگر آنچه سقط شده، مضغه باشد، شصت دينار بر ضارب است. پرسيدم: مضغه چيست؟ فرمود: مضغه آن است كه وقتى در رحم جاى گيرد، صد و بيست روز از آن بگذرد. اما اگر جنين را در زمانى بيندازد كه زنده و داراى استخوان و گوشت باشد و هر يك از اندامها نیز شكل گرفته باشند و روح عقل نيز در آن دميده شده باشد، ديه كامل بر او واجب است.»(31)
بنظر ما، در اين روايت، كلمه روح از آن جهت به عقل اضافه شده است [روح العقل]، تا بر اين نكته تأكيد فرماید كه منظور از روح مضاف، روحى است كه ويژه انسان است و او را از ساير حيوانات متمايز مىسازد.
4-2. تعبیر قتل جنین در روایات:
درباره ی آنچه گفتیم، روایات ظاهراً معارضی وجود دارد که اسقاط علقه و مضغه را قتل ناميده است. در یکی از اين روايات كه از محمد بنيعقوب، از گروهى از ياران حضرت، از سهل بنزياد، از محمد بنيحيى، از احمد بنمحمد و همگى از ابنمحبوب، از على بنرئاب، از ابىعبيده است، چنين مىخوانيم: « از ابوجعفر در باره زن آبستنى پرسيدم كه بدون آگاهى همسرش دارويى نوشيده و بچهاش را انداخته است. امام فرمود: اگر داراى استخوان بوده و گوشت بر آنها روييده، پرداخت ديه بر زن واجب است و بايد آن را به شوهرش بپردازد و اگر به هنگامى كه بچه را انداخته، علقه يا مضغه بوده، بايد چهل دينار يا يك بنده، به پدر بچه تسلیم كند. پرسيدم: پس آيا زن در اين ديه، از فرزندش ارث نمىبرد؟ فرمود: نه، زيرا خودش بچه را كشته، پس ارث هم نمىبرد.» (32)
در روايت دیگری نیز از محمد بنحسن، به اسنادش از حسين بنسعيد، از ابنمحبوب، از على بنرئاب، از ابىعبيده، از ابىعبداللّه امام صادق(ع)، در مورد زنى باردار كه دارويى نوشيده و به این وسیله، جنینش را سقط می کند، آمده است: «اگر استخوان در اندام او روييده و گوشت بر استخوانها نشسته و چشم و گوش او ممتاز شده باشد، زن بايد ديه را به پدر بپردازد. پرسيدم: آيا زن از فرزند سقط شدهاش از اين ديه ارث نمىبرد؟ فرمود: نه، چون خودش او را كشته است.»(33)
این دو روایت و نظائر آن، نمی تواند معارض روایاتی تلقی شود که پیش از آن استناد کردیم، زیرا قتل نفس، به حسب عمومات كتاب و سنت ؛ اعم است از قتلى كه موجب قصاص شود، يا ديه كامل را واجب گرداند و اینکه دو امام (ع) فرمودند که " چون خودش او را کشته" ، این گونه قابل حمل است که مراد، حیّ بودن جنین، به حیات حیوانی است، نه انسانی و مراد امام، قتلی است که یکی از موانع ارث بردن قاتل از مقتول است و آن حضرت، در مقام بیان این مطلب است که چرا مادر، از چنین جنینی ارث نمی برد.
4-3. سقط جنین پس از ولوج روح: مسلم است که اسقاط جنين بعد از آنكه به تعبير قرآن خلقى ديگر يافت؛ «ثم أنشأناه خلقا آخر»؛ يا بعد از آنكه خداوند از روح خود در آن دمید و به انسان تبديل شد، قتل نفس به شمار مىآيد كه از سوى خداوند، جز در مواردى خاص، حرام شده و احكام و قوانينى كه شرع اسلام در مورد قتل انسان آورده است؛ از جمله قصاص، ديه و كفاره، آن را نیز شامل مىشود. اين مطلب قبلاً در ضمن سخنان محقق اول و ديگر فقها بيان شد.
در وسائل الشيعه از محمد بنيعقوب، از محمد بنيحيى، از محمد بنحسين، از محمد بناسماعيل، از صالح بنعقبه، از سليمان بنصالح، از ابىعبداللّه نقل شده است كه فرمود: «در نطفه؛ بيست دينار، در علقه؛ چهل دينار، در مضغه؛ شصت دينار، و در [جنين داراى] استخوان؛ هشتاد دينار [ديه] است و اگر گوشت بر استخوان روييد؛ صد دينار و تا وقتى كه به دنيا آيد، ديهاش همين صد دينار است، اما پس از به دنيا آمدن، ديهاش كامل است. معروف آن است كه نوزاد حداقل پس از گذشت شش ماه در رحم، به دنيا مىآيد.»(34)
در این روایت، جنین شش ماهه، در حکم فرزند متولد شده، تلقی شده است.
در روایت دیگری، از محمد بنيعقوب، از محمد بنيحيى، از محمد بنحسين، از محمد بناسماعيل، از صالح بنعقبه، از ابىشبل نقل شده است که گفت: «به نزد يونس رفتم در حالى كه حضرت ابوعبداللّه امام صادق(ع)، با وى در مورد مسأله ديات سخن مىگفت. گفتم: اگر به زن ضربهاى وارد شود، يا او را هل دهند و كودكى از او سقط شود و ندانيم آيا از پيش مرده بوده، يا بر اثر اين حادثه مرده است، چه حكمى دارد؟ امام(ع) فرمود: هيهات اى اباشبل، اگر پنج ماه بر جنين بگذرد، حيات در او پديد مىآيد و ديه ی كامل دارد.»
محقق اول در مورد همين مسأله مىگويد: «اگر روح به جنين تعلق گيرد، چنان كه پسر باشد، ديهاش كامل، و در صورت دختر بودن، ديهاش نصف آن است. ديه تنها در صورتى واجب است كه يقين حاصل شود پيش از سقط، زنده بوده است. اما اينكه جنين در رحم حركت كند و آرام گيرد، امر معتبرى در اين مسأله نيست.»(35)
4-4. رضایت پدر و مادر در سقط جنین:
تا اینجا دانستیم که سقط جنین، قبل از تعلق روح به آن؛ یا بعبارتی، قبل از مرحله ی انشاء خلق آخر، به اعتبار قتل نفس محرّمه، حرام نیست، اما اکنون این سئوال مطرح است که آیا به اعتبار دیگری حرام هست؟
آیا دین مبین اسلام، سقط جنین را قبل از تعلق روح به آن، مطلقاً جایز دانسته و یا اینکه به اعتبار امر دیگری ـ به جز قتل نفس محرّمه ـ آن را حرام شمرده است؟
اجمالاً می گوییم که سقط جنین، بدون اذن پدر و مادر؛ هردو و یا بدون اذن یکی از آنها، ستم و حرام تلقی شده و اسلام برای آن دیه مقرر داشته است، اما اگر پدر و مادر هر دو، به اين كار رضايت دهند، عنوان ستم و عدوان صادق نيست و به این اعتبار نیز حكم حرمت بر آن بار نمىشود (گرچه ممکن است به اعتبار دیگری، حرام باشد).
تنها دلیل معارضی که برای آنچه اخیراً گفتیم، استناد کرده اند، روایتی در وسائل است از محمد بنعلى بنحسين به اسنادش از حسين بنسعيد، از ابنابىعمير، از محمد بنابىحمزه و حسين رواسى، همگى از اسحاق بنعمار،که می گوید: «به ابىالحسن(ع) گفتم: زنى از باردارى مىترسد؛ دارويى مىنوشد و بچهاش را مىاندازد، [آيا اين عمل جايز است؟] امام فرمود: نه. گفتم: آنچه مىاندازد نطفه است. فرمود: اولين چيزى كه خلق مىشود، نطفه است.»(36)
سؤالكننده، اشاره ای به رضايت يا عدم رضايت پدر نکرده است. در این صورت آيا يك چنين اطلاقى در حكم، مىتواند نهى امام را شامل هر دو حالت كند، آن گونه که بگوییم امام معصوم(ع)، از سقط جنین در همه ی مراحل؛ خواه با رضایت پدر و مادر هر دو باشد یا نباشد، نهی فرموده است؟ علاوه بر آن؛ آيا اين نهى دلالت بر حرمت دارد يا كراهت؟
صاحب وسائل، قول به تحريم را اختيار كرده است؛ زيرا این گفتار را «باب حرمت نوشيدن دارو از سوى زن به منظور انداختن حمل، گرچه نطفه باشد.» نامیده است، گرچه در اين باب، بيش از يك حديث نقل نمىكند.
به نظر ما، اینکه سائل تصریح می کند به اینکه « زنی از بارداری می ترسد، داروئی می نوشد و بچه اش را می اندازد ...»، ظهور دارد در اینکه وی، بدون اطلاع و اذن شوهرش، به این کار مبادرت می ورزد؛ زیرا در این حدیث، صرفاً به ترس و فعل زن در این باره اشاره شده و نمی توان آن را به موردی که زن و مرد، هردو تصمیم به این کار می گیرند، تعمیم داد.
همچنین ظاهر آن است كه انگيزه ی اصحاب ائمه، از سؤال در مورد حكم اسقاط جنين، در تمامى حالتهاى آن، دانستن حكم اين مسأله با توجه به حق زوجين و ديهاى بوده است كه بر گردن اسقاطكننده است.
توجه به سایر روایات در این زمینه، ظهور مزبور را تأیید می کند؛ از جمله روايت منقول از ابىعبيده از ابىعبداللّه، در مورد زن حاملهاى كه دارويى مىنوشد و بچهاش را سقط مىكند. امام در آن روایت مىفرمايد: «اگر استخوان داشته باشد كه گوشت بر آن روييده و چشم و گوش او هويدا شده، بايد ديه كامل را به پدر بچه پرداخت كند.»(37)
امام در اين روايت، با وجودی که هیچ اشاره ای به عدم رضایت پدر نشده است، آن را در متن سئوال، مفروض و مقدر تلقی فرموده و در پاسخ خود، زن را به پرداخت دیه به پدر، مکلف می کند. لذا بنظر می رسد که ديه بر زن، فقط در زمانى واجب است كه مرد اجازه نوشيدن دارو را به او نداده باشد. اما اگر مرد به او اجازه نوشيدن دارو داده باشد، مستحق دريافت ديه نخواهد بود زیرا خود نیز در سقط جنین مباشرت داشته است.
خوشبختانه روایت دیگری موجود است که در آن، سائل؛ یعنی ابو عبیده، با صراحت بیشتری همين مطلب را از امام صادق(ع) سئوال می کند و مىگويد: «از امام صادق(ع) در باره ی زن آبستنى پرسيدم كه بىآنكه شوهرش بداند، دارويى مىنوشد و بچه را مىاندازد...»(38)
بنابراین روایت اسحاق بنعمار از ابىالحسن(ع) را بر اجازه نداشتن زن از شوهرش در سقط جنین و نهى امام را به اعتبار صدق عنوان ستم بر اين كار حمل می کنیم، نه این که صرف سقط، در مراحل قبل از ولوج روح، نهی شده باشد.
4-5. حکم حرمت سقط، به اعتبار وجوب تأخیر رجم زانیه ی باردار:
برخی بر این باورند که از روایاتی که بر وجوب تأخیر رجم زانیه ی باردار، تا وضع حمل دلالت می کند، اجمالاً استنباط می شود که حفظ جنین، امری لازم و واجب و سقط آن، حرام و نامشروع است؛ از جمله مرسله ی شیخ مفید از امام امیرالمومنین علیه السلام :
«انه قال لعمر و قد اتی بحامل قد زنت فأمر برجمها، فقال له علی(ع): هل لک سبیل علیها، ای سبیللک علی ما فی بطنها و اللّه یقول: و لاتزر وازره وزر اخری؟ فقال عمر: لاعشت لمعضله لایکون لها ابوالحسن، ثم قال: فما اصنع بها یا اباالحسن؟ قال: احتط علیها حتی تلد، فإذا ولدت و وجدت لولدها من یکفله فاقم الحد علیها:»(39)
زن باردار زناکاری را نزد عمر آوردند. وی حکم به رجم آن زن کرد. حضرت علی علیه السلام به عمر فرمود: اگر سلطه ای بر زن، به واسطه زناکار بودن او داری، چه اختیاری نسبت به فرزند داخل رحم او داری؟ خداوند می فرماید: هیچ کسی بار گناه دیگری را بردوش نمی کشد. عمر گفت: زنده نمی مانم در معضلی که پیش آید و ابوالحسن آنجا حاضر نباشد. سپس گفت: ای ابوالحسن! با او چه کنم؟ امام علیه السلام فرمود: او را نگهدار، تا زایمان نماید و زمانی که فرزند را به دنیا آورد و کسی برای سرپرستی طفل پیدا شد، حد را بر او جاری کن.
این در حالی است که از ائمه معصومین علیهم السلام، روایت شده: «لیس فی الحدود نظر ساعه» (40)
با این حال این روایات، بر تأخیر اجرای حد بر زانیه ی حامله، دلالت می کند و در آن، علت تأخیر اجرای حد، لزوم حفظ جنین بیان شده است.
البته به نظر می رسد که نتوان از روایات مزبور، حرمت سقط جنینی را که خلق جدید در او انشا نشده؛ و یا بعبارتی روح در او دمیده نشده، استنباط کرد؛ زیرا در این روایات، معلوم نیست که جنین زن زانیه ی باردار، در چه مرحله ای بوده است. چه بسا بر مولا امیرالمؤمنین(ع) محرز بوده که از حاملگی زن مزبور، بیش از چهارماه، گذشته و جنین، واجد روح می باشد. در این صورت این گونه روایات نیز ملحق به روایاتی خواهد بود که بر حرمت سقط جنین، بعد از ولوج روح دلالت دارند و قبلاً به برخی از آن روایات اشاره کردیم. اما محل بحث ما در سقط جنین، قبل از ولوج روح در او است. استناد آن حضرت به آیه ی کریمه ی « و لا تزر وازره وزر اخری »، این نظر را تقویت می کند که جنین آن زن، حیات داشته و انسان مستقل زنده بوده است، لذا حضرت، در واقع استدلال می فرمایند که بار گناه مادر را، طفل زنده ی او که حیات و شخصیت مستقل انسانی دارد، نباید تحمل کند.
4-6. حرمت سقط جنین به اعتبار وجوب پرداخت دیه:
دلیل دیگر؛ آن گونه که حضرت آیه الله العظمی مکارم شیرازی تبیین فرموده اند، روایات متواتر شیعی است که دلالت بر وجوب پرداخت دیه برای سقط جنین می کند. نتیجه ی این روایات، اجماع فقهای امامیه، به وجوب پرداخت دیه، برای جبران خسارت ناشی از جنایت بر جنین است. در این خصوص، شیخ طوسی چنین فرموده است:
« دیه ی جنین تام الخلقه که روح در او دمیده نشده باشد، یک صد دینار است....، دلیل ما، اجماع فقهای امامیه و اخبار و روایات است.»
وجه استدلال به این گونه روایات، این است که وجوب پرداخت دیه، به دلالت التزامی، بر حرمت سقط جنین دلالت می کند؛ زیرا دیه، جبران کننده ی خسارت حاصل از جنایت است و سقط عمدی، بدون اذن شارع، قطعا حرام است.(41)
به عبارت دیگر، با توجه به اینکه اصل در وجوب دیه، این است که به سبب جنایت باشد و جنایت عمدی نیز قطعاً حرام است، پس اسقاط عمدی جنین در هریک از مراحل رشد، حرام خواهد بود.(42)
به نظر ما این استدلال نیز قابل خدشه است؛ زیرا اولاً جنایت، اعم از عمدی ، سهوی و مجاز شرعی است و ثانیاً تلازمی بین لزوم پرداخت دیه و حرمت وجود ندارد. برای مثال، اگر شخصی در خواب، با غلطیدن روی کودک خود، موجب مرگ وی شود، با اینکه پرداخت دیه لازم است، ولی گناه کار نیست و مرتکب فعل حرام نشده است. پس صرف وجوب دیه، نمی تواند دلیل بر حرمت فعل باشد. همچنین اگر حاملگی، ناخواسته باشد و جنین در شرایط قبل از ولوج روح بسر ببرد و نگهداری و حفظ جنین، موجب عسر و حرج شدید مالی یا تربیتی و فرهنگی برای والدین او باشد، چگونه می توان در صورت سقط، لازمه ی وجوب دیه را حرمت سقط آن دانست؟ بعبارت دیگر، در اینجا محرز است که والدین باید دیه را بپردازند، اما سقط جنین، مستند به قاعده ی شرعی لا حرج بوده است، بنابراین بعید است که بتوان فعل سقط را صرفاً از آن جهت که مستلزم پرداخت دیه است، حرام و گناه دانست.
ممکن است پاسخ بدهند که مدعای ما در این بحث، اقدام عمدی، بدون اذن شارع ؛ یعنی سقط عمدی جنین، قبل از ولوج روح در او، بدون هیچگونه دلیل شرعی است.
پاسخ می دهیم که اولاً در این صورت، حرمت سقط، مستند به وجوب پرداخت دیه نخواهد بود، بلکه مستند است به فقدان دلیل شرعی برای سقط، ثانیاً در مباحث پیشین، اجمالاً ثابت شد که شارع مقدس، رضایت والدین را در سقط جنینی که روح در او دمیده نشده، شرعاً نافذ دانسته و به آن مشروعیت بخشیده است، ثالثاً ما نیز قائلیم که نباید رضایت و توافق والدین به سقط جنین، عبث و بی دلیل باشد؛ زیرا جنین قبل از ولوج روح، نه تنها شخصیت انسانی مستقل از مادر ندارد، بلکه بسان عضوی از اعضای مادر است. آیا اسقاط اعضای غیر حیاتی؛ نظیر دست و پا و چشم و ...که موجب مرگ انسان نمی شود، بدون هیچگونه دلیل عقلایی، شرعاً جایز است؟ مسلماً پاسخ این سئوال منفی است زیرا ما مالک اعضای خود نیستیم و این اعضاء، به امانت در اختیار ما قرار گرفته است، لذا مکلف به حفظ امانات هستیم، مگر در شرایطی که حفظ آن موجب عسر و حرج باشد.
البته در اینجا دایره ی عسر و حرج و مصادیق آن قابل بحث بوده و شایسته است که فقها و مجتهدین ما، شمول و مصادیق آن را معین فرمایند. اما سخن ما در این است که اگر رضایت والدین به اسقاط جنینی که روح در او دمیده نشده است، مستند به عسر و حرج شدید مالی، یا فرهنگی، یا آبرویی و غیره باشد، آیا باز هم سقط چنین جنینی، حرام و نامشروع خواهد بود؟
بنابراین ما نیز سقط بلادلیل جنین را از زمان استقرار نطفه در رحم مادر، حرام دانسته، لیکن در وجه حرمت آن، با دیگران بحث و گفتگو داریم.
4-7. اعتبار حرمت سقط جنین، از منظ
مطالب مشابه :
تصاویر باورنکردنی از ابتدای لقاح تا تولد نوزاد
تصاویر باورنکردنی از ابتدای لقاح تا تولد مستند های bbc از
تست هاي آزمايشگاهي دوران بارداري
قبل از لقاح یا اولین ویزیت مادر پیش از تولد نوزاد یا بین در صورت نیاز از هفته 18 تا
قتل عام جنین به سود چه کسی است ؟ ( 1 )
حیات او از زمان لقاح، شروع می سن حاملگی تا قبل از تولد مستند از کشورهای
مقاله بررسی موضوع سقط جنین از منظر اسلام، حقوق جزایی ایران و اخلاق کاربردی(1)
تا زمان تولد است. از این ی ناشی از عمل لقاح، هیچ قبل از ولوج روح در آن، مستند به
وفادار ترین جفت ها در قلمرو حیوانات
به انسان ها نیست، بلکه رفتارهایی مانند خیانت یا جداشدن جفت ها از یکدیگر در قلمرو حیوانات
فزند نامشروع وبدلی
شرايط لقاح را و تولّد فرزند بايد مستند به تا هنگام تولّد، كمتر از شش
برچسب :
مستند از لقاح تا تولد