سریال جهان اولی و سریال جهان سومی
روزهای یکشنبه، به گمانم، اگر اشتباه نکنم از شبکهی استانی [همزمان با شبکهی تهران] سریالی پخش میشود به اسم «لحظات دشوار». این سریال ِ عربی برداشتی آزاد از سریال پرستاران یا همان All Sants محصول کشور استرالیا است.
کسانی که سریال پرستاران را دنبال کردهاند و میکنند، با رویهی تهیهکنندهاش آشنا هستند (+). داستان در یک بیمارستان اتفاق میافتد. مدتی تمام اتفاقات مختص بود به بخشی موسوم به بخش 17 و مدتی است مختص شده است به بخش اورژانس. وقتی مینشینی به تماشا، مرتب در حال ِ آموختن هستی. از آموختن ِ تعریف بیماریها گرفته تا منشور حقوق بیمار و البته راه صحیح برخورد با همکار و زیر دست و بالادست. با قوانین صحیح رایج در یک محیط آموزشی ـ درمانی آشنا میشوی. حتی در کمال تعجب میتوانی در جمع مراجعین به این مرکز، با افرادی روبرو شوی که خیال میکنی مختص کشور ما هستند. میبینی که همان اتفاقاتی که در محیط آموزشی ـ درمانی ایرانی رخ میدهد، آنجا هم هست. برخوردها، توهینها، زرنگیها، زیر پا خالی کردنها، پشت سر هم صفحه گذاشتنها، کمکاریها و حتی احساس مسئولیت کردنها و از جانگذشتگیها. برخورد نامعقول و نادرست همراهان بیمار یا پزشکان با پرستاران. همه و همه، طبیعی و به شدت واقعی هستند. شاید برای شما پذیرش این موضوع سخت باشد، ولی برای منی که در کار درمانی بودم، مشاهدهی اتفاقاتی تا این حد آشنا، عجیب نیست، جز در این مورد که با تبلیغاتی که میشود، آدم خیال میکند آنرو آبیها عتیقه هستند و اینور آبیها بنجل![که البته بیعلت هم نیست.]
[یکی از تشابهات جالب، مربوط میشد به جریاناتی که در بخش 17 رخ میداد: پزشکی که تشخیص پرستاری را به نام خود ایراد کرد. و بحث گم شدن خودکارها و سختگیری درخصوص در اختیار گذاشتن خودکار بیشتر و کمبود دارو و امکانات و بودجه]
میخواهم بگویم، وقتی پای تماشای پرستاران مینشینم، با تمام اطلاعاتی که از نمایشی بودن بیشتر صحنههایش دارم، باز هم فریب واقعی بودن بازیها را میخورم.
این سریال، حتی رومنس هم دارد. یعنی آنقدر ماهرانه این رومنسها را وارد طرح کلیی داستان کردهاند که مو لای درزشان نمیرود و خیلی راحت با قضیه کنار میآیی که خوب! این بابا پرستاره عاشق فلان دکتره شده است و همین. علاقمندیها و جداشدنها و حسادتها و عزتنفسها به شدت با سلیقه کنار هم چیده شدهاند که حوصلهات سر نمیرود.
در سریال پرستاران، شما شاهد «نظم» هستید. یک «دیسیپلین» واقعی که در یک محیط آموزشی ـ درمانی «باید» باشد. یعنی دقیقاً همانی که در کتابهای درسی مرتب با آن برخورد میکردیم و میگفتیم: «چه شیک!» و بعد که میرفتیم کارآموزی و کارورزی میگفتیم: «زرشک!»
حتی در بحرانیترین مواقع، نظم نهادینه شدهای حاکم است. این نظم «فیلم» نیست. واقعی است. نظمی که از احضار آمبولانس تا انتقال بیمار به روی تخت اتاقک احیا به طرزی جدی و پیگیر رعایت میشود. یعنی بیاینکه مدام کسی گوشزد کند، از خدمه گرفته تا متخصص میداند در این لحظهی بحرانی چه باید کرد. دیگر لازم نیست دکتر فرانک فریاد بزند فلانی بدو برو خون بیاور یا برای بیمار رگ بگیر یا سرم وصل کن یا فشارش را بگیر و الی آخر. کسی در محیط اورژانس نمیدَوَد. تُند حرکت میکند ولی نمیدود. پرستارها، سریعتر و آلرتتر از پزشکان هستند. به خاطر ارتباط گفتاریی بیشتری که با بیمار دارند، اطلاعاتی را به پزشک منتقل میکنند که به تشخیص نهایی کمک میکند. پرستار کسی است که در تصمیمگیریی بیمار نقش فعالی دارد. پزشک کسی است که مدام در خط سیر آزمون و خطا، برای رسیدن به نتیجه شانه به شانهی پرستار مربوطه پیش میرود. و در تمام این مدت، بیمار وظیفه دارد به پزشکاش اعتماد کند و در این خط سیر صبور باشد و با او همکاری کند. برای جلب این اعتماد، پرستار است که نقش اساسی دارد. البته اگر بیماری از پزشک یا پرستاری خوشش نیامد، میتواند اعتراض کند ولی این همیشه به این معنا نیست که او حق مطلق دارد در انتخاب پزشک. بلکه خیلی زیرکانه، به بیننده القا و آموزش داده میشود که «این پزشک یا پرستار در نوع خود بهترین است و بهتر است با او همراهی کنی.»
در سریال پرستاران که در جوّی توسعهیافته اتفاق میافتد، هیچ کس حق فریاد زدن در محیط بیمارستان را ندارد. جز بیماری که درد دارد. یعنی هیچ پزشکی حق توهین، اهانت و تحقیر پرستار یا همکارش را ندارد. اگر مشکلی با هم دارند، میتوانند آنرا در اتاق رئیس بخش یا در بوفهی بیمارستان یا در حیاط بیمارستان با گفتگو حل کنند. این سریال به بینندههای جهان اولیاش یاد میدهد: گفتگو کنید!
در مقابل، سریال «لحظات دشوار» قرار دارد. سریال دقیقاً نمیدانم مال ِ کدام کشور عربی است، بیشتر به دو کشور لبنان یا سوریه میخورد تا جای دیگر. سریال بدی نیست. یعنی در واقع از این جهت که دل ِ این را داشتهاند که دست به چنین ریسکی بزنند خودش «ایول» دارد. ولی ...
در همین چند قسمتی که خیلی اتفاقی موفق به تماشای آن شدم، اولین مورد که توجه مرا جلب کرد: فریاد زدن بود. [دیگر در مورد اینها توضیح نمیدهم چون موجب طولانی شدن متن میشود] دومین مسئله: رومنس غالب است. همه فرت و فرت عاشق میشوند.دنبال زن میگردند. از منشی بخش گرفته تا جراح فلان! سومین مسئله: دیسیپلینی وجود ندارد؛ باید پزشک به پرستار بگوید چهکار کند، وگرنه بلد نیست. باید سر او داد بزند وگرنه کارش را انجام نمیدهد. پرستاران ِ سریال معجزهی قلبها، نقشی منفعل دارند و کلاً تصویری دارند که همهی ما از پرستاران داریم: موجودات تنبلی هستند که مدام غر میزنند و کار بلد نیستند. چهارمین مسئله: پزشکان فقط خودنمایی میکنند و ادعای معجزه دارند! برای اثبات این خصیصه هم، مثل تمام پزشکان جهان سومی فریاد میزنند!
من این سریال را دوست دارم چون: دارد حقیقت را میگوید. غلو نمیکند. وقتی بیماری روی برانکارد آمبولانس به بخش اورژانس منتقل میشود، گلوبند ندارد. هیچ مونیتوری به او وصل نیست. به او آموزش داده نشده است که تکان نخورد و ورجه وورجه نکند چون احتمال آسیب نخاعی دارد. برانکارد، حائل ندارد. یعنی در دو سوی برانکارد، حائلی برای جلوگیری از سقوط بیمار وجود ندارد. وقتی بیمار به اتاقک احیا منتقل میشود، پرستارها گیج هستند و منتظر «دستور». وقتی دستور همراه با «تهدید» داده میشود، پرستار باید از اتاقک احیا خارج شود! چون هیچ وسیلهای در اتاقک احیا و کلاً در بخش اورژانس سر جای خودش نیست. چون مدام پرستارها را در حال دویدن از این اتاق به آن اتاق میبینید. و ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* قصد اهانت به خوانندگان عزیزم را ندارم. ولی از بس شاهد سرقتهای ادبی شدهام، تریجح میدهم کل مطلب را نگذارم اینجا. قبل از اینکه به اسم دیگری جایی منتشر شود، خودم کلکاش را میکنم.
** از پاسخ دادن به هر نوع کامنت نامربوط به موضوع پست جداً معذورم!
مطالب مشابه :
دکتر محمد مهدی طرزی
دکتر محمد مهدی طرزی. جراح و متخصص گوش و حلق و بینی . خ شهید بهشتی ساختمان بزرگمهر تلفن
درمانهای خشکی دهان
به روز ترین وبلاگ در زمینه مطالب تخصصی و عمومی پزشکی و پیراپزشکی
سریال جهان اولی و سریال جهان سومی
میبینی که همان اتفاقاتی اتاقک احیا به طرزی جدی و دکتر فرانک فریاد بزند
برچسب :
دکتر طرزی جراح بینی