سهراب ,شکار,طبیعت,شعر!
متنی را که در زير ميخوانيد قسمتی از خاطرات پريدخت سپهری است که در مورد زندگی سهراب سپهری نوشته است و بيشتر در مورد زندگی روزمره سهراب و خاندان سپهريست نه اثار ان بزرگوار که بنده قسمتی ازان را که در مورد شکار سهراب در دوران جوانی است را در زیر اورده ام :<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
عموها وسهراب روز پیش از شکار تفنگها را با دقت تمیز و اماده میکردند و فردای ان روز قبل از برامدن افتاب از در جنوبی باغ خارج میشدند. انها حوالی عصر برمیگشتند. ما بچه ها با چشمهایی کنجکاو کیفهای شکارشان را میپاییدیم که گاه پر از کبوتر و قمری بود.
فراموش نمیکنم عصر روزی را که سهراب تفنگش را برداشت و برای شکار رفت وپس از ساعتی بازگشت . او شانزده کبوتر و قمری همراه داشت و با اینکار بزرگترهارا به تعجب وتحسین وا داشت!!!
سهراب با اقایی به نام ماجدی دوست بود که اغلب به شکار بز کوهی میرفت . وی یک بار از سهراب خواست تا در شبی مهتابی با او همراه شود و در کومه بنشيند. قبلا ابشخور حيوان از روی رد پای او شناسايی وجريان هوا نيز به دليل حس شامه قوی شکار سنجيده شده بود. قاسم برادر دوستش که دونده ورزيده ای نيز به شمار ميرفت به انها پيوست. وجود دونده در چنين شکاری ضروری است
زيرا حيوان پس از اصابت تير به سرعت ميدود ودور ميشود وسر انجام هنگامی که توانش را از دست ميدهد ميافتد و دونده بايد بتواند تعقيبش کند و به او برسد .((نگارنده: میشه گفت که دیگه همچین شکاری با اعمال شاقه اتفاق نیمی افته!))
در شب مورد بحث که سهراب هم با انها بود موفق به صيد نشدند. اما اقای ماجدی هرگاه شکاری ميکرد سهمی نيز برای سهراب مي فرستاد ..
همچنين در مورد شکار هوبره که پرنده ای زيبا و خوش گوشت است.((نگارنده :متاسفانه در پيش عوام وبعضی از شکارچی ها ارزش شکار را باکيفييت گوشت ان ميسنجند!!!)) و هيکلی به اندازه بوقلمون دارد سهراب ميگفت : ((برای شکار هوبره بايد بدون توقف و دايره وار اهسته گرد محلی که نشسته است گام برداشت و به تدريج دايره را تنگ تر کرد. ايستادن باعث ترس ودر نهايت پرواز پرنده ميشود. راه رفتن دايره وار را انقدر بايد ادامه داد تا شکار در تير رس قرار گيرد وبتوان اورا با تير زد)).
اين متن که نوشته پريدخت سپهری است نشان دهنده اين است که سهراب در خانه ومحيطی بزرگ شده است که بی شک شعرهايش از طبيعت مردی ارثی در خاندان او سر چشمه ميگيرد . ((من صدای پر بلدرچين را مي شناسم
رنگهای شکم هوبره را اثر پای بز کوهی را خوب ميدانم ريواس کجا ميرويد....))
خود سهراب سپهری در جایی از خاطرات خود میگوید: خانه ما همسايه صحرا بود. تمام روياهايم به بيابان راه داشت. پدر و عموهايم شكارچي بودند. همراه آنها به شكار مي رفتم.
بزرگتر كه شدم، عموي كوچك تيراندازي را به من ياد داد. اولين پرنده اي كه زدم يك سبز قبا بود. هرگز شكار خشنودم نكرد. اما شكار بود كه مرا پيش از سپيده دم به صحرا مي كشيد. و هواي صبح را ميان فكرهايم مي نشاند. در شكار بود كه ارگانيسم طبيعت را بي پرده ديدم. به پوست درخت دست كشيدم. در آب روان دست و رو شستم. در باد روان شدم. چه شوري براي تماشا داشتم.
روحش شاد .............
مطالب مشابه :
تحقیق درباره بهار و طبیعت تحقیق اینترنتی آماده پرینت (یاهو)
متن و ترجمه قرآن بهار جشن طبیعت است، و طبیعت در جشن بهاری خویش آنقدر ببخشد وبطور شایسته
آیه ای در مورد کوه
(سفر مجازی به طبیعت همدان) آیه ای در مورد منبع متن و ترجمه
جملات زیبا در مورد کتاب بزرگ طبیعت
جملات زیبا در مورد کتاب بزرگ طبیعت ناب، جملات زیبا و ناب، متن زیبا و ناب، نوشته های
سهراب ,شکار,طبیعت,شعر!
پایداری طبیعت و تنوع است که در مورد زندگی سهراب متن که نوشته
متن زيبا در باره تبريك عيد نوروز
متن زيبا در امانت سرسبز را به رسم آغاز به خالق سپارد.حلول سال نو و تولد دوباره طبیعت
مطلبی درمورد سیزده بدر(روز طبیعت)
این روز ، مبارک یا شوم، در خارج از خانه و در دامن طبیعت سپری میشد و مطالبی در مورد متن
برچسب :
متن در مورد طبیعت