متون فقه
بسمه تعالی
متون فقه
اصول دین (اصول عقاید)= بیان کننده مباحثی که به اندیشه انسان مربوط میشود. در علم کلام میتوان مشاهده کرد.
اخلاقیات = بیان کننده مباحثی که به تهذیب نفس مربوط میشود. درعلم اخلاق می توان مشاهده کرد.
احکام وتکالیف شرعی(عملی) یعنی فروع دین= یعنی بیان کننده مباحثی که مربوطبه اعمال ورفتار مکلفین می شود.(کسانی که به سن تکلیف رسیده باشند.)
اصول فقه یکی از مقدمات ضروری علم فقه به شمار می رود.
تعریف اصول فقه = اصول+فقه تشکیل شده است.
تعریف اصول : جمع اصول : درلغت به معنای پایه واساس ، بخشی از یک چیز که سایر بخشها بر آن استوار باشد. قال رسول الله: (بنی الاسلام علی خمسه اصول) دراینجابه معنای لغوی به کاررفته شده است.
در اصطلاح اصول چند معنا دارد.
اصل دربرابر فرع مانندخمر (اصل) نبیذ(فرع)" حکم (خمر)اصل است برای حکم نبیذ، حکم خمردرشریعت ثابت شده است.وحکم نبیذ ثابت نشده است. نکته:حکم ثابت درشرع یا در کتاب= اصل" حکم غیرثابت میشود: فرع
اصل به معنای راجح وظاهر است. مثال :اصل حقیقت است.
اصل به معنای دلیل (راهنما به چیزی) اصل در وجوب نماز کتاب است. (همان کتاب قرآن) است. الفاظ گاهی اوقات دومعنا دارند:معنای حقیقی مانند اسد(حقیقی حیوان درنده)و(مجازی انسان شجاع)
اصل به معنای قاعده است. اصل در هر چیز طهارت است. اصل درهر چیز حلّیت است.(قاعده طهارت از:کل شیء طاهر حتی تعلم انه قدر)(قاعده حلّیت از: کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه )(قاعده لاضرراز:لاضررولاضررفی الاسلام)(قاعده ضمان ید از:علی الید مااخذت حتی تودی)=(بردست است آنچه گرفته است تازمانیکه برگرداند.)
اصل به معنای آنچه که بیان گر پاره ای از احکام ظاهری است یا وظیفه مکلف را در زمانیکه به حکم واقعی دسترسی ندارد بیان می کند. که اینها 4اصل اند: 1- اصل برائت :اصل برنبودن تکلیف است مگراینکه تکلیف ثابت شده باشد.
2- اصل احتیاط: درصورتیکه دروجوب یا حرّمت دو با چند چیز تردید داریم. به گونه ای رفتار کنیم که مرتکب ترک واجب یاانجام حرام نشویم.
3 - اصل تخییر: در صورتیکه در وجوب یا حرّمت دو یاچندچیز تردید داریم وامکان انجام هردو یا ترک هردو وجود ندارد.در اینجا مخیّریم: مانند نمازجمعه ....یانمازظهر به قصد وجوب بخواند می شود بدئت مخییر است یکی راانتخاب کند.
4- اصل استصحاب: بنارابرتعیین سابق گذاشتن مادامی که در حال شک وتردید هستیم. استصحاب می گویند. بنا را بریقین گذاشتن.
فقه درلغت:به معنای فهم، فهم دقیق یا نافذ یاعمیق راگویند.در قرآن این معنا هم آمده آیه شریفه ((ما لهولاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا)) به مرور زمان معنای فقه محدودتر شد وشامل کل علوم دینی شد. در قرآن این معنای دوم هم آمده :آیه شریفه ((فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه ولیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون))
سئوال : فقه در ایه اول به چه معناست : به معنای فهم دقیق و نافذ.
سئوال : فقه در آیه دوم شامل چه علومی میشود: شامل کل علوم دینی می شود. وامروزه از این هم محدودتر شده است. واصطلاحا فقه عبارتست از علم به احکام شرعی فرعی از روی ادله تفصیلی وشامل، کتاب، سنت، اجماع، عقل، و(اجماع اتفاق نظرفقها) را گویند.
اصول فقه : (تعریف معروف اصولیین شیعه ) ((العلم بالقواعد الممهده لاستنباط الاحکام الشرعیه الفرعیه عن ادلتها التفصیلیه)) علم به قواعدی که مهیا شده اند، آماده شده اند برای استنباط احکام شرعی وفرعی از روی ادله تفصیلی. اما یکی از اصولیین شیعه که دیدگاه ایشان برجسته است. صاحب کفایه الاصول: مرحوم آخوند خراسانی می باشند.((انه صناعه یعرف بها القواعد التی یمکن ان تقع فی طریق استنباط الاحکام الشرعیه او التی ینتهی الیها فی مقام العمل))
اصول فقه عبارتست : فن یایک نوع مهارتی است که شناخته می شود بوسیله آن قواعدی که (فرمولهایی که )ممکن است در طریق یا مسیر استنباط احکام شرعی قرار بگیرد یادر مقام عمل به آنها دست زده شود از آنها استفاده شود.
تعریف معروف اصولیین اهل سنت : ((انه ادراک القواعد التی یتوصل بها الی استنباط الفقه )) اصول فقه درک کردن قواعدی است که برای استنباط فقه به آنها تمسک جسته می شود مورد استفاده قرار می گیرد.
برای استنباط وجوب نماز از قرآن دو قاعده لازم است:1- صیغه امر مقتضی وجوب باشد 2- ظاهر آیات قرآن حجت باشد. این دو قاعده از مسائل اصول فقه محسوب می شوند.
شکل منطقی:آیه شریفه اقیموا الصلاه. به صیغه امر بیان شده است این مقدمه را به آن گویند (صغری) شکل کلی آن: صیغه امر مقتضی وجوب است. این مقدمه رابه آن گویند (کبری) نتیجه ای که بدست می آوریم آیه شریفه اقیموا الصلاه دلالت بر وجوب نماز دارد. (حکم شرعی فرعی) لذا گفته اند مسائل اصول فقه کبراهایی هستند که درطریق استنباط احکام شرعی واقع می شوند.
موضوع علم :چیزی که مسائل علم درباره آن بحث می کنند. موضوع علم گویند.
علم درباره مسائل اخلاق :که درباره تهذیب نفس خلق وخو وخصلت های خوب یا بد انسان بحث می کند. پس نفس موضوع علم اخلاق که درباره نفس بحث می کند. موضوع علم طب:درباره جسم انسان بحث می کند.
موضوع اصول فقه:
بعضی معتقدند که موضوع اصول فقه عبارتند از:ادله اربعه (کتاب- سنت- اجماع- عقل)ذاتا خود سنت وخودکتاب قرآن موضوع اصول فقه است.
ادله اربعه باوصف دلیلیّت ( ازآن جهت که دلیل اند) آن بخش از احادیث که احکام شرعی فرعی رابیان می کند. موضوع اصول فقه است.
امری کلی است. منطبق بر ادله اربعه (صاحب کفایه الاصول)4
هرچیزی است که شایستگی داشته باشد تا دلیلیّت وحجیّت آن مورد ادّعا قراربگیرد(مظفر).
همه دلیل هایی که درطریق استنباط احکام شرعی قرارمی گیرندومسائل اصول فقه پیرامون دلیلیّت آنها بحث می کند(نظرشهید صدر).
فایده : چیزی که قبل ازبه وجودآمدن آن علم درذهن صاحب نظر آن به وجودامده است.(فایده اصول فقه):استنباط صحیح احکام شرعی فرعی.
منفعت اصول فقه: تقویت ذهن ، تفسیرقوانین موضوعه واستنباط مقاصد قانون گذار.
کتاب : (قران) دارای احکام خاصی است که این احکام شامل ترجمه یا احادیثی که در ذیل یک ایه امده نمی شود .
عقیده عموم مسلما نان : قران کلام خداست (هم معانی و هم الفاظ)
6342 ایه که از این تعداد ایه 500 ایه بیان کننده احکا م شرعی ایات الاحکام قران موضوع اصول فقه نیست . همین 500 ایه موضوع اصول فقه است .
114 سوره دارد اولین ایه نازل شده اقرا باسم ربک الذی خلق است .
اخرین ایه نازل شده الیوم اکملت لکم دینکم است
اخرین سوره نازل شده سوره نصر است . و در ترتیب صور قرانی اولین سوره , سوره حمد است . و اخرین سوره , سوره الناس است.
ترتیب این سوره های قرانی به نظر شما توسط پیامبر (ص) یا توسط صحابه پیامبر :
الف : نظر اجتها دی با رای و نظر صحابه انجام گرفته است .
ب : توفیقی است , یعنی اینکه با رای و نظر پیا مبر اکرم (ص) .
ج : جمع میان اجتها دی و توفیقی : ترتیب برخی سوره ها با نظر صحابه و برخی دیگر با نظر پیا مبر ا کرم (صلی الله علیه و اله) بوده است .
فعلا در حال حاضر 7 قرائت معتبر از قران و جود د ارد که این 7 قرائت عبارتند از :
1 : فانع قاری مدینه بوده 2 : ابن کثیر قاری مکه بوده 3 : ابن عامر قاری شام بوده
4 : ابو عمرو قاری بصره بوده 5: حمزه , کسائی , عاصم قاری کوفه بوده اند
هر کدام از انها دو راوی داشتند . پس می شود 14 روایت
قرائت و روایت معتبر از نظر فقهای شیعه : قرائت عاصم است به روایت حفص بن سلیمان عاصم تعداد سوره های قران را 113 سوره می داند . یعنی سوره فیل و قریش را با هم یک سوره از قران می داند .
علاوه بر این فقهای شیعه سوره ضحی و انشراح را نیز یک سوره می دانند .
اما حجیت قران متوقف بر ثبوت دو مقدمه است .
صدور قطعی قران از پیامبر اکرم (ص) دلیل ان تواتر ( همه مسلمین و مذاهب اسلامی به تواتر این را نقل کرده اند . تواتر = علم ایجاد می کند
از جانب خدا بودن قران یعنی این هم باید ثابت شود . دلیل این مقدمه هم اعجاز قران است .
خود قران ایات را تقسیم کرده در ( سوره ال عمران ایه 7 ) به محکم و متشابه
1: محکم تقسیم می شود به نص و ظاهر 2 : متشابه : تقسیم می شود به مجمل و مؤوَّل
نص : ایه ای را گویند که فقط دارای یک معنی و مفهوم باشد .
ظاهر : ایه را گویند که بیش از یک معنا داشته باشد . اما یک معنا از بقیه معانی قوی تر است .
مجمل : ایه ای را گویند که بیش از یک معنا داشته باشد و هیچیک از ان معانی از بقیه قوی تر نیستند ( همه معانی مساوی اند ) .
موول : ایه ای را گویند که بنا به دلیل معتبر معنی باطنی ان مورد نظر است .
نحوه بیان احکام توسط قران : للذِّکرَ مِثلُ حُظِّ الأُنثَیَین (نص) حجیت قطعی - که مربوط می شود به باب ارث
آیات ظاهر مثل : وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقةُ فَأقطَعوا أَیدیَهُم (مجمل ) مراداز أَیدیَهُم چهارانگشت است
آیات ظاهر: حجیت قابل اثبات است دلیل آن سیرۀ عقلااست
بیان احکام توسط قران :
بااستفاده ازماده امر (فعلی که ازریشه اَمَرَباشد) (إنَّ اللّهَ یَامُرُکُم أَن تُؤَدّوالأَماناتِ إلی أَلِها) فعل مضارع ازریشه اَمَرَ
هماناخداوندبه شمافرمان می دهدکه امانتهارابه صاحبانشان برگردانید
بااستفاده ازصیغۀ امر إِجتَنِبوا کَثیراً مِن الظَّنِّ إِجتَنِبوا فعل امر
بااستفاده ازفعل (صیغۀ) نهی لاتقتلوا النَّفسَ الَّتی حَرَّمَ الله علیکم إِلّابِالحَق لاتقتلوا فعل نهی
جمله خبری درمعنی انشائی جمله به دودسته (خبری وانشائی)
یاایهاالذین آمنوا کتب علیکم القصاص(وجوب قصاص) – الصلاة (وجوب نماز)– الصیام (وجوب روزه) –
قُرّاء سبعه : درقرن چهارم هجری ابوبکربن مجاهد شیخ القرا دادالخلافه (بغداد ) قرائت های قرآن رادرهفت قرائت زیرمنحصرکرده وبعدازآن این هفت قرائت معتبردانسته شد . این قرائتها عبارتنداز :
نافع قاری مدینه 2- ابن کثیر قاری مکه 3- ابن عامر قاری شام 4- ابوعمرو قاری بصره 5- عاصم قاری کوفه 6- حمزه قاری کوفه 7- کسائی قاری کوفه
خالص ترین این قرائتهای شیعه قرائت عاصم به روایت حفص بن سلیمان بود
شرایط معتبربودن قرائت : 1- صحت سند 2- مطابقت بارسم الخط مصحف قرآن 3- موافق بودن یاموافقت باقواعدادبی عربی 4- عدم مغایرت بااصول احکام شریعت واحکام قطعی عقلی
سنت : 1- درلغت به معنای روش وطریقه یاروش پسندیدن درحالت اضافه به لفظ جلاله الله می شود "سُنَّتَ اللّه " درقانون الهی
دراصطلاح فقه به معنای استحباب آید
دراصطلاح کلام به معنای آنچه مقابل بدعت است - مثال (البدعة هی ادخال مالیس من الذین فی الدین) آنچه که جزء دین نیست دردین واردکردن
دراصطلاح اصولین شیعه 1- قول 2- فعل وتقدیرمعصومین(ع) - تقدیربه معنی تأیید کردن
دراصطلاح اصولین سنی قول وتقدیروفعل پیامبروبرخی ازصحابه می شودسنت ، آنچه که ازطریق آن سنت به نسلهای بعدی رسیده 1- خبر 2- حدیث 3- روایت اثربه آن می گویند .
خبر، حدیث : دریک تقسیم بندی می شود : 1- متواتر= به خبری می گویند به خودی خودمفیدعلم باشدیاعلم آورباشد 2- خبر : خبری که به خودی خودمفیدعلم نباشدیاعلم آورنباشد
خبرمتواترتقسیم می شود به : 1- متواترلفظی 2- معنوی 3- اجمالی
خبرواحد تقسیم می شود به : 1- صحیح 2- حسن 3- موثق 4- ضعیف
مهم ) متواترلفظی : خبری متواتری راگویند که همه راویان آنرابایک عبارت نقل کرده باشند مثل حدیث غدیر (من کنت مولی فهذاعلی مولاه)
متواترمعنوی : خبری متواتری راگویند که راویان باعبارتهای مختلف نقل کرده باشند (البته همه آنهادارای یک مضمون ومعناهستندمانندحدیث لاضررولاضرارفی الاسلام) بعضی نقل کرده اند لاضررولاضرارعلی المومن
متواتراجمالی : اخباری راگویند که دریک موضوع واردشده اماهیچ کدام به حدتواترنرسیده ولی صادرشدن برخی ازآنها ازمعصومین (ع) قطعی است ماننداخباری که درموردقبول خبرواحدعادل نقل شده یاروایت شده است
خبرصحیح :خبرواحدی راگویند که همه راویان آن عادل باشند بعبارت دیگرخبری که با (سلسله سندی) که همه راویان آن شیعه امامیه وعادل اند به معصوم (ع) متصل شده باشد.
خبرحسن : خبرواحدی راگویند که همه راویان آن شیعۀ امامیه ممدوح باشندامابه عدالت همه یابرخی تصریح نشده باشد
خبرموثق : خبرواحدی راگویند که درمیان راویان آن (سلسله سند) راوی غیرشیعه امامیه باشدکه مورداعتمادشیعه امامیه است .
خبرضعیف : خبرواحدی که هیچ یک ازشرایط فوق رانداشته باشد .
شرایط مفیدعلم بودن خبرمتواتر :
الف ) شرایط راویان : 1- خبرراویان مستندبه حس باشد یعنی آنکه خودش ازاززبان امام معصوم شنیده باشد نه آنکه بااستدلال وتفسیربه آن رسیده باشد 2- تعدادراویان به حدی برسدکه عادتاً توان آنهابرکذب محال باشد 3- تعدادموردنظردرهمۀ طبقات وجودداشته باشدیارعایت شده باشد
ب ) شرایط شنودگان : 1- شنوندگان ازمضمون چندمطلع نباشند 2- ذهن شنوندگان به خاطر تعصب یاپیروی ازبزرگان خودیاپیشوایان (مسبوق به شبهه) نباشد
اجماع : درلغت به دومعنای 1) عزم متون فقه مقصد 2) اتفاق (هم نظر)
دراصطلاح اصولیین اهل سنت : 1) اتفاق نظراهل حلّ وعقد(تعریف مشهور) 2) اتفاق نظرامت پیامبراکرم (ص) 3) اتفاق نظر مردم مدینه
4) اتفاق نظر اهل حرمین (مکه ومدینه) 5) اتفاق نظراهل مصرین (کوفه وبصره)
دراصطلاح اصولیین شیعه : اتفاق نظرفقهای یک عصربطوریکه کاشف ازقول معصوم (ع) باشد : 1) اجماع دخولی 2) اجماع لطفی 3) اجماع تقریری
4) اجماع حدسی 5) اجماع کشفی
اجماع دخولی : هرگاه فقهای یک عصردریک مسئله شرعی اتفاق نظرپیداکنندوحداقل یک نفرناشناس میان آنهاباشدمی توان حدس زدکه خودآن شخص ناشناس خودامام معصوم است .
اجماع لطفی : هرگاه فقهای یک عصردریک حکم شرعی اتفاق نظرپیداکنندازباب قاعده لطف نظرایشان موردتأییدامام است – توضیح اینکه براساس قاعدۀ لطف برامام معصوم (ع) واجب است اشتباهات پیروان خودرااصلاح نمایداگرمخالفتی ازطرف امام مشاهده نشوداین اتفاق نظرحاکی ازموافقت امام است
اجماع تقریری : هرگاه فقهای یک عصردریک حکم شرعی اتفاق نظرپیداکنند این اتفاق نظربایدموردتأییدامام معصوم (ع) باشدچون اگرمخالف بودبه نوعی مخالفت خودراابراز می کرد .
اجماع حدسی : هرگاه فقهای یک عصردریک حکم شرعی اتفاق نظرپیداکنند می توان ازاتفاق نظرآنهاحدس زدیاپی بردبه نظرامام معصوم (ع)
اجماع کشفی : هرگاه فقهای یک عصردریک حکم شرعی اتفاق نظرپیداکنند ازاتفاق نظرایشان می توان پی بردبه اینکه دلیل محکمی دراختیارداشتندکه بعدهاآن دلیل ازبین رفته ، چون عدالت وتقوی آنها اجازه نمی دهدکه یک حکم شرعی رابی دلیل مطرح کنند .
درتوضیحات اجماع راتقسیم می کنند به اجماع محصل واجماع منقول
اجماع محصل : هرگاه یک فردمحقق بابررسیهای خودپی به وجودیک اتفاق نظردردوره ای ببرد این اجماع نسبت به این شخص پژوهشگراجماع محصل خواهدبود یعنی خودش شخصاًآن رابه دست آورده است .
اجماع منقول : اگرتحصیل کننده اجماع آنرابرای دیگران نقل کندبه آن اجماع منقول گویند . اعتباراجماع منقول بستگی به ناقل آن دارد. اگرناقل آن معتبرباشداجماع منقول معتبرخواهدبود والا نه .
دریک تقسیم بندی دیگراجماع به دوقسم دیگر اجماع بسیط ومرکب تقسیم می شود .
اجماع بسیط : اگرهمۀ فقهای یک عصردریک حکم شرعی بریک نظرباشندبه آن اجماع بسیط گویند .
اجماع مرکب : اگرفقهای یک عصردریک حکم شرعی بردونظرباشندبه آن اجماع مرکب گویند ماننداینکه درعیوب فسخ کننده نکاح برخی براین نظرباشندکه باهمۀ این عیوب نکاح فسخ می شود وبرخی دیگرمعتقدباشندکه به هیچ یک ازاین عیوب نکاح فسخ نمی شودبه این اجماع مرکب گویند .
آخرین مورداجماع عقل است .
عقل : درمورداینکه عقل مستقلاً بعنوان یکی ازمنابع استنباط احکام شرعی باشدیامکمل عدله ای دیگر اختلاف نظروجودداردغالب فقهای متقدیم (گذشته ) عقل را بعنوان یک دلیل مکمل قبول داشتندامادرقرن 13 ه ق شخصی بنام محقق قمی درکتاب القوانین المحکة فی علم الحصول که بنام قوانین الاصول معروف است برای اولین بارعقل رابع نوان یک دلیل مستقل دراستنباط احکام شرعی به حساب آوردوقاعدۀ معروف (کُلُّ ماحکم بِهِ الشرع حکم به العقل وکلِّ ماحَکَم به العقل حکم به السَّرع) رابیان کرد .
وضع : یعنی قرارداد(قراردادن یک لفظ دربرابر یک معنی )گاهی اوقات 4حالت پیدامی کند :
لفظ واحدومعنی واحد : الف) معنی تنهابه یک فرددلالت کندوبربیش ازیک فرددلالت نکند= جزئی مانند ایران
ب ) معنی بربیش ازیک فرددلالت کندومی گویند = کلی مانند انسان کلی وجزئی به لفظ نیست به معناست
کلی : 1- متواطی : که برتمام افرادیکسان دلالت کند،کم وزیاد نباشد مانند انسان (کلی متواطی است )
مشکک : کلی راگویندکه معنای کلی برتمام افرادبطوریکسان صدق نکندنسبت به بعضی ضعیف ونسبت به بعضی قوی باشد مانندنور
لفظ متعددومعنی متعدد : به این دراصطلاح متبادین یاتباین می گویند مانندشهروروستا –شهرها وکشورها – انسان واتومبیل
لفظ متعددومعنی واحد : مترادف (ترادف) مانند انسان – آدم وبشر
لفظ واحدومعنی متعدد : خودش دوشکل دارد : 1- لفظ برای هرمعنی جداگانه ومستقل وضع شده باشدوبه آن مشترک لفظی (اشتراک لفظی) می گویند
لفظ برای یک معنی وضع شده ودرسایرمعانی به کمک قرینه استفاده می شود وبه آن حقیقت ومجاز می گویند
حقیقت مانند دفترکه درداخل آن چیزی می نویسند ولی به معنای مجازهم بکاررفته می شود مانند اینکه یک نفرگویدکه من عصرها دردفترم هستم . دراینجادفتربه معنی محل کار است .
تفاوتهای اشتراک لفظی باحقیقت ومجاز : مشترک لفظ بدون قرینه برهیچ یک ازمعانی خودقابل حمل نیست مثلاً اگرگفته شودشیری دیدم ، شنونده بدون قرینه نمی تواندتشخیص دهدکه منظورگوینده ازلفظ شیر کدام یک ازمعانی آن است امادرحقیقت ومجازاگرقرینه نباشدشنونده موظف است لفظ رابرمعنای حقیقی آن حمل نمایدمثلاً اگرشخصی بگوید کلاس دارم شنوده نمی تواندلفظ کلاس رابرمعنای مجازی یعنی باشخصیت یاکلاس بودن حمل کند
تفاوت دیگراین است که مشترک لفظی درتمام معانی خودحقیقت است یعنی شیرهم درمعنای حیوان درنده حقیقت است وهم درمعنای مایع خوراکی ، امادرحقیقت ومجازتنهایک معنای حقیقی وجودداردوبقیه معانی مجازند .
آخرین تفاوت این است که قرینه دراشتراک لفظی قرینه }}} است یعنی تعیین کنندۀ معنای حقیقی موردنظرگوینده امادرحقیقت مجاز قرینه (قرینه صارفه یامانعه) نامیده می شود یعنی لفظ راازمعنای حقیقی منصرف کرده وبه سوی معنای مجازی هدایت می کندیاسوق می دهدوبه این جهت به آن قرینه ، قرینه مانعه گویندکه مانع ازدلالت لفظ برمعنای حقیقی می شود .
نکته : گاهی لفظ ازمعنای حقیقی خودخارج شده ودریکی ازمعانی مجازی حقیقت می شود درصورتی که میان معنای حقیقی اولیه ومعنای حقیقی ثانویه (جدید) مناسبت وجودداشته باشد به آن منقول می گویند اما اگرمعنای حقیقی اولیه وثانویه مناسب نباشدیاتناسب نباشدبه آن مرتجّل گفته می شود ماننداسامی وبرخی ازاشخاص واماکن مانند کریم – حسن – رحیم
اقسام منقول : منقول لغوی - منقول عُرفی - منقول شرعی
منقول لغوی : اگرلفظ ازمعنای حقیقی اولیۀ خودبواسطه اهل لغت خارج شده ودرمعنای جدیدحقیقت شودبه آن منقول لغوی گویندمانند دابّه که معنای اولیۀ آن جنبنده ومعنای ثانویه آن چهارپا شده است .
منقول عرفی : هرگاه انتقال دهندۀ لفظ ازمعنای حقیقی اولیه به ثانویه گروه خاصی باشندمانندحقوقدانهایانظامیان به آن منقول عرفی می گویند مانند تمام اصطلاحات نظامی وحقوقی
منقول شرعی : اگرانتقال معناتوسط شریعت اسلام انجام گرفته شده باشدبه آن منقول شرعی گویند مانند صلوة – صیام – نکاح – حج
الف) وضع به لحاظ واضع : 1- تعیینی 2- تعَیُّنی
1- تعیینی : هرگاه واضع یک لفظ معلوم باشدیعنی شخص یانهادخاصی لفظ رادربرابریک معنی وضع کرده باشد .
2- تعَیُّنی : وضعی راگویند که واضع آن معلوم نباشدیعنی دراثرکثرت استعمال لفظی دربرابر یک معنی وضع شده باشد
ب ) وضع به لحاظ معنی تصورشده - نکته : واضع هنگام وضع هم بایدلفظ موردنظرراتصورکند وهم معنایی که می خواهداین لفظ رادربرابر آن معنی وضع کند .
1- معنی تصورشده جزئی باشدولفظ دربرابر همان معنی جزئی وضع شود ، وضع خاص موضوعٌ له خاص مانندوضع اعلام شخصی یعنی اسامی اشخاص مانند محمد- علی – فاطمه – حسن – شهرها – خیابان – میدانها و...
2- معنی تصورشده کلی ولفظ دربرابر همان معنی کلی وضع شده باشدیاوضع شود به آن می گویند وضع عام موضوعٌ له عام مانندوضع لفظ «انسان» دربرابر معنی حیوان ناطق
3- معنی تصورشده کلی باشد امالفظ دربرابر یکی ازافرادومصادیق آن کلی وضع شود نه دربرابر خودمعنی کلی = وضع عام ، موضوعٌ له خاص مانندوضع ضمایر، حروف واسماء اشاره مثلاً هنگام وضع لفظ «هذا» درعربی واضع معنی کلی «مفردمذکر» راتصورکرده اما لفظ «هذا» رادربرابریکی ازافرادومصادیق «مفردمذکر» قرارداده نه دربرابر خودمعنی کلی «فردمذکر»
4- معنی تصورشده جزئی باشدولفظ دربرابرعنوان کلی آن معنی تصورشده وضع شود= وضع خاص ، موضوعً له عام
نکته : درموردوقوع وصحت سه قسم اول (1و2و3) اختلاف میان اصولیین شیعه وجودندارداما درموردقسم چهارم اختلاف نظروجودداردواکثراًآنراغیرممکن می دانند
وضع (به لحاظ لفظ) : 1- وضع شخصی 2- وضع نوعی
1- وضع شخصی : واضع لفظ مشخص ومعینی رابرای معنی موردنظ خودوصع نمایدمانندلفظ انسان برای حیوان ناطق یالفظ جرم ، برای هرعملی که درقانون برای آن مجازاتی درنظرگرفته شده باشد.
2- وضع نوعی : هرگاه واضع یک عنوان کلی یایک هیئت ترکیبی برای معنی موردنظرخودوضع نمایدمانندهیئت (إِفعَل)
برای هرفعلی که معنی دستوری بدهد(امری)
منقول شرعی دوحالت دارد : 1- حقیقت شرعیه 2- حقیقت متشرّعه
الف) حقیقت شرعیه : اگرلفظ توسط شارع مقدس ازمعنی لغوی خودخارج شده ودرمعنی جدیدشرعی ، حقیقت شده باشد(یعنی درزمان حیات پیامبراکرم(ص) این جابجایی معنی، اتفاق افتاده باشد) به آن حقیقت شرعیه گویند .
ب ) حقیقت متشرّعه : اگرلفظ توسط متشرعین (پیروان شریعت) درمعنی جدیدحقیقت شده باشدبه آن حقیقت متشرّعه گویند .
نتیجه اختلاف نظرفقهاواصولیین درموردحقیقت شرعیه و حقیقت متشرّعه دراحادیث پیامبرکه ازنوع الفاظ استفاده شده نمایان می شود مانند :
إِذارَأَیتُمُ الهِلالَ فَصَلُّوا که درصورت قائل شدن به حقیقت شرعیه صلوة دراین حدیث معنی نمازمی دهدودرصورت قائل شدن به حقیقت متشرّعه معنی دعا
صحیح واعمّ : مرادازبحث صحیح واعم این است که الفاظ منقوب شرعی که ازمعنای لغوی خودخارج شده ودرمعنی جدیدشرعی حقیقت شده انداین معنای جدیدشرعی تنهاشامل مصداق صحیح می شود یاهم شامل مصادیق صحیح وغیرصحیح (اعم) می شود وتعیین صحیح وغیرصحیح بایدبه کمک شواهدوقرائن انجام بگیردمثلاً صلوة که ازمعنی لغوی خودیعنی دعاخارج شده ودرمعنی نمازحقیقت شده هرگاه درمتون دینی واردمی شودمنظورازآن نمازصحیح است یعنی نمازی که جامع جمیع شرایط است که درآن صورت به آن صحیحگویند یامنظورازصلوة درمتون دینی تنهانمازاست خواه صحیح باشدیاغیرصحیح که به آن اعمگویند که دراین صورت صحیح ازغیرصحیح بوسیلۀ شواهدوقرائن مشخص می شودوسایرالفاظ نظیرنکاح ، زکات ، بیع و ... ازهمین نوع است . برخی ازاصول دین دیدگاه صحیحی دارندوبرخی دیدگاه اعمی .
نتیجۀ این اختلاف نظردرشرایطی نمایان می شود که درموردآن شرط شک وتردیدوجودداشته باشدیعنی نمی دانیم مثلاً لفظ عربی درعقدنکاح شرط صحت نکاح است یاشرط صحت نکاح نیست ، طرفداران دیدگاه صحیحی درچنین مواردی نمی توانندبه اصل لفظی إِصالَةُ الإطلاق توسل جسته وعربی بودن صیغۀ عقدرابعنوان شرط صحت عقدبحساب نیاورند لاجرم (ناگزیر) بایدبه احتیاط عمل کننداماطرفداران دیدگاه اعمی درچنین مواردی می توانندباتسک به اصل لفظی إِصالَةُ الإطلاق این شرط مشکوک رانفی نموده وآن راجزء شرایط صحت به حساب نیاورد .
علائم حقیقت : هرگاه در معنی حقیقی یک لفظ تردیدداشته باشیم می توان بارجوع به این علائم ، حقیقی بودن آن معنی راثابت کرد :
1- وضع : مراجعه به قراردادواضع درصورتی که امکان آن وجودداشته باشد .
2- تبادر: معنایی که سریعترازسایرمعانی به ذهن خطورکند، این یکی ازنشانه های حقیقی بودن آن معنی است وبه معنای متبادرشدن وبه ذهن خطورکردن است ویکی ازنشانه های حقیقت است
3- عدم صحت سلب : (صحیح نبودن گرفتن) معنایی که سلب آن ازلفظ موردنظرصحیح نیست یانباشدیکی ازنشانه های حقیقت است یاحقیقی بودن معنی است .
1) موضوع محمول نسبت حکمیه (سلبی) 2) محل کار دفترنیست ص = مجاز 3 ) کتابچه سفیدبرگ دفتر نیست غ = حقیقت
4) إِطراد: شایع بودن یک معنی برای یک لفظ
اصول لفظی : هرگاه معنی حقیقی ومجازی لفظی برای مامعلوم است اما کاربردآن لفظ برای مامعلوم نیست یعنی نمی توانیم درمتن موردنظردرمعنی حقیقی بکاررفته یادرمعنی مجازی ازاصل لفظی استفاده می کنیم .«اصالةالحقیقة» استفاده کرده وآن لفظ رابرمعنی حقیقی حمل می کنیم
«اصالةالحقیقة» می گوید : اصل کاربردلفظ درمعنی حقیقی است مگراینکه خلاف آن ثابت شود
اصالة الاطلاق : هرگاه درمطلق بودن ویامقیدبودن لفظی دریک متن حقوقی دچارتردید شدیم به کمک این اصل آن لفظ رابرمعنی مطلق حمل می کنیم تاخلاف آن ثابت شود مانند آیۀ شریف : « أَحَلَّ اللّهُ البَیع» که نمی دانیم مرادازآن مطلق بیع است یابیعی که مقیدبه لفظ عربی باشددراین صورت باتمسک به اصالة الاطلاق قید «عربی بودن صیغه بیع» راردّ کرده وبیع راحمل برمعنی مطلق آن می کنیم .
اصالة الظهور : هرگاه دربرخوردبایک لفظ تردیدداشته باشیم که مرادگوینده یانویسنده معنی ظاهری آن لفظ است یامعنی غیرظاهری آن باکمک ازاصل لفظی «اصالة الظهور» آن لفظ رابرمعنی ظاهری حمل می کنیم تاخلاف آن ثابت شود مانند آیه شریفه (وَالسّارِقُ وَالسّارِقة فَاقطَعواأَیدیهُما ) (فاقطعوا بریدن = ظاهری --- غیرظاهری = کوتاه کردن)
مشتق :
1- درصرف : اسمی راگویندکه ریشه فعلی داشته وازفعل گرفته شده باشد
2- دراصول فقه : اسمی راگویند که دلالت کندیرتلبّس مبدأ اشتقاق بوسیله ذات
ذات مبدأ اشتقاق مشتق
زید علم عالم
زید قضاوت قاضی
زید ازدواج زوج
نکته : برخی ازمشتقات اصولی ، مشتق صرفی هم هستندامابرخی ازمشتقات اصول ، مشتق صرفی نیستندمانند زوج که به لحاظ اصولی مشتق است اما به لحاظ صرفی جامد است
استعمال وکاربرد لفظ مشتق درذاتی که :
1- درآینده متلبّس به مبدأ اشتقاق می شود ======= مجاز
2- درحال حاضر متلبّس به مبدأ اشتقاق است ===== حقیقت
3- تلبّس آن به مبدأ اشتقاق منقضی شده باشد ==== اختلاف نظر
نظر غالب = حقیقت ======= دلیل آن استناد امام جعفرصادق (ع) به آیۀ شریفه «وَلایَنالُ عَهدِیَ الظّالِمینَ»
دانشگاه امام حسین (ع)
تهیه کننده : محمد گلمحمدی
سال 1391
مطالب مشابه :
کتاب متون فقه 1 تا 4 (لمعه دمشقیه)
جزوات دانشگاهی (دانشگاه بیرجند) حقوق - کتاب متون فقه 1 تا 4 (لمعه دمشقیه) - <-BlهقشogDescription->
دانلود جزوات حقوقی
دانلود جزوه متون فقه شهید ثانی بحث جعاله، شرکت، مضاربه، مزارعه، ودیعه،
متون فقه
حـــــقـــــــــوق - متون فقه - بسمه تعالی. متون فقه
متون فقه
وبلاگ تخصصی حقوق و فقه - متون فقه - ابوالقاسم شم آبادی
منابع ارشد
انجمن دوستداران فقه - منابع ارشد - دانلود رایگان مقالات فقهی حقوقی-اخبار-گزارش و - انجمن
متون فقه 2
پرتو - متون فقه 2 - حقوقی اجتماعی - پرتو تاريخ : یازدهم مهر ۱۳۹۰ | ۰:۰ قبل از ظهر | نویسنده
میان ترم رشته های حقوق و الهیات
اصول فقه 4 // // 1اذر. 10 متون فقه 2
دانلود کامل جزوات ارشد بخش اول
فقه وحقوق - دانلود کامل جزوات ارشد بخش اول - مسائل حقوقی وفقهی - فقه وحقوق
برچسب :
متون فقه 4