نظریه ای تفریباَ کمیاب در مورد علم عزاداری

علامت، نقاشي كربلا. نظريه‌اي تقريباً كمياب در مورد عَلَمِ عزاداريِ شيعيان<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

تقريباً هرآنچه در ظاهر و باطن كربلا رخ داده در اين علامتِ به دوشِ علم‌كشان به تصوير كشيده شده است.

اژدهـا: در اكثر ادبيات‌هاي دنيا اژدها نماد نفس سركش است. همان نفسي كه بشريت را به جايي رساند تا آن بلاهاي دلخراش تاريخي را با شخصيت عظيمي چون حسين‌بن‌علي عليه‌السلام انجام دهند.

نماد ديگري كه از اژدها ياد كرده‌اند آتش جهنم است. اين مجسمه‌ي نصب شده روي علمِ عزا، درواقع گوشزدي است براي مردم، از جهت اينكه مراقب نفس امّاره‌ي خود باشند كه نهايت فرمان‌برداري از نفس و كنترل نكردن آن، خاري و خفتِ در لشكر باطن بودن و همچنين آتش جهنم را با خود خواهد داشت.

ضمناً اژدها در بين لغات اسلامي جايگاه قرآني هم دارد. در داستان حضرت موسي عليه‌السلام عصاي او تبديل به مار عظيمي شد كه به گفته بعضي در فارسي از آن تعبير به اژدها مي‌شود. از طرفي در كتاب «القطره» از اميرالمؤمنين عليه‌السلام منقول است كه فرمودند: «من عصاي موسي عليه‌السلام هستم» در واقع جنبه‌ي نوري حضرت علي عليه‌السلام موسي عليه‌السلام را از آن گير و دارِ تقابل حق و باطل نجات داده.

اما نقطه معنايي مشتركِ آن با كربلا كه باعث شده بر علامت عزا نصب گردد اين است كه مردم بدانند، هر توطئه و فتنه‌اي كه مغاير با ولايت علوي باشد مطمئناً ره به جايي نخواهد برد و بلعيده خواهد گشت. چنانكه در كربلا اين اتفاق افتاد. برنامه‌ها چيده بودند كه حتي با سم اسبانشان چيزي از بدن حسين را هم باقي نگذارند چه برسد به نام و ياد و مكتبش... اما خون حسين و خطبه‌هاي اسراي حرم كار را به جايي رساند كه در روايت هست كه حتي شيطان هم در كربلا از رخ دادن اين واقعه پشيمان گشت و عاقبتِ آن را براي اهل باطل روشن نديد... آري اين ولايت علوي بود كه نقشه‌هايشان را نقش بر آب كرد كه امروز حسين عليه‌السلام به عنوان يك الگو در عالم مطرح مي‌شود.

حيوان بعدي شـيـر است كه در ادبيات‌هاي دنيا نماد قدرت و شجاعت مي‌باشد و در ادبيات شيعي مصداقي الهي نيز دارد و آن اسدالله‌الغالب، علي‌بن‌ابي‌طالب عليه‌السلام است، كه اگر دقت كرده باشيم گاهي در كنار شمايل ايشان يك شير نيز به تصوير كشيده شده است. آري شير نماد شخصيتي است كه حسين عليه‌السلام را به دليل تبليغ ولايت او كشتند. خودِ دشمن دليل مبارزه‌اش را «بغضاً لأبيك» خوانده است. مي‌خواستند ديگر نام و يادي از علي عليه‌السلام و ولايت و مكتبش نماند، ولي حسين عليه‌السلام مي‌خواست كه بماند لذا جنگيد. مجسمه‌ي شير در علامت عزداري تصوير هدف عاشورايي‌هاست.

همچنين اين مجسمه يادآور رام بودن حيوانات وحشي به خصوص شير درنده در مقابل اهل بيت عليهم‌السلام است كه به وفور در روايات شيعي نقل شده از جمله قولِ مردي از قبيله‌ي بني اسد كه گفته است: پس از آنکه حسین‌بن‌علی علیهما‌السلام شهید شد، هر شب شیری از سمت قبله می‌آمد و به قتلگاه کشتگان می‌رفت و بامدادان بر می‌گشت . یک شب ماندم تا ببینم قصه چیست. دید آن شیر، بر جسد امام حسین عليه‌السلام نزدیک می شد و حالت گریه و ناله داشت و چهره خود را بر آن جسد می‌مالید[1] . بر اساس همین نقل نیز، در مراسم شبیه خوانی و تعزیه کربلا، کسی در پوست شیر می رود و در میدان نبرد حاضر می شود و پس از آنکه سیدالشهداء کشته می‌شود خود را به بالین پیکر او می‌رساند و بر نعش امام حسین عليه‌السلام می‌گرید. شايد يكي از دلايل مجسمه‌ي شير در علامت غربت امام حسين عليه‌السلام در آن صحرا باشد كه حيوانات از انسان پيشي گرفتند.  و نيز گوشزدي باشد براي انسان كه در وصال به حق و حقيقت از حيوانات عقب نيفتد.

آري علم نقاشي كربلاست...

و اما طـاووس به عنوان يكي از نمادهاي زيبايي كه در فرهنگ شيعي مصداقي چون اباصالح‌المهدي عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف دارد. چراكه فرموده‌اند: «المهدى طاووس أهل الجنه[2]». اين نماد نصب شده روي علمِ عزداري گوياي فعاليت‌هاي حضرت مهدي عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف در عرصه‌ي عاشوراست. از «لأندبنك صباحاً و مساء» و بيان واقعيت‌هاي كربلا در «ناحيه مقدسه» گرفته تا انتقام اصلي از قتله‌ي كربلا و گزاردن دست بشريت به دست ناجي اصلي‌اش حسين‌بن‌علي عليه‌السلام. فعاليتهايي كه متوجه شيعيان نيز است و وظيفه‌ي زمينه‌سازي آن‌ها را دارند. سخني كه طاووس با نشستن خود روي علامت عزاي سيدالشهدا عليه‌السلام به ما مي‌زند، گوشزد به انجام همين فعاليت‌هاست.

آهـو: نتيجه‌ي سرچِ(جست‌و‌جو) كلمه‌ي آهو در معارف شيعي حداقل دو موضوع خواهد بود.

اول: يادآور ضمانت علي‌بن‌موسي عليه‌السلام از آن آهوي اسير شده در دست صياد است كه دليل نصبش در علم عزا و ارتباطش با عاشورا شايد قدرت ضمانت ائمه‌ عليهم‌السلام در درگاه الهي باشد. همان‌طور كه امام حسين عليه‌السلام به شمر به شرط توبه‌اش ضمانت شفاعت و بهشت را داد. ضمانتي كه متوجه همه‌ي سپاهيان دشمن بود و در صورت توبه مصداق آن قرار ميگرفتند چون حرّ عليه‌السلام... و همچنين ضمانتي است كه براي همه‌ي مردم عالم نيز مفيدِ فايده است كه اگر راه را يافته و ميدان كربلا را در عاشوراي امروزِ دنيا درك كنند و خود را در جبهه‌ي حق قرار دهند اين ضمانت متوجه آنها نيز خواهد شد.

آهو بدين معنا در علمِ عزا شايد بيان‌گر نقش خاصي از حضرت رضا عليه‌السلام هم در وادي كربلا باشد. همان طور كه در عرف شيعيان برات كربلا را وابسته به رضايت و امضاي ايشان مي‌دانند. چرا كه سفر به كربلا به عنوان وادي ديدار بنده و خدا (طبق حديثِ «من زار قبر أبي‌عبد‌الله بشط الفرات كان كمن زار الله فوق عرشه[3]») محتاج يك مُهر و رضايت‌نامه از طرف خداوند است و امام رضا عليه‌السلام مأمور تجلي اين صفت الهي است. پس هر كه را او رضايت و ضمانت دهد حتماً به ديدار در وادي كربلا نائل خواهد آمد.

و دوم: اين مجسمه‌ي آهو يادآور خاطره‌اي از كودكي امام حسين عليه‌السلام است و در بعضى از اخبار روايت شده كه اعرابى بحضور پيغمبر اعظم اسلام صلى اللَّه عليه و آله و سلم يك بچه آهو بعنوان هديه براى دو فرزند ايشان، حسنين عليهما‌السلام آورد. امام حسن كه در حضور رسول خدا بود خواهان آن بچه آهو شد و پيغمبر اكرم آن را به وى عطا كرد. ساعتى بيش نگذشته بود كه امام حسين هم آمد و ديد امام حسن با آن بچه آهو بازى ميكند. امام حسين به وى گفت: اين بچه آهو را از كجا آورده‏اى!؟ گفت: جدم بمن عطا كرده است. امام حسين بسرعت بحضور پيامبر اكرم مشرف شد و گفت: به برادرم بچه آهو عطا كردى كه مشغول بازى است، ولى بمن نظير آن عطا نميكنى!؟ اين سخن را همچنان تكرار ميكرد، رسول خدا ساكت بود، ولى در عين حال امام حسين را دلدارى ميداد و او را با سخن سرگرم مى‏نمود، تا كار بجائى رسيد كه نزديك شد امام حسين عليه السّلام گريان شود!! در همين حال بودند كه ناگاه درب مسجد سر و صدائى بلندشد! يك آهو با بچه خود و يك گرگ به دنبالشان آمده بودند. آن آهو با زبان فصيح گفت: يا رسول اللَّه! من دو بچه داشتم كه يكى از آنها را شكارچى شكار كرد و بحضور شما آورد. اين يكى از برايم باقى ماند و من به وى دل خوش كرده بودم در همين ساعت مشغول شير دادن وى بودم كه شنيدم گوينده‏اى ميگفت: اى آهو! بچه خود را بسرعت نزد حضرت محمّد برسان، زيرا حسين در حضور جدش ايستاده و نزديك است كه گريان شود و ملائكه عموماً سر از صومعه عبادت برداشته‏اند. اگر حسين گريان شود ملائكه مقرب خدا براى گريه او گريان خواهند شد. نيز شنيدم گوينده‏اى ميگفت: اى آهو! قبل از اينكه اشك حسين جارى شود خود را به وى برسان! و الا اين گرگ را بر تو مسلط ميكنم تا تو را با بچه‏ات بخورد. يا رسول اللَّه! من با اينكه زمين برايم در هم پيچيده شده مسافت دورى را طى كرده‏ام و با بچه‏ام بحضور تو مشرف شده‏ام. من پروردگار خود را ستايش ميكنم قبل از اينكه اشك حسين بصورتش بچكد خود را بشما رساندم...[4].

اين داستان در واقع اندكي از موقعيت حسين‌بن‌علي عليه‌السلام را در نظام خلقت و در نزد خداي تعالي «براي ما» توصيف مي‌كند تا بيشتر پيگيري كرده و وظيفه‌ي خود را در قبال همچنين شخصيتي بيابيم. (اين هم از آهو)

پرنده‌ي شانه‌به‌سر (هُـدهُـد): اين پرنده در معارف اسلامي تداعي‌كننده‌ي داستانش با سليمان است. اما در مورد اينكه ارتباطش با عاشورا چيست كه سازندگان علامت لازم دانسته‌اند آن را در نقاشي خود دخيل كنند، بايد اينگونه گفت: درسي كه هدهد به ما مي‌دهد، لزوم خدمت تمام مخلوقات در لشكر حق است. در هر جايگاهي كه باشند حتي حيوان و پرنده. چه برسد به انسان به عنوان اشرف مخلوقات...

مظهريت تام و تمام حق و باطل در واقعه‌ي كربلا رخ داد. واقعه‌اي كه محدود به زمان و مكان نيست و ادامه دارد و يارهايي هدهدمسلك مي‌طلب.

نكته‌ي ديگر كه نبايد راجع به اين پرنده از قلم بيفتد، بحث پيام‌رساني او براي سليمان نبي عليه‌السلام است، كه اين پيام‌رساني براي اين پرنده تبديل شده است به عنوان يك نماد. حافظ رحمة الله عليه مي‌گويد:

«مژده اي دل كه دگر باد صبا باز آمد / هدهد خوش‌خبر از طرف سبا باز آمد»

وقتي روي علامتِ مربوط به عاشورا پرنده‌ي هدهد نصب مي‌شود، در نوع خود يادآور نامه‌بران و سفيران حسيني همچون مسلم‌بن‌عقيل و قيس بن مسهر صيداوى‏ عليهما‌السلام و همچنين اسراي كربلا علي‌الخصوص حضرت زينب سلام‌الله‌عليها مي‌باشد.

يكي از اهداف نمايش اين پرنده در علم عزا ابلاغ وظيفه‌ي ما در تبليغ عاشورا و رساندن پيام امام حسين عليه‌السلام به عالم است.

همچنين با ديدن اين پرنده به روي عَلَم بايد يادمان بيفتد نامه‌براني هستند كه نامه‌ي اعمال ما را به دست ائمه‌ عليهم‌السلام مي‌رسانند. اميد كه قدرِ الطاف اماممان حسين عليه‌السلام را بدانيم و نامه‌اي خجالت‌بار به دستش نرسانيم...

شـتـر:  اين حيوان نيز در معارف اسلامي جايگاه خاصي دارد از آنجا كه خداوند در قرآن توصيه به نگاه كردن به او مي‌كند «أَفَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَت[5]‏». در جاي ديگرِ قرآن در ماجراي قوم ثمود و حضرت صالح از اين حيوان ياد شده است كه شايد ارتباط معنايي‌اش با عاشورا و علت نصب آن در علم مربوط به عشورا در همين‌جا نهفته باشد. چراكه قوم ثمود براي كشتن ناقه‌ي صالح به واسطه‌ي كينه‌ و بي‌ديني‌اشان همچون شتران ديگر او را نحر كردند و به بدترين شكل كشتند تا جايي كه طبق روايت امام صادقعليه‌السلام[6] كسي از صغير و كبيرشان نماند كه ضربه‌اي به اين شتر وارد ننمايد، همان اتفاقاتي كه براي أبي‌عبدالله عليه‌السلام در قتلگاه رخ داد...

ضمناً اين حيوان در دايره‌المعارف احاديث شيعي تداعي كننده‌ي حديث پيامبر صلي‌الله عليه‌و‌آله كه فرمود: در معراج كارواني از شترها را ديدم كه ابتدا و انتهاي آنها معلوم نبود و از اول خلقت در حركت بودندو و هنوز تمام نگشته‌اند. كارواني كه بار آنها فضايل علي‌بن‌ابي‌طالبعليه‌السلام است. لذاست كه خداوند در قرآن توصيه به نگاه كردن به شتر مي‌كند، درواقع هدفش سوق به سمت ولايت علوي به عنوان صراط مستقيم است. تجلي اين كاروان حامل ولايت علوي در زمين، همان كاروان حسيني از مدينه تا مدينه بود، كه سوار بر ناقه‌ي شترها هدفشان رساندن ولايت و فضايل علي عليه‌السلام بود. كارواني كه هنوز ادامه دارد و حامل آن فضائل سينه‌هاي محبين اهل‌بيت عليهم‌السلام است كه از ابتدا بوده‌اند و هنوز به نهايت نرسيده‌اند...

زنـگـولـه‌هاي نصب شده در علامت نيز انسان را ياد اين جمله از مقاتل مي‌اندازد كه وقتي خانم زينب‌كبري سلام‌الله‌عليها اراده‌ي خطبه كردند، با يك اشارت دست حتي صداي زنگوله‌هاي مراكب هم از كار انداختند (وَ قَدْ أَشَارَتْ إِلَى النَّاسِ بِأَنْ أَنْصِتُوا فَارْتَدَّتِ الْأَنْفَاسُ وَ سَكَنَتِ الْأَجْرَاس[7]) انسان با ديدن اين زنگوله‌هاي علامت نبايد فراموش كند كه اگر چيزي در خدمت تبليغ حسيني نباشد، تلاش بي‌خود نكند چراكه صدايش به جايي نخواهد رسيد و حسين عليه‌السلام پيروز هميشگي ميدان است.

آري هيچ كدام از اين نمادها بي‌دليل و بي‌معنا نيست...

و همين‌طور است مابقي نمادهاي نصب شده بر علمِ عزا كه ديگر در اين مختصر گنجايش پرداخت بيش از اين نيست و البته محتاج مطالعه‌ي بيشتر است. تنها توضيح كوتاهي در مورد تـيـغـه‌هاي عَلَم به عنوان اصلي‌ترين عنصر اين ابزار عزا دهيم:

تعداد فرد اين تيغه‌ها (نه زوج) كه از دو طرف ختم به يك تيغه‌ي واحد مي‌شوند درواقع همان بحث رسيدن از كثرت به وحدت را كه در علوم فلسفي و عرفاني مطرح مي‌شود را به تصوير كشيده است. كه اين وصال در كربلا براي ياران حضرت سيدالشهدا عليه‌السلام رخ داد. آن تيغه‌ي واحد و بلند نشان از مرتبه توحيد اين بزرگواران دارد.

متصديان اين علامتِ عزا در واقع به كساني كه آرزوي وصال به توحيد خداوند را دارند، با اين عَلمِ زيبا راه را به تصوير كشيده‌اند. راهي كه از وادي كربلا مي‌گذرد.

اصلِ علمي هم كه در كربلا به دست حضرت عباس عليه‌السلام به شكل يك ميله‌ي بلند بوده، همين معنا را مي‌رساند، چراكه تداعي كننده‌ي عدد يك و توحيد خداوند است.

آري نـامـش هم بي‌دليل نيست. عَلَم... علامت...يعني نشانه و تابلوي راه. با آنچه در بالا خوانديم ديديم كه به واقع اينگونه است.

و در نهايت به اينجا ختم كنيم كه: «وقتي علم مي‌بينم ياد عـلـمـدار مي‌كنم...» باطن فضيلت علم‌كشي درواقع زانو زدن و سَر فرود آوردن در مكتب علمدار كربلا حضرت عباس‌بن‌علي عليه‌السلام است. مكتبي كه انسان بايد در آن راه و رسم مبارزه در لشكر حق و بالا نگه‌داشتن پرچم آن را در همه‌ي اعصار بياموزد...

در پايان بايد اضافه كنم كه آنچه خوانديم حاصل كدهايي است كه اساتيد بزرگواري آنها را آموزش داده‌اند و ما در اين نوشته تنها به آنها بال و پر داديم وگرنه ما در جايگاه صدور نظريه نيستيم.

يا علي



[1]. ناسخ التواریخ ، ( جلد امام حسین ) ، ج 4 ، ص 23 .

[2]. فضائل الخمسة من الصحاح الستة    ج‏3    343    باب فيما جاء في المهدي عليه السلام بمضامين متفرقة .....  ص : 338

[3]. كامل الزيارات ص 483

[4]. زندگانى حضرت زهرا عليها السلام(نجفى)، ص: 348

[5]. غاشيه 17

[6]. در كافي با ذكر سند از ابي بصير (توصيه مي‌شود كه تمام روايت مطالعه شود)

[7]. الإحتجاج على أهل اللجاج    ج‏2    304    خطبة زينب بنت علي بن أبي طالب بحضرة أهل الكوفة في ذلك اليوم تقريعا لهم و تأنيبا .....  ص : 303


مطالب مشابه :


اشعاری در مورد علم و دانش

اشعاری در مورد علم و کآن رود در خانه اى از کوى




جملات و اشعار بزرگان در مورد دوست و دوستي به ترتيب حروف الفبا

جملات و اشعار بزرگان در مورد دوست و دوستي به ترتيب حروف حافظ «آنان که علم، محبت،




حافظ

کرد.شعر حافظ دارای تقریبا در مورد در میان قبور بزرگان علم ادب




نظریه ای تفریباَ کمیاب در مورد علم عزاداری

بی حجابی از جنس بی حجابی از جنس شعر حافظ: میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست, تو خود حجاب خودی




در مورد حافظ شیرازی

در مورد حافظ شیرازی - شعر بیننده ترین آرامگاه در میان قبور بزرگان علم ادب در جهان می




حافظ و روان‌پزشکی

در مورد شعر حافظ این در حالی که در علم ما می‌خواهیم بدانیم چه چیزی در شعر حافظ از




علم الهدی ( سید محمدحسین طباطبائی )

غزلیات حافظ - علم الهدی پرسيدند نظر شما در مورد فرهنگ غرب طي مکان ببين و زمان در سلوک شعر




شعر و شاعری

وآموزش علم و هنر است که در مورد هر یک و دیوان حافظ و شعر خودم را در مورد




برچسب :