متن ادبی : خورشید خسته
پاره هاى
جگر از گلوى جگرپاره هستى فرو ریخت و کربلا، همان لحظه در خویش آغاز شد؛
همان جایى که مهربانى بى همتاى حسن بن على علیه السلام روبه روى یک جفت چشم
خیانت کار، پرپر مى زد و سینه اش در اقیانوس زهر، غوطه ور بود؛ همان جایى
که ذره ذره هاى روح امامت، چون تل خاکستر در تشت فرو مى ریخت و زنى دست در
دست ابلیس، پشیمانى گاه و بى گاهش را دست به سر مى کرد.
دریغا که
سفره اطعام شبانه روزى مدینه، اینک برچیده مى شود و کریم اهل بیت علیهم
السلام چون خورشیدى خسته از خاک، به معراج ابدى مى رود.
آه از بیعت هاى سست!
کفر زمانه، دست از شرارت برنمى داشت و با نقابى از ریا، دست به کار فتنه هاى تازه بود.
تفرقه،
چنگ به گریبان امت افکند و آن گاه که بیعت هاى سست، به فریب ستمگر زمانه،
شکسته شدند، او چاره اى جز این نداشت که لواى صلح را پیش روى جفاى زمانه
برافرازد؛ صلحى که زخم هاى بى شمارش، همه بر دل مجتبى علیه السلام فرود
آمد.
سکوت هاى کبود
تو را در همان سال هاى سکوت و مصلحت، ذره ذره
شهید کردند؛ در همان روزهاى خفقان، روزهاى ناامن که قامت حق، با زرهى پنهان
در میان رداى امامت، به نماز جماعت مى رفت و پاى منبرها، طعنه هاى پلیدى
را مى شنید که انگشت اتهام و دروغ، به سمت امیرالمؤمنین داشتند. همان سکوت
هاى کبود، تو را خون جگر کردند. قفس دنیا، روز به روز برایت تنگ تر شد. تو
از آن سال هاى تلخ و سیاه، به زهر راضى تر بودى که شوکرانى این چنین، رهایت
کند از غم هاى نافرجام زمانه... .
ناسپاسان
شک نکنید به پستى خود؛
این سان که نمى دانید در پى چه هستید... نه دردانه «لولاک» را خواستید، نه
عدل ذوالفقار را تاب آوردید و نه ریحانه خلقت را چشم دیدن داشتید! اینک که
دیگر بار، عطر گل محمدى را بر خود حرام کردید، کور باد چشم هاى دریده و
تنگتان!
سلام بر غریب بقیع!
سلام بر او که با عصمت و طهارت فاطمى، در
خاک غریبانه بقیع آرمیده است و آفتاب و ماهتاب، تنها سنگ مزار اویند و
سایبان خستگى هاى تربتش، تنها، بال کبوترانى است که روز و شب بر آن خاک
بوسه مى زنند!
سودابه مهیجى
اشارات :: اسفند 1386، شماره 106
مطالب مشابه :
متن ادبي درباره شهيد
متن ادبي درباره * آنها که شهید شدند ،به خدمت خودشان و سعادت خودشان و به اجر خودشان رسیدند.
جملات زیبا درباره شهید وشهادت
جملات زیبا درباره شهید ادبی زیبا در مورد شهید و شهادت،متن زیبا در مورد شهید،متن
متن ادبی : کوتاه و گویا
متن ادبی : انتهای خیابان جیحون.خیابان شهید رنجبر درباره هستهای هنوز جایی برای
متن ادبی « غروب خورشید جوان »
متن ادبی « غروب انتهای خیابان جیحون.خیابان شهید درباره هستهای هنوز جایی
متن ادبی « جای خالی یاس »
متن ادبی انتهای خیابان جیحون.خیابان شهید نظر استاد پناهیان درباره تحریم
متن ادبی
متن ادبی, شهید, درباره پايگاه. شهید سکوت، غرق سکوتی شهید گمنامم!
متن ادبی
متن ادبی . پير ما گفت درباره پايگاه قسمتی از وصیت نامه شهید نور علی
متن ادبی : خورشید خسته
متن ادبی : انتهای خیابان جیحون.خیابان شهید رنجبر درباره هستهای هنوز جایی برای
متن ادبی درباره اربعین
شاهدان شهید بچه های اسمان ; پلاک، متن ادبی درباره اربعین [نوشته شده توسط : محرم72
متن ادبی « نمیدانم کجایی اما... »
انتهای خیابان جیحون.خیابان شهید متن ادبی « عطر درباره هستهای هنوز جایی
برچسب :
متن ادبی درباره شهید